دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ستارخان سردار ملی

در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.

ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.

ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.

ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)

پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.

چون پس از فتح تهران به دست ملیون، احتیاجی به وجود مجاهدین نبود و این جماعت با در دست داشتن اسلحه امنیت پایتخت را متزلزل می کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدین را جمع کند. مجاهدین تهران به منزل ستارخان سردار ملی جمع شده، بنای مقاومت را گذاشتند. در نتیجه تیراندازی ها تیری به پای او اصابت کرد و (بدین گونه پایی که در صحنه های آتش و خون دلیرانه و بی تزلزل گام زده بود با تیر دولت انقلابی از رفتار باز ایستاد و بنا به قول احمد کسروی "بدینسان یگانه قهرمان آزادی از پا درافتاد" - تاریخ هیجده ساله، ص 143) مجاهدین مغلوب شدند. در اثر آن تیر مزاج ستارخان علیل شد. مرگ سردار ملی را عصر روز سه شنبه 25 آبانماه 1293 شمسی مطابق به 28 ذیحجه 1332 قمری نوشته اند. سردار هنگام پیوستن به جاودانگی 48 سال داشت. جسم بی روح وی را در مقبره طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپردند. آرامــگـــاه ســـردار تا سال 1324 شمسی وضع حقیرانه ای داشت. در این سال پس از میتینگ طرفداران پرشور ستارخان بر سر قبر وی، یک آرامگاه موقتی ساخته شد. ولی یک سال بعد این آرامگاه با خاک یکسان شد. بعدها به همت امیرخیزی و دیگران، سنگ قبری برای آرامگاه سردار تهیه شد که به قول سلام الله جاوید "اگر چه لایق آن مرحوم نبوده، ولی از هیچ بهتر است".

این بود تاریخ زندگانی پرحادثه مردی که مشروطیت ایران را نجات داده است. در یک خانواده کوچک به دنیا آمد، در یک محیط فاسد تربیت شد، در یک ساعت بحرانی دست به اسلحه برد. چون مدافع مشروطیت بود او از یک حرکت مترقی دفاع کرد و نامش جاویدان شد.

درباره ستارخان خیلی چیزها نوشته و گفته اند. در خارج از آذربایجان او را به درستی نشناخته اند. در خود آذربایجان نیز چون مردم عادی نمی توانستند بر خود هموار کنند



خرید و دانلود تحقیق در مورد ستارخان سردار ملی


دانلود تخقیق در مورد شهید عاصی زاده (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

نشانه‌ای ازایثاربیرق داران دفاع مقدس / سردار شهید ذبیح‌الله عاصی زاده

سردار رشیداسلام شهید " ذبیح‌الله عاصی زاده " سال ‪۱۳۴۰‬درخانواده‌ای مذهبی و متدین در اردکان یزد دیده به جهان گشود.

دوران کودکی را با تربیت اسلامی پدر و مادر خود پشت سر نهاد و در همان اوان با احکام و آداب اسلامی آشنا شد.

ذبیح‌الله ، پس از طی دوران ابتدایی و راهنمایی چون به کارهای فنی علاقه داشت هنرستان را برگزید و در رشته اتومکانیک در هنرستان فنی شهید مطهری اردکان موفق به اخذ دیپلم شد.

او درطول تحصیل از شاگردان ممتاز بود و در جریانات انقلاب جزء فعالین به شمار می‌رفت.

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی ، به عضویت سپاه در آمد و در سال ‪ ۱۳۶۰‬با اولین گروه ‪ ۲۲‬نفری پاسداران استان یزد به جبهه اعزام شدوتالحظه شهادت از مردان دفاع مقدس بود و در عملیاتهای فتح خرمشهر ، رمضان ، محرم ، والفجر مقدماتی ، والفجر ‪ ۲ ، ۱‬و ‪ ۴‬شرکت کرد.

با تاسیس تیپ ‪ ۱۸‬الغدیر سپاه ، عاصی زاده به عنوان مسوول اطلاعات عملیات و مسوول محور در لشکر هشت نجف اشرف خدمت کرد.

در بخشی از وصیتنامه این سردار رشید اسلام می‌خوانیم:اکنون که‌در میعادگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون ، عروس سرخ شهادت را دربر می‌گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابلای گونی‌های سنگرم و از بیابانهای تفتیده خوزستان گذشته ، می‌روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلی‌گاه حق در حرکت است بپیوندم ، سخنی چند با ملت غیور و شهید پرور ایران دارم.

سفارش اول من این است که شما باید حافظ ولایت باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتر در میان خود نگهدارید تمام مشکلات مملکت را بدون سر و صدا حل کنید و نگذارید این قلب امت لحظه‌ای درد بگیرد.

سفارش دوم این است که ملت ما الان باید خود را بسازند تا فرد فردشان یک مربی باشند و اول از خودمان شروع کنیم تا فردا بتوانیم برای‌صدور انقلابمان و زنده کردن اسلام در کشورهای غربی در حال خواب ، مربی و ناجی داشته باشیم و الان بهترین دانشگاه که از خون هزاران هزار شهید تهیه شده است که همان جبهه باشد داریم و باید حداکثر استفاده را از این دانشگاه‌ببریم و نگذاریم خون این همه شهید بی‌ثمر بماند.

سفارش بعدی این است ، موقعیکه سلاح‌های ما به زمین افتاد برای برداشتنش از همدیگر سبقت بگیرید و نگذارید خون شهیدان بخشکد و باید هرچه سریعتر با سرعت عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید ، راه همان راه حسین (ع) است.

اما سرتیپ پاسدار " مرتضی قربانی " از فرماندهان دفاع مقدس درمورد شهید عاصی زاده گفت: اواخر عملیات بیت‌المقدس بود که برادرمان شهید عاصی زاده به عنوان فرمانده گردان امام حسین ( ع ) به اتفاق ‪ ۳۰۰‬نفر از نیروهایش که از استان یزد آمده بودند، وارد عملیات شد.

آن نیروها علاقه خاصی نسبت به عاصی زاده داشتند ، دلیل آن هم این بود که ایشان فردی بسیار توجیه ، مقید و داوطلب برای جنگ ، حماسه آفرین ، شهادت طلب و دارای روحیات ظریف وروحانی بود که من کمتردرفرمانده گردانها ملاحظه می‌کردم و این روحیات باعث شده بود که مابه ایشان علاقه مند شویم و از آن موقع که پایان عملیات بیت‌المقدس بود ایشان را در خط پدافندی که تصرف کرده بودیم، قرار دادیم.

قربانی افزود: این اولین پدافند مرتبی بود که در مقابل عراقیهادر منطقه به وجود آوردیم و با توجه به امکانات بسیار اندکی که در اختیار داشتیم و شجاعت ودرایتی که شهید عاصی زاده‌به‌عنوان فرمانده گردان درآن منطقه داشت عراقیها نتوانستند هیچ حرکتی را انجام دهند و زمینگیر شده بودند.

سرهنگ پاسدار "رسول کلانتری" از همرزمان شهید عاصی‌زاده نیز گفت: اوایل جنگ زمانی که گردان امام علی ( ع ) در عملیات بیت‌المقدس با دشمن درگیر شد و عده‌ای از عزیزان بسیجی و فرماندهان گردانها به شهادت رسیدند ، شهید عاصی زاده آر پی جی را بر دوش گرفت و به عنوان خط شکن و جلوی نیروها حرکت کرد و با شلیک چند گلوله وازکارانداختن تیرباردشمن این ورق زرین عملیات بیت‌المقدس و جنگ را به نام خود ثبت کرد و آن خطی که عده زیادی نتوانسته بودند آن را بشکنند شهامت و تصمیم به جای ایشان باعث شد تا آن خط شکسته شود.

در نهایت سردار رشید اسلام ذبیح‌الله عاصی زاده سال ‪۱۳۶۲‬درعملیات والفجر چهار در منطقه " غرب بانه " بر اثر اصابت ترکش توپ به لقاء الله پیوست



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شهید عاصی زاده (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری 13ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری

فرمانده لشکر 31 عاشورا

 

تولد و کودکی

فعالیت های سیاسی – مذهبی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

نقش شهید در دفاع مقدس

بیانات شهید قبل از شروع عملیات بدر

ویژگی های اخلاقی

نحوه شهادت

گوشه ای از وصیت نامه

تولد و کودکی

به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.

فعالیت های سیاسی – مذهبی

پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

شهید باکری در طول فعالیت های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود.

پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش های گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت های شبانه‌روزی در مسئولیت های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

 

نقش شهید در دفاع مقدس

شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی ها موثر باشد. در این عملیات یکی از گردان ها در محاصره قرار گرفته بود، که ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شرکت کرد و شاهد پیروزی لشکریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند.

در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم تر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌کرد.

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد شد.

شهید باکری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد سردار سرلشکر پاسدار شهید مهدی باکری 13ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی 8ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی

در سال 1337 در «نجف آباد» یکی از شهرهای استان« اصفهان» دیده به جهان گشود.

در سن ‪۱۸سالگی ، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزین در جبهه‌های جنوب« لبنان» حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و از فرماندهان شجاع ، پر انرژی ، مدیر و خلاق بود . حکم مسوولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. با شروع جنگ تحمیلی ، با یک گروه ‪۵۰نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد. در پایان جنگ تحمیلی همین گروه ‪۵۰نفره بافرماندهی شهید« کاظمی» به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه (لشگر زرهی 8نجف اشرف )تبدیل شد . با بکارگیری سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها که به صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات جنگی بالغ می شد. با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال 59 به کردستان رفت تا با رزمی بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را سرکوب نماید. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه های جنوب در صف مقدم مبارزه با دشمنان کشور در سِـمت هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه« فیاضیه»در« آبادان»، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف وپس از جنگ نیز یکسال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت. رزمندگان و ایثارگران هشت سال حماسه وافتخار، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های این دلاور زمان بیاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد.

در طی این سالها به تحصیل نیزپرداخت ومدرک کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد. کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری 3 مدال فتح اعطانمودند. وی در اواسط سال 1384 از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت. این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش را نمود، زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و سرانجام در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت. اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست.

پیام رهبر معظم انقلاب وفرمانده کل قوا

بسم الله الرحمن الرحیم

فقدان شهادت گون سردار رشید اسلام سرلشکر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپیما، این جانب را داغدار کرد.

این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه بی نظیر بود.

تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می‌کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم می‌گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است. این جانب شهادت این سردار رشید و نامدار و دیگر جان باختگان این حادثه را به همه ملت ایران به ویژه به مردم عزیز و شهیدپرور نجف آباد تبریک و تسلیت می‌گویم و از خداوند متعال برای بازماندگان این شهیدان، بردباری و قدرت تحمل و پاداش صابران و برای خود آنان علو درجات اخروی را مسألت می‌کنم. سیدعلی خامنه ای

پیام رئیس جمهور

بسم الله الرحمن الرحیم

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.

حادثه تلخ و ناگوار شهادت فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سردار سرتیپ کاظمی و فرمانده لشگر قهرمان ‌27 حضرت رسول(ص) و همراهان آنان که همه از سربازان فداکار و خدوم اسلام و میهن اسلامی بودند، موجب تاثر وتاسف شدید گردید.

ضایعه فقدان این سربازان فداکار ولی عصر(عج) را به آن حضرت فرمانده معظم کل قوا، دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همه نیروهای مسلح، خانواده معظم شهدا و ملت شریف و عزیز ایران تسلیت می‌گویم.آنچه که می‌تواند این حادثه را قابل تحمل کند، کارنامه سراسر ایثار و فداکاری این عزیزان است که نقطه درخشان تاریخ کشور ماست. پرچم استقامت و پایداری که پیوسته در دست این سربازان فداکار میهن اسلامی در اهتزاز است، همچنان در دست سربازان دیگری از خیل ایثارگران برافراشته خواهد ماند. خون این عزیزان نقطه اتصال نسل‌هاست، نسلی که بازمانده مقاومت و تلاش دوران دفاع مقدس است و در دفاع از انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی سر از پا نمی‌شناسد.

یقین دارم که همه نیروهای مسلح همچون آحاد ملت، با اتکال به ذات احدیت، تمسک به فرهنگ انتظار، تبعیت از ولی امر مسلمین، مظهر خواستن و توانستن، پایداری و عزت خواهند ماند. وجود چنین ملتی و سربازانی موجب افتخار است.

عزت و سربلندی نیروهای مسلح و ملت شریف را از خداوند عزیز و قادر مسالت دارم.

محمود احمدی‌نژاد ،رییس جمهوری اسلامی ایران

اسامی شهدا سانحه

1-سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی فرمانده‌ی نیروی زمینی سپاه

2-سردار سرتیپ پاسدار سعید مهتدی جعفری فرمانده‌ی لشکر ‌27 محمد رسول‌الله

3- سردار سرتیپ پاسدار سعید سلیمانی معاون عملیات نیروی زمینی سپاه

4- سردار سرتیپ پاسدار نبی‌الله شاه‌مرادی معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه

5-سردار سرتیپ پاسدار خلبان عباس کربندی مجرد فرمانده‌ی پایگاه هوایی قدر نیروی هوایی سپاه و خلبان یکم پرواز

6- سردار سرتیپ پاسدار غلامرضا یزدانی فرمانده‌ی توپخانه‌ی نیروی زمینی سپاه

7- سردار سرتیپ پاسدار صفدر رشادی معاون طرح و برنامه‌ی نیروی زمینی سپاه

8- سردارسرتیپ پاسدار خلبان احمد الهامی‌نژاد فرمانده‌ی دانشکده‌ی پروازی نیروی هوایی سپاه و کمک خلبان

9- سردار سرتیپ دوم پاسدار حمید آذین‌پور رییس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه

10-سرهنگ پاسدار مرتضی بصیری مهندس پرواز

11-برادر پاسدار محسن اسدی افسر همراه فرمانده‌ی شهید نیروی زمینی سپاه



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد سردار سرلشکر پاسدار احمد کاظمی 8ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد ستارخان سردار ملی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

ستارخان سردار ملی

در بین مردانی که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به شمشیر برده و آنرا پس از استبداد صغیر دو مرتبه بازگردانیدند، ستارخان سردار ملی مقام اول را دارد؛ بحق او قهرمان مشروطیت ایران است.ستارخان پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. لوطیان تبریز از قدیم طبقه خاصی را تشکیل میدادند و اخلاق و عادات بخصوصی داشتند. با حکومت و مأمورین دولت همیشه مخالفت می نمودند؛ چنانکه در عصر شاه طهماسب صفوی عده ای از آنان در عصیان طغیان نمودند و به مجازات رسیدند. پس از بروز اختلاف بین متشرعه و شیخیه، لوطی ها نیز دو دسته شدند و به مخالفت همدیگر برخاستند. اعمال و رفتار آنان مورد توجه طبقات مردم بود. محمدامین خیابانی دیوانی به زبان ترکی درباره وقایع لوطی های تبریز سروده که در عهد نادرمیرزا مؤلف "تاریخ تبریز" با وصف چند دفعه چاپ کمیاب بوده است. ستارخان از لوطیان بومی نبود، بلکه اصل او از قراجه داغ و از ایل محمدخانلو بود. خود به شیخیه اعتقاد داشت و روزگاری در اطراف شهر به سر می برد. پنهانی به مشهد رفته و برگشته بود.ستارخان پس از اعلام مشروطیت به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباردمان مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را که خود را به دنیا جانشین مجلس بمباردمان شده معرفی می کرد، قبول کرد. در محله امیرخیز با قوای دولتی جنگ نمود. با وصف شکست مجاهدین و سست شدن آنها، وی استقامت به خرج داد و تسلیم نشد و محله امیرخیز را به تصرف قشون دولتی نداد. وقتی بر ایران گذشته است که مشروطیت فقط در محله امیرخیز تبریز وجود داشت و همه جای ایران در دست پادشاه مستبد بود.ژنرال قونسول روس به وی بیرق روسیه داده و تضمین می کرد که اگر تسلیم شود از تعرض محمدعلی شاه مصون باشد، اما او قبول نکرد. آنقدر مقاومت کرد تا مجاهدین محلات دیگر به جنبش آمدند و قوای دولت را عقب راندند. این مقاومت به محمدعلی شاه معلوم ساخت که بلوای تبریز امری جدی است و ممکن است کار آن بلوا بالاتر گیرد و کار به جاهای باریکتر بکشد. این بود که عین الدوله را به محاصره تبریز فرستاد و از عشایر و خوانین نفر و اسلحه خواست. ستارخان بدواً اردوی ماکو را منهزم نمود و بعداً عین الدوله را عقب نشاند و بر تبریز مسلط شد. پس از آن، به زور از مردم اعانه خواست و مرتکب بعضی اشتباهات شد و مردم را ناراضی نمود. (موضوع اعانه جمع کردن ستارخان مربوط می شود به خبردار شدن انجمن تبریز از بمباردمان مجلس و احتمال کودتا بر علیه مشروطیت نوپا. نخستین اقدام انجمن پس از اطلاع بر این موضوع، پس از ارسال تلگرافها به سایر شهرها، در صدد اعزام نیروی مسلح به تهران درآمد. به دنبال این تصمیم دفتر اعانه ای برای تأمین هزینه این اردوکشی دایر گردید.)پس از آنکه قشون روس وارد تبریز گردید، وی به شهبندری عثمانی (قونسولخانه) پناه برد و بالاخره به طهران رهسپار شد. در پایتخت مشروطه پذیرایی گرم و باشکوه از وی به عمل آمد. ستارخان با شاه و نایب السلطنه در یک کالسکه نشسته، با جلال تمام وارد شهر گشت و در باغ اتابک منزل گرفت.چون پس از فتح تهران به دست ملیون، احتیاجی به وجود مجاهدین نبود و این جماعت با در دست داشتن اسلحه امنیت پایتخت را متزلزل می کردند، دولت مشروطه بر آن شد که اسلحه مجاهدین را جمع کند. مجاهدین تهران به منزل ستارخان سردار ملی جمع شده، بنای مقاومت را گذاشتند. در نتیجه تیراندازی ها تیری به پای او اصابت کرد و (بدین گونه پایی که در صحنه های آتش و خون دلیرانه و بی تزلزل گام زده بود با تیر دولت انقلابی از رفتار باز ایستاد



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد ستارخان سردار ملی (با فرمت word)