لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
خلاصه زندگینامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهای « دام ظله»
یک نفر را مثل آقاى خامنهای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،.»
امام خمینى «قدس سره»
ازمیلاد تا مدرسه
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنهای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنهای ، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنهای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.» امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» گذراندند.
● در حوزه علمیه
ایشان پس از آشنایی با جامعالمقدمات و صرف و نحو در دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواندند. درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواندند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کردند. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواندند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگینامه شهید زین الدین
مقدمه
به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک میکرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
● ویژگیهای اخلاقی
از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیهای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.
مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمیشد.
شهید زینالدین در کنار تلاش بیوقفهاش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهههای نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا میکند. همیشه به رزمندگان سفارش میکرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.
او همواره سعی میکرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مینمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن میپرداخت.
به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
با علاقه خاصی به بسیجیها توجه میکرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژهای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی مینمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری میکرد. همواره به برادران سفارش میکرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.
شیفتگی و محبت ویژهای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق میورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت مینمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش میداد و سعی میکرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. میگفت:
ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری میرسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان میداشتیم و در راه امام فدا میکردیم.
او در سختترین مراحل جنگ با عمل به گفتههای حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبههها کرد.
حفظ اموال بیتالمال برای شهید زینالدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار میبرد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها میگفت:
در مقابل بیتالمال مسئول هستیم.
در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانهروی میکرد.
او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش میکرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینهها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.
برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی میتوان یافت.
او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمیاندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار میکرد:
ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.
از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی میکردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.
او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلیها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق میدانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامیاش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه میشد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.
شهید مهدی زینالدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونهای برنامهریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. میگفت:
من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئلهای به وجود نخواهد آمد.
در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده مینشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش میکشیدند و بر بالای دستهایشان بلند میکردند.
او یکی از فرماندهان محبوب جبههها به شمار میآمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
زندگینامه پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)
نام: محمد بن عبد الله
در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.
کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.
القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه و... .
منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیانگذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.
تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانستهاند.
عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.
محل تولد: مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتابهاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مىرسد.
مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.
این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کمنظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمهاش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.
و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگهدارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.
مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.
تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مىفرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.
محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانهاى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.
همسران:
1. خدیجه بنت خویلد.2. سوده بنت زمعه.3. عایشه بنت ابى بکر.4. امّ شریک بنت دودان.5. حفصه بنت عمر. 6. ام حبیبه بنت ابى سفیان. 7. امّ سلمه بنت عاتکه. 8. زینب بنت جحش. 9. زینب بنت خزیمه. 10. میمونه بنت حارث. 11. جویریه بنت حارث. 12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.
نخستین زنى که افتخار همسرى پیامبر اکرم(ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. پیامبر اکرم(ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنجهاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مىکردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى مىداد.
خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مىرساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».
حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با پیامبر(ص) از احترام ویژه رسولخدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد مىکرد.
از عایشه، سومین همسر رسول خدا(ص)، روایت شده است:
«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ. (1)
پیامبر اکرم (ص) هیچگاه از خانه بیرون نمىرفت مگر این که یادى از خدیجه مىکرد و از او به نیکى نام مىبرد. یک روز که پیامبر اکرم(ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبىهاى او را بیان مىکرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه
شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری از آن مردان مشهور و در عین حال ناشناخته ادبیات فارسی است و شاید چندین تن دیگر از شاعران پارسی زبان نیز چنین باشند زیرا اینان نه مرد روزگار خود ونه مرد روزگار ما بلکه مرد زمان و عصری هستند که ممکن است تکامل بشر وعلو انسانیت از این پس آنرا بوجود آورد.
اینگونه مردان را به حقیقت کسانی توانند شناخت که از جهت کمال ذات وصفت به پایه بلند آنان نزدیک شده و بر عالم بیچون ایشان اشرافی حاصل کرده باشند چه می دانیم که بی حصول جنسیت شناخت و معرفت راستین به حصول نمی پیوندد.
رواج مذهب تشیع در عهد صوفیه و تعصب شدید رجال آن عهد و علاقه انگشت نمای ایشان بدان مذهب خاص خود که مستلزم دور افکندن و فراموش کردن هر گونه اثری مخالف آن بود هم یکی از علل واسباب ناشناخته ماندن و مهجور شدن آثار کسانی که از تعصب آزاد بودند بشمار تواند رفت و اگر چاره اندیشی یا حسن ظن و خوش باوری بعضی نویسندگان که در تشیع این بزرگان اصرار ورزیده اند وجود نمی داشت شاید اطلاعات ما از احوال و آثار ایشان از این هم که هست کمتر بود.
درباره شیخ عطارتوان گفت که کثرت آثار واینکه در نتیجه اشتراک اسم و تخلص یا آنکه برخی از شعرای یاوه پرداز کوتاه فکر از روی نادرستی نام « عطار» بر خود بسته و شعرهای بسیار سست و رکیک که اغلب دور از مبانی صحیح و خلاف اصول عقلانیست بدو نسبت داده و خیانتی بزرگ بادب پارسی کرده اند سبب شده است که رویهمرفته اقبالی چنانکه شایسته و در خور است به آثار این استاد بزرگ روی ندهد و ارزش حقیقی آنها معلوم نگردد.
بی گمان ظهور مولانا جلال الدین محمد و شهرت آثار وی که از جهت بسط فکر و وسعت نظر و قوت تصرف در الفاظ و معانی و آمیختن بحث و استدلال و نظر با لطف ذوق وحال وشور و هیجان آتشین در زبان فارسی بلکه معارف اسلامی بی نظیر است و از اینرو اکثر یا تمام آثار صوفیانه را تحت الشعاع قرار داده و دل واندیشه اصحاب ذوق و خداوندان معرفت را مجذوب و شیفته خود ساخته است در این مطلب یعنی قلت توجه به آثار عطار و دیگران تاثیر قوی داشته است.
و عجب آنکه نگارنده از راه آشنایی به آثار مولانا به کتب و اشعار عطار معرفت گونه یی حاصل نمود و نخست در سال 1312 که مقدمات تالیف رساله احوال مولانا را فراهم میکرد عده یی ازآثار منسوب به وی را که در آن میان لسان الغیب و مظهر العجایب و جوهرالذات و مفتاح الفتوح و بلبل نامه و بی سرنامه نیز وجود داشت مطالعه کرد و راستی آنکه هیچگونه کششی به جانب شیخ در دل و جان خویش نیافت و با عشق مفرطی که به تذکره الاولیا همراه در خود می دید آثار منظوم عطار را به سردی و ازروی بی رغبتی تمام به پایان رسانید و ظاهرا چنانکه از این پس برای خود توجیه نمود علت آن آمیختگی آثار اصیل شیخ به گفته های سخیف و بی بنیاد دیگران بود و از اینرو تا سال 1327 جز تذکره الاولیا به دیگر آثار شیخ نظر نیفکند و خویش را از مطالعه آنها دور می ساخت و می داشت.
در تابستان سال 1327 که درنیاوران فرصتی بدست آورده بود و تالیف کتاب ماخذ قصص و تمثیلات مثنوی را طرح می ریخت بار دیگر آثار مسلم عطار را از روی نسخه خطی متعلق به جناب آقای دکتر یحیی مهدوی و دکتر اصغر مهدوی استادان محترم دانشگاه تهران که به سال 844 کتابت شده است در مطالعه گرفت و تمام آن تابستان سرگرم این کار بود و نسبت به مقام ارجمند شیخ ارادتی در درون وی پدید آمد.
در سال 1330 بحث و تحقیق در منطق الطیر را جز وظایف دانشجویان دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات قرار دارد وبدین مناسب خود نیز آنرا به تکرار خواند و برای شرح اسرار و بیان رموز و کشف زبان مرغان سلیمانی عطار کوشش بسیار بکار برد و مطالب آن کتاب را چنانکه دریافته بود ترتیب داد و در تابستان 1331 آنرا به صورت منظم تری متضمن نقد و تحلیل و اظهار نظر در بعضی موارد درآورد وجهت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
دانشگاه الزهرا
زندگینامه
خواجه حافظ شیرازی
استاد :
دانشجو:
تابستان 84
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاء الدین مشهورترین شاعر عارف ایرانی که در قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) میزیسته و یکی از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شده اند.
درباب این استاد فناناپذیر و بی نظیر که او را لسان الغیب و ترجمان الاسرار لقب داده اند اشارتهایی در بسیاری از کتابها مانند تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی که بعد از فوت اوست تا مجمع الفصحا و ریاض العارفین تالیف رضاقلی خان هدایت همه مشتمل بر نام و شرح مختصری از حالات وی میباشد. و لیکن هیچیک از آنها مطالب مفصلی که جزئیات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ که مورد توجه و اهمیت قرار گرفته مقدمه ایست که یکی از دوستان حافظ که جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وی در آنجا پس از اطناب کلام در ذکر صفات شریفه و محبوبین او نزد خاص و عام و شهرت جهانگیری که حتی در زمان حیات حاصل کرده و قوافل سخنهای دلپذیرش از فارس نه تنها بخراسان و آذربایجان بلکه به عراقین و هندوستان رفته چنین می نویسد:
«اما بواسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث کشاف و مصباح و مطالعة مطالع و مفتاح و تحصیل قوانین ادب، و تحقیق دو اوین عرب، بجمع اشتات غزلیات نپرداخت و به تدوین و اثبات ابیات مشغول نشد و مسود این اوراق اقل انام محمد گلندام عفی الله عنه ماسبق در درس گاه دین پناه مولانا و سیدنا استاد ابوالبشر قوام المله والدین عبدالله اعلی الله درجاته بکرات و مرات که بمذاکره رفتی در اثنا محاوره گفتی که این فرائد فواید را همه در یک عقد می باید کشید و این غرر درر را یک سلک می باید پیوست، تا قلاده جید وجود اهل زمان و تمیمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفیع این بنابر نادرستی روزگار کردی و به عذر اهل عصر عذر آوردی تا در تاریخ سنه احدی و تسعین و سبعمائه (791 هجری) ودیعت حیات به موکلان قضا و قدر سپرد.»
اطلاع دقیقی از خانواده حافظ در دست نیست. جد حافظ را شیخ غیاث الدین و پدر وی را بعضی بهاء الدین و از اهل کوپای اصفهان و برخی کمال الدین و از مردم تویسرکان نوشته اند. در شغل پدر و اجداد او نیز اختلاف است: ریاض العارفین آنان را از علما و فضلا می داند و تذکرة میخانه نویسد: شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مکنت بود. جد حافظ یا پدر وی از مسقط الرأس خود در زمان اتابکان فارس عازم شیراز شد و در آن شهر توطن گزید. مادر او بگفته عبدالنبی مولف میخانه از مردم کازرون بود ودر محلة دروازه کازرون شیراز خانه و مسکن داشته. پس از وفات پدر خواجه سه پسر از او بجا ماند که کوچکترین آنان محمد بود. برادران مدتی باهم زیستند و سپس جدا شدند و فقر و مسکنت بر ایشان مستولی گشت. از دو برادر یکی را حافظ خود بنام «خواجه خلیل عادل» می خواند و شاید «خلیل الدین عادل» نام داشته است. حافظ ماده تاریخ ذیل را بیاد او گفته:
برادر خواجه عادل طالب مثواه
پس از پنجاه و نه سال حیاتش