لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تشویق به تشکیل خانواده
پیامبر ص هماره به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد و می فرمود : بیشتر دوزخیان بی همسرانند1 . دو رکعت نماز کسی که همسر دارد ، بهتر از هشتاد و دو رکعت نماز انسان بی همسر است2 . همواره دیگران را به ازدواج آگاهانه تشویق می کرد تا هر کدام از همسران به آرامش دست یابند ؛ آرامشی که در پرتو ثروت و شهرت به دست نمی آید . می فرمود : بیچاره است ، بیچاره است ، بیچاره ، مردی که همسر ندارد . گفتند : گر چه ثروتمند باشد ؟ - گرچه ثروتمند باشد . بیچاره است ، بیچاره است ، بیچاره ، زن بی شوهر . - گرچه ثروتمند باشد ؟- گرچه ثروتمند باشد3 . وقتی مرد به همسرش و همسرش بدو می نگرد ، پروردگار مهربانه به آنان می نگرد .
اهمیت همسر شایسته
آدمی ، پس از ایمان به خداوند ، به چیزی برتر از همسری همدل دست نمی یابد1 . در سخنی دیگر ، از بانوی شایسته ، نه به عنوان گنج ، بلکه « بهترین گنجینه » نام برده است : آیا شما را از بهترین گنجینه آگاه کنم ؟ زنی شایسته .
اهمیت روابط عاشقانه
مردی نیست که دست همسرش را عاشقانه بگیرد ، جز آن که آفریدگار برای او پنج پاداش می نویسد . پس اگر او را در آغوش کشد ، ده پاداش می برد . اگر همسرش را ببوسد ، بیست پاداش دارد . اگر با او درآمیزد ، [ پاداش این کار ] از دنیا و آنچه در آن است بهتر است . پس زمانی که مرد برمی خیزد ، تا غسل کند ، آب از هیچ قسمتی از بدنش عبور نمی کند ، جز آن که گناهش را می زداید و درجه ای بر او می افزاید . خداوند برای این غسل پاداشی بهتر از دنیا و آنچه در آن است بدو می بخشد . و همانا خداوند والا در برابر فرشتگان افتخار می کند و می گوید : به بنده ام بنگرید . در شبی سرد برخاسته است تا از جنابت غسل کند . بر این باور است که من پروردگار او هستم . گواه باشید که من او را بخشیدم .
رشد دادن یکدیگر
خداوند بیامرزد مردی را که [ نیمه ] شب برمی خیزد و نماز [ شب ] می خواند و همسرش را بیدار می کند و اگر زنش برنمی خیزد ، مرد به صورتش [ مهربانانه ] آب می پاشد ؛ پروردگار بیامرزد زنی را که شب برمی خیزد و نماز [ شب ] می خواند و شوهرش را بیدار می کند . و اگر شوهرش برنمی خیزد ، به صورتش [ مهربانانه ] آب می پاشد .
موریانه های فتنه
درباره کسانی که به سان موریانه در کانون گرم خانواده ها رخنه می کنند و بنیان های آن را با سخنان فتنه گرانه خویش سست می سازند ، می فرمود : خشم و نفرین آفریدگار در این جهان و آن جهان بر کسی باد که میان مرد و زنی جدایی افکند ؛ و بر خداوند است او را با هزار سنگ دوزخی بکوبد ؛ و کسی که برای بر هم زدن میانة آن دو گام بردارد ، اما کارش به جدایی آنان نینجامد ، مورد خشم خداوند والا و نفرین او در دنیا و آخرت است ؛ و پروردگار بدو [ بامهربانی ] نمی نگرد .
پروانه های آشتی
کسی که برای آشتی دادن زن و شوهری گام بردارد ، پروردگار بدو پاداش هزار شهیدی می دهد که به راستی در راه خدا کشته شدند ، و برای هر گام که برمی دارد و هر واژه ای که در این زمینه می گوید ، عبادت یک سال را به او عطا می کند ؛ سالی که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را شب زنده داری کرده است .
احترام و مهرورزی
به مردان سفارش می کرد : کسی که همسری گرفته است ، باید او را گرامی بدارد1 . به مردان هشدار می داد : خداوند همة گناهان را [ با شرایطی ] می بخشد ، جز کسی را که ... مهریه را انکار کند2 [ و در روایتی دیگر : پرداخت آن را به تأخیر افکند ] . دوست داشتن زنان [ = همسران ] و آگاه کردن آن ها از این محبت را مستحب اعلام کرد3 . می فرمود : این که مرد به زنش بگوید : « تو را دوست دارم » ، هرگز از دل زن بیرون نمی رود4 . هر چه بر ایمان بنده ای افزوده شود ، بر محبت او به زنان [ = همسرش ] افزوده می شود5 . به مردانی که گمان می بردند عشق به همسر – هر چند مانع از انجام وظایف دینی نشود – چندان کار پسندیده ای نیست ، می فرمود : به خاندان ما هفت چیز داده اند که نه به پیشینیان ما داده اند و نه به کسانی که پس از ما می آیند خواهند داد : ... [ یکی از آنها ] عشق به زنان [ = همسران ] است6 . جبرئیل آن قدر سفارش زنان را کرد که گمان کردم طلاق دادن آنان حرام است7 . پیامبر محبت به زنان و چشم پوشی از اشتباهات آنها را مستحب برشمرد8 . در سفارشی طولانی فرمود : برادرم جبرئیل ... هماره سفارش زنان را به من می کرد تا آن جا که گمان بردم روا نیست مرد [ با اعتراض ] به همسرش بگوید : اه !9از خداوند والا درباره زنان پروا پیشه کنید . آنان [ به سان ] اسیران نزد شمایند . آنان را به عنوان امانت های خداوندی [ به همسری ] گرفته اید ... بر شما حقی واجب دارند ؛ زیرا تنشان بر شما حلال شمرده شده و از آن بهره می گیرید . فرزندانتان را در درون خویش حمل می کنند تا [ زمانی که ] با زایمان [ از این رنج طاقت فرسا ] رها شوند ؛ پس با آنان مهر بورزید و دلشان را به دست بیاورید ؛ تا در کنار شما بایستند . زنان را ناپسندیده نشمارید و بر آنان خشم مگیرید . از آنچه [ از مهریه و جز آن ] به آن ها داده اید ، جز با رضایت خاطر و اجازه آنان ، چیزی باز پس نگیرید ...10 . بهترین شما کسی است که ... برای همسرش بهترین [ شوهر ] است . مردی که بر بداخلاقی همسرش تاب بیاورد ، پروردگار پاداشی را که به خاطر تحمل ناگواری ها به حضرت « ایوب ع » داده است ، به او خواهد داد11 . هر مردی که با زبانش زنش را بیازارد ، پروردگار نه انفاقش در راه خدا را می پذیرد ، نه نماز مستحبی اش را و نه نیکی اش را ، تا زنش را خرسند کند ؛ و اگر آن مرد روزها روزه گیرد و شب ها [ برای نماز مستحبی ] به پا خیزد ، برده ها آزاد کند ... [ باز هم ] نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ می شود . بهترین شما ، کسانی هستند که برای زنان خود بهترین [ شوهر] باشند . و من از همة شما برای خانواده ام بهترم .
خوش خلقی
روزی ام سلمه از او پرسید : پدر و مادرم فدایت ! زنی دو شوهر داشت . آنان هر دو مردند و به بهشت رفتند . این زن با کدامین آن ها زندگی خواهد کرد ؟ - ای ام سلمه ! زن ، مردی را که خوش اخلاق تر و با خانواده بهتر است برمی گزیند .
عدالت ورزی
عایشه می گوید : شیوه رسول گرامی چنان بود که هر گاه می خواست به سفر رود ، میان همسرانش قرعه می زد و نام هر کسی که در می آمد ، او را با خویش به سفر می برد1 . مردی که دو همسر داشته باشد و میانشان به عدالت رفتار نکند ، روز رستاخیز در حالی می آید که دستانش را بسته اند و نیمی از پیکرش کج [ و فلج ] است ؛ تا او را در دوزخ افکنند.
رعایت عفاف
حضرت ، برای پاسداری از کانون گرم خانواده ، سخن گفتن مردان با زنان و دوشیزگان بیگانه را ، بدون آن که ضرورتی در کار باشد ، ناپسند می شمرد . مردی که با زنی نامحرم شوخی کند ، پروردگار [ در رستاخیز ] به خاطر هر واژه هزار سال زندانی اش می کند !1بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند ، جز آن که سومین نفر آن جمع شیطان است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حقوق خانواده
مقدمه:
در جهان بینی اسلامی برای تمامی نیازها و غرایز انسانی راهکاری در نظر گرفته شده است .در این باره می توان گفت مسأله ازدواج بهترین راهکار برای یکی از این غرایز انسانی است که از دیدگاه اسلامی اهمیت بسیاری دارد. بهترین زمان برای ازدواج از دیدگاه اسلام دوره جوانی است زیرا برای شروع به هر کاری دوره ای مناسب است و مناسب ترین دوره برای ازدواج دوره جوانی است .به همین دلیل است که سعدی می گوید: ای کاش در جوانی می دانستم و در پیری می توانستم.روح لطیف انسان همانند جسم او دارای نیازهایی است که در صورت تأمین آن ها به تکامل واقعی خواهد رسید. به همین دلیل محبوب ترین چیز نزد خدای تعالی مسأله ازدواج است؛ تا آنجا که حضرت رسول می فرماید: "النکاح سنتی و مَن رَغَبَ عَن سُنَتی فَلَیس مِنی" و امام صادق نیز می فرماید: "مِن اخلاق الانبیاء حُب النساء." دوست داشتن زنان از اخلاق پیامبران است.مسأله زوجیت در قرآن کریم ، حتی برای اشیا نیز مطرح شده است ، خداوند در این باره می فرمایند : "مِن کُل شیءٍ خلقنا زوجٍ." یعنی مسأله زوجیت فقط در مورد انسان ها و یا سایر موجودات نیست بلکه برای اشیا نیز این مسأله صدق می کند .
دلایل اهمیت خانواده در اسلام
1) مسأله تولید مثل: اصولاً راز بقای موجود ات و انسان ها در طبیعت ، تقویت غریزه جنسی است . ) مسأله کسب استقلال: هنگامی که جوانی ازدواج می کند جامعه کوچکی را به و2 نام خانواده تشکیل می دهد ،در واقع احساس استقلال می کند و این احساس استقلال، موجب آرامش نفس می شود که در بالندگی و تکامل فرد و جامعه بسیار مؤثر است. 3) حفظ عفت و مصونیت از گناه: در حدیث آمده است نیمی از دین جوان با ازدواج حاصل می شود و نیم دیگر آن با تقوا، بنابراین ازدواج از دین انسان حفاظت می کند به همین دلیل باید به آن اهمیت داده شود. اکثر بزهکاران اجتماع، افراد مجرد هستند.معصوم (ع)در حدیث دیگری می فرماید: اکثر اهل جهنم از غیر متأهلین هستند؛ یعنی افراد متأهل کمتر به سراغ گناه و خلاف می روند.4) ایجاد آرامش و تأمین اجتماعی: تمامی برنامه ها و اقدامات توسعه یک کشوردر چارچوب امنیت، مفهوم می یابد . حتی بهره برداری از آزادی ها نیز در پناه امنیت، امکان پذیر است. عدم امنیت مانع سازندگی می شود. در اثر ازدواج امنیت اجتماعی ایجاد می شود، زیرا هنگامی که فرد ازدواج می کند با مسائلی چون تربیت فرزندان و سایر شئون زندگی خانوادگی در گیر می شود به همین دلیل کمتر به سوی اعمال بزهکارانه می رود ،اعمالی که موجب سلب امنیت فرد و اجتماع می شوند .بنابراین روی گردانی از سنت الهی موجب زوال پیوند اجتماعی و سقوط جامعه می گردد ، پس باید هر چه زودتر و بیشتر زمینه های روحی مناسب را برای جوانان فراهم کرد، زیرا میثاق ازدواج، مقدس ترین میثاق بشری است.
بخش عملی (فسخ نکاح )
در ازدواج رضایت طرفین شرط است و چنانچه زوجین راضی به ازدواج نباشند، عقد صحیح نیست. ازدواج یک قرارداد است . همانگونه که طرفین برای مسائل مالی مهریه رضایت همدیگر را به دست می آورند به طریق اولی ، در بقای زندگی و ازدواج دایم نیز رضایت طرفین شرط است. مطابق قانون 70 مدنی،اگر ازدواجی اکراه صورت گرفته باشد و این امر ثابت شود ،عقد باطل است و ازدواج فسخ می شود. بنا بر نظر اسلام زندگی مشترک باید با اختیار و بدون اجبار باشد؛ انسان ها در انتخاب همسر آزادند؛ عزت دارند و باید عزتشان نزد همه محفوظ باشدهمانگونه که خداوند فرموده است: "ولله عزة و لرسوله و لمؤمنین" ، قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران این عزت را برای همه زنان و مردان تأمین و رعایت کرده است. بنابراین به تمامی خانواده ها توصیه می شود که در هنگام ازدواج فرزندانشان ،آنان را تحت اجبار وادار به پذیرش هم نکنند ، زیرا در این صورت زندگی آنها تداومی نخواهد داشت.
بدترین نوع ازدواج ،ازدواج تحمیلی است، زیرا کلیه عقود از جمله عقد ازدواج دارای اصولی می باشد که مهم ترین اصول آن عبارتند از:
1- آزادی اراده: این اصل در ازدواج تحمیلی وجود ندارد و اگر اراده معیوب باشد، عقد صحیح نیست. البته حتی اگر اراده وجود داشته باشد و ظاهری باشد قانونگذار آن را نمی پذیرد زیرا قصد و اراده باید باطنی باشد.2- سمت و سو و هدف ازدواج : این در عقد باید به درستی شناخته شده باشد.3- مشروعیت: در عقد نکاح، جنبه اخلاقی عقد بیش از سایر عقود مورد توجه است. به عبارت دیگر هدف زوجین، باید زندگی مشترک باشد. اگر هدف، زندگی مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردی خواهان ازدواج با زنی با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن زن را دارد هرچند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دلیل داشتن جهت نامشروع ، درست نیست. حتی اگر ازدواج با نیت رفتن به خارج از کشور باشد، نیز عقد صحیح نیست، زیرا به رغم قصد و رضایت باطنی، ازدواج صوری است.4- رضایت و اهلیت طرفین : طرفین باید برای ازدواج اهلیت داشته باشند. حداقل سن ازدواج برای دختر 13 سال و برای پسر 15 سال است. ازدواج تحمیلی ممکن است منجر به طلاق شود زیرا فرد در انتخاب همسر دلخواه خود نقشی ندارد در نتیجه زندگی او در آینده مشقت بار خواهد بود و این مشقت موجب عسر و جرح خواهد بود و به طلاق می انجامد. بنابراین ازدواج در سنین پایین، ازدواج تحمیلی محسوب می شود.بر اساس قانون قبلی ، سن بلوغ ،سن ازدواج بود؛ یعنی دختر در سن قانونی بلوغ (9سال) می توانست ازدواج کند که خوشبختانه با اصلاحیه اخیر مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت نظام، سن ازدواج دختران به 13 سال ارتقاء پیدا کرد و دختران زیر سیزده سال نمی توانند به عقد ازدواج دیگری درآیند و پدران نیز نمی توانند آنها را بدون اجازه دادگاه به عقد ازدواج دیگری درآورند.
آثار حقوقی ازدواج اکراهی چیست؟
هنگامی که برای دادگاه محرز شود که در ازدواج، اکراه صورت گرفته است عقد باطل است و هیچ اثر حقوقی ندارد مگر اینکه فردی که با اکراه ازدواج کرده است پس از برطرف شدن اکراه، آن عقد را تنفیذ و تأیید کند.
خانواده در حقوق ایران
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تنها قانون اساسی دنیا است که در مقدمه آن به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
ب- طلاق از منظر دین(آیات و روایات)
طلاق بر دو نوع است: 1- طلاق بائن 2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است. در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند.
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
ب- طلاق از منظر دین(آیات و روایات)
طلاق بر دو نوع است: 1- طلاق بائن 2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است. در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند.
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
روزی روزگاری مردی فقیر با خانواده اش در یک روستای کوچک زندگی می کردند آن مرد کار خاصی نداشت و به سختی خرج خانه و خانواده اش را فراهم می کرد زن آن مرد که از نداشتن غذا و آذوغه بسیار رنج می برد یک روز به او گفت برخیزد و به دومبال بخت در خوابت برو ای مرد.
مرد با تعجب گفت بختم. زنش جواب داد بله به نظر من بخت تو خواب است و تو باید به دومبال آن بروی و او را بیدار کنی تا زندگیمان رونق یابد.
اندک غذا ای که در خانه بود درون کیسه ای گذاشت و به مرد داد و او را راهی کرد.
مرد روزها و شب ها به دومبال بخت در خوابش بود که ناگهان به شیری رسید شی از او پرسید برای چه به این جا آمده ای.
در همان هنگام مرد متوجه شد که شیر از درد سر بی تابی می کند مرد تمام برنامه ی زندگیش را برای آن شیر توضیح داد.
شیر از او درخواستی داشت شیر به مرد گفت اگر توانستی بخت خودت را پیدا کنی از او بپرس که درمان سردرد من چیست مرد هم به او قول داد که اگر بختش را پیدا کرد درمان سردرد شیر را بپرسد.
مرد به راه افتاد چند روزی که گذشت پیرمردی را در راه دید که مشغول کار و کشاورزی بود به نزد او رفت و تمام داستان زندگیش را برای پیدا کردن بختش تعریف کرد.
پیرمرد از او نیز خواسته ای داشت گفت اگر بخت خودت را پیدا کردی از او علت این که چرا در این مزرعه کشت خوب نمی شود دلیلش چیست. مرد فردای آن روز به راه افتاد و پس از چند روز به شهری رسید.
سربازان حکومتی وقتی آن مرد غربیه را دیدند آن را دستگیر کرده و به نزد حاکم شهر بردند.
حاکم از آن مرد پرسید تو که هستی و برای چه به این شهر آمده ای آن مرد داستان خودش را برای پیدا کردن بخت خودش برای حاکم تعریف کرد.
حاکم نیز از او درخواست کرد که اگر بخث خودت را پیدا کردی به او بگو که چرا حکومت من سامان نمی گیرد.
فردای آن روز مرد به راه خود نیز ادامه داد و چند روزی در بیابان ها جست و جوی می کرد تا بخت خودش را پیدا کند.
مرد بسیار خسته شده بود در همان هنگام در دوردست ها چشمه آبی و تک درختی را دید.
او که بسیار خسته شده بود به نزدیکی آن چشمه رفت و دید که پیرمردی در آن جا زیر درخت به خوابی فرو رفته.
مرد که به گمان خود بخت او همان است با چوبی مشغول زدن پیرمرد شد تا او را از خواب بیدار کرد.
پیرمرد که از برخورد این مرد حیران شده بود از او پرسید چرا مرا می زنی؟ مرد جواب داد تو پدر مرا درآوردی.
پیرمرد پرسید: چرا؟ مرد جواب داد و گفت تو در این جا خوابیده ای و من به دومبال تو بودم پس تو بخت من هستی.
تو دیگر نباید بخوابی پیرمرد گفت: چرا؟ گفت: اگر تو بخوابی بخت من هم باز به خواب می رود.
پیرمرد که دید با مردی طرف است به اول گفت من دیگر نمی خوابم.
مرد به پیرمرد گفت در مسیر که می آمدم با چند نفری روبه رو شدم که آنها از تو خواسته هایی داشتند.
پیرمرد گفت: حکایت آمدنت را برایم مو به مو تعریف کن.
مرد حمایت را مو به مو برای پیرمرد تعریف کرد و پیرمرد گفت: اگر به نزد حاکم رفتی در خلوت به حاکم بگو که باید ازدواج کند البته با مردی تا حکومت بر تو مبارک شود.
مرد گفت به پیرمرد چه بگویم پیرمرد گفت در زمین هایی که او دارد گنجی نهفته شده است به او بگو که شخم خودش را در زمین بیشتر فرو ببرد جواب را خواهد گرفت.
به شیر چه بگویم اگر شیر را در راه دیدی به او بگو مغز آدم برای درمان سرت خوب است.
اگر آن را بخوری خوب می شوی.
مرد از بخت خیالی خودش خداحافظی کرد و به راه افتاد وقتی آن مرد به شهر رسید نزد حاکم رفت و در خلوت به او گفت بختم گفت که تو باید با مردی ازدواج کنی.
حاکم که دید او اولین مردیست که از زن بودن حاکم باخبر است به او پیشنهاد ازدواج داد.
مرد به حاکم گفت من خودم دارای خانواده ای هستم و آن ها منتظر من هستند.
و آن گاه مرد به سوی دیار خود به راه افتاد به پیرمرد کشاورز رسید و به او گفت که هر وقت زمینت را شخم می زنی آن را در زمین بیشتر فرو کن.
پیرمرد این کار را کرد و آن گاه گاو آهن آن پیرمرد به خمره ای پر از سکه های طلا گیر کرد و گنجی بیرون آمد.
کشاورز با خوشحالی به مرد پیشنهاد کرد که سکه ها را با هم تقسیم کنیم. مرد خندید و گفت من پادشاهی را رها کردم حال بیایم و این مقدار گنج را از تو بگیرم من این کار را نمی کنم.
زیرا که بخت من از خواب بیدار شده است و دیگر احتیاجی به این پادشاهی و این مقدار سکه ندارم.
به شیر رسید که از درد سر می نالید شیر تا او را دید پرسید بختت را نیز پیدا کردی او گفت آری
شیر پرسید درمان درد سر من چه بوده تو باید بگردی و مغز یک آدم را بخوری تا خوب شوی شیر گفت همین.