لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
خلاصه زندگینامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهای « دام ظله»
یک نفر را مثل آقاى خامنهای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،.»
امام خمینى «قدس سره»
ازمیلاد تا مدرسه
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنهای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنهای ، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنهای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.» امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» گذراندند.
● در حوزه علمیه
ایشان پس از آشنایی با جامعالمقدمات و صرف و نحو در دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواندند. درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواندند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کردند. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواندند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
بسم الله الرحمن الرحیم
مزین شدن سال 1385 به نام مبارک پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنان که ناظر بر تحولات به وجود آمده در کشورمان و در سطح منطقه ای و بین المللی است ، مبین وجود ضرورت ها و الزامات اساسی در توجه مضاعف عموم مردم و مسوولان و حتی افکار عمومی جهان به ویژه در سطح جهان اسلام به وجود مقدس پیامبر اعظم اسلام حضرت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) و بهره مندی از ویژگی ها و امتیازهای خاص آن وجود مبارک است.
پیامبری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب ، مجموعه تکامل یافته فضایل همه انبیا و اولیای الهی در طول تاریخ و درخشان ترین کهکشان عالم وجود است.
در این میان توجه به اهداف مقام معظم رهبری از این نامگذاری، در دو عرصه لازم و ضروری است:
1- در سطح داخلی، به نظر می رسد با توجه به شکل گیری و تقویت همبستگی ملی و مشارکت حداکثری مردم در مسائل مهم کشور ، مردمی آماده به کار و سرشار از امید و جوانانی پرشور و با استعداد ، بیش از همیشه نیازمند بهره گیری از الگوی رفتاری مناسب برای حرکت روبه جلو و شتاب بخشیده به امور کشور هستیم تا از این طریق بتوانیم در عرصه های مختلف، فاصله خود را از قله های پیشرفت مادی و معنوی کاهش دهیم و با سربلندی از میان کوران حوادث و توطئه های پیش رو عبور کنیم.
قطعا وجود مقدس پبامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) که الگویی تمام عیار و کامل است ، می تواند راهگشا باشد و ما را در مسیر درست تری قرار دهد.
ضرورت ها و الزامات اساسی آن نیز از سویی نیازمند بازخوانی و مرور درسهای پیامبر اعظم و از سوی دیگر ، مستلزم تبدیل آنها به درسهای زندگی و برنامه های جاری دولت و ملت است.
در این میان ، توجه به درسهای اساسی مکتب نبوی، از جمله مکارم اخلاق و استقامت و ایستادگی - که بدون شک اولی مقدمه دومی است - ضرورتی دو چندان دارد که تبدیل شدن آن به یک فرهنگ و رویه عملی برای مردم و مسوولان نقش مهمی خواهد داشت.
تردیدی نیست که توجه دادن به ویژگی های پیامبر عظیم الشان اسلام بویژه به عنصر اخلاق ، به آن معنا نیست که جامعه ما از خصایل اخلاقی دور شده و نیاز به بازگشت به مکارم اخلاقی دارد ، بلکه به دلیل این که ایران اسلامی که الگویی از جامعه اسلامی و اخلاقی و منادی حکومت اسلامی در جهان امروز است ، نیازمند تقویت مکارم اخلاق در سطح جامعه خود و در سطح بین المللی است. جامعه بین المللی که بشدت تحت فشار، بی عدالتی ، قدرتمداری ، زورگویی و سیاست بازی سیاستمداران اخلاق گریز است.
با این حال ، بهره گیری مطلوب از وجود مبارک پیامبر اعظم اسلام ، ضمن این که نیازمند توجه بیش از پیش به اصل خودسازی است ، مستلزم بهره گیری از تجربه های گذشته و استفاده از راهکارهای عملی برای مردم و مسوولان در بخشهای مختلف است تا بتوانند خیزش بلندی داشته باشند.
2- در سطح بین المللی و منطقه ای نیز به نظر می رسد نامگذاری سال جاری به عنوان پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) ناظر به شیطنت ها ، توطئه ها و اقدام های مراکز قدرت جهانی و صهیونیسم بین الملل نسبت به دین مبین اسلام ، پیامبر عظیم الشان اسلام و جهان اسلام است.
علاوه بر این که در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری از سوی غرب و رسانه های گروهی وابسته به صهیونیسم بین الملل برای مخدوش کردن چهره واقعی اسلام صورت گرفته است و نظام سلطه جهانی نیز منابع و سرنوشت ملتهای مسلمان را نشانه رفته و تهاجمات نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی را علیه کشورهای اسلامی در دستور کار قرار داده است، اهانت سازمان یافته به ساحت مقدس پیامبر اسلام از سوی رسانه های گروهی غرب نشان داد تلاشهای پیدا و پنهان برای فشار و تضعیف جهان اسلام در حال انجام است و در این میان اصل تفرقه افکنی نیز محوریت یافته است.
از این رو با نامگذاری سال جاری به عنوان سال پیامبر اعظم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب ، وجود ایشان در عرصه بین المللی نیز نقطه پیوند عقاید و عواطف همه ملتهای مسلمان و همه امت اسلامی است، می توان امیدوار بود که جهان اسلام ، به ویژه دولتها ، اندیشمندان ، صاحب نظران و رسانه های گروهی داخلی و خارجی با درک دقیق موقعیت کنونی جهان اسلام ، در تبیین حقایق دین مبین اسلام و شخصیت منحصر به فرد پیامبر گرامی اسلام که پیامبر صلح و دوستی است ، و شناساندن وی به جهان تشنه معنویت و عدالت، تلاشی دوچندان داشته باشند و راه را بر خرافه ، تحجر و توطئه های دشمنان اسلام ببندند.
فرازی از پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب به مناسبت حلول سال 85
در این مقطع زمانى، یاد و نام مبارک پیامبر اعظم از همیشه زندهتر است؛ و این یکى از تدابیر حکمت و الطاف خفیّهى الهى است. امروز امت اسلام و ملت ما بیش از همیشه به پیغمبر اعظم خود نیازمند است؛ به هدایت او، به بشارت و انذار او، به پیام و معنویت او، و به رحمتى که او به انسانها درس داد و تعلیم داد. امروز درس پیغمبر اسلام براى امتش و براى همهى بشریت، درسِ عالم شدن، قوى شدن، درس اخلاق و کرامت، درس رحمت، درس جهاد و عزت، و درس مقاومت است. پس نام امسال به طور طبیعى، نام مبارک پیامبر اعظم است. در سایهى این نام و این یاد، ملت ما درسهاى پیغمبر را باید مرور کند و آنها را به درسهاى زندگى و برنامههاى جارى خود تبدیل کند. ملت ما به شاگردى مکتب نبوى و درس محمّدى (صلّىاللَّهعلیهوآله) افتخار مىکند. ملت ما پرچم اسلام را در میان امت اسلامى با استقامت و استحکام برافراشته است؛ سختىها را تحمل کرده است و کامیابىهاى حضور در این میدان شرف و افتخار را دیده است و به فضل الهى، کامیابىهاى بیشتر در راه است.
ما درس اخلاق پیغمبر، درس عزت پیامبر اعظم، درس علمآموزى و درس رحمت و کرامت و درس وحدتى را که ایشان به ما داد و درسهاى زندگى ماست، باید در برنامهى زندگى خودمان قرار بدهیم.
فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در صحن جامع رضوى
امسال نام پیامبر اعظم اسلام، سال ما را مزین کرد. دربارهى پیامبر اعظم چه عرض بکنیم؟ جز اینکه بگوییم: پیامبر اعظم اسلام، مجموعهى فضائل همهى انبیاء و اولیاء است؛ نسخهى کامل و تکامل یافتهى همهى فضائلى است که در سلسلهى پیامبران و اولیاء الهى در تاریخ وجود داشته است.
نام احمد، نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست
وقتى نام پیامبر اعظم را مىآوریم، کأنه شخصیت ابراهیم، شخصیت نوح، شخصیت موسى، شخصیت عیسى، شخصیت لقمان، شخصیت همهى بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیر مؤمنان و ائمهى هدى (علیهمالسّلام) در این وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پیامبر اعظم را مىتوان به درخشانترین ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با این عنوان تعبیر کرد. چرا مىگوییم ستارهى درخشان، نمىگوییم خورشید؟ چون خورشید یک جسم و جرم مشخص و معین است، نورانى است و با عظمت است؛ اما یک جرم و یک کرهى آسمانى است. لکن در این ستارههایى که شما مىبینید، ستارههایى هستند که یک کهکشانند و از این کهکشانى که ما در شبهاى تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مىبینیم، هزاران برابر بزرگترند. کهکشان یعنى: آن مجموعهاى که هزاران منظومه و هزاران خورشید در آن هست.
پیامبر اعظم یک وجود کهکشانوار است و در او هزاران نقطهى درخشندهى فضیلت وجود دارد. در پیامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حکومت همراه حکمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاکسارى هست؛ روزآمدى همراه با دوراندیشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پیچیدگى سیاسى هست؛ غرقه بودن جان در یاد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنیا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است.
او نمونهى کاملى است که خداوند در عالم وجود، موجودى کاملتر از او نیافریده است؛ او مبشر است، بشارتدهنده است؛ منذر است، بیمدهنده است؛ بر همهى بشریت و بر همهى تاریخ شاهد و ناظر است؛ فراخوانندهى همهى بشریت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا و داعیا الى اللَّه بأذنه و سراجا منیرا».
سال پیامبر اعظم، سال این وجود کهکشانوار براى دولت و ملت ماست. علاوهى بر این، وجود پیامبر اعظم در عرصهى بینالمللى، نقطهى التقاى عقاید و عواطف همهى ملتهاى مسلمان است. از همهى اقوام، با همهى مذاهب گوناگون، نقطهى التقاى همهى امت اسلامى در عقیده و عاطفه، وجود مبارک پیامبر اعظم است. اینکه ما در یک چنین سالى با این نام قرار داریم، تکلیف بزرگى را بر گردن ما مىگذارد. ملت و دولت ما در این سال، باید طورى عمل کنند که با حکمت نبوى، با علم نبوى، با حکومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و کرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد.
اینها البته کار یک سال نیست؛ کمااینکه پیغمبر اعظم، پیغمبر یک سال نیست، همهى سالها سال اوست؛ همهى تاریخ، متعلق به اوست. ولى این به معناى این است که ما در راه ساختن آنچنان جامعهاى، آنچنان دنیایى و آنچنان تمدنى که هدف پیامبر اعظم بود، امسال باید یک خیزش، یک حرکت بزرگ و یک گام بلند داشته باشیم. سال پیامبر اعظم، سال نگاههاى بلند، سال امید، سال کار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحیهاى هوشمندانه براى آیندهى کشور است؛ سال حرکت به پیش است.
فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار بسیجیان - فروردین 85
نامگذارى این سال به نام مبارک «پیامبر اعظم» یک پیام دارد؛ این پیام را باید با همهى وجود و با همهى دل دریافت کنیم و به اقتضاى آن پیش برویم، و فقط این نیست که سال را متبرک کنیم به نام مبارک پیامبر. آن پیام، این است که جامعهى ما - از فرد و مجموعه - باید روزبهروز خود را به آنچه که پیامبر براى آن کمر همت بست و آن تلاش و مجاهدت را مبذول کرد، نزدیک کند. اهداف والاى پیامبر اسلام را در «یک جمله» نمىتوان گنجانید؛ لیکن مىتوان سرفصلهایى از آن را سرمشق کار خود در طول یک سال، یک دهه و یک عمر قرار داد.
یک سرفصل عبارت است از تکمیل مکارم اخلاقى: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق». جامعه بدون برخوردارى افراد از خلقیات نیکو، نمىتواند به هدفهاى والاى بعثت پیامبر دست پیدا کند. آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مىرساند، اخلاق نیکوست. اخلاق نیکو هم فقط خوش اخلاقى با مردم نیست؛ بلکه به معناى پروراندن صفات نیکو و خلقیات فاضله در دل و جان خود و انعکاس آنها در عمل خود است. مردمى که در بین خود دچار حسد باشند، دچار بدخواهىِ یکدیگر باشند، دچار حیلهگرىِ با یکدیگر باشند، دچار حرص به دنیا و بخل نسبت به مال دنیا باشند و دچار کینهورزى با یکدیگر باشند، در این جامعه حتّى اگر قانون هم به طور دقیق عمل شود، سعادت در این جامعه نیست. اگر علم هم پیشرفت کند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شکوه برسد، این جامعه، جامعهى بشرى مطلوب نیست. جامعهاى که انسانها در آن از یکدیگر احساس ناامنى کنند، هر انسانى احساس کند که به او حسد مىورزند، نسبت به او بددلى دارند، نسبت به او کینهورزى مىکنند، براى او توطئه مىچینند و نسبت به او و دارایىاش حرص مىورزند، راحتى در این جامعه نیست. اما اگر در جامعهاى فضایل اخلاقى بر دل و جان مردم حاکم باشد، مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند، نسبت به یکدیگر گذشت و عفو و اغماض داشته باشند، نسبت به مال دنیا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند بخل نورزند، به یکدیگر حسد نورزند، در مقابل راه پیشرفت یکدیگر مانعتراشى نکنند و مردمِ آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، این جامعه حتّى اگر از لحاظ مادى هم پیشرفتهاى زیادى نداشته باشد، باز مردم در آن احساس آرامش و آسایش و سعادت مىکنند؛ اخلاق، این است. ما به این احتیاج داریم. ما باید در دل خود، خلقیات اسلامى را روزبهروز پرورش دهیم. قانون فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسیلههایى براى سعادت بشرند (در این تردیدى نیست)؛ اما اجراى درست همین قوانین هم احتیاج به اخلاق خوب دارد.
براى اینکه در جامعه اخلاق استقرار پیدا کند، دو چیز لازم داریم: یکى تمرین و مجاهدت خود ماست و یکى هم آموزشهاى اخلاقى که به وسیلهى آموزش و پرورش، مراکز تربیتى و مراکز آموزشى و علمى باید در همهى سطوح به انسانها تعلیم داده شود؛ اینها موظفند. این یک قلم از کارهاى لازم در سال پیامبر اعظم الهى است؛ یعنى خودمان را در خلقیات فاضله، مؤمن و مسلمان و تابع پیغمبر کنیم. یک فهرستى از صفات رذیله و زشت تهیه کنیم و ببینیم که هر کدام از آنها در ما هست، سعى کنیم آن را را کنار بگذاریم. همچنین یک فهرستى از خلقیات نیک تهیه کنیم و سعى کنیم با تمرین، آنها را براى خود فراهم کنیم. البته عامل پیشرفت در این راه، محبت است؛ محبت به خدا، محبت به پیامبر، محبت به این راه، محبت به آموزگاران اخلاق - یعنى پیامبران و ائمهى معصومین (علیهمالسّلام) - این عشق است که انسان را در این راه با سرعت پیش مىبرد؛ این عشق را باید در خودمان روزبهروز بیشتر کنیم. «الّلهم ارزقنى حبّک و حبّ من یحبّک و حبّ کلّ عمل یوصلنى الى قربک»؛ محبت خدا، محبت محبوبان الهى و محبت کارهایى که محبوب الهى است؛ این عشقها را در دل خود برویانیم. این یک قلم از تعلیمات پیامبر، در سال پیامبر اعظم است.
یک قلم دیگر مسئلهى استقامت و ایستادگى است. در سورهى «هود» خداى متعال به پیغمبر مىفرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا». یک روایتى از پیغمبر هست که فرمود: «شیّبتنى سورة هود»؛ یعنى سورهى «هود» من را پیر کرد؛ از بس بار این سوره سنگین بود. کجاى سورهى هود؟ نقل شده است که مراد، همین آیهى «فاستقم کما امرت» است. چرا پیغمبر را پیر کند؟ چون در این آیه مىفرماید: همچنانى که به تو دستور دادیم، در این راه ایستادگى کن، استقامت کن و صبر نشان بده. خود این ایستادگى کار دشوارى است. این «صراط» است؛ پل صراطى که مظهر آن را در روز قیامت براى ما تصویر کردهاند. باطن عمل و راه ما در اینجا، همان پل صراط است؛ ما الان داریم روى پل صراط حرکت مىکنیم؛ باید دقت کنیم. اگر انسان بخواهد این دقت را در همهى رفتار خود به کار بگیرد، او را پیر مىکند. لیکن از این مهمتر به گمان من، آن جملهى بعد است: «و من تاب معک». پیغمبر فقط مأمور نیست که خودش ایستادگى کند؛ باید خیل عظیم مؤمنان را هم در همین راه به ایستادگى وادار کند. انسانهایى که از یک طرف در معرض هجوم بلایا و مشکلات زندگى هستند - دشمنان، توطئهگران، بدخواهان و قدرتهاى مسلط - و از طرف دیگر، مورد تهاجم هواهاى نفسانى خودشان هستند - خواهشهاى نفسانى و دل بىطاقت انسان که از زر و زیور دنیا مجذوب مىشود و به سمت آنها کشیده مىشود - از این صراط مستقیم، به چپ یا راست انحراف پیدا مىکنند. محبت طلا و نقره، محبت پول، محبت شهوات جنسى، محبت مقام و اینها، چیزهایى است که هر کدام، یک کمندى بر گردن دل انسان مىاندازند و آن را به سمت خودش مىکشانند. مقاومت و ایستادگى در مقابل اینها که انسان پایش نلغزد: «و من تاب معک»؛ مؤمنین را در بین این دو جاذبهى قوى - جاذبهى فشار دشمن و جاذبهى فشار درونى دل هوسران - و این دو مغناطیس، در خط مستقیم نگه داشتن و هدایت کردن، به گمان زیاد، این، آن کارى است که پیغمبر را پیر کرد.
مىدانید نبى اعظم اسلام مسلمانها را - چه در دوران مکه (سیزده سال) و چه در دوران تشکیل حکومت در مدینه - از چه گذرگاههاى لغزنده و دشوارى عبور داد و به آن قلهها رساند؟ یک چنین حرکت عظیمى، کار هیچ انسانى نبود. آن مردمى که هیچى نمىفهمیدند و از اخلاق انسانى هیچ بویى نبرده بودند. پیغمبر اینها را به انسانهایى تبدیل کرد که فرشتگان الهى در مقابل عظمت و نورانیت آنها احساس حقارت مىکردند. استقامت، این است. امروز ما احتیاج به استقامت داریم.
انتخاب نام مبارک رسول خدا (ص) برای امسال از سوی رهبری انقلاب، از چند جهت میمون و مبارک است:
نخست از این باب که در سال گذشته، یکبار دیگر تمدن غربی به رغم همه شعارهایش درباره احترام به افکار و اندیشه ها، به رسول اکرم که بیش از یک میلیارد انسان به او عشق می ورزند اهانت کرد. پیامبری که ناشر اخلاق و انسانیت است و به پیامبر اخلاق شهرت دارد. این انتخاب باز هم انگیزهای خواهد شد برای احترام بیشتر.
دوم آن که در اوج تبلیغات سلفی ها که جنگ علیه شیعه را راه انداخته اند، این انتخاب نشان خواهد داد که تشیع، اساس و بنیاد دین مبین اسلام را رسول اکرم (ص) می داند. در این تفکر امام علی (ع) شاگرد پیامبر (ص) است و امامان هم هرچه روایت می کنند، با واسطه اجدادشان از رسول خداست.
متأسفانه در جامعه شیعه به شناخت شخصیت پیامبر (ص) آنچنان که شاید و باید بها داده نشده و نمی شود. اکنون حتی یک مرکز پژوهشی جدی در این زمینه در میان مؤسسات دینی در داخل کشور نیست و عمده فعالیت ها به بخش های دیگر به خصوص حوزههای ولایی مربوط است. طبیعی است که کار در آن زمینه ها هم لازم است، اما غفلت از این طرف قابل بخشش نیست.
و باز هم متأسفانه باید گفت یکی از قوی ترین مراکز پژوهشی سیره نبوی در اسراییل و در دانشگاه هبرو (عبری) قرار دارد و چند دهه متوالی است که اساتید و محققان آن مرکز به نگارش در این زمینه مشغولند و پیداست که هدف نهایی آن، تلاش برای ویران کردن بنیاد های اعتقادی مسلمانان است هرچه در پوشش علمی این کار ها صورت می گیرد.
اما آنچه مهم است، این که در این سال چه باید کرد؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
خلاصه زندگینامه رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنهای « دام ظله»
یک نفر را مثل آقاى خامنهای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنـید، ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،.»
امام خمینى «قدس سره»
ازمیلاد تا مدرسه
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنهای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنهای ، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنهای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.» امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» گذراندند.
● در حوزه علمیه
ایشان پس از آشنایی با جامعالمقدمات و صرف و نحو در دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواندند. درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواندند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کردند. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواندند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
« عطار »
آغاز زندگی عطار
بیشک یکی از بزرگترین عرفا و شاعران قرن ششم و آغاز قرن هفتم ایران زمین فریدالدین ابوحامد محمدبنابوبکر ابراهیمبناسحاق عطارکدکنی نیشاپور است وی یکی از شاعران و عارفان نامدار و معروف ایران است که تاکنون آن چنان که باید شناخته نشده است ولادت شیخ در حدود سال پانصد و چهل اتفاق افتاده و محل تولد وی کدکن از توابع شهر نیشابور بوده است پدر و مادر عطار تا پایان جوانی وی حیات داشتهاند و آن گونه که پیداست هر دو اهل زهد و تقوا نیز بودهاند نام پدر عطار ابراهیم بوده که به شغل عطاری یعنی داروفروشی مشغول بوده است از همان دوران جوان فریدالدین به جای پدر مینشیند سالها به کار عطاری داروفروشی میپردازد بنابراین کلمهی عطار دربارهی شیخ فریدالدین نیشابوری اسمی یا مسمی بوده زیرا شغل رسمی او طبابت و داروسازی بود عطار دربارهی شغل خود و رونق آن میگوید به داروخانه پانصد شخص بودند که در هر روز ـــــــ مینمودند؟
مهدی سهیلی فرزند غلامرضا، از جد چهارم پدری سرزمین سمنان منسوب است و از نیای مادر به اصفهان مربوط میگردد .
وی در هفتم تیر ماه یکهزار و سیصد و سه هجریخورشیدی در بازار چه سعادت محلهی مولوی تهران متولد شد. از نوجوانی به مطالعه علاقهی بسیاری داشت و عاقبت دست توانمند الهی سرنوشت او را به عالم قلم پیوند زد که ثمرهی آن آثاری است که برخی در فهرست پایانی کتاب آمده است. از دیگر فعالیتهای او برنامههای رادیویی بود که به مدت تقریبی بیست سال، انشا و ایراد میگردید. برنامهی «مشاعره»را به سال 1339 در رادیو بنیان گذاشت. نمایشنامه نویسی، تهیه و اجرای برنامههای «کاروانی از شعر»، «دریچهیی به جهان روشنایی» و سرپرستی برنامهی «بزم شاعران» نیز از این جملهاند. مهدی سهیلی در هیجدهم مرداد ماه یکهزار و سیصد و شصت و شش در سن شصت و سه سالگی در تهران در گذشت.
صائب تبریزی، شهسوار میدان خیال
زمانی که میرزامحمدعلیصائب به سال 1016 در اصفهان دیده به جهان میگشود ده سالی میشد که این شهر را شاه عباس کبیر به پایتختی خود برگزیده بود. در این سالها هم شاه عباس کبیر در اوج اعتبار و قدرت بود و هم شهر اصفهان به مرکز سیساسی و اقتصادی و فرهنگی بس درخشانی تبدیل شده بود. پدر صائب، میرزاعبدالرحیم تبریزی از بازرگانان شهر تبریز بود که در نخستین سالهای رونق اصفهان به سودای تجارت رخت اقامت به آن شهر کشیده بود و در محلهی عباسآباد از کدخدایان معتبر و موجه و معتمد به حساب میآمد صائب در همان سالهای پررونق در این شهر افسانهای به تحمیل کمالات، به ویژه خط و شهر ادب، مشغول بود. در همین روزگار جوانی بود که به مکه و مشهد عزم سفر کرد. میرزا محمدعلی که بعدها به عنوان شاعری «صائب» و «صائب» شهرت یافت.
عبدالرحمن که بعدها به نورالدین هم ملقب گردید و تخلص جامی را برای خود برگزید به سال 817 در ناحیهی خرجرد جام دیده به جهان گشود. در کودکی به همراه پدر به هرات رفت و چندی در مدرسهی نظامیهی آنجا اقامت گزید.
هرات در آن سالها پایتخت هنر و ذوق و ادب ایران و یکی از شهرهای فرهنگی آبادان و پررفت و آمد آن سامان بود. سلطان حسین بایقرا و وزیر دانشمندش امیرعلیشیر نوایی در آن شهر مشوق و حامی هنرمندان و صاحبان ذوق بودند.
جامی فنون ادب و دانشهای شرعی و دینی را در آن شهر فراگرفت و پس از آن به حکومت روی آورد. او در شصت سالگی به قصد زیارت خانهی خدا از خراسان بیرون آمد. مدتی در بغداد ماند و از آنجا به کربلا و نجف رفت و چندی نیز در حلب و دمشق ماند او در این سفر پیشنهادهای زیادی از جانب شاهان برای اقامت و ملازمت درگاه روبهرو شد اما هیچ یک از آنها را نپذیرفت و سرانجام به هرات بازگشت. در این سالها جامی دیگر به چنان شکوه و مرتبهای معنوی دست نیافت. که سلطان حسین و امیر علیشیر به دوستی با او افتخار میکردند نورالدین عبدالرحمان جامی سرانجام در محرم سال 898 در هرات در گذشت.
«محمد اقباللاهوری (1250-1316 ﻫ . ش) شاعر و متفکر پاکستانی است. او تحصیلات خود را در فلسفه و حقوق در انگلستان و آلمان تکمیل کرد و با سرمایهی فرهنگی اسلامی و ایمان خاص از پیشروان اصلاح در شبه قارهی هند شد اقبال در استقلال پاکستان نقش مهمی داشت وی به زبانفارسی مسلط بود و به زبانفارسی وارد و شعر سرود.»
«ناصرخسرو قبادیانی (394- 481 ﻫ . ق) حکیم، شاعر و جهانگرد مشهور ایرانی است که در حدود چهل سالگی همان گونه که خود گفته است. از خواب غفلت بیدار شد و سفری هفت ساله را آغاز کرده سفرنامهی ناصرخسرو شرح مسافرتهای او به سرزمینهای اسلامی و شامل مشاهدات و ملاقاتهای وی حوادثی است که در طول این سفرها رخ داده است نثر سفرنامه ساده و توضیحات آن دقیق است و اطلاعات بسیار ارزنده از روزگار نویسنده به دست میدهد»
«محمدتقی بهار، شاعر آزادی، (1266- 1330 ﻫ . ش) در مشهد به دنیا آمد و نزد پدرش، محمدکاظم صبوری ملکالشعرای آستان قدس، شعر و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
کار و کارگر در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی
من به کارگران سفارش می کنم در هر بخشی و هر جایی مشغول هستند، این روزها را روز کار بدانند، این دوران را دوران کار جدی تلقی کنند و کار را هم عبادت بدانند. این کاری که شما برای توسعه و پیشرفت کشور می کنید یک عبادت قطعی است. به مسئولان هم سفارش می کنم که پاس طبقات کارگر و محروم و مستضعف و این مردم مومن را بدارند. کارگران قدر خود را بشناسند و بفهمند که وجود آن ها چه قدر در سرنوشت یک ملت موثر است.
کار و اهمیت آن در جوامع بشری
در فرهنگ غنی اسلامی ما، سلوک الهی دارای دو بخش است بخش مادی و بخش معنوی، بخش مادی آن کار است و بخش معنوی آن نماز و از اینجا می توان به اهمیت کار در جامعه اسلامی پی برد چرا که از کار می توان دنیا و زندگی دنیوی را آباد کرد و با نماز به آخرت خود رسیدگی کرد کار هم کفو همه مسائل معنوی است که برای یک انسان مسلمان سفارش شده است.
کار بخشی بزرگ و شاید زیربنایی ترین قسمت زندگی انسانی باشد چرا که از کار می توان به جوهره درونی افراد پی برد و وقتی این جوهره های درونی آشکار شوند و استعدادهای بالقوه به منصه ظهور رسد می توان به حضور جامعه ای پویا امیدوار بود و همین جوهره های درونی اند که لازمه ایجاد یک زندگی معقول و ایده آل برای انسان و انسانیت هستند.
کلید گشایش هر استعدادی در درون انسان، کار است و وقتی با این کار گنجینه بسته، باز شود هر لحظه که کار تداوم داشته باشد، این استعداد شکوفاتر می شود،این بدان معناست که همه وجود انسان باید روی کار متمرکز شود حتی زمانی که به طور فیزیکی به کار نمی پردازد.به عبارتی همیشه انسان باید روی بهترین شکل انجام کار تفکر نماید تا هم از بهره وری برخوردار شود و هم موجب پیشرفت کار تا سطوح عالی باشد.
در ژاپن در طی یک تحقیق از کارگران که از سوی محققان امریکایی انجام شد از قول یکی از کارگران ژاپنی علت بهره وری در صنایع ژاپن چنین است: «وقتی کار روزانه ما تمام می شود و از کارخانه بیرون می آییم، تازه کارمان شروع می شود. به این صورت که به کتابفروشی ها می رویم و کتابی که مربوط به شغل ماست می خریم و در اوقات فراغت آنرا مطالعه می کنیم تا ببینیم چه راه جدیدی برای انجام بهتر کارمان کشف شده است و فردا که به سرکار حاضر شدیم راههای جدیدی را به کار می بندیم.» امریکایی ها یکی از علل بالا بودن بهره وری در ژاپن را همین علاقه به انجام کار و بهتر انجام دادن وظایف شغلی افراد ژاپنی می دانند.
از طرفی دیگر بنا بر یکی از مهمترین تئوری های علم اقتصاد: «ارزش هر چیزی به کاری بستگی دارد که در آن متبلور است» این تئوری (ارزش کار) می رساند که کیفیت و کمیت کار در زمینه اقتصاد ارزش آفرین است.
به عبارت ساده تر این کار است که ارزش انسان را مشخص می کند در حالی که ارزش کار را هم انسان تعیین می نماید. پس باید دید که کاری را که ما انجام می دهیم چگونه است، آیا کارمان فقط جنبه مادی دارد؟ آیا جنبه های مادی کار ما آنقدر بالاست که جنبه های دیگر فراموش شده است؟ و ........ آنچه مهم به نظر می آید این است که افزایش بهره وری ناشی از وجود عشق و علاقه به کار به نوبه خود سبب افزایش حجم کالا و خدمات تولیدی و کاهش هزینه های تولید می شود. همین امر موجب کاهش در نرخ تورم و از بین رفتن تدریجی آن می شود. نبودن تورم و وفور کالاها و خدمات مورد نیاز مردم شرایط را چنان با آرامش و رفاه ترین می سازد که نامی جز بهشت را بر اجتماع مذکور نمی توان گذاشت. در مقابل عدم وجود عشق به کار و روحیه تن پروری و فرار از کار و کاستن از کار و ...... سبب می شود بهره وری کاهش یابد و همین امر موجب افزایش نرخ تورم، بیکاری، کاهش تولید و ...... شده که اجتماع مذکور نامی جز جهنم ندارد.
اما نتیجه مهم مباحث بالا این است که:«کار که جنبه مادی سلوک الهی در فرهنگ غنی ما معرفی شده است چگونه می تواند مانند جنبه های معنوی آن جامعه را به پیشرفت منتهی کند یا سیر نزولی را طی کند ؟ پس دیده می شود که فرهنگ ما اهمیت فراوانی که به کار می دهد از کجا نشات می گیرد؟»
اسلام و حقوق کارگر و کارفرما
امامان و پیشوایان دین (ع)، در سخن و در عمل، به کار و اشتغال تأکید داشته و از بیکاری به شدت دوری کرده اند. در روایات آمده است کسی که به کار و تلاش مشغول است، از کسی که کار را رها کرده و به عبادت خدا مشغول است اجر و پاداشی فزونتر دارد و نیز در روایات است که دعای بیکار هرچند عابد باشد مستجاب نمیشود. همچنین در روایات است که پیامبر اکرم (ص) کارهای خانه را انجام میداد و نیز در خبر است که امام صادق (ع) فرمود:
«هر آنکس که جامه خود را بدوزد و نعلینش را وصله زند و کالای مورد نیاز خانه را خود حمل کند، از تکبر ایمن باشد.»
از حضرت علی (ع) نقل شده است که فرمود:
«روزی در مدینه سخت گرسنه بودم، از شهر بیرون شدم تا کاری پیدا کنم و مزدی به دست آورم. مقداری از شهر دور شدم به کنار خانه زنی رسیدم و دیدم مقداری گل خشک انباشته است دانستم که وی میخواهد آن گلها را جهت ساختمان، تر کند، به نزد او رفتم و با وی قرار بستم که در ازای هر دلو بزرگ آب که بر آن گلها بریزم یک دانه خرما بستانم. شانزده دلو کشیدم و از سنگینی دلوها دستم تاول زد. وی شانزده دانه خرما به من داد و من خرماها را به نزد پیامبر (ص) بردم و دو نفری آنها را خوردیم»
در روایات اسلامی از امیر المومنین (ع)، در باره احیای زمین، ایجاد باغها، حفر قنوات، کارگری برای دیگران و ... بسیار سخن به میان آمده است
امام صادق (ع) فرمود:
« امیر المومنین (ع) بیل میزد و زمین را احیا میکرد و از در آمد و دسترنج خویش هزار بنده را آزاد کرد» تمام اینها حاکی از ارزشمندی کار و کارگری و مذموم بودن تنبلی و کسالت و بیکاری است.
در احادیث و روایات اسلامی از کار کردن به عنوان عملی دنیوی و اخروی که دارای اجر و ثواب بسیار است یاد و نسبت به آن توصیه های بسیار شده است به طوری که عنوان جهاد کننده در راه خدا بر کارگری که برای اداره زندگی خانواده اش سعی و تلاش میکند اطلاق شده است .
حضرت علی (ع) فرموده است:
«خداوند به حضرت داود (ع) وحی فرستاد که تو بنده بسیار خوب من هستی و تنها نقطه ضعفی که در تو وجود دارد این است که کار نمیکنی و از دسترنج خود امرار معاش نمیکنی، بلکه از بیت المال حقوق میگیری. داود چهل روز گریست و سپس به شغل آهنگری روی آورد و از آن طریق مخارج خود را تأمین نمود»
امام صادق (ع) فرمود:
«برو کار کن، بار بر سر بگذار و آن را حمل نما و مزد بگیر تا از دست دراز کردن به سوی مردم بی نیاز باشی» شخصی گفت: دیدم امام صادق (ع) در زمینی کار میکند و از شدت گرما پیوسته عرق می ریزد. عرض کردم فدایت شوم بیل را به من بدهید تا این کار را انجام دهم. فرمود: دوست دارم در طلب رزق و روزی گرمای خورشید مرا آزار دهد و من اجر و پاداش ببرم. در روایت است که حضرت علی (ع) هیزم جمع میکرد، چشمه و قنات حفر می نمود، باغ و مزرعه آبیاری می کرد و حضرت زهرا گندم آرد می کرد و خمیر و نان درست می کرد.
حضرت صادق (ع) فرمود:
«خداوند انسانی را که خواب و بیکاری او زیاد باشد، مبغوض میدارد»
یکی از صوفیها به نام محمد بن منکدر گفت:
در یک روز گرم تابستان دیدم امام باقر (ع) مشغول زراعت است و عرق از سرا پای او جاری است، به او گفتم: اگر شما در این حال بمیرید در چه حالی از دنیا رفته اید؟ آیا برای حرص زدن برای مال دنیا نمرده اید؟ فرمود: «اگر در این حال بمیرم در حال عبادت و اطاعت خدا مرده ام، چون من عرق میریزم و کار می کنم تا محتاج تو و امثال تو نباشم»
کارگری نزد امام صادق (ع) آمد و گفت من کارگری هستم که دیگر توان کار کردن ندارم و دستم قدرت ندارد. حضرت فرمود:
«برو کار کن، اگر با دست نمی توانی کار کنی بار بر روی سرت بگذار و ببر و با این کار عزت خود را حفظ کن و زن و بچه ات را در آسایش و رفاه قرار بده.»
پیامبر اکرم (ص) فرمود: