لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
امامت
ـ امامت ـ برترى امامت بر نبوّت ـ ناگزیرى از حجّت (نیاز به رهبر الهى) ـ حجّت، امامى است شناخته شده ـ گاه حجّت در بیم و گمنامى به سر مىبرد ـ اگر امام نباشد زمیندر هم فرورود ـ فراخواندن هر امتى با امام وپیشواى آن ـ شناخت امام ـ شرایط امامت و ویژگیهاى امام ـ آنچه خداوند بر پیشوایان حقّ واجب کرده ـ حقوق متقابل امام و امّت ـ پیشوایان شما نمایندگان شما هستند ـ هر که از پیشوایى جز پیشواى حقّ ... ـ پیشوایان دوزخ ـ مدّعى امامت ـ از کسى که فرمانبر خداوند سبحان ... ـ وجوب قیام در برابر فرمانروایان ستمگر ـ آنچه که «خوددارى از قیام را» ... ـ انتخاب امام ـ حدیث ثقلین ـ وجوب همراهى اهل بیت ـ علّت رفتار خودکامانه نسبت به اهل بیت ـ فلسفه حکومت از نگاه اهلبیت ـ ترس از تفرقه ـ امامان دوازدهگانه ـ علم امام
17) الإمامَةُ - امامت
الإمامَةُ
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» .
امامت
«امروز دینتان را براى شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را دین شما برگزیدم».
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الإمامةُ نِظامُ الاُمّةِ .
امام على علیه السلام : امامت رشته کار امّت است .
الإمامُ الباقرُ علیه السلام : بُنِیَ الإسلامُ على خَمْسٍ : على الصَّلاةِ ، والزَّکاةِ، والصَّومِ، و الحَجِّ، والوَلایةِ، ولَمْیُنادَ بِشَیْءٍ کَما نُودِیَ بالوَلایةِ.
امام باقر علیه السلام : اسلام بر پنج پایه استوار است : نماز ، زکات ، روزه ، حجّ و ولایت و به هیچ چیز به اندازه ولایت دعوت نشدهاست .
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ العِبادِ الأعمالَ الصّالحةَ الّتی یَعْمَلونَها إذا تَوَلَّوا الإمامَ الجائرَ الّذی لیسَ مِنَ اللَّهِ تعالى
امام صادق علیه السلام : اگر بندگان ، پیشواى ستمگر را که از جانب خدا نیست به زمامدارى گیرند ، خداوند کارهاى شایستهاى را که انجام مىدهند نخواهد پذیرفت .
الإمامُ الکاظمُ علیه السلام : الإمامةُ هِیَ النُّورُ ، وذلکَ قولُهُعزّ و عجل : «آمِنُوا باللَّهِ وَرَسُولِهِ والنُّورِ الّذی أنْزَلْنا» ، قالَ : النُّورُ هُوَ الإمامُ .
امام کاظم علیه السلام : امامت نور و روشنایى است ؛ همان که خداوند عزّ و جل فرموده : «به خدا و پیامبر او و نورى که فرو فرستادیم ایمان آورید» . فرمود : نور همان امام است .
الإمامُ الرِّضا علیه السلام : وأنْزَلَ فی حِجَّةِ الوَداعِ وَهِیَ آخِرُ عُمْرِهِ صلى الله علیه وآله «الیَومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» وأمرُ الإمامةِ مِنْ تَمامِ الدِّینِ .
امام رضا علیه السلام : در حجة الوداع که سال آخر عمر پیامبر صلى الله علیه وآله بود آیه «امروز دینتان را براى شما کامل کردم ...» نازل شد . امر امامت ، از جمله کمال دین است .
عنه علیه السلام : إنَّ الإمامةَ اُسُّ الإسلامِ النّامی وفَرْعُهُ السّامی .
امام رضا علیه السلام : امامت ریشه بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است .
عنه علیه السلام : إنّ الإمامةَ زِمامُ الدِّینِ ، ونِظامُ المُسلِمینَ ، وصَلاحُ الدُّنیا ، وعِزُّ المُؤمِنینَ .
امام رضا علیه السلام : امامت زمام دین است و رشته کار مسلمانان و اصلاح و آبادانى دنیا و سرفرازى مؤمنان .
فَضل الإمامَةِ عَلى النُّبُوّةِ
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً» .
برترى امامت بر نبوّت
«و (بیاد آر) هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به کلماتى آزمود و او آنها را به انجام رسانید، خدا فرمود: من تو را پیشواى مردم گردانیدم».
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ اللَّهَ تبارَکَ وتعالى اتَّخَذَ إبراهیمَ عَبْداً قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ خَلیلاً ، وإنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلیلاً قَبْلَ أنْ یَجْعَلَهُ إماماً ، فَلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشیاءَ قالَ : إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماماً
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
مزد رسالتم مودّت و دوستی با نزدیکان من است.
...بگو: از شما بر این رسالت مزدی، جز محبت خویشاوندانم، نمی طلبم... شوری: 33
همة مفسران شیعه و بزرگانی از اهل سنت معتقدند که منظور از ذوی القُربی نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله است. نکتة قابل توجه این که قرآن مجید در سورة شعراء و در پنج آیه (109 و 127 و 145 و 164 و 180) از قول حضرت نوح و هود و صالح و لوط و شعیب علیهم السلام نقل می کند که ما هیچ اجر و پاداشی از شما نمی خواهیم؛ اجر و پاداش ما بر پروردگار عالمیان است؛ اما در آیة مورد بحث پیامبر گویا اجر و پاداشی برای خود مشخص کرده اند؛ و آن علاقة شدید به خویشاوندان اوست؛ و در آیة 57 سورة فرقان می فرماید: اجر و پاداش من گزینش راه خدا و حرکت در آن مسیر است.
از جمع این آیات می توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام نیز، مانند سایر پیامبران الهی، اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است؛ بلکه مودت، یعنی محبت شدید به ذوی القربای او، راهی به سوی خدا و لطفی دیگر به امت است؛ و این مودّت آنان را به منشأ عصمت و ولایت و امامت، که ذات مقدس احدیت است، هداست می کند.
به امامت سوگند/ نسزد شعر پر از مدح و ثنا/ ریختن پای امام/ و ندانستن و پی نابردن/ راه کو، چاه کدام؟/ بلکه بایست که راهش را رفت/ سخنش را بشنفت/ هدف زندگی اش را باید/ بهر این مردم گفت.-جواد محدثی.
ولایت پذیری و دوستی اهل بیت به سود شماست
بگو هر مزدی که از شما خواسته ام [که دوستی خاندانم باشد] به سود خود شماست. پاداش من جز بر عهدة خدا نیست...
اهل بیت علیهم السلام برای دوستان و محبان حقیقی در دنیا الگوهای عملی و عینی انسان کامل اند و آنان را از سرگردانی و حیرت در ادای تکلیف در عرصه های مختلف زندگی نجات می دهند و به نوعی آنان را به آرامش می رسانند؛ و دوستی و ولایت آنان در عالم قبر و برزخ و قیامت سودمند است. زمخشری و فخر رازی و قرطبی، سه تن از مفسران طراز اول اهل سنت، در تفاسیر خود در ذیل این آیة شریف حدیثی از رسول خدا در ذکر آثار و فواید محبت اهل بیت در بعد از مرگ نقل کرده اند. حدیث به این شرح است: «هرکس با محبت آل محمد (ص) بمیرد شهید از دنیا رفته است... بخشوده است، با توبه از دنیا رفته است، مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته است، فرشتة مرگ او را بشارت به بهشت می دهد و نکیر و منکر نیز به او بشارت می دهند، او را با احترام به سوی بهشت می برند، هم چنان که عروسی را به خانة داماد می برند، د قبرِ او دو در به سوی بهشت گشوده می شود، قبر او را فرشتگانِ رحمت زیارت می کنند، بر سنت پیامبر و جماعت اسلام از دنیا رفته است؛ و هر کسی بغض و عداوت با آل محمد داشته باشد و از دنیا برود روز قیامت در حالی وارد عرصة محشر می شود که بر پیشانی او نوشته شده مأیوس از رحمت خدا و کافر از دنیا می رود و بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.»
اصول امامت در یک آیة قرآن
و [به یاد آر] هنگامی که ابراهیم را پروردگارش به اموری بیازمود. پس او همه را به نحو کامل انجام داد. پروردگارش گفت: همانا تو را بر مردم امام و پیشوا کردم. ابراهیم گفت: و از اولاد من چه طور؟ گفت: پیمان من به ستمکاران نمی رسد. بقره:124
آنچه از این آیه استفاده می شود عبارت است از:
1) مقام امامت برتر و بالاتر از نبوت است، زیرا خداوند بعد از نبوت ابراهیم علیه السلام او را کاملاً آزمود و با او سخن گفت و او را امام قرار داد؛
2) مقام امامت انتصاب خداوند است، نه انتخاب مردم (اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً)؛
3) مقام امامت غیر از مقام نبوت است و با وجود پیامبران علیهم السلام، بشر از داشتن امام بی نیاز نیست؛
4) امام ریاست عامه بر همة مردم دارد (لِلنّاسِ)؛
5) امامت عهدی است بین خدا و مردم باید با تبعیت از امام، به عهد خویش با خدا وفا کنند (عَهْدی)؛
6) امامِ معصوم علیه السلام از هر گناه و خطایی مبراست (لا یَنالُ عَهْدی الظّالِمینَ).
در هر عصر و زمانی، مردم باید پیشوای آسمانی داشته باشند.
... جز این نیست که تو بیم دهنده ای؛ و هر قومی را رهبری است. رعد:7
آنچه در ابتدا از این آیة شریفه استفاده می شود این است که زمین هیچ گاه از هدایت کننده ای که مردم را به سوی حق رهبری کند خالی نبوده است و نخواهد بود، یا باید پیامبری باشد و یا هادی دیگری که به امر خدا هدایت کند. این حقیقت محکم در حدیثی زیبا از امام صادق علیه السلام که از جدشان، حضرت سجاد علیه السلام نقل کرده اند، آمده است:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بسمه تعالیامامت ورهبری درکلام امیرمؤمنان علی(ع)
یکی از موضوعات بسیار عمیق،ارزشمند و گرانبهای نهج البلاغه موضوع امامت و مسائل مربوط به آنست.نهج البلاغه خود تبلور فرهنگ امامت و ولایت و تجلّی روح بلند علوی سلام ا... علیه است.در نهج البلاغه جلوه های گوناگون امامت و حاکمیت اسلامی بوضوح قابل مشاهده و درک است. امام (ع)چه بعنوان امام و ولی امر مسلمانان و چه در منصب ولایت الهی و ولَی الله در ابعاد گوناگون ملکی و ملکوتی امامت و نیز در جریان شناسی حوادث آن روزگار و دستهای پلیدی که در برابر امامت حقّه ایستادند و عناصر فرصت طب و قدرت خواه را بر مسند خلافت نشاندند و یا عناصر جاهل و متحجّر که در اثر جهالت و جمود در برابر امامت آنحضرت موضع گرفته و کار شکنی کردند. در ادامه به تشریح و توضیح و تبیین نظام حکومتی اسلام و ویژگیهای والی و حاکم و زمامدار اسلامی در برابر دیگران و مدّعیان دروغین می پردازد. و قولاً و عملاً چهره امامت اسلامی را از چهره های فریبکاران و دغلبازان نمایان می سازد و ویژگیها و خصوصیات هر یک را بطور کامل و دقیق تبیین و با شرائط روزگار منطبق و تطبیق می نماید.و در این رابطه نقش بسیار مقدّس و ملکوتی اهل البیت (ع)و عترت و خاندان بزرگ عصمت و طهارت (ع) و ویژگیها و فضائل و کرائم آن بزرگواران را نشان می دهد..تا چراغ راه و صراط مستقیم ایمان و هدایت و راهنمای اسلام اصیل محمدّی (ص) و قرآن ناب احمدی (ع) باشد. و طلا از مطلا و خالص از ناخالص و طیب از آلوده و سره از ناسره بازشناخته شود. در بیانی نورانی آن حضرت می فرماید: یحتاج الامام الی قلب عقول و لسانٍ قزول و جنانٍ علیٰ اقامة الحق مسؤول (غررالحکم) .امام به قلبی بسیار خردمند و زبانی بسیار گویا و پرتوان و دلی سخت پرجرأت و قاطع بر اقامه حق نیازمند است. آری:" قلب عقول و زبان گویا و جنان شجاع".در نهج البلاغه جلوه هائی از دو اصل امامت و عدالت در گفتار و رفتار و سیره و عمل اهل البیت (ع) نشان داده می شود. و جریانهای انحرافی و ساختگی و منافق و بدعتگذار بازشناسی و نقّادی می شود. و نقش و جایگاه امامت راستین و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام در برابر نقشه ها و دسیسه ها و توطئه ها بطور وضوح تبیین می گردد. و جنود حق و سپاهیان باطل و ائمه نور و منادیان ظلمت معرفی می گردد.امام بعنوان اسوه مکتب و الگوی عملی و عینی امت اسلامی و ارزشهای الهی است. امام تجسم فضائل و مکارم و کرائم اخلاق و پیشوای عدالت گستر و مجری عدل و قسط و حافظ احکام و تعالیم اسلام و انسان کامل و وارسته از همه آلودگیها و مظهر اسماء حسنای الهی و مرزبان احکام و معارف حقه الهیه است. آری؛ امام در سیمای شاه بیت مصحف امامت ـ علی (ع) ـ عصار مکارم و محامد اخلاقی و تجلی ملکات عالیه انسانی و تندیس اشرفیت خلائق عالم است .« ... و فیهم کرائم القرآن و هم کنوزالرحمن ...»در نهچ البلاغه اصول و مبانی و ابعاد این مسائل بازگو و بازشناسی می شود. و اهل البیت (ع) الگوی تمامی ارزشها و فضائل الهی و محور مقالبه با ظلم و استبدادو استکبار و فساد و تباهی شناسانده می شود. امام قافله سالار اولیاء خدا و کاروان دار بندگان خالص اوست. امام و رهبر در فرهنگ اسلامی چراغ هدایت و صراط مستقیم الی الله و تجلّی عبودیت و بندگی خداوند منّان ومظهر فلاح و رستگاری است. چند موضوع در این رابطه و در نهج البلاغه شریف قابل بحث و بررسی و تأمل و تدبر است.از جمله بحث امامت اهل البیت(ع)،سیره و سنّت امام، اهل البیت (ع)و منحرفان و طاغیان و باغیان و جریانهای انحرافی فراوان دیگر شرائط مربوط به حاکم و زمامدار اسلامی،نقش مردم؛از جمله این مباحث بحث امام عصر(عج)در نهج البلاغه شریف و در خطب مربوط و در خلال بیانات و ارشادات آنحضرت و در اثناء مباحث و خطب ملاحم واخبار غیبی نهج البلاغه و یا دیگر مباحث ارزشمند و متعالی این کتاب شریف است. اینجانب در این گفتار می خواهم به بیانات و اشارات و ارشادات آنحضرت در رابطه با امام عصر (ارواحنا فداه) بپردازم و نکاتی را در این رابطه یاد آور شوم :الف ـ اینکه انجام امر جهان و حاکمیت و زمامداری بدست اهل البیت (ع) خواهد افتاد و بشریت در آستان اهل البیت (ع) خواهد سائید. [و از دیو و دد ملول است و انسانش آرزواست.]و ارجاع به و عده الهی و نوید پیامران (ع) است. همانا خداوند می فرماید[و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انَّ الارض یرثها عبادی الصالحون.] "در کتاب زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح خداوند به ارث خواهند برد."و این وعده قطعی و حتمی خداوند است. که سرانجام صالحان براریکه قدرت خواهند نشست و جهان را عدالت فرا خواهد گرفت و دست جباران کوتاه خواهد شد و جامعه بشری گمشده خود را باز خواهد یافت . در نهج البلاغه امام (ع) می فرماید.[ لتعطفنّن الدنیا علینا بعد شموسها عطف الفروس علی ولدها] همانا دنیا بعد از سرکشی بما رو خواهد کرد. و انعطاف نشان خواهد داد. همانند انعطاف شتر چموش و سرکش نسبت به فرزند خود. در این بیان نورانی امام (ع) به بازگشت نهائی دنیا به دامان اهل البیت (ع) و تسلیم در برابر حق و صالحان از خاندان نبوت (ع) اشاره فرموده و اینکه سرانجام جامعه بشری در برابر حق تسلیم خواهد شد. و به حکومت صالحان و عدالت جهانی رو خواهد آورد. و ناسازگاری ها و قدرت طلبی ها تداوم نخواهد یافت. و سرکشی و طغیان پایدار نخواهد ماند. که": انَّ الارض یرثها عبادی الصالحون". آنحضرت پس از این بیان آیه شریفه "و نرید ان نمّن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلم ائمه و نجعلهم الوارثین" را تلاوت فرمودند.که خود این آیه کریمه نیز به وجود نورانی امام عصر(عج) تفسیر شده است. ب ـ در بیان دیگری آنحضرت میفرماید: ... و ما اقرب الیوم من تباشیر غدٍ یا قوم هذا ورود کلّ موعودٍ و دنّو من طلقه مالا تعرفون اَلا و انّ من ادرکها مناّ یسری فیها بسراجٍ منیر و یحذو فیها علیٰ مثال الصالحین... چقدر نزدیک است امروز به بشارتهای فردا (به صبحگاه های فردا)آنچه را خداوند وعده فرموده ."الیس الصبح یقرب" نوید طلوع صبح امید و پیروزی حق پرستان".ای مردم . اینک وقت و آغاز ورود هر آنچه بدان وعده داده شده اید خواهد بود. و هنگام نزدیکی طلوع و درخشیدن و ظهور آن چیزی است. که آن را نمی شناسید. طلقه مالا تعرفون . طلوع خورشید حقیقت . طلوع سپیده صبح امیدواران طلوع موضوعی که برای شما شناخته نیست و از غیب عالم است. آن حوادث و شرائط ظهور و تحولات عصر ظهور برای شما ناشناخته است.احتمال نیز داده می شود که این عبارتها اشاره به فتنه های بعد از آن بزرگوار و یا فتنه های آخر زمان باشد. " اَلا و انَ من ادرکها منّا یسری فیها بسراجِ منیر"؛ آگاه باشید. کسی که از ما آن فتنه ها را درک می کند. در آن فتنه ها با چراغ روشن حرکت خواهد کرد. و پا جای پای صالحان خواهد گذاشت و همانند صالحان حرکت خواهد کرد.و علیٰ مثال الصالحین که مصداق آن رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمین (ع) خو اهند بود. او نیز تداوم بخش راه آن بزرگواران خواهد بود. و از آرمانهای شایستگان پیروی خواهد کرد. تا در آن فتنه ها گره ای را بازکند. و بنده ای را آزاد کند. و در میان کفر و شرک و الحاد شکافی ایجاد نماید. و در میان مؤمنان و اهل ایمان وحدت برقرار سازد. این عبارتها و عبارتهای بعد می تواند چندین مصداق داشته باشد. الف ـ امامان پس از آن بزرگوار تا قیامت ب ـ علما و بزرگان دین و اصحاب یقینج ـ مؤمنان راستین و صالحان ازامت د ـ وجود مبارک ولی عصر ارواحنا فداه فتنه ها نیز می تواند به فتنه های بنی امیّه و بنی العباس تا فتنه های آخرالزمان و عصر ظهور اشاره داشته باشد. لیکن به نظر می رسد با عنایت باینکه خطبه در مقام بیان ملاحم و پرده برداری از حقایق آینده جامعه بشری و نفش اهل البیت (ع) در آینده و در هدایت امت است و با عنایت به کلمات بسیار عمیق و پرمعنای اَلا و من ادرکها منّا (از ما خانواده)؟...؟ انطباق آن با وجود نورانی ولی عصرارواحنا فداه نزدیک تر به واقع باشد. تعبیرهای "یسری فیها بسراج منیر".شب روی است که با چراغ روشن و نورانی حرکت می کند.در قرآن کریم سراج و هاج به رسول اکرم (ص) اطلاق شده است.مصداق سراج منیر نیز در بیان آنحضرت در حد ائمه اهل البیت و مهدی آل محمد (ع) است. "و یجد و علی مثال الصالحین".
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
اثبات لزوم امامت
ختم نبوت بدون نصب امام معصوم , خلاف حکمت الهى است و کامل بودن دین جهانى و جاودانى اسلام , منوط به این است که بعد از پیامبر اکرم ( ص ) جانشینان شایسته اى براى او تعیین گردند بگونه اى که بجز مقام نبوت و رسالت , داراى همه مناصب الهى وى باشند
این مطلب را مى توان از آیات کریمه قرآن و روایات فراوانى که شیعه و سنى در تفسیر آنها نقل کرده اند استفاده کرد :
از جمله در آیه سوم از سوره مائده مى فرماید : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً ))
این آیه که به اتفاق مفسرین در حجة الوداع و تنها چند ماه قبل از رحلت پیامبر اکرم ( ص ) نازل شد بعد از اشاره به نا امیدى کفار از آسیب پذیرى اسلام (( الیوم یئس الذین کفر وامن دینکم ...)) تائکید مى کند که امروز دین شما را کامل , و نعمتم را بر شما تمام کرده .
و با توجه به روایات فراوانى که در شائن نزول این آیه ها وارد شده کاملاً روشن مى شود که این (( اکمال و اتمام )) که توائم با نومید شدن کفار از آسیب پذیرى اسلام بوده با نصب جانشین براى پیامبر اکرم ( ص ) از طرف خداى متعال , تحقق یافته است . زیرا دشمنان اسلام , انتظار داشتند که بعد از وفات رسول خدا ( ص ) ـ مخصوصاً با توجه به اینکه فرزند ذکورى نداشتند ـ اسلام بدون سرپرست بماند و در معرض ضعف و زوال قرار گیرد , ولى با نصب جانشین براى وى دین اسلام به نصاب کمال , و نعمت الهى به سرحد تمام رسید و امید کافران بر باد رفت . ( 1 )
و کیفیت آن , چنین بود که پیامبر اکرم ( ص ) هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل (( غدیر خم )) جمع کردند و ضمن ایراد خطبه مفصلى از ایشان سوئال کردند : (( الست اولى بکم من انفسکم؟ )) ( 2 ) آیا من از طرف خدا متعال بر شما ولایت ندارم؟ همگى یکصدا جواب مثبت دادند , آنگاه زیر بغل على ( ع ) را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند : (( من کنت مولاه فعلى مولاه )) و بدین ترتیب , ولایت الهى را براى آن حضرت , اعلام فرمودند .
سپس همه حضار با آن حضرت بیعت کردند و از جمله , خلیفه دوم ضمن بیعت با امیر موئمنان على ( ع ) بعنوان تهنیت گفت : (( بخ بخ لک یا على , اصحبت مولاى و مولى کل موئمن و موئمنة)) ( 3 )
و در این روز بود که این آیه شریفه , نازل شد : (( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً )) و پیامبر اکرم ( ص ) تکبیر گفتند و فرمودند : (( تمام نبوتى و تمام دین الله ولایة على بعدى ))
و در روایتى که بعضى از بزرگان اهل سنت ( حموینى ) نیز نقل کرده اند آمده است که ابوبکر و عمر از جابر خاستند و از رسول خدا ( ص ) پرسیدند که آیا این ولایت , مخصوص على است؟ حضرت فرمود :
مخصوص على و اوصیائ من تا روز قیامت است . پرسیدند : اوصیائ شما چه کسانى هستند؟ فرمودند :
(( على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى و ولى کل موئمن من بعدى , ثم ابنى الحسن , ثم النى الحسین , ثم تسعة من ولد ابنى الحسین واحداً بعد واحد , القرآن معهم و هم مع القرآن , لایفارقونه و لا یفارفهم حتى یردوا على الحوض )) (4)
بر حسب آنچه از روایات متعدد , استفاده مى شود پیامبر اکرم ( ص ) قبلاً مائمور شده بودند که امامت امیر موئمنان ( ع ) را رسماً اعلام کنند ولى بیم داشتند که مبادا مردم , این کار را حمل بر نظر شخصى آن حضرت کنند و از پذیرفتن آن , سرباز زنند . از اینروى , در پى فرصت مناسبى بودند که زمینه این کار فراهم شود تا اینکه این آیه شریفه نازل شد :
(( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس )) ( 5 ) و ضمن تائکید بر لزوم تبلیغ این پیام الهى ـ که همسنگ با همه پیامهاى دیگر است و نرساندن آن بمنزله ترک تبلیغ کل رسالت الهى مى باشد ـ به آن حضرت مژده داد که خداى متعال تو را از پیامدهاى آن , مصون خواهد داشت . با نزول این آیه , پیامبر اکرم ( ص ) دریافتند که زمان مناسب , فرا رسیده و تائخیر بیش از این , روا نیست . از این روى , در غدیر خم به انجام این وظیفه , مبادرت ورزیدند . ( 6 ) البته آنچه اختصاص به این روز داشت اعلام رسمى و گرفتن بیعت از مردم بود وگرنه رسول خدا ( ص ) در طول دوران رسالتشان بارها و به صورتهاى گوناگون , جانشینى امیرموئمنان على ( ع ) را گوشزد کرده بودند و در همان سالهاى آغاز ین بعثت , هنگامى که آیه (( و انذر عشیرتک الاقربین )) ( 7 ) نازل شد در حضور همه خویشاوندان فرمودند : نخستین کسى که دعوت مرا بپذیرد جانشین من خواهد بود و به اتفاق فریقین , نخستین کسى که پاسخ مثبت داد على بن ابى طالب ( ع ) بود .( 8 )
و نیز هنگامى که آیه (( یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم )) ( 9 ) نازل شد و اطاعت کسانى که بعنوان (( اولواالامر )) بطور مطلق , واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم ( ص ) قرار داد جابربن عبدالله انصارى از آن حضرت پرسید :
این (( اولواالامر )) که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانى هستند؟ فرمود :
(( هم خلفائى یا جابر و ائئمة المسلمین من بعدى . اولهم على بن ائبى طالب , ثم الحسن , ثم الحسین , ثم على بن الحسین , ثم محمد بن على المعروف فى التوارة بالباقر ـ ستدر که یا جابر , فاذا القیته فاقراه منى السلام ـ ثم الصادق جعفر بن محمد , ثم موسى بن جعفر , ثم على بن موسى , ثم محمد بن على , ثم على بن محمد , ثم الحسن بن على , ثم سمیى و کنیى حجة الله فى ارضه و بقیته فى عباده ابن الحسن بن على ...)) ( 10 ) و طبق پیشگویى پیامبر اکرم ( ص ) جابر تا زمان امامت حضرت باقر ( ع ) زنده ماند و سلام رسول خدا ( ص ) را به ایشان ابلاغ کرد .
در حدیث دیگرى از ابوبصیر نقل شده که گفت : درباره آیه اولواالامر از امام صادق ( ع ) سوئال کردم . فرمود :
در شائن على بن ابى طالب و حسن و حسین نازل شده است . عرض کردم : مردم مى گویند چرا قرآن کریم , على و اهل بیتش ( ع ) را بنام , معرفى نکرده است؟ فرمود :
به ایشان بگوى : آیه نماز که نازل شد اسمى ازسه رکعت و چهار رکعت نبرد , و این رسول خدا ( ص ) بود که آن را براى مردم تفسیر کردآ همچنین آیات زکات و حج و ... این آیه را هم مى بایست پیامبر اکرم ( ص ) براى مردم تفسیر کند و او چنین فرمود : (( من کنت مولاه فعلى مولاه )) و نیز فرمود :
(( اوصیکم بکتاب الله و اهل بیتى , فانى سالت الله عزوجل ائن یفرق بینهما حتى یورد هما على الحوض فاعطانى ذلک )) ( یعنى شما را سفارش مى کنم به (( ملازمت )) کتاب خدا و اهل بیتم , همانا از خداى عزوجل درخواست کردم که میان قرآن و اهل بیتم , جدایى نیندازد تا در حوض کوثر ایشان را بر من وارد سازد , و خداى متعال درخواست مرا اجابت کرد .) و نیز فرمود : (( لا تعلموهم فانهم ائعلم منکم . انهم لن یخرجوکمو من باب هدى و لن یدخلوکم فى باب ضلالة)) (11)
( ( یعنى : در مقام تعلیم ایشان برنیایید که ایشان از شما داناترند . همانا هرگز شما را از باب هدایت , خارج نمى کنند و درباب ضلالت , وارد نمى سازند ) و همچنین بارها ـ و از جمله در آخرین روزهاى حیاتش ـ فرمود :
(( انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و اهل بیتى انهمالن یفترقا حتى یردا على الحوض )) (12) و نیز فرمود : (( ائلا ان مثل ائهل بیتى فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق )) (13) و نیز بارها خطاب به على بن ابى طالب ( ع ) فرمود : (( انت ولى کل موئمن بعدى )) (14) و نیز دهها حدیث دیگرى که مجال اشاره به آنها نیست . (15)
امامت وبرهان لطف
تبیین فلسفه صفات امام (ع)
الف- عینیت مقام امامت و صفات امام:
چنان که گفتیم امام در قوس صعود از لحاظ درجه وجودى برترین مقامرا دارد و امامت و صفات امام از این درجه برتر وجود سرچشمهمىگیرند و چون کمالات وجودى یک امر خارجى و عینى است، انتخاب وانتصاب از طرف مردم در تحقق آن نقشى نخواهد داشت. این نکته راحضرت رضا (ع) در ضمن روایتشماره 518 مطرح مىکند و در همین حدیثمقام امامت را بالاتر از آن مىداند که مردم بتوانند با نصب انتخابخود تحقق بخشند بلکه تنها وظیفه مردم، معرفت اولیا مىباشد.
چند نکته:
1- امام را باید خداوند معرفى و منصوب کند نه مردم، چون در سیرصعود وجود مقامات بالا مىتوانند مقامات پایین را بشناسند امامقامات پایین قدرت احاطه بر مقامات بالا را ندارند پس باید امام ازطرف خداى تعالى معرفى و منصوب گردد نه از طرف مردم. و گر نهمردم یا دچار اشتباه شده، و غیر امام را بجاى امام برمى گزینند;در حالى که مقام امامت، جز در شان و شایستگى آن فرد برترى کهداراى درجه وجودى امام است نبوده، و دیگران که مراتب ناقصتر وپایینترى از نظر کمالات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
امامت و رهبرى امت
استاد شهید مرتضى مطهرى مجموعه آثار جلد 3 صفحه 318
امام وظایفى بر عهده دارد یکى از آن وظایف رهبرى جامعه است در این مقاله پیرامون نیازمندى انسان به رهبر و وظایف رهبر و دستورات اسلام در مورد رهبرى، مطالبى ارائه گردیده است.
رشد یعنى قدرت مدیریت.وقتى که انسان مىخواهدانسانهاى دیگر را اداره کند یعنى وقتى که موضوع رشد اداره انسانهاى دیگر باشد، آن را «مدیریت و رهبرى»مىنامیم.این نوع از رشد دراصطلاح اسلامى «هدایت» و به تعبیر رساتر «امامت» نامیده مىشود.
دقیقترین کلمهاىکه بر کلمه «امامت» منطبق مىشود همین کلمه «رهبرى» است.فرق نبوتو امامت در این است که نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است.
نبوت، ابلاغ، اخبار، اطلاع دادن، اتمام حجت و راهنمایىاست.راهنما چه مىکند؟ راه را نشان مىدهد، وظیفهاش بیش از این نیست که راهرا نشان دهد.ولى بشر علاوه بر راهنمایى به رهبرى نیاز دارد، یعنى نیازمند است به افراد یا گروه و دستگاهى که قواو نیروهاى وى را بسیج کنند، حرکت دهند، سامان و سازمان بخشند.نبوت، راهنمایى است و یک منصب است، اما امامت،رهبرى است و منصب دیگرى است.پیغمبران بزرگ، هم نبى و هم امام هستند. پیغمبران کوچک فقط نبى بودند و امام نبودند، رهنما
صفحه : 319
بودند ولى رهبر نبودند،اما پیغمبران بزرگ هر دو منصب و هر دو شان را داشتهاند، هم شانراهنمایى و هم شان رهبرى. ابراهیم، موسى، عیسى هر کدام رهنما و رهبرند.
خاتم الانبیاء «رهنماىرهبر» است.قرآن مجید بر این اصل بسیار تکیه مىکند و در معارفشیعه این اصل قرآنى جاى شایسته خود را دارد.
این نکته راباید یادآورى کنم که آنچه قرآن تحت عنوان رهبرى از آن بحث مىکند،ما فوق رهبرىاى است که بشریت مىشناسد.رهبرىاى که بشریت مىشناسد از حدودرهبرى در مسائل اجتماعى تجاوز نمىکند، ولى منظور قرآن از رهبرى، علاوه بر رهبرى اجتماعى رهبرىمعنوى یعنى رهبرى به سوى خداست و آن خود حساب دقیق و حساسى دارد و از رهبریهاىاجتماعى بسى دقیقتر و حساستر است.فعلا مجال بحث درباره این جهت نیست.
ابراهیم، رهبر و امام
قرآن درباره ابراهیم(علیهالسلام)حرف عجیبى مىزند و مىگوید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربهبکلمات...» (1) خداوند ابراهیم را در مراحل بسیارمورد آزمایش قرار داد و ابراهیم از این آزمایشها پیروز بیرون آمد.
ابراهیم از پیغمبرهایى است که سرگذشت عجیبى دارد وآزمونها برایش پیش آمده و در همه آنها کمال موفقیت و پیروزى را داشته است.در میان قوم بابل به نبوت مبعوث شد ویکتنه با عقاید منحط و شرک آمیز قوم خود که همه را فرا گرفته بود مبارزه کرد.همه بتها را به استثناىبت بزرگ شکست.تبر بتشکنى را به گردن بت بزرگ انداخت به علامت اینکه بتها با یکدیگر نزاع کرده و بت بزرگ سایر بتها را به این روز انداخته است.
ابراهیم با این کار خودنیروى فطرى عقلى خفته مردم را بیدار کرد، زیرا فطرتا درک مىکنندکه ممکن نیست جمادات با یکدیگر به نزاع برخیزند.همین جا به خود مىآیندکه پس چرا انسان عاقل شاعر مدرک، سر به آستان این موجودات لا یشعر فرود آورد؟!ابراهیممکرر مورد غضب و خشم نمرود قرار گرفت تا آنجا که او را در
.............................................................. 1.بقره/124.
صفحه : 320
گودالى - حتى مىتوان گفت در دریایى - از آتشانداختند ولى او از سخن خود دست بر نمىداشت.ابراهیم از طرفى با عقاید منحط و خرافى و تقلیدى[قوم]خود درگیر بود وپیروز مىگشت، و از طرف دیگر با نمرود درگیرى شدید پیدا کرد و تا میان آتش رفت و در همان حال یک آزمون عجیب الهىبه سراغش آمد، یعنى از طرف خدا به امرى مامور شد که جز یک تسلیم کامل، هیچ نیرویى نمىتواند آن را اطاعتکند.امرى که دربارهاش صادر شد این بود که فرزند جوان عزیزت را به دستخود در راه خدا باید فدا کنى و سر ببرى.ابراهیم تصمیم بهانجام این کار گرفت و در آخرین مرحله که تصمیم ابراهیمى ظهور کرد، از جانب خداوند ندا رسید که یا ابراهیم!تو عمل کردىو ما آنچه از تو مىخواستیم همین بود.ما از تو همین حد از تسلیم را مىخواستیم، ما کشتن فرزند از تو نمىخواستیم.
ابراهیم این منازل و مراحل را طى کرد و پشتسرگذاشت.بعداز همه اینها بود که به او گفته شد اکنون شایسته امامت و رهبرىهستى.ابراهیم از نبوت و رسالت گذشت تا به رهبرى رسید.در حدیث است: اتخذ الله ابراهیم نبیا قبل ان یتخذه رسولا و اتخذه رسولاقبل ان یتخذه خلیلا و اتخذه خلیلا قبل ان یتخذه اماما (1) .
خلاصه معنى حدیث اینکه:ابراهیم اول نبى بود و هنوز رسول نبود، رسول شد و هنوز خلیل نبود،و خلیل الله شد و هنوز امام و رهبر نبود، بعد از همه اینها به مقام «امامت و رهبرى» رسید.
مفاد آیه کریمه «و اذ ابتلى ابراهیمربه بکلمات فاتمهن قال انى جاعلک للناس اماما»(2) این استکه: پس از آنکه ابراهیم همه مراحل را طى کرد و از همه آزمایشها پیروز و موفقبیرون آمد و به اصطلاح فارسى از هفتخوان گذشت، ما به او اعلام کردیم که هم اکنون وقت آن رسیده است که ما تو را امام و رهبر قرار دهیم.
امامت و رهبرى انسانها، چه در بعد معنوىو الهى و چه در بعد اجتماعى،
.............................................................. 1.اصول کافى، ج 1، کتاب الحجة/ص 175. 2.بقره/124.
صفحه : 321
عالىترین درجه و مقام و پستى است که از طرفخدا به یک انسان واگذار مىشود.
مدالى که به این نام به سینهکسى مىچسبانند عالىترین مدالهاست.ابراهیم، هم نبى و هم امامبود، لهذا رهبر قوم خویش بود.
اینکه عرض کردم«نبوت، راهنمایى و امامت، رهبرى است» مقصودم این نیست که انبیاءاین منصب را که بالاتر است نداشتند.همان طور که قبلا هم اشاره کردیم،نبوت و امامت دو منصب است که در انبیاء بزرگ هر دو منصب جمع است و در انبیاء کوچک یکى از آندو، کما اینکه در ائمه، امامتو رهبرى هست ولى نبوت یعنى رهنمایى جدید نیست، چون راه همان راهى است که پیغمبر نمایانده است و ائمه مردمرا در همان راه که پیغمبر از طرف خداوند ارائه کرده استحرکت مىدهند، بسیج مىکنند و راه مىبرند.این، مفهوم امامت از نظر اسلام است.
دنیاى امروز به مساله رهبرى و مدیریت، تنها از جنبهاجتماعى مىنگرد، یعنى تنها این جنبه و این بعد را شناخته است، ولى همینرا که شناخته است بسیار اهمیت مىدهد و به حق اهمیت بسیار مىدهد.
انسان نیازمند رهبرى است
اهمیت فوق العادهرهبرى بر سه اصل مبتنى است: اصل اول مربوط است به اهمیت انسان و ذخایر و نیروهایىکه در او نهفته است که معمولا خود به آنها توجه ندارد.در اسلام به مساله متوجه کردن انسان به خود، به عظمتو شرافتخود و نیروهاى عظیمى که در اوست، توجه شده است.قرآن مجید مىگوید: «وقتى که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امرکردیم که به این موجود سجده کنند» (1) ، مىگوید: «انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهى پیشى گرفت»(2) ، مىگوید: آنچه در زمین است براى انسان آفریده شده است: «هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا»(3) ، «سخر لکم ما فى السموات و ما فى الارض» (4) ، اى بشر!در تو
.............................................................. 1.مضمون آیه 34 سوره بقره. 2.مضمون آیه 31 سوره بقره. 3.بقره/29. 4.جاثیه/13.
صفحه : 322
چیزهاست، تو خیال نکن مشتى آب و خاک هستى، خودت رابا موجودات دیگر مقایسه نکن.
ریشه تفاوتانسان و حیوان از نظر رهبرى
اصل دوم مربوطاست به تفاوت انسان و حیوان.انسان با اینکه از جنس حیوان است، از نظرمجهز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد یعنى ضعیفتر از حیوان است.
حیوانات به یک سلسلهغرایز مجهز هستند و نیاز چندانى به مدیریت و رهبرى از خارج ندارند،زیرا غریزه کارش راهنمایى و رهبرى به صورت خودکار است.مورچه به سلسلهغرایزى مجهز است که به طور خودکار و اتوماتیک وى را در زندگى رهبرى مىکند.امیر المؤمنین على(علیه السلام)در یکىاز خطبههاى نهج البلاغه موضوع مجهز بودن مورچه را به غرایز زندگى بیان و تشریح مىکند.سایر حشرات نیز بدین منوال هستند.
انسان با اینکه از نظر نیروها مجهزترینموجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبرى شود مىبایست صد برابر حیوانات مجهز به غرایز باشد، در عین حال از نظر غرایزى کهاو را از داخل خود هدایت و رهبرى کنند، فقیرترین و ناتوانترین موجود است، لهذا به رهبرى، مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد.اینهمان اصلى است که مبنا و فلسفه بعثت انبیاء است، و هنگامى که فلسفه بعثت انبیاء را مورد بحث قرار مىدهیم متکىبه اصل نیاز بشر به راهنمایى و رهبرى هستیم، یعنى بشر موجودى است مجهز به ذخایر و منابع قدرت بیشمار و درعین حال در ذات خود فوق العاده بىخبر و سرگردان و خود از ذخایر و منابع وجود خود ناآگاه، نه مىداند که چه دارد و نه مىداندکه چگونه آنها را رهبرى کند و مورد بهرهبردارى قرار دهد، لهذا نیازمند است که رهبرى گردد، راه به او نشان داده شودو نیروهایش سامان یابد و سازمان پیدا کند، باید او را آزاد کرد و به حرکت آورد.
قوانینخاص حاکم بر زندگى بشر
اصل سوم مربوطبه قوانین خاص زندگى بشر است.یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومتمىکند که اگر کسى بخواهد بر بشر مدیریت داشته باشد و وى را
صفحه : 323
رهبرى کند جز از راه شناخت قوانینى که بر حیات و بر روال زندگىبشر حاکم است، میسر نیست.
پس بشر موجودى استکه به یک سلسله نیروها مجهز است و به هدایت و رهبرى و به پیشواو پیشوایى نیازمند است، موجودى است که رهبرى و به حرکت در آوردن و بهرهبردارىاز نیروهاى وى تابع یک سلسله قوانین بسیار دقیق و ظریف است کهشناخت آن قوانین کلید راه نفوذ در دلها و مسلط شدن بر انسانهاست.