لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
به نام خدا
نام درس: آزمایشگاه هیدرولیک
عنوان آزمایش: تعیین خواص سیالات
نام تهیه کننده: خشایار خدائی تهرانی
نام اعضای گروه: خشایار خدائی تهرانی – محمد امین
سید محمد نیک آئین – مصطفی فضلوی – حمید علینژاد
ساعت کلاس: روز دوشنبه 15/9 – 30/7
تاریخ آزمایش: 21/1/85
مقدمه: (بخش اول)
هدف آزمایش شماره 1 در بخش اول به دست آوردن وزن مخصوص سیالات و ارائه شیوه ای است که به کمک آن بتوان وزن مخصوص هر سیالی را به دست آورد.
ابتدا لازم است چند تعریف اساسی ارائه شود و بعد ادامه مطالب پی گیری گردد
جرم مخصوص: جرم مخصوص در واقع جرم واحد حجم است و برای یافتن آن در یک نقطه باید یعنی جرم اطراف آن نقطه را بر ، حجم آن تقسیم کرده و حجم را به سمت نقطه مورد نظر میل دهیم.
( مقداری است که اندازه آن در مقایسه با فاصله مولکول ها بزرگ است)
وزن مخصوص: مقدار وزن واحد حجم سیال است.
(این کمیت به شتاب ثقل زمین وابسته است).
حجم مخصوص: حجم مخصوص برابر حجم واحد جرم سیال است و در واقع عکس چگالی سیال است.
چگالی مخصوص: نسبت وزن مخصوص یک ماده به وزن مخصوص آب چگالی مخصوص آن ماده می باشد.
حال رابطه اساسی که در این آزمایش از آن استفاده می گردد و در آن از مفهوم چگالی مخصوص استفاده شده است در زیر ارائه و اثبات می گردد.
فرض کنیم که یک لوله که پائین آن بسته است و قطر یکنواختی دارد در داخل آب قرار داده شود در این صورت در مورد آن رابطه زیر برقرار است.
(1)
که در این رابطه W: وزن لوله ، : وزن مخصوص آب.
:A مساحت مقطع خارجی لوله، Lw طولی که لوله در آب فرو می رود.
(رابطه بالا با توجه به قانون ارشمیدس به دست آمده است).
حال اگر همان لوله را در داخل سیال دیگر قرار دهیم به همان شیوه خواهیم داشت:
(2)
Lc : طولی که لوله در سیال مورد نظر فرو می رود.
: وزن مخصوص سیال.
حال از رابطه (1) و (2) استفاده می کنیم:
(3)
اگر باشد : نتیجه می گیریم
در نتیجه رابطه (3) به صورت زیر در می آید:
با توجه به این رابطه می توان توسط هیدرومتر وزن مخصوص سیال مورد نظر را به دست آورد.
برای استفاده از رابطه بالا چون قطر هیدرومتر متغیر است باید آن را به یک قطر یکنواخت معادل تبدیل کرد و Lw و L1 را با توجه به آن به دست آورد.
موارد بالا ما را یاری می دهد که وزن مخصوص سیالات را به دست آوریم همان گونه که می دانیم وزن مخصوص یکی از مهمترین خواص سیالات است و در اکثر محاسبات برای تعیین فشار سیالات و غیره به کار می آید و اطلاع از مقدار آن برای کار کردن با سیالات ضروری است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
به نام خدا
ترموستات :
ترموستات وسیله ای است برای تنظیم درجه حرارت موتور اتومبیل که بطور خودکار گرمای موتور را د رحد ایده ال که حدود 85 درجه است نگه می دارد .
لازم به توضیح است که برای عملکرد درست موتور ، دمای آن باید در محدوده معینی نگه داشته شود سرد بودن موتور باعث می شود که غلظت روغن بالا رود و روانکاری قطعات به خوبی صورت نگیرد و گرم بودن بیش از حد آن هم باعث می شود روغن خیلی رقیق شود و خاصیت روان کنندگی خود را از دست بدهد بنا براین ضرورت کامل دارد که دمای موتور در حد 85 در جه سانتیگراد نگه داشته شود .
طرز کار ترموستات :
در ابتدا که موتور سرد است ترموستات مسیر ورود آب به رادیاتور را می بندد بنابر این آبی که برای گردش در دور سیلندر مورد استفاده است قرار می گیرد فقط همان مسیر بسته دور موتور را طی می کند و وارد رادیاتور نمی شود تا گرمای آن به 85 در جه سانتیگراد برسد در این حالت گرمای مزبور باعث فعال شدن ترموستات شده و جیوه ای که درون آن است منبسط شده و مسیر ورود آب به رادیاتور را باز می کند تا درجه حرارت بیش از این بالا نرود با پائین آمدن حرارت مجدداً ترموستات بسته می شود و همین سیکل مرتب تکرار می شود تا درجه حرارت موتور در حد مطلوب باقی بماند .
در واقع این ترموستات یک وسیله مکانیکی هوشمند است که کار یک شیر قطع و وصل اتوماتیک را انجام می دهد .
استفاده از ترموستات همیشه باید صورت گیرد و از این نظر فرقی بین روزهای گرم تابستان و یا روزهای سرد زمستان وجود ندارد . ولی د ر ایران اینگونه معمول است که ترموستات را فقط به هنگام فصل سرد سال و هنگام استفاده از بخاری ماشین مورد استفاده قرار می دهند که علت آن هم شرایط خاص موتور ماشین پیکان است که استاندارد نیست !
استفاده از بخاری ماشین در زمستان :
ترموستات باعث می شود آن بخش از آب که قرار است برای خنک شدن به رادیاتور برود به درون مبدل حرارتی بخاری ماشین برود و از گرمای آن برای گرم کردن فضای داخل ماشین استفاده شود .
تهیه کننده : محمد فتحی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 82
به نام خدا
گل مریم
وفا کنیم وملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
(حافظ)
این یک داستان نیست ، یک خواب هم نیست ، یک زندگی است آن هم واقعی واقعی . . .
در سال1340درخانواده ایی متوسّط و مهربان به دنیا آمدم . پدرم کارمند ساده دریک ادارة دولتی بود . من فرزند سوّم خانواده بودم و آخرین فرزند ، آنها اسمم را ، ارمغان نهادند زیرا من را هدیه ای از طرف خدا می دانستند . برادربزرگم نامش علی بود و خواهرم ارغوان نام داشت . مرور زمان و کودکی را چون ابر و باد که درگذرند ، درک نکردم ، تا به سن هفت سالگی رسیدم . پدرو مادرم سعی فراوان در تربیت صحیح ما فرزندانشان می نمودند ومن را دریکی از بهترین و نزدیکترین مدارس آن زمان ، نام نویسی کردند . روز اوّل مدرسه گویی طوفانی در دلم به پا شده بود . صبح موقعی که با مادرم برای مدرسه رفتن آماده شده بودیم ، خانم همسایة دیوار به دیوار ما نیز از خانه اشان بیرون آمد . آنها شروع به صحبت و احوال پرسی با هم کردند و من یک پسربچّة ، تقریباْ هم سن و سال خودم را دیدم ، که خودش را پشت مادرش پنهان می کرد . خانم همسایه دست پسرش را گرفت و از پشت سرش او را به جلو آورد و نزدیک من شد . آن پسرکه تا به حال او را ندیده بودم ، همکلاسی من بود . مادرم گفت : ارمغان خانم این آقا پسر خجالتی همکلاسی توست . او به سمت من آمد و سلام کرد . پاک ماتم برده بود . مادرم گفت : ارمغان خانم ، جواب سلام یادت رفته؟
با دستپاچگی گفتم : سلام . جلو آمد و گفت : اسم من ارسلانه و دستم را محکم گرفت . دستهایش سرد ، سرد بود ولی برعکس ، دستهای من گویِ آتش . این اوّلین پیوند من و ارسلان بود . گویی طنابی محکم ، دستهای ما را به هم گره زده بود . درکلاس درس نیز دریک میز و نیمکت بودیم ، امّا ما تنها نبودیم ، یک پسردیگرکه بعداْ فهمیدم ، نامش امیراست و او نیز در همسایگی ما زندگی می کند ، با ما درهمان نیکمت می نشست . امیر پسر خجالتی و محجوب بود . جالب این بود که پدرهردو نفر ، آنها در یک صانحة تصادف کشته شده بودند و هر دوی آنها یتیم بودند .
ثلثها یکی بعد از دیگری گذشت و من و ارسلان و امیر در یک نیکمت با هم رقابت می کردیم . ثلث آخر ، من شاگرد اوّل ، ارسلان شاگرد دوّم و امیر سوّم شدیم .
روزیکه کارنامه هایمان را به خانه می بردیم ، برایم اتّفاقی افتاد . هنگامی که با خوشحالی کارنامه ام را در دستم گرفته بودم و از جوی آبی پریدم ، ناگهان کارنامه از دستم رها شد و به آب افتاد . نمی دانستم که چه کار کنم ولی ارسلان و امیر را دیدم ، که هر دو به دنبال آن می دوند و ارسلان خودش را به آب انداخت . آنرا زودتر از آب گرفت و برایم آورد . کارنامه ام خیس ، خیس شده بود . ارسلانم خیس خیس شده بود . چشمانم که به کارنامة خیس شده افتاد ، شروع به گریه کردم . ارسلان اشکهایم را با دستانش پاک کرد و گفت : حالا که طوری نشده ، این جور مثل دُخترای لوس گریه می کنی ، الآن با تو میایم خونه تون و ماجرا رو برای مامانِت تعریف می کنیم .
ولی من با بغض درگلو گفتم : لازم نکرده ، خودم زبون دارم که تعریف کنم و با شتاب به سمت خانه دَویدم . ارسلان و امیر ، هر دو با هم داد زدند ، صبرکن و بعد ازمن شروع به دویدن کردند ، گویی مسابقه ای بین من ، ارسلان و امیر بود . من زودتر به خانه رسیدم و دَر زدم . دوباره در زدم . صدای مادرم را شنیدم که می گفت : اُمَدم بابا اُمَدم چه خبره ؟ تا در را باز کرد ، پریدم تو بغلش وشروع به گریه کردن کردم . مادرم اوّل تعجّب کرد و بعد با دستان پُر مِهرش ، سرم را نوازش کرد وگفت : خُب ارمغان خانم می گی چی شده یا نه ؟
برگشتم به صورت مادرم نگاه کردم و کارنامة خیس را به او نشان دادم . مادرم با تعجب نگاهی به کارنامه کرد و دید ، مُهر قبولی و شاگرد اوّلی من ، کمی آب خورده .
شروع به خندیدن کرد و به من نگاه کرد و گفت : فِکه کنم ، این قدرخوشحال شدی که یک شکم سیر روی کارنامه گریه کردی .
ناگهان ارسلان و امیر سررسیدند . هردو نفس نفس زنان سلام کردند ، مادرم جواب آنها را داد .
بعد ، هردو با هم شروع به تعریف ماجرا کردند ، مادرم که ماجرا را شنید ، خندید و از آنها تشکّر کرد . من با غرور رو به مادرم کردم و گفتم : تشکّر دیگه لازم نیست و دررا محکم بستم . مادرم از این کار من خیلی ناراحت شد و به من گفت : تو باید از اونا تشکّر می کردی . مخصوصاْ از ارسلان .
تابستان آن سال ، با تمام گرمایش ، به اندازة ذوب یک قالب یخ کوتاه بود . خیلی زود دوباره پاییزشد و فصل مدرسه ها . بعداز ثبت نام و تعیین کلاس ، فهمیدم با هردو نفر آنها دریک کلاس هستم . روز اوّل مدرسه مادرم با من نیامد . او مرا از زیرآیینه و قرآن رَدکرد و صورتم را بوسید و گفت : دخترم امسال ام سعی خودتو رو بکن ، تا مثل پارسال شاگرد اوّل بشی . من هم به او قول دادم و از خانه بیرون آمدم . ارسلان و امیر هم ازخانه هایشان بیرون آمدند . امیر و ارسلان که سرتاسر تابستان گذشته را با هم بودند ، به هم سلام کردند و به سوی من آمدند . من که تابستان گذشته ، آنها را ندیده بودم ، پشت به آنها کرده و به سمت مدرسه به راه افتادم . هردو تا من را دیدند ، شروع به دویدن کردند ، تا به من رسیدند . سلام کردند .
گفتم : سلام ، خب چیه ؟ مگه آدم ندیدین ؟
امیرگفت : هنوزم از دست ما ناراحتی ؟
گفتم : نه ، برای چی ، باید ناراحت باشم ؟
ارسلان خندید و گفت : پس چرا باما نمی یای بریم مدرسه ؟
دوباره او دستش را جلو آورد و دست راستم را محکم دردستش گرفت . امیر هم دست چپم را در دستش گرفت . آن موقع نمی دانستم ، که آیندة من به یکی از این دو نفر پیوند خواهد خورد . هر سه شروع به دویدن کردیم ، تا به مدرسه رسیدیم.آن سال ، معلّم ما ، یک آقا معلّم بداخلاق و سخت گیربود . ولی درهرسه ثلث ، هرسة ما شاگرد ممتاز شدیم . یک روزکه به همراه امیر و ارسلان ازمدرسه به خانه برگشتم ، مادرم برعکس هر روز ، در را با تأخیر بازکرد . وقتی در را بازکرد به من گفت : سلام دخترگُلم ، ارمغان جان ، امروز برای خواهرت ارغوان خواستگار اومده ، ازت خواهش می کنم بِری تو اتاقت همونجا بمونی تا مهمونها برن .
گفتم : چشم مامان . به سرعت به سمت اتاقم که ازدید ، مهمانها مخفی بود ، رفتم وباخیال راحت لای دراتاقم را بازگذاشتم.خواهرم رادیدم که با صورتی سرخ شده سینی چای در دست به سمت اتاق پذیرایی می رفت . خواهرم شانزده سال داشت و کلاس چهارم متوسط قدیم بود . من او را خیلی دوست داشتم ، چونکه هیچ وقت مرا دعوا نمی کرد ، برعکس خیلی ازخواهرهای دیگر ، همیشه مثل دو تا دوست بودیم ، حتّی با اختلاف سنّی زیادمان که هشت سال بود . میهمانها رفتند و من از اتاقم بیرون آمدم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
به نام خدا
خوشنویسی ایرانی بخشی از خوشنویسی اسلامی است که در ایران و سرزمینهای وابسته یا تحت نفوذ او همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان و شبه قاره هند به تدریج حول محور فرهنگ ایرانی شکل گرفت. و نه تنها از مفاخر هنر ایرانی بلکه از مفاخر هنر اسلامی و حتا هنر جهان به شمار میرود.[نیازمند منبع]
درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه در جهان اسلام، بهعهده ایرانیان بودهاست، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوههایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوهها و قلمهای ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند میباشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.
شکلگیری:
در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در پرتو حمایت ابوبکر بن سعد زنگی در فارس، دهها نسخه قرآن خطی به وجود آمد. در زمان حکومت ایلخانیان، به دلیل نفوذ هتر چین و سلطه مغولها، اوراق مذهّب کتابها نخستین بار با نقشهای تزیینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.[۱]
آنچه که بهعنوان شیوهها یا قلمهای خوشنویسی ایرانی شناخته میشود بیشتر برای نوشتن موتون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری و یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و بهکار رفتهاست. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشتهاست. هرچند آنان نیز برای امور منشیگری و غیرمذهبی قلمهایی را بیشتر بهکار میبرند، اما اوج هنرنمایی آنان - بر خلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبهنویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره میگرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلمها نیز شیوههایی مجزا و مختص به خود آفریدهاند.
خط تعلیق:
نوشتار اصلی: خط تعلیق
خط تعلیق را میتوان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده میشد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت. و بعد رفته رفته از رواج آن کاسته شد و رونق سابق را از دست داد. تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود. که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرآبادی بهآن قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.[۲] تعلیق که بیشتر به عنوان خط تحریر برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بکار میرفته، دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهٔ ترکیبهای متنوع و کمپوزیسیونهای گوناگون دارد. به همین دلیل بیشتر در بین کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی باشند. در زمانهٔ بیحوصلهٔ ما نمیتواند از نظر خوانایی گسترهٔ کاربری همگانی پیدا کند.[۳] از این رو این خط به تدریج کاربرد خود را از دست داد.
خط نستعلیق:
نوشتار اصلی: خط نستعلیق
پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود نستعلیق شکل گرفت که افتخار هنر ایرانی است. در میان خطوط ایرانی و عربی، خط نستعلیق بهگواه آثار آفریده شده بهعنوان زیباترین خط و برتر از خطوط اسلامی شناخته شده و آن را «عروس خطوط اسلامی» نامیدهاند.[۴]
در قرن هشتم هجری قمری میرعلی تبریزی (۸۵۰ هجری قمری) از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. نستعلیق حدود یک دانگ سطح و مابقی آن دور است. [۵] (یک ششم حرکتهای مستقیم و پنج ششم حرکتهای مدور دارد.)
پس از میرعلی تبریزی پسرش میرعبدالله و بعد از او میرزا جعفر تبریزی و اظهار تبریزی در تکامل خط نستعلیق کوششها کردند تا نوبت به سلطانعلی مشهدی رسید که خدمات شایانی به این هنر اصیل نمود.[۶]
اساتید زیادی بعد از سلطانعلی مشهدی در تکامل نستعلیق موثر بودند. همانند میرعلی هروی و سپس بعد از حدود یک قرن، خوشنویس نامی و آشنای همه، میرعماد حسنی (۱۰۲۴ هجری قمری). او که معاصر شاه عباس صفوی بود با نبوغ خود تغییرات و سبکی در خط نستعلیق بوجود آورد که هنوز پس از گذشت قریب ۴۰۰ سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنویسان است. او پایه خط را به جائی رساند که از زمان پیدایش خط نستعلیق تا کنون هنرمندان خوشنویس را یارای برابری با او نبودهاست. همزمان با میرعماد هنرمند بزرگ دیگری بهنام علیرضا عباسی میزیست که رقیبی برای او بهشمار میرفت. علیرضا عباسی علاوه بر خط نستعلیق خفی و جلی، در خط ثلث نیز استاد بود بطوری که قالب کتیبههای مساجد و بناهای تاریخی اصفهان به خط ثلث و یا به سرپرستی او انجام شدهاست.[۷]
خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی میزیستند. در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و بهویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژهای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد. بطور کلی قرنهای نهم تا یازدهم هجری را میتوان قرنهای درخشان در هنر خوشنویسی دانست.
خط شکستهنستعلیق:
نوشتار اصلی: خط شکستهنستعلیق
در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکستهنستعلیق توسط مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آنرا میتوان نیاز بهتندنویسی و راحتنویسی در امور منشیگری و البته بیش از آن، ذوق و خلاقیت هنری ایرانی دانست. همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان بهخاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آنرا نیز بوجود آوردند.[۸] از آنجایی که نوشتن خط زیبای نستعلیق مستازم صرف وقت و دقت زیاد است، خط شکستهنستعلیق از ترکیب خط محجور تعلیق با خط ظریف نستعلیق شکل گرفت تا سرعت و زیبایی را همزمان داشته باشد.
خط شکسته نستعلیق بهدست میرزا شفیعا هراتی کاملتر شد و درویش عبدالمجید طالقانی قواعد جدیدی برای آن وضع نمود و آنرا به کمال رساند. درویش عبدالمجید شکسته نستعلیق را به جایی رساند که میرعماد در نستعلیق انجام داده بود. پس از او بسیاری در این راه قدم گذاشتند اما هیچکس نتوانست این قله را درنوردد.
دوران قاجار:
در دوره قاجار با ظهور پدیده چاپ و چاپ سنگی و همچنین گسستگی ارتباط خوشنویسان با سلسله اساتید قدیمی در خط ایرانی به ویژه نستعلیق نویسی تغییراتی حاصل شد. [۹]
از قرن یازدهم هجری شیوه سیاهمشق از صورت یک تمرین ساده ابتدایی به صورت زبان و بیانی تازه و شگفتانگیز درآمد و در قرن سیزدهم به اوج رسید. زبانی کهبه عنوان یک هنر ناب و فارق از دغدغه انتقال ادبی مفاهیم و فقط با ایجاد زیبایی بصری تا به امروز تداوم یافتهاست. این هنر در دوره قاجار بهدست هنرمندانی چون میرزا غلام رضا اصفهانی و میرحسین خوشنویس قلههای هنر را درنوردید.
از دیگر سو به دلیل نیازهای جدید جامعهای که گامهای نخست برای حرکت بهسوی مدرن شدن را طی میکرد. خوشنویسی هم به سمت هنرهای کاربردی رفت و با این تحولات همراه شد.
خوشنویسی ایرانی با از دست دادن مصرف اصلی آن یعنی کتابت و مواجهه با نیازهای جامعه مدرن در قرن اخیر روند تازهای را دنبال کرد. تحولات فرهنگی ـ هنری و سیاسی ـ اجتماعی و فناوری در ایران، در دورههای قاجار و پهلوی زمینهساز نوآوری متفاوتی در خط شدهاند. در دوره قاجار با ظهور و روزنامهها و نشریات، مصرف اصلی خوشنویسی یعنی کتابت و تکثیر آثار مکتوب بهتدریج از بین رفت. از این رو جنبههای خلاقه و روشهای شخصی و شیوهگرایانه در خط نمود بیشتری پیدا کرد و با رواج «سیاهمشق»ها دوران تازهای فرا رسید. پس از آن در دوره پهلوی با پدید آمدن نیازهای جدید برای جامعه همچون تجارت، تبلیغات و فناوری و همچنین مواجهه با هنر جهانی خوشنویسی نیز میبایست خود را با این تحولات هماهنگ میکرد.[۱۰]
میرزا محمدرضا کلهر با نگارش روزنامههایی چون شرف و شرافت و کتابهایی چون فیضالدموع و سفرنامههای ناصرالدین شاه قاجار به خراسان نمونههایی برای تمرین مشق در وسعت زیاد برای مشتاقان بهجای گذاشت. او به جهت خوشنویسی بر روی سنگ و با مرکب غلیظ که برای چاپ سنگی اجتنابناپذیر بود شیوهای ای پدید آورد که حروف آن چاق و کشیدهها کوتاه بودند.[۱۱] از آنجایی که ارتباط خوشنویسان در اواخر دوره قاجار با سلسله اساتید قدیمی قطع شده بود آثار چاپ شده محمدرضا کلهر سرمشق خوبی برای علاقه مندان به خط به شمار میرفت این شیوه تا همین یکی دو دهه اخیر، شیوهٔ رایج و مطلوب خوشنویسان معاصر بود.
پس از کلهر عمادالکتاب سیفی قزوینی از آثار او مشق کرد و این شیوه را رواج داد. عمادالکتاب را میتوان آخرین حلقه از سلسله استادان پیشین در خط دانست که از او «آداب المشقی» باقی ماند و همین او را به سلسله خوشنویسان معاصر متصل کرد.[۱۲]
در قرن ۱۳ در دوره قاجاریه خطاطان بزرگی پا به عرصه میدان نستعلیق و دیگر اقلام نهادند و سختیهای این هنر ظریف را بجان خریدند و در توسعه آن کوشیدند که اسامی معروفترین آنها تا قبل از خوشنویسان معاصر بهاین شرح میباشد: عباس نوری، وصال شیرازی، احمد شاملو مشهدی، فتحعلی حجاب، میرحسین خوشنویس، اسداله شیرازی، میرزا آقا خمسهای، ابوالفضل ساوجی، عبدالرحیم افسر، محمدحسین شیرازی، عبدالحمید ملک الکلامی، علینقی شیرازی، میرزا محمد ابراهیم تهرانی (میرزا عمو)، بهاءالدین کاتب، حالی اصفهانی، حسن خان شاملو، خواجه اختیار منشی، زینب شهده، سید احمد مشهدی، جواد شریفی، صاحب قلم، عبدالرشید دیلمی، محمود شهابی، اشرف الکتاب، مولانا یاری، میرزا احمد نیریزی - میر علی هروی، میر معز کاشانی، نوری لاهیجی، میرزا طاهر خوشنویس، حسن هریسی، آقا میرزا بیوک ادیب، بخت شکوهی، دوز دوزانی، میرزا غلامرضا اصفهانی، میرزا محمدرضا کلهر، عمادالکتاب سیفی قزوینی، مریم بانو.
دوران معاصر:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 88
بنام خدا
تاریخچه و مبدأ پیدایش هلو
هلو بومی مناطق گرم چین می باشد، ولی به نظر می رسد که سالها قبل از معرفی شدن به اروپا که از آنجا به آمریکای شمالی برده شد در ایران کشت می شده است. بجز سیب، هلو وسیعترین درخت میوه خزانه دار کشت شده در آمریکا می باشد و درختی است نسبتاً کم عمر که دارای اندازه متوسط تا کوچک می باشد. از نظر ژنتیکی، هلو خیلی کمتر از سیب و گلابی متغیر می باشد و میوه هر نهال بذری کشت می شود و حداقل قابل خوراک می باشد و طبیعتاً زودبار می دهد لذا اصلاح ارقام جدید آسان می باشد. اغلب ارقام هلو که امروز بکار می روند محصول برنامه های اصلاح نژاد آزمایشی می باشند. برنامه های اصلاح نژاد موفقیت آمیز در مناطق مختلف دنیا منجر به تولید ارقام تجارتی خیلی بیشتری از آنچه که در مورد سیب و گلابی یافت می شود گردیده است که کشت می شود. (1)
گیاهشناسی هلو
هلو (پرنوس پرسیکا) از خانوادة رزاسه و زیرخانوادة پرونوئیده دارای 16 کروموزوم (16=n2) و بومی چین می باشد. جنس پرونوس شامل هلو، شلیل، بادام، زردآلو، آلو، گوجه و بسیاری از پایه های زینتی می باشد. در این جنس جوانه های گل زودتر از برگ ها باز می شوند و همیشه جانبی بوده، هیچ گاه انتهایی نیستند – هلو و بادام به زیرجنس آمیگدالوس (Amigdalus) تعلق دارند که دارای گل بدون دمگل یا دمگل کوتاه بوده میوه ها کرکی هستند. اندازه درخت هلو. متوسط ارتفاع 3 تا 5 متر – شاخه ها در اطراف تنه گسترده و مرکز آن باز است. درخت خزان کننده با سیستم ریشه ای تقریباً عمیق می باشد.
جوانه های گل غالباً دوتایی روی شاخ های یکساله و به طور جانبی در طرفین جوانه، رویشی قرار می گیرند. اما در بعضی موارد تعداد جوانه های گل در یک نقطه می تواند متغیر و از یک یا چهار گل منفرد تغییر کند. میوه هلو از نوع شفت می باشد و ارقام آن به دو دسته هسته آزاد و یا چسبیده به گوشت تقسیم می شوند. اغلب ارقام هلو خود بارور می باشند ولی تعدادی ارقام خود عقیم نظیر Malberta، Mikade و Alamar وجود دارند. J.H Hale از ارقام خود ناسازگار هلو می باشد. هلو میوه زیادی تولید می کند و برای بدست آوردن میوه ای با اندازه و کیفیت خوب باید تنک شود.
درختان هلو سالانه به هرس نسبتاً شدیدی نیازمندند تا علاوه بر تولید شاخه های یکساله با رشد مناسب برای حفظ باردهی خوب با ایجاد تعادل بین ریشه و قسمت هوایی بتوان تولید میوه را بیشتر کرد. (3)
گلدهی:
گلدهی در درختان میوه را می توان به دو فرآیند نموی اصلی تقسیم کرد. این فرآیندهای نموی عبارتند از آغازش و نمو جوانه های گل که در طول تابستان و پاییز یک سال رخ می دهند و نیز فرآیند گلدهی که در اوایل بهار سال بعد واقع می شود گلدهی در درختان میوه زمانی است که درخت از نظر رشد به سن معینی رسیده باشد سالها طول می کشد تا درختان حاصل از رویش بذر به سن گلدهی برسد. (2)
عادت گلدهی هلو:
در هلو گلدهی منفرد از جوانه های جانبی ساده، برروی شاخه های فصل قبل تولید می شوند، لذا برای حفظ باردهی