لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
(بر گرفته از: «شوکران. دوماهه ادبی، اطلاع رسانی و تحلیلی، آموزشی و پژوهشی» سال اول، شهریور تا آذر 1381، ص 37)
هاتیف جنابی، زاده 1952 در حوالی قادسیه است و قادسیه در گوش ما چه زنگ و طنینی دارد: قادسیه. خواه نقطه عطفی در تاریخ این خاکستر بدانی و خواه آغازی بر انحطاطش، اما در هجای قادسیه چیزی پنهان نشسته است – جامه کلام نمی پوشد. باری، پدرش بازرگانی بود که علیرغم بیسوادی عمری را در عشق به فقه و حقوق سپری کرده بود. مادرش اما زنی خانه دار بود که اشعار فولکلوریک زیادی از بر داشت و آنها را به فرزندانش می آموخت و هاتیف عشق و شیدایی خود به وزن و شعر را مدیون اوست.
در سال 1963 قتلی در دهکده زادگاهش دامنگیر خانواده او شد – مرگ یکی از کارگران پدر – در شبی که صاحبان دم برای قصاص به خانه آنها هجوم آوردند، مادر او را به آن سوی فرات فرار داد و چندی بعد تمام خانواده در بغداد گرد هم آمدند. چند ماه بعدتر، راهی نجف شدند و پدر تجارت خود را از سر گرفت. اما خانواده دیگر، هرگز به دهکده خویش بازنگشت. این نخستین جلای وطن جنابی بود. نجف با مراسم و آئین های گوناگون شیعی بر هاتیف نوجوان بسیار تاثیر گذاشت. او که در آن شهر در محیطی شیعی پرورش یافت به مطالعه و نجوم دل بست. در آن روزها به مطالعه شاعران جاهلیت، گیلگمش، اشعار صوفیانه، مولانا، دانته، سروانتس، داستایوسکی، و کافکا پرداخت. پانزده ساله بود که نخستین اشعارش را سرود. پس از پایان دبیرستان هنگامی که با مخالفت پدر برای ورود به دانشکده هنرهای زیبا – برای تحصیل نقاشی – رو به رو شد، دل به شعر داد و به تحصیل ادبیات عرب در دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد پرداخت.
بعد از دانشگاه به خدمت وظیفه عمومی رفت و در نیروی دریایی در مرزهای جنوبی عراق خدمت کرد. سپس شغلی آموزشی در کرکوک یافت. کرکوکی که تا بغداد و خانواده اش فرسنگ ها فاصله داشت، برایش بسیار آموزنده بود. کرکوک یک تجمع چند فرهنگی بود که در آن اقوام عرب، ایرانی، کرد و ترکمن و مذاهب یهود، مسیحیت، زردشتی و فرق اسلامی زندگی می کردند. کرکوک وجوب گفتار میان فرهنگها و همزیستی را به او آموخت. اما پس از سه سال که دولت عراق دگر بار دست به کشتار زد، او بر آن شد تا در هوایی دیگر تنفس زند و در سال 1976 موفق به دریافت روادید از شش کشور اروپایی شد و تنها با چند صد دلار به سوی شمال غربی عراق راهی گشت.
در سفرش ترکیه، بلغارستان و رومانی را طی کرد. در پست مرزی شوروی غلیرغم باورش وی را به رومانی باز گرداندند و او راهی دیگر، به سوی لهستان جُست. سرانجام با بورسی که از دولت لهستان در دست داشت به کراکو رسید. آموختن زبان لهستانی را آغاز کرد. اما در فکر رفتن به اروبا غربی بود. ولی مشکلات سفر که هفته ها او را گرفتار خویش کرده بود او را به ماندن در لهستان علاقمند کرد. فوق لیسانس ادبیات لهستانی و دکترای ادبیات نمایشی را از دانشگاه ورشو گرفت. حس کرد زمان بازگشت به جهان اعراب رسیده. از این رو به الجزایر رفت و مدتی در دانشگاهی به کار تدریس پرداخت. در سال 1990 به لهستان برگشت تا در دانشگاه ورشو به تدریس بپردازد. در همان سال تابعیت لهستان را نیز به دست آورد.
جنابی مترجم اشعار شیمبورسکا به زبان عربی است و در ملاقات و گفت و گویی که با وی در دانشکده شرق شناسی ورشو داشتیم، دریافتیم که شعر بلند «صدای پای آب» سپهری را نیز به زبان عربی ترجمه کرده که در نشریه معتبر عرب زبان نزوی در سلطان نشین عمان نشر یافته است. اشعار زیر همه از زبان لهستانی – با نگاه متن عربی آنها – ترجمه شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
بررسی تحلیلی استانداردهایAPB و FASB در زمینه
گزارشگری تغییرات حسابداری
چکیده
بعد از انتشار بیانیه شماره 20 APB در زمینه نحوه گزارشگری تغییرات حسابداری مباحث متعددی در زمینه کفایت این استاندارد و توان افزایش قابلیت مقایسه صورتهای مالی واحدهای تجاری در نتیجه بکارگیری این رهنمود در مجامع علمی حسابداری مطرح گردید. برخی از محققان و اندیشمندان حسابداری بر این عقیده بودند که بکارگیری روشهای دوره جاری و تسری به آینده از قابلیت مقایسه صورتهای مالی می کاهد، لذا در این نوشتار سعی شده است دیدگاههای تئوریک موجود در زمینه گزارشگری تغییرات در اصول حسابداری مورد بررسی تحلیلی قرار گیرد و به همین منظور کلیه بیانیه های APB و FASB در این زمینه گردآوری و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. هدف از این تحقیق فراهم آوردن مبنایی جهت تدوین و تصویب استاندارد تغییرات حسابداری در ایران بوده است تا بتوان استاندارد مربوط به تغییرات حسابداری را به گونه ای ارایه نمود که بر قابلیت مقایسه صورتهای مالی واحدهای انتفاعی افزوده گردد. بر مبنای نتایج حاصل از این بررسی به نظر می رسد که روش تسری به گذشته می تواند به عنوان روش اصلی گزارشگری تغییرات در اصول حسابداری توصیه شود.
واژه های کلیدی: تغییرات اختیاری، تغییرات غیر اختیاری، روش دوره جاری، روش تسری به گذشته، روش تسری به آینده
Abstract
Subsequent to issuance of APB opinion No.20, "Accounting changes", in the context of reporting accounting changes, the adequacy of this opinion in disclosure requirements and enhancement of the year-to-year comparability of financial statements has been questioned by scholar circles. Some accounting scholars argue that "cumulative effect" and "prospective application" methods of accounting for such changes diminish the year-to-year comparability of financial statements. Therefore, this paper analyzes the APB opinions and FASB statements about reporting changes in accounting principles. The purpose of this analytical review is providing the basis for standard setting for accounting changes in Iran to enhance comparability of financial statements. The results of this review suggest that the retroactive application as the prime method for reporting changes in accounting principles could be recommended.
Keyword: Voluntary change, Mandated change, Current Period Method, Retroactive Method, Prospective Method
مقدمه
قابلیت مقایسه گزارشهای مالی یک واحد تجاری در طی دوره های مختلف به منظور درک صحیح فعالیتهای آن واحد ضروری می باشد. در واقع حسابرسان این موضوع را که اصول حسابداری در تنظیم صورتهای مالی به طور یکنواخت به کار گرفته شده اند، تأیید می کنند (Zeff, P.555).
مفهوم ثبات رویه شخصیت حسابداری را ملزم می کند تا هنگامی که روشی را برای انجام یک رویداد مالی انتخاب می نماید، برای کلیه رویدادهای مشابه و دوره های مالی بعد نیز آن روش را به کاربرد، مگر اینکه دلایل قابل قبولی برای تغییر آن وجود داشته باشد. اگر یک شخصیت حسابداری روشهای خود را برای اندازه گیری و ثبت رویدادها، به تکرار تغییر دهد، مقایسه نتایج یک دوره مالی با دوره های مالی بعد و همچنین صورتهای مالی دیگر شرکتها امکان پذیر نخواهد بود. همواره این فرض اساسی وجود داشته که اصول حسابداری به طور یکنواخت نسبت به دوره های مالی قبل به کار گرفته می شوند اما بدلیل تغییرات مداوم و مستمر که در شرایط اقتصادی و اجتماعی صورت می گیرد، ممکن است فرض فوق صادق نباشد و تغییر در اصول و روشهای حسابداری جهت هماه نگ کردن واحد تجاری با شرایط جدید، ضرورت یابد. تغییر در یک اصل حسابداری مورد استفاده توسط یک واحد گزارشگر می تواند اندازه های صورتهای مالی و به طور کلی درآمد دوره، ارزش دارایی ها، حقوق صاحبان سهام و یا بدئی های واحد تجاری و سایر اطلاعات حسابداری مرتبط را به نحو با اهمیتی تحت تأثیر قرار دهد. به طور خلاصه تغییر در روش حسابداری می تواند اثرات با اهمیتی بر روی صورتهای مالی دوره جاری و دوره های آتی داشته باشد. افشای نامناسب اثرات تغییر می تواند تفسیر مناسب اطلاعات مالی را مشکل ساخته و قابلیت مقایسه چنین اطلاعاتی را کاهش دهد. یکی از دل مشغولیهای حسابداران نیز به نحوی افشای تغییر و همچنین چگونه تأثیرگذاری تغییر بر قابلیت مقایسه در طی دوره های زمانی مختلف، مربوط می شود.
با توجه به اهمیت موضوع تغییر در اصول و روشهای حسابداری، کمیته تدوین اصول حسابداری بیانیه شماره 20 را در این زمینه تدوین نمود. براساس این بیانیه تغییرات حسابداری دارای سه طبقه شامل تغییر در اصول و روشهای حسابداری، تغییر در برآوردهای حسابداری و تغییر در شخصیت حسابداری واحد گزارشگر می باشد و برای گزارشگری تغییرات حسابداری سه روش اثر انباشته (روش دوره جاری)، روش تسری آثار تغییر به گذشته و تنظیم وارایه مجدد صورتهای مالی (روش تسری به گذشته ) و روش تسری آثار تغییر به دوره های جاری و آتی بدون در نظر گرفتن آثار انباشته (روش تسری به آینده) پیشنهاد شده است.
هنگامی که APB بیانیه شماره 20 را در سال 1971 منتشر کرد شش نفر از هیجده نفر اعضای کمیته دارای برخی نظرهای مخالف برای افشای آثار تغییرات حسابداری بودند. گروه مخالف عقیده داشتند که روش آثار انباشته (روش دوره جاری) و روش تسری به آینده، قابلیت مقایسه صورتهای مالی را که از ضروریات کیفی صورتهای مالی است از بین می برد. آنان معتقد بودند که ارایه آثار تغییرات حسابداری بر مبنای روش تسری به گذشته (ارایه مجدد صورتهای مالی) قابلیت مقایسه صورتهای مالی را افزایش می دهد. شاید یکی از دلایلی که درک بخشهای مختلف بیانیه فوق را مشکل می سازد ناشی از اصلاحاتی بوده که توسط کمیته به منظور دستیابی به یک متن که بتواند موافقت حداقل اعضای را بدست آورد، در پیش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحلیل و بررسى آخرین برهان دکارت
پس از بحث و بررسى پیرامون «برهان وجودى» نوبت به نقد و بررسى برهان سوم دکارت مى رسد. این برهان مبتنى بر چند مقدمه است که ما ابتدا این مقدمات را توضیح مى دهیم هر چند خود او این مقدمات را در کتب خود به وضوح تفکیک نکرده است(233):1- مقدمه اول: هیچ امر حادثى بدون علت نمى تواند باشد. گفتنى است که دکارت ملاک نیاز شیئى به علت را «حدوث» دانسته است. 2- مقدمه دوم: حقیقت علت کمتر از حقیقت معلول نیست. همیشه علت بیش از معلول داراى حقیقت است. مقدمه دوم مبهم است اما خود دکارت آن را در مواردى معنا کرده است - در واقع مراد این است که علت، کمالى کمتر از معلول خود ندارد. کمال علت لااقل به اندازه کمال معلول است و کمتر از معلول نیست.3- مقدمه سوم: مفهوم کمال، مفهومى است فطرى. این مقدمه در استدلال چندان مهم نیست و در مجراى بحث اهمیتى ندارد.قبلاً گفتیم که دکارت مفاهیم را سه دسته مى داند و مفهوم کمال را یک مفهوم فطرى مى داند. به راستى او از چه راهى اثبات مى کند که مفهوم کمال فطرى است؟ از این راه اثبات مى کند که مفهوم کمال خارجى و جعلى نیست، به این ترتیب که هر چه با حواس خودمان به خارج رجوع کنیم مطلقاً کمال را نمى بینیم و چون مفاهیم خارجیه، مصادیقشان به توسط حواسمان ادراک مى شوند و در اینجا مصداق مفهوم کمال توسط حواس ادراک نمى شود پس این مفهوم از مفاهیم خارجیه (یا ماهوى) نیست. اما مفهوم کمال، یک مفهوم مجعوله هم نیست، ذهن ما آن را نساخته است، زیرا مفاهیم مجعوله یک سلسله ویژگیهایى دارند یکى از این ویژگیها این است که کم و بیش کردن این ها به دست خود ماست، مثلاً «انسان پنج سر» را مى توانیم «چهارسر» یا بزرگ و کوچک بکنیم چون مال ما و ساخته ماست لذا کاملاً در اختیار و آلت دست ماست. اما مفهوم کمال اینطور نیست نمى توانیم آن را کم و بیش بکنیم و همین که نمى توانیم هرگونه دخل و تصرفى در آن بکنیم نشان مى دهد که این مفهوم مجعوله نیست. پس فطرى و مادرزادى است و از وقتى که دنیا آمده ایم، ولو به شکل بالقوه، این مفهوم، مورد فهم ما بوده است و آن را با خود داشته ایم (البته در این مطلب اختلاف است که فطریات، در انسان بالقوه هستند یا بالفعل. کسانى که به مفاهیم فطرى معتقدند مثل دکارت و اسپینوزا و مالبرانش و لایب نیتس در این جهت اختلاف دارند دکارت مى گفته است بالقوه در ما هستند).پس مفهوم کمال را با اثبات دو مطلب سلبى، از فطریات دانستیم. البته وقتى مقدمه دوم را به همان معنائى که او اراده کرده است بگیریم مفهوم کمال به میدان مى آید. یعنى بگوئیم: علت ناقص تر از معلول نیست بلکه کامل تر از اوست، حال مى گوئیم اگر این حرف را هم بزنیم باز مقدمه سوم در حاشیه مى ماند و در متن استدلال اهمیت و نقش مهمى ندارد.4- مقدمه چهارم: تصور، امرى حادث است. از این جمله شاید 3 چیز مراد شود که در بیان دکارت کاملاً تفکیک نشده است.الف: یک بار منظور از تصور، عملى نفسانى است که ما انجام مى دهیم، مثل تخیل و اراده. در اینجا به معناى مصدرى خود به کار رفته است، یعنى صورت چیزى را در ذهن حاضر کردن.ب: گاهى تصور معناى اسم مفعولى دارد - یعنى منظور، متصوّر است مثلاً: تصور آب در ذهن من است یعنى متصوّر در ذهن من است، به اقتضاى زبان، گاهى مصدر به معناى اسم مفعولى به کار مى رود، مثلاً مى گوئیم علم یا تصور است یا تصدیق. اگر علم، معناى مصدرى داشته باشد تصور و تصدیق هم معناى مصدرى خواهند یافت اما ما علم را معمولاً به معناى اسم مفعولى مى گیریم یعنى معلومات ما یا تصورند یا تصدیق، یعنى معلومات ما یا متصوَّرند یا مصدَّقٌ به هستند که تصور و تصدیق، هر دو را به معناى اسم مفعولى گرفته ایم.ج: ممکن است معناى اسم مفعولى باشد - متصور - اما فرقش با متصور قبلى این است که در آنجا متصور را از لحاظ وجود ذهنى داشتن آن در نظر مى گیریم، اما در اینجا از لحاظ حاکویّت از خارج در نظر مى گیریم. بنابراین به متصور مى توان از 2 دید نظر کرد:1- متصور موجودى از موجودات است که موطن آن ذهن انسانى است.2- متصور حاکى از خارج است، غیر خود را نشان مى دهد و حالت مرآت را دارد.مثال قدماى ما «آینه» است. وقتى مى خواهید آینه را بخرید به آن نگاه مى کنید به عنوان یک موجود، اما یک بار به آینه نگاه مى کنید تا خود را در آن ببینید، نه اینکه ببینید ویژگیهاى آن آینه چیست.از بیان دکارت معلوم است که منظور او از تصور، معناى مصدرى آن نیست که خود این عمل امر حادثى باشد (گرچه خود این عمل هم امر حادثى است) بلکه مراد و معناى اسم مفعولى تصور است. این تصور، امر حادثى است یعنى زمانى بوده که این تصور نبوده است. اما در معناى اسم مفعولى کدام معنا مراد است؟ مراد او از متصور به ما، این که وجود ذهنى دارد نیست بلکه از این رو که حاکویّت از خارج دارد به آن نظر مى کند.5- مقدمه پنجم: تصور موجود کامل زائیده نفس انسانى نمى تواند باشد. این مقدمه وقتى معنا پیدا مى کند که مقدمه 1 و 4 را به هم منضم کنیم و نتیجه این دو مقدمه این است:1- هیچ امر حادثى بدون علت نمى تواند باشد +4- تصور، امرى حادث است ر تصور، امرى بدون علت نمى تواند باشد. خوب علت آن چیست؟ یا در من است یا خارج از من است. در مقدمه پنجم مى گوید: علت آن در من نیست تا بعداً بگوید که علت آن خارج از من است، من نمى توانم و این کفایت را ندارم که بتوانم این تصور را استقلالاً در خودم ایجاد کنم. این مقدمه را دکارت از کجا اثبات مى کند؟ از این رو اثبات مى کند که نفس انسانى ناقص است یا انسان ناقص است. چرا نفس انسانى ناقص است؟ دکارت 2 دلیل مى آورد:الف: وجود یک سلسله از عوارض انسانى، مثل شک و خواهش یا شهوت به معناى عام. مى گوید: عوارض بر نفس من عارض مى شوند که عروض این ها بر نقص نفس من ادلّ دلیل است. چون وقتى کسى معروض شک واقع مى شود دال بر این است که جاهل است - عالم معروض شک واقع نمى شود - و جهل هم البته نقص است، خواهش هم همینطور. عروض خواهش بر انسان نشان مى دهد که نیازمند است و نیاز علامت نقص است یا خود، نقص است.ب: دلیل دوم: اگر نفس انسانى کامل بود به غیر خود محتاج نبود یعنى در وجود، استقلال مى داشت در اینصورت مى توانست تا هر وقت که بخواهد وجود خود را استمرار ببخشد و مهم همین است. در واقع حاقّ مطلب این است که استمرار وجود آدمى به دست خود آدمى نیست. ما نه مى توانیم بدون «حدّیقف» باشیم و نه حتى مى توانیم حدّیقف وجود خودمان را خودمان تعیین کنیم.پس نفس انسانى ناقص است. در مقدمه دوم هم گفتیم علت ناقص تر از معلول و کامل تر از اوست. اگر نفس انسانى که ناقص است بخواهد علت براى تصور موجود کامل باشد، پس باید از تصور موجود کامل، کامل تر باشد با اینکه کامل تر نیست (و اینجا نقطه ضعف اساسى استدلال دکارت معلوم مى شود) و تصور موجود کامل، کامل است و هیچ نقصى در آن نیست. پس تصور موجود کامل معلول نفس انسانى نیست.6- مقدمه ششم: تصور موجود کامل زائیده موجود دیگریست (غیر از نفس انسانى).7- مقدمه هفتم: آن موجود دیگر خداست. یعنى خداست که در من و شما تصور یک موجود کامل را ایجاد کرده است.اکنون پس از توضیح مبسوط مقدمات و مضمون استدلال دکارت نوبت به نقّادى و ارزیابى آن مى رسد.ابتدا باید بگوئیم که این استدلال او مثل دو استدلال دیگر او در اثبات وجود خدا، از «درون من» آغاز مى شود و این یکى از مهمترین نکاتى است که منتقدان فلسفه دکارت به آن توجه کرده اند. مورخان فلسفه گفته اند که فلاسفه قبل از دکارت و دکارت و اسپینوزا، نظامهاى فلسفى شان از یک دیدگاه فرق عمده اى با هم دارند، تمام فلاسفه قبل از دکارت در این امر مشترک بودند که از وجود خارج از نفس انسانى اثبات وجود خدا مى کردند (در فلسفه اسلامى ما هم همینطور است) یعنى امرى را پله اول استدلال مى گرفتند که این امر در خارج از نفس انسانى تقرر داشت (از حادثها، معلولها، نظم ها و...).«دکارت» خلاف این راه را رفت. او از وجود جهان داخل نفس انسانى اثبات وجود خدا کرد. هر سه استدلال او در اثبات وجود خدا از «من» شروع مى شود.اما اسپینوزا، از وجود خدا، وجود جهان را (اعم از جهان داخل نفس انسان و خارج آن) اثبات کرد. در واقع اسپینوزا اثبات وجود خدا نکرده است، با فرض وجود خدا وجود جهان را اثبات مى کند.به تعبیرى باید بگوئیم در نظام فلسفى دکارت نفس، مبدأ و خدا، مقصد است در حالى که در نظام فلسفى اسپینوزا خدا مبدأ است و نفس و جهان، مقصد هستند(234).در استدلال اخیر دکارت سخن اصلى در مقدمه چهارم گفته مى شود که درباره تصور است و مى دانیم که تصور چیزى است که فقط در نفس انسان وجود دارد.در بررسى استدلال دکارت اشکالى وجود دارد که ملاک نیاز شیئى به علت «حدوث» نیست، از این اشکال صرف نظر مى کنیم. سخنى داریم درباره گفتن این مطلب از سوى دکارت. قرار بود که شماى دکارت هیچ چیز را اثبات نکرده باشید و اولین قدم شما اثبات نفس خودتان بود. اما اینکه مى گوئید هیچ امر حادثى بدون علت نیست، این یعنى پذیرش اصل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
هندسه تحلیلی شامل مباحثی چون بردارها ، معادلات حرکت پرتابه ، معادلات خط ، ضرب عددی و برداری، بردارها. مقاطع مخروطی که در هندسه یونان پا گرفت و امروزه با معادلات درجه دو بعنوان منحنیهایی در صفحه مختصات توصیف میشوند یونانیان زمان افلاطون این منحنیها را فصل مشترک یک صفحه با یک مخروط میگرفتند که نام مقطع مخروطی از آن ناشی شده است. نکتهای که حائز اهمیت اشاره به این مسئله است که در مطالعات هندسه تحلیلی مختصات دکارتی از اهمیت فوقالعادهای دارد زیرا توسط این مختصات ما میتوانیم طول و عرض و ارتفاع اجسامی را که میبینیم به صفحه منتقل کرده و درباره آنها براحتی به مطالعه پردازیم.
بردارها
برخی از کمیات که اندازه میگیریم با اندازهشان کاملا مشخص میشوند مانند جرم ، طول ، زمان. اما همانطور که میدانیم توصیف یک نیرو ، تغییر مکان و سرعت تنها با اندازه مشخص نمیشوند بلکه برای درک صحیحی از آنها باید جهت آنها نیز برای ما مشخص باشند کمیاتی که علاوه بر اندازه دارای جهت نیز میباشند معمولا با پیکانهایی به نمایش درمیآیند که به جهت اثر کمیت اشاره میکنند و طولهایشان به اندازه اثر آنها برحسب واحد مشخص اشاره میکنند. به این کمیات بردار میگوییم. یک بردار واقع در صفحه عبارت است از پارهخطی جهتدار از آنجا که بردار اساسا از طول و جهت تشکیل میشود و بردار را همسنگ و یا حتی یکی مینامیم هرگاه طول و جهتشان یکی باشد. بردارهای نوین امروزی ریشه در کواترنیونها دارند. کواترنیونها تعمیمی هستند از جفت به چهارتایی مرتب . جبر کواترنیونها را ویلیام همیلتن ریاضیدان ایرلندی (1805-1865) ابداع کرد. اما مهندسان علیالخصوص اولیور هویساید آنالیز برداری را رواج دادند. برخی از فیزیکدانان از جمله شاخصترین آنها جیمز کلارک ماکسول ، از هر دو مضمون کواترنیونها و بردارها بهره بردند. سرانجام مقارن با تحویل قرن ، آنالیز برداری گیبس و هوسیاید غلبه کرد. مهندسان از جمله نخستین معتقدان، فیزیکدانان از نخستین گروندگان و ریاضیدانان آخرین پذیرندگان این باب از ریاضیات بودند.
بردارها درفضا
مهمترین ویژگی بردارها در فضا مانند حالتی که در صفحه داشتند طول و جهت آنهاست. طول برداری مانند با دوبار استفاده از قضیه فیثاغورث بدست میآید. و جهت آنها از تقسیم مولفههای برداری چون A بر اندازهاش بدست میآید.
معادلات پارامتری حرکت ایدهآل پرتابه
برای بدست آوردن معادلات حرکت پرتابه فرض میکنیم پرتابه مانند ذرهای رفتار میکند که در صفحه مختصات قائم حرکت میکند و تنها نیروی موثر بر آن در ضمن حرکتش ، نیروی ثابت گرانش است که همواره روبه پایین است. در عمل هیچ یک از این فرضیات برقرار نیست زمین در زیر پرتابه میچرخد هوا نیروی اصطکاکی ایجاد میکند که به سرعت و ارتفاع پرتابه بستگی دارد. برای توصیف حرکت در یک دستگاه مختصات مشخص فرض میکنیم پرتابه در لحظه از مبدا صفحه xy پرتاب میشود. همچنین فرض میکنیم پرتابه در ربع اول حرکت میکند و مقدار سرعت اولیه است و بردار سرعت با محور xهای مثبت زاویه میسازد. در هر لحظه t ، ، مکان پرتابه با جفت مختصات . مشخص میشود. بنابراین پس از ساده کردن یک سری از معادلات به روابط زیر دست مییابیم که مکان ذره t ثانیه پس از پرتاب برای ما مشخص میسازد:
مسیر ایدهآل یک سهمی است. اغلب ادعا میشود که مسیر حرکت آبی که از یک لوله بیرون میجهد یک سهمی است اما اگر به دقت این مسیر بنگریم میبینیم که هوا سقوط آب را کند میکند و حرکت آن رو به جلو آنقدر کند است که از انتهای سقوطش از شکل سهموی خارج میشود. ادعایی که در مورد سهموی بودن حرکت میشود فقط در مورد پرتابههای ایدهآل واقعا درست است. این مطلب را میتوان از روابط که در بالا برای y ,x ذکر شد بدست آورد. بدین ترتنیب که هرگاه مقدار t را از معادله x بدست آوردیم و آن را در معادله y جاگذاری کنیم معادله دکارتی بدست آمده نسبت به x از درجه دوم و نسبت به y از درجه اول است پس نمودارش یک سهمی است.
خط در فضا
فاصله در فضا
گاهی لازم است که فاصله بین دو نقطه مثل در فضا مشخص باشد برای این کار طول را مییابیم که در اینصورت داریم:
وسط پاره خط
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
تحلیلی از موقعیت کنونی موسسات بانکی
پیشینه صنعت بانکداری در ایران به چندین قرن برمی گردد. بدون تردید کارکرد موسسات مالی و اعتباری برای شتاب دهی به فرآیند توسعه اقتصادی از نظر تجهیز و تامین منابع و تخصیص برای فرصت های سرمایه گذاری و در نهایت بسترسازی برای زیرساخت های تولیدی جزو مبانی اثبات شده از نظرگاه کارشناسان اقتصادی و برنامه ریزان و سیاست گذاران واقعه گراست. مقوله شکل گیری و تاسیس بانک های خصوصی پس از سال ها تاخیر که عمدتامبانی نظری و قانونی آن در برنامه سوم تدوین شده دوباره در دستور کار قرار گرفت و چهار بانک خصوصی (پارسیان، کارآفرین، اقتصاد نوین و سامان) پیشگامان در زمره بانک های خصوصی ایران به شمار می روند. ارزیابی اولیه نشان می دهد برای ایجاد فضای رقابتی بین بانک های دولتی و خصوصی تاسیس این نوع بانک ها می تواند برای کارآیی و سنجش شاخص های آن مفید باشد.
در حال حاضر نقش بانک های خصوصی در نظام بانکی کشور چندان قابل ملاحظه نبوده و سهم ناچیزی از سپرده های مؤثر و همچنین کفایت سرمایه، دارایی ها و... به این نوع بانک ها اختصاص داشته و در مجموع رقم ناچیزی از بازار پولی کشور متعلق به آن ها ست. علاوه بر آن وضعیت موسسات بانکی در بازار سرمایه از نظر «اندازه» و «نقش» و به طور کلی «ارزش بازار» و «حجم معاملات» چندان قابل ملاحظه نیست و به عنوان موسسات نوپا در بازار سهام به فعالیت می پردازند.برای این که ارزیابی درستی از کارکرد موسسات بانکی در بازار سرمایه ارایه شود مروری اجمالی بر موقعیت کنونی بانک های خصوصی خواهیم داشت.
برابر آمار موجود، در سال 1384 تعداد شعب بانک های دولتی و خصوصی ایران بر روی هم بالغ بر 2/18 هزار شعبه گزارش شده که بانک های خصوصی با 199 شعبه سهمی معادل یک درصد کل شعب بانک های کشور را تحت پوشش داشته اند. از طرفی سهم بانک های خصوصی از کل دارایی های بانکی کشور تا پایان سال 2005 معادل پنج درصد بوده است.
به نقل از تحقیقات موسسه یورومانی، چهار بانک خصوصی کارآفرین، پارسیان، اقتصاد نوین و سامان تا پایان سال 2003 فقط سه درصد از کل دارایی های بانک های ایران را در اختیار داشته اند که در این میان بانک پارسیان در حدود دوسوم کل دارایی های بانک های خصوصی ایران را در اختیار داشته، بانک کارآفرین 15 درصد و سهم هر یک از بانک های اقتصاد نوین و سامان نیز در حدود 10 درصد کل سرمایه بانک های خصوصی بوده است.
به این ترتیب، بانک های خصوصی برابر ارقام موجود، توان رقابت با بانک های دولتی را نداشته و از نظر کمیت و گستره فیزیکی و همچنین میزان «سرمایه» و «دارایی» در پیرامون و حاشیه نظام بانکی کشور قرار دارند. چنانچه وضعیت بانک های خصوصی را از حیث ترکیب سهام داران و مالکان اصلی بیش تر مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم به این جمع بندی خواهیم رسید که بانک های خصوصی به معنای واقعی طی یک فرآیند «خصوصی سازی» و هم نیاز با تحولات اقتصادی کشور به وجود نیامده اند و کم رنگ بودن نقش آن ها در بازار مالی صحت موضوع مطروحه را اثبات خواهد کرد. از این رو برای این که شناختی از وضعیت بانک ها در بازار سرمایه کشور به دست آید، ضروری است مروری اجمالی از برخی شاخص های موسسات بانکی موجود در این بازار داشته باشیم تا از این طریق ارزیابی و تحلیل درستی از کارکرد موسسات مالی و اعتباری ارایه شود. ناگفته نماند که سه بانک مطرح کشور به نام های «بانک ملی ایران»، «بانک صادرات» و «بانک صنعت و معدن» که از نظر مالکیت دولتی نیز هستند، حضوری غیرمستقیم در بازار سرمایه داشته و با عرضه سهام شرکت های «سرمایه گذاری بانک ملی»، «توسعه ملی»، «لیزینگ غدیر»، «سرمایه گذاری غدیر»، «بین المللی توسعه ساختمان» و «آتیه دماوند» به نوعی در بازار سهام کشور تاثیرگذار بوده اند.
بنابراین، با اجرایی شدن عملیات خصوصی سازی بانک های دولتی و پذیرش بانک های خصوصی موجود (بانک سامان، موسسه اعتباری توسعه، موسسه مالی و اعتباری بنیاد، بانک سرمایه، بانک پاسارگاد و...) ضمن متنوع شدن موسسات مالی، اعتباری و بانکی در بازار سرمایه، «ارزش بازار»، «حجم معاملات»و... می توانند به عنوان یک قطب و بلوک اثرگذار در شاخص های بازار سهام موثر باشند.
موسسات بانکی در بازار سرمایه
برپایه اطلاعات موجود، در رشته بانک و موسسات اعتباری تاکنون سه بانک خصوصی در بازار سرمایه فعال هستند و «موسسه مالی و اعتباری بنیاد» نیز هنوز نتوانسته مورد پذیرش سازمان بورس قرار بگیرد. از این رو موسسات بانکی از نظر تعداد، جایگاه کوچکی را در بازار سرمایه به خود اختصاص داده اند. بانک های «پارسیان»، «کارآفرین» و «اقتصاد نوین» نیز جزو گروه بانکداری قرار دارند.
سرمایه گروه بانکی برابر 700ر7 میلیارد ریال بوده و ارزش بازار آن ها بالغ بر _2/10671 میلیارد ریال یعنی حدود _2/1 میلیون دلار برآورد می شود. در واقع سهم گروه بانکی از ارزش بازار سرمایه کشور از سه درصد فراتر نمی رود که موقعیت محدود این موسسات را در بازار سهام بهتر نمایان می سازد.
در بین موسسات بانکی موجود، پارسیان بالغ بر 9/64 درصد سرمایه و _5/60 درصد ارزش بازار گروه بانکی را به تنهایی تحت پوشش داشته است.
دو بانک «کارآفرین» و «اقتصاد نوین» از نظر سرمایه به ترتیب 1/9 و 26 درصد از سهم موسسات بانکی موجود در بازار سرمایه را در اختیار دارند. سهم دو موسسه اخیر از ارزش بازار این موسسات یعنی اقتصاد نوین 2/26 درصد و کارآفرین 3/13 درصد است.
میانگین قیمت و ارزش سهام موسسات بانکی برابر 1569 ریال بوده که تنها کارآفرین با قیمت 026ر2 ریال نسبت به میانگین قیمتی بیش تر و پارسیان با قیمت 294ر1 ریال و اقتصاد نوین با قیمت 389ر1 ریال کم تر از متوسط قیمتی گروه بانکی بوده اند که سهام پارسیان با توجه به قیمت آن نوعی سهام جایگزین به شمار می رود; زیرا قیمت آن نه تنها از میانگین قیمتی سهام شرکت های هم گروه خود پایین تر بوده، بلکه نسبت به قیمت دو سهم دیگر نیز پایین تر بوده است.
ضریب P/E موسسات بانکی معادل 9/3 بوده که بازدهی سهم، این گروه را در 6/25 درصد نگه می دارد. با این وضعیت بازدهی نرخ سود سهام در مقایسه با ضریب «قیمت به درآمد» به 5/27 درصد فزونی می یابد که نسبتامطلوب است.
ارزش ویژه یا مجموع کل حقوق مربوط به سهام داران شامل سرمایه، سود تقسیم نشده، صرف سهام و ... است که در گروه بانکی میانگین آن برابر 157ر1 ریال بوده و با در نظر گرفتن مقدار میانگین EPS در این گروه 4011 ریال) مقدار ارزش ویژه ناخالص برابر 6/34 درصد خواهد بود.
پیش بینی سود )EPS( برای موسسات بانکی به طور متوسط برابر 401 ریال بوده که بانک کارآفرین با EPS برابر 471 ریال نسبت به دو بانک پارسیان و اقتصاد نوین در وضعیت بهتری قرار دارد. همچنین مقدار سود برآوردی موسسات بانکی برابر _7/2936 میلیارد ریال یعنی 3/326 میلیون دلار برآورد شده که بیش ترین حجم سود متعلق به بانک پارسیان بوده که به تنهایی 9/64 درصد برابر 905ر1 میلیارد ریال از کل سود این موسسات را به خود اختصاص داده است. دو بانک اقتصاد نوین و کارآفرین در رده های بعدی از نظر مقدار سود قرار دارند.
بانک پارسیان
در سال 1378، گروهی از مدیران و متخصصان بانکی، اقتصادی و صنعتی (بخش خودروسازی) کشور با هدف تامین منابع برای سرمایه گذاری در بخش خودرو، سلسله مطالعات و بررسی هایی را آغاز کردند تا بتوانند براساس قوانین و مقررات موجود در آن زمان به ایجاد یک موسسه اعتباری غیربانکی مبادرت ورزند. مجموعه کوشش های مطروحه در سال 1379 به اخذ مجوز از بانک مرکزی درخصوص تشکیل پرونده ثبتی و پذیره نویسی سهام موسسه اعتباری غیربانکی پارسیان انجامید.
پس از آن با موافقت اصولی بانک مرکزی مبنی بر تبدیل موسسه مذکور به «بانک خصوصی پارسیان» در سال 1380 زمینه برای عملیات بانکی فراهم شد. این بانک از آغاز فعالیت تاکنون توانست _80 شعبه را در تهران و شهرستان های مختلف تاسیس کند.
ترکیب سهام داران بانک پارسیان نشان می دهد، یکی از سهام داران عمده این بانک ایران خودرو و موسسات خوردویی تابعه این شرکت است، به طوری که 8/28 سهام پارسیان در تملک ایران خودرو و موسسات خودرویی بوده که معادل یک هزار و 440 میلیارد سهم است. وجود سهام داران خرده پا در پارسیان یکی از مشخصه های اصلی این بانک به شمار می رود. کما این که بالغ بر 47 درصد سهام پارسیان در اختیار سهام داران کم تر از یک درصد قرار دارد. صندوق بازنشستگی نیز شش درصد، کارکنان بانک سهمی معادل دو درصد و سایر موسسات نیز سهمی معادل یک درصد را دارند. این ارقام بیانگر تعدد و تنوع گروه های سهام دار در بزرگ ترین بانک خصوصی کشور است. وجود سهام آزاد (شناور) معادل 60 درصد نیز نشان می دهد گستره عرضه وسیع بوده و این مساله می تواند موضوع مدیریت عرضه سهام را با مشکل روبه رو سازد. به هر تقدیر فعلاگروه خودرویی با توجه به سهم قابل ملاحظه و همچنین موسسه اصلی پارسیان در شرایط کنونی نوعی هژمونی بر مدیریت این سهم را در بازار سهام در دست دارد و می تواند روی عرضه و تقاضای سهم و همچنین «قیمت» و نوسانات آن تاثیر جدی بگذارد.
سرمایه این بانک در شرایط کنونی معادل 000ر5 میلیارد ریال بوده و در قیمت 1294 ریال عرضه می شود، ارزش بازار این سهم برابر 475ر6میلیارد ریال و ضریب P/E آن نیز برابر 4/3 است که بازدهی سهم را 3/30 درصد فزونی می دهد.
برآورد سود سال جاری معادل 381 ریال بوده که تاکنون 5/21 درصد پیش بینی EPS تحقق یافته است. حجم سود پیش بینی شده پارسیان رقمی معادل 1905 میلیارد ریال خواهد بود و نرخ سود سهام نیز در سطح 4/29 درصد متمرکز می شود. ارزش ویژه سهم پارسیان برابر 1159 ریال برآورد شده که بازده آن با توجه به مقدار سود 3811 ریال) برآوردی معادل _9/32 درصد است.
نکته ای که در رابطه با سهام پارسیان می تواند مورد تامل قرار گیرد، واگذاری و فروش یکباره سهام خودرویی اش است.
تحقق این رویکرد می تواند روی مدیریت آتی بانک پارسیان به نحو موثری تاثیرگذار باشد. ایران خودرو به عنوان متولی اصلی گروه خودرویی، سعی دارد برای پوشش هزینه و همچنین توسعه طرح های صنعت خودروسازی خود، سهام پارسیان را واگذار کند.
اعمال چنین سیاستی سبب خواهد شد سهم پارسیان در آینده حاکمیت گروه خودرویی را در ترکیب سهام داران خود نداشته باشد و از حمایت یکی از صنایع مهم و بزرگ کشور بی بهره شود.
بانک اقتصاد نوین
این بانک در سال 1380 براساس مجوز بانک مرکزی، با سرمایه ای معادل 250 میلیارد ریال به عنوان اولین بانک خصوصی تاسیس شد. سهام داران بانک شامل گروه ساختمانی شامل شرکت های نوسازی و ساختمان تهران، تامین مسکن جوانان، سرمایه گذاری ساختمان ایران، تامین مسکن سلحشوران، تامین مسکن کارگران، عمران و مسکن سازان ایران، مجتمع های توریستی رفاهی، آبادگران ایران و کیش، سرمایه گذاری ساختمان نوین، بین المللی پیمانکاری، استراتوس، ساختمانی گروه صنایع بهشهر و گروه صنعتی شامل شرکت های (صنعتی بهپاک، بهپخش، گروه صنایع بهشهر ایران، توسعه صنایع بهشهر، پاکسان و کربن ایران) و سایر سهام داران (سرمایه گذاری سامانه گستر نوین، سرمایه گذاری صندوق بازنشستگی کشوری، صندوق بازنشستگی) و تعدادی اشخاص حقوقی 1266) و حقیقی 98000) هستند.