دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و 44ادیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و ادیان

انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نایل آیند. به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.

در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:

«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید. از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».( [1] )

آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند. ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.

جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است:

«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».( [2] )

آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است. بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.

 اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى

عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است. بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند. آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند. براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است. اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید.

 انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى

نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:

«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».( [3] )

نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند. مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند. طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [4] ).!

 مسیح هاى دروغین

اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد: «24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است. و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد. نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:

«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.

شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».( [5] ) «البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [6] )

عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است. تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند. اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:

1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.

6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.

7 ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.



خرید و دانلود  عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و  44ادیان


سرمقاله حضرت مهدی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

سرمقاله

چشم به راه مهدی (عج)باید الگوی مولا ومقتدای را نیک بشناسد تا در فراز وفرود ایام ، توانایی موضع گیری مناسب را داشته باشد.

امروز ملت های عالم می بینند که ظلم واستکبار ، داعیه قدرت منحصره جهانی را دارد وبه بهانه مبارزه با تروریزم ، کثیف ترین جنایات را انجام می دهد وبی منطق ترین تهدیدات را صریحاً وبطور آشکار اعلام می نماید. این جاست که نیاز به یک مصلح جهانی الهی که مأموریت ویژه او، ایجاد حکومت جهانی اسلامی است ، احساس می شود.

بشر با اعمال ورفتار خود ثابت نموده که با وجود تکامل روز افزون علمی ، عاجز است ازاینکه عدل کامل را مستقر سازد . سازمان های مدافع حقوق بشر، از مقابله با زورگویان ، عاجز و در حقیقت مأمور خود آنها هستند .

امروزه همه شیعیان و مسلمانان به عشق تحقق حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) ، زندگی می کنند. خوشبختانه در سال های اخیر در میان مسلمانان ، توجهات خاصی نسبت به وجود مقدس امام زمان (ع) پیدا شده است و گروه های مختلفی در صدد تبیین ابعاد قبل از ظهور و نشان دادن خصوصیات آن «حکومت نور» هستند و این جانب، به سهم خود از همه ی آنان تشکر می کنم و تأیید دارم تا در گفته ها و مقالات و نمایش ها، بسیار دقیق و بر طبق مدارک معتبر عمل نمایند.

از خداوند بزرگ ، مسئلت می نمایم که موانع ظهور موفور السرورش را بر طرف فرماید و عموم جهانیان ، خصوصاً شیعیان را از عربده های استکبار ، نجات داده و بساط ظلم و تعدی را برچیند و ما را شاهد روزی قراردهد که عدالت مطلقه در مجموعه هستی ، حاکمه و سایه گسترباشد. «این المعد لقطع رابر الظلمه» و دین حقیقی ، شعاع خویش را بر همگان بتاباند . ان شاءالله تعالی

بایسته های انتظار

اصولاً، کسی که در انتظار است ، بی تفاوت و بی خیال نیست.حضرت یعقوب(ع) منتظر یوسف(ع) بود ولی بیکار نبود. به فرزندانش گفت:«بروید وبه دنبال یوسف و برادرش بگردید و از روح خدا نا امید نشوید». نیز همین تعبیر در مورد حضرت مهدی (عج) وارد شده است: «منتظر فرج باشید و از روح خدا نا امید نشوید». بنا براین ، فرزندان انتظار آداب و وظایفی را دنبال می کند ، چون این خاصیت انتظار است که بر حالت و رفتار و عمل منتظر تأثیر می گذارد اینک به تعدادی از این وظایف اشاره می شود.

1-اقبال

آنان که از تدبر بهره گرفته اند از کنار حادثه های پیش پا افتاده، به سادگی نمی گذرند زیرا، دریافته اند که در کنار هر اتفاقی هرچند کوچک ، درسی و اندرزی وجود دارد. امام کاظم (ع) هم به این مسأله اشاره دارند: «ما من شئ نراه عینک الا وفیه موعظه1» هر آنچه چشمان تو آنرا می بیند ، در آن موعظه و پند و اندرزی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- أمالی صدوق ، ص 599 . بحار الانوار، ج 71، ص 324 ،ح14

2-میثاق

«… الذین یوفون بعدالله ولاینقضون المیثاق1» فرزند انتظار ، با توجه به اقبال قلبی ، ارتباط میان خود و ولی و حجت حق را تحکیم می کند و تا جایی پیش می آید که نه تنها توقعی از او ندارد، بلکه متعهد می شود تمام دارایی هایش ، خانواده اش ، هستی اش وتمام آنچه را خدا به او عطا کرده،در راه محبوب به مصرف برساند و این میثاق، سرود دائمی اوست که هر روز با ولی امام زمانش تجدید می کند. تو می خواهی آنچه را خدا،به تو بخشیده در راه او ببخشی. در واقع این بذل وبخشش به دست آوردن و از تباهی و ضایع شدن دارایی جلوگیری کردن است درواقع مؤمن منتظر، با این کار،تجدید بیعت می کند.

برای تجدید بـیعت بـا حـضرت صاحب الأمر ، دعای عهد، میثاق نامه ای زیباست . امام صادق (ع) فرموده اند . «هرکس، چهل صباح، این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم (عج) خواهد بود و اگر قبل از ظهور آن حضرت بمیردخدا او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن عزیز جهاد کند».اگر مؤمنان به عهد و پیمان و میثاق با خدا یابند باشند یقیناً زمان ظهور فرا خواهد رسید.

3-پناه

انسان منتظر ، وقتی مسئولیت خود و رسالت و سنگینش را دریافت و به این نتیجه رسید که باید حرکت کند بامانع ها روبرو می شود . انسان در این هنگام ناچار باید به کسی پناه برد تا او را از این غربت و تنهایی نجات دهد. اینک این سؤال در ذهن ایجاد می شود که «به چه کسی باید پناه برد؟ با چه کسی باید به گفت و گو نشست؟ به چه کسی باید دل گرم شد؟»در پاسخ ، باید گفت ، این انس و دل گرمی ، جز به معصوم و انتظار فرج او نیست و این حقیقت ، چه خوب در مدح کلام مهربان امام سجادآمده است: «انتظار الفرج من أعظم الفرج2»؛ انتظار فرج، از بزرگترین گشایش هاست.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- الرعد: 19

2- بحار الانوار، ج 2، ص 568

4-توسل

ای عزیز فاطمه ! ما ، غفلت کردیم و متوجه نشدیم و غافلانه و جاهلانه.تو وآن یوسف عزیز را از دست دادیم و اینک ، در هجران تو ، کنعان زندگی ما ، در خشکسالی سوزان ، فرورفته است و زندگی بر ما سخت شده است و با شرمندگی ، دست تمنا به سوی تو گشوده ایم و عرضه می داریم.

فرزندان انتظار دریافته اند که توسل، تقرب است و وسیله ساختن برای رسیدن به محبوب و معبود. باید دانست که اهل بیت وسیله تقرب انبیا هستند ، اساساً عقل حکم می کند که برای رسیدن به هرمقصدی ، به دنبال وسیله ای باید بود، اما هر وسیله ا ی برای مقصد خاصی ساخته شده است ، امام، وسیله قرب، وسیله هدایت، وسیله رضا و رضوان و راه رسیدن به بهشت موعود است. آری ، می شود از ولی خدا ، کشت و زرع،تجارت،فرزند، عیال و… خواست و آنان نیز خاندان بذل و بخشش اند و یقیناً انسان، از توسل اش بهره مند می شود، ولی بهره بیشتری را از دست می دهد صحبت اینجاست که از هر وسیله ا ی باید متناسب با توانایی او درخواست داشت. از حجت خدا، باید کاری را خواست که از دست دیگران ساخته نیست . در بحثی در باره مشکلات حوزه های علمیه، یکی از اساتید می گفتند: «کار اصلی مرجع، ساختن مسجد و مدرسه و بیمارستان نیست، این ها کارهایی است که از یک ثروتمند ساخته است. کار مرجع تربیت عالم عادل و عاقل است. این کاری است که از یک ثروتمند و دیگران ساخته نیست باید به هرکس، درکاری که برای آن ساخته شده، توسل جست و بهره گرفت.

5-آمادگی

مؤمن منتظر،بی کار نمی ماند،بلکه آماده می شود. همچون یعقوب ، بوی پیراهن یوسف در او انقلابی ایجاد می کند . کوچکترین نشانه ا ی از محبوب در آنان تأثیر عمیقی می گذارد. در تاریخ می خوانیم پیراهن حضرت یوسف ، بر روح و جسم یعقوب تأثیر گذاشت و چشم نابینای او، بینا و روح و روان



خرید و دانلود  سرمقاله حضرت مهدی


زندگی حضرت زهرا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 65

 

فاطمه زهرا(س ).

حضرت فاطمه زهراى دختر حضرت محمدر و حضرت خدیجه و همسر گرامى حضرت على (ع ) و مادر ائمه اطهار (ع ) است . پـیـامـبر گرامى اسلام (ص ) در شب معراج از میوه هاى بهشتى تناول کردند و پس از آن با همسر خود هم بالین شدند و ثمره آن , مولود پاکى به نام فاطمه شد که در رحم با مادر سخن مى گفت .

در هنگام تولد, چهار زن نمونه , به نام هاى حواء (همسر آدم (ع ,آسیه (همسر فرعون ) , کلثمه (خواهر مـوسـى (ع و مـریـم (مادر عیسى (ع از جانب پروردگار براى قابلگى او, به کمک حضرت خدیجه آمدند و آن وجود نورانى , چون چشم به جهان هستى گشود, سر بر خاک گذارد و خدایش راحمد گفت .

مقام و منزلت فاطمه , از همان روزهاى رشد و نمو در رحم مادر, براى پیامبر(ص )روشن بود.از ایـن رو, پـدر بـراى او احـتـرام خـاصـى قـائل بـود و هـرگـاه بر رسول گرامى ر وارد مى شد, پـیـامـبـر(ص )از جـا برخاسته , به او خوش آمد مى گفتند و به طرفش مى رفتند, دست فاطمه را مى بوسیدند و وى را در جاى خود قرار مى دادند.

هـر زمان که رسول خدار عزم سفر داشتند, فاطمه (س ) آخرین نفرى بود که پدر با او خداحافظى مى کرد و هنگام بازگشت , اولین کسى که پیامبر به دیدارش مى شتافتند, دختر ایشان بود.

بارها پیامبر گرامى اسلام (ص ) در حق آن بانوى بى بدیل و سرور زنان مومنه فرمودند: فاطمه پاره تن من است , هر که او را به خشم آورد, مراخشمگین کرده است .و یا مى گفتند:همانا پروردگار با غضب فاطمه , غضب مى کند و با رضایت او خشنود مى شود.فاطمه , بانویى است که تمام ابعاد تصور شده براى یک زن نمونه , در او جلوه کرده است .او موجودى ملکوتى است که در دنیا به صورت انسان ظاهر شده است و بى شک اگر مرد بود, نبى بود.

تمام جلوه هاى ملکوتى , الهى ,جبروتى , ملکى و ناسوتى در این بانوى بى بدیل مجتمع است .

بعد از رحلت رسول گرامى اسلام (ص ) 75 روز زنده بود.

در تمام این مدت با جبرئیل مراوده داشت .

جـبـرئیـل امین خدمت ایشان مى آمد و به حضرت فاطمه (س ) تعزیت عرض مى کرد و مسائلى از آینده براى او مى گفت .

امیر مومنان , على (ع ) هم آنها را مى نوشت !.

چنین مراوده اى , مگر براى پیامبران برگزیده , سابقه نداشته است , حتى درباره ائمه اطهار (ع ) هم چنین مراوده اى نیامده است .

در خـصـوص چـنـین شخصیتى است که خداوند فرشته اى را به نزد پدرش مى فرستد و به پیامبر گـرامـى اسـلام (ص ), دربـاره ازدواج فـاطـمـه (س ),مـى گـوید:خداوند تو را سلام مى رساند و مى فرماید: من دخترت فاطمه را در آسمان ها به همسرى على بن ابیطالب (ع ) در آوردم , تو هم در زمین این کار را انجام بده .

بارها پیغمبر گرامى اسلام (ص )فرمودند: اگر على خلق نشده بود, براى فاطمه همسرى نبود!.آن بانوى نمونه , پس از ازدواج , استاد بانوان بود.

زن هـا بـه حضور حضرتش مى رسیدند و مسائل مشکل خود را ـچه در احکام و چه در عقایدـ از او مى پرسیدند.

فاطمه (س ) نیز مشکلاتشان را حل کرده , فرهنگ اسلام را به آنان مى آموخت و از سرچشمه وحى سیرابشان مى کرد.

ایشان بارها در جنگ شرکت و به پدر و همسرش کمک کرد.

بعد از رحلت نبى خاتم ر, على رغم سفارشات پیامبر, فاطمه و همسرش تنها شدند.

ابـوبـکـر بـر مـسـند خلافت نشست و زهراى مرضیه ى براى احیاى حدیث غدیر و دفاع از ولایت , مبارزه اى سخت و پى گیر را آغاز کرد.

شـب هـا بـه در خـانـه مـهاجر و انصار مى رفت و ازایشان کمک مى طلبید و بالاخره با گریه هاى جانسوز و شبانه روزى , با انحراف و ستمگرى به مبارزه برخاست .

خـطـبه آتشین او در مسجد مدینه و دراجتماع انصار و مهاجر, زبانزد خاص و عام و حرکتى جدید در امتداد مبارزات حق طلبانه او است .

دشـمـنـان عـلـى و فـاطـمه ] که اوضاع را چنین دیدند و پاسخ منفى على (ع ) را در بیعت با خود شنیدند, تصمیم گرفتند به خانه فاطمه (س ) بروند و على رابه مسجد بیاورند و چون به هدفشان نرسیدند, دستور به آتش کشیدن خانه دختر رسول گرامى اسلام (ص )را دادند.عـمـر در را شکست و به پهلوى فاطمه آسیب رساند,از این رو فرزندى که فاطمه در رحم داشت , شهید شد , ولى با همان حال , به حمایت از على بن ابیطالب (ع ) برخاست که ناگهان تازیانه قنفذ بر بازوى آن مظلومه نشست و فاطمه را بر زمین افکند!.

به همین علت , فاطمه زهراى در خانه بسترى شد.

وى , در هـمـان بـسـتر بیمارى نیز به دفاع از ولایت مى پرداخت و از حق على (ع ) دفاع مى کرد و مى گفت :آه !.

مـرگ مـن نزدیک شده است و در روزگار جوانى از دنیا مى روم و از غم و غصه نجات مى یابم , اما کودکانم را چه کنم ؟.

بالاخره زمان وداع زهرا نزدیک شد.

بـه على (ع ) سفارش کرد: مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار, اجازه نده اشخاصى که حقم را غصب کردند و آزارم دادند, بر من نمازبخوانند, یا در تشییع جنازه ام حاضرشوند.روح پاک زهرا به آسمان پرواز کرد.

على (ع ), همراه با فرزندانش , در غم و اندوه غرق شدند, به گونه اى که امیرمومنان (ع ) فرمود:اى دختر پیغمبر!.



خرید و دانلود  زندگی حضرت زهرا


زندگی امام حسن 27ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

زندگانی حضرت امام حسن (ع )

1. تولد و کودکی

2. کمالات انسانی

3. بیعت مردم با حسن بن علی (ع )

4. همسران و فرزندان امام حسن (ع )

تولد و کودکی

امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت . وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد.

رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت . سپس برای او بار گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشید و هموزن موی سرش که یک درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را " حسن " نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت .

کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست .

لقب های او سبط، سید، زکی ، مجتبی است که از همه معروفتر "مجتبی " می باشد. پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خود می فرمود : " شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند ".

امام حسن هفت سال و خرده ای زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت ( در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت ) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد. ما دراین باره کمی بعد تر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگواری به رسول اکرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند:

" دارای رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی ، چشمانی سیاه ، گونه ای هموار، محاسنی انبوه ، گیسوانی مجعد و پر، گردنی سیمگون ، اندامی متناسب ، شانه یی عریض ، استخوانی درشت ، میانی باریک ، قدی میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه .

سیمایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها ".

ابن سعد گفته است که " حسن و حسین به ریگ سیاه ، خضاب می کردند "

کمالات انسانی

امام حسن (ع ) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خودبود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند، گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید.

از پیغمبر اکرم (ص ) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع ) می فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند ).

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج کرد، پیاده ، درحالی که اسبها نجیب را با او یدک می کشیدند. هرگاه از مرگ یاد می کرد می گریست و هر گاه از قبر یاد می کرد می گریست ، هر گاه به یاد ایستادن به پای حساب می افتاد آن چنان نعره می زد که بیهوش می شد و چون به یاد بهشت و دوزخ می افتاد، همچون مار گزیده به خود می پیچید.

از خدا طلب بهشت می کرد و به او از آتش جهنم پناه می برد. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت . گفته اندک : "اما حسن (ع ) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود".

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت . هر که او را می دید به دیده اش بزرگ می آمد و هر که با او آمیزش داشت بدو محبت می ورزید و هر دوست یا دشمنی که سخن یا خطبه او را می شنید، به آسانی درنگ می کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد. محمد بن اسحاق گفت : پس از رسول خدا (ص ) هیچکس از حیث آبرو و بلندی قدر به حسن بن علی نرسید. بر در خانه فرش می گستردند و چون از خانه بیرون می آمد و آنجا می نشست راه بسته می شد و به احترام او کسی از برابرش عبور نمی کرد و او چون می فهمید، برمی خاست و به خانه می رفت و آن گاه مردم رفت و آمد می کردند". در راه مکه از مرکبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در کاروان همه از او پیروی کردند حتی سعد بن ابی وقاص پیاده شد و در کنار آن حضر ت راه افتاد.

ابن عباس که از امام حسن و امام حسین (ع ) مسن تر بود، رکاب اسبشان را می گرفت و بدین کار افتخار می کرد و می گفت : اینها پسران رسول خدایند.

با این شأن و منزلت ، تواضعش چنان بود که : روزی بر عده ای مستمند می گذشت ، آنها پاره های نان را بر زمین نهاده و خود روی زمین نشسته بودند و می خوردند، چون



خرید و دانلود  زندگی امام حسن 27ص


زندگانی حضرت موسی(ع) قبل از رسالت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

حضرت‌ موسی‌ (ع‌) یکی‌ از پیامبران‌ «اولوالعزم‌» و صاحب‌ شریعت‌ مستقل‌می‌باشد که‌ در زمان‌ سلطنت‌ یکی‌ از فراعنه ی‌ مصر به‌ نام‌ «مفتاح، فرزند رامسس‌ دوّم‌، در حدود 1350 قبل میلاد مسیح‌ به‌ پیامبری‌ مبعوث‌ گردید. داستان ‌بعثت‌ حضرت‌ موسی‌ (ع‌) و کیفیت‌ تبلیغ‌ و چگونگی‌ دعوت‌ آن‌ حضرت‌، از پرماجراترین‌ حوادثی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌ بشریت‌ به‌ وقوع‌ پیوسته‌ و قرآن‌ کریم ‌نیز در سوره‌های‌ متعدد، در ضمن‌ آیات‌ فراوانی‌، از چگونی‌ برخورد حضرت‌ موسی با فرعون‌ و درگیری‌های‌ او با امتش‌، یعنی‌ بنی‌اسرائیل‌، سخن‌ گفته ‌است‌.در این جزوه ما سعی کردیم به بحث و بررسی زندگانی حضرت موسی(ع) در قرآن کریم بپردازیم هرچند ممکن است نگاه ما به آیات بسیار سطحی و ابتدائی باشد

امّا برگ سبزی است تحفه درویش...

این جزوه شامل سه فصل می باشد فصل اوّل لیست آیات قرآن کریم در رابطه با حضرت موسی(ع) در کنار هم جمع آوری شده است فصل دوّم متن آیات و ترجمه آن به تفکیک موضوع های مرتبط می باشد و در فصل سوّم دیدگاه ها و برداشتهای خودمان از آیات را آورده ایم امید است این حرکت مورد قبول خداوند منّان و اهل بیت عصمت علیها سلام قرار گیرد.

در ابتدا از استاد گرامی جناب آقای نظریان و خوانندگان عزیز در خواست می کنیم بخاطر کاستی ها و نواقص این تحقیق که ناشی از عدم تجربه کافی اینجانبان است ما را عفو فرمایند

دوران قبل از رسالت

در نگاه کلی زندگانی حضرت موسی(ع) قبل از رسالت به پیامبری را می توان به شش دوره تقسیم نمود که شامل موارد ذیل میباشد:

1-دوران کودکی و نجات اعجاز آمیزش ازچنگال خشم فرعونیان : این فصل گر چه از نظر تاریخی قبل از فصل رسالت بوده٬ اما چون به عنوان شاهدی برای نعمتهای خداوند نسبت به موسی(ع) از آغاز عمر ذکر شده در درجه دوم اهمیت نسبت به موضوع اسالت میباشد.(طه 37)

2- هدایت مادر موسی با وحی الهی که در اینجا قرآن مجید٬ برای ترسیم نمونه زنده ای از پیروزی مستضعفان بر مستکبران وارد شرح داستان موسی و فرعون میشود٬ مخصوصاّ به بخشهایی میپردازد که موسی را در ضعیفترین حالات و فرعون را در نیرومندترین شرایط نشان میدهد تا پیروزی مشیت الله را بر اراده جباران به عالیترین وجه مجسم نماید.بهرحال مادر موسی احساس میکند که جان نوزادش در خطر است و مخفی نگهداشتن موقتی او مشکل را حل نخواهد کرد٬ در این هنگام خداوند به قلب این مادر الهام میکند که او را ازاین به بعد به ما بسپار و ببین که چگونه او را حفظ خواهیم کرد و به تو باز خواهیم گرداند.(طه 38 ٬ قصص7)

قدرت نمایی این نیست که اگر خدا بخواهد قوم نیرومندی را نابود کند لشکریان آسمان و زمین را برای نابودی آنها بسیج کند ٬ قدرت نمایی این است که خود آن جباران مستکبر را ماْمور نابودی خودشان سازد و آنچنان در قلب آنها اثر بگذارد که مشتاقانه هیزمی را جمع کنند که باید به اتشش بسوزند که در مورد فرعونیان نیز چنین شد و پرورش و نجات موسی در تمام مراحل بدست خود آنها صورت گرفت .بنابراین منظور لین است که این افراد بی ایمان و ستمگر نه تنها نمی توانند از حوزه قدرت خدا فرار کنند بلکه خدا آنها را از جایی گرفتار میکند که بسیار به آنها نزدیک است ٬مانند فرعونیان که در امواج رود نیل که سرمایه افتخار آنها بود دفن شدند.( قصص 9 ٬ سبا 54)

در اینجا حدیثی از امام باقر (ع) که فرمودند : سه روز بیشتر طول نکشید که خداوند نوزاد را به مادرش بازگرداند .این تحریم شیرهای دیگران برای موسی به خاطر این بود که خدا نمی خواست از شیرهای که آلوده به حرام ٬ آلوده به اموال دزدی و جنایت و رشوه و غضب حقوق دیگران است این پیامبر پاک بنوشد او باید از شیر پاکی همچون شیر مادرش تغذیه کند تا بتواند بر ضد ناپاکیها قیام کند .(قصص 10 ٬ 12 ٬ 13)

3 – درگیری حضرت موسی با مرد قبطی : در اینجا با سومین دوره از سرگذشت پر ماجرای موسی (ع) روبرو می شویم . اصل این عمل مساله مهمی نبوده چرا که جنایتکاران فرعونی مفسدان بیرحمی بودند که هزاران نوزاد بنی اسرائیلی را سر بریدند ٬ و از هیچگونه جنایت بر بنی اسرائیل ابا نداشتند ٬ وبه این ترتیب افرادی نبودند که خونشان مخصوصاٌ برای بنی اسرائیل محترم باشد . اما آنچه از موسی سر زد ترک اولایی بیش نبود و نمی بایست چنین بی احتیا طی می کرد .(قصص 15)

4- هراس وهجرت از مصر به مدین : در این آیات به چهارمین صحنه لین سرگذشت پر ماجرا اشاره شده است زیرا مسا له کشته شدن یکی از فرعونیان به سرعت در مصر منعکس شد و معلوم بود که قاتل او یک بنی اسرائیلی است ٬ و شاید نام موسی هم در این میان بر سر زبانها بود و البته این قتل یک قتل ساده نبود ٬ جرقه ای برای یک انقلاب و یا مقدمهَ آن محسوب می شد ٬ و به خداوند عرضه داشت : همان گونه که من بقدر توانایی شر ظا لمان را از مظلومان کوتاه کردهام تو نیز ای خدای مهربان شر ظالمان را از من دفع نما (قصص 21 )

5- صحنه ورود موسی به شهر مدین : آری موسی مخفیانه به سوی مدین حرکت می کند و باید یک دوران سختی و شدت را پشت سر بگذارد ٬ و از تارهایی که قصر فرعون بر گرد شخصیت او تنیده بود بیرون آید ٬ در کنار مستضعفان قرار گیرد ٬ و آماده یک قیام الهی به نفع آنها و بر ضد مستکبران گردد ولی در این راه یک سرمایه بزرگ همراه داشت ٬ سرمایه ایمان و توکل بر خداوند

یک راه نیک درهای خیرات را به روی موسی گشود این پنجمین صحنه از این داستان می باشد در ابتدای شهر منظرهای توجه موسی را به خود جلب میکند دو دختر را دید که در کناری ایستاده اند و شبانان به آنان فرصت نمی دهند که گوسفندان خود را اب بدهند و این بی عدالتی و عدم رعایت حق مظلومان برای موسی قابل تحمل نبود او مدافع مظلومان بود و به خاطر همین کار ٬ به کاخ فرعون و نعمتهایش پشت پا زد و از وطن آواره گشته بود .(قصص 22 )

6- موسی در خانه شعیب : این ششمین صحنه از زندگی موسی در این ما جرای بزرگ است ٬ موسی به خانه شعیب آمد خانه ای پاک و مملو از معنویت ٬ بعد از آنکه سرگذشت خود را برای شعیب بازگو کرد ٬ یکی از دخترانش به پدر پیشنهاد استخدام موسی برای نگهداری گوسفندان کرد . دختر از کجا فهمیده بود که این جوان مناسب استخدام کردن است ؟ اولاً حمایت او از مظلومان هنگام کشیدن آب دوماً امانت در درستکاریش که راضی نشد در مسیر راه دختر جوان پیش روی او راه برود ٬ در اینجا بود که شعیب به موسی گفت می خواهم یکی از دو دخترم را به همسری تو در آورم و به همین سادگی موسی داماد شعیب شد ! (قصص 28 )



خرید و دانلود  زندگانی حضرت موسی(ع) قبل از رسالت