لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
وحی و تکامل
فلسفة انسان
برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
بنابراین انسان نمیتواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیشبینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بیشعور و احمق باشد، برای انسان هم نمیتواند فلسفهای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟
فلسفة جهان
برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهانبینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهانبینیها» فلسفة جهان« تفاوت میکند، بنابرایم در پاسخ کسی که میپرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه میبینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بیهدف و سردرگم است.
ولی براساس جهایبینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بیهدف باشد زیرا در جهانبینی الهی جهان پدیدة بیشعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1
بنابراین براساس جهانبینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهانبینی قابل طرح است.
فلسفه جهان تکامل است
هر موجود باشعور که کاری را انجام میدهد برای یکی از این سه هدف است:
برای سود خود.
برای سود خود و دیگری
برای سود دیگری
فرض چهارم امکان ندارد.
آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟
یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟
یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟
کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟
بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل یافتن دربارة خدا وجود ندارد تاچیزی را برای سود و تکامل خود بیافریند.
و بسخن دیگر سودجوئی برای خدا مساویست با فرض نقض و نیاز باری موجودی کامل و بینیاز.
وقتی ثابت شد که فرض اول باطل است، فرض دوم هم نمیتواند صحیح باشد، چون باز در این فرض تکامل خداوند جزء هدف منظور شده است.
بنابراین تنها فرض سوم در رابطه با آفریدگار جهان صادق است، و نتیجه این میشود
که لزوماَ هدف خداوند از پدید آوردن هستی، سود آفریدههاست، نه سود خود، و فلسفة آفرینش جهان این است که هر پدیده به کمال شایستة خود برسد، بدون اینکه تکامل آن کمترین سودی برای آفریدگار داشته باشد، و در یک جمله:
» فلسفة جهان، تکامل است«.
فلسفة انسان
بنابراین فلسفة انسان در جهان بینی الهی، تکامل است، اما در مکاتب مادی هیچ فلسفهای برای انسان نمیتوان یافت، و لذا این فلسفه انسان را در نهایت به پوچی زندگی و عبث بودن حیات چنانکه سارتر معترف است، میکشاند.
شناخت انسان
نخستین شرط تدوین قانون تکامل انسان، شناخت انسان است، زیرا اگر انسان شناخته نشده باشد، چگونه میتوان اصول تکامل او را شناخت؟، و چگونه میشود برای تکامل انسان قانونی وضع کرد؟.
تدوین قانون و برنامهریزی برای تکامل انسان، بدون شناخت انسان دقیقاَ مانند ساختن دارو و بدون شناختن درد است که نه تنها بینتیجه است بلکه زیانآور است و خطرناک، و به گفتة آلکسیس کارل: » در واقع زندگی جزء با رهبری به موجب قوانین خاص خودش موفق نخواهد شد، بایستی که محیط با احتیاجات جسم و جان ما و به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
تحقیق حاضر مشتمل بر پنج بخش با این موضوعات است :
بخش اول، تکامل انسان از دیدگاه قرآن و احادیث: تکامل انسان (تکامل در قرآن، انسان از نظر قرآن، ازدواج فرزندان آدم، انسان مخلوق تکامل یافته ،تکامل انسان از دیدگاه علمای اسلامی )؛ بخش دوم، سیر تکامل انسان در عالم ذر: عالم ذریا پیمان الست (بررسی آیهی اخذ میثاق در عالم ذر، بررسی آیهی امانت در عالم ذر)، نقش ارواح در عالم ذر. بررسی روایات مربوط به ذر ؛ ببخش سوم، سیر تکاملی انسان در دنیا: کیفیت خلقت انسان از نظر قرآن، مراحل کامل شدن انسان در اسلام، راه تکامل انسان، موفقترین راه ترقی انسان (نقش دعا در رسیدن به تکامل انسان، موفقترین راه ترقی انسان(نقش دعا در رسیدن به تکامل، تقوا معیار کمال و سیر مؤمن ) ،انسان موجودی ناشناخته، موانع رشد و کمال انسان(خودپرستی، حب دنیا، تکبر، پیروی از ظن و گمان)؛ بخش چهارم، سیر تکاملی انسان در عالم برزخ: برزخ از نظر لغت و اصطلاح ،حرکت روح و جسم انسان، تکامل روح با مرگ و بعد از آن، طریق حرکت در عوالم اخروی مبتنی بر طریق حرکت دنیوی است، مرگ یا تحول بزرگ تکاملی (مرگ ازدیدگاه قرآن و روایات اهل بیت(ع)،حالات مؤمن در لحظهی مرگ در قرآن)، تجرد روح از دیدگاه قرآن و روایات، عالم برزخ از نظر آیات قرآن و در روایات؛ بخش پنجم، سیر تکاملی انسان در عوالم قیامت: حرکت تکاملی انسان به سوی معاد: برگشت همهی انسانها و لقای همهی آنها از نظر آیات قرآن،معاد انسان، حرکت و تکامل روح در عوالم بعد از برزخ ، گزارش قرآن و احادیث در زمینهی وقوع قیامت، اسامی و صفات قیامت، علائم قیامت ، روز قیامت ، عوالم قیامت، عالم نشر صحف (کتاب یا نامهی اعمال)، شاهدان اعمال، عالم میزان، عالم حساب،عالم صراط، آخرینسیر تکاملی انسان و سیمای بهشت از نظر قرآن، بهشت و جهنم از دیدگاه شیخ صدوق(ره).
فوائد روانشناسی از دیدگاه قرآن
فوائد روانشناسی از دیدگاه قرآن
کلیات روانشناسی
حقانی، حسین
فوائد روانشناسی از دیدگاه قرآن از جمله هدفهای روانشناسی را میتوان تأمین نیازمندیها در موجود زنده از قبیل ایجاد نشاط و حالتی برای فعالیت و در نتیجه انجام اعمال و رفتارها و برآوردن نیازهای اساسی و ضروری زندگی و ادامه آن بهطور کلّی هماهنگ کردن انسانها با محیط زندگی دانست1.طبیعی است که انگیزههای فراوانی انسانها دارند که در انجام این اهداف تأثیر دارند و میتوان این انگیزهها را به دو بخش اصلی تقسیم نمود: 1 - انگیزههای فیزیولوژیک؛ 2 - انگیزههای روانیانگیزههای فیزیولوژیک به نیازهای مربوط به جسم و عوارضی که در بافتهای بدن، مانند کمبود مواد لازم برای بدن یا بههم خوردن تعادل آن به وجود میآیند، مربوط میشود.این انگیزهها، رفتار فرد را به جهت اهدافی که نیازهای فیزیولوژیک بدن را برآورده میسازند راهنمائی و یا نقص و کمبودی را که گاهی در بافتهای بدن به وجود میآورد، جبران و روح و بدن را به حالت توازن در میآورد. انگیزههای روانی نیز در جریان رشد نیازهای معنوی فردی و اجتماعی انسان تأثیر به سزائی دارند.در قرآن مجید که از هرگونه تحریف و تغییر مبرّا هست، روی انجام این انگیزهها به نحو کامل و صحیح برای تأمین اهداف عالی تعیین شده در شرایع آسمانی غیر تحریف شده تأکیدهای فراوانی انجام شده است. حکمت فراگیر خداوند که نعمتهای خود را به مخلوقاتش عطا فرموده، چنین اقتضا میکند که در آنها ویژگیها و صفات مخصوصی به ودیعه بگذارد و آنها را شایسته انجام وظائفی بکند که برای انجام آنها آفریده شدهاند خداوند از زبان حضرت ابراهیم علیهالسلام در قرآن در مقام اثبات وجودش چنین نقل میکند:«...رَبُّناَ الَّذِی اَعْطی کُلَّ شَئٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» «خدای ما آن کسی است که همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده، سپس به راه کمالش هدایت کرده است»2.و در سوره «اعلی» آیه 1 - 3 در مقام توصیف صانع عالم و آفریدگار جهان و همه مخلوقات از جمله انسانها چنین میفرماید:«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلی الَّذِی خَلَقَ فَسَوّی وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدی» «ای پیامبر به نام خدای خود که برتر و بالاتر از همه موجودات است، به تسبیح و ستایش مشغول باش، آن خدائی که عالم را آفرید و همه آنها را به حد کمال خود رسانید و آن خدائی که هر چیز را قدر و اندازه داد و به راه کمالش هدایت نمود».چنانچه خوانندگان توجه دارند، این انگیزهها و عوامل حیات فیزیولوژی، توازن لازم و کافی برای ادامه زندگی را در انسانها فراهم میسازند و طبق تحقیقات جدید دانشمندان فیزیولوژی در بدن انسان و حیوان نوعی تمایل طبیعی نسبت به حفظ توازن ثابت در باطن و فطرت و سرشت انسانها وجود دارد. این، همان نظریهای است که چهارده قرن قبل در قرآن مجید اصول آن را در آیات متعددی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
وحی و تکامل
فلسفة انسان
برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
بنابراین انسان نمیتواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیشبینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بیشعور و احمق باشد، برای انسان هم نمیتواند فلسفهای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟
فلسفة جهان
برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهانبینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهانبینیها» فلسفة جهان« تفاوت میکند، بنابرایم در پاسخ کسی که میپرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه میبینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بیهدف و سردرگم است.
ولی براساس جهایبینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بیهدف باشد زیرا در جهانبینی الهی جهان پدیدة بیشعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1
بنابراین براساس جهانبینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهانبینی قابل طرح است.
فلسفه جهان تکامل است
هر موجود باشعور که کاری را انجام میدهد برای یکی از این سه هدف است:
برای سود خود.
برای سود خود و دیگری
برای سود دیگری
فرض چهارم امکان ندارد.
آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟
یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟
یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟
کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟
بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل یافتن دربارة خدا وجود ندارد تاچیزی را برای سود و تکامل خود بیافریند.
و بسخن دیگر سودجوئی برای خدا مساویست با فرض نقض و نیاز باری موجودی کامل و بینیاز.
وقتی ثابت شد که فرض اول باطل است، فرض دوم هم نمیتواند صحیح باشد، چون باز در این فرض تکامل خداوند جزء هدف منظور شده است.
بنابراین تنها فرض سوم در رابطه با آفریدگار جهان صادق است، و نتیجه این میشود
که لزوماَ هدف خداوند از پدید آوردن هستی، سود آفریدههاست، نه سود خود، و فلسفة آفرینش جهان این است که هر پدیده به کمال شایستة خود برسد، بدون اینکه تکامل آن کمترین سودی برای آفریدگار داشته باشد، و در یک جمله:
» فلسفة جهان، تکامل است«.
فلسفة انسان
بنابراین فلسفة انسان در جهان بینی الهی، تکامل است، اما در مکاتب مادی هیچ فلسفهای برای انسان نمیتوان یافت، و لذا این فلسفه انسان را در نهایت به پوچی زندگی و عبث بودن حیات چنانکه سارتر معترف است، میکشاند.
شناخت انسان
نخستین شرط تدوین قانون تکامل انسان، شناخت انسان است، زیرا اگر انسان شناخته نشده باشد، چگونه میتوان اصول تکامل او را شناخت؟، و چگونه میشود برای تکامل انسان قانونی وضع کرد؟.
تدوین قانون و برنامهریزی برای تکامل انسان، بدون شناخت انسان دقیقاَ مانند ساختن دارو و بدون شناختن درد است که نه تنها بینتیجه است بلکه زیانآور است و خطرناک، و به گفتة آلکسیس کارل: » در واقع زندگی جزء با رهبری به موجب قوانین خاص خودش موفق نخواهد شد، بایستی که محیط با احتیاجات جسم و جان ما و به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
وحی و تکامل
فلسفة انسان
برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
بنابراین انسان نمیتواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیشبینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بیشعور و احمق باشد، برای انسان هم نمیتواند فلسفهای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟
فلسفة جهان
برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهانبینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهانبینیها» فلسفة جهان« تفاوت میکند، بنابرایم در پاسخ کسی که میپرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه میبینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بیهدف و سردرگم است.
ولی براساس جهایبینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بیهدف باشد زیرا در جهانبینی الهی جهان پدیدة بیشعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1
بنابراین براساس جهانبینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهانبینی قابل طرح است.
فلسفه جهان تکامل است
هر موجود باشعور که کاری را انجام میدهد برای یکی از این سه هدف است:
برای سود خود.
برای سود خود و دیگری
برای سود دیگری
فرض چهارم امکان ندارد.
آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟
یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟
یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟
کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟
بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل یافتن دربارة خدا وجود ندارد تاچیزی را برای سود و تکامل خود بیافریند.
و بسخن دیگر سودجوئی برای خدا مساویست با فرض نقض و نیاز باری موجودی کامل و بینیاز.
وقتی ثابت شد که فرض اول باطل است، فرض دوم هم نمیتواند صحیح باشد، چون باز در این فرض تکامل خداوند جزء هدف منظور شده است.
بنابراین تنها فرض سوم در رابطه با آفریدگار جهان صادق است، و نتیجه این میشود
که لزوماَ هدف خداوند از پدید آوردن هستی، سود آفریدههاست، نه سود خود، و فلسفة آفرینش جهان این است که هر پدیده به کمال شایستة خود برسد، بدون اینکه تکامل آن کمترین سودی برای آفریدگار داشته باشد، و در یک جمله:
» فلسفة جهان، تکامل است«.
فلسفة انسان
بنابراین فلسفة انسان در جهان بینی الهی، تکامل است، اما در مکاتب مادی هیچ فلسفهای برای انسان نمیتوان یافت، و لذا این فلسفه انسان را در نهایت به پوچی زندگی و عبث بودن حیات چنانکه سارتر معترف است، میکشاند.
شناخت انسان
نخستین شرط تدوین قانون تکامل انسان، شناخت انسان است، زیرا اگر انسان شناخته نشده باشد، چگونه میتوان اصول تکامل او را شناخت؟، و چگونه میشود برای تکامل انسان قانونی وضع کرد؟.
تدوین قانون و برنامهریزی برای تکامل انسان، بدون شناخت انسان دقیقاَ مانند ساختن دارو و بدون شناختن درد است که نه تنها بینتیجه است بلکه زیانآور است و خطرناک، و به گفتة آلکسیس کارل: » در واقع زندگی جزء با رهبری به موجب قوانین خاص خودش موفق نخواهد شد، بایستی که محیط با احتیاجات جسم و جان ما و به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
پیشگفتار
قران کتابی است که با گذشت زمان و ایام نه تنها از ارزش ان کاسته نمی شود بلکه هر روز که علم پیشرفت می کند اعجاز و ارزش علمی قران بیشتر نمایان می شود و اشکار می کند که این کتاب نمی تواند کتاب عادی باشد.قرآن میتواند پاسخ گوی سؤالات ما در همه زمینهها، اعم از اجتماعی،فرهنگیو علمی باشد.
اگر روانشناسان. دانشمندان و حتی اقتصاددانان در این کتاب بنگرند بهترین قوانین را خواهند یافت !
در واقع قران کتابی است برای عزت و پیشرفت بشر در دنیا و آخرت .
منشاء زندگی در قرآن کریم:
پیدایش وخلقت موجودات خوب تریننکات قرآنی است که بزیبائی شرح داده شده است. آفرینش موجودات زنده از آب و نیز خاک بارها مورد اشاره قرار گرفته است در این میان توجه ویژهای به خلقت انسان از آب و خاک دارد.
{أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السمَوَتِ وَ الأَرْض کانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شىْءٍ حَىٍ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ}[الأنبیاء :30]؛آیا کافران نمی بینند که آسمانها وزمین(درآغاز خلقت به صورت توده عظیمی در گستره فضا،یکپارچه) بهم متصل بوده وسپس آنها را از هم جدا ساخته ایم وهر چیز زنده ای را( اعم از انسان وحیوان وگیاه) از آب آفریده ایم. ایا ایمان نمی آورند؟
{وَ اللَّهُ خَلَقَ کلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن یَمْشى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى رِجْلَینِ وَ مِنهُم مَّن یَمْشى عَلى أَرْبَعٍ یخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ}[النّور:45]
و خداست که هر جنبندهاى را (ابتدا)از آبى آفرید. پس پارهاى از آنها بر روى شکم راه مى روند و پارهاى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار(پا)راه مىروند. خدا هر چه بخواهد مىآفریند. در حقیقت، خدا بر هر چیزى تواناست.
در این دو آیه صراحتاً منشاءآفرینش را آب معرفی مینماید و به پیوستگی آسمان و زمین در پیش از پیدایش آب اشاره دارد. مسلماً آنچه که پیوستگی آسمان و زمین را موجب میشود عدم وجود اتمسفر در اطراف کره زمین بوده است. پس از تشکیل اتمسفر و تمرکز گازهای حیاتی در بخشهای پایینی جو، اتمسفر زمین شکل گرفته و با پیدایش آب و استقرار آن بر روی زمین و پس از تشکیل خاک اولین موجودات حیاتی متابولیسمدار خلق شدهاند.
{فَإِنَّا خَلَقْنَکم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضغَةٍ مخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مخَلَّقَةٍ لِّنُبَینَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فى الأَرْحَامِ مَا نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى...}[الحجّ:5]؛پس (بدانید) که ما شما را از خاک آفریدهایم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، داراى خلقت کامل و (احیاناً) خلقت ناقص، تا (قدرت خود را) بر شما روشن گردانیم. و آنچه را اراده مىکنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مىدهیم...
{وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ}[ الروم:20]؛یکی از نشانه های ( دال برعظمت وقدرت) خدا این است که (نیای) شما را از خاک آفرید وسپس شما انسانها( به مرور زمان زیاد شدید ودر روی زمین برای تلاش در پی معاش) پراگنده گشتید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکم مِّن تُرَابٍ ثمَّ مِن نُّطفَةٍ ثمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثمَّ یخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثمَّ لِتَبْلُغُوا أَشدَّکمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شیُوخاً وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفى مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسمًّى وَ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ} [غافر:67]؛خدا کسی است که شما را از خاک می آفریند،سپس(خاک را) به منی تبدیل میگرداند،وبعد( منی را) به ژالو گونه ای تبدیل مینماید،وآنگاه به شکل نوزادی (ازشکم مادرانتان) بیرونتان میاورد. بعد تا میر سید به کمال قوت خود،آنگاه پیر میشوید برخی از شما پیش از آن مرحله میمیرند- و تا به وقت معین میرسید. امید است شما بفهمید.
{هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْترُونَ}[الأنعام:2]؛خدا آن ذاتی است که شما را از گل آفریده است؛( برای زندگی هریک از شما) زمانی را تعیین کرده است(مرگ) وزمان معین را تنها خدا میداند وبس. سپس شما شک وتردید به خود راه میدهید.
}وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ مِن سلَلَةٍ مِّن طِینٍ}[مومنون: 12]؛ما انسان را از عصاره ای از گل آفریده ایم.
{الَّذِى أَحْسنَ کلَّ شىْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانسنِ مِن طِینٍ}[السجده:7]
همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.