لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه وسلامت روانی درمعلولین جسمی زن شهر اصفهان
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی در معلولین جسمی بود. نمونه مورد پژوهش شامل 100 نفر از اعضای زن مجرد جامعه معلولین شهر اصفهان بودند که به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اندازه گیری نگرشهای صمیمانه و پرسشنامه سلامت عمومی بود. نتایج حاصل از همبستگی پیرسون نشان داد که بین نگرشهای صمیمانه و سلامت روانی معلولین جسمی زن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد ( 031/0 P= ). این نتایج همچنین حاکی از وجود رابطه منفی معنی دار بین نگرشهای صمیمانه و ناسازگاری اجتماعی ( 047/0P= ) و نگرشهای صمیمانه و افسردگی ( 05/0 P= ) در معلولین جسمی زن بود. امّا رابطه نگرشهای صمیمانه و اضطراب آزمودنیها معنی دار نبود.
کلید واژه ها: نگرشهای صمیمانه ، سلامت روانی ، معلولین جسمی زن.
مقدمه
برخورداری از سلامت روانی نیازی حیاتی است ، زیرا جریان یافتن زندگی ، انجام وظایف ، به فعل در آمدن استعدادهای بالقوه ، کامیاب شدن از خوشیهای زندگی ، داشتن کارائی و مفید واقع شدن به حال خود و دیگران همگی مستلزم برخورداری از سلامت روان است ، حتی لازمه داشتن سلامت جسمی بهره مندی از سلامت روان است ، زیرا مشخص شده که آشفتگیهای روانی سلامت جسم را مختل می کند.
گاهی اوقات شرایط افراد با تمایلات و خواسته های درونی آنها همخوانی نداشته و در نتیجه سلامت روانی آنها به مخاطره می افتد. از جمله این افراد معلولین جسمی هستند که به علت داشتن شرایط خاص با مشکلات متعددی روبرو هستند که هر کدام از آنها به تنهایی می تواند آشفتگیهای فراوانی بوجود آورده ، شخص را به زانو در آورد. تأثیری که تغییرات فیزیکی بر وضعیت روحی – روانی و روابط خانوادگی و اجتماعی بر جای می گذارد غیر قابل انکار است. ناتوانی جسمی سازگاری روانی – اجتماعی و سلامت روانی شخص را تحت تأثیر قرار می دهد ( نوری ، 1374 ). در کل انسانها ممکن است واکنشهای روانی – اجتماعی متعددی نسبت به ناتوانی نشان دهند؛ مهمترین این واکنشها عبارتند از: شوک، اضطراب، انکار، افسردگی، خشم درونی شده ، خصومت آشکار (لیونه و انتوناک ، 1990، به نقل از نوری، 1374) از آنجا که معلولیت جسمی منشأ فشارهای روانی زیادی است ، انتظار می رود که میزان افسردگی و خودکشی در نوجوانان و جوانان معلول بیش از همسالان غیر معلول آنها باشد ( هالاهان و کافمن ،1994، ترجمه جوادیان،1381، ص563).
.از طرف دیگر به نظر می رسد که بین تمایل به برقراری روابط صمیمی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود داشته باشد.اریسکون صمیمیت را احساس وفاداری و خود را بی پرده ابراز نمودن ، بدون توسل به وسایل محافظت از خود وبدون ترس از باختن احساس هویت خود، تعریف می کند وشیوه سازگارانه کنار آمدن با بحران اوانم بزرگسالی (یعنی35-18 سالگی ) را صمیمیت وشیوه ناسازگارانه کنار آمدن با این بحران را انزوا می داند.به اعتقاد وی اگر شخص نتواند بحران این مرحله از رشد را به گونه ای مناسب یعنی برقراری روابط صمیمانه با دیگران حل کند، شخصیت وی نمیتواند به رشد عادی خود ادامه داده ونیرومندی لازم را برای روبرو شدن با بحران مرحله بعدی کسب کند(شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،صص 249-243).برطبق نظریه آلپورت یکی از هفت ویژگی شخصیت سالم داشتن ارتباط صمیمانه با دیگران است.به نظر آلپورت فردی که از نظر روانی سالم است، می تواند به پدر ومادر،همسر یا دوستان نزدیکش صمیمیت نشان دهد(شولتز ،1977، ترجمه خوشدل، 1378، صص 28 -27).سومین طبقه سلسله مراتب نیازهای مازلو نیازهای تعلق پذیری وعشق است. به اعتقاد مازلو ناکامی در برآورده ساختن نیاز به عشق ، علت اصلی ناسازگاری هیجانی است واین نیاز را دریک رابطه صمیمی بافردی دیگر می توان ارضا کرد (شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،ص 345) . فرام معتقد است که آدمی می تواند زندگی آشفته خود را با توانایی دوست داشتن ومهر ورزیدن سر وسامان بخشد، درحالیکه بدون عشق نمی تواند زندگی رضایت بخشی داشته باشد ؛ به اعتقاد وی نیاز به مهر ورزیدن ومورد مهر بودن ، دوطرفه است(سیاسی،1377، صص 123-122).
به اعتقاد سالیوان تربیت وفرهنگی که آدمی ضمن معاشرت با همنوعان می آموزد، اورا به تواناییها وفعالیتهایی تجهیز می کند که بوسیله آنها موفق می شود تنیدگیها را ازبین ببرد یا کاهش دهد ونیازهای خود رابرآورده سازد(سیاسی،1377، ص 165).باس وپلامین معتقدند که خلق مردم آمیزی که عمدتا ارثی است، یک صفت انطباقی است. زیرا که برای برآورده ساختن بسیاری از نیازهایمان وبه دست آوردن تقویت مثبت باید با دیگران تعامل کنیم(شولتز وشولتز،1998، ترجمه سید محمدی ،1381،ص329). بایومیستر ولیری (1995) چنین مطرح کرده اند که ما انسانها یک نیاز اساسی به تعلق داریم که یک انگیزش اساسی را شکل می دهد و افکار، هیجانات و رفتار بین فردی ما را هدایت می کند. این نیاز به تعلق شامل یک خواسته نافذ برای شکل دادن و نگهداری یک کیفیت حداقل ارتباطات بین فردی با دوام ، مثبت ومعنی دار می باشد. در حالیکه در شدت نیازهای تعلق پذیری و چگونگی بر آورده شدن آنها تفاوت وجود دارد ارضای این نیازها لزوماً شامل تعاملات فراوان مثبت با دیگر افراد در یک زمینۀ مداوم که در آن ارتباط با دیگران با نگرانی برای رفاه دیگری همراه است ، می باشد. متعاقباََ افرادی که مشکلات مداومی در ایجاد و تداوم روابط رضایت بخش با دیگران تجربه می کنند و بنابر این در ارضای نیاز به تعلق خود مشکل دارند بیشتر احتمال دارد که احساس محرومیت و مبتلا شدن به اختلالاتی از قبیل تنهایی ، افسردگی، اضطراب و عصبانیت کنند( بایومیسترولیری، 1995؛ کاسیوپو وهمکاران،2000؛ چیپاور ،2001و هگرتی وهمکاران ؛1996). میجوسکویک (1988) نیز برای نیروی انگیزشی ارتباطات اجتماعی ارزش زیادی قائل است و ادعا می کندکه ترس از تنهایی و تمایل به اجتناب از آن، اصل انگیزشی اساسی و نهایی در انسان است. روکاچ (1989) نیز جهان شمول بودن نیاز تعلق پذیری انسان را برجسته نموده وادعا کرده که علیرغم این که ساکنین کره خاکی از لحاظ سن، جنس ، فرهنگ ، زبان و باورهای مذهبی بسیار متفاوت هستند اما شباهتهای اساسی نیز با یکدیگر دارند. یکی از این شباهتها گرایش به عشق ، پذیرش و درک شدن است . بایومیستر ولیری(1995) بر اساس این تئوری ها و بر مبنای شواهد تجربی نشان داده اند که نیاز به تعلق پذیری انسان در همه فرهنگها ودر تمام طول عمر وجود دارد و انسانها اساساً به وسیله نیاز به تعلق پذیری بر انگیخته می شوند و در نتیجه فعالیت شناختی ، واکنشهای هیجانی و رفتار بین فردی آنها به طور اجتناب ناپذیری با ارضای این نیاز ارتباط دارد(به نقل ا ز هینریچ و گالن ، 2006). به نظر می رسد که در معلولین نیز چنین رابطه مثبتی بین تمایل به برقراری روابط صمیمی وسلامت روانی وجود داشته باشد.روابط اجتماعی می تواند تاثیرعمیقی بر نگرشهای فرد معلول نسبت به خود و فرصتهایی که برای سازگاری روانی، تحصیلی واشتغال به دست می آورد داشته باشد(هالاهان وکافمن، 1994، ترجمه نظری نژاد، 1369، ص560). کمکهایی که به افراد مزبور می شود تا یکپارچگی اجتماعی و ارزش شخصی بیشتری داشته باشند در واقع میزان افسردگی آنها را کاهش می دهد ( الیوت و دیگران ،1991).
امیدن و همکاران (1983) در تحقیق خود دریافتندکه بین تمایل به برقراری روابط صمیمی و اضطراب فراگیر ، پوچی گرایی، عدم همدلی، بی هدفی و چندپارگی شخصیت رابطه ای منفی وجود دارد. نتایج تحقیق ویلیام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
چکیده :
طبیعی است نمیتوان گفت این دسته از دانشجویان همگی در این مقطع از تحصیل این کار را شروع کردهاند، بلکه بخش عمدهای از آنان از دوران تحصیل در مدرسه این عادت را همراه خود به نهادهای آموزش آلی میآورند. نگارنده که خود در هم یک دانشجو بوده و هم یک معلم بوده و با پدیده تقلب و متقلب آشنایی کل در دو سطح ابتدایی و دانشگاه را دارد ، همواره با این مشکل جدی آموزشی برخورد کرده و شاهد آثار زیانبار آن بوده است. (وو،2000).
گسترش این پدیده خطرناک که میتواند بنیانهای نظام آموزش را مورد تهدید قرار دهد، ناشی از عواملی چند است. مدارای کادر آموزشی شامل مدرسان و کارکنان مربوط در دانشگاهها با کسانی که مرتکب تقلب میشوند، تلقی مثبت دانشآموزان و دانشجویان از تقلب که نوعی زرنگی به شمار میآید، گرایش بخش قابل توجهی از دانشآموزان و دانشجویان به طی دوره آموزشی بدون زحمت و به قولی با دو دَرِه کردن مدرسان و کلاس و در مواردی گرفتاریهای شخصی دانشجویان و دانشآموزان از جمله این دلایل و عوامل است. ( دیل،2002)
مقدمه
اگر دانش آموزی یک بار از طریق تقلب موفق شود نمره ی خوبی بگیرد دیگر نمی تواند با فکر خودش امتحان دهد ودر مقابل وسوسه ی نوشتن ازروی دست دیگران پایداری نکند.
بیشتر دانش آموزان در طول سالهای مدرسه حداقل یکی دوبار تقلب می کنند ودر بیشتر این موارد بدون ان که مطلب درسی را فهمیده باشند با نمره ی غیر واقعی به کلاس بالا راه می یابند و این موضوع مشکلات بسیاری را بوجود می اورد بیشتر والدین می خواهند فرزندان انها درک کنند که تقلب کردن کار درستی نیست حتی اگر بدون تقلب نمره ی بالا تری را نگیرند . (عبدالوهاب،1999) در یک تعبیر خشن شاید بتوانیم بگوئیم فردی که تقلب می کند مانند کسی است که دزدی میکند اما با شیوه ی دیگر. همانطور که در دزدی پنهان کاری، ترس و تجاوز به حقوق دیگران وجود دارد در تقلب هم وجود دارد.اما گفته میشود که تقلب میتواند چیزی شبیه دروغگوئی باشد. به نظر میرسد که فرد سالم نباید تقلب کند گر چه نتواند به همه سئوالات امتحانی پاسخ دهد. چون او میداند تقلب از سنخ چه نوع اعمال و رفتاری است. (آزاد،1381)
روانشناسان تقلب را یک بیماری روحی شخصیتی میدانند ومی گویند وقتی یک پیام روشن ودقیقی در مورد نادرستی تقلب به دانش اموزان نمی دهیم وبه اندازه ی کافی ان را اشکار نمی کنیم چگونه می توان انتظار داشته باشیم آنها در مدرسه تقلب نکنند. ( الوندی ،1382)در همین راستا برخی مطالعات دلیل اصلی بروز تقلب را ناشی از دو عامل میدانند :
1-فشار ها وانتظاراتی که بر دانش اموزان برای کسب موفقیت وارد میشود .
2- برآورد دانش اموزان از احتمال گیرافتادن او در جریان تقلب .بنابر این معلم برای به حداقل رساندن تقلب می تواند اقدامات متعددی را انجام دهد. در این مقاله سعی بر ان است. علل گرایش دانش آموزان به تقلب و راهکارهای پیشنهادی برای آن را بررسی کنیم.
بیان مساله :
دلیل گسترش بسیاری از رفتارهای ناهنجار در جامعه از جمله تقلب در محیطهای آموزشی، این است که افراد با انجام رفتار خلاف قانون، به خواسته خود میرسند یا به بیان علمی رفتار بد پاداش میبیند؛ یعنی رفتار بد نتیجه میدهد. بعضی از این افراد نیز شاید نه از روی نیت بد بلکه از روی اضطرار دست به تقلب میزنند. (اوجی،1382).
به هر حال علت هر چه باشد، تقلب موریانهای است که بنیان آموزش را میخورد. در بسیاری موارد با دانشجویانی روبهرو شدهام که با تعجب میپرسند مگر میشود که کسی تقلب نکند یا حتی باور نمیکنند که کسی در طول تحصیل تقلب نکرده باشد! در مقایسه با ۲دهه پیش که خودم روی صندلی و نیمکت کلاس مینشستم، تصور میکنم در حال حاضر از قبح تقلب تا اندازهای کاسته شده است. شاید توجهی که مسئولان نظام آموزشی به دیگر مسائل میکنند، سبب شده است تا از توجه به این ناهنجاری که بهصورت نگرانکنندهای متداول شده است، بازبمانند. اگر قرار است کیفیت آموزش در تمام سطوح ارتقا یابد، یکی از راههای آن اِعمال مقررات موجود در زمینه برخورد با تقلب است. (بروستاد ،1998)
معنای تقلب چیست؟
تا به حال از خودتان پرسیدهاید! در معنای لغوی تقلب میخوانیم: وارد شدن در کاری به نفع خود و به ضرر دیگری، حقه زدن و دغلکاری کردن. از کنار تقلب؛ حتی از کنار کلمهاش ساده نگذرید وقتی معنایی به این وحشتناکی دارد: حقه زدن، دغلکاری کردن! شاید به نظرتان تقلب کردن دانشآموزان یک عمل ساده و حتی عادی بیاید که رزوی شما هم انجام دادهاید اما همین خطاهای کوچکی که اتفاق میافتادند کمکم بزرگ میشوند؛ بزرگتر میشوند و عدم توجه به آنها تبدیل میشود به تهدیدی برای جامعه و ترویج فرهنگ تقلب و دروغ و از دیگران سوءاستفاده کردن، تقلب در مردسه؛ تقلب در رعایت نوبت صف اتوبوس، تقلب در انتقال حقیقت و ساده بگوییم تقلب یعنی دروغی که نباید ساده از کنار آن گذشت. نمره دروغین، مثل حرف دروغ است مثل عملکرد دروغ است که اگر حل نشود، درون ما و فرزندان و دانشآموزانمان نهادینه میشود. (لوزوف، 1999)
همانطور که شاید خیلی از ما تا به حال به معنای تقلب و تاثیر آن روی زندگیمان دقت نکردهایم بچهها و دانشآموزان هم معنای تقلب را نمیدانند و این اولین و مهمترین و کاربردیترین راه برای جلوگیری از تقلب است.
روانشناسان توصیه میکنند اگر متوجه شدید دانشآموز یا فرزندتان مدام در حال تقلب کردن است به جای اینکه اول از همه شروع به مواخذه کردن او کنید، اول معنای تقلب را برای او توضیح دهید. (ویلیامز ،2006)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
بررسی رابطه سبک های دلبستگی با
رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد ایذه
چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با رضایتمندی زناشویی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه است. بدین منظور 62 نفر از دانشجویان متأهل دانشگاه ایذه این دانشگاه به تفکیک جنسیت به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و آزمونهای رضایتمندی زناشویی انریچ و همچنین مقیاس بازنگری شده دلبستگی بزرگسال کولنیزورید (1990) RAAS بر روی آنها اجرا شد. پس از جمعآوری اطلاعات از روشهای آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و ...) و آمار استنباطی (ضریب همبستگی توافقی ، مجذور کا (x2) و آزمون t برای مقایسه میانگینهای مستقل ) استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان میدهد که : دانشجویان متأهل با سبکهای دلبستگی ایمن ، از رضایتمندی زناشویی بالاتری برخوردارند و برعکس یعنی دانشجویانی که از سبک های دلبستگی نا ایمن اجتنابی و دوسوگرا برخورداربودند ، میزان رضایتمندی زناشویی آنان نیز بطور معناداری کمتر از افراد ایمن بود. این یافته با بسیاری از نتایج پژوهش های پیشین مطابقت دارد بدین معنا که در وهلة نخست، کیفیت روابط بهتر به وسیله همسرانی گزارش میشود که هر دو دارای دلبستگی ایمناند در مرتبه بعد، توسط زوجهایی گزارش میشود که یکی از آنها دارای دلبستگی ایمن است. همچنین نتایج پژوهش نشان می دهد که بین سبکهای دلبستگی دانشجویان متأهل مؤنث با مذکر تفاوت معنی داری وجود ندارد اگرچه زنان از سطح ایمنی بیشتری در روابط بین فردی و دلبستگی برخوردارند ولی تفاوتها معنی دار نیست . از نتایج دیگر این پژوهش ، نبودن تفاوت معنی داری بین رضایمندی زناشویی در دانشجویان بر اساس جنسیت است . بررسی های قبلی در مورد رضایتمندی زناشویی نیز عموماً نشان می دهد که وضعیت جنس افراد، پیشبینی کننده رضایتمندی نمی باشد .
کلید واژهها : سبک های دلبستگی ( سبک دلبستگی ایمن ، سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی ، سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا ) ، رضایتمندی زناشویی ، دانشجویان تربیت دبیر
مقدمه :
” سبک دلبستگی 1 “یکی از مهمترین عوامل مؤثر در تعاملات بین فردی است که در دوران کودکی فرد شکل گرفته و با توجه به محیطی که در آن تحول یافته است، در سنین بعدی ادامه می یابد (بالبی 2 ، 1988 و 1973و1960) . موضوع دلبستگی از زوایای مختلفی مورد پژوهش قرار گرفته است. مثلاً هازن 3و شیور4، درباره دلبستگی و عشق رمانتیک (1987) و دربارة دلبستگی و کار و حرفه (1990)، سیمپسون 5 و همکاران درباره دلبستگی و اضطراب آزمایشگاهی (1990)، هرووتیز6 و همکاران درباره دلبستگی و مشکلات بین شخصی (1993) کوبک 7 و هازن 8 (1991) درباره دلبستگی و از دواج به پژوهش پرداختهاند.
سبک دلبستگی یکی از عوامل شخصی است که بر همسازی و ناهمسازی زناشویی تأثیر می گذارد و تحقیقات بسیاری دربارة آن انجام شده است .همچنین شواهد فراوانی گویای آن است که زوجها در جامعه امروزی برای برقراری حفظ و ارتباط صمیمی و درک احساسات از جانب همسرانشان با مشکلات فراوانی درگیرند. در حقیقت این معضل سبب پریشانی در روابط زناشویی شده است. رضایت از زندگی زناشویی به احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن و یا مرد است وقتی که همه جنبههای مشترک زندگیشان را در نظر بگیرند (الیس 9، 1986) . یک تحول مهم در این جهت، این است که تا قبل از دهة هفتم قرن بیستم، تحقیقات انجام شده در خصوص خانواده، به طور عمده حول محور طلاق و اثرات روانی – اجتماعی آن بر اعضای خانواده متمرکز بود، ولی از این دهه به بعد، توجه محققین به مسئله نارضایتی از زندگی زناشویی و راههای افزایش احساس رضایت و شادکامی از زندگی مشترک معطوف شد که هدف این تحقیق نیز حرکت در این جهت است، زیرا به تعیین علل جدائیهاپس از وقوع آنها نمی پردازد بلکه با مشخص کردن نحوة تأثیر رابطه دلبستگی با رضایتمندی زناشویی، کوشش می کند تا زمینههای روان شناختی را که به این رضایتمندی منتهی می شود، شناسایی کند. با شناخت این زمینهها، می توان در سطوح مختلف مداخله کرد. میزان از دواجهای با خطر بالا را کاهش داد، بر رضایت و شادکامی از دواجهای موجود افزود و از بعضی ناسازگاریها پیشگیری به عمل آورد و از این طریق، از بسیاری از نابسامانیهای خانوادگی که منجربه هدر رفتن نیروهای عظیم انسانی می شود جلوگیری کرد.
بیان مسئله
در این تحقیق ، من در صدد این هستم که مقایسه و بررسی رابطه بین عشق و سازگاری ازدواج دانشجویان متاهل دانشگاه آزاد شهرستان ایذه از طریق پرسش شوندگان مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار دهد و از روش اسناد ومدارک موجود مشخص نماید که بین دانش آموزان دختر و پسران دانشجو از لحاظ عملکرد و رابطه عشق و سازکاری بعد از ازدواج چه تفاوت هایی وجود دارد .
چه اندازه رابطه علاقه و سازگاری در بین دانشجویان ازدواج کرده و متاهل در این دانشگاه وجود دارد
بین دانشجویان ازدواج کرده دختر و دانشجویان پسر در روندکار روزانه و کلاس درس و تدریس چه عملکردی وجود دارد.
چه تفاوت هایی در هر حیطه عاطفی عشقی، اجتمایی و اقتصادی دانشجویان متاهل و غیر متاهل وجود دارد.
محدودیت های تحقیق
محدودیت های تحقیق:
محدودیت های تحقیق به دو دسته تقسیم می شوند: 1. محدودیت هایی که کنترل آنها از عهدة محقق خارج است. 2. محدودیت هایی که کنترل آنها بر عهدة محقق است.
در مورد نخست پراکندگی گسترده دانش آموزان با والدین فرهنگی در مقاطع تحصیلی مختلف و دبیرستانهای مختلف.
اهمیت مسئله
این تحقیق صرفاً در رابطه با مسائل ازدواج و روابط زناشویی و عاطفه و احساس وابستگی که بعد از روابط زناشویی پدید می آید می باشد و با توجه به بررسیها وتحقیقاتی که در این زمینه می شود می توان مشخص نمود که چه عواملی می توانند در ازدواجی از سر عشق و عواطف انسانی دخیل باشند و از این عوامل چه عواملی مضر و چه عوملی می توانند مفید باشند .
بررسی نمودن این عوامل و تحقیق و کار کردن بر روی آنها می توان علل بررسی رابطه ی بین سازگاری ازدواج داشجویان و مشکلات اجتماعیی که در دانشگاه وجود دارد مشخص نمود .
از آنجائیکه ازدواج یک امر مهم و واجب برای هر انسان و جوان می باشد و پیامبر اکرم حضرت محمد(ص) به آن امر کرده که ازدواج نیمی از ایمان یک انسان مسلمان می باشد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
بررسی و شناسایی علل افت تحصیلی در درس منطق و فلسفه-
/
فهرست مطالب
مقدمه
پیشینه تحقیق
سؤالات پژوهش
روش تحقیق
ابزار گردآوری اطلاعات
پایایی پرسشنامه
روایی پرسشنامه
روشهای تجزیه و تحلیل آماری
یافته های پژوهش
بحث در نتایج
محدودیتهای تحقیق
پیشنهادات
منابع
مقدمه
افت تحصیلی و مردودی، شاید یکی از قدیمی ترین و شناخته شده ترین مسائل آموزشی باشد و با این حال به عنوان یک مسئله جدی هنوز مطرح است. شکست و رد شدن در امتحانات هنوز برای دانش آموزان مصیبتی به شمار می رود و این در حالی است که در هیچ کشوری تا کنون راه حل تضمین شده ای را برای مسأله افت، ترک تحصیل، مردودی و ... نیافته است.
نظام آموزشی کشور ما نیز همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه یا توسعه یافته با مسأله افت تحصیلی روبروست. افت تحصیلی موجب به هدر رفتن منابع مالی و انسانی فراوانی می شود و بهبود کارایی نظام های آموزشی تا حد زیادی به جلوگیری از اتلاف یا کاهش افت تحصیلی بستگی دارد. خسارات ناشی از شکست تحصیلی، مطالعه جامع و پیگیرانه وضعیت آموزشی و تحصیلی دانش آموزان را می طلبد تا با شناخت عوامل احتمالی ایجاد کننده افت، راه موفقیت بیشتر دانش آموزان هموار گردد.
در همین راستا و با توجه به اهمیت موضوع، تحقیقات بی شماری در خصوصافت تحصیلی توسط متخصصین تعلیم و تربیت و دانشجویان علوم تربیتی در داخل و خارج از کشور انجام شده و عوامل بسیاری که در ایجاد این پدیده نقش دارند شناسایی شده است. با توجه به نتایج تحقیقات، علل و عوامل ایجاد افت تحصیلی را می توان به سه دسته زیر تقسیم کرد:
الف) عوامل شخصی یا فردی
ب) عوامل درونی نظام آموزشی
ج) عوامل بیرونی
وسعت آماری افت تحصیلی در منطقه بندر امام خمینی و بخصوص در درس فلسفه و منطق و کمبود مطالعات عمیق برای ریشه یابی و مبارزه با این مسئله، پژوهشگران را بر آن داشت تا علـلو عوامـل اصلی افت تحصیلی در درس فلسفـه و منطق پایـه ی سـوم رشته ادبیات و علوم انسانی را از دیدگاه دبیران این درس و دانش آموزان بررسی نموده و راههای عملی در رابطه با جلوگیری از این معضل را ارائه نمایند.
پیشینه ی تحقیق
در تحقیقی کرمی و عساکره (1386) با عنوان «شناسایی علل افت تحصیلی دانش آموزان دختر سال اول متوسطه بندر امام خمینی (ره)» که بوسیله ی پرسشنامه ی محقق ساخته ی 30 سؤالی انجام شد با جامعه ی آماری 610 نفری و نمونه ی آماری 291 نفری دختران پایه ی اول متوسطه ی منطقه ی بندر امام خمینی (ره) مهمترین علل افت تحصیلی از دیدگاه دانش آموزان عبارت بوده است از:
1- عامل شخصی و خانوادگی با 16 ماده.
2- عامل معلم با 10 ماده.
3- عامل نظام مدرسه ای با 4 ماده.
در این تحقیق مهمترین عوامل ایجاد کننده افت تحصیلی از دیدگاه معلمان عبارت بوده است از 1- ضعف انگیزه و بی هدفی دانش آموزان، 2- توجه روزافزون به مد و آرایش، 3- عدم اعتماد به نفس، 4- عدم ارتباط صحیح با دبیران و کم توجهی بعضی از دبیران به دانش آموزان پر تلاش.
در تحقیقی دیگر جباری (1385) با عنوان «بررسی علل و عوامل افت تحصیلی درس ریاضی دوره راهنمایی از دیدگاه دانش آموزان و دبیران منطقه بندر امام خمینی» که به وسیله ی پرسشنامه ی محقق ساخته 34 سؤالی انجام شد با جامعه ی آماری 1557 نفری دانش آموز و 30 نفر دبیر و نمونه آماری 409 نفری دانش آموزان دوره ی راهنمایی منطقه ی بندر امام خمینی چنین بدست آوردند که:
عامل افت تحصیلی درس ریاضی از دیدگاه دانش آموزان دو عامل مؤثر 1- عامل معلمبا 17 ماده ، 2- عامل شیوه های مطالعه با 6 ماده، مهمترین عوامل و ماده هایی هستند که از دیدگاه
دانش آموزان باعث افت تحصیلی در درس ریاضی می باشند. در این تحقیق مهمترین عوامل ایجاد کننده افت تحصیلی از دیدگاه معلمان عبارت بوده است از عدم ممارست و تمرین کافی دانش آموزان در منزل، کم بودن ساعات تدریس هفتگی، نداشتن علاقه و انگیزه ی تحصیلی در دانش آموزان ، وجود تک ماده (تبصره) در سالهای قبل در درس ریاضی، عدم وجود وسایل کمک آموزشی سمعی- بصری در مدارس، توجه دانش آموزان به مسائل غیر رسمی در حین تدریس معلم، امکانات و فضای آموزشی نامناسب کلاس های درس.
پولادی (1375) در پایان نامه ی خود با عنوان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
فهرست
مقدمه 01
نقش مادران در یادگیری 02
بررسی عوامل روانی،اجتمایی و آموزشی موثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان 04
بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیاء و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان 07
نکاتی برای جذب اولیای دانش آموزان 010
نتیجه گیری 012
پیشنهادات 014
منابع 016
مقدمه
حضور یک فرزند با هوش و درسخوان در خانواده که از همان سالهای اول تحصیل قابل تشخیص است، وظیفه والدین و به خصوص مادر را صد چندان میکند. متأسفانه مادران وظیفه خود را در این میبینند که بالای سر فرزندشان بایستند، تا او مشقهایش را بنویسد، از او درس بپرسند، دیکته بگویند و یا حتی بعضی از کارهای درسی فرزندشان را انجام دهند.
هدف و تمرکز همه این فعالیتها- فرزند- است، اما این کارها تا چه زمانی میتواند موثر باشد؟ چند درصد از والدین از چنین روشهایی به نتایج موثر و ماندگاری میرسند؟
مادرانی که علاقهمند به پیشرفت مستمر و واقعی فرزندشان هستند، باید جهت قسمتی از فعالیتها را به طرف خود برگردانند. مادران باید پا به پای فرزندان، پیش روند، اما نه در امور درسی، بلکه در رشد فکری و فرهنگی.
یک مادر منطقی، در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا میبرد و به آنچه دارد قانع نمیشود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثی اختصاص نمیدهد بلکه در تربیت فرزند، وقتهایش را به زمانهایی برای سرگرمی و زمانهایی برای ارتقای اندیشه تقسیم میکند.
هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر بروضعیت تحصیلی دانشآموزان است. برای دست یابی به این هدف،متغیرهای گوناگون مرتبط با عملکرد تحصیلی اعم از متغیرهای فردی وشخصیتی دانشآموزان،متغیرهای مربوط به عوامل آموزشی از قبیل نگرش به رفتار معلم، مدیر، مشاور، امکانات آموزشی آموزشگاه و متغیرهای خانوادگی، از قبیل نوع روابط باسرپرست، تعداد خانوار و... را شناسایی و از طریق تدوین فرضیه، ارتباط این متغیرها را با وضعیت تحصیلی دانشآموزان تعیین شد .
نقش مادران در یادگیری
نقش مادر، به خصوص در شرایطی که پدران حضور کمتری در خانه دارند، در سطح فکری خانواده مهمتر است. این موضوع شاید خلاف تصور عدهای باشد که در مسائل فکری خانواده نقش پدر را مهمترمیدانند. شاید خود مادران هم تصور نکنند که چقدر در سطح فکری و فرهنگی خانواده میتوانند موثر باشند. یادآور میشود که سطح فکری، فقط به معنای سطح تحصیلات نیست و عوامل دیگری در این خصوص موثرند.
مادر چه نقشی در افت و یا ارتقای سطح فکری خانواده دارد؟
- مادران، اعم از شاغل و غیرشاغل، حضور بیشتری در خانه دارند. از طرف دیگر، مادرها بسیار بیشتر از پدرها، پیگیر روند تحصیلی فرزندانشان هستند. در دوره ابتدایی که بنیادیترین سالهای تحصیل را در برمیگیرد، بیشتر مادرها نقش کنترلکننده مستمری دارند. به طور معمول، پدرها از دورههای راهنمایی و متوسطه بیشتر وارد عمل میشوند، آن هم به عنوان اهرمهای فشار، خلاصه آنکه، حداق در 10سال اول زندگی، ارتباط مادر با فرزند بیش از هر کسی است و تأثیر مادر در سطح فکری فرزند هم، میتواند بیش از هر کسی باشد.
کدام مادرها سطح فکری فرزندان و خانواده را پایین میآورند؟
- مادرانی که بیشتر وقت آنها پای تلویزیون میگذرد، سوژههایی را در زندگی دنبال میکنند که پیش پا افتاده و غیرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامهها دنبال صفحه حوادث میروند و مجلاتی را میخرند که شامل مطالب بیخاصیت و خنثی است، بحثها و گفتوگوهایشان با دوستان و همسر و سایرین درباره مسائل روزمره و تکراری است، حوصله فکر کردن درباره موضوعات جدی زندگی را ندارند، به غذا و پوشاک فرزندشان اهمیت زیادی میدهند، مسائل فکری فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه میکنند و...
اگر بپذیریم که یک فضای مساعد فرهنگی تا چه حد میتواند در رشد فکری کودکان موثر باشد، آنگاه باید به رفتارهایمان با تأمل بیشتری بنگریم. مادری که وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکند، هیچ یک از سریالهای جدی و غیرجدی را از دست نمیدهد، با اشتیاق داستانهای پیش پا افتاده و الکی فیلمها و سریالها را دنبال میکند و به توضیح و تفسیر آنها هم میپردازد، چه تأثیر مثبتی میتواند در سطح فکری خانواده بر جای بگذارد؟ این مادر چگونه میتواند از فرزندش انتظار داشته باشد که با شوق و رغبت درسهایش را بخواند؟
مادری که حوصله مطالعه ندارد و یا مطالعهاش شامل سوژههای غیرجدی است، چگونه میتواند توقع فرزندی کتاب خوان داشته باشد؟ مادری که تحصیلات سطح بالایی ندارد و برای ارتقای آن هم تلاشی نمیکند، چگونه میتواند به فرزندش توضیح دهد که درس خواندن مهم است؟ مادری که از شرایط فکری و اجتماعی زمانه اطلاعی ندارد و با افکار فرزندش فاصله دارد، چگونه میتواند او را درک کند؟ مادری که خورد و خوراک و پوشاک فرزندش، دغدغهای جدیتر از رشد فکری اوست، چگونه میتواند به رشد فکری فرزندش کمک کند؟
عجیب است که پدرها و مادرها، خود با یادگیری غریبهاند و یا به نوعی از آن فرار میکنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصیلی، از همه پیشی بگیرند. خیلی از والدین حتی این زحمت را به خود نمیدهند که با شیوههای منطقی با درس و مدرسه فرزندانشان برخورد کنند. فقط بر آنچه خود بدان رسیدهاند، اصرار میورزند.