دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق درباره تاریخچه پیدایش ثبت احوال در ایران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

تاریخچه پیدایش ثبت احوال در ایران

در تاریخ اول میزان 1297 طبق تصویب نامه شماره 1167 هیئتدولت اداره ای بنام سجل احوال در وزارت کشور تأ سیس و در شهر تهران وسیله مأمورین شهرداری به تنظیم اسناد و توزیع شناسنامه بین اهالی اقدام و شروع به ثبت وقایع ولادت ، ازدواج ، طلاق و مرگ در دفاتر مربوطه شده است . سپس بموجب قانون مصوب 24 خرداد 1304 مجلس شورای ملی از طرف وزارت کشور تدریجاً اداراتی بنام اداره سجل احوال در شهرستانها دائر و شروع به توزیع شناسنامه و ثبت وقایع چهارگانه مذکور شده است ، قانون مزبور برحسب قانون مصوب 20 خرداد 1307 نسخ و اداره کل آمار و ثبت احوال بنام اداره کل احصائیه و سجل احوال که جزء ادارات کل تابع وزارت کشور بود تأسیس و مستقلاً شروع به کار نمود .

در سالهای 1310 ، 1312 ، 1313 ، اصلاحاتی در قانون مصوب 1307 بعمل آمد و آئین نامه قوانین مزبور نیز هر یک در موقع خود به تصویب هیئت دولت رسیده است .

بموجب قانون اصلاح قانون ثبت احوال که در تاریخ 22/2/1319 تصویب گردید کلیه قوانین قبلی منسوخ و قانون مزبور به همراه آئین نامه اجرایی آن تا تیرماه سال 1355 که قانون سازمان ثبت احوال کشور به تصویب رسید ملاک عمل قرار داشت .

در تاریخ 16/8/1356 صرفاً جهت اجرای ماده 3 قانون مصوب سال 1355 آئین نامه طرز رسیدگی هیئت های حل اختلاف تصویب گردید و بقیه مواد آن همچنان فاقد آئین نامه اجرایی باقی ماند سپس بنا به ضرورت های ناشی از انقلاب شکوهمند اسلامی در تاریخ 18/10/1363 اصلاحاتی در پاره ای از مواد قانون مذکور به عمل آمد و در این مقطع نیز در تاریخ 2/5/1364 جهت ماده 35 اصلاحیه قانون مزبور آئین نامه اجرایی تصویب گردید که ماده 2 این آئین نامه در تاریخ 11/2/1367 مورد اصلاح مجدد واقع شده است .

عملکرد گذشته ، وضع موجود و مشکلات

الف ) عملکرد گذشته

پس از جنگ جهانی دوم مطالعات اصلاح سیستم ثبت احوال آغاز و در سالهای 1336 و 1339 و 1343 و 1346 و 1347 توسط افراد و شرکتهای ایرانی و خارجی مطالعات صورت پذیرفته و در استانها و یا شهرستانهایی بصورت موضعی نیز پیاده شده و پس از مصوبات دولت و شورای اقتصاد در سال 1352 اقداماتی انجام و به منظور ایجاد یک مرکز اطلاعات که تمامی جمعیت ایران را پوشش دهد قراردادی در تاریخ 15/12/1355 با فرانسویها با اهداف گردش سریع اطلاعات در نظام و کنترل ایرانیها در داخل و خارج و خارجیها در داخل منعقد نمود و پروژه های ایجاد پایگاه اطلاعات جمعیت کشور ( سیستم کامپیوتری بصورت پیوسته ) و خدمات و پشتیبانی ( آموزش ، تأمین کادر متخصص ، تأمین تجهیزات و لوازم موردنیاز و ساختمان ) با پیشبینی اعتباری معادل 34 میلیارد ریال و 70 میلیون دلار ( به قیمتهای سال 1356 ) صرفصلهای اصلی فعالیت بوده است .

ب) وضع موجود

متأسفانه وضعیت موجود سازمان بصورتی است که قادر به ایفای وضایف خود نیست و این شرایط در طول 75 سال عمر سازمان برای آن بوجود آمده است و تغیر اساسی به طرحی بنیادی 5 تا 10 ساله نیازمند است اما اقدامات شتابان سالهای 1366 به بعد بشرح ذیل قابل ذکر است .

دریافت قریب 60 مصوبه راهگشا از شورای عالی پشتیبانی جنگ و مجلس شورای اسلامی ــ شورایعالی قضایی ــ هیات وزیران ــ شورای امنیت کشور .

دریافت مجوز برای نیروی انسانی از شورای عالی پشتیبانی جنگ و هیات وزیران و امور استخدامی پس از پیاده کردن قانون تعدیل نیروی انسانی .

اصلاح تشکیلات در سطوح سازمانی از مرکز تا بخش و حوزه ها

افزایش چشمگیر درآمد ها و در یافت مجوزهای لازم برای استفاده در قالب آئین نامه و موافقتنامه های مربوطه .



خرید و دانلود تحقیق درباره تاریخچه پیدایش ثبت احوال در ایران


تحقیق درباره شرح احوال و نظامی گنجوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 79

 

مقدمه

سخن درباره ی شاعری که هشت قرن ونیم بلندترین قله داستان سرایی ادبیات فارسی را دراختیار داشت وستارگان ادب را زیردست نشانده وبا مهر فلک همبر شده آسان نیست ، خوبتردانان نتوانستند درخور میدان سخنش گویی زنند ورقیبانی که دعوی برابری داشتند به غبار سمندش نرسیدند وشرمگین وسرانداخته بخاک نشستند.چه بسیار کسانی که خسرو وشیرین ولیلی ومجنون را سراسر پیوستند اما درپایان به قصورخود واستادی اواعتراف کردند ، طبق گفته ی وی:

میدان سخن مراست امروز به زین سخنی کراست امروز

هنراوآینه ای است پاک که چهره ها ویافته ها وبافته ها ی مدعیان را نشان می دهد. بسیار اندک اند کسانی که به صفا وپاکی وقدرت جلوه گری آینه بیندیشند با این وجود همچنان ستیغ سرکش ودست نیافتنی بزم سرایی را دراختیار دارد ویکی از خدمات برجسته اش اینست که شاعری را ازمصطبه آزاد وصومعه بنیاد کرده وبه خدمت معرفت نفس ومعرفت خالق درآورده است .

شعربمن صومعه بنیاد شد شاعری از مصطبه آزاد شد

نامش ابومحمد الیاس بن یوسف بن مؤید معروف به نظامی گنجوی وآینه غیب جادو سخن جهان- ملک الملوک فضل ،درحدود سال 540هجری در گنجه بدنیا آمد ودرحدود سال 606 در همان شهر دیده از جهان فرو بست .بزرگترین شاعر بزم سرای ایران ئصاحب مکتبی خاص واز نوآوران بزرگ قرن 6 هجری است.

نظامی درلفظ ومعنی وموضوع مبتکر است وطراوت وتازگی در کلام او موج می زند وبه همین سبک تازه سبب شده که اورا در بعضی جاها مطرزی بنامند. نظامی معتقد است سبب گذشت زمان در فنون مختلف به نوآوری احتیاج می افتدهمانطور که درموسیقی آهنگهایی که ممتاز وسرآهنگ شناخته شده اند بعد ازمدتی ناخوشایند می شوند وبه آهنگ جدید نیاز می افتد.

اینک گزیده ای از زندگی وشرح احوال وآثار وی را درین مجموعه بطورمختصر گردآورده ایم.

نام ونسب

نام ونسب وی را عموماً الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید ضبط کرده اند .تقی الدین اوحدی در خلاصةالاشعار وزبدةالاکار نام ونسبش را احمد بن یوسف بن مؤید وکنیه اش را ابومحمد ولقبش را نظام الدین آورده است . برخی دیگر از مؤلفان لقب اورا جمال الدین ضبط کرده اند .در لیلی ومجنون،نظامی خود نام ونسب خویش را بدین گونه آورده است:

مادر که سپند یار زادم با درع سپند یار زادم

درخط نظامی ارنهی گام بینی عدد هزارو یک نام

والیاس کالف بری زلامش هم با،نود ونهست نامش

زین گونه هزارویک حصارم با صد کم یک سلیح دارم

هم فارغم از کشیدن رنج هم ایمنم از بریدن گنج

چون تخلص وی «نظامی‌‌» بحساب جمل هزارویک می شود وهزارو یک عدد نامهای خداست والیاس بحساب جمل 102 است،والف ویا را که سه باشد از آن کم بکنند99 می ماند که شماره ی اسماء حسنیست مراد اینست که در پناه اسماء الله و اسماءحسنی می زیسته است.از این ابیات مسلم می شود که نام او الیاس بوده است.

دربعضی نسخ خطی چنین ضبط شده است:

یارب تو مرا کاویس نامم در عشق محمدی تمامم

وبهمین جهت در سی وچهار سال پیش من بخطاءپنداشته بودم که شاید مراداواز این بیت، این باشد که «ویس»یا «اویس» نام داشته است ولی مرحوم وحید دستگردی بدین گونه اصلاح کرده است که مراد وی اینست که ویرا چون اویس قرنی عاشق نام محمد دانند واین اصلاح کاملا ًبجاست.

دربسیاری ازکتابهای قدیم تخلص وی را«نظامی مطرزی» ضبط کرده اند.چنانکه تقی الدین اوحدی کاشانی هم درخلاصةالاشعار تصریح می کند که :« در کتب تواریخ بنظامی مطرزی اشتهار دارد.» چون قوامی گنجوی شاعر معروف قرن ششمکه درهمان شهرودر همان زمان می زیسته نیز بنام «قوامی مطرزی»خوانده شده است.برخی از تذکره نویسان قوامی را که گویند در گنجه بخبازی مشغول بوده است برادر وی ووبرخی دیگر عم وی دانسته اند.اما نظامی در آثار خویش همه ی کسان خود را نام برده بنام وی اشارتی نکرده است واگر شاعری معروف چون قوامی خویشاوندی با او داشت قطعاً اشاره می کرد.



خرید و دانلود تحقیق درباره شرح احوال و نظامی گنجوی


دانلود تخقیق در مورد مختصری در احوال وآثار نظامی 117 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 109

 

سازمان مدیریت صنعتی

نمایندگی شرق

موضوع :

استاد ارجمند :

سرکار خانم سبزواری

گرد آورندگان :

مهدی شادمان – داود خاکی نژاد

پاییز 1385فهرست مطالب

عنوان صفحه

مختصری در احوال وآثار نظامی 3

زبان شعر و سبک سخن سرایی نظامی 6

اسکندر و سابقه تاریخی اسکندر نامه ها 10

اسکندرنامه نظامی 17

سبک اسکندر نامه 22

علم بیان 26

تصویر و تصویر گری (ایماژ) 30

تقسیم بندی صور خیال 35

تشبیه 36

مجاز 45

کنایه 46

تشخیص 49

رنگ در کلام نظامی 95

منابع و مأخذ 117

مختصری در احوال وآثار نظامی

داستان سرای بزرگ زبان فارسی ، نظامی گنجه ای در قرن ششم و در شهر گنجه پای به عرصه وجود گذاشت. نام او الیاس، کنیه او ابومحمد و لقب او به گفته برخی نظام الدین و یا جمال الدین ذکر شده است. عوفی در لباب الالاب او را ‹‹ الحکیم الکامل نظامی الگنجه ›› نوشته است. او خود را آیینه غیب می نامد و دارای دم و ذکر مسیح می داند.

در سحر سخن چنان تمامم کایینه غیب گشت نامم

شمشیر زبانم از فصیحی دارد دم معجزه مسیحی

مولد شاعر را تمام تذکره نویسان گنجه دانسته اند و او خود نیز در اشعارش نسبت خود را به گنجه تصریح نموده است.

نظامی زگنجینه بگشای گنج گرفتاری گنجه تا چند چند

نظامی که در گنجه شد شهر بند مباد از سلام تو نابهره مند

در مورد تاریخ ولادت و وفات او اختلاف نظر بسیار است، اما با استند به اشعار و آثار وی، ولادت او را سال 530 و تاریخ وفاتش را 614 ذکر کرده اند. نظامی در سن 84 سالگی و در شهر گنجه چشم از جهان فرو بسته و در همان مکان به خاک سپرده شده است .به گفته دکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات در ایران، مدفن وی تا اواسط عهد قاجار باقی بوده و بعد از آن روی به ویرانی نهاده است که پس از مدتی بوسیله دولت محلی آذربایجان شوروی مرمت گردیده است.

آنچه نظامی را در تاریخ شعر و ادب فارسی ، شهره عام و خاص ساخته است، آفریدن خمسه و به تعبیری پنج گنج اوست. وی در نظم داستانهای مختلف بر بسیارس از شاعران ایران و هندوستان که از وی و پیروی نموده اند، برتری مسلم دارد و گوی سبقت را از همگان ربوده است. ‹‹نظامی گنجوی علاوه بر اینکه شاعری زبردست و تواناست، وطن پرستی نام آور نیز به شمار می رود. اشعاری را که پیرامون نام مقدس وطن (ایران) سروده، در آثار ارزنده و فنا ناپذیروی، همچون گوهرهای درخشان است.

مثنوی اول او مخزن الاسرار نام دارد که شامل 2260 بیت و در بحر سریع سروده شده و شاعر آنرا بنام فخرالدین بهرامشاه بن داود، پادشاه ارزنگان که از متابعان قلبح ارسلان، پادشاه سلجوقی آسیای صغیر بوده و سال 622 در گذشته است، نامیده، این منظومه اندکی قبل از 40 سالگی نظامی در سال 570 سروده شده است . و از امهات مثنویهای زبان فارسی و شامل بیست مقاله در موعظه و حکمت است .

مثنوی دوم وی، خسرو و شیرین نام دارد که نظامی آنرا در سال 576 به پایان برده و شامل 6500 بیت در بحر مفرح مسدس متصور است و به اتابک شمس الدین محمد، جهان پهلوان بن ایلدگز تقدیم شده است.

مثنوی سوم، منظومه لیلی و مجنون است که نظامی آنرا در سال 584 در 4700 بیت و بنام شروانشاهد ابوالمظفر اختان بن منوچهر ساخته است.

مثنوی دیگر بهرامنامه یا هفت گنبد است که شاعر در سال 593 بنام علاء الدین کرپ ارسلان، پادشاه مراغه در 5136 بیت ساخته و در خصوص داستان بهرام گور که از قصه های معروف دوره ساسانی است ، سروده شده است.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد مختصری در احوال  وآثار نظامی 117 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد شرح احوال باباطاهر عریان (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شرح احوال باباطاهر عریان

بابا طاهر عریان از شاعران وعارفان اواسط قرن پنجم معاصر طغرل سلجوقی است وی از عرفا و اولیاء جبال می باشد که در سیر تکاملی عرفان وتصوف اسلامی نقش موثری داشته است بعضی به دلیل ملاقات بابا طاهر با طغرل سلجوقی تولدش را در اواخر قرن چهارم می دانند وی در دوران حکومت دیلمیان می زیسته است . تاریخ تولد ووفات باباطاهر مورد اختلاف است که این به دلیل عزلت وگوشه گیری درویشانه او می باشد .وی به احتمال قوی وطبق شواهد تاریخی بعد از سال 450 هجری قمری در همدان وفات یافت وهمانجا دفن شده ومقبره او که در غرب شهر همدان بالای تپه مرتفعی مقابل بقعه امامزاده حارث بن علی واقع است همواره مورد توجه وزیارت صاحب دلان واهل معرفت  حتی مردم عادی بوده است .

یکی از قدیمی ترین اسناد تاریخی درباره باباطاهر در راحه الصدور وآیه السرور راوندی درتاریخ  آل سلجوق آمده است مولف این کتاب چنین نقل می کند(( شنیدم که چون سلطان بک به همدان آمد از اولیاء سه پیر بودند باباطاهر وباباجعفر وشیخ حمشاء کوهکی است بر در همدان آنرا خضر خوانند برانجا ایستاده بودند نظرسلطان برایشان آمد کوکبه لشکر بداشت وپیاده شد وبا وزیر ابونصر الکندری پیش ایشان آمد و دستهاشان ببوسید . باباطاهر پاره ای شیفته گونه بودی او را گفت ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد؟

سلطان گفت : آنچه توفرمایی . باباگفت : آن کن که خدا فرماید : ان الله یامر بالعدل والاحسان سلطان بگریست وگفت چنین کنم بابا دستش بستد وگفت از من پذیرفتی سلطان گفت آری بابا سر ابریقی شکسته که سالها از آن وضوکرده بود در انگشت داشت بیرون کرد ودر انگشت سلطان کرد وگفت مملکت عالم چنین در دست تو کردم . بر عدل باش سلطان پیوسته ان در میان تعویذ ها داشتی وچون مسافی پیش آمدی آن در انگشت کردی اعتقاد پاک وصفای عقیدت او چنین بود ودر دین محمدی صلعم  از او دیدار تر وبیدارتر نبود.

مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب ضمن اشاره به این روایت راوندی چنین می گوید (( این بابای شیفته گونه که در وجود این فاتح ناتراش صحراها چنین تاثیری کرد بدون شک همان صوفی وعارف نام آوریست که هنوز در همدان مقبره او مزار عام است ووجود او در چنان هاله یی از قدس وکرامات مستور است که شناخت حقیقت حالش برای مورخ دشواری بسیار دارد در واقع روایات راجع به او به قدری افسانه آمیز است که وی را از یکسو با آل بویه وابن سینا معاصر جلوه می دهد واز سوی دیگر شاهد قتل عین القضات  وحتی هم عصر خواجه نصیر طوسی می سازد.در هر حال چون قدیمی ترین مآخذی که درباب وی هست حاکی از آنست که در هنگام ورود طغرل به همدان هنوز زنده بوده است  سال 410 را که بعضی مآخذ متاخر در باب تاریخ وفاتش ذکر کرده اند قابل قبول  نمی توان یافت اما ملاقات طغرل به قول کسانی که وی را معاصر دیالمه دانسته اند البته منافات ندارد. از روایات دیگر آنچه وی را با عین القضات  و.خواجه نصیر همعصرمی  کند نیز نه با یکدیگر می سازد نه با این یکتا برگه روایت راوندی معهذا ممکن هست از این اقوال استنباط شود که بابا طاهر همدانی متعدد بوده است ویا آنکه شاید این پیوند با نام عین القضات وخواجه نصیر اشارتی باشد به وجود یک رابطه نامرئی بین وجود باباطاهر از یکسو وتعالیم عین القضات و بعضی فرقه های شیعه از سوی دیگر))

منبعی کهنتر از راحه الصدور که اشاراتی به طاهر ومزار او در همدان دارد نامه های عین القضات همدانی است که میان سالهای 520 و525 نوشته شده است در این نامه ها از طاهر د رکنار دو تن دیگر از عارفان بزرگ آن شهر شیخ بَرَکه  وشیخ فَتحه یاد شده و به احتمال قریب به یقین منظورهمان باباطاهر همدانی عارف است .

دکتر زرین کوب رحمه الله علیه در شرح حال بابا طاهر می نویسد (( در اینکه ذکری هم در کتب صوفیه چون تذکره الاولیاء ونفحات الانس وجز آنها از باباطاهر در بین نیست حاکی از آن است که طریقه او در ترد مشایخ صوفیه معهود یا مقبول نبوده است با اینهمه بعد از عین القضات واحتمالا به سبب تاثیر آثار اوذکر طاهر در ادب شفاهی صوفیه تدریجا انتشار یافته است واز همین جاست که مخصوصا از قرن نهم به بعد از نشر مقالات حروفیه واهل حق عنوان عارف وقدوه العارفین هم گه گاه در حق او بکار می رود هر چند در مآخذ قدما جز در راحه الصدور وشاید مکتوبات عین القضات ذکری از طاهر همدانی نیست .

بابالقبی است که مردم بر سبیل تفخیم بر نام اصلی عرفا واولیاء وپیروان می افزوده اند عین القضات بدون ذکر این لقب می نویسد : (( از برکه قدس سره شنیدم که طاهر گفت مردم می آیند وریش خود را به افسوس ما فرامیدارند. پس افسوس می برند وبه ریش خود می دارند))  یا ((فتحه رحمه الله علیه می گوید هفتاد سال است تامی کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم نمی توانم ...)) یا (( ای عزیز ! این نبشته هم بر سر تربت طاهرنبشتم روز شنبه ...)) و((...بر تربت فتحه و هم بر تربت طاهرخاطر بر این قرارگرفت که چیزی دیگر نویسم ...)) از این عبارات بر می آید که طاهرتقریبا هفتاد سال پیش از عین القضات می زیسته وبنابراین او همان باباطاهری است که در گزارش راوندی از او یاد شده است ونیز پیوند عقیدتی یا طریقتی عین القضات از طریق استادانش برکه وفتحه به باباطاهر معلوم می شود گذشته از این شواهد دیگری نیز دال بر وابستگی معنوی عین القضات  با طاهر عارف وجود دارد .

باباطاهر عریان از عرفا واولیاء جبال می باشد که در سیر تکاملی عرفان و تصوف اسلامی نقش موثری داشته است این عارف صاحب دل دردمندان اشعاری را سروده وکتبی به زبان فارسی وعربی تصنیف نموده است از جمله تقریرات وی کلمات قصاری به عربی است که عقاید تصوف را بیان نموده است  شهرت بابا ی سوته دلان بیشتر به خاطر دو بیتی هایی است که به زبان محلی با لهجه لری سروده  ودر آنها از پریشانی وتنهایی شکایت کرده واز این راه اشتقیاق معنوی خود را به وعبود بروز داده است بر کلمات قصار باباطاهر چنین شرح



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شرح احوال باباطاهر عریان (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد شرح احوال باباطاهر عریان (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شرح احوال باباطاهر عریان

بابا طاهر عریان از شاعران وعارفان اواسط قرن پنجم معاصر طغرل سلجوقی است وی از عرفا و اولیاء جبال می باشد که در سیر تکاملی عرفان وتصوف اسلامی نقش موثری داشته است بعضی به دلیل ملاقات بابا طاهر با طغرل سلجوقی تولدش را در اواخر قرن چهارم می دانند وی در دوران حکومت دیلمیان می زیسته است . تاریخ تولد ووفات باباطاهر مورد اختلاف است که این به دلیل عزلت وگوشه گیری درویشانه او می باشد .وی به احتمال قوی وطبق شواهد تاریخی بعد از سال 450 هجری قمری در همدان وفات یافت وهمانجا دفن شده ومقبره او که در غرب شهر همدان بالای تپه مرتفعی مقابل بقعه امامزاده حارث بن علی واقع است همواره مورد توجه وزیارت صاحب دلان واهل معرفت  حتی مردم عادی بوده است .

یکی از قدیمی ترین اسناد تاریخی درباره باباطاهر در راحه الصدور وآیه السرور راوندی درتاریخ  آل سلجوق آمده است مولف این کتاب چنین نقل می کند(( شنیدم که چون سلطان بک به همدان آمد از اولیاء سه پیر بودند باباطاهر وباباجعفر وشیخ حمشاء کوهکی است بر در همدان آنرا خضر خوانند برانجا ایستاده بودند نظرسلطان برایشان آمد کوکبه لشکر بداشت وپیاده شد وبا وزیر ابونصر الکندری پیش ایشان آمد و دستهاشان ببوسید . باباطاهر پاره ای شیفته گونه بودی او را گفت ای ترک با خلق خدا چه خواهی کرد؟

سلطان گفت : آنچه توفرمایی . باباگفت : آن کن که خدا فرماید : ان الله یامر بالعدل والاحسان سلطان بگریست وگفت چنین کنم بابا دستش بستد وگفت از من پذیرفتی سلطان گفت آری بابا سر ابریقی شکسته که سالها از آن وضوکرده بود در انگشت داشت بیرون کرد ودر انگشت سلطان کرد وگفت مملکت عالم چنین در دست تو کردم . بر عدل باش سلطان پیوسته ان در میان تعویذ ها داشتی وچون مسافی پیش آمدی آن در انگشت کردی اعتقاد پاک وصفای عقیدت او چنین بود ودر دین محمدی صلعم  از او دیدار تر وبیدارتر نبود.

مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب ضمن اشاره به این روایت راوندی چنین می گوید (( این بابای شیفته گونه که در وجود این فاتح ناتراش صحراها چنین تاثیری کرد بدون شک همان صوفی وعارف نام آوریست که هنوز در همدان مقبره او مزار عام است ووجود او در چنان هاله یی از قدس وکرامات مستور است که شناخت حقیقت حالش برای مورخ دشواری بسیار دارد در واقع روایات راجع به او به قدری افسانه آمیز است که وی را از یکسو با آل بویه وابن سینا معاصر جلوه می دهد واز سوی دیگر شاهد قتل عین القضات  وحتی هم عصر خواجه نصیر طوسی می سازد.در هر حال چون قدیمی ترین مآخذی که درباب وی هست حاکی از آنست که در هنگام ورود طغرل به همدان هنوز زنده بوده است  سال 410 را که بعضی مآخذ متاخر در باب تاریخ وفاتش ذکر کرده اند قابل قبول  نمی توان یافت اما ملاقات طغرل به قول کسانی که وی را معاصر دیالمه دانسته اند البته منافات ندارد. از روایات دیگر آنچه وی را با عین القضات  و.خواجه نصیر همعصرمی  کند نیز نه با یکدیگر می سازد نه با این یکتا برگه روایت راوندی معهذا ممکن هست از این اقوال استنباط شود که بابا طاهر همدانی متعدد بوده است ویا آنکه شاید این پیوند با نام عین القضات وخواجه نصیر اشارتی باشد به وجود یک رابطه نامرئی بین وجود باباطاهر از یکسو وتعالیم عین القضات و بعضی فرقه های شیعه از سوی دیگر))

منبعی کهنتر از راحه الصدور که اشاراتی به طاهر ومزار او در همدان دارد نامه های عین القضات همدانی است که میان سالهای 520 و525 نوشته شده است در این نامه ها از طاهر د رکنار دو تن دیگر از عارفان بزرگ آن شهر شیخ بَرَکه  وشیخ فَتحه یاد شده و به احتمال قریب به یقین منظورهمان باباطاهر همدانی عارف است .

دکتر زرین کوب رحمه الله علیه در شرح حال بابا طاهر می نویسد (( در اینکه ذکری هم در کتب صوفیه چون تذکره الاولیاء ونفحات الانس وجز آنها از باباطاهر در بین نیست حاکی از آن است که طریقه او در ترد مشایخ صوفیه معهود یا مقبول نبوده است با اینهمه بعد از عین القضات واحتمالا به سبب تاثیر آثار اوذکر طاهر در ادب شفاهی صوفیه تدریجا انتشار یافته است واز همین جاست که مخصوصا از قرن نهم به بعد از نشر مقالات حروفیه واهل حق عنوان عارف وقدوه العارفین هم گه گاه در حق او بکار می رود هر چند در مآخذ قدما جز در راحه الصدور وشاید مکتوبات عین القضات ذکری از طاهر همدانی نیست .

بابالقبی است که مردم بر سبیل تفخیم بر نام اصلی عرفا واولیاء وپیروان می افزوده اند عین القضات بدون ذکر این لقب می نویسد : (( از برکه قدس سره شنیدم که طاهر گفت مردم می آیند وریش خود را به افسوس ما فرامیدارند. پس افسوس می برند وبه ریش خود می دارند))  یا ((فتحه رحمه الله علیه می گوید هفتاد سال است تامی کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم نمی توانم ...)) یا (( ای عزیز ! این نبشته هم بر سر تربت طاهرنبشتم روز شنبه ...)) و((...بر تربت فتحه و هم بر تربت طاهرخاطر بر این قرارگرفت که چیزی دیگر نویسم ...)) از این عبارات بر می آید که طاهرتقریبا هفتاد سال پیش از عین القضات می زیسته وبنابراین او همان باباطاهری است که در گزارش راوندی از او یاد شده است ونیز پیوند عقیدتی یا طریقتی عین القضات از طریق استادانش برکه وفتحه به باباطاهر معلوم می شود گذشته از این شواهد دیگری نیز دال بر وابستگی معنوی عین القضات  با طاهر عارف وجود دارد .

باباطاهر عریان از عرفا واولیاء جبال می باشد که در سیر تکاملی عرفان و تصوف اسلامی نقش موثری داشته است این عارف صاحب دل دردمندان اشعاری را سروده وکتبی به زبان فارسی وعربی تصنیف نموده است از جمله تقریرات وی کلمات قصاری به عربی است که عقاید تصوف را بیان نموده است  شهرت بابا ی سوته دلان بیشتر به خاطر دو بیتی هایی است که به زبان محلی با لهجه لری سروده  ودر آنها از پریشانی وتنهایی شکایت کرده واز این راه اشتقیاق معنوی خود را به وعبود بروز داده است بر کلمات قصار باباطاهر چنین شرح



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شرح احوال باباطاهر عریان (2) (با فرمت word)