لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
روشهاى مختلف ارباب سیر و سلوک
گفتنى است که ارباب سیر و سلوک و علما و دانشمندانى که در این راه گام برداشته و تعلیمات قرآن و سنت را راهنماى خویش قرار داده (نه صوفیانى که تحت تاثیر مکتبهاى التقاطى و غیر اسلامى بودهاند) هر یک براى خود روشى را پیشنهاد کردهاند; یا به تعبیر دقیقتر، مراحل و منزلگاههایى در نظر گرفتهاند که در ذیل به بخشى از آنها به صورت فشرده اشاره مىشود، تا این بحث کاملتر و پربارتر گردد:
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم»
در این کتاب که به فقیه باهر و علامه ماهر «بحرالعلوم» نسبت داده شده است هر چند انتساب بعضى از بخشهاى آن به این بزرگوار بعید به نظر مىرسد ولى قسمتهایى از آن داراى اهمیت فوقالعادهاى است; براى سیر و سلوک الى الله و پیمودن راه قرب به پروردگار عوالم چهارگانه و به تعبیر دیگر، چهار منزلگاه مهم ذکر شده است:
1- اسلام
2- ایمان
3- هجرت
4- جهاد
و براى هر یک از این عوالم چهارگانه سه مرحله ذکر شده است که مجموعا دوازده مرحله مىشود که پس از طى آنها، سالک الى الله وارد عالم خلوص مىگردد، و این مراحل دوازدهگانه به شرح زیر است:
منزل اول، اسلام اصغر است، و منظور از آن اظهار شهادتین و تصدیق به آن در ظاهر و انجام وظائف دینى است.
منزل دوم، ایمان اصغر و آن عبارت از تصدیق قلبى و اعتقاد باطنى به تمام معارف اسلامى است.
منزل سوم، اسلام اکبر است و آن عبارت است از تسلیم در برابر تمام حقایق اسلام و اوامر و نواهى الهى.
منزل چهارم، ایمان اکبر است و آن عبارت از روح و معنى اسلام اکبر مىباشد که از مرتبه و اطاعتبه مرتبه شوق و رضا و رغبت منتقل شود.
منزل پنجم، هجرت صغرى است، و آن انتقال از «دارالکفر» به «دارالاسلام» است مانند هجرت مسلمانان از مکه که در آن زمان کانون کفر بود به مدینه.
منزل ششم، هجرت کبرى است، و آن هجرت و دورى از اهل عصیان و گناه و از همنشینى با بدان و ظالمان و آلودگان است.
منزل هفتم، جهاد اکبر است، و آن عبارت از محاربه و ستیز با لشکر شیطان استبا استمداد از لشکر رحمان که لشکر عقل است.
منزل هشتم، منزل فتح و ظفر بر جنود و لشکریان شیطان، و رهایى از سلطه آنان و خروج از عالم جهل و طبیعت است.
منزل نهم، اسلام اعظم، و آن عبارت از غلبه بر لشکر شهوت و آمال و آرزوهاى دور و دراز است که بعد از فتح و ظفر، عوامل بیدار کننده برون بر عوامل انحرافى درون پیروز مىشود و اینجاست که قلب، مرکز انوار الهى و افاضات ربانى مىگردد.
منزل دهم، ایمان اعظم است، و آن عبارت از مشاهده نیستى و فناى خود در برابر خداوند است، و مرحله دخول در عالم فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى است که در این هنگام حقیقت عبودیت و بندگى خدا ظاهر مىشود.
منزل یازدهم، هجرت عظمى است، و آن مهاجرت از وجود خود و به فراموشى سپردن آن، و سفر به عالم وجود مطلق، و توجه کامل به ذات پاک خداست که در جمله «وادخلى جنتى» خطاب به آن شده است.
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است که بعد از هجرت از خویشتن، متوسل به ذات پاک خداوند مىشود تا تمام آثار خودبینى در او محو و نابود گردد و قدم در بساط توحید مطلق نهد.
بعد از پیمودن این عوالم دوازدهگانه وارد عالم خلوص مىشود، و مصداق «بل احیاء عند ربهم یرزقون» مىگردد. (1)
چگونگى سیر و سلوک در این روش
در رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم بعد از ذکر عوالم و منازل بالا به چگونگى طى نمودن این راه پرمشقت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور براى وصول به این مقاصد بالا و والا مىدهد که آنها را بطور فشرده در ذیل مىآوریم:
سالک الى الله و رهرو راه قرب به پروردگار براى وصول به این عوالم، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینى و اسلامى کاملا آشنا شد، بار سفر مىبندد و به راه مىافتد و با انجام دستورهاى بیست و پنجگانه زیر به سوى مقصد همچنان پیش مىرود:
اول، ترک آداب و عادات و رسومى است که انسان را از پیمودن راه باز مىدارد و غرق در آلودگیها مىکند.
دوم، عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطفتردیدى به خود راه ندهد.
سوم، رفق و مدارا، و آن این که در آن واحد امور زیادى را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفر شود، و از پیمودن راه بازماند.
چهارم، وفا، و آن عبارت از این است که نسبتبه آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبتبه آنچه استاد راه مىگوید وفادار بماند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
مقـدمه
تا قبل از قرن بیستم به بیماری های جسمانی و روانی کودکان و نوجوانان بیشتر به صورت مینیاتوری از امراض بزرگسالان نگاه می شد از اوایل قرن بیستم با شروع مطالعات سیستماتیک بر روی جنبه های مختلف کودکان ونوجوانان اختلالات روانی آنان نیز به صورت مستقل مورد توجه قرار گرفت (شاملو، 1368). صحبت از ماهیت اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان به مراتب پیچیده تر است. بعضی از رفتارهای نابهنجار در کودکان ونوجوانان پاسخ به شرایط استرس زای محیط است (سیف نراقی، نادری، 1370). یکی از انواع اختلالات رفتاری شایع در کودکان ونوجوانان اختلال سلوک می باشد. به طور کلی بررسی ها نشان داده اند که اختلال سلوک شایعترین اختلال در کودکان ونوجوانان است و در حدود یک سوم تا یک دوم مواردمراجعه به مراکز مشاورهای و کلینیک ها را شامل شده و میزان شیوع این اختلال در پسران دو برابر دختران است (آزاد، 1379) .
کودکان ونوجوانان دارای اختلال سلوک بیشتر خود را از راه کردار نشان میدهند تا از راه بیان . آنان ترجیح میدهند از زبان برای برقراری ارتباط یا بیان احساسات بهره نگیرند(کرنبرگ و کازان 1991) در مجموع سطح عملکرد این افراد پایین بوده و اغلب بسیار زودتر از همسالان خود مدرسه را ترک میکنند (بچ من ، جان استون و اومالی 1978 به نقل از احمدی 1379).
بیان مسئله :
مشکلات سلوک به آن دسته از رفتارهای ضد اجتماعی اشاره دارد که نشان می دهد فرد در انطباق با انتظارات اشخاص صاحب قدرت در زندگی ( مثل والد یا معلم ) و یا هنجارهای اجتماعی یا احترام به حقوق دیگران ناتوان است. این رفتارها می تواند کشمکش های خفیف با منابع قدرت (مثلاً تقابل ، عدم اطاعت ، نافرمانی ، بحث و مجادله) انحراف عمده از هنجارهای اجتماعی (مثلاً فرار از مدرسه ، فرار از منزل) تا دست اندازی جدی به حقوق دیگران (مثلاً تهاجم ، تجاوز جنسی ، تخریب ، آتش افروزی و دزدی) را در بر گیرد. گرچه این تعریف شامل طیفی از رفتارهای گوناگون است اما رفتارهای مزبور تا حد زیادی به هم ارتباط دارند (فریک،1993).
اختلال سلوک ، الگوی رفتاری مداوم و مزمنی است که در آن حقوق اساسی دیگران و یا هنجارهای اجتماعی و اصول عمده متناسب با سن زیر پا گذاشته می شود (پورافکاری،1370). به عبارت دیگر اختلالات سلوکی به دسته ای از واکنشهای سازگاری و سلوک اطلاق می شود که ممکن است
به صورت آشفتگیهای رفتار اجتماعی از قبیل جیب بری، کیف ربایی، دزدی، خلافکاریهای جنسی و پرخاشگری ظاهر شوند. این اصطلاح برای توصیف رفتار کودکان و نوجوانانی به کار می رود که شرارتها و شیطنتهای آنان بسیار فراتر از همسالانشان است و به طور جدی به حقوق دیگران ، قوانین جامعه و هنجارهای اجتماعی آسیب می رسانند (آزاد، 1379).
بررسی میزان شیوع اختلالات سلوکی مورد توجه کشورهای مختلف بوده است در بریتانیا میزان شیوع اختلالات در کودکان 10 تا 11 ساله شهری 8 درصد و در جامعه روستایی 4 درصد گزارش شده است در حالی که میزان شیوع همه اختلالات رفتاری کودکان 8/6 درصد برآورد شده است. بدین ترتیب ملاحظه می شود که میزان شیوع اختلال سلوکی به مراتب بیشتر از سایر اختلالات رفتاری کودکان است . در هر دو مورد میزان شیوع در پسران 3 برابر دختران بوده است (گراهام، 1979،به نقل از آزاد ، 1378) .
در مورد میزان شیوع اختلالات سلوکی در ایران تحقیقات معدودی انجام گرفته است. رومزپور 1373 میزان شیوع اختلالات سلوکی را در بین دختران 8/19درصد و در بین پسران دانش آموز دوره ابتدایی شهر اهواز 26درصدگزارش نموده است. یوسفی (1379) اختلال سلوک را 9/6 درصد ، بهرهدار ( 1378 ) میزان اختلال سلوک و هیجانی را 8/17 درصد ، سلیمی (1377) این میزان را برای پسران 7/12 درصد و برای دختران 9/8 درصد گزارش نموده اند . با توجه به تحقیقات ذکر شده میتوان میزان شیوع اختلال سلوک را در ایران قابل توجه و تامل بر انگیز دانست بنابراین، لزوم توجه به این اختلال به خوبی آشکار میگردد .
در تحقیق حاضرمسأله اصلی تحقیق بررسی میزان اختلال سلوک در بین دانش آموزان دختر و پسردوره راهنمایی منطقه شهرضا می باشد. همچنین میزان رابطه متغیرهایی چون جنسیت، سابقه افت تحصیلی ، بعد خانوار، ترتیب تولد، محل سکونت، شغل پدر،تحصیلات والدین ، فقدان والدین، حضور ناپدری یا نامادری، ازدواج فامیلی، سابقه بیماری شدید جسمی و روانی ،کارایی خانواده و سه عامل مرتبط با آن ( ارتباط ،حل مشکل ،نقش )،رشد اجتماعی و عزت نفس با اختلال سلوک از دیگر مسائل تحقیق می باشد.
اهمیت و ضرورت پژوهش
بررسیها نشان دادهاند که مبتلایان به اختلال سلوک در آینده مشکلاتی خواهند داشت که یکی از رایجترین آنها بروز شخصیت ضداجتماعی است . همچنان که 37 تا 71 درصد از افراد دارای شخصیت ضداجتماعی در کودکی مبتلا به اختلال سلوک بودهاند (آنسلی ، 1961 ؛موریس و همکاران ، 1956 به نقل از یوسفی 1379) بنابراین اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر به خوبی آشکار میگردد. علاوه براین ،کودکان مبتلا به اختلال سلوک بیش از آنکه برای خود مشکلاتی را بوجود آورند ، دیگران را میآزارند. آنان قوانین و مقررات مدرسه را بر هم زده و موجبات آزار و اذیت همسالان و بدآموزیهایی در مدرسه میگردند .لذا ضرورت شناسایی ، درمان و پیشگیری از این اختلال یکی از اولویتهای آموزش و پرورش قلمداد میشود. یافتههای حاصل از این پژوهش و پژوهشهای مشابه اطلاعات بنیادی لازم را جهت تخصیص امکانات و منابع در اختیار مسئولان آموزش و پرورش قرار میدهدو زمینه مناسبی برای برنامهریزیهای کوتاه مدت یا بلندمدت در ابعاد مختلف پیشگیری ، آموزش و درمان فراهم میسازد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقـدمه
تا قبل از قرن بیستم به بیماری های جسمانی و روانی کودکان و نوجوانان بیشتر به صورت مینیاتوری از امراض بزرگسالان نگاه می شد از اوایل قرن بیستم با شروع مطالعات سیستماتیک بر روی جنبه های مختلف کودکان ونوجوانان اختلالات روانی آنان نیز به صورت مستقل مورد توجه قرار گرفت (شاملو، 1368). صحبت از ماهیت اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگسالان به مراتب پیچیده تر است. بعضی از رفتارهای نابهنجار در کودکان ونوجوانان پاسخ به شرایط استرس زای محیط است (سیف نراقی، نادری، 1370). یکی از انواع اختلالات رفتاری شایع در کودکان ونوجوانان اختلال سلوک می باشد. به طور کلی بررسی ها نشان داده اند که اختلال سلوک شایعترین اختلال در کودکان ونوجوانان است و در حدود یک سوم تا یک دوم مواردمراجعه به مراکز مشاورهای و کلینیک ها را شامل شده و میزان شیوع این اختلال در پسران دو برابر دختران است (آزاد، 1379) .
کودکان ونوجوانان دارای اختلال سلوک بیشتر خود را از راه کردار نشان میدهند تا از راه بیان . آنان ترجیح میدهند از زبان برای برقراری ارتباط یا بیان احساسات بهره نگیرند(کرنبرگ و کازان 1991) در مجموع سطح عملکرد این افراد پایین بوده و اغلب بسیار زودتر از همسالان خود مدرسه را ترک میکنند (بچ من ، جان استون و اومالی 1978 به نقل از احمدی 1379).
بیان مسئله :
مشکلات سلوک به آن دسته از رفتارهای ضد اجتماعی اشاره دارد که نشان می دهد فرد در انطباق با انتظارات اشخاص صاحب قدرت در زندگی ( مثل والد یا معلم ) و یا هنجارهای اجتماعی یا احترام به حقوق دیگران ناتوان است. این رفتارها می تواند کشمکش های خفیف با منابع قدرت (مثلاً تقابل ، عدم اطاعت ، نافرمانی ، بحث و مجادله) انحراف عمده از هنجارهای اجتماعی (مثلاً فرار از مدرسه ، فرار از منزل) تا دست اندازی جدی به حقوق دیگران (مثلاً تهاجم ، تجاوز جنسی ، تخریب ، آتش افروزی و دزدی) را در بر گیرد. گرچه این تعریف شامل طیفی از رفتارهای گوناگون است اما رفتارهای مزبور تا حد زیادی به هم ارتباط دارند (فریک،1993).
اختلال سلوک ، الگوی رفتاری مداوم و مزمنی است که در آن حقوق اساسی دیگران و یا هنجارهای اجتماعی و اصول عمده متناسب با سن زیر پا گذاشته می شود (پورافکاری،1370). به عبارت دیگر اختلالات سلوکی به دسته ای از واکنشهای سازگاری و سلوک اطلاق می شود که ممکن است
به صورت آشفتگیهای رفتار اجتماعی از قبیل جیب بری، کیف ربایی، دزدی، خلافکاریهای جنسی و پرخاشگری ظاهر شوند. این اصطلاح برای توصیف رفتار کودکان و نوجوانانی به کار می رود که شرارتها و شیطنتهای آنان بسیار فراتر از همسالانشان است و به طور جدی به حقوق دیگران ، قوانین جامعه و هنجارهای اجتماعی آسیب می رسانند (آزاد، 1379).
بررسی میزان شیوع اختلالات سلوکی مورد توجه کشورهای مختلف بوده است در بریتانیا میزان شیوع اختلالات در کودکان 10 تا 11 ساله شهری 8 درصد و در جامعه روستایی 4 درصد گزارش شده است در حالی که میزان شیوع همه اختلالات رفتاری کودکان 8/6 درصد برآورد شده است. بدین ترتیب ملاحظه می شود که میزان شیوع اختلال سلوکی به مراتب بیشتر از سایر اختلالات رفتاری کودکان است . در هر دو مورد میزان شیوع در پسران 3 برابر دختران بوده است (گراهام، 1979،به نقل از آزاد ، 1378) .
در مورد میزان شیوع اختلالات سلوکی در ایران تحقیقات معدودی انجام گرفته است. رومزپور 1373 میزان شیوع اختلالات سلوکی را در بین دختران 8/19درصد و در بین پسران دانش آموز دوره ابتدایی شهر اهواز 26درصدگزارش نموده است. یوسفی (1379) اختلال سلوک را 9/6 درصد ، بهرهدار ( 1378 ) میزان اختلال سلوک و هیجانی را 8/17 درصد ، سلیمی (1377) این میزان را برای پسران 7/12 درصد و برای دختران 9/8 درصد گزارش نموده اند . با توجه به تحقیقات ذکر شده میتوان میزان شیوع اختلال سلوک را در ایران قابل توجه و تامل بر انگیز دانست بنابراین، لزوم توجه به این اختلال به خوبی آشکار میگردد .
در تحقیق حاضرمسأله اصلی تحقیق بررسی میزان اختلال سلوک در بین دانش آموزان دختر و پسردوره راهنمایی منطقه شهرضا می باشد. همچنین میزان رابطه متغیرهایی چون جنسیت، سابقه افت تحصیلی ، بعد خانوار، ترتیب تولد، محل سکونت، شغل پدر،تحصیلات والدین ، فقدان والدین، حضور ناپدری یا نامادری، ازدواج فامیلی، سابقه بیماری شدید جسمی و روانی ،کارایی خانواده و سه عامل مرتبط با آن ( ارتباط ،حل مشکل ،نقش )،رشد اجتماعی و عزت نفس با اختلال سلوک از دیگر مسائل تحقیق می باشد.
اهمیت و ضرورت پژوهش
بررسیها نشان دادهاند که مبتلایان به اختلال سلوک در آینده مشکلاتی خواهند داشت که یکی از رایجترین آنها بروز شخصیت ضداجتماعی است . همچنان که 37 تا 71 درصد از افراد دارای شخصیت ضداجتماعی در کودکی مبتلا به اختلال سلوک بودهاند (آنسلی ، 1961 ؛موریس و همکاران ، 1956 به نقل از یوسفی 1379) بنابراین اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر به خوبی آشکار میگردد. علاوه براین ،کودکان مبتلا به اختلال سلوک بیش از آنکه برای خود مشکلاتی را بوجود آورند ، دیگران را میآزارند. آنان قوانین و مقررات مدرسه را بر هم زده و موجبات آزار و اذیت همسالان و بدآموزیهایی در مدرسه میگردند .لذا ضرورت شناسایی ، درمان و پیشگیری از این اختلال یکی از اولویتهای آموزش و پرورش قلمداد میشود. یافتههای حاصل از این پژوهش و پژوهشهای مشابه اطلاعات بنیادی لازم را جهت تخصیص امکانات و منابع در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
اختلال سلوک:
اختلال سلوک مجموعه ی پایداری از رفتارهایی است که با گذشت زمان شکل میگیرد و غالبا مشخصه ی آن پرخاشگری و تجاوز به حقوق دیگران است . اختلال سلوک با بسیاری از اختلالات دیگر از جمله اختلال نقص توجه_ بیش فعالی افسردگی و اختلالات یادگیری همراه است و علاوه بر آن با چندین عامل روانی_اجتماعی نظیر سطح پایین اجتماعی-اقتصادی روش تربیتی خشن وتنبیهی اختلافات خانوادگی فقدان نظارت مناسب والدین و فقدان کفایت اجتماعی ارتباط دارد .خطر ابتلا به اختلال سلوک در کودکانی که یکی از والدین حقیقی یا والد خوانده ی آنها به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلاست یا یکی از برادران یا خواهران آنها مبتلا به اختلال سلوک است، بیشتر است. این اختلال همچنین در کودکانی که والدین آنها وابستگی به الکل، اختلالات خلقی، اسکیزوفزنی یا اختلال بیش فعالی همراه با عدم توجه یا اختلال سلوک داشته اند، شایع تر است. صرفنظر از تأثیرات وراثتی والدین بر کودکان که در این اختلال گزارش شده، بخش عمده ای از رفتارهای ضداجتماعی و مرتبط با اختلال سلوک و بزهکاری، ناشی از آموزش توسط پیام های کلامی و غیر کلامی والدین، خواهران و برادران است.
بر طبق ملاکهای DSM-IV-TRوجود سه رفتار اختصاص از 15 رفتار ذکر شده ضروری است که شامل موارد زیر است:
1-زورگویی وقلدری
2-تهدید کردن
3-ارعاب دیگران
4-بیرون ماندن از خانه علی رغم قدغن والدین
5-شروع قبل از سن 13 سالگی
DSM-IV-TR همچنین تصریح میکند که فرار از مدرسه باید قبل از 13 سالگی شروع شده باشد تا جزو نشانه های اختلال سلوک محسوب شود .این تشخیص را فقط زمانی میتوان برای افراد بالاتر از 18 سال به کار برد که واجد ملاکهای اختلال شخصیت ضد اجتماعی نباشند.DSM-IV-TRنوع خفیفی از این اختلال را توصیف میکند که در آن معدودی از مشکلات رفتاری فراتر از حدی که برای تشخیص لازم است وجود دارند وهمچنین این مشکلات فقط منجر به آسیب جزیی دیگران میشوند .طبقDSM-IV-TRدر نوع شدید این اختلال مشکلات رفتاری فراوانی علاوه بر حداقل لازم برای تشخیص وجود دارد و یا مشکلات رفتاری موجب آسیب قابل ملاحظه به دیگران میشود.)کاپلان)
تاریخچه و طبقه:
روانشناسان روانپزشکان به طور سنتی اهمیت رفتارهای ضد اجتماعی کودکان و نوجوانان را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داده اند. اولین دیدگاه از تجربه بیماران بالینیبود که تصور میشد در شکل گیری شخصیت از نقص اساسی برخوردارند اصطلاح شخصیت جامعه ستیز در مورد خصوصیات بالینی این اختلال به کار گرفتهشد دومین دیدگاه از تجربه عالی درکار کردن با جوانان بزهکار ناشی شد تصور رایج چنین بود که اینگونه افراد با رفتار ضد اجتماعیخود در حال واکنش نشان دادن بهرویدادهای سخت زندگیوناگواری میباشند که در خانواده یا جامعه خویش تجربه کرده اند(ارلس1944).
هیلی(1926)پایه گذار وپدید آورنده اولین کلینیک دادگاه نوجوانان در شیکاگو وبوستون افراد بزهکار را به عنوان کسانی که دارای نقص"سرشت روانی" هستندتوصیف نمود.او بر اهمیت یافتن دو نقص فیزیکی و روانی بیماران تاکیدمی کرداین ترکیب نواقص عقیده او را که رفتار این گونه نوجوانان ناشی از طبیعت و وراثت است تصدیق مینمود.در همان زمان روانشناس انگلیسی برت(1952)رساله ای به یاد ماندنی منتشر نمود و تهاجمات چند گانه اجتماعی و بیولوژیکی را که باعث تقویت این نواقص میشدندشناسایی نمود اما او روی عامل وراثتی تاکید کمتری داشت.
کلکلی(1941)رساله ای تحت عنوان "نقاب سلامتی"منتشر نمود وتوضیحات بالینی مفصل و ارزیابی جامعی را در مورد افراد جامعه ستیز ارائه کرد وی این خصوصیات را به شرح ذیل عنوان نمود.
1-عدم وجود حس مسئولیت
2-امتناع از پذیرفتن انتقاد به خاطر انجام کارهای خلاف
3-عدم وجود حس شرم وحیا وندامت
4-دروغگویی و فریب
5-درس نگرفتن از تجربیات
6-خود محوری بارز
7-عدم بصیرت
8-افراط در نوشیدن الکل
9-انحرافات جنسی
10-هدف هدفگرایی که نتیجه آن اغتشاش در امور زندگی است.
وی همچنین به تاثیرات عوامل وراثتی و محیطی معتقد بود.
در حالیکه کلکلی سعی در طبقه بندی این اختلالات داشت متخصصین بالینی دیگرکه برروی کودکان کار میکردند تلاش داشتند تا منشا مجموعه نشانگان رفتاری را شناسایی کنندکه تصور میشود با" جامعه ستیزی"بزرگسالان در ارتباط است.یکی از موثرین این گروه
"جان باولبی"بود .او در یکی از مطالعات اولیه مربوط به پسر بچه های بزهکار سیستمی را ابلاغ کردکه از شش نوع تشکیل شده بود. در بین آنها خصوصیات بی عاطفی هیجان زد گی و افسردگی متداول بود این سیستم شبیه به طبقات اصلی اختلال سلوک بود که بعدا در ICD-10بوجود آمد.(سازمان بهداشت جهانی1992)
رابینز(1978)به رابطه متقاعدکنندهای بین مسایل رفتاری کودکان و نوجوانان و اختلال شخصیت ضداجتماعی دست یافت.این مطالعه مهم در نمونه های مختلف تکرار شد و یافته هایی که بدست آمد از قابل اطمینان ترین یافته های ممکن در روانپزشکی نوین بود.
این یافته ها جدی بودن و دیرینگی و طویل المدت بودن اختلالات ضد اجتماعی را ثابت کرد.
وقتی که این مسایل از کلینیک های متعلق به دادگاه به روی جامعه و زمینه های طبی حرکت نمودبه موازات پیشرفت اصول روانپریشی در اذهان روانپزشکان چشم اندازی بهتر وگسترده تر از نظریه های مربوط به"حقارت سرشتی"گردید و نظریات تشخیصی جدیدی ظهور کرد.ابتدا اختلال سلوک و سپس اختلال نافرمانی وارد "واژگان"روانپزشکی کودک شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مقدمات سیر و سلوک
خودشناسى و خداشناسى
یکى دیگر از گامهاى نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والاى انسانى، خود شناسى است.
چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانى برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقى را از خود دور سازد در حالى که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد!
آیا بیمار تا از بیمارى خود آگاه نگردد به سراغ طبیب مىرود؟
آیا کسى که راه خود را در سفر گم کرده، تا از گمراهى خویش با خبر نشود به جستجوى دلیل راه بر مىخیزد؟
آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانهاش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده مىسازد؟
به یقین پاسخ تمام این سؤالها منفى است، همین گونه آن کس که خود را نشناسد و از کاستیها و عیوب خویش با خبر نشود، به دنبال اصلاح خویش و بهره گیرى از طبیبان مسیحا نفس روحانى، نخواهد رفت.
با این اشاره به اصل مطلب باز مىگردیم، و رابطه خودشناسى و تهذیب نفس و همچنین رابطه خداشناسى و تهذیب نفس را مورد بررسى قرار مىدهیم.
1- رابطه خود شناسى و تهذیب نفس
چگونه خودشناسى سبب تهذیب نفوس مىشود؟ دلیل آن روشن است زیرا:
اولا: انسان از طریق خود شناسى به کرامت نفس و عظمت این خلقتبزرگ الهى و اهمیت روح آدمى که پرتوى از انوارالهى و نفحهاى از نفحات ربانى است پى مىبرد; آرى! درک مىکند که این گوهر گرانبها را نباید به ثمن و بهاى ناچیز فروخت و به آسانى از دست داد!
تنها کسانى خود را آلوده رذائل اخلاق مىکنند و گوهر پاک روح انسانى را به فساد و نابودى مىکشانند که از عظمت آن بىخبرند.
ثانیا: انسان با شناختخویشتن به خطرات هواى نفس و انگیزههاى شهوت و تضاد آنها با سعادت او پى مىبرد، و براى مقابله با آنها آماده مىشود.
بدیهى است کسى که خود را نشناسد از وجود این انگیزهها بىخبر مىماند و شبیه کسى است که گرداگرد او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بىخبر است; طبیعى است که چنین کسى خود را آماده مقابله با دشمن نمىکند و سرانجام ضربات سنگینى از سوى دشمن دریافت مىدارد.
ثالثا: انسان با شناخت نفس خویش به استعدادهاى گوناگونى که براى پیشرفت و ترقى از سوى خداوند در وجود او نهفته شده است پى مىبرد و تشویق مىشود که براى پرورش این استعدادها بکوشد، و آنها را شکوفا سازد; گنجهاى درون جان خویش را استخراج کند و گوهر خود را هویدا سازد.
کسى که عارف به نفس خویش نیستبه انسانى مىماند که در جاى جاى خانه او گنجهاى پر قیمتى نهفته شده ولى او از آنها آگاهى ندارد، ممکن است از گرسنگى و تنگدستى در آن بمیرد، در حالى که در زیر پاى او گنجهایى است که هزاران نفر را سیر مىکند.
رابعا: هر یک از مفاسد اخلاقى ریشههایى در درون جان انسان دارد، با خودشناسى، آن ریشهها شناخته مىشود، و درمان این دردهاى جانکاه را آسان مىسازد، و به این ترتیب راه وصول به تهذیب را در برابر انسان هموار مىکند.
خامسا: از همه مهمتر این که خودشناسى بهترین راه براى خدا شناسى است، و چنانکه خواهد آمد، خداشناسى و آگاهى از صفات جلال و جمال حق، قویترین عامل براى پرورش ملکات اخلاقى و کمالات انسانى و نجات از پستى و حضیض رذائل و رسیدن به اوج قله فضائل است.
و اگر به مطالب گذشته این جمله را بیفزاییم که رذائل اخلاقى زندگى انسانى را به تباهى مىکشد و جامعه بشرى را در بحرانهاى سخت گرفتار مىسازد، و شهد زندگى را در کام انسانها مبدل به شرنگ مىکند، به اهمیتخود شناسى و خودآگاهى براى زندگى انسانها بیشتر پى خواهیم برد.
در کتاب «اعجاز روانکاوى» نوشته «کارل منینگر» چنین آمده است: «خود آگاهى عبارت از این است که هم از قواى مثبت و مهر انگیز نهاد خود آگاهى داشته باشیم و هم از نیروهاى منفى که موجب نابودى ما مىگردد و ما را به خاک سیاه مىافکند; ندیده گرفتن قواى منفى یا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان یا دیگران، پایههاى زندگى را متزلزل مىکند.» (1)
در کتاب «انسان موجود ناشناخته» جملهاى آمده است که شاهد خوبى براى بحث ما است; مىگوید: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبیعى و فطرى پایهگذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحى صورت نگرفت و (تقریبا) اتفاقى بود ... اگر «گالیله» و «نیوتن» و «لاووازیه»، نیروى فکرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى کرده بودند، شاید نماى دنیاى، امروز فرقهاى زیادى با آنچه امروز است مىداشت.» (2)
و به خاطر این امور است که خداوند یکى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مىدهد که: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون; همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقى) و گنهکارانند.» (3)
2- خود شناسى در روایات اسلامى
در احادیث اسلامى که از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم: نقل شده اثرات بسیار پرارزشى براى خودشناسى آمده است، که ما را از هرگونه توضیح بىنیاز مىسازد از جمله:
1- در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس; کسى که خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نایل شده است!» (4)
2- و در نقطه مقابل آن چنین مىفرماید: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات; کسى که خود را نشناسد، از طریق نجات دور مىشود و در گمراهى و جهل گرفتار مىآید!» (5)
3- در تعبیر دیگرى از همان امام همام آمده است: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها; عارف حقیقى کسى است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور مىسازد پاک و پاکیزه کند!» (6)
از این تعبیر بخوبى استفاده مىشود که معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قید و بند اسارتها و پاکسازى از رذائل اخلاقى است.
4- باز حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ علیه السلام مىخوانیم: «اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه; کسى که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (7)
از این حدیث نیز رابطه نزدیکى میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس استبا خودشناسى استفاده مىشود.
5- در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «من عرف نفسه جاهدها; و من جهل نفسه اهملها; کسى که خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مىخیزد و کسى که خود را نشناسد آن را رها مىسازد!» (8)
مطابق این حدیث پایه اصلى جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خود شناسى است.
6- در نهجالبلاغه در کلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته; کسى که (در سایه خود شناسى) براى خود، کرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بى مقدار خواهد بود(و به آسانى تسلیم هوى و هوس نمىشود)!» (9)
7- همانگونه که خودشناسى پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبههاى اخلاقى و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگى از همه چیز و دورى از خدا مىگردد; لذا در حدیث دیگرى از امام دهم، امام هادى علیه السلام مىخوانیم: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره; کسى که نزد خود قدر و قیمتى ندارد، از شر او ایمن نباش!» (10)