لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
مبانی فلسفه عرفان ایرانی
مبانی فلسفه عرفانی ایرانی – اسلامی بر چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم بندی شده است:
وحدت وجود کشف و شهود دانش معنوی مراحل تربیت معنوی
وحدت وجود
بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را اصل و منشا تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتوی از نور و تراوش فیض اویند.
درالهیات معنی وحدت یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا می باشند و فقط رابطه علت و معلولی دارند ولی صوفیان این عقیده را با این بیان که هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد تعدیل کردند و تعلیم دادند که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق سایه و پرتوی از حق می باشند اوست که موجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است (شرح پیشوایان و پیروان وحدت وجود در این تالیف آمده است) آب نابسته بیرنگ و بی صورت است و چون بسته شد گاه صورت یخ گیرد و گاه کسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر کن که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بی رنگ است یا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهی نامید یا چیزی دیگر؟ پس هر که شناخته است و چشم حقیقت بین دارد جمیع مراتب و کیفیات را آب میداند و آنکه نادان است در بند لباس و کیفیت و غیر بینی در می ماند، فرق عارف و جاهل همین است.
عارف می گوید که تمام ذرات موجود مظهر حقیقتند و علم به هر یک از آنها نیز در حقیقت علم به یکی از مظاهر حق است بنابراین در کلیه علوم جلوه مقصود و جمال محبوب هوید است و در همه چیز میتوان حقیقت را جستجو کرد و دقت عقلی در هر علمی آدمی را به سوی حقیقت می کشاند.
کشف و شهود
صوفیان معتقد بودند که قلب و نفس انسانی در ذات مستعد پذیرش و تجلی حقایق اشیا است و فقط حجابهایی میان نفس و حقایق حایل می باشد و هنگامی که این حجابها بر داشته گردد حقایق اشیا در قلب جلوه کامل خواهد نمود.
و نیز معتقد بودند که مثل نفس به حقایق و معقولات مانند مثل آئینه به متلونات است پس همچنانکه متلون صورت می باشد و مثال آن صورت در آئینه منطبع می گردد همچنین برای هر معلومی حقیقتی است و برای آن حقیقت صورتی است منطبع در آئینه نفس و قلب که در آن واضح و روشن می گردد. همانطور که آئینه موجودی است مستقل به همان گونه صور اشخاص هم موجودات مستقل هستند و مثال صور در آئینه نیز موجودی دیگر است.
همچنین در کشف حقایق سه چیز دخالت دارد اول قلب و نفس انسانی دوم حقایق سوم نقش حقایق و حضور آنها در نفس.
پس عالم کسی است که مثال حقایق واشیا در نفس او وارد گردد و معلوم عبارتست از حقایق اشیا و علم عبارت از حصول مثال حقایق در آئینه نفس می باشد بدیهی است همانطور که مانع کشف صور آئینه دوم داشتن کدورت و تیرگی سوم محاذی نبودن صورت با آیئنه چهارم وجود پرده یی بین صورت و آئینه پنجم دانان نبودن به سمت مطلوب که لازم است آئینه به محاذات آن قرار گیرد.
به همانگونه نیز قلب و نفس آدمی مانند آئینه ییست که برای جلوه حقایق در آن بایستی پنج مانع زیر وجود نداشته باشد:
1 – نقصان ذات و جوهر 2 – تیرگی قلب از معاصی و پلیدی ها 3 – محاذی نبودن قلب با حقیقت مطلوب 4 – وجود حجاب میان قلب و حقایق 5 – نداشتن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
بطور کلی صوفیان می گفتند که قلب و ادارک حقایق حائل می گردد همان پنج حجاب است که نوشته شد و از این نظر درتصوف ایرانی اسلامی تعلیم داده شده است که سالک راه حقیقت باید به تصفیه باطن بکوشد و از معاصی و پلیدیها که موجب تیرگی قلب می گردد. دوری گزیند و به کلی قطع علایق دنیوی کند و در صفا و جلا قلب خویش همت گمارد و نیز طالب درک حقیقت گردد و قلب خود را به محاذات حقیقت مطلوب قرار دهد وبرای برطرف ساختن حجابهای میان قلب و حقایق شهوات خود را مقهور نماید و پس از آن خلوت اختیار کند و جمع همت کند و با تمام قلب روی به خدای تعالی آورد و کوشش کند که جز خداوند متعال موجود دیگری در قلبش راه نیابد.
و در هنگام نشستن در خلوت مرتبا با تمام قلب ذکر پروردگار گوید تا زمانی که صورت لفظ و حیات کلا در ذهنش محو شود و پس از آن منتظر افاضه حقایق از جانب حق گردد و هنگامی که همتش صاف و ارداه اش درست و مواظبتش کامل شود دیگر مجذوب شهوات نخواهد گردید و تعلقات دنیوی او را از درک حقایق منصرف نخواهد نمود.
و در این هنگام قلبش نورانی و سینه اش گسترده و سرملکوت برای او آشکار می گردد و تیرگیها از دلش زدوده می شود و حجابهای میان قلب و حقایق از میان میرود و لوامع حق ابتدا مانند برقی بر او عبور کرده و سپس اندک اندک ثابت می گردد و حقایق امور الهی در نفس وئ قلبش نقش می بندد.
بنابراین صوفی درمورد درک حقایق ازلی راه کشف و شهود می پیماید و هیچگاه گرد استدلال نمی گردد.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
دانش معنوی (مینوی)
به عقیده صوفیان ایرانی دانش معنوی در تصوف بر سه گونه است:
1 – علم الیقین 2 – عین الیقین 3 – حق الیقین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
خانه های قدیمی ایرانی
انگورستان ملک
خانه قزوینیها
خانه قدسی
خانه حقیقی
خانه حاج رسولیها
مقدمه
مسکن به عنوان محل سکونت و آسایش، یکی از نیازهای اولیه بشری و از نخستین مسائلی است که انسانها همیشه به دنبال یافتن پاسخی مناسب و منطقی برای آن بوده اند. بنابراین هنگامی که به معماری گذشته ایران می پردازیم مسکن نیز جائی در بحث هایمان خواهد داشت. اما به دلائل مختلف از جمله عدم استحکام خانه ها در قدیم و عدم توجه به حفظ و نگاهداری آن خانه ها در ادوار قبل از صفویان در اصفهان باقی نمانده اند.
در دوران صفویه معماری نیز همچون دیگر هنرها مورد توجه قرار گرفت و در کنار کاخها و پلها و بازارها و مساجد، خانه های باشکوه ساخته شد و اصفهان به شهر پنجره های رنگین در جهان مشهور شد اما با اضمحلال صفویان و انتقال پایتخت و افول شهر اصفهان شور و شوق عصر صفویه که بسیاری آن را دوران طلائی معماری و سایر هنرها نامیده اند. به شدت نقصان گرفت و مهاجرتها و عدم امنیت ناشی از انتقال قدرت بین سلسله ها باعث شدند زمینه های تخریب خانه های باشکوه و مجلل فراهم گردد. بطوری که امروز در شهر اصفهان خانه هائی که متعلق به دوران صفویه باشد بسیار کم هستند و این مطلب علاوه بر مسائلی که مورد اشاره قرار گرفتند ناشی از تحولاتی است که در قرن نوزدهم زمان حکومت قاجارها در جهان به وقوع پیوست و مواردی همچون افزایش جمعیت، گسترش تجارت خارجی، تورم قیمت ها و تماس فزاینده با کشورهای اروپایی بر ساختار قدرت داخلی، ارزش ها و اندیشه ها تاثیر نهادند و شهر اصفهان که خسارتهای بیشماری را متحمل شده بود از حکومت ظل السلطان به بعد دچار تغییراتی شد که در کالبد شهر به خوبی احساس می شود.
در بررسی هائی که متخصصین و پژوهشگران در باره واحدهای مسکونی اصفهان به عمل آورده اند این نکته مشخص می شود، که در هر دوره ای تدریجاً نوعی از معماری و نوسازی جدید انجام می گرفته که بیشتر تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اقتصادی بوده است.
امروز شهر اصفهان در نوسازی ها و ساخت و سازهای برق آسا بسیاری از خانه ها و منازل مسکونی باشکوه خود را از دست داده، بطوری که بناهای ناهمگونی که به سرعت قد کشیده و بر افق نیلگون اصفهان اثر گذاشته اند، رنگین کمانهای شیشه ای خانه های قدیم شهر را از جلوه واقعی عاری کرده اند، خوشبختانه در سالهای پس از پیروزی انقلاب سازمان های ذیربط همچون سازمان میراث فرهنگی و سازمان مسکن و شهرسازی و سایر نهادها احیاء این میراث ها را در برنامه کار خود را قرار دادند و با استفاده از استادکاران متخصص بعضی از آنها را بازسازی و مرمت کرده و با اعطاء کاربری های مناسب از زوال آنها جلوگیری کردند، بطوری که چند خانه جالب از دوران صفویه و قاجاریه احیاء شده اند.
بهرحال قبل از آن که به معرفی چند خانه بپردازیم برخی ویژگی های اختصاصی خانه های قدیمی اصفهان را ذکر کرده و تاکید می کنیم که این ویژگی ها در بیشتر شهرها یکسان بوده و تنها در برخی استانها به دلائل آب و هوا و عوامل جوی تفاوتهائی در نحوه ساخت آنها می بینیم.
ویژگی های خانههای قدیمی
از جمله خصوصیات خانه های قدیمی در اصفهان و بیشتر شهرها مساحت زیاد آن است. سبک معماری آنها نیز به این صورت است که از دو قسمت اندرونی و بیرونی بوده است. این خانه ها از قسمت های ذیل تشکیل می شده اند:
1- سردر ورودی 2- در ورودی 3- هشتی ورودی 4- راهروی ورودی 5- ایوان ها 6- حیاط و اتاقهای اطراف آن 7- حوض 8- زیرزمین 9- سرویس ها
سر در ورودی : سر در ورودی معمولاّ طوری ساخته می شد که در زمستانها مانع از ریزش برف و باران بود و در تابستانها نیز مانعی برای تابش مستقیم آفتاب به شمار می رفت. در بالای سردر آیاتی از قرآن کریم یا عبارات مذهبی نوشته می شد تا هنگام ورود و خروج از زیر آیات قرآنی یا روایات و عبارات دینی عبور کنند.
در ورودی : خانه های قدیمی اصفهان معمولاّ دارای دو لنگه در چوبی بودند و کوبه های چکشی و حلقوی برای مراجعین مرد و زن در لنگه درها تعبیه می شدند.
هشتی : پس از ورودی به فضای هشتی می رسیم. این فضا معمولاّ 8 ضلعی است و عموماّ سکوهائی برای نشستن در آن طراحی شده است. هشتی برای انشعاب قسمت های مختلف خانه و گاه برای دسترسی به چند خانه ساخته می شد.
دالان (راهرو) : دالان راهروی باریکی بود که با پیچ و خم وارد شونده را از هشتی به حیاط خانه هدایت می کرد. پیچ و خم دالان برای رعایت حریم خصوصی خانه بود تا عابر نتواند سریعاً فعالیت های جاری در حیاط را متوجه بشود.
حیاط : حیاط در خانه های قدیمی مرکز و قلب ساختمان بود. در تمام خانه های سنتی حیاط مرکزی وجود داشت. البته این امکان وجود داشت که حیاط از نظر هندسی مرکز خانه نباشد اما از نظر زندگی و انجام فعالیت ها و ایجاد ارتباط بین قسمت های مختلف خانه، تعبیه دید و سایر مسائل مرکز خانه محسوب می شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
بررسی تطبیقی چگونگی گذران اوقات فراغت جوانان ایرانی با کشورهای ژاپن و آمریکا
آذر نور
کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا (س)
پروین احمدی
استادیار دانشکده علوم تربیتی، دانشگاه الزهرا (س)
چکیده
اوقات فراغت، زمانی است که چگونگی گذراندن آن در شکلگیری، تداوم شخصیت، هویت یابی و پرورش خلاقیت جوانان نقش بسزایی دارد. متخصصان تعلیم و تربیت و جامعه شناسان، جوانان خلاق و مبتکر را زیربنای توسعه در هر جامعهای دانسته و برنامهریزی برای این اوقات را مکمل برنامههای رسمی و تربیتی به شمار میآورند. با توجه به اهمیت و نقش این اوقات، هدف عمده پژوهش حاضر بررسی تطبیقی چگونگی گذران اوقات فراغت جوانان در کشورهای ایران، آمریکا و ژاپن بوده و در این زمینه تمرکز خود را بر بررسی جایگاه اوقات فراغت، نقش و میزان مشارکت جوانان و همچنین نقش بخش غیر دولتی در برنامههای اوقات فراغت در این سه کشور قرار داده است.
نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که در مقایسه با کشورهای آمریکا و ژاپن، در ایران فعالیتهای اوقات فراغت از جایگاه و اهمیت خاصی در کنار برنامههای درسی رسمی برخوردار نبوده و نقش مکمل برنامههای درسی را نداشته و نیز در راستای برنامههای درسی و اهداف آن قرار ندارند. همچنین نقش و مشارکت جوانان و نوجوانان در تصمیم گیری، برنامه ریزی، تدوین، اجرا و ارزشیابی برنامههای اوقات فراغت بسیار کم رنگ و ناچیز است. همچنین نقش مراکز غیر دولتی در برنامهریزی و مدیریت اوقات فراغت قابل توجه نبوده ولی در سالهای اخیر رو به افزایش است. ()
کلمات کلیدی: اوقات فراغت، جوان، مشارکت
مقدمه
توجه به مسائل اجتماعی مردم به خصوص جوانان، امروزه در سراسر جهان ابعاد تازهای یافته است. رشد و توسعه هر جامعهای درگیر تربیت جوانانی متعهد و خلاق و متخصص است. برای رشد و شکوفایی استعدادها، خلاقیتها و تربیت جوانان مبتکر باید به اوقات فراغت آنها توجه نمود. ارزش اوقات فراغت در زندگی افراد به حدی است که گروهی از کارشناسان معتقدند هر نقش اجتماعی که امروزه هر یک از ما در زندگی ایفا میکنیم، حاصل نحوه گذراندن عمرمان در زمانهای فراغت بوده است. زمانهای رهایی از فکر و اندیشهی چارچوب بندی شده برای کار و تحصیل دارای اهمیت فوقالعادهای است. چرا که علاوه بر گذراندن این فرصتها به گونهای مفرح، مسائل تربیتی و جامعه پذیری نیز در آنها مطرح میشود. بنابراین اگر طرح و نقشة زندگی و کار افراد جامعه به خصوص قشر نوجوان و جوان با برنامههایی که برای اوقات فراغت خود تنظیم میکنند فرق داشته باشد یا تفریحات و فعالیتهای فراغتی آنان از نظر ارزشی و فرهنگی با آموزهها و ارزشهای اجتماعی متفاوت باشد، اوقات فراغت به یک مشکل اجتماعی تبدیل خواهد شد. بنا به گفته یونسکو جوانان ارزشمندترین منبع برای جوامع هستند (دبیرخانه شورای عالی جوانان، 1378). این منبع به طور طبیعی فکری باز و روشن دارد، پویا و خیرخواه و خلاق است و نگاهش به آینده به آن اجازه میدهد فعالترین گروه در هر جامعه انسانی باشد. بنابراین، ضروری است که بهترین فرصتها را برای مشارکت به جوانان داد. حضور مؤثر و نقش مشارکت افراد در تعیین سرنوشت خود و جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست و از سوی اکثر صاحبنظران تعلیم و تربیت و علوم اجتماعی دائماً مورد تأکید قرار گرفته است. در تحقیقی که توسط سازمان ملی جوانان انجام شده این نتیجه حاصل شده که اکثر جوانان (9/56 درصد) تمایل زیادی جهت شرکت در طراحی و تدوین برنامههای فراغتی نشان دادهاند (سازمان ملی جوانان، 1383).
بیان مسئله
رشد و توسعهی هر جامعه به میزان مشارکت افراد آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
مبانی فلسفه عرفان ایرانی
مبانی فلسفه عرفانی ایرانی – اسلامی بر چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم بندی شده است:
وحدت وجود کشف و شهود دانش معنوی مراحل تربیت معنوی
وحدت وجود
بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را اصل و منشا تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتوی از نور و تراوش فیض اویند.
درالهیات معنی وحدت یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا می باشند و فقط رابطه علت و معلولی دارند ولی صوفیان این عقیده را با این بیان که هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد تعدیل کردند و تعلیم دادند که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق سایه و پرتوی از حق می باشند اوست که موجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است (شرح پیشوایان و پیروان وحدت وجود در این تالیف آمده است) آب نابسته بیرنگ و بی صورت است و چون بسته شد گاه صورت یخ گیرد و گاه کسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر کن که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بی رنگ است یا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهی نامید یا چیزی دیگر؟ پس هر که شناخته است و چشم حقیقت بین دارد جمیع مراتب و کیفیات را آب میداند و آنکه نادان است در بند لباس و کیفیت و غیر بینی در می ماند، فرق عارف و جاهل همین است.
عارف می گوید که تمام ذرات موجود مظهر حقیقتند و علم به هر یک از آنها نیز در حقیقت علم به یکی از مظاهر حق است بنابراین در کلیه علوم جلوه مقصود و جمال محبوب هوید است و در همه چیز میتوان حقیقت را جستجو کرد و دقت عقلی در هر علمی آدمی را به سوی حقیقت می کشاند.
کشف و شهود
صوفیان معتقد بودند که قلب و نفس انسانی در ذات مستعد پذیرش و تجلی حقایق اشیا است و فقط حجابهایی میان نفس و حقایق حایل می باشد و هنگامی که این حجابها بر داشته گردد حقایق اشیا در قلب جلوه کامل خواهد نمود.
و نیز معتقد بودند که مثل نفس به حقایق و معقولات مانند مثل آئینه به متلونات است پس همچنانکه متلون صورت می باشد و مثال آن صورت در آئینه منطبع می گردد همچنین برای هر معلومی حقیقتی است و برای آن حقیقت صورتی است منطبع در آئینه نفس و قلب که در آن واضح و روشن می گردد. همانطور که آئینه موجودی است مستقل به همان گونه صور اشخاص هم موجودات مستقل هستند و مثال صور در آئینه نیز موجودی دیگر است.
همچنین در کشف حقایق سه چیز دخالت دارد اول قلب و نفس انسانی دوم حقایق سوم نقش حقایق و حضور آنها در نفس.
پس عالم کسی است که مثال حقایق واشیا در نفس او وارد گردد و معلوم عبارتست از حقایق اشیا و علم عبارت از حصول مثال حقایق در آئینه نفس می باشد بدیهی است همانطور که مانع کشف صور آئینه دوم داشتن کدورت و تیرگی سوم محاذی نبودن صورت با آیئنه چهارم وجود پرده یی بین صورت و آئینه پنجم دانان نبودن به سمت مطلوب که لازم است آئینه به محاذات آن قرار گیرد.
به همانگونه نیز قلب و نفس آدمی مانند آئینه ییست که برای جلوه حقایق در آن بایستی پنج مانع زیر وجود نداشته باشد:
1 – نقصان ذات و جوهر 2 – تیرگی قلب از معاصی و پلیدی ها 3 – محاذی نبودن قلب با حقیقت مطلوب 4 – وجود حجاب میان قلب و حقایق 5 – نداشتن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
بطور کلی صوفیان می گفتند که قلب و ادارک حقایق حائل می گردد همان پنج حجاب است که نوشته شد و از این نظر درتصوف ایرانی اسلامی تعلیم داده شده است که سالک راه حقیقت باید به تصفیه باطن بکوشد و از معاصی و پلیدیها که موجب تیرگی قلب می گردد. دوری گزیند و به کلی قطع علایق دنیوی کند و در صفا و جلا قلب خویش همت گمارد و نیز طالب درک حقیقت گردد و قلب خود را به محاذات حقیقت مطلوب قرار دهد وبرای برطرف ساختن حجابهای میان قلب و حقایق شهوات خود را مقهور نماید و پس از آن خلوت اختیار کند و جمع همت کند و با تمام قلب روی به خدای تعالی آورد و کوشش کند که جز خداوند متعال موجود دیگری در قلبش راه نیابد.
و در هنگام نشستن در خلوت مرتبا با تمام قلب ذکر پروردگار گوید تا زمانی که صورت لفظ و حیات کلا در ذهنش محو شود و پس از آن منتظر افاضه حقایق از جانب حق گردد و هنگامی که همتش صاف و ارداه اش درست و مواظبتش کامل شود دیگر مجذوب شهوات نخواهد گردید و تعلقات دنیوی او را از درک حقایق منصرف نخواهد نمود.
و در این هنگام قلبش نورانی و سینه اش گسترده و سرملکوت برای او آشکار می گردد و تیرگیها از دلش زدوده می شود و حجابهای میان قلب و حقایق از میان میرود و لوامع حق ابتدا مانند برقی بر او عبور کرده و سپس اندک اندک ثابت می گردد و حقایق امور الهی در نفس وئ قلبش نقش می بندد.
بنابراین صوفی درمورد درک حقایق ازلی راه کشف و شهود می پیماید و هیچگاه گرد استدلال نمی گردد.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
دانش معنوی (مینوی)
به عقیده صوفیان ایرانی دانش معنوی در تصوف بر سه گونه است:
1 – علم الیقین 2 – عین الیقین 3 – حق الیقین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تصویر زن ایرانی در مقالات چرند و پرند
در عصرمشروطه، روزنامه جدیدترین و در عین حال گستردهترین رسانه گروهی بود و مشروطه خواهان به جز آن، وسیله دیگری برای رساندن پیام خود به مردم در اختیار نداشتند و به همین دلیل این رسانه برای برقراری ارتباط با مردم به وجود آمد.
این که مقصود از طنز چیست و امروزه چطور از آن استفاده میشود باید گفت امروزه طنز در رسانههای گروهی آن بار معنایی خاص خود را که در گذشته در ادبیات داشته است، دیگر ندارد و در واقع به هر سخن مسخره یا به هر صحبت فکاهی یا هر نوع جوک، طنز گفته میشود در حالی که طنز معنا و کاربرد دیگری دارد و در این معانی نمیگنجد. تعریف دقیق طنز عبارت است از سخن ریشخندآمیز و نوع خاصی از هنر است که این سخن میکوشد به نقد جامعه موجود بپردازد و از طریق نقد به اصلاح جامعه اقدام کند. بنابراین طنز به هر معنا که زشت، پلید، نازیبا، ناراست و ناعادلانه میداند میتازد بدین ترتیب طنز به طور معمول غیر شخصی است و دیدگاه اجتماعی دارد و به کل جامعه مینگرد. زبان طنز بسیار گزنده است اما زبان زشت و ناسزاگویی نیست. در کتابی که آرتور پولارت به نام طنز نوشته و سعید سعیدپور آن را به فارسی ترجمه کرده است، پولارت نظراتی را ابراز میکند. او میگوید بسیار آسان است که ما برای خنداندن مردم، قربانی طنز را با صفات مسخرهای بیاراییم و به عنوان مثال از صفتی مانند ابله استفاده کنیم تا مردم به خنده بیفتند. اما وظیفه طنزپرداز استفاده از این واژهها نیست او باید خواننده یا مخاطب خود را به سمتی پیش ببرد که او واقعا درک کند که قربانی طنز ابله است. بنابراین در طنز ظرافت بسیار نهفته است و همانطور که بدان اشاره شد طنز پادزهر زشتیهای اجتماعی است و میکوشد جامعهای بهتر از جامعه کنونی برقرار کند. میان طنز با انواع دیگر سخن ریشخندآمیز تفاوت بسیار اساسی وجود دارد به طور مثال اگر هزل را با طنز مقایسه کنیم، هزل هم سخن ریشخندآمیز است، اما زمانی که این سخن گفته میشود و مخاطبان به خنده میافتند کار هزل دیگر به پایان میرسد یعنی کار هزل پس از ایجاد خنده شوخ و شاد به اتمام میرسد. در حالی که در طنز، خنده ابتدای کار است و پس از آن مخاطب به فکر فرو میرود. طنز اساسا به مسائل جدی توجه میکند به عبارتی محور بحث طنز، مسائل اجتماعی جدی است بنابراین مخاطب پس از شنیدن طنز به فکر فرو میرود و از طریق تفکر به حقایق تلخ دست مییابد.
نمونههایی از این دست به قرار ذیل است:
1-در سال 1325 قمری یا 1286 شمسی روزنامه عدالت تبریز مقالهای درباره آزادی زنان نوشت. این مقاله سر و صدای زیادی برانگیخت تا سرانجام انجمن ایالتی آذربایجان به این مساله رسیدگی کرد و روزنامه عدالت را توقیف و نویسنده روزنامه - میرزا حسینخان - را از شهر بیرون کرد.
2-در دوره مجلس اول انواع و اقسام انجمنهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ایالتی و... در تهران وجود داشت. به نوشته برخی از مورخان در حدود 140 انجمن و به گفته برخی دیگر تا 200 انجمن در تهران وجود داشته است. در طی این های و هوی انجمنسازی، بانوان پایتخت نیز انجمنی را دائر کردند که درباره آن مخالفتهای شدیدی صورت گرفت و کار به مجلس شورای ملی کشانده شد. برخی از نمایندگان تا جایی پیش رفتند که گفتند ایجاد انجمن به دست بانوان و گرد آمدن آنها در این انجمن و صحبتهای آنان باعث فساد اجتماعی میشود و بدین ترتیب خواهان برچیده شدن این انجمن شدند.
3-به دنبال تنظیم متمم قانون اساسی شیخ فضل الله نوری و پیروان او نسبت به چند فصل این متمم اعتراض کردند اما به دلیل آن که اعتراض آنها به جایی نرسید از پایتخت خارج شدند به زاویه حضرت عبدالعظیم رفته و در آنجا به بست نشستند. آنها در آنجا روزنامهای را منتشر کردند که اسمی روی آن نگذاشتند و آن