لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موارد الودگی محیط زیست
مقدمهنفت خام مخلوطی از ترکیبات شیمیایی هیدروکربن دار است که زنجیره طویل کربن و هیدروژن دارد و یک ماده با ارزش است که برای تولید محصولاتی از آن نه فقط سوخت بلکه مواد خامی برای ساخت پلاستیک، فیبرهای سنتتیکی، لاستیک، کود و تولیدات بیشمار دیگر استفاده می شود. خلیج فارس و دریای عمان به لحاظ موقعیت استراژیک خود، محل عبور میزان زیادی از نفت خام مورد نیاز جهان محسوب شده و تقریباً نیمی از تولید جهانی نفت از طریق دریا حمل میگردد جابجایی چنین حجم عظیمی از نفت نیازمند سازماندهی ترابری نفتکشها و تانکرهای بزرگ در این دریاست. متاسفانه اکثر حوادث تانکرها نزدیک به ساحل بوده و نفت نشت یافته موجب آلودگی نفتی در ساحل خواهد شد. لکه نفتی در یک محل ثابت نمی ماند و با سرعتی معادل 4-3 درصد سرعت باد حرکت می کند.
منابع نفتی آلودهکننده دریا نفت یکی ازمنابع آلاینده در اقیانوس است در چند منطقه ساحلی نفت از طریق نشت طبیعی در محیط دریا وارد شده همچنین بعنوان یک ماده آلاینده منتشر شده توسط انسان نیز وارد دریا می گردد.نفت از منابع غیر زنده بستر دریا یا فسیلها استخراج و از طریق اقیانوسها منتقل شده و در پالایشگاههای موجود در ساحل تصفیه می شود. این فرآیند باعث پخش بالقوه آلودگی در دریا می گردد. مقدار زیادی از نفت خام و مشتقات آن مثل سوخت، گرما و روغن از شهرهای ساحلی و رودخانه ها به صورت روان آب وارد محیط دریا می شوند. توافقنامه بین المللی جلوگیری از آلودگی دریا بوسیله کشتیها شدیداً آلودگی را کنترل می کند. (MARPOL)هنوز تانکرهای نفتکش بعد از تخلیه نفت، تانکهایشان را در دریا به شکل غیر قانونی تخلیه و آبی را که آنها بعنوان آب توازن1 در برگشت استفاده می نمایند در دریا تخلیه می کنند. عملیات این تانکرهای نفتی و فاضلابهای شهرها به عنوان مهمترین منابع آلودگیهای نفتی محسوب می شوند. از جمله خطرات بالقوه که گاهگاهی پیش می آیند سوختن فیوزهای دکلهای منطقه ساحلی است که برای استخراج نفت بکار می روند. در سال 1979 در خلیج مکزیک در اثر سوختن فیوزهای برق در زیر آب یک جاه اکتشافی حداقل نیم میلیون تن نفت(حدود 6/3میلیون بشکه ) در یک دوره نه ماهه وارد آب شد. اهمیت ورود این مواد خیلی بیشتر از سوختن فیوزهای برق در خلیج فارس در سال 1983 نبود. - Ballast Water( همچنین طی جنگ خلیج در سال 1991مقدار یک میلیون تن نفت معادل تقریباً هشت میلیون بشکه در آب پخش شد. که مقدار زیادی نفت به داخل زمینهای شورهزار و مناطق جزر و مدی در طول ساحل راه یافته که بشدت جانوران دریایی را تحت تاثیر قرار داد.به هر حال در اثر همه رویدادهای ناگوار توده عظیمی از نفت پخش میشود که اغلب در اثر غرقشدن یا برخورد تانکرهای نفتکش بزرگ بوجود میآید و باعث تخریب محیط دریا میشود.در سال 1978 در اثر به گل نشستن یک تانکر خیلی بزرگ به نام آموکو کادیز(Amoco Cadiz) حدود 230000 تن نفت خام در طول سواحل بریتانیا در قسمت شمال غربی فرانسه وارد محیط شد و قسمت قابل ملاحظه آن به سمت سواحل به حرکت درآمد و علاوه بر صدمه فوری به فون جانوری و گیاهی منطقه، پایداری سمیت نیز مانع پروسه بازیافت شده و نفت نفوذی به رسوبات، یک سال بعد سبب تجدید آلودگی گشت.
اثرات لکه های نفتی بر پلانکتونها
در سال 1989 بیش از 35000 تن نفت خام بوسیله کشتی اکسون والدز(Exxon Valdez) در طول سواحل دست نخورده جنوبی آلاسکا که محل زندگی والها، سمورهای آبی، آزاد ماهیان، عقاب ماهی خوارو موجودات وحشی دیگر بود، پخش شد.اغلب ترکیبات نفتی غیر قابل حل در آب بوده و روی سطح آب شناور می مانند و می توانند در اغلب زیستگاهها به صورت لایه نازکی از لکه های چربی درخشان روی سطح آب یا بصورت رسوبات تیره رنگ روی سواحل شنی و صخره ای دیده شوند . این مواد نفتی بیش از چندین سال در آنجا باقی می مانند. خوشبختانه برخی از ترکیبات قابل اشتعال نفتی تبخیر شده و بخشی بوسیله باکتریها تجزیه می گردند. گفته می شود تقریباً نفت بطور کامل قابلیت تجزیه پذیری زیستی1 دارد و به صورت خیلی کند بوسیله باکتریها تجزیه می شود اگرچه جمعیتهای گوناگون دریایی حساسیتهای مختلفی به مواد نفتی دارند. برای مثال نفت در جنگلهای مانگرو و زمینهای شوره زار بیشتر دوام دارد و دیرتر تجزیه می گردد.برخی از ترکیبات نفتی در دریا پایین رفته و در رسوبات تجمع می یابند بویژه بعد از اینکه مواد قابل اشتعال آنها تبخیر شود.باقیمانده های نفتی شناور و یا گلوله های قیر معمولاً در طول راههای دریایی که به شکل متقاطع روی سطح آب اقیانوسها یافت می شوند. این مواد نفتی ممکن است برای جندین سال در آب باقی مانده و در مناطق دور افتاده دورتر از محل تردد کشتیها مشاهده شوند حتی برخی بارناکلها روی آنها زندگی می کنند.پخش گسترده مواد نفتی به شکل لایه های حجیم در مسیر عبورشان هر چیزی را می پوشانند زیرا این مواد بوسیله باد و جریانهای دریایی به هر جایی برده می شوند.-Biodegradable(با این وجود نفت و صنایع کشتیرانی باعث پیشرفتهایی در حفاظت از محیط دریا شده اند. تخلیه غیر قانونی آب توازن هنوز یک مشکل است اما مشکلات مربوط به آن در حال کاهش است که نشانه این وضعیت کاهش تعداد گلوله های قیر روی تعداد زیادی از سواحل است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تأثیر محیط زیست سالم بر انسان
به طور قطع یکى از امورى که زمینهساز سعادت و کمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطى سالم و امن است، که انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یکى از وظائف مهم بشر که حفظ جان است، جز با زیستن در محیط سالم و زیبا امکانپذیر نیست. بدین سبب شرط اولیه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانى حاصل مىشود که انسان از محیط زیست طبیعى سالم و دلگشا بهرهمند باشد.
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاک و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مىسازد. شنیدن آواز روحبخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمهساران، صفاى سبز سبزهزاران، نسیم لطیف کوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجابانگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر کسى از تماشاى چنین منظرههاى زیبایى احساس آرامش و نشاط کرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مىکند. بر عکس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیانهاى جبرانناپذیرى به بشریت مىشود.
افسردگى و افزایش بیمارىهاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ کس نمىتواند منکر بشود که تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مىنهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مىگذارد.
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوهها و به طور کلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند.
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقتهاى فردى اثر مىگذارد و میانهروى در اخلاق و منش متأثر از میانهروى در محیط زیست است.
ساکنان مناطق معتدل کره زمین، داراى ویژگىها و روحیههاى خاص هستند که مقایسه با جوامع ساکن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند.
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فکر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1)
قرآنکریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفتانگیز برشمردهاند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفتهاند.
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرتآور آن بر جسم و جان انسان سخنها گفته و در مقایسه با جامعههاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فکر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح کردهاند. از اینرو، در این نوشتار برآنیم تا با ذکر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم.
آثار روانى آب و هوا بر انسان از دیدگاه قرآن و روایات
در آموزههاى اسلامى از تأثیر طبیعت در انسان به گونههاى مختلف، سخن به میان آمده است، چنانکه قرآنکریم درباره اثر محیط زیست مىفرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذى خبث لایخرج الاّ نکدا...؛(2) سرزمین پاکیزه، گیاهش به فرمان پروردگار مىروید؛ اما سرزمینهاى بدطینت و شورهزار، جز گیاه ناچیز و بىارزش، از آن نمىروید.»
از این آیه شریفه استفاده مىشود همان طور که طبیعت و سرزمین پاک در رشد و پرورش بهینه گیاهان مؤثر است، در رشد و تکامل انسان نیز مؤثر مىباشد، و همانگونه که از زمینهاى شوره زار، جز گیاهان بى ارزش نمىروید، محیط آلوده نیز تأثیر منفى و اثرات زیانبارى بر تربیت انسان دارد.
براین اساس، امام على(ع) در مذمت اهل بصره مىفرماید: «اخلاق شما پست، پیمانهاى شما سست، سیره و روشتان دورویى و آب شهرتان شور(بدطعم) است.»(3) و در بیانى دیگر فرمود: خاک سرزمین شما بدبوترین خاکهاست؛ از همه جا به آب(سطح دریا) نزدیکتر و از آسمان دورتر است (منطقه پست و پایین) که 9دهم بدیها در محیط شماست.(4)
آب تأثیر شگرفى بر جسم و روح انسان دارد، به تعبیر قرآنکریم «مایه حیات» همه چیز آب است.(5) و به بیان امام صادق (ع) طعم آب، طعم زندگى است: از امام صادق (ع) در باره طعم آب پرسیدند، حضرت فرمود: «براى یادگرفتن بپرس، نه براى به دشوارى انداختن؛ طعم آب، طعم زندگى است.»(6)
علامه مجلسى (ره) در تشریح این حدیث مىنویسد: «مراد از (طعم زندگى) این است که طعم آب با سایر مزهها قابل مقایسه نیست و از بالاترین وسایل براى ایجاد و بقاى حیات است؛ پس مزه آب، مزه حیات است.»(7)
نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست و پاکیزگى و عظمت است، آب وسیلهاى است که زمینه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مىسازد. در شریعت اسلام هیچکس نمىتواند به راز و نیاز با خدا بپردازد و در آستان مقدس او به نماز ایستد، مگر این که با آب خود را شستشو دهد(8) و این شستشو با آب داراى خصوصیات ویژگىهاى است که اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مىگیرد.
هیچ مسلمانى نمىتواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آن که زمینه آن را با آب فراهم آورده باشد و نیز تماس با خطوط قرآنکریم جایز نیست، مگر این که قبلاً زلال آب تماس گرفته باشد.
آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مىدهد، بلکه حالتى روحى و روانى در انسان ایجاد مىکند و به او تقدس مىبخشد.(9) و زمینهساز راهیافتن به حریم مقدسات دینى مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛(10) ما از آسمان، آبى طهور فرو فرستادیم.»
مفسران در تشریح طهور گفتهاند: طهور یعنى، بسیار پاکیزه که خود به خود پاک است و غیر خود را پاکیزه مىکند، چرک را از جسم شستشو مىدهد و پلیدىهاى روحى را از روان مىزداید.»(11)
در روایات اسلامى به مسلمانان توصیه شده است که هرگاه براى تطهیر یا وضو نگاهشان به آب افتاد بگویند: «الحمدلله الذى جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً؛(12) سپاس خداى را که آب را (طهور) قرار داد (پاک و پاک کننده) و آن را پلید قرار نداده است.» بدین سان، آب با وصف پاککنندگى، چهرهاى مقدس به خود مىگیرد که رفتن به حضور خالق یکتا بدون آن میسر نمىشود و (و آنگاه که آب یافت نشود و یا به دلیلى براى شخص مضر باشد، باید به جاى آن بر خاک پاک تیمم کرد.)(13) و تماشاى آب، شکر و سپاس الهى را مىطلبد. افزون بر این، در روایات نگاه به آب جارى توصیه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنایى آن دانستهاند. چنان که از امام صادق (ع) نقل شده است: «چهار چیز چهره را روشن و نورانى مىکند که یکى از آنها نگاه کردن به آب جارى است.»(14)و نیز امام کاظم (ع) فرمود: نگاه به آب جارى چشم را جلا داده و به روشنایى آن مىافزاید.(15) بر اساس این روایات نگاه کردن به آب جارى، خود نقشى به سزا در شادى و انبساط روحى داشته و علاوه بر روشن کردن چشم دل و افزایش بصیرت انسان، داراى تأثیر قابل توجهى در تقویت نور چشم ظاهرى است.
افزون براینها، برخى آبها، مانند آب باران، آب جوشیده، آب زمزم، آب فرات و ...مورد تمجید بیشترى قرار گرفته و از آثار شگرف آنان بر جسم و روح آدمى اشاره شده است.
نقش تربیتى هوا
هوا نیز همانند آب یکى از عوامل فوالعاده مهم حیاتى برای زندگى انسان است؛ عامل حیاتى که بدون آن حتى لحظهاى زندگى امکانپذیر نیست. این عامل حیاتى اطراف زمین را فرا گرفته است و ما اکسیژن مورد نیاز خود را به وسیله تنفس از هوا مىگیریم. در هوا مقادیر زیادى اکسیژن وجود دارد و گیاهان نیز پیوسته این موجود را تجدید مىکنند و نمىگذارند این ماده حیاتى از اندازه لازم کسر شود. در بیانات معصومان (س) از تأپیر شگرف هوا بر جسم و جان سخن رفته و آثار مخصوص هواى هر فصل بیان شده است.
در منابع روایى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نیز در قرآن و روایات «بادها» با اهمیت تلقى شدهاند. پیداست که باد چیزى جز هوا نیست و اگر هوا حالت وزش به خود گیرد، باد نامیده مىشود.(16)
امام على (ع) درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهیز کنید و در پایان آن (فصل بهار) به اسقبال آن بشتابید (در پاییز خود را بپوشانید و در آغاز بهار از لباسهاى خود کم کنید)؛ زیرا تأثیر سرما بر بدنها و درختان یکسان است. اوّل سرما درختان را مىسوزاند (باعث ریزش برگها و خشکاندن درختان مىشود و پایان آن مىرویاند درختان را به برگ و بار مىآورد).»(17)
کلام امام درباره تأثیر طبیعت بر جسم و جان آدمى بسیار روشن و صریح است و همانگونه که طبیعت بر جسم و بدن اثرگذار است، بر روح و روان بشر نیز اثرگذار مىباشد؛ حضرت در این بیان حکیمانه به مقایسه بین سرماى پاییز و سرماى بهار پرداختهاند گر چه به ظاهر، سرماى ابتداى پاییز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت یکسان مىنماید و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مىآورند، ولى تأثیر این دو کاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف یکدیگر دارند.
ابن میثم بحرانى در شرح این مطلب مىنویسد: پرهیز از اول سرما که ابتداى پاییز است به این دلیل است که تابستان و پاییز هر دو از جهت خشکى (یبوست) مشترک هستند و بدنها با حرارت تابستان خو کردهاند؛ از این رو، هنگامى که با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نیروى برودت و یبوست که طبیعت ضعف و فناست در بدن قوى مىشود و به همین دلیل درختان خشک شده و برگهاى آنها مىسوزد و بدنها ضعیف و لاغر مىشود... امّا سرما در آخر زمستان و طلیعه بهار اثرى به عکس دارد؛ زیرا زمستان و بهار در طبیعت رطوبت، اشتراک دارند، ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از اینرو سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدت سرما کاسته مىشود و این اعتدال حرارت همراه با رطوبت زمینه مناسبى براى ایجاد طبیعت حیات و زندگى است و سبب رشد گیاهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقویت بدن انسانها مىشود.(18) ابن ابى الحدید نیز ضمن تأیید سخن بالا، مواجه شدن بدن را با سرماى ابتداى پاییز به انسانى تشبیه مىکند که ناگهان از مکان بسیار گرم به خانه بسیار سرد وارد شود، ولى مواجهه با سرماى طلیعه بهار، موجب ضرر نیست؛ زیرا بدن با سرماى شدیدترى در زمستان خود گرفته است.(19)
امام صادق (ع) در گفتگو با «مفضل بن عمر» به سودمندى بسیار در وجود سرما و گرما (در طول سال) اشاره فرموده و آن راسبب عبرت بشر و دلیل محکمى بر تدبیر حکیمانه الهى دانستهاند.
«(اى مفضل) به گرما و سرما با دیده عبرت بنگر که پیاپى بر این عالم وارد مى شوند؛ این دو دما، با فزونى و کاستى و تعادل باعث شدهاند که فصول و تنوع هوا در سال پدید آید و مصالح فراوان را در پى داشته باشند؛ این دو (گرما و سرما) بدنها را دباغى کرده و باعث پایدارى و استحکام آنها مىگردند؛ تأمل کن که چگونه یکى از آن دو به تدریج وارد دیگرى مىشود و آن دیگرى اندک اندک کم مىشود و دیگرى آرام آرام افزوده مىشود تا هر یک به منتهى درجه خود در فزونى و کاستى برسند؛ اگر یکى از آن دو، ناگهان وارد دیگرى مىشد، باعث بیمارى و زیان بدنها مىشد....»(20)
در قرآن و روایات اسلامى از تأپیر مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظیم آن در عدم تعفن اشیاى روى زمین سخن به میان آمده است. خداوند متعال در سوره مبارکه ذاریات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مىکند: «و الذاریات ذرواً» که همه مفسران قرآن مراد از آن را بادها دانستهاند(21) و دلیل آن را بیان پیامبر اکرم(ص)(22)و حدیث امام على (ع)(23) در پاسخ سوال ابن کوا و... دانستهاند.
شیخ طوسى (ره) پس از بیان این که شاید مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مىگوید: اگر قسم به خود بادها باشد دلیل آن، عظمت مهمى است که در سکون و وزش بادها، براى پراکندن ابرها و گردافشانى میوهها و غذاها نهفته است.(24) مرحوم طبرسى دلیل قسم به بادها را دو چیز دانسته است: نخست سودمندىهاى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی
Lمحسن عماری
چکیده:
رویه بین المللی حاکی از این است که درحال حاضر دولتها اصل کلی مسئولیت برای صدمات زیست محیطی را پذیرفته اند یعنی اصلی را که به موجب آن دولتها باید در خصوص صدمات زیست محیطی ناشی از فعالیتهایی که در محدوده سرزمین آنها انجام شده یا اجازه به اجرای آن ها داده شده است و یا فعالیتهایی که تحت کنترل آنها بوده است پاسخگو باشند . لیکن هنوز ابهامات زیادی در ارتباط با محتوا ومحدوده چنین اصلی وجود دارد . مضاف بر این ، بسیاری از دولتها اصل مذکور را پذیرفته اند مبنی بر اینکه تا آنجا که به محیط زیست مربوط می شود تعهداتی وجود دارد که از چنان اهمیت اساسی برخورداند که نقض آنها حتی ممکن است یک جرم بین المللی را تشکیل دهد. هدف از این مقاله بررسی و مطالعه مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی است. تحقیق حاضر از نوع پژوهشهای توصیفی – تحلیلی است. نتایج تحقیق نشان می دهد که کمیسیون حقوق بین الملل ، درخصوص مبنای مسئولیت بین المللی ، از یک سو درکارهای خود راجع به مسئولیت دولت تصریح کرده است که نقض قواعد مربوط به محیط زیست ، عملی متخلفانه ، و حتی در برخی قضایا ، جرمی بین المللی است . از سوی دیگر ، کمیسیون حقوق بین الملل در کارهای مربوط به مسئولیت بین المللی ، ـ برای اعمالی که توسط حقوق بین الملل منع نشده بطور قابل ملاحظه ای مفهوم مسئولیت را در ارتباط با محیط زیست به تعهد اولیه ای که جبران خسارت را پیش بینی می کند ، توسعه داده است.
کلید واژه ها: مسئولیت بین المللی، صدمات زیست محیطی، حقوق بین الملل، محیط زیست
مقدمه:
برای حفظ محیط زیست بین المللی ، حائز اهمیت است که درکنار یک سیستم اولیه ، قـواعد معـاهده ای و عـرفی ، یک سیستم موثر قواعد مربوط به مسئولیت وجود داشته باشد .
در این مورد ، در سالهای اخیر پیشرفتهایی بدست آمده است . در واقع ، رویه بین المللی حاکی از این است که اکنون دولتها ، اصل کل مسئولیت برای صدمات زیست محیطی را پذیرفته اند ، دولتها برای صدمات زیست محیطی ناشی از فعالیتهایی که در قلمرو سرزمین اشان انجام داده اند یا اجازه به فعالیت در آن را داده اند و یا فعالیتهای تحت نظارتشان ، باید پاسخگو باشند . هنوز ابهامات زیادی در ارتباط با محتوا و حیطه دقیق چنین اصلی باقی مانده است مخصوصاً یکی از مهمترین مسایل موضوع این فصل است یعنی در ارتباط با مبنای حقوقی و نوع و شکل مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی است .
در برخورد بااین مسئله ، ابتدا باید از لحاظ تئوری روشن نمود که چه اشکالی را مسئولیت بین المللی دولتها بخود می گیرد . در این خصوص ما اساساً سه رژیم مختلف درمورد مسئولیت برای عمل متخلفانه و یک رژیم مسئولیـت بـدون وجود عمل متخلفانه می شناسیم .
اولین رژیم مسئولیت برای عمل متخلفانه ، رژیـم مسئـولیت مبنـی بـر تقصیر است ، مطابق این نظر سنتی دولت قربانی ، علاوه بر اینکه باید نقض یک تعهد بین المللی را ثابت کند بلکه تقصیر روانی ( رفتار عمدی یا سهل انگاری ) ارگانهای دولت متهم به عمل متخلفانه رانیز باید اثبات کند در مقابل ، بر طبق نظر دیگر ، تاکید باید برمحتوای تعهدات اولیه آن دولت گذاشته شود . بنابراین صحبت از رژیم مسئولیت برای نقض تعهدات نظارت، ضروری ( که نظارت لازم را به عنوان یک معیار رفتار عینی و بین المللی در نظر می گیرد ) می باشد .
طرح موضوع:
" مسئولیت مبنی بر تقصیر"، در مقابل "مسئولیت عینی" ( یا مسئولیت بدون تقصیر ) است . در دیدگاه سنتی مسئولیت عینی این گونه توصیف می شود که مسئولیت متضمن تقصیر نیست ، لیکن صرفاً از نقض یک تعهد بین المللی ناشی می شود. ما می توانیم دو رژیم متفاوت را در مسئولیت عینی مشخص کنیم : زمانی مسئولیت عینی محض است که دولـت متهم بـه عمـل متخلفانه به یکی از شرایط رافع متخلفانه بودن و مجاز در حقوق بین الملل ، استناد می کند و زمانی مسئولیت عینی و مطلق است که هیچ اوضاع و احوال رافع متخلفانه بودن توسط حقوق بین الملل مجاز شمرده نشود .
واضح است که مسئولیت بدون تخلف با مسئولیت ناشی از تخلف از هم مجزا هستند . البته در دکترین ابهامات مفهومی و ترمینولوژی وجود دارد .بسیاری از نویسندگان بااشاره به مسئولیت بدون تخلف از مسئولت عینی یا محض سخن به میان می آورند . آنها بطور اشتباهی فرض می کنند که تمایز بین مسئولیت ناشی ازتخلف ومسئولیت بدون تخلف با تمایز مسئولیت مبنی بر تقصیر و مسئولیت بدون تقصیرمشابه است .
لازم به توضیح است که قواعد مسئولیت بین المللی تنظیمی مربوط به کمیسیون حقوق بین الملل به میزان زیادی به دیدگاه مسئولیت عینی نزدیکتر است . همانطوری که در ماده 1 طرح پیش نویس پیش بینی می کند :" هر عمل خلاف دولت ، مسئولیت بین المللی دولت را ایجاد می کند " و نه برخی از اعمال خلاف یعنی به صرف اینکه فعلی ناقض تعهد شمرده شود ، دولت مربوطه مسئول شناخته می شود ودر اینجا نیازی به اثبات عنصر روانی نیست . تغییر این ماده نیز نشان می دهد که ماده 1 مذکور یکی از اصولی است که قویاً مورد حمایت رویه دولتها و احکام قضایی قرار گرفته وکاملاً در دکترین حقوق بین الملل مستقر شده است .
بعد ازاینکه از لحاظ تئوری و بطور کلی اشکال ممکن مسئولیت بین المللی دولتها را شرح دادیم ، حال باید مسئله خاص مربوط به شکل و مسئولیت بین المللی برای صدمات زیست محیطی را بررسی کنیم ، این مسئله در ابتدا ، از جنبه حقوق معاهده ای ( قرار دادی ) و پس از لحاظ حقوق عرفی بررسی می شود .
1 ـ مسئولیت برای صدمات زیست محیطی در حقوق بین الملل قرار دادی
در حقوق بین الملل قرار دادی ، برای حفظ محیط زیست موافقت نامه هایی وجود دارد که شامل قواعد نسبتاً دقیقی برای مسئولیت است . این قراردادها مبین نوع مسئولیت قابل اجرا درمورد نقض تعهدات معاهده ای یا در مورد خسارت است . برای مثال کنوانسیون 1972 درمورد مسئولیت بین المللی برای خسارات وارده از اجرام فضایی ، صریحاً دو نوع متفـــاوت مسئولیت را مقرر می کند : 1 ـ مسئولیت مطلق بدون تخلف را برای صدمات وارده به سطح زمین یا به هواپیماهای درحال پرواز ( ماده 2 ) و 2 ـ مسئولیت مبنی بر تقصیر را برای سایر خسارات ( ماده 3 ) .
قاعده معاهده ای نسبتاً روشن دیگری درباره مسئولیت ، ماده 139 کنوانسیون 1982 حقوق دریاها است : این ماده ، مسئولیت دولتها را درارتباط با مشارکت آنها در انجام فعالیتهای منطقه زیر بستر بین المللی در نظر می گیرد و همچنین شامل مسئولیت برای آلودگی می شود ماده 139 بر مبنای مسئولیت برای تخلف و برای تقصیر ( یا عدم مراقبت ضروری ) است . در واقع دولت بطور خودکار برای خسارات وارده مسئول نیست ، بلکه برای خسارات وارده ناشی از قصور در رعایت تعهدات ، مسئول قلمداد می شود . مضاف بر این ، ماده 139 به روشنی بیان می کند که اگردولت تمامی اقدامات لازم برای تضمین رعایت قواعد کنوانسیون فوق الذکر ، بعمل آورد ، برای خسارات وارده اشخاص تحت الحمایه آن مسئول نمی باشد .
درواقع ، وجود قواعد معاهده ای دقیقی در مورد مسئولیت ، بسیار نادر و اندک است . دراغلب کنوانسیونهای حفظ محیط زیست یا قاعده ای برای مسئولیت وجود ندارد یا قواعد بسیار کلی و مبهمی در این موضوع وجود دارد در چنین شرایطی برای احراز اینکه مسئولیتی برای نقض قواعد معاهده ای وجود دارد یا نه و اینکه چه نوع مسئولیتی وجود دارد ،در هر قضیه باید ، ماهیت دقیق تعهدات اولیه مقرر در معاهده تعیین شود .
دراین چارچوب ، تکالیف اولیه را مطابق با انواع مختلف مسئولیت می توان از حقوق معاهدات زیست محیطی استنباط کرد .
اولاً معاهدات تکالیف بسیار کلی را در مورد همکاری میان دولتها متعاهد وضع می کنند.
مبهمی ونامشخصی چنین تکالیفی ، ابهاماتی رادرمورد ماهیت الزام آور و همچنین نارساییهایی را در خصوص امکان اجرای مسئولیت بین المللی برای نقض آن ایجاد می کند تکالیفی از این نوع، بـرای مثال در « کنوانسیون 1979 ژنو درخصوص آلودگی هوایی فرامرزی دوربرد » مقرر شده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آلودگی محیط زیست
تاریخچه
مقدمه
اولین آلایندههای هوا احتمالا دارای منشأ طبیعی بودهاند. دود ، بخار بدبو ، خاکستر و گازهای متصاعد شده از آتشفشانها و آتشسوزی جنگلها ، گرد و غبار ناشی از توفانها در نواحی خشک ، در نواحی کمارتفاع مرطوب و مههای رقیق شامل ذرات حاصل از درختهای کاج و صنوبر در نواحی کوهستانی ، پیش از آنکه مشکلات مربوط به سلامت انسانها و مشکلات ناشی از فعالیتهای انسانی محسوس باشند، کلا جزئی از محیط زیست ما به شمار میرفتند، به استثنای موارد حاد ، نظیر فوران آتشفشان.آلودگیهای ناشی از منابع طبیعی معمولا ایجاد چنان مشکلات جدی برای حیات جانوران و یا اموال انسانها نمیکنند. این در حالی است که فعالیتهای انسانی ، ایجاد چنان مشکلاتی از نظر آلودگی مینمایند که بیم آن میرود بخشهایی از اتمسفر زمین تبدیل به محیطی مضر برای سلامت انسانها گردد.
تاریخچه آلودگی
دود یکی از قدیمیترین آلایندههای هوا است که برای سلامت بشر مضر است. زمانی که دود ناشی از آتش حاصله از سوختن چوب توسط ساکنین اولیه غارها جای خود را به دود ناشی از کورههای زغال سوز در شهرهای پر جمعیت داد، آلودگی هوا ، بقدری افزایش یافت که زنگ خظر برای برخی از ساکنان آن شهرها به صدا در آمد. در سال 61 بعد از میلاد ، "سنکا" (Seneca) فیلسوف رومی از هوای روم بعنوان هوای سنگین و از دودکشهای هود با عنوان تولید کننده بوی بد نام برد.در سال 1273 میلادی ، "ادوارد اول" پادشاه انگلستان عنوان کرد که هوای لندن به حدی با دود و مه آلوده شده است و آزار دهنده است که از سوختن زغال سنگ دریایی جلوگیری خواهد کرد. علیرغم هشدار پادشاه مذکور ، نابودی گسترده جنگلها ، چوب را تبدیل به یک کالای کمیاب نمود و ساکنان لندن را وادار ساخت تا بجای کم کردن مصرف زغال سنگ به میزان بیشتری از آن استفاده کنند.تا سال 1661 میلادی یعنی بیش از یک قرن بعد ، تغییر قابل ملاحظهای در آلودگی هوا بوجود نیامد. چاره جویی و پیشنهادات عبارت بودند از برچیدن تمامی کارخانههای اطراف شهر لندن و بوجود آمدن کمربند سبز در اطراف شهر. بالاخره این چاره جوییها کارساز شد.
مشکلات آلودگی هوا
شواهدی دال بر علاقمندی جوامع انسانی در غلبه بر مشکل آلودگی هوا وجود دارند که از جمله آنها میتوان از تصویب و اجرای قوانین کنترل دود در شیکاگو سینسنیاتی به سال 1881 نام برد. ولی اجرای این قوانین و قوانینی مشابه آنها با دشواریهایی مواجه گردید و برای تمیز نمودن هوا یا جلوگیری از آلودگی بیشتر آن ، تقریبا کاری انجام نشد. در سال 1930 در دره بسیار صنعتی میوز در کشور بلژیک در اثر پدیده وارونگی ، مه دود در یک فضای معین محبوس گردید. در نتیجه 63 تن جان خود را از دست داده ، چندین هزار تن دیگر بیمار شوند.حدود 18 سال بعد در شرایط مشابهی در ایلات متحده آمریکا ، یکی از اولین و بزرگترین فاجعههای زائیده آلودگیها رخ داد، یعنی 17 نفر جان خود را باختند و 43 درصد جمعیت نورا در پنسیلوانیا بیمار شدند. درست سه سال بعد از فاجعه مه دود لندن در سال 1952 ، نادیده گرفتن عواقب جدی آلودگی هوا غیر ممکن گردید.در روز سه شنبه 4 دسامبر سال 1952 حجم عظیمی از هوای گرم به طرف قسمت جنوبی انگلستان حرکت کرده ، با ایجاد یک وارونگی دمایی سبب نشست یک مه سفید در لندن شد. این مه دود به دستگاه تنفسی انسان سخت آسیب میرساند. درنتیجه بیشتر مردم بزودی با مشکلاتی از قبیل قرمز شدن چشمها ، سوزش گلو و سرفههای زیاد مواجه شدند و پیش از آنکه در 9 دسامبر از سطح شهر دور شوند، 400 مورد مرگ مربوط به آلودگی هوا گزارش کردند. این تعداد تلفات برای متوجه ساختن افکار بریتانیاییها جهت تصویب قانون هوای تمیز در سال 1956 کافی بود.
قانون کنترل آلودگی هوا
این قانون در ایالات متحده امریکا به نام قانون کنترل آلودگی هوا (قانون عمومی 159_84) به تصویب رسید. اما این مصوبه تنها موجب به تصویب رسیدن یک قانون مؤثرتر گردید. این قانون یکبار در سال 1960 و بار دیگر در سال 1962 بازنگری شد و به قانون هوای تمیز سال 1963 (قانون عمومی 206_88) که برنامههای ناحیهای محلی و ایالتی را برای کنترل هوا تشویق میکرد و در عین حال حق مداخله را برای دولت فدرال در صورت به خطر افتادن سلامت و رفاه اهالی ایالت در اثر آلودگی ناشی از ایالات دیگر محفوظ نگه میداشت، الحاق گردید.این قانون معیارهایی برای کیفیت هوا وضع کرد که بر اساس آنها ، استانداردهای کیفیت هوا و گازهای متصاعد شده در دهه 1960 میلادی پیریزی شد.
آلودگی محیط زیست و لایه ازن
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر باعث نگرانی دانشمندان شده ، مسئله تهی شدن لایه ازن و ایجاد حفره در این لایه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله 16 تا 48 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمین را در برابر تابش فرابنفش نور خورشید محافظت میکند. هر گاه از مقدار لایه ازن ، 10 درصد کم شود، مقدار تابشی که به سطح زمین میرسد تا 20 درصد افزایش مییابد. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان میشود و به گیاهان صدمه میزند. مولکولهای کلروفلوئورکربنها (CFCها) در از بین بردن لایه ازن موثرند. از این ترکیبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانهها (اسپریها) استفاده میشود.این مولکولها به علت پایداری آنها به استراتوسفر راه مییابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پیوند C-Cl شکسته میشود. اتم کلر حاصل به مولکول ازن حمله میکند و مولکول CLO را میدهد. این مولکول بنوبه خود با اکسیژن ترکیب شده ، مولکول O2 و اتم Cl آزاد میشود که مجددا در چرخه تخریب اوزون شرکت میکند. از این روست، در عهدنامه سال 1978 مونترال قرار این شده که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
محیط زیست در چنبره جهانیسازی
نویسنده : جری ماندر
علیرغم ادعای طرفداران جهانیسازی، جهانیسازی به طور ذاتی با محیط زیست تعارض دارد. همچنین، جهانیسازی برخلاف پندار موفقانش، یک جریان عادی برخاسته از نیروهای طبیعت نیست، بلکه حاصل طراحی و برنامهریزیهای عدهای است که در «برتون وودز» گرد هم آمدهاند و به دنبال آن و به همان منظور، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی را به وجود آوردهاند. اصول پایه جهانیسازی عبارت است از: رشد فزاینده با تکیه بر صادرات، یکسان سازی فرهنگی و تجارت آزاد. اما در بسیاری از موارد، این اصول با حاکمیت ملی و ارزشهای فرهنگی جوامع در تضاد است. در کشاکش این تضاد منافع است که دستهای نه چندان پنهان شرکتهای فراملیتی، در تنظیم و هدایت سیاستهای سازمان تجارت جهانی و حتی سیاست داخلی و خارجی کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا دیده میشود. بنابراین شرکتهای چندملیتی بزرگ هستند که از فرآیندهای جهانیسازی منتفع میشوند، نه ملتها و نه محیط زیست.
یکی از ادعاهای تعجب برانگیز طرفداران جهانیسازی اقتصادی این است که این فرآیند، در بلندمدت باعث بهبود میزان حفاظت از محیط زیست خواهد شد، با این استدلال که همگام با جهانیسازی، استخراج منابع طبیعی گوناگون از قبیل جنگلها، معادن، نفت و ... ثروت کشورها را افزایش داده و قادر خواهند بود بخشهای بیشتری از طبیعت را از این آسیبها حفظ کنند یا با ابداع فناوریهای جدید، آثار زیست محیطی زیانبار ناشی از تولید بیش از حد خود را کاهش دهند، اما شواهد به وضوح نشان میدهد، چنانچه عایدی کشورها از اقتصاد جهانی ملاحظه شود، بیشترین سود به شرکتهای چندملیتی تعلق میگیرد که نه تنها انگیزهای برای هزینه کردن آن در حفظ محیط زیست ندارند، بلکه منافع حاصل را صرف استحصال هرچه بیشتر منابع طبیعی میکنند. رییس جمهور ایالات متحده به صراحت از این دیدگاه که جهانیسازی به حفظ طبیعت کمک میکند، پشتبانی میکند؛ در حالی که در همان زمان، مدافع احداث چاههای نفت بیشتر و قطع بیشتر درختان جنگلی است.
ایدهای که جهانیسازی را نوعی راهبرد زیست محیطی میداند، بیشتر به یک شوخی میماند و مسأله بسیار جدیتر از اینهاست. جهانیسازی اقتصاد، به ویژه ایدئولوژی و اندیشههای بنیادینی که آن را به پیش میبرد، ذاتاً با بقای طبیعت در تعارض است و هیچ اقدام ثانویهای از قبیل موافقتنامههای محیط زیست، کنترل آلودگی و ... نمیتواند از آسیبهای یک اقتصاد جهانی با الگوی تولید صادرات محور جلوگیری کند. این مشکلات به طور ذاتی با طرح جهانیسازی آمیخته است و اگر با این الگوی جهانیسازی پیش رویم، بروز این مشکلات، حتمی و قابل پیشبینی است.
جریان جبری و گریزناپذیر طبیعت
مدافعان جهانیسازی همیشه تمایل داشتهاند آن را عملی طبیعی معرفی کنند: ادامه و امتداد پیشرفتهای تکنولوژی و اقتصادی که در خلال قرون متمادی تا عصر حاضر جریان داشته است. اینها جهانیسازی را ثمره نیروی کنترل ناپذیر و هدایت نشده طبیعت میشمارند، اما مردم و گروههای معترض در اقصی نقاط جهان، نشان دادهاند که هرگز این گونه مواجهه با جهانیسازی برایشان قابل تحمل نیست. اگرچه فعالیتهای تجاری بینالمللی و مفاهیمی همچون «تجارت آزاد» طی قرون مختلف و به شیوه های گوناگون وجود داشته است؛ اما این گونهی مدرن، عمیقاً و به طورکلی از لحاظ مقیاس، سرعت، شکل، تبعات و مهمتر از همه «قصد و هدف» ، با گونههای قدیمیتر تفاوت دارد. گونهی مدرن جهانیسازی را نمیتوان به سادگی یک تکامل طبیعی دانست، بلکه عامدانه و با هدف تحکیم جایگاه بنگاههای اقتصادی خاص، توأم با هجمهای همه جانبه برای اشاعه و ترویج ارزشهای مرتبط با آن، طرحریزی شده است.
مبدأ پیدایش جهانیسازی مدرن بر ما پوشیده نیست. نشستهای سرنوشت سازی که در ژوئیه 1944 در «برتون وودز» صورت گرفت، سرآغاز این تحولات بود. هنگامی که سران شرکتهای چندملیتی برجسته، سیاستمداران، بانکداران و اقتصاددانان سرشناس گرد هم آمدند تا درباره چگونگی بازسازی ویرانیهای جنگ جهانی دوم به تفاهم برسند، به این نتیجه رسیدند که وجود یک سیستم اقتصادی جهانی متمرکز برای پیشبرد توسعه اقتصادی جهان ضرورت دارد. چنین سیستمی، به زعم آنها مانع از بروز جنگ میشود و به ملتهای فقیر و روند بازسازی نیز کمک میکرد. از درون نشستهای برتون وودز، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول (با نامهای دیگری در آن زمان) و موافقت نامه عمومی درباره تعرفهها و تجارت (GATT) که بعداً به سازمان تجارت جهانی (WTO) تبدیل شد، متولد شدند. نمونههای مشابه و متعاقب این نهادها و پیمانها، عبارت بودند از: نفتا، پیمان ماستریخت در اروپا و منطقه آزاد تجاری حاصل از موافقتنامه آمریکا و چند موافقتنامه دیگر.
این ابزارهای جهانیسازی اقتصادی، در کنار یکدیگر وظایف محوله خود را به انجام رساندهاند که عبارت بوده است از: ایجاد ریشهای ترین تغییرات از زمان انقلاب صنعتی در نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کره زمین. همچنین توازن قدرت در صحنه جهانی را به نحو خیرهکنندهای بر هم زدهاند، به طوری که قدرت سیاسی و اقتصادی را از دولتهای ملی و محلی سلب کرده و به سمت الگوی جدید و متمرکزی هدایت کردهاند که قدرت فراوانی به شرکتهای چندملیتی، بانکها و سازمانهای جهانی ساخته و پرداخته خود میدهد، ولو اینکه این جابهجایی قدرت، عواقب ناگواری برای حاکمیتهای ملی، کنترل جوامع، دموکراسی، فرهنگهای بومی و به ویژه محیط زیست داشته باشد. نکتهای که بار دیگر متذکر آن میشویم، این است که این فرآیند برای مقاصدی خاص و توسط افرادی خاص (شرکتهای بزرگ، اقتصاددانان و بانکداران) طراحی شده است، به طوری که نتیجه و خروجی خاص خود را نیز داشته باشند. اما این شیوه جهانیسازی چه ایرادی دارد؟
اصول جهانی سازی
اولین اصل اعتقادی جهانیسازی اقتصادی، در هم آمیختن تمام فعالیتهای اقتصادی همهی کشورهای جهان، در قالب یک الگوی توسعهی یکسان و واحد و یک ابرسیستم مرکزی است که به نوبه خود، ایجادکننده «فرهنگ هماهنگ جهانی» است. کشورهایی با فرهنگها، اقتصادها و نسبتهای کاملاً متفاوت و گوناگون، به این سمت سوق داده میشوند که شیوههای زندگی یکسانی را برگزینند؛ از فروشگاهها و هتلهای زنجیرهای یکسان استفاده کنند؛ لباسهای یکسان بپوشند؛ اتومبیلهای مشابه سوار شوند و محصولات تلویزیونی، هنری و سینمایی مشابهی دریافت کنند. به زودی دیگر دلیلی برای مسافرت به سایر نقاط نخواهید داشت. تنوع فرهنگی دیگر وجود نخواهد داشت، یک چنین الگوی متحدالشکل و یکسان، دقیقاً همان چیزی است که شرکتهای بزرگ چندملیتی برای افزایش کارآیی خود: تولید در مقیاس جهانی (عدم نیاز به ایجاد تنوع در محصولات و صرفهجویی در مقیاسهای هنگفت)، کاهش هزینههای بازاریابی در کشورهای گوناگون و بهرهمندی از سایر کارآییهای مقیاس بدان احتیاج دارند.
دومین اصل از اصول جهانیسازی، دادن اولویت و اهمیت فوقالعاده به کسب یک رشد اقتصادی بسیار سریع و نامحدود است که آن را «رشد فزاینده» مینامیم و سوخت آن، جستوجوی مداوم برای دستیابی به منابع جدید، نیروی کار ارزانتر و بازارهای جدید است. روشن است که برای رسیدن به رشد فزاینده، تأکید خاصی بر قلب تپنده الگوی جهانیسازی یعنی تجارت آزاد شود و در کنار آن از فعالیت شرکتها مقرراتزدایی شده و خصوصیسازی و «کالاسازی» تا آن جا که امکان دارد، گسترده شود. نکته اخیر حتی شامل حیطههایی از فعالیتهای اجتماعی میشود که تا این لحظه از تاریخ در نظام مبادله و تجارت وارد نشده است، یا حیطههایی که به نظر میرسد، حق طبیعی انسان است که خارج از نظام مبادلاتی و تجاری به آن دسترسی داشته باشد.
به عنوان مثال، بذرهای بومی که طی هزاران سال با روشهای طبیعی اصلاح شده و به رایگان در اختیار کشاورزان بوده است، هم اکنون در معرض انحصار بلندمدت شرکتهای فراملیتی از طریق «حق امتیاز» است. اعتراضات کشاورزان هندی و قربانیان ایدز در آفریقا و سایر نقاط جهان علیه «حقوق مالکیت معنوی مرتبط با تجارت» TRIPS که توسط WTO وضع شده است، برخی از زوایای هراسانگیز این روند جدید را روشن میکند. همچنین فشارهایی وجود دارد تا مواردی چون آب رودخانهها، دریاچهها و چشمهها را نیز که همیشه بخشی از زندگی طبیعی انسان بوده و به راحتی به آنها دسترسی داشته است، به سیستم کالایی و مبادلهای فوق ملحق کند. بنابراین، در حال حاضر بنا بر مفاد دو قرارداد WTO یعنی (FTAA جدید) و موافقتنامه عمومی درباره تجارت خدمات (GATS)، روند کالاسازی و خصوصیسازی در حوزه خدمات عمومی جریان دارد. آخرین مذاکرات انجام شده، پیرامون حوزههایی است که هنوز به طور عمده در اختیار دولتهاست، مانند رادیو و تلویزیون، آموزش عمومی، بهداشت، آب و فاضلاب، تأمین اجتماعی، پلیس، آتش نشانی، راهآهن، زندانها و...؛ چنان چه خصوصیسازی در این حوزهها آغاز شود، زمینه برای سرمایهگذاری خارجی و تسلط آنها بر این مقولهها فراهم میشود. آنگاه میباید برای دریافت خدمات تأمین اجتماعی به میتسوبیشی و برای اداره زندانها به بوندس بانک مراجعه کنیم و برنامههای صدا و سیما را از دیزنی دریافت کنیم. به همهی اینها «کالا شدن پول» را نیز باید افزود: ایجاد بازارهای پولی و جریان فوقالعاده سیال پول در بازارهای سرمایه سراسر جهان و نقش آن در بروز بحرانهای پولی و اقتصادی از قبیل بحران جنوب شرق آسیا، که پرداختن به آن از حوصلهی این مقاله خارج است.
لذا وظیفه نهادهای مولود برتون وودز است که با وضع قوانین لازم، کشورهای مختلف را با روند خصوصیسازی، مقررات زدایی و تجارت آزاد، همسو کرده و به صورت فعال با موانعی که در این کشورها بر سر راه بهرهبرداری از منابع، نیروی کار و بازار مصرف آنهاست، برخورد کنند. اما در عمل، بیشتر این موانع، قوانینی هستند که به طور مشروع توسط دولتها و نهادهای ملی وضع شدهاند: قوانین زیست محیطی، بهداشتی، امنیت غذایی، حمایت از حقوق کارگران و همچنین قوانینی که لازمه نظارت بر فرهنگ ملی است. همهی این قوانین، ولو این که توسط دولتهای مردمسالار و مبتنی بر آرای یکایک شهروندان وضع شده باشد، از جانب ذینفعان جریان تجارت آزاد به عنوان «موانع غیرتعرفهای تجاری» قلمداد میشود. WTO علیرغم عمر کوتاه