لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
اقتصاد درایل بختیاری
درشهریورماه 1320 عشایر بختیاری کوچ بزرگ و جمعی خود را آغاز کردند و روستاهائی که طی این سالها بوجود آمده بودند بدست فراموشی سپرده شدند و اکنون ازبعضی اطاقهای آنها فقط برای انبار استفاده میشود. با این کوچ جمعی تمام افراد خانواده در امر دامپروری شرکت جستند و توصعه دامپروری افزون شد. و تقویم کار سالانه و فصل ییلاق و قشلاق ایل بصورت منظم درآمد.
درحال حاضر ییلاق طوایف بختیاری در غرب استان اصفهان و قشلاق آنها درشرق استان خوزستان است و درة بازفت و کوه زردکوه حدفاصل آن. طوایف بختیاری از گرمسیر به سردسیر و بالعکس را باید از راههای طولانی و صعبالعبور بگذرند. بعنوان مثال مسیری که طایفه باباهای از گرمسیر تا سردسیر و یا بالعکس همراه با دام طی میکند 170 کیلومتر است، و دامها در منطقه سردسیر برای تعلیف درحدود 30 کیلومتر ـ یعنی از کوهرنگ تا دامنههای زردکوه ـ و در گرمسیر در حدود 120 کیلومتر ـ یعنی از لالی (نزدیک مسجد سلیمان) تا شعبیه (نزدیک اهواز) ـ نقل مکان میکنند. تقویم زمانی این نقل مکانها بشرح زیر است: از پانزدهم آذرماه تا اول فروردینماه درشعبیه (اهواز) هستند.
از اول فروردینماه تا اول اردیبهشتماه در راه هستند تا به کوهرنگ برسند. از پانزدهم تیرماه تا اول مهرماه در دامنههای زردکوه هستند. از اول مهر تا پانزدهم آبانماه در راه هستند تا به گرمسیر برسند. از پانزدهم آبانماه تا 15 آذرماه در لامردان و لالی هستند. طبق مقرراتی که درایل بختیاری وجود دارد و بصورت یک سنت پایدار باقیمانده است درطول مسیر کوچ حدامثر زمان توقف عادی در منزلگاههای مسیر کوچ که مراتع دیگران است 24 ساعت میباشد. اگر گرفتاری از نوع دزدی اموال و دام پیش آید میتوانند 48 ساعت توقف کنندو اگر مریض داشته باشند میتوانند یک هفته دریک جا بمانند و در تمام این مدت توقف، دامها از مراتع همین منزلگاهها بهره خواهند برد. البته ایل درطول مسیر توقفهای کوتاه مدت یک یا دو ساعته نیز دارد که به وارسی گلهها میپردازند که دامی مفقود نشده ویا به گلهای دیگر نرفته باشد.
گفتیم که اساس اقتصاد در ایل، دام و تولیدات دامی است، مالیاتی نیز که چرخ رهبری ایل را در گذشتهها میگردانده است از فرآوردههای دامی گرفته میشده تا حدی که در بافت اجتماعی و سیاسی ایل نیز اثر گذاشته است. کمااینکه طریقه گرفتن مالیات از فردفرد ایل موجب پیدایش دو گروه جدا ازهم بنامهای هفتلنگ و چهارلنگ شده است.
ایل بختیاری را خوانین وقت براساس میزان تولید فرآورده های دامی و بهتر و بدتر بودن مراتع و وسعت آن و کم و زیادبودن تعداد دام و همچنین تعداد نفراتی که درایل قدرت کارآئی در امر تولید دامی و پرورش آن داشتهاند،برای گرفتن مالیات آن را به دو بخش تقسیم کردهاند. از یک بخش که دام زیادتر ومراتع بهتر داشته مالیات بیشتری میگرفتهاند و ازبخش دیگر مالیات کمتر.
واحد گرفتن مالیات دامی که در زمان سلطنت رضاشاهکبیر دریافت آن ملغی گردید درایل، مادیان تعیین شده است، و هر مادیان چهارلنگ (چهارپا) دارد. برای هر رأس مادیان سالانه مقداری پول معین بعنوان مالیات گرفته میشده است (طی سالهای متمادی از 10 ریال تا 30 ریال).
نسبت گرفتن مالیات ازبخش غنیتر ایل به مقیاس زیر بوده است: 20 رأس میش = یک رأس مادیان و برای هر رأس مادیان که چهارلنگ محسوب میشده بعنوان مثال 10 ریال مالیات سالانه. 20 رأس بز = یک رأس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. 4 رأس گاو = یک رأس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. 4 رأس خر = یک رأس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. یک رأس مادیان = یک رأس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. این جدول اساس گرفتن مالیات برای غنیترین گروه ایل بوده است و چون یک رأس مادین آنها برابر با واحد گرفتن مالیات دامی یعنی چهارلنگ محسوب میشده بنام چهارلنگ هم معروف شدهاند.
گروه دیگر که قدرت مالی کمتری داشتهاند همین مقدار مالیات را به اندازه هفتلنگ مادیان میدادهاند، یعنی دو رأس مادیان (هشتلنگ) منهای یک لنگ، یعنی هفتلنگ و بهمین نام هم معروف شدهاند. بدین معنی که اگرکسی از گروه هفتفنگ 7 رأس مادیان داشت، درست باندازه 4 رأس مادیان گروه چهارلنگ مالیات میداد و این نسبت در مورد سایر حیوانات نیز بوده است،مطابق با جدول زیر:
رأس بز = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
35 رأس میش = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
7 رأس گاو = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
7 رأس خر = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
یک رأس مادیان + سهلنگ مادیان دیگر یعنی 7 لنگ مادیان = یک رأس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. و میبینیم که مثلأ در گوره چهارلنگ برای 20 رأس میش سالانه 10 ریال مالیات گرفته میشود، درصورتیکه در گروه هفت لنگ برای 35 رأس میش سالانه همان 10 ریال گرفته میشده است. البته حیوانان نازا مثل قاطر و حیوانات نر و برهها و بزغالهها و میشهائی که درآن سال نازا (قصر) بودهاند ـ یعنی کلیه حیواناتی که تولید مثل نمیکردهاند ـ ازاین مالیات دامی مستثنی بودهاند و در موقع سرشماری دامها (باصطلاح خودشان موقع "شاخکردن") به حساب نمیآمدهاند. درمورد همین مالیات گرفتن،خوانین بدلائل سیاسی در خود ایل، و نزدیکی و دوری طایفهها به خوانین، بین طوایف فرق گذاشتند؛و امتیازاتی دادند و امتیازاتی گرفتند. مثلأ بعدها؛ دو رأس مادیان طایفه بابا احمدی یک رأس محسوب شد، و 4 رأس مادیان طایفه بهداروند یک رأس، و یک رأس مادیان طایفه باباهادی یک رأس به حساب آمد. هرچند که طایفه باباهادی جزو طوایف هفت لنگ است نه چهارلنگ.
گرفتن مالیات توسط کلانتران ایل انجام میگرفت و علاوه براینکه این کلانتران ازطرف خوانین از پرداخت مالیات معاف بودند،بعد ازهر آمارگیری و گرفتن مالیات، 4 رأس بره، 4 رأس میش، چهارمن روغن، 60 تومان پول و 100 تا 200 من گندم حق کلانتری دریافت میداشتند.
بطوریکه ذکر کردیم گرفتن مالیات دامی از افراد ایل درزمان رضاشاه ملغی شد ولی نامهای هفتلنگ و چهارلنگ روی دوگروه ایل بختیاری همچنان باقی ماند و درایل دو سازمان جدا ازهم بوجود آورد.
مرتع
مهمترین مسئلهای که برای عشایر دامدار بختیاری وجود دارد مراتع سرسبز برای تعلیف دامهایشان میباشد. همین عامل سبب کوچ عشایر میگردد وییلاق و قشلاق رفتنشان و نظامی خاص ازنظر تقویم زمانی برای توقفهای پیدرپی در مراتعی که علف برای تغذیه دامهایشان درآنجا فراوان باشد. اسناد مالکیت خطی (بنچاقها) که برای اراضی بختیاری در دست بزرگان فامیل است، نشان میدهد که هرکدام از "تش tac "ها (کوچکترین واحد سازمانی ایل که حالت سازمان یافته خود را حفظ کرده است) دارای مرتع و زمین مشخصی است و حتی یک وجب ازخاک بختیاری وجود ندارد که بدون سند مالکیت باشد.
این بنچاقها اغلب ممهور به مهر خوانین است و محدوده زمینهای تش را بخوبی مشخص کرده است. چنین بنظر میرسد که خوانین این زمینها را به دلایل سیاسی و پرداخت حقوق دیوانی بصورت تیول و یا صوردیگر از فرمانروایان و پادشاهان وقت گرفته و سپس هرقطعه بزرگی ازآنرا به شخص معینی که در نظام فرمانروائی او به ایل نقش مؤثری داشته است،فروخته، و یا به مدت طویلی واگذار میکرده است. این زمین درطول تاریخ دربین اولاد آن شخص که بصورت "تش" مستقلی در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .docx :
جعفرقلی سردار بهادر (سرداراسعد بختیاری) به همراه تفنگچیان بختیاری
زندگی نامه:
علی قلی خان سردار اسعـد بختیاری، سومین فـرزند حـسیـنـقـلی خان هفت لنگ ایلخانی است. او پس از کـشته شدن پـدرش به دستور ظل السلطان، یکـ سال در زندان ظل السلطان بسر برد و خانوادهً آنها تا زمان بـه قـدرت رسیدن اتابک در انزوا بسر میبردند. اما با بـه قدرت رسیدن علی اصغر خان اتابک اعظم (امین السلطان)، باز ستاره ًاقـبال آنها درخـشید و برادرش اسفـندیارخان (سردار اسعـد اول)به سمت ایلخانی بخـتیاری و علیقلی خان به فـرماندهی سواران بـخـتیاری در تـهـران منصوب شد. در واقعه قـتـل ناصرالدین شاه، ماًمور نظم تـهـران گـردید و در زمان مظفرالدین شاه نیز با عنوان سرتیپی در فرماندهی سواران بـختیاری سرتیـپـی باقی بود. در سال ۱۳۱۴ هـجری قـمری هـزار تومان مـقرری برای او به پاس وفاداریش به دولت تعـیـین گـردید. مدتی نیز به عـنوان ایلخانی بخـتیاری از جانب مظفرالدین شاه انـتخاب شد. اما در این سمت با رقابت شدید برادرش نجـفـقـلی خان صمصام السلطنه که از او بزرگـتر و طبق پـیمان نامههای سران ایل، ایلخانیگـری از آن او بود، مواجه شد و کناره گـرفت.
او بعـد از عـزل اتابک دیگـر به گارد سلطنـتی مراجعـه نکرد و بـیشتر اوقات خود را در بـختیاری میگـذراند. در سال ۱۳۱۸ هـجری قـمری به هـندوستان و مصر سفر کرد و به زیارت مکه نائـل گـردید و سپس عازم پاریس شد. دوسال تمام در پایتختها و شهـرهای مهـم اروپا زندگـی کرد و به عـضویت فرماسونری درآمد.
او در سال ۱۳۲۰ هـجری قـمری به تهـران آمد. در سال ۱۳۲۱ هـجری قـمری که اسفـندیار خان، برادر بزرگـش فوت کرد، راهـی بخـتیاری شد و بـین برادران و عـموزادههایش (فرزندان حاج امامقـلی خان) صلح و آشتی برقـرار کرد. در سال ۱۳۲۲ هـجری قـمری به پـیشنهاد عین الدوله از طرف مظفرالدین شاه لقب سردار اسعـد و نشان حمایل به وی داده شد و ماًمور نظم لرستان گـردید.در این مسیر پر پیچ و خم نیز از حمایت های سردار میهن پرست و شجاعش سید عبدالحسین شیرمردی بهره می برد.
سردار اسعد و مشروطیت
سردار اسعد پس از افـتـتاح مجـلس اول، در ۱۸ شعـبان ۱۳۲۴ هـجری قـمری برای معـالجهً چـشم خود باردیگـر به اروپا رفت و در پاریس اقامت گـزید و به مطالعـه و ترجـمهً کتب خارجی پـرداخت. پس از بمباران مجلس، در روز سه شنبه ۲۴ جمادی الاول سال ۱۳۲۶ هـجری قـمری که تعـدادی از رجال و آزادیخواهان راهی زندان شدند او در پاریس بود.
سردار اسعـد در بـین خوانین بختیاری، امتیازات ویژهای داشت. در تاریخهای بختیاری که شرح اختلافات و درگیریهای داخلی را نگـاشتهاند، بـندرت از او در دسته بندیهای خانوادگی یاد شدهاست. سردار اسعـد را میتوان محـور اتحاد در ایل دانست. سردار ظفر مینویسد:
«حاج عـلیقلی خان هـیچوقت مایل به جنگ نبود، خاصه جنگ مابـین بنی اعمام و برادران».
سردار اسعـد در امور سیاسی نیز فردی توانا بود. او این امتیاز را با حـضور گـسترده اش در دستگـاه دولتی از زمان ناصرالدین شاه کسب کرده بود. سردار اسعـد در آثار مربوط به رجال معـاصر دارای سیمای مثـبت و روشنی است. قـزوینی او را دارای اخلاق حسنه دانستهاست. عـلاقه به عـلم و دانش و مطالعـهً کتب داخلی و خارجی، بخصوص مطالعـه آثار مربوط به تاریخ، از ویژگـیهای دیگر اوست؛ قزوینی مینویسد:
«من آن مرحوم را خوب میشناسم و در تمام مدت اقامت او در پاریس هـفتهای دوسه مرتبه او را میدیدم و غالبا صحبت ما از تاریخ بود؛ زیرا که او به تاریخ بسیار عـلاقه داشت».
وی دراین باره اشاره به تالیف تاریخ بختیاری بدستور او و ترجمه کتابهای زیادی از زبانهای خارجه به زبان فارسی دارد. از آن جـمله سفرنامهً شرلی تاورنیه و مجلات و کـتب آبی انگـلیسی را میتوان نام برد. ملک زاده در این باره مینویسد:
«حاج عـلیقلی خان سردار اسعـد که از خوانین روشنـفکر بختیاری بود، دبستانی برای فرزندان ایل تاًسیس کرد و معـلمینی از تهـران برای تدریس اجیر نمود؛ و نظافت آن مدرسه را به شیخ علی ناظم که از مردان روشنفکر بود سپـرد».
وی میآفزاید، بدستور او تـعدادی از دانش آموزان این مدرسه به خارج اعزام شدند. کسروی نیز او را مردی دانش دوست و آگاه دل نامیده است؛ و یحیی دولت آبادی نام او را جزء اولین مجلسی که از افراد علم دوست در رجب ۱۳۱۵ هـجری قـمری تـشکیل شدهاست، میآورد. و احمد پـژوه وی را یکی از چهـار پـنج تن مبارز با وقوف به کار، آگـاه و صمیمی میداند.
بنا به تصریح ملک زاده، سردار اسعـد هـمکاری خود با مجامع آزادی خواهی را از سال ۱۳۲۲ هـجری قمری آغاز کردهاست. در دوازدهـم ربیع الاول هـمین سال، جلسهای از رجال آزادیخواه در باغ شخصی سلیمان خان میکـده و به رهـبری او برگـزار شد. ملک زاده این مجمع را هـستهً اصلی انـقلاب مشروطیت ایران میداند.
گرچه نام سردار اسعـد در لیست اصلی نیامدهاست، اما او مینویسد:
«بطوری که نگارنده این تاریخ از کسانی که هـنوز زندهاند و در آن جـمع حضور داشتهاند تحقـیق کردهام، بحرالعـلوم کرمانی، برادر شهـید سعـید مرحوم روحی و حاجی عـلیقـلی خان سردار اسعـد بخـتیاری و سلیمان میرزا هـم در آن جـلسه حضور داشتـند».
اما با این وجود در طی سالهای بعـد تا سال ۱۳۲۶ هـجری قـمری از او برای حـمایت از مشروطه حرکتی مشاهـده نگـردیدهاست، و یا نگـارنده به موردی دسترسی نیافـتم. قـبل از سال ۱۳۲۴ هـجری قمری که مبارزه ضد استکـباری مردم شکـل میگرفت، سردار اسعـد مشغـول امورات ایل بخـتیاری بوده و افزون طلبیهایی از او و برادرش سردار ظفر مشاهـده میگردد، و چـنانکه گـفـته شد در سال ۱۳۲۴ هـجری قـمری عـازم اروپا میشود.
سردار اسعـد هـمکاری خود با آزادیخواهان را پس از به توپ بستن مجـلس شورای ملی و در سال ۱۳۲۶ هـجری قـمری بطور آشکار، آغاز کردهاست. در این سال، با تـجـمع مشروطه خواهان و رجال مخالف محمدعـلی شاه در اروپا، سردار اسعـد نیز به جرگـه آنان پـیوست. این افراد در سه شهـر متمرکز شده بودند. یک دسته که از حـیث تعـداد زیادتر بودند و از حیث نام و آوازهً حـکومتی مشهـورتر، افرادی بودند که در پاریس جمع شده بودند. علاءالدوله، سردار اسعـد، ظهـیرالسلطان، احتـشام السلطنه، مخـبرالسلطنه و امیر اعـظم از آن جـمله بودند. اینها از گـروه اعـیان، وزراء، شاهـزادگـان و نمایندگان مجلس بودند، و افرادی از این قبـیـل با آنها در تماس بودند، مانند مـحـمد خان قـزوینی، دکتر اسماعیل خان مرزبان(امین الملک)، دکتر جلیل خان ثـقـفی، دکتر عـبداللطیف گـیلانی و چـند تن دیگـر.
دسته دوم لندن را پایگـاه خود قرار داده بودند و کـمیتهً ایران را به کمک عـدهای از انگـلیسها تاًسیس کرده بودند. تـقی زاده، میرزا آقا تبریز(حسین زاده تبریزی) و سید محـمد صادق طباطبایی از این گـروه بودند و معـاضد السلطنه پـیرنیا نیز ابـتـدا در جمع آنها بود.
دسته سوم کـسانی بودند که در سویس مستـقر شدند. علی اکـبر دهـخدا، قاسم خان صوراسرافیل و معـاضد السلطنه پـیرنیا چـهـرهای معـروف آنها بودند. هـتـل لاپـرری در شهـر ایوردن مرکز تجـمع آنهـا بود. این گروه نظام نامهً ترکهـای جوان را در اخـتیار داشتـند و بر اساس آن فعـالیت میکردند.
این سه گروه هـماهـنگی کاملی نداشتـند و ترکـیت سیاسی آنها با هـم فرق میکرد. اما در موقعـیت حساس سال ۱۳۲۶ هـجری قـمری با هـم متـحد شدند.
سردار اسعـد، در این برهـه حساس از تاریخ ایران، در بـین این مجامع، مهـرهای است که به لحاظ موقعـیت حساس و قـدرت جـنگی ایل بخـتیاری، برای نجات کشور از استـبداد مـحـمد علیشاهی برگـزیده میشود. زیرا به لحاظ عدم وجود نیروی نظامی سازماندهی شده، قدرت نیروئی ایلات تعـیـین کننده بود. پـاولویـچ مینویسد:
«ایلها، یگـانه نیروی مسلح کشور محسوب میشدند. به عـلت ضعـف شاه، نیروی مسلح ایلها برای نگـهـداری تاج سلطنتی بهـر قـیمتی میبایست حـفظ شود».
قـدرت ایل بـختیاری در بین ایلات در این زمان، تعـیـین کننده بود. بطوریکه شاه نیز برای نجات خود به آنهـا دل بسته بود و چـنانکه گـفته شد، عـین الدوله برای غـلبه بر تـبریز، هـزار سوار بـختیاری درخواست کرده، و خود خوانین نیز براین قـدرت واقـف بودند و حـتی آنـهایی که در رکـاب شاه بودند نیز گـاهـی وسوسه میشدند که به مشروطه خواهان بـپـوندند و نام نیکی از خود بر جای بگـذارند. شاه نیز از پـیوستن آنها به انـقـلابـیون وحـشت داشت.
اما در حالیکه ملت در فشار استبداد بود، استـفاده از بخـتیاریها خود راه چارهای بود که میبایست تجربه شود. بنابراین با اصرار افرادی چـون معـاضدالسلطنه پـیرنیا و مخـبرالسلطنه، سردار اسعـد نـقش اصلی را به عـهـده گـرفت. در این باره قـزوینی مینویسد که معاضدالسلطنه پـیرنیا، از وکـلای دوره اول
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
به نام خدا
مقدمه
بَختیاری نام یکی از قومهای بزرگ لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. لر کوچک نیز نقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند.
برای نخستین بار حمدلله مستوفی در شمارش طوایف لر بزرگ از بختیاری نام برده است طایفهای که ظاهراً بعدها قدرت و شوکت بیشتری یافته و سرانجام اکثر منطقه لر بزرگ با همان نام بختیاری شناخته شده است.
در روزگار صفوی نام بختیاری از واژهٔ بختیاروند که یکی از طایفههای مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد. با این حال منابع تاریخی در اوایل سدهی هشتم نام بختیاری را متذکر شدهاند.
در اوایل پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیاری جزء خاک فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم بهشمار میآمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری گاهی جزء فارس و گاهی جزء حکومت خوزستان بود.
بختیاریها در طول تاریخ منطقه همواره حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی موثری داشتهاند، بهویژه حضور ایشان در انقلاب مشروطه بسیار برجستگی دارد. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاریها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری است که در کتاب تاریخ بختیاری به شمهای از گذشته بختیاریها و سایر لرها اشاره کرده است . از نظریاتی که درباره نام بختیاری وجود دارد ایناست که بختیاریها همان باختری ها یا ساکنانِ زاگرسِ باختری هستند. بختیاریها دودمان اتابکان لر (هزار اسفیان) را تشکیل دادند که مرکز آن ایذه بود.
چکیده
زیستگاه
بختیاریها در استانهای چهارمحال و بختیاری شامل محلهای لار که از سورشجان (سروشگان) شروع و تا سودِجان ادامه دارد ومتعلق به طوایف بهداروند و مُنجِزی باب و طوایفِ راکی و همچنین دیگر عشایر بختیاری و منطقه میزدج(مکان ایزدجی ها)از منطقه جونقان کنونی شروع و تا کوهرنگ ادامه دارد و هم اکنون هم کوهرنگ جداشده است و منهای طایفه فروزنده و امانی ها که ترکِ بلوردی هستند دیگر طایفه های سکنه جونقان، بختیاری هستند و فارسانیها که بیشترِ مهاجرتهای صورت گرفته در آن از منطقه شیراز بوده است.
دیگر طوایف سهید و دینارونی باب و بابادی و... هستند و اما نام کیار را از کوه کلار از ایل دورَکی گرفته شده واز دستنا شروع و تا گهرو ادامه دارد تا منطقه سیبک که گویش و آداب آنها بختیاری است و همچنین منطقه گندمان از گلوگرد شروع و تا دوراهان پایان می یابد و منهای طوایف کمی از شهر بلداجی (که قشقائی هستند و اصالتاً بختیاری می باشند اما در حال حاضر به زبان ترکی صحبت می کنند).اما خارج از محلهای بختیاری شامل شهرکرد، فرخشهر تا منطقه سامان با اینکه اصالتاً بختیاری نیستند و بیشتر از مناطق باختری به آنجا کوچیده اند اما امروزه در قلمرو جغرافیایی بختیاری و بخشی از تاریخ و هویت بختیاری محسوب میگردند.
همچنین این پراکندگی در قسمت بزرگی از خوزستان شامل مسجد سلیمان، ایذه (شوشتر)،(دزفول)،(گتوند) و بخش هایی از اهواز تا هندیجان و ماهشهر و قسمتهایی از اصفهان (داران و فریدون شهر تا مرز گلپایگان و خوانسار و زرین شهر) و همچنین قسمتی از لرستان که بیشتر شامل شهرستانهای الیگودرز و ازنا میباشد هم انجام شده است. شهرکرد یا با گویش محلی دهکُرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری و به عبارتی مرکز بختیاری سردسیری است. مرکز بختیاری گرمسیری هم ایذه در خوزستان است. با این وجود ساکنین اصلی شهرکرد کرد نبوده واغلب از طایفههای گوناگون تشکیل شده است. مانند بنی طالبیها از گیلان غرب و واحد از حبشه و تمدنها و مختاریها که از دراویش یزد بودند و همچنین طوایف نَمدمالان از هندوستان که از عهد اتابکان مهاجرت نموده اند و طوایف نافیانها، عبدللهیها، استکیها، بلالیها از توف-اسپیدِ کوهرنگ، صَفرپورها و... که ریشه در تاریخ قدیم دهکرد دارند، بختیاریاند اما کمکم با لهجه لِنجانی خوگر شدهاند و این لهجه شباهت و اشتراکات زیادی با لهجه اصفهانی های امروزی دارد.
تبار بختیاریها
پارسی بودن بختیاریها
زبان بختیاریها پارسی میانه است و کمتر می توان واژهای بیگانه از قبیل زبانهای عربی و ... را در آن دید . اصیل ترین بختیاریها زبانی خالی از واژه های عربی دارند و یک پارسی اهل شیراز کاملاٌ زبان آنان را می فهمد. مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری (پارسی دری) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف میگویند : گفت ندارد (حرف ندارد) و کمترین میزان مخلوطی با زبان عربی را دارد. بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است. یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است.
لباس مردان (چوغا) یا(چوخا) دارای خط های سپید و سیاهی است که خطهای سپید به بالا و خطهای سیاه به پایین میآیند و این نشانه برتری سپنتا مینو (دشمن اهریمن) بر انگره مینو (اهریمن) است . که این پوشاک در عهد هخامنشی رایج بوده است . لباس زنان هم که شامل شلوار قری ؛ مینا یا مینایی و لچک است که با بسیاری از ایل های اصیل ایرانی مشترک است (چیزی مانند لباس خانم شقایق دهقان در شب های برره) این لباس اصلی ترین لباس زنان دوران هخامنشی - سلوکیان - اشکانیان و ساسانیان بوده است.
موسیقی آنان به دوران ساسانیان بر می گردد و شامل سرنا و کرنا و کوس (طبل) و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا است. ( طایفه) توشمال که سرپرستی موسیقی را در ایل بر عهده دارند اکنون هم در مجالس عروسی هنرمندی خود را به نمایش می گذارند .
نام تشها (طوایف) نامهایی پارسی و تا حدودی درباری است. برای مثال نام تش :: شهنی :: از واژه :: شیه :: به معنای آوا و صدای اسب گرفته شده که گفتهاند روزگاری این اقوام پرورش دهنده اسب بوده و یا بی ارتباط با اسب نبوده اند. اصیل ترین آنان موهایی قهوهای و چشمانی رنگی دارد. قد بلند هم یکی از صفات ظاهری آنان است. مردان آنان بدنی ورزیده و کاری دارند. نام های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
پارس و تاسیس دولت هخامنشیان در بختیاری
گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا " حدود 700 قبل از میلاد آنان در محوطه ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر شوشتر در ناحیه ای که ایشان پارسواش ی پارسوماش(مسجد سلیمان)نامیده اند و این نام در سالنامه های آشوری ذکر شده-اقامت گزیده اند نامبرده در دنباله ی بحث خود اضافه می کند که : «اما در باب پارسیان باید گفت که در حدود 700 قبل از میلاد آنها در پارسوماش در کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر ، ناحیه ی واقع در دوسوی کارون نزدیک انحنای بزرگ این رود پیش از آنکه به سوی جنوب برگردد ، مستقر شدند.ایلام دیگر در آن زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت کند .همین ناحیه که همواره بخشی از مستملکات ایلام بود و پارسیان احتمالا" سلطنت آنان را می شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را -که مقدور بود بسیار بزرگ گردد-تاسیس کردند و نام خویش را بدان دادندکشور کوهستانی پارس ( پرسید )باستانی در جنوب«پارتاکنا»بوده و از جنوب شرقی به دره های رود کارون و کرخه که در میان دنباله رشته کوههای زاگرس قرار داشتند محدود بود.ناحیه اخیرالذکر همان ایلام باستانی یا سوزیان(خوزستان ، شوش)یکی از مراکز قدیمی ترین تمدن ها بوده و از جانب غرب خاک ماد ،با آشور هم مرز بوده استچیش پیش ( 675-640 ق.م) پسر و جانشین هخامنش بیشتر عنوان «پادشاه شهرانشان » یافته و ناحیه مزبور را تا شمال شرقی پارسوماش اشغال کرده بودمراحل سقوط ایلام را باید در واقع مراحل صعود و شکل گیری دولت پارس ها در پارسوماش دانستدر همین شهر بود که سر کرده ی پارس ها به نام «چیش پیش »سنگ بنای حکومت پارسیان را در ایران بنا نهاد وی که از خاندان هخامنشی بود با استفاده از انحطاط ایلام ، آنشان را که در نزدیکی پارسوماش بود تسخیر و خود را پادشاه بزرگ شهرآنشان خواند و این امر ظاهرا از آن رو بود که آنشان به سبب آنکه در خط ایلام نام و آوازه ای بیشتر داشته بیش از نام پارسوماش میتوانست حس غرور وی را ارضا کند .پس از مرگ وی ( چیش پیش ) پادشاهی پارسیان عبارت بوداز ایالت پارسوماش که انشان و پارسه نیر بدان افزوده شده بود او قلمرو خود را مانند سلاطین مرونژی بین دو پسر خویش تقسیم کرد : اریارمنه کا در ناز و نعمت به دنیا آمده بود ( 640-590ق.م)و کوروش اول(حدود 640-600)که «شاه بزرگ»پارسوماش شد.
به روایت کتیبه ی بیستون که تالیف هرودوت نیز موبد آن است از قرن هفتم ق.م در پارس خاندان هخامنشیان حکومت می کرده است.بعد از مؤسس خاندان که هخامنش نام داشت و پسرش (چیش پیش)این خاندان به دو شاخه متقسم گشت که هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند کوروش اول پادشاه پارسوماش و کمبوجیه اول ، پدر کوروش دوم(کوروش کبیر)مؤسس پادشاهی پارس (ایران) از شاخه ی اول بودند به گفته ی هرودوت کمبوجیه ی اول ، ماندانا ، دختر آستیاگ ، پادشاه ماد را به زنی گرفت(نتیجه ی آن کوروش بزرگ بود که امپراطوری هخامنشی را تاسیس نمود.آریارمنه پسر دیگر چیش پیش و فرزند او آرشامه . نواده ی وی - ویشتاسپ - به شاخه ی دوم تعلق داشتند غالبا " به حدس می گویند که دو پادشاهی وجود داشته ، یکی « انشان »و دیگری « پارس »و در یکی شاخه ی ارشد و دردیگری شاخه ی اصغر هخامنشیان حکومت می کرده است طبق نوشه ی استوانه ی نبونید ، پادشاه بابل ، تا روی کار آمدن کوروش کبیر سه تن از پادشاهان آن سلسله یکی پس از دیگری در آن نواحی (پارسوماش) حکومت کرده اند : چیش پیش ، کوروش اول و کمبوجیه یا کامبیزکوروش دوم پسر کمبوجیه که بعد ها به کوروش کبیر معروف شد از سال 558 ق.م در سوزیان که پس از پارسوماش به عنوان مرکز کل امپراطوری ایشان محسوب می شد بر تخت نشست و در نتیجه فتوحات غیر مترقبه و شگفت انگیز خود امپراطوری عظیمی را پی ریزی نمود.این پادشاه در اعلامیه ی خود از بابل خود را پسر کمبوجیه پادشاه بزرگ انشان ،نوه ی کوروش پادشاه بزرگ انشان و نبیره چیش پیش پادشاه بزرگ پارسوماش مینامند.لازم به ذکر است که پارسوماش(مسجد سلیمان) زادگاه ، چیش پیش، کوروش اول و کمبوجیه اول بوده است.همچنین نام «کر»بر روی چشمه ای در کوهرنگ بختیاری که در واقع سرچشمه ی اصلی کارون می باشد یاد آور نام کوروش هخامنشی است که در زمان ما به نام چشمه ی «محمود کر»معروف است مورخین در واقع دوره ی دوم یعنی دوره ی کیانیان و دوره ی حماسی را همان دوره ی هخامنشیان می دانند.با توجه به شاهنامه ی فردوسی نیز بعد از کی خسرو که مورخین معتقدند همان کوروش کبیر می باشد «لهراسب» به پادشاهی رسید در این رابطه میزا آقا خان کرمانی در تاریخ ایران می نگارد که :هفتم ، سلاله هخامنشی ، اینان ابتدا در ایلام و پس ار آن در فارس سلطنت داشتند شاید «لهراسب» به معنی «لر بزرگ» باشد زیرا که قبیله ی اینان از قوم لر بوده اند و مراد از لهراسب یکی از اولاد هخامنش است بارون دو بد معتقد است که اصطلاح «لر» مشتق از کلمات ایرانی است و میگوید واژه ی «لر»ماخوذ از لهراسب است با توجه به مطالب ارائه شده چنین استنباط می شود که پسوند های بزرگ و کوچک که به لر بزرگ و لر کوچک اطلاق می شود از دو شاخه ی هخامنشی بزرگ و کوچک یا اصلی و فرعی که شاخه ی بزرگ در پارسوماش(مسجد سلیمان مسکن لر بزرگ)حکومت می کردند و شاخه ی کوچک(فرعی)در پارسه نشات می گیرد و آن دو شاخه ی هخامنشی اسلاف و نیاکان لر بزرگ و لر کوچک می باشند ظهور کوروش کبیر و پیروزی وی بر دولت ماد در هگمتانه و جابه جایی پایتخت هخامنشی از ایالت پارسوماش به شوش و هگمتانه و پاسارگاد این سرزمین به عنوان زادگاه اجدادی کوروش و پادشاهان هخامنشی بعد از او نیز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .docx :
آداب شکار جوانان بختیاری
سالهاست که در بین بختیاری ها رسم شکار وجود دارد و هنوز هم پس از گذر سالیان سال به اجرا در می آید. در ایل بختیاری رسم بر این است که جوانان برومند بختیاریها که به سن ازدواج رسیده اند قبل از عروسی، برای تهیه گوشت مورد نیاز جهت غذای مراسم شادی به شکار می روند. بر طبق این سنت قدیمی مادر جوان آماده شکار مشغول تهیه نان سنتی می شود، خواهران و دخترکان بختیاری مشک می زنند تا جوان شکارچی دوغ تازه و کره محلی را همراه خود ببرد در این بین نامزد جوان شکارچی هم بیکار نمی ماند و مشغول دوختن لباس شکار می شود. در بختیاریها روز شکار، به کمر جوان شکارچی شال شکار می بندند که معمولاً توسط برادر بزرگتر، دائی یا پدر انجام می شود. جوان باید به کوه کلار برود و بزکل شکار کند بزکل، بز یکشاخی است که بسیار چالاک و تیز می باشد و شکار آن بسیار سخت است، شکار بز کل افتخار بختیاری ها و دلیل بر شجاعت، رشادت و دلیری آنهاست. جوان توسط افراد فامیل و خویشان بدرقه می شود و راهی شکار می گردد.
/
بعد از چند روز که پیروزمندانه به ایل بازگشت مراسم عقد و ازدواج جوان صورت می گیرد و گوشت شکار جهت تهیه غذای عروسی استفاده می شود. رسم شکار سنتی قدیمی است که ریشه در آداب اصیل بختیاری داردو بسیار دیدنی است.
آداب سوگواری بختیاری ها
از آنجا که مردم بختیاری ذاتاً مردمی مهربان و غمخوار هستند به محض از دست دادن عزیزی ار اقوام، برای دلداری و تسلی خاطر بازماندگان به خانه آنها می روند و با تمام وجود به همدردی و عزاداری می پردازند- بر طبق سنتی قدیمی پیرزنان بختیاری در غم از دست دادن جوانان ترانه ای غم انگیز و سوزناک را به زبان شیرین لری بختیاری زمزمه می کنند و بقیه زنان هم او را همراهی می نمایند این آواز غم انگیز به نام «گاگریو» معروف که نوای حزن انگیز آن به همراه ساز چپ خبر از روزی غم انگیز دارد. رسم است که اقوام هم در پرداخت هزینه های مراسم سوم – هفته و چهلم به بازماندگان کمک مالی کرده و تا جائیکه در توان دارند به بازماندگان یاری می رسانند. اگر به سرزمین بختیاری سفر کرده باشید حتماً شیرهای سنگی را بر مزار آنها دیده اید که بازهم بر طبق آدابی قدیمی بر سر خاک مردان دلیر بختیاری به نشانه دلاوری آنها شیر سنگی را نصب می کنند که به نام «بردسنگی» معروف می باشد.
آداب مخصوص مردان بختیاری در پوشش
سالهاست که مردان بختیاری از چوقا که گاهی هم چوخا نامیده می شود استفاده می کنند که نوعی عبای دهقانی است و زنان بختیاری با سلیقه خاصی آنرا از پشم سفید طبیعی می بافند و در بافت آن از خطوط عمدی آبی تیره یا مشکی استفاده می کنند، یک قرن پیش یکی از خوانین بختیاری چوقا را به میان مردم بختیاری آورد که پیرزنی از توابع لرستان به او هدیه داده بود و پس از آن پوشیدن چوقا در بین مردمان بختیاری متداول شد.
/
مادة اولیه چوقا پشم است که زنان بختیاری آن را به گونه ای نازک و ظریف می ریسند و روی دستگاههای ساده بافت، نواری با عرض حدود 50 تا70 سانتیمتر و طول 5/2 متر می بافند که این نوار از دو قسمت مساوی و متفاوت تشکیل می شود. قسمت بالا را «تهده نشقه» و قسمت پایین آنرا «تهده ساده» می نامند. بلندی چوقا حدوداً تا سر زانو می رسد و جلوی آن کاملاً باز است در حال حاضر بهترین نوع چوقا توسط زنان طایفة «کیارسی» بافته می شود. بافت یک چوقا حدود 20 تا30 روز طول می کشد.
/
شلوار دبیت هم از دیگر اجزا لباسهای محلی مردان بختیاری است شلواری بسیار گشاد از جنس دبیت سیاه رنگ که در دوخت آن5/2 متر پارچه استفاده می شودو خیاطان محلی آنرا به صورت کیسه ای دولنگه می دوزند که در بالای آن سه راه کش دارد و 3متر کش را درآن می کنند.
شال مردان بختیاری به اندازه 8متر از پارچه چلواری سفید است که به صورت شال در آورده و دور کمر می پیچانند و گره های ریزی برای نمای آن از سر خود همان پارچه درست می کنند. کلاه نمدی هم یکی دیگر از اجزای لباس محلی مردان بختیاری است همینطور گیوه ملکی که برای پوشش پاها مورد استفاده قرار می دهند.
و اما زنان پر تلاش بختیاری هم از لباسهای محلی زیبایی استفاده می کنند، که از بهترین پارچه ها دوخته می شوند برای دوخت پیراهن زنان بختیاری 4متر پارچه استفاده می شود که به صورت مدل چاک دار آنرا می دوزند که از دو قسمت کمر چاک دارد و پایین آن به صورت کلوشی است. شلوار زنان بختیاری به قدری چین دار د گشاد است که مثل دامنی به چشم می خورد در دوخت این شلوار 10 متر پارچه استفاده می شود از دیگر لباسهای محلی می توانیم به می نا و لچک و جلیقه و کلجه که به صورت کت است و از بهترین و از بهترین مخملها درست می شود اشاره کنیم.
ایزابلا بیشوت سفرنامه نویس اروپایی در خصوص آداب لباس پوشیدن بختیاریها در کتاب از بیستون تا زردکوه بختیاری می نویسد:
/
«معمولاً مردان بختیاری از نوعی پارچه زیرکتانی پیرهن می پوشند و از یک پارچه مشکی رنگ شلوار به پا می کنند که هر پارچه شلوار تقریباً دویاردو بلندی آن تا روی گیوه می رسد. آنان یک عبای قدی هم روی لباس خود می پوشند که که به زبان محلی چوخا نام دارد همه بختیاریها یک نوع کلاه غدی به سر می گذاردند که رنگ آن یا قهوه ای – مشکی و گاهی شیری می باشد.»
آداب عقد و ازدواج در بختیاری
به طور کلی ازدواج در قوم بختیاری رسومی دارد یا به صورت ناف بران که دختر و پسر را از همان کودکی برای هم نامبر می کنند و وقتی به سن ازدواج رسیدند رسم و رسوم نامزدی و عقد را به جا می آورند که امروزه آداب ناف بران کم رنگ شده، امروزه بستگان داماد برای نامزدی به خانه عروس می روند و رسماً مراسم خواستگاری انجام می شود و مادر داماد روسری زیبایی روی سر عروس خانم می کند که مانند همان انگشتری نامزدیست و نشانه نامزدی آنان است. خانواده عروس هم نبات و شیرینی را به معنی قبول پیشنهاد به اقوام داماد می دهند، یکی از رسوم قدیمی بختیاریها هنگام ازدواج این است که دختران نامزد شده شروع به بافتن قالیچه می کنند تاهنگام عروسی همراه خود به خانه داماد ببرند، نوع قالیچه، کیفیت و زیبایی آن حکایت از هنرمندی عروس خانم دارد برای همین دخترکان بختیاری سعی می کنند این قالیچه را در نهایت زیباییو خوب ببافند.
یکی دیگر از آداب کهن ازدواج در بختیاری مربوط به شب عروسی است که اقوام و بستگان داماد پس از صرف شام به خانه عروس خانم می روند و در حین اینکه آئینه و شمعدان آنها به دستان اقوام عروس خانم را با شور و نشاط و هلهله راهی خانه داماد می کنند که در بیشتر روستاهای بختیاری عروس را سوار بر اسب می کردند و بقیه پیاده به طرف خانه راه می افتادند.در مراسم ازدواج بختیاری ها صدای ساز و دهل- رقص محلی و ترکه بازی- خواندن ترانه های شاد آهای گل و دوال آل هم از دیگر آداب اصیل این مراسم است، یکی دیگر از آداب اصیل که هنوز هم در بعضی دهات بختیاری انجام می شود اینست که و قتی عروس را به خانه داماد می برند اطرافیان به طور شوخی دستبردی به اثاثیه منزل عروس یا داماد می زنند که دقت و هوش اقوام طرف مقابل را امتحان می کنند مثلاً وقتی اقوام داماد به دنبال عروس خانم می روند یکی از زنان بستگان داماد لیوان یا سینی و یا گلدانی را از خانه عروس خانم دستبرد می زند، اگر اقوام عروس خانم متوجه نشوند آن شی را با خود می برند و فردای آن روز به خانه عروس می فرستند وقتی عروس به درخانه داماد رسید – آتش بزرگی را فراهم می کنند و عرو.س خانم را چندبار به دور آتش می چرخانند و سپس خونریزی می کنند و سر میش یا بره ای را می برند.
اما فردای شب عروسی مراسم پشت پرده یا پاتختی اجرا می شود به این صورت که مادر عروس ظرفی از برشتوک و غذاهای تزئین شده و خلعتی را برای عروس و داماد به خانه داماد می فرستند که همراه این هدایا چند نفر از بستگان عروس هم به خانه عروس و داماد می روند.