لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
تخت جمشید، یادگار هخامنشیان
پارسه (تخت جمشید) در هفتاد کیلومتری شیراز و نزدیکی مرودشت قرار گرفته است. عملیات ساخت تخت جمشید در حدود سالهای 520 پیش از میلاد و به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی آغاز شد و بخش اعظم آن پس از هفتاد سال در حدود 450 پیش از میلاد در زمان پادشاهی اردشیر یکم ساخته شد و به پایان رسید. اما عملیات ساختمانی بخشهای دیگری از تختجمشید تا پایان پادشاهی هخامنشیان ادامه داشت. چنان که ساختمان «دروازۀ نیمه تمام» گواهی میدهد، پس از 90 سال همچنان کار ساخت و ساز و گسترش بناهای تختجمشید ادامه داشته است.
برای ساخت تخت جمشید حدود بیست و پنج هزار کارگر و استاد کار و هنرمند و صنعت گر بطور مستمر کار می کردند و در فصل زمستان اگر هوا خیلی سرد می شد کار را تعطیل می نمودند ولی مزد آن ها پرداخت می شد. تمام کارگرانی که در پرسپولیس کار می کردند مزد می گرفتند و بیگاری نمی کردند در صورتی که برای ساخت یک هرم یا معبد در مصر تمام مردان مصری به بیگاری گرفته می شدند و به آن ها مزدی نمی دادند. از کتیبه های بدست آمده از تخت جمشید مشخص است که مزد استادان صنعتگر و هنرمند چه ایرانی و چه غیر ایرانی که در تخت جمشید کار می کردند زیاد بوده و هر پنج روز یک «داریک» که سکه طلای داریوش بود دریافت می کردند در حالی که در همان موقع قیمت یک گوسفند یک «سیگلو» برابر با یک بیستم داریک بوده است.
مصالحی که در ساخت تخت جمشید بکار می رفت تماما از مصالح درجه اول بود و حتی «ساروج» در آن بکار نرفته مگر ساروج پخته که همان سیمان امروزیست. برای ساخت کاخ پارسه بیست نوع سنگ مرمر و ده نوع چوب گران بها استفاده شده است. برای سقف تالار ها از چوب درختان سدر لبنان و برای نرده پلکان ها و بالکون ها از چوب فوفل یا چوب گز که بعد از تراش و جلا دادن بسیار زیبا می شود استفاده می کردند.
«سوئی داس» مورخ رومی می گوید که پرسپولیس اولین عمارت ایرانی است که در آن آبگینه به کار رفت و منظور او از آبگینه، شیشه هایی است که امروزه بر پنجره ها نصب می کنند تا این که نور وارد شود بدون این که باد وارد گردد.
آن گونه که از لوح های هخامنشی بر می آید 25 هزار کارگر 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان کار می کرده اند و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آن ها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن، کره، عسل و پنیر می داده اند و کارگران هر 10 روز یک بار استراخت داشتند.
در پارسه یک هشتم مزد کارگران به آن ها داده نمی شد و در صندوقی به فرمان داریوش بزرگ باقی می ماند تا این که کارگر یا استادکار هنگامی که نخواهد کار کند یا بخواهد به وطن بازگردد پس انداز قابل توجهی داشته باشد و از کاگر سوال می شد که اگر زندگی را بدرود گفت پس انداز او را به چه کسی بدهند.
نام اصلی تخت جمشید، آن گونه که در کتیبه های شاهان هخامنشی آمده «پارسه» است اما امروزه مجموعه ی این بناها را به نام «تختجمشید» میشناسیم زیرا بعد از فروپاشی هخامنشیان، مردم دیگر نمی توانستند کتیبه ها و لوح ها را بخوانند. به این دلیل نام آن را فراموش کردند و آن را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید، پادشاه اسطوره ای ایران که در شاهنامه آمده است نامیدند. در کتابهای جغرافیانویسان و سیاحان سدههای گذشته از آن با نامهای «قصر جمشید»، «چهل منار» و «چهل ستون» نیز یاد شده است و یادگار نبشتهای از روزگار ساسانیان آنرا «صد ستون» نامیده است. یونانیان و به تبع آن تمام کشورهای مغرب زمین نیز آن را پرسپولیس (Persepolis) مینامند.
این سرمایه عظیم ملی توسط اسکندر ملعون به آتش کشیده شد و سقف ها و خیلی از ستون ها و درهای چوبی زیبای آن در آتش سوخت و تبدیل به ویرانه شد. بعد از آن در هنگام تصرف ایران در سالیان بعد توسط بیگانگان به تصور این که این محل بت خانه است، اکثر نقوش برجسته و به جای مانده را تخریب کردند. دولت های اروپایی و آمریکایی نیز به منظور باستان شناسی اکثر آثار تخت جمشید را به غارت بردند و در موزه های لندن، پاریس، مسکو و آمریکا قرار دارند.
سر تخت جمشید جای تو باد
سریر سران خاک پای تو باد (نظامی)
تخت جمشید (Ttakht -e- Jamshid) نام محلی پایتخت داریوش بزرگ است؛ که از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی هخامنشی در ایران است. این مجموعه بی نظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد. یونانیان و به تبع آنها اروپائیان، گاهی آنرا "پرسه پلیس"، "پرسَپُلیس" (با کسر "پ" اول، فتح "سین" اول و ضم "پ" دوم) یا "پرسپولیس" (persepolis) می خوانند؛ اما نام تاریخی آن که در کتیبه های کاخ ها ثبت شده پارسَه (parsa) به معنای شهر مردمان پارسی است.
مسیر منتهی به تخت جمشید
آثار تاریخی به جای مانده در آن، از باشکوه ترین مجموعه های تاریخ ایران و جهان است. این بنا در زمان داریوش اول از پادشاهان هخامنشی در سال 518 قبل از میلاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
پارس و تاسیس دولت هخامنشیان در بختیاری
گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا " حدود 700 قبل از میلاد آنان در محوطه ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر شوشتر در ناحیه ای که ایشان پارسواش ی پارسوماش(مسجد سلیمان)نامیده اند و این نام در سالنامه های آشوری ذکر شده-اقامت گزیده اند نامبرده در دنباله ی بحث خود اضافه می کند که : «اما در باب پارسیان باید گفت که در حدود 700 قبل از میلاد آنها در پارسوماش در کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر ، ناحیه ی واقع در دوسوی کارون نزدیک انحنای بزرگ این رود پیش از آنکه به سوی جنوب برگردد ، مستقر شدند.ایلام دیگر در آن زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت کند .همین ناحیه که همواره بخشی از مستملکات ایلام بود و پارسیان احتمالا" سلطنت آنان را می شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را -که مقدور بود بسیار بزرگ گردد-تاسیس کردند و نام خویش را بدان دادندکشور کوهستانی پارس ( پرسید )باستانی در جنوب«پارتاکنا»بوده و از جنوب شرقی به دره های رود کارون و کرخه که در میان دنباله رشته کوههای زاگرس قرار داشتند محدود بود.ناحیه اخیرالذکر همان ایلام باستانی یا سوزیان(خوزستان ، شوش)یکی از مراکز قدیمی ترین تمدن ها بوده و از جانب غرب خاک ماد ،با آشور هم مرز بوده استچیش پیش ( 675-640 ق.م) پسر و جانشین هخامنش بیشتر عنوان «پادشاه شهرانشان » یافته و ناحیه مزبور را تا شمال شرقی پارسوماش اشغال کرده بودمراحل سقوط ایلام را باید در واقع مراحل صعود و شکل گیری دولت پارس ها در پارسوماش دانستدر همین شهر بود که سر کرده ی پارس ها به نام «چیش پیش »سنگ بنای حکومت پارسیان را در ایران بنا نهاد وی که از خاندان هخامنشی بود با استفاده از انحطاط ایلام ، آنشان را که در نزدیکی پارسوماش بود تسخیر و خود را پادشاه بزرگ شهرآنشان خواند و این امر ظاهرا از آن رو بود که آنشان به سبب آنکه در خط ایلام نام و آوازه ای بیشتر داشته بیش از نام پارسوماش میتوانست حس غرور وی را ارضا کند .پس از مرگ وی ( چیش پیش ) پادشاهی پارسیان عبارت بوداز ایالت پارسوماش که انشان و پارسه نیر بدان افزوده شده بود او قلمرو خود را مانند سلاطین مرونژی بین دو پسر خویش تقسیم کرد : اریارمنه کا در ناز و نعمت به دنیا آمده بود ( 640-590ق.م)و کوروش اول(حدود 640-600)که «شاه بزرگ»پارسوماش شد.
به روایت کتیبه ی بیستون که تالیف هرودوت نیز موبد آن است از قرن هفتم ق.م در پارس خاندان هخامنشیان حکومت می کرده است.بعد از مؤسس خاندان که هخامنش نام داشت و پسرش (چیش پیش)این خاندان به دو شاخه متقسم گشت که هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند کوروش اول پادشاه پارسوماش و کمبوجیه اول ، پدر کوروش دوم(کوروش کبیر)مؤسس پادشاهی پارس (ایران) از شاخه ی اول بودند به گفته ی هرودوت کمبوجیه ی اول ، ماندانا ، دختر آستیاگ ، پادشاه ماد را به زنی گرفت(نتیجه ی آن کوروش بزرگ بود که امپراطوری هخامنشی را تاسیس نمود.آریارمنه پسر دیگر چیش پیش و فرزند او آرشامه . نواده ی وی - ویشتاسپ - به شاخه ی دوم تعلق داشتند غالبا " به حدس می گویند که دو پادشاهی وجود داشته ، یکی « انشان »و دیگری « پارس »و در یکی شاخه ی ارشد و دردیگری شاخه ی اصغر هخامنشیان حکومت می کرده است طبق نوشه ی استوانه ی نبونید ، پادشاه بابل ، تا روی کار آمدن کوروش کبیر سه تن از پادشاهان آن سلسله یکی پس از دیگری در آن نواحی (پارسوماش) حکومت کرده اند : چیش پیش ، کوروش اول و کمبوجیه یا کامبیزکوروش دوم پسر کمبوجیه که بعد ها به کوروش کبیر معروف شد از سال 558 ق.م در سوزیان که پس از پارسوماش به عنوان مرکز کل امپراطوری ایشان محسوب می شد بر تخت نشست و در نتیجه فتوحات غیر مترقبه و شگفت انگیز خود امپراطوری عظیمی را پی ریزی نمود.این پادشاه در اعلامیه ی خود از بابل خود را پسر کمبوجیه پادشاه بزرگ انشان ،نوه ی کوروش پادشاه بزرگ انشان و نبیره چیش پیش پادشاه بزرگ پارسوماش مینامند.لازم به ذکر است که پارسوماش(مسجد سلیمان) زادگاه ، چیش پیش، کوروش اول و کمبوجیه اول بوده است.همچنین نام «کر»بر روی چشمه ای در کوهرنگ بختیاری که در واقع سرچشمه ی اصلی کارون می باشد یاد آور نام کوروش هخامنشی است که در زمان ما به نام چشمه ی «محمود کر»معروف است مورخین در واقع دوره ی دوم یعنی دوره ی کیانیان و دوره ی حماسی را همان دوره ی هخامنشیان می دانند.با توجه به شاهنامه ی فردوسی نیز بعد از کی خسرو که مورخین معتقدند همان کوروش کبیر می باشد «لهراسب» به پادشاهی رسید در این رابطه میزا آقا خان کرمانی در تاریخ ایران می نگارد که :هفتم ، سلاله هخامنشی ، اینان ابتدا در ایلام و پس ار آن در فارس سلطنت داشتند شاید «لهراسب» به معنی «لر بزرگ» باشد زیرا که قبیله ی اینان از قوم لر بوده اند و مراد از لهراسب یکی از اولاد هخامنش است بارون دو بد معتقد است که اصطلاح «لر» مشتق از کلمات ایرانی است و میگوید واژه ی «لر»ماخوذ از لهراسب است با توجه به مطالب ارائه شده چنین استنباط می شود که پسوند های بزرگ و کوچک که به لر بزرگ و لر کوچک اطلاق می شود از دو شاخه ی هخامنشی بزرگ و کوچک یا اصلی و فرعی که شاخه ی بزرگ در پارسوماش(مسجد سلیمان مسکن لر بزرگ)حکومت می کردند و شاخه ی کوچک(فرعی)در پارسه نشات می گیرد و آن دو شاخه ی هخامنشی اسلاف و نیاکان لر بزرگ و لر کوچک می باشند ظهور کوروش کبیر و پیروزی وی بر دولت ماد در هگمتانه و جابه جایی پایتخت هخامنشی از ایالت پارسوماش به شوش و هگمتانه و پاسارگاد این سرزمین به عنوان زادگاه اجدادی کوروش و پادشاهان هخامنشی بعد از او نیز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
هنر و صنعت در دوره هخامنشیان (
صنایع ایران در دوره هخامنشیان دو نوع بوده است یکی صنایع مادی و پارسی و دیگر صنایع ملل و اقوام تابعه مانند بابلیها، فنیقیها، مصریها.
صنایع معروف مادی و پارسی، حجاری، معماری، اسلحه سازی، زرگری، پارچه بافی، فلزکاری و کاشی سازی بوده است. بابلیها در بافت قالی و ساختن کاشیهای زیبا، مردم لیدیه در زرگری و مجسمه سازی، مصریها در بافتن پارچه های کتانی و تهیه کاغذ از پاپیروس شهرت داشتند.
در ساختمان های ایران از دو سبک معماری متفاوت استفاده شده است. یکی ساختمان های با سقف چوبی(مثل ابنیه پرسپولیس)، دیگر سبک ساختمان های با طاق و گنبد.
عالی ترین ابنیه هخامنشی کاخهای سلطنتی به خصوص تالارهای بزرگ و بلند آن است. در دوران داریوش تیرهای چوبی بلندی از لبنان به تخت جمشید حمل گردیده و با استفاده از تیرهای بلند، استفاده از ستون به حداقل رسیده و مهارت معماران ایرانی با داشتن مصالح مناسب ظاهر گردیده است که امروز آثار آن دیده می شود.
در تخت جمشید مهارت معماران و حجاران ایرانی در نمایش گارد شاه هخامنشی و خراج گزاران با نشان دادن لباس و کلاه و نوع هدیه ها که بادقت و ظرافت خاصی حجاری شده است، مشاهده می گردد.
آثار معروف هخامنشی عبارتند از :
1. آثار پاسارگاد – قدیمی ترین اثر هخامنشی است که امروزه آن را مشهد مرغاب نیز می نامند و در 18 فرسنگی شهر شیراز واقع شده.
اولین قسمتی که در پاسارگاد به نظر می رسد تخت سلیمان نام دارد که از قطعات بزرگ سنگ سفید ساخته شده است، قطعه سنگ آهکی نیز وجود دارد که بر روی آن صورت آدم بالداری منقوش است. از مهم ترین آثار پاسارگاد مقبره کوروش کبیر است که ابتدا دارای ستون هایی بوده که دیولافوآ به آن اشاره کرده است و هنوز پایه های چند ستون وجود دارد. در گذشته این ساختمان بنام مشهد مادر سلیمان نامیده می شده است.
اصل مقبره بالای هفت طبقه از سنگ های آهکی واقع شده و دیوارها و سقف مقبره از سنگ های بزرگ ساخته شده است. درون این مقبره خالی است و جز بعضی الواح و یک کتیبه ی عربی که بر دیوار منقوش است چیز دیگری دیده نمی شود.
ارین می نویسد روی این مقبره این عبارت نوشته شده است:
(ای مرد منم کوروش پسر کمبوجیه که سلطنت ایران را تاسیس کرده ام و پادشاه آسیا بوده ام، پس از جهت این بنا بر من بخل مکن.)
2. آثار بیستون – بیستون محلی است در شش فرسنگی کرمانشاه که آنرا بغستان نیز می نامند. در این محل حجاری ها و کتیبه هایی نیز وجود دارد که در خصوص شوش، بابل و ماد است.
3. آثار تخت جمشید – تخت جمشید در مرودشت فارس واقع است و این محل یکی از چهار پایتخت هخامنشیان بوده است.(اکباتان – شوش – تخت جمشید - بابل)
قصرهای تخت جمشید بر روی صفه ای واقع شده که طول آن 400 متر و عرض آن 300 متر است، اصل صفه در زمان داریوش ساخته شده است و خشایارشا و سایرین آن را تمام کرده اند.
4. قصر صد ستون – این قصر در سمت چپ آپادانا در تخت جمشید واقع شده و ستون های آن در ده ردیف قرار گرفته است.
5. نقش رستم – در یک فرسنگی تخت جمشید واقع شده است و در این ناحیه سه مقبره متعلق به سلاطین هخامنشی وجود دارد. مقبره داریوش حتمی است ولی مقبره های دیگر به طور حتم معلوم نیست که مربوط به کدامیک از سلاطین است. مهم ترین کتیبه در نقش رستم، کتیبه داریوش است که به زبان پارسی و عیلامی و آشوری است.
6. آثار شوش – شوش از شهرهای بسیار قدیم است. این شهر پایتخت عیلام بوده و بعدها پایتخت شاهان هخامنشی گردیده است. در آثار شوش کاشی هایی به دست آمده است که در آثار دیگر به آن اندازه وجود ندارد.
7. شهر استخر – مانند هگمتانه و شوش و ری یکی از شهرهای آباد و پرجمعیت بوده و از دوران هخامنشیان تا قرن چهارم هجری مرکز بازرگانی و داد و ستد بوده است.
این شهر برج و باروهای محکم داشته که به مرور زمان ویران گردیده است. نام استخر نخستین بار در سنگ نبشته ایوان جنوبی کاخ تچر خوانده شده است. پس از آتش زدن و ویرانی تخت جمشید این شهر تا مدتی موقعیت و رونق سابق خود را داشته و به تدریج از اهمیت افتاده است. این شهر علاوه بر اینکه مرکز تجارت و بازرگانی بوده جایگاه حفظ و نگهداری آثار و کتاب های علمی و دینی بوده است.
(قسمت دوم)
در ساختمان تخت جمشید قرینه سازی به طور کامل رعایت شده و نقش ها از روی سلیقه و ابتکار، انتخاب و با ظرافت کشیده شده است و وسایل ساختمانی از نقاط مختلف کشور فراهم گردیده و قصرهای مختلف در این دوره ساخته شده است.
داریوش شاه در خصوص ساختمان کاخ شوش که قبل از تخت جمشید ساخته شده چنین می گوید:
«.... چوب سدر از کوه لبنان و چوب های دیگر را از کرمان و طلایی که در این کاخ به کار رفته از سارد و بلخ آورده شده و سنگ لاجورد و عقیق از خوارزم، نقره و مس از مصر، عاج از حبشه و هند به اینجا حمل گردیده و به کار رفته است.»
هنرمندانی که حجاری کرده اند از مردم سارد و زرگرانی که طلا را به کار برده اند مصری و مادی و آنهایی که آجرهای مینایی با نقوش مختلف ساخته اند بابلی بوده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
هنر و صنعت در دوره هخامنشیان (
صنایع ایران در دوره هخامنشیان دو نوع بوده است یکی صنایع مادی و پارسی و دیگر صنایع ملل و اقوام تابعه مانند بابلیها، فنیقیها، مصریها.
صنایع معروف مادی و پارسی، حجاری، معماری، اسلحه سازی، زرگری، پارچه بافی، فلزکاری و کاشی سازی بوده است. بابلیها در بافت قالی و ساختن کاشیهای زیبا، مردم لیدیه در زرگری و مجسمه سازی، مصریها در بافتن پارچه های کتانی و تهیه کاغذ از پاپیروس شهرت داشتند.
در ساختمان های ایران از دو سبک معماری متفاوت استفاده شده است. یکی ساختمان های با سقف چوبی(مثل ابنیه پرسپولیس)، دیگر سبک ساختمان های با طاق و گنبد.
عالی ترین ابنیه هخامنشی کاخهای سلطنتی به خصوص تالارهای بزرگ و بلند آن است. در دوران داریوش تیرهای چوبی بلندی از لبنان به تخت جمشید حمل گردیده و با استفاده از تیرهای بلند، استفاده از ستون به حداقل رسیده و مهارت معماران ایرانی با داشتن مصالح مناسب ظاهر گردیده است که امروز آثار آن دیده می شود.
در تخت جمشید مهارت معماران و حجاران ایرانی در نمایش گارد شاه هخامنشی و خراج گزاران با نشان دادن لباس و کلاه و نوع هدیه ها که بادقت و ظرافت خاصی حجاری شده است، مشاهده می گردد.
آثار معروف هخامنشی عبارتند از :
1. آثار پاسارگاد – قدیمی ترین اثر هخامنشی است که امروزه آن را مشهد مرغاب نیز می نامند و در 18 فرسنگی شهر شیراز واقع شده.
اولین قسمتی که در پاسارگاد به نظر می رسد تخت سلیمان نام دارد که از قطعات بزرگ سنگ سفید ساخته شده است، قطعه سنگ آهکی نیز وجود دارد که بر روی آن صورت آدم بالداری منقوش است. از مهم ترین آثار پاسارگاد مقبره کوروش کبیر است که ابتدا دارای ستون هایی بوده که دیولافوآ به آن اشاره کرده است و هنوز پایه های چند ستون وجود دارد. در گذشته این ساختمان بنام مشهد مادر سلیمان نامیده می شده است.
اصل مقبره بالای هفت طبقه از سنگ های آهکی واقع شده و دیوارها و سقف مقبره از سنگ های بزرگ ساخته شده است. درون این مقبره خالی است و جز بعضی الواح و یک کتیبه ی عربی که بر دیوار منقوش است چیز دیگری دیده نمی شود.
ارین می نویسد روی این مقبره این عبارت نوشته شده است:
(ای مرد منم کوروش پسر کمبوجیه که سلطنت ایران را تاسیس کرده ام و پادشاه آسیا بوده ام، پس از جهت این بنا بر من بخل مکن.)
2. آثار بیستون – بیستون محلی است در شش فرسنگی کرمانشاه که آنرا بغستان نیز می نامند. در این محل حجاری ها و کتیبه هایی نیز وجود دارد که در خصوص شوش، بابل و ماد است.
3. آثار تخت جمشید – تخت جمشید در مرودشت فارس واقع است و این محل یکی از چهار پایتخت هخامنشیان بوده است.(اکباتان – شوش – تخت جمشید - بابل)
قصرهای تخت جمشید بر روی صفه ای واقع شده که طول آن 400 متر و عرض آن 300 متر است، اصل صفه در زمان داریوش ساخته شده است و خشایارشا و سایرین آن را تمام کرده اند.
4. قصر صد ستون – این قصر در سمت چپ آپادانا در تخت جمشید واقع شده و ستون های آن در ده ردیف قرار گرفته است.
5. نقش رستم – در یک فرسنگی تخت جمشید واقع شده است و در این ناحیه سه مقبره متعلق به سلاطین هخامنشی وجود دارد. مقبره داریوش حتمی است ولی مقبره های دیگر به طور حتم معلوم نیست که مربوط به کدامیک از سلاطین است. مهم ترین کتیبه در نقش رستم، کتیبه داریوش است که به زبان پارسی و عیلامی و آشوری است.
6. آثار شوش – شوش از شهرهای بسیار قدیم است. این شهر پایتخت عیلام بوده و بعدها پایتخت شاهان هخامنشی گردیده است. در آثار شوش کاشی هایی به دست آمده است که در آثار دیگر به آن اندازه وجود ندارد.
7. شهر استخر – مانند هگمتانه و شوش و ری یکی از شهرهای آباد و پرجمعیت بوده و از دوران هخامنشیان تا قرن چهارم هجری مرکز بازرگانی و داد و ستد بوده است.
این شهر برج و باروهای محکم داشته که به مرور زمان ویران گردیده است. نام استخر نخستین بار در سنگ نبشته ایوان جنوبی کاخ تچر خوانده شده است. پس از آتش زدن و ویرانی تخت جمشید این شهر تا مدتی موقعیت و رونق سابق خود را داشته و به تدریج از اهمیت افتاده است. این شهر علاوه بر اینکه مرکز تجارت و بازرگانی بوده جایگاه حفظ و نگهداری آثار و کتاب های علمی و دینی بوده است.
(قسمت دوم)
در ساختمان تخت جمشید قرینه سازی به طور کامل رعایت شده و نقش ها از روی سلیقه و ابتکار، انتخاب و با ظرافت کشیده شده است و وسایل ساختمانی از نقاط مختلف کشور فراهم گردیده و قصرهای مختلف در این دوره ساخته شده است.
داریوش شاه در خصوص ساختمان کاخ شوش که قبل از تخت جمشید ساخته شده چنین می گوید:
«.... چوب سدر از کوه لبنان و چوب های دیگر را از کرمان و طلایی که در این کاخ به کار رفته از سارد و بلخ آورده شده و سنگ لاجورد و عقیق از خوارزم، نقره و مس از مصر، عاج از حبشه و هند به اینجا حمل گردیده و به کار رفته است.»
هنرمندانی که حجاری کرده اند از مردم سارد و زرگرانی که طلا را به کار برده اند مصری و مادی و آنهایی که آجرهای مینایی با نقوش مختلف ساخته اند بابلی بوده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
حقوق مردم درزمان هخامنشیان
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتهای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی کوروش بزرگ پس از شکست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شدهاست و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شدهاست. استوانه یافت شده در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود. ازسوی دیگر در سالهای کنونی آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، پارهای از استوانه کوروش بزرگ است که از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ آن میباشد. از این رو این قسمت که در دانشگاه ییل(Yale) آمریکا نگهداری میشد، به موزه لندن گسیل و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولین روز بهار، در بابل تاجگذاری کرد. شرح کامل تاج گذاری کوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگی و فیلسوف و مورخ یونانی ظبط و بیان شدهاست .کوروش بعد از تاجگذاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنرانی و کتبیه کوروش تا این اواخر نامعلوم بود. تا اینکه اکتشافات در بین النهرین از ویرانه قدیم شهر «اور» کتبیهای بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر، کوروش میباشد. این لوح در حال حاضر یکی از با ارزش ترین اشیای تاریخی است که در موزه بریتانیا از آن نگهداری میشود. فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد میشود. کوروش، موسس پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین انهرین) و آموزش همزیستی عقیدتی به انسانها، مردوخ که کهن ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، در پیشگاهش کرنش کرده بر دستش بوسه زد و او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.
جایگاه
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، میتواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجهاست، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود میکند. این لوح با عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهانی شناخته میشود لوح کوروش که پس از تسخیر بابل و شکست بخت النصر توسط کوروش به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده بود نخستین بیانیه حقوق بشرجهانی است که کوروش در آن همه طوایفی را که در زمان امپراتوری بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مکان و زندگی آزاد در هرکجای امپراتوری خود را داد. کوروش پادشاه بزرگ ایران قوم یهود را نیز از اسارت امپراتوری بابل آزاد کرد. در این کتبیه کوروش خود را معرفی نموده و اسم پدر، جد اول، دوم و سوم خویش را نام میبرد و اعلام میدارد که پادشاه ایران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه (کشورهای اطراف ایران) میباشد، آنگاه در مقام بیان حقوق بشر و منشور آزادی خویش مواردی را اعلامی میکند که در ترجمه آمده است.
[ویرایش] ترجمه
بر گردان منشور کوروش بزرگ نشان داد که نخستین منشور جهانی حقوق بشر را ایرانیان در سال ۵۳۸ پیش از میلاد بیان نموده و مورد اجرا گذاردهاند. در سال ۱۳۴۸ خورشیدی (۱۹۶۹م)پس از گذشت ۲۵۰۷ سال پس از صدور فرمان مزبور، نمایندگان کشورهای گوناگون با قرار گرفتن بر آرامگاه کوروش هخامنشی در پاسارگاد از او به عنوان نخستین پایه گذار حقوق بشر و آزادی انسان، قدردانی کردند. تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوحه را به درخواست حکومت ایران به تهران قرض دادند که مخالفت دولت انگلیس با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود.
در روزگاری که کوروش بزرگ به نمایندگی ایرانیان، منشور حقوق بشر و آزادی انسان را فرستاد فخر مردمان و شاهان دیگر کشتن، سوختن و ویران کردن بود. خلاصه متن این منشور چنین است :
«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. آنها را از زیر یوغ اسارت خارج ساختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. ... من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد ... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم ... من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه¬های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند ... من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.»
یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر که در منشور کورش آمده ریشه در فرهنگ ایرانی دارند .
در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم خودمان بسازیم
دوستان امیدوارم حوصلهی خواندن مطلب نه چندان کوتاه امروز را داشته باشید. عصر شنبهای که گذشت فرصتی دست داد تا سری به اتاق فمینیستهای ایران در پالتاک بزنم که آدرس آن را موناهیتا برایم فرستاده بود و اینطور که میگفتند اولین شنبهی هر ماه جمعی دارند و گفتی و شنیدی. موضوع اینبارشان حجاب زنان بود.موضوعی که توجه مرا بیشتر به خودش جلب کرد این بود که بعضی نظردهندهگان تلاش میکردند و فکر میکنم خودشان هم باور داشتند که وضع زنان ایرانی در دورهی پیش از اسلام بسیار خوب بوده و نه خبری از حجاب بوده و نه انقیاد زنان و هر چه پس از آن آمده چیزی نه "ایرانی" که تحمیلی خارجی یا "انیرانی" بوده. فکر میکنم ریشهی بسیاری از این تصورات به نارضایتیها از وضع موجود بر میگردد که برای بعضی واکنشی به صورت باستانگرایی به همراه دارد. باستانگرایی به معنی قائل شدن به دورهای طلایی و اندیشهای عالی و والا که باید به همان بازگشت، به آنچه که در این دیدگاه "ایرانی"ست.تلاش من برای سیاه یا سفید جلوه دادن وقایع تاریخی نیست. به نظر من تاریخ هم مانند هر پدیدهی انسانی، خاکستری است. گرایشات غالب هست، روندهای غالب هست، اما "همه یا هیچ" نیست. من چند نمونهی تاریخی را که به موضوع زنان هم ارتباط مستقیم دارد در فکرم هست که همانها را مینویسم، چرا که اصلا جرقهی عصر شنبه را همین موضوع حجاب و روابط پدرسالارانهی دورهی پیش از اسلام، در ذهنم زد.
تا جایی که من میدانم و فکر میکنم چندان دور از واقعیت هم نباشد قدیمیترین سندی که دربارهی حجاب زنان در تمدن بینالنهرین دیده شده مربوط به قوانین جامعهی آشور حدود 1200 پیش از میلاد یعنی 3200 سال پیش است. متن قانون آشوری این محدودیت را برای همهی زنان بجز روسپیان و خدمتکاران الزامی میداند:بند 1.40 – "اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد. روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف خواهد شد و 50 ضربه تازیانه خواهند خورد و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد".