لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شنل قرمزی ایرانی
نمایش «هدیه مادربزرگ»، ایده اولیه خود را از داستان «شنل قرمزی» گرفته است. «شنل قرمزی» درباره دختر بچهای است که از خانه خود خارج و به قصد سرزدن به مادر بزرگ وارد جنگل میشود. گرگ که در کمین او نشسته، مدام تلاش میکند تا او را به چنگ آورده و بخورد ولی موفق نمیشود و «شنل قرمزی» او را شکست میدهد. نمایش «هدیه مادربزرگ» در انتخاب و رفتار شخصیتها به میزان زیادی به داستان فوق وفادار است. به طور مثال شخصیت گرگ که در داستان «شنل قرمزی» موجودی بدطینت و شرور است در اینجا مبدل به شخصیتی به نام آقای «اُ» شده است. خواست و انگیزه هر دو نمونه یاد شده شبیه یکدیگر است با این تفاوت که کاراکتر منفی نمایش هدیه مادربزرگ، شنل قرمزی ماجرا را که «سارا» نام دارد در دنیای آدمها تعقیب میکند و سعی دارد وی را از کمک به دیگران و احترام به قوانین اجتماعی باز دارد.
«سارا» مانند همتای خود سبدی در دست دارد و در طی مسیر مورد نظر هر بار که در آزمایشهای پیشرویاش موفق میشود جایزهای دریافت میکند. این جایزهها، معماهایی هستند که در انتها کشف میشوند.
شخصیت «سارا» به عنوان محور داستان همزمان با حفظ معصومیت کودکانه خود، گاه شجاع و نترس میشود. در این میان کاراکترهای مکمل با استفاده از امکاناتشان به شخصیت، در رسیدن هدفاش یاری میرسانند.
این امر را میتوان در صحنه پیرمردان مشاهده کرد. «سارا» وارد صحنه شده میبیند دو پیرمرد در پی یافتن آدرس دوست قدیمیشان هستند. وی به آنها در انتخاب صحیح و یافتن آدرس درست کمک میکند. هر کدام از این شخصیتها سعی میکنند او را در مقابل کاراکتر منفی داستان محافظت کنند و نتیجه این میشود که آقای «اُ» نمیتواند به هدف خود در چیره شدن به دختر بچه موفق شود. شخصیت منفی این نمایش جذاب است. چون دست از شرارت خود بر نمیدارد. به طور مثال باید به صحنهای اشاره کرد که سارا به خانه مادربزرگ خود رسیده و ماجرا رو به اتمام است. در این صحنه دیگر شخصیتها دور آقای «اُ» جمع میشوند و منتظر شنیدن اعترافات و ابراز ندامت او از اعمال زشت گذشتهاش هستند. اتفاق بامزهای که در اینجا رخ میدهد پشیمانی آقای «اُ» از اصرار بر خواستهای گذشته خویش است.
وقتی تماشاگر به این باور میرسد که شخصیت منفی نمایش از کارهای بد خود ناراحت است او را مورد تشویق قرار میدهد. در همین بین آقای «اُ» صدای خود را بالا میبرد و به همه میخندد و اصرار میکند که تمام آدمها را مسخره و تشویق به شرارت خواهد کرد و با دهنکجی از صحنه فرار میکند.
تماشاگرانی که در حال دست زدن برای او هستند بهت زده به آنچه ناگهان اتفاق افتاده نگاه میکنند و نمیدانند چه باید بکنند.
این پرداخت شخصیت منفی که یکی از اصول اساسی نمایش به شمار میرود باعث نجات متن از فرو رفتن به ورطه یکنواختی شده و اثر را در سطح قابل قبولی از جذابیت نگه میدارد.
کاراکتر «سارا» نیز به نوبه خود به عنوان شخصیت محوری در طول داستان با وقایع چیده شده سرراهش به نحو مناسبی برخورد کرده و پیروز میشود. در انتها وقتی به خانه مادربزرگ میرسد متوجه میشویم روز تولد 9 سالگی او بوده و پس از باز کردن هدایایی که او در بین راه به خاطر کمکهایش دریافت کرده میبینیم که جانماز و مهر و سجاده در آنهاست. سارا به سن تکلیف رسیده و سفری که او پشت سر گذاشته است نوعی کسب آمادگی برای مقابله با دنیای جدید بوده است.
داستان «شنل قرمزی» که در غرب برای آماده کردن کودکان برای مواجه با مشکلات بلوغ نگاشته شده است در نمایش هدیه مادر بزرگ به سنت ایرانی نزدیک میشود و از نشانههای خاص فرهنگ مذهبی بهره میگیرد. اما اثر با داشتن تمام این امتیازات در تمرکز به علاقهمندیهای مخاطب خود، خطا کرده است.
جنس بازیها، تحرک شخصیتها و روح کمدی حاضر در رفتار آنها در امتداد جذب و گفت و گو با مخاطب خردسال است اما دیالوگها و نوع چینش اتفاقات و پیچیدگی روابط به سوی مخاطب نوجوان گرایش دارد. این تناقض باعث میشود که هر دو نوع مخاطب تنها با بخشی از زبان اثر ارتباط برقرار کنند. کارگردان در مرحله اجرا و پیش از آن در مرحله نگارش، نتوانسته ساختار منظم و متعادلی را برای اثر خود برگزیند. در اجرا شاهدیم که بازیگران بیش از حد به کارتونی کردن نقشهای خود میپردازند اما اثر آن فقط تا زمانی است که موسیقی جریان دارد و دیالوگ آغاز نشده است. با شروع دیالوگها، ناگهان ارتباطات، رنگ و بوی دیگری به خود میگیرند. زبان شخصیتها متفاوت از رفتار و میمیکشان میشود.
باید توجه داشت اگر قرار است با مخاطب خردسال ارتباط برقرار کنیم باید زبان و نوع نگاه او به دنیا را در طراحی صحنه و لباس و ریتم موسیقیایی اثر خود پیاده کنیم. از سوی دیگر ریتم اثر نیز باعث قطع ارتباط با داستان نمایش میشود. به نظر میرسد شخصیتها در لحظاتی که باید دیالوگ داشته باشند سکوت اختیار میکنند و بالعکس.
عدم کشف لحظاتی که میتوانست ضربه محکم و تأثیر مداومی بر ذهن مخاطب داشته باشد، باعث میشود در نهایت امر، مخاطب در انتخاب صحنههایی که دوست دارد، دچار تردید شود.
شعرها از تناسب، وزن و قافیه برخوردار نیستند. در عین حال شخصیتها در خوانش شعرها، لحن و آکسانگذاری درست و صحیحی ندارند. شعرها گاه از ریتم خود شعر خارج است، لنگ میزند و در هنگام شروع موسیقی این لنگ زدن بیشتر نمایان میشود.
در دقایقی که بازیگران به جای لب زدن، مجبور به خواندن شعر هستند این فقدان ریتم و ضرباهنگ مناسب در شعرها که مدت زیادی از زمان اجرا را به دوش میکشند باعث خستگی و پس زدن لذت اجرا در تماشاگر میشود. نمایش «هدیه مادربزرگ» میتوانست بهتر از اینها به صحنه بیاید. به هر حال کارگردان و سایر عوامل در تلاش برای اجرای داستانی جذاب تا حدودی موفق بودهاند. اما به علت عدم شناخت مخاطب خود به جای تأثیرگذاری، باعث آشفتگی ذهنیت تماشاگر خود شدهاند.
بنا به خواست و بر حسب نوع جنس داستان، میتوان به حیطه ارتباطی آن به مخاطب دست یافت. شناخت دقیق مسائل مطرح شده بیشک مبین آن است که تماشاگران نمایشهای کودک و نوجوان متأسفانه بیش از آنکه از لحاظ تکنیک و کشف موقعیتهای دراماتیک به جایگاه قابل قبولی برسند، تأکید ویژهای بر تأثر عاطفی تماشاگر دارند و به علت فقدان نخستین امتیاز، در به دست آوردن امتیاز دوم نیز اغلب ناکام میمانند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
مبانی فلسفه عرفان ایرانی
مبانی فلسفه عرفانی ایرانی – اسلامی بر چهار بخش مهم به شرح زیر تقسیم بندی شده است:
وحدت وجود کشف و شهود دانش معنوی مراحل تربیت معنوی
وحدت وجود
بدین معنی است که حقیقت را واحد و احدیت را اصل و منشا تمام مراتب وجود میدانستند و معتقد بودند که وجود حقیقی منحصر به حق است و دیگران پرتوی از نور و تراوش فیض اویند.
درالهیات معنی وحدت یگانگی حق است و خالق و مخلوق از هم جدا می باشند و فقط رابطه علت و معلولی دارند ولی صوفیان این عقیده را با این بیان که هیچ چیز جز خدا حقیقت ندارد تعدیل کردند و تعلیم دادند که خالق و مخلوق یکی هستند و حقیقت خالق است و مخلوق سایه و پرتوی از حق می باشند اوست که موجود حقیقی و مطلق و منبع وجود است (شرح پیشوایان و پیروان وحدت وجود در این تالیف آمده است) آب نابسته بیرنگ و بی صورت است و چون بسته شد گاه صورت یخ گیرد و گاه کسوت برف و ژاله در پوشد ، نظر کن که یخ و برف و ژاله همان آب بسیط بی رنگ است یا نه؟ و چون بگذارد همان آب خواهی نامید یا چیزی دیگر؟ پس هر که شناخته است و چشم حقیقت بین دارد جمیع مراتب و کیفیات را آب میداند و آنکه نادان است در بند لباس و کیفیت و غیر بینی در می ماند، فرق عارف و جاهل همین است.
عارف می گوید که تمام ذرات موجود مظهر حقیقتند و علم به هر یک از آنها نیز در حقیقت علم به یکی از مظاهر حق است بنابراین در کلیه علوم جلوه مقصود و جمال محبوب هوید است و در همه چیز میتوان حقیقت را جستجو کرد و دقت عقلی در هر علمی آدمی را به سوی حقیقت می کشاند.
کشف و شهود
صوفیان معتقد بودند که قلب و نفس انسانی در ذات مستعد پذیرش و تجلی حقایق اشیا است و فقط حجابهایی میان نفس و حقایق حایل می باشد و هنگامی که این حجابها بر داشته گردد حقایق اشیا در قلب جلوه کامل خواهد نمود.
و نیز معتقد بودند که مثل نفس به حقایق و معقولات مانند مثل آئینه به متلونات است پس همچنانکه متلون صورت می باشد و مثال آن صورت در آئینه منطبع می گردد همچنین برای هر معلومی حقیقتی است و برای آن حقیقت صورتی است منطبع در آئینه نفس و قلب که در آن واضح و روشن می گردد. همانطور که آئینه موجودی است مستقل به همان گونه صور اشخاص هم موجودات مستقل هستند و مثال صور در آئینه نیز موجودی دیگر است.
همچنین در کشف حقایق سه چیز دخالت دارد اول قلب و نفس انسانی دوم حقایق سوم نقش حقایق و حضور آنها در نفس.
پس عالم کسی است که مثال حقایق واشیا در نفس او وارد گردد و معلوم عبارتست از حقایق اشیا و علم عبارت از حصول مثال حقایق در آئینه نفس می باشد بدیهی است همانطور که مانع کشف صور آئینه دوم داشتن کدورت و تیرگی سوم محاذی نبودن صورت با آیئنه چهارم وجود پرده یی بین صورت و آئینه پنجم دانان نبودن به سمت مطلوب که لازم است آئینه به محاذات آن قرار گیرد.
به همانگونه نیز قلب و نفس آدمی مانند آئینه ییست که برای جلوه حقایق در آن بایستی پنج مانع زیر وجود نداشته باشد:
1 – نقصان ذات و جوهر 2 – تیرگی قلب از معاصی و پلیدی ها 3 – محاذی نبودن قلب با حقیقت مطلوب 4 – وجود حجاب میان قلب و حقایق 5 – نداشتن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
بطور کلی صوفیان می گفتند که قلب و ادارک حقایق حائل می گردد همان پنج حجاب است که نوشته شد و از این نظر درتصوف ایرانی اسلامی تعلیم داده شده است که سالک راه حقیقت باید به تصفیه باطن بکوشد و از معاصی و پلیدیها که موجب تیرگی قلب می گردد. دوری گزیند و به کلی قطع علایق دنیوی کند و در صفا و جلا قلب خویش همت گمارد و نیز طالب درک حقیقت گردد و قلب خود را به محاذات حقیقت مطلوب قرار دهد وبرای برطرف ساختن حجابهای میان قلب و حقایق شهوات خود را مقهور نماید و پس از آن خلوت اختیار کند و جمع همت کند و با تمام قلب روی به خدای تعالی آورد و کوشش کند که جز خداوند متعال موجود دیگری در قلبش راه نیابد.
و در هنگام نشستن در خلوت مرتبا با تمام قلب ذکر پروردگار گوید تا زمانی که صورت لفظ و حیات کلا در ذهنش محو شود و پس از آن منتظر افاضه حقایق از جانب حق گردد و هنگامی که همتش صاف و ارداه اش درست و مواظبتش کامل شود دیگر مجذوب شهوات نخواهد گردید و تعلقات دنیوی او را از درک حقایق منصرف نخواهد نمود.
و در این هنگام قلبش نورانی و سینه اش گسترده و سرملکوت برای او آشکار می گردد و تیرگیها از دلش زدوده می شود و حجابهای میان قلب و حقایق از میان میرود و لوامع حق ابتدا مانند برقی بر او عبور کرده و سپس اندک اندک ثابت می گردد و حقایق امور الهی در نفس وئ قلبش نقش می بندد.
بنابراین صوفی درمورد درک حقایق ازلی راه کشف و شهود می پیماید و هیچگاه گرد استدلال نمی گردد.
پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
دانش معنوی (مینوی)
به عقیده صوفیان ایرانی دانش معنوی در تصوف بر سه گونه است:
1 – علم الیقین 2 – عین الیقین 3 – حق الیقین
در حالت اول آدمی با استدلالهای عقلی دلیلی را استنباط می کند، و در حالت دوم آدمی از خود بیخود گشته یک راز معنوی را مشاهده می کند، و در حالت سوم به حقیقت میرسد و آن را به عینه می بیند.
مراحل تربیت معنوی
از نظر تصوف ایرانی – اسلامی مراحل تربیت معنوی بشرح زیر نام گذاری شده است:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
1-در معماری ایرانی برای انتخاب جهت مناسب اقلیمی قرارگیری خانه از چه شکلی استفاده می نمودند
الف-چهارضلعی ب-پنج ضلعی
ج-شش ضلعی د-هشت ضلعی
2-مهمترین عامل در طراحی اتاق های یک هتل مجهز چه می باشد.
الف-استفاده از پلان های تیپ وتکراری
ب-ایجاد و دید مناسب از درون اتاق ها به بیرون
ج-استفاده از دیوارهای خیس مشترک بین سرویس ها
د-توجه به استقلال صوتی بین اتاق ها
3-مناسب ترین مکان برای طراحی آشپزخانه در یک منزل مسکونی در اقلیم گرم وخشک در چه جبهه ای از ساختمان است
الف-جنوبی ب-شمالی ج-شرقی د-غربی
4-در کدام کاربری استفاده از ضوابط طراحی انعطاف کمتری دارد
الف-ورزشی ب-تجاری
ج-تفریحی د-مسکونی
5-مناسب ترین ورودی ها جهت طرح یک آمفی تئاتر از کدام قسمت می باشد.
الف-از سمت چپ سن ب-از پهلوی سالن
ج-از پشت سالن ج-توجه به دید مناسب تماشاچی
6-ساخت مدارس از چه دوره ای در معماری ایران رواج پیدا کرده است
الف-ایلخانی ب-سلجوقی
ج-تیموری د-غزنوی
7-معماری ایران در اقلیم گرم وخشک دارای پیوند محکمی با محیط است زیرا …
الف-از سایه بهره زیادی برده است
ب-دارای فرم های قوسی و نرم راست
ج-به علت شدت گرما درون گرا است
د-مصالح آن بوم آورد است
8-کدام عبارت در مورد معماری ایران صحیح تر است
الف-طبیعت گر است زیرا دارای تزئینات طبیعی است
ب-از طبیعت دوری می کند زیرا درون گرا است
ج-توجه به طبیعت را در طراحی معماری اصل می شمارد
د-نسبت به طبیعت بی تفاوت است
9-گونه شناسی در طراحی معماری یعنی دسته بندی بناها براساس …
الف-تاریخ ساخت ب-عملکرد
ج-ویژگی های خاص د-نام طراحان آنها
10-استانداردهای معماری در چه زمینه هایی کارایی عام دارند
الف-تطبیق فضاهای معماری با عملکرد مور نیاز
ب-تطبیق فضاهای معماری با ابعاد واندازه های بدن انسان
ج-تطبیق فضاها با فرهنگ استفاده مردم
د-مورد 1و2 صحیح است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
مولانا شمسالدین (یا کمالالدین) محمد وحشیبافقی (939-991(هجری))از شاعران ایرانی سده دهم بود. دوران زندگی او با پادشاهی تهماسب صفوی و شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده همزمان بود.
وی در نیمه اول سده دهم در بافق به دنیا آمد و در ۹۹۱ ه درگذشت.
کلیات وحشی متجاوز از نه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیب و ترجیع، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی است.
وحشی دو مثنوی به استقبال از خسرو و شیرین نظامی دارد یکی به نام ”ناظر و منظور“ و دیگری به نام فرهاد و شیرین. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید و ۱۵۶۹ بیت است و اما مثنوی دوم که از شاهکارهای ادب دراماتیک پارسی است، هم از عهد شاعر شهرت بسیار یافت لیکن وحشی بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را نساخت و باقی آن را وصال شیرازی شاعر مشهور سده سیزدهم هجری (م ۱۲۶۲) سروده و با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیده است. شاعری دیگر به نام صابر بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود. مثنوی معروف دیگری که وحشی به پیروی از نظامی سروده ”خلد برین“ است بر وزن مخزنالاسرار، و مرتب بهشت روضه. مثنویهای کوتاهی از وحشی در مدح و هجو و نظایر آنها بازمانده که اهمیت منظومههای یادشده را ندارد.
وحشی بافقی
وحشی بافقی
زندگی نامه
کمال الدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای مشهور دوره صفویه است. وی درسال ۹۳۰ هجری قمری در بافق بدنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش سپری نمود. وحشی در جوانی به یزد رفت و از دانشمندان و سخنگویان آن شهر کسب فیض کرد و پس از چند سال به کاشان عزیمت نمود و شغل مکتب داری را برگزید. وی پس از روزگاری اقامت در کاشان و سفر به بندر هرمز و هندوستان، در اواسط عمر به یزد بازگشت و تا پایان عمر در این شهر زندگی کرد. وحشی بافقی در سال ۹۹۷ هجری قمریدر سن شصت و یک سالگی درگذشت . این شاعر بزرگ روزگار خود را با اندوه و سختی و تنگدستی و تنهائی گذراند و دراشعار زیبا و دلکش او سوز و گداز این سالهای تنهایی کاملا مشخص است . وی غزل سرای بزرگی بود و در غزلیات خود از عشقهای نافرجام ،زندگی سخت و مصائب و مشکلات خود یاد کرده است. علاوه بر این وحشی رباعیات ، ترجیع بند، ترکیب بند و مثنویهای زیبایی از خود به یادگار گذاشته که تبحر و تسلط او را بر شعر و ادبیات فارسی نشان میدهد. از شاهکارهای هنری وحشی بافقی می توان به مثنوی فرهاد و شیرین اشاره کرد که ناتمام ماند و بعد ها وصال شیرازی از شعرای بزرگ قاجاریه آن را تکمیل کرد. آثار باقی مانده از وحشی بافقی عبارتست از: -دیوان اشعار -مثنوی خلد برین -مثنوی ناظر و منظور -مثنوی فرهاد و شیرین. مشهورترین اثر او ترکیب بند شرح پریشانی است که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانیم.
شرح پریشانی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربدهجویی بودیم عقل و دین باخته، دیوانهی رویی بودیم بستهی سلسلهی سلسله مویی بودیم کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش من بودم باعث گرمی بازار شدش من بودم
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر که دهم جای دگر دل به دلآرای دگر چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود من بر این هستم و البته چنین خواهدبود
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکیست حرمت مدعی و حرمت من هردو یکیست قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دویکیست نغمهی بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست این ندانسته که قدر همه یکسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
چون چنین است پی کار دگر باشم به چند روزی پی دلدار دگر باشم به عندلیب گل رخسار دگر باشم به مرغ خوش نغمهی گلزار دگر باشم به نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست میتوان یافت که بر دل ز منش یاری هست از من و بندگی من اگر اشعاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست به وفاداری من نیست در این شهر کسی بندهای همچو مرا هست خریدار بسی
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه سد بادیهی درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است بعد از این ما و سرکوی دلآرای دگر با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
ساز قانون ، اصالت ایرانی دارد
علیرضا ستوده مهندس صنایع چوب و سازنده ساز قانون، فرزند زنده یاد احمد ستوده و استاد ملیحه سعیدی است. سبک قانونسازی وی که از کودکی درکنار پدر و استادش این شیوه را آموخته به گونهای است که تا کنون کسی نتوانسته بطور مستقل روی این ساز کار کند و در ساخت این ساز هم تخصص داشته باشد. او توانسته تا به امروز شیوهها، ابداعات، تکنیکها و ظرایفتهای کاری پدر خود را ادامه دهد و رازدار فن پدر باشد. ما نیز به این بهانه با او به گفتوگو پرداختهایم که ماحصل آن را میخوانید:
ـ از سابقه خود و علاقهتان به موسیقی بگویید، با توجه به اینکه در خانوادهای هنرمند تربیت یافتهاید؟
از زمانی که مدرسه میرفتم در کارگاه چوب پدرم بودم، تا اینکه پدر به پیشنهاد مادر، ساختن ساز را شروع کرد و من هم به دلیل علاقهام در این زمینه ، در همین رشته ادامه تحصیل دادیم و لیسانس صنایع چوب و کاغذ گرفتم و بین سالهای60 و 62 کار ساخت ساز را در کنار پدرم شروع کردم. البته نه به طور مداوم بلکه تفننی این کار را دنبال کردم ولی بعد از ازدواجم فعالیتم کمرنگ تر شد. پدر در این زمینه تعدادی پروژه نا تمام داشت که بعد از فوتشان باید این کار انجام میشد. من هم به پیشنهاد مادر و برای به اتمام رساندن آنها فعالیتم را آغاز کردم و تکنیکهایی را روی قانون ایرانی پیاده کردم.سازهای پدر که به تأیید همه رسیده چند مدل داشتند، یک نمونه سازهای مشقی بودند که بیشتر هنرجویان از آنها استفاده میکردند. نمونه دیگر سازهای حرفهای پدر بودند که برای ارکستر به کار برده میشدند که این سازها دارای معرق کاری و منبت کاری هستند.من هم تکنیکهایی که ماندهبود را بعد از وقفه دوساله انجام دادم.البته سازهای پدر که به تایید همه رسیده چند مدل داشتند، یک نمونه سازهای مشقی بودند که بیشتر هنرجویان از انها استفاده میکردند، نمونه دیگر سازهای حرفه ای پدر بودند که برای ارکستر به کار برده میشدند. که این سازها دارای معرق کاری ومنبت کاری هستند .من هم تکنیکهایی که مانده بود را بعد از وقفهذدوساله انجام دادم، البته تحقیقات من در این زمینه بودوپروژه دانشکده هم نیز کتابی در مورد ساخت ساز است همچنین سایتی نیز در مورد قانون ودیگر سازهای سنتی دارم، که در حال حاضر مشغول کارکردن در این زمینه هستم.بعد ازدوسال وقفه تصمیم به سفارش گرفتن کردم که البته در این راه مشکلاتی بوده وهست، مثل طرح گردونه روی ساز قانون که شاید پدر در این میلیونها تومان هزینه صرف کرده که اگر جواب میگرفت خیلی خوب بود. این مشکلات دامنگیر من نیز شد ولی با حال برای این ساز یکسری طرح داریم .
ـ باتوجه به اینکه ما در شما یکی از نوازندگان مطرح ساز قانون است وهمچنین پدر شما نیز سازنده این ساز بوده، چگونه توانستید با این کار اخت بگیرید؟
این ساز بحث عمیقی در ریشه ما ایرانیان دارد. چون ما ریشه اصیلوعمیقی دارد واززمانی که من به دنیا آمدم زمزمه ساز مادر در گوشم بوده ودر واقع در کودکی لالایی خیلی خوبی برایم بوده است. ولی عملاً علاقهای نسبت به نواختن ندارم، چون فرصتی هم برای این کار ندارم به دلیل اینکه دائماً درگیر ساخت ساز هستم ودیگر انرژی برای نوازندگان نمی ماند ما صدای قانون را دائما ًمیشنویم وخواه ناخواه با آن اخت گرفتهایم و زمانی که پدر تصمیم به ساخت آن گرفت من هم باطناً به آن کشش پیدا کردم ومشغول این کار شدم وچنان با این حرفه خو گرفتم که زمانی هم کار نمیکنم باز ذهنم در گیر این کار است که چه طرحهایی را پیاده کنم.
سازهای ایرانی و قانونهایی که ساحته میشوند، ایرانی نیستند بلکه از سازهای