دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تخقیق در مورد روح را تابان کن از انوار ماه 7 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

روح را تابان کن از انوار ماه

مقاله بسیار باارزش «رستاخیز صلح و محبت»‌ جناب آقای هیوا مسیح در شماره 134 دنیای تصویر که نگاهی به فیلم مصائب مسیح است را با اشتیاق خواندم. در میان اظهار نظرهای محققانه ایشان چند نکته وجود دارد که به نظر می رسد نیازمند به تأملی جدی تر است. با توجه به ظرفیت نشریه این نکات به طور مختصر مطرح می شود، امید است مورد استفاده واقع شود: 1 ـ شیطان و تنبیه فریب خوردگان‌اش در بخش «مصائب،‌ فیلمی شخصی» آورده اند که: «شیطان که از آغاز سوگند خورده است یاران صدیق پروردگار از پیامبران تا مردم عادی را گمراه کند و از آغاز پیش از رسالت مسیح او را وسوسه کند تا از خداوند روی بگرداند، مسئول تنبیه یهودا می شود. این در حالی است که شیطان دشمن مسیح و خدا از دست یهودا ناراحت است و خودش او را تنبیه می کند؟» پیش از تحلیل نقل قولی که از مقاله مطرح شد، بهتر است بدانیم که یهودا پس از خیانت به عیسی چگونه تنبیه شد و آیا چنین تنبیهی در حیطه قدرت هست یا نه؟

مجازات یهودا به روایت انجیل

در مورد سرنوشت یهودا بعد از عیسی مسیح در اناجیل نشان چندان دقیقی وجود ندارد و تنها در انجیل متی باب 27 آمده است: «اما یهودای خائن، وقتی دید که عیسی به مرگ محکوم شده است، از کار خود پشیمان شده و سی سکه نقره ای را که گرفته بود، نزد کاهنان اعظم و سران قوم آورد تا به ایشان بازگرداند. او به آنان گفت: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام. «آنان جواب دادند: «به ما چه». پس او سکه ها را در خانه خدا ریخت و خود را با طناب خفه کرد.»

حال با این سؤال روبروئیم که آیا چنین مجازاتی توسط کسی که خود زمینه ساز گناه خیانت به عیسی بوده است، یعنی شیطان، در مورد یهودا امکان پذیر است؟ آیا شیطان می تواند یهودا را مجازات کند؟

ناقد محترم از این نکته در فیلم تعجب کرده اند و نوشته اند «این یک مورد در قوطی هیچ عطار سینمایی و مفسر دینی و روایت های یهودی و مسیحی نیز وجود ندارد» نکاتی که ایشان در این اظهار نظر آورده اند به تفکیک مورد بحث قرار می گیرند.

1-1) شیطان، دشمن خدا به مفهوم قدرتی در برابر خداوند نیست، او دشمن حرکت انسانها در راه خداست، عاشق سینه چاک اوست، آنقدر عاشق است که نمی تواند وجود به نام انسان که جنس اش از گل است را تحمل کند و همین امر باعث شده تا عارفانی چون حلاح و احمد غزالی بحثی را وارد تصوف کنند به نام «دفاع از ابلیس»... ابلیس به تعبیر قرآن پس از رانده شدن به «عزت» خداوند قسم می خورد که دشمن آشکار انسان باشد نه خدا، چرا که مخلوقی چون شیطان را یارای دشمنی با خالق نباشد. همین شیطان آنقدر نز خدا جایگاه دارد که در برابر تقاضایش تا «روز وقت معلوم» مهلت می یابد.

آیات زیر بیانگر این معنا هستند:

الف ـ قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین(ص/ 82)

ب ـ انه لکم عدو مبین(یس/ 60) ان اشیطان لکم عدو(فاطر/ 6) انه عدم مضل مبین(قصص/ 15)

ج ـ فانک لمن المنظرین الی یوم الوقت المعلوم(حجر/ 37)

پس شیطان عاشقی خودخواه است که به قول خودش بر سر راه راست خداوند خواهد نشست و بر آدمیان می تازد تا شاکر خداوند نباشند (اعراف آیه‌های 16 الی 17) از این نکات که بگذریم آیه 39 سوره حجر قابل تأمل است که شیطان مسئولیت گمراه شدن خود را به حساب خداوند می گذارد: «رب بما اغویتنی».

2-1) فارغ از روایت انجیلی سرنوشت یهودا بعد از عیسی، می توان آنچه راگیسون در فیلم مصائب مسیح آورده اند به گونه ای دیگر از زاویه روانشناسی ارتباطات دید.

یکی از رنج آورترین لحظه ها که در حیات روانی آدمیان پیش می آید احساس تنهایی و رهاشدگی در پایان راه تا موقعی است که به دعوت و وسوسه و همراهی دیگران آغاز شده است. این احساس واماندگی و بی کسی آرامش سوز وقتی صدچندان می شود که پیامدها و تبعات منفی کار انجام شده هر لحظه بیشتر شده و وحشت و احساس پشیمانی هر لحظه افزون تر شود.

مکانیزم عملکرد شیطان در رابطه با انسان ها دو مرحله ای است:

الف ـ ابتدا انسان ها را اغوا می کند و از طریق زینت بخشیدن به امور زشت آنها را وسوسه می کند تا آن کار را انجام دهند. [الشیطان... یزین له المعصیته لیرکبها...(نهج‌البلاغه)]،‌ [زین للناس حب الشهوات... (آل عمران/ 14)] در واقع کار او زیبا جلوه دادن زشتی ها است.

ب ـ پس از آنکه انسانها به عمل زشتی مبادرت کنند، شیطان از آنها دوری می‌گزیند و اعلام انزجار می کند و می گوید: «وعدتکم فاختلفتکم (ابراهیم/22). وعده دادم و با شما خلف وعده کردم.» و آنگاه که انسان کافر شد اعلام می دارد: «انی بری منک اخاف ا... رب العالمین (حشر/ 16) از تو بیزارم،‌ من از پروردگار عالم خوف دارم.»

به راستی چه تنبیه و مجازاتی می تواند بالاتر از این باشد که دعوت کننده به کاری زشت، پس از انجام آن، از همراهی با فرد بیزاری جوید و او را تنها گذارد؟ آیا تنبیهی بالاتر از این برای یهودا خواهد بود که بعد از گناه هشیار شده باشد و بگوید: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام» و با تمام وجود حس کند که: «استاد خود را، یعنی پیعمبر خدا را به وسوسه کاهنان به سی سکه نقره فروختن چه کار زشتی است.» را تا آنجا بجربه کند که به قول انجیل، خود را دار بزند.

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود

این سنت الهی است که پیش از عذاب وعده داده شده، با ایجاد احساس زجرآور تنهایی و بی یاوری به انسان بفهماند شیطان وسوسه کننده، دوست راستین آدمی نیست و دشمن آشکار اوست.

2 ـ نبرد عیسی

«شیطان در فیلم گیبسون لزوماً همان شیطان تاریخی که آدم و حوا را می فریبد و همواره تا پایان جهان می خواهد با خداوند بجنگد نیست، شیطان روبروی مسیح فقط جنبه وسوسه گر دارد.»

1-2) همانطور که گفته شد با توجه به باورهای اسلامی ناقد، که نوشته ایشان آکنده از آن است، تعبیر جنگ «شیطان و خدا» به نظر نمی رسد درست باشد و جایگاهی در قرآن داشته باشد. این تعبیر مربوط به آئین ها و باورهایی است که به ثنویت قائلند و باور دارند که جهان محل پیکار «نور و ظلمت» است در حالی که به صراحت در قرآن می‌خوانیم که شیطان موجودی از موجودات خداوند است که از خدا اجازه گمراه کردن انسان را می خواهد، آن هم در حضور خداوند جهان که او از آن بیمناک است.

2-2) در قرآن کلمه شیطان، شیاطین و ابلیس به کرات آورده شده است که بحث، در رابطه با تفاوت های آنها در این مقال نمی گنجد، اما چه دلیل وجود دارد که آن شیطان اغواگر آدم و حوا، همانی نباشد که روبروی مسیح ایستاده است وقتی خود شیطان بنا به تصریح قرآن بر صراط مستقیم می ایستد و وسوسه می کند، چه کسی از عیسی بر صراط مستقیم تر خداوند



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد روح را تابان کن از انوار ماه 7 ص (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد داستان هایی از مثنوی (2) (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

در این داستان مرد سمبل عقل و زن سمبل نفس است:

کثرت القائات باعث میشود که انسان درگیر نفس بشود.

 جهان ذهنی، جهان نفی است. تو به دنبال آن جهان معنوی باش.نفس و صورت های ذهنی و "من" را قربانی کن و در تبع آن ، جان چون دریای شیرین را بخر!

منظور جهان فیزیکی نیست، جهانی است که از نظر روانی در آن قرار داریم. جهان توهمی که در آن وارد شده ایم و از آن جهان کاملا تازه و زنده و تماما آرامش دور افتاده ایم.

 نفس به عقل قیاس را القا میکند:

کین همه فقر و جفا ما میکشیم جمله عالم در خوشی، ما ناخوشیم

قیاس یکی از اصلی ترین موضوعات در بحث خودشناسی است. قیاس معانی فلسفی نیز دارد ، اما اینجا منظور قیاس در امور اعتباری هست.

 این یکی از کیفیت های وحشتناکی است که جامعه به انسان القا میکند. ابتدا یک "من" به انسان نسبت میدهد که تو یه چیزی هستی… بعد میگوید این هویت تو همش در حال کوچک بودن و نیست بودن و ناکامی و اینهاست ، پس باید تکامل پیدا کنی!

به این ترتیب انسان را در کیفیت نارضایتی نگه میدارد و نمیگذارد که انسان خودش را آنگونه که هست، بپذیرد. برای این کار قیاس را پیش میکشد و باعث میشود انسان خودش را با چیزها و افراد دیگر مقایسه کند :

 از خودم یک هویتی در ذهن دارم، از دیگری هم همینطور . هر کس یا چیزی را دارای یک ارزشی در ذهنم میدونم که ملاکش را هم جامعه بهم داده. پس پنداری را که از خودم دارم با بقیه مقایسه میکنم. و هدیه ای که از این مقایسه ی ذهنی دریافت میکنم ملالت، تیرگی ، نارضایتی و عدم شادمانی و … است!

 در اینجا هم زن (نفس) نمیگذارد که مرد (عقل) در کیفیت پذیرش باشد و آنچه که هست را بپذیرد.

توجه داریم که در اینجا صحبت در مورد امور بیرونی نیست. و از طرفی: خود حقیقت وصف حال ماست آن !

 زن دارد به مرد القا میکند که تو باید چیزی داشته باشی و دارای شخصیتی باشی و مرد (عقل) میگوید چیزی نداشتن برای من ضرری ندارد

فقر------> نداشتن "من" (معنای عرفانی)

 وقتی انسان مرگ فیزیکی پیدا میکند ذهنش هم میمیرد. چون جایگاه این من پنداری چیزی جز ذهن نیست ، وقتی مرگ فیزیکی فرا میرسد این "من" به ناچار محو خواهد شد. پس معنای موتوا قبل عن تموتوا همین است: قبل از اینکه مرگ فیزیکی فرا برسد، خودت مرگ فیزیکی را با مرگ بر نفس تجربه کن!

اگر توانستی مرگ قبل از مرگ را تجربه کنی، بدان که آن مرگ فیزیکی نیز بر تو شیرین خواهد بود.

هر که شیرین میزید او تلخ مرد هرکه او تن پرستد جان نبرد

 عمر گذشت و تمام شد، تا به کی به دنبال این افسانه ی زر (تعلقات ذهنی) هستی؟!

هر چه سن بالاتر میرود ، انسان بیشتر میچسبد به این اعتباریات.

درخت انگوری بودی پر از میوه. چه شد که اینقدر بی رونق شدی؟! وقتی که باید میوه ات پخته بشود و روح و روانت آماده بشود و رشد کنی، فاسد شدی!

 دارایی (مال و زر و تعقلات ذهنی) مثل کلاهیست برای فرد کچل: کسی که با کلاه برای خودش پناهگاهی میسازد و عیبش را میپوشاند، در حقیقت کچل است!

باز هم توجه داریم که این پیمانه ی معنا بود، گندمی بستان که پیمانه است رد :

 من انسانی که از لحاظ روانی در فقر به سر میبرم ، یعنی از لحاظ روانی احساس عشق را ندارم که هیچ، احساس گرسنگی روانی هم دارم و احساس میکنم که چیزی باید درونم باشد که نیست...، بنا بر القائات جامعه و پدر و مادر و ... برای خودم یک هستی پنداری درست میکنم و فکر میکنم باید فربه و چاقش کنم که احساس خلا روانیم را پر کنم. چاق و چله کردن این من پنداری به چه صورت است : غذای اعتباریات!

مثلا فکر میکنم اگر در فلان ماشین بنشینم چه اعتباری خواهم داشت!!!

داشتن ثروت گاهی روپوش قالب تهی و گرسنگی درونی و پوچی فرد میشود. میخواهم رویش کلاه بگذارم که نبینمش، در درجه ی اول خودم رو گول میزنم و در درجه ی دوم دیگران رو!

در اینجا مال و زر هم فقط ثروت و خونه و ماشین و اینها نیست! دامنه ش گسترده است: مدرک، ثروت، اعتبار اجتماعی که به واسطه ی شغلم به دست میارم ، اینکه جد من فلانی بوده و من ایرانی ام و ...!

 کسی که از لحاظ روانی غنی است، از خودش هیچ تصوری ندارد که من چنین و چنانم.

از ارتباطاتش ، از پولش و ... برای خود شخصین نساخته است. و اگر در جایگاهی قرار بگیرد که اینها را از دست بدهد، دیگر تشویش روانی پیدا نمیکند:

آن که زلف و جعد رعنا باشدش چون کلاهش رفت، خوشتر آیدش

 انسان وقتی در فطرت خودش باشد، اصلا نیک و بد ندارد. خوبی و بدی اصلا در فطرت جایی ندارند. کیفیت های موجود در دل، یک حالت بی نشانی و بی صفتی و بی سویی است. نه صلح است، نه جنگ!



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد داستان هایی از مثنوی (2) (با فرمت word)


تحقیق درمورد سیستم های مختلف برخی از خودروها 34 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

مقدمه

در اجتماع حاضر دنیا با توجه به روند سریع و رو به رشد صنایع خودرو سازی، بحثهای گوناگون کیفی و کمی خودروها باعث شده، سازندگان با سلیقه های متنوع مشتریان خود روبروه شوند که در راستای تولید خودرو، وسایل و امکانات رفاهی فراوانی راجهت عرضه محصولات خود به خودرو بیفزایند. با توجه به اینکه اغلب وسایل مورد بحث الکتریکی بوده و محتاج منبع عظیمی از نیرو می باشد و باطریها جوابگوی میزان مصرف بالای مصرف کننده ها نیستند، نیاز به مولد نیروی الکتریکی مناسب جهت راه اندازی وسایل الکتریکی و حتی شارژ باطری بسیار ضروری بوده ، در همین راستا مولدهای برق با نام دینام ( مولد برق DC ) تولید گشت که تا حدی جوابگوی نیاز خودرو و وسایل ضروری آن مانند کویل، چراغهای جلو و عقب، بوق و شارژ باطری بود ولی وسایل رفاهی مانند کولر، بخاری، شیشه بالابر برقی، پروژکتورهای اضافی، در بعضی موارد یخچال خودرو و غیره مصرف بسیار بالایی داشته که سازندگان بالاجبار رو به ساخت مولدهای AC (آلترناتور) آوردند که کاملا نیاز آنها را برآورده می کرد.

امروز در صنایع خودروسازی دنیا دیگر خبری از ساخت دینام نیست. بلکه همه سازنده ها از آلترناتور با میزان جریاندهی دلخواه خود استفاده می کنند.

توضیحات مربوط به دینام و آلترناتور در قسمتهای مختلف بازگو خواهد شد.

فصل اول : دینام

دینام مولد جریان مستقیم می باشد که بطور کلی از قطعات زیر تشکیل می گردد.

شکل

1-براکت

7-بوش

13- واشر نمدی

19- آرمیچر

2-بوش برنزی

8-بلبرینگ

14-ذغال

20-رینگ

3-واشر

9-تخت

15-نگهدارنده واشر نمدی

21-واشر نگهدارنده بلبرینگ

4-بالشکتها

10-یاتاقان براکت جلو

16-پیچهای بلند

22-رینگ فشاری لاستیکی

5-بدنه دینام

11-مهره و واشر

17-کموتاتور،

واشر نمدی

کلکتور

6-محور آرمیچر

12-ترمینال

18-پیچ کفشک

درپوش جلو

بررسی عملکرد مدار ساده دینام

از حرکت دادن یک سیم هادی در میدان مغناطیسی به طریقی که خطوط قوای میدان مغناطیسی را قطع کند، نیروی محرکه ای القاء می شود که این نیرو به وسیله آمپرمتر در هادی قابل تشخیص است. با تغییر جهت حرکت هادی جهت حرکت عقربه آمپرمتر نیز تغییر می کند. اگر سیم هادی در جهتی حرکت کند حرکت آن با خطوط قوا موازی باشد، هیچ نیروی محرکه ای در آن القاء نمی شود.

در دینام حرکت هادی بصورت دورانی است. حرکت دورانی هادی به این صورت قابل انجام است که سیم هادی بصورت قاب در می آید. جریان ایجاد شده در قاب بصورت متناوب خواهد بود که در زمان



خرید و دانلود تحقیق درمورد سیستم های مختلف برخی از خودروها   34 ص


دانلود تخقیق در مورد شعر نیمایی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

شعر نیمایی سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است.

تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت. «باتوجه به مقدمهٔ کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ( رک : شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیلی شعر نو ، 1/100) ویژگی های « افسانه » را به شرح زیر می‌توانیم برشمریم : 1- نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه‌ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ 2- منظومه‌ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است 3- توجه شاعر به واقعیت های ملموس و در عین حال نگرشی عاطفی و شاعرانهٔ او به اشیا 4- فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید 5- نزدیکی آن ، در پرتو شکل بیان محاوره‌ای ، به ادبیات نمایشی ( دراماتیک )؛ 6- سیر آزاد تخیل شاعر در آن ؛ 7- بیان سرگذشت بی دلیها و ناکامی های خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند یافته است .( برای تجزیه و تحلیل افسانه ؛ رک : حمید زرین کوب ، چشم انداز شعر نو فارسی ، ص53 به بعد ؛ هوشنگ گلشیری ،« همخوانی با هماوازان ، افسانهٔ نیما ، مانیفیست شعر نو »، مفید ، دورهٔ جدید ، ش اول ف( بهمن 1365) ص 12 تا 17 و ش دوم ، ص 34 تا 56 ؛ عطاء الله مهاجرانی ، افسانهٔ نیما ف ص 52 به بعد ) روح غنایی و مواج افسانه و طول و تفصیل داستانی و دراماتیک اثر منتقد را بر آن می‌دارد که بر روی هم بیش از هر چیز تاثیر نظامی را بر کردار و اندیشهٔ نیما به نظر آورد ( در مورد تاثیر زندگی و آثار نظامی گنجوی بر نیما ، رک : محمد جعفر یاحقی ، « نیما و نظامی »، کتاب پاژ 4( مشهد 1370) ص 39.)حال آن که ترکیب فلسفی و صوری و به ویژه طول منظومه ، زمان سرودن آن ، کیفیت روحی خاص شاعر به هنگام سرودن شعر ، ذهن را به ویژگی های شعر « سرزمین بی حاصل »، منظومهٔ پرآوازهٔ تی . اس . الیوت شاعر و منتقد انگلیسی منتقل می‌کند که اتفاقا سرایندهٔ آن همزمان نیما و در نقطهٔ دیگر از جهان سرگرم آفرینش مهمترین منظومهٔ نوین در زبان انگلیسی بود . ( در مورد این منظومه و چگونگی آفرینش آن رک : تی . اس . الیوت ، منظومهٔ سرزمین بی حاصل ، ترجمه و نقد تفسیر از حسن شهباز . ص 57 [ به نقل از جعفر یاحقی ، جویبار لحظه‌ها :46].

این شیوه سرودن شعر به سرعت جایگزین شعر کلاسیک فارسی گردید و سپس با ایجاد تفاوت هایی در فرم شعر نو، آنرا به شیوه‌های نیمایی ، سپید، حجم و ... دسته بندی کردند.

تلاش نیما یوشیج برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب می‌دانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به نقطه‌های اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار می‌داند.

زمینه تاریخی

با شروع جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان بینشی تازه رواج یافت که بر طبق آن عصری تازه فرا رسیده است که با همه دوره‌های تاریخ ملی تفاوت دارد. روشنفکران این دوران معتقد بودند که عصر استبداد سیاسی به پایان رسیده است و همه احساس می‌کردند که باید در عرصه فرهنگ نیز تحولی مشابه اتفاق بیفتد. شاعران و نویسندگان این عصر در پی زیباشناسی جدیدی بودند و می‌خواستند شعری تازه بسرایند که با شعر گذشته فارسی فرق داشته باشد.[۱]

یکی از عوامل موثر دیگر در تحولات ادبی این دوران آشنایی روشنفکران ایرانی با ادبیات اروپایی بود. به باور آنان انقلاب مشروطیت با انقلاب فرانسه مشابهت داشت و قادر بود فضای تازه‌ای ایجاد کند که در آن چهره‌های برجسته‌ای پرورش یابند که با شاعران و نویسندگان برجسته اروپا قابل مقایسه باشد. علاقه و توجه روشنفکران به ادبیات اروپا و بخصوص ادبیات فرانسه باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ آن زمان اروپا مانند ویکتور هوگو، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده و شاتو بریان ترجمه شود که بر نوشته‌های بسیاری از ادیبان ایرانی تأثیر گذاشت.[۲]

شعر کلاسیک فارسی

نوشتار اصلی: شعر کلاسیک فارسی

مطابق نظریات سنتی در شعر فارسی تعداد ارکان عروضی هر شعر در محور عمودی همواره ثابت می‌ماند. نیز بنا به اقتضای قالب یا نوع ادبی شعر (نظیر غزل، مثنوی و رباعی)، قافیه با فرمولی ثابت تکرار می‌شد.

نظر نیما در باب شعر سنتی فارسی

نیما در ابتدای شاعری خود از شعر کهن فارسی نفرت داشت.[۳] اما بعدها نگاه خود را تغییر داد. نیما زمانی نوشته بود:

"از تمام ادبیات گذشته قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون می‌دانم که این نقصانی بود."[۴]

و در جای دیگری می‌نویسد:

"من خودم یکی از طرفداران پا بر جای ادبیات قدیم فارسی و عربی هستم."[۵]

مخالفت سنت‌گرایان

وقتی نیما نظریه ادبی خود را تدوین می‌کرد حامیان شعر سنتی فارسی که باورهای خود را در معرض هجومی تمام عیار می‌دیدند اظهار داشتند که شعر فارسی به عنوان ارجمندترین نماد فرهنگی ایران در معرض نفوذ بیگانگان قرار گرفته است. از نظر آنان شعر نو نشانه تسلیم فرهنگی در برابر خارجی‌ها بود و به زودی روح فرهنگ ایرانی را نابود خواهد کرد.[۶] سنت‌گرایان در حقیقت معتقد بودند که نیما و پیروانش با این سنت آشنایی ندارند.[۷]

نگاه محافل دانشگاهی به شعر نیما تا دهه چهل خورشیدی منفی بود و از پذیرش آن سر باز می‌زدند.[۸] اما نگاه سنت‌گرایان دانشگاهی به نظریات نیما با تلاش برخی استادان که بخصوص با نقد ادبی مدرن آشنایی داشتند رفته رفته تغییر کرد. در میان کسانی که نقشی مهم در تغییر نگرش رایج در دهه چهل خورشیدی داشتند باید از غلامحسین یوسفی و محمد رضا شفیعی کدکنی یاد کرد.[۹]

حمایت نوگرایان

برخی از شاعرانی که امروز در زمره نوگرایان به حساب می‌آیند از نخستین حامیان نیما بودند. از جمله این افراد باید به احمد شاملو، اسماعیل شاهرودی، هوشنگ ابتهاج و مهدی اخوان ثالث اشاره کرد.

شعر نیمایی و تحول اجتماعی در ایران مدرن

نیما می‌کوشید شعر معاصر فارسی را با نیازهای ایران مدرن سازگار کند. پس از جنبش مشروطه عرصه حیات اجتماعی ایران تغییر کرده بود. پیش از شعر، نثر فارسی با تلاش‌های کسانی نظیر طالبوف، حاج زین‌العابدین مراغه‌ای، صور اسرافیل و دیگران متحول شده بود و به نوعی خود را سازگار کرده بود.[۱۰] به طور کلی شعر جدید اشتیاقی خاص برای پرداختن به مسائل اجتماعی از خود نشان می‌دهد، در حالی که شعر کلاسیک چنین نیست.[۱۱]

نیما اگر چه هنوز هم مخالفانی در میان شاعران سنت‌گرا دارد توانسته است پیروان قابل توجهی برای خود دست و پا کند و ظرفیت تازه‌ای به شعر کهن فارسی اضافه کند.[۱۲]



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شعر نیمایی (با فرمت word)


دانلود تخقیق در مورد شاعر (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

(بر گرفته از: «شوکران. دوماهه ادبی، اطلاع رسانی و تحلیلی، آموزشی و پژوهشی» سال اول، شهریور تا آذر 1381، ص 37)

هاتیف جنابی، زاده 1952 در حوالی قادسیه است و قادسیه در گوش ما چه زنگ و طنینی دارد: قادسیه. خواه نقطه عطفی در تاریخ این خاکستر بدانی و خواه آغازی بر انحطاطش، اما در هجای قادسیه چیزی پنهان نشسته است – جامه کلام نمی پوشد. باری، پدرش بازرگانی بود که علیرغم بیسوادی عمری را در عشق به فقه و حقوق سپری کرده بود. مادرش اما زنی خانه دار بود که اشعار فولکلوریک زیادی از بر داشت و آنها را به فرزندانش می آموخت و هاتیف عشق و شیدایی خود به وزن و شعر را مدیون اوست.

در سال 1963 قتلی در دهکده زادگاهش دامنگیر خانواده او شد – مرگ یکی از کارگران پدر – در شبی که صاحبان دم برای قصاص به خانه آنها هجوم آوردند، مادر او را به آن سوی فرات فرار داد و چندی بعد تمام خانواده در بغداد گرد هم آمدند. چند ماه بعدتر، راهی نجف شدند و پدر تجارت خود را از سر گرفت. اما خانواده دیگر، هرگز به دهکده خویش بازنگشت. این نخستین جلای وطن جنابی بود.   نجف با مراسم و آئین های گوناگون شیعی بر هاتیف نوجوان بسیار تاثیر گذاشت. او که در آن شهر در محیطی شیعی پرورش یافت به مطالعه و نجوم دل بست. در آن روزها به مطالعه شاعران جاهلیت، گیلگمش، اشعار صوفیانه، مولانا، دانته، سروانتس، داستایوسکی، و کافکا پرداخت. پانزده ساله بود که نخستین اشعارش را سرود. پس از پایان دبیرستان هنگامی که با مخالفت پدر برای ورود به دانشکده هنرهای زیبا – برای تحصیل نقاشی – رو به رو شد، دل به شعر داد و به تحصیل ادبیات عرب در دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد پرداخت.

بعد از دانشگاه به خدمت وظیفه عمومی رفت و در نیروی دریایی در مرزهای جنوبی عراق خدمت کرد. سپس شغلی آموزشی در کرکوک یافت. کرکوکی که تا بغداد و خانواده اش فرسنگ ها فاصله داشت، برایش بسیار آموزنده بود. کرکوک یک تجمع چند فرهنگی بود که در آن اقوام عرب، ایرانی، کرد و ترکمن و مذاهب یهود، مسیحیت، زردشتی و فرق اسلامی زندگی می کردند. کرکوک وجوب گفتار میان فرهنگها و همزیستی را به او آموخت. اما پس از سه سال که دولت عراق دگر بار دست به کشتار زد، او بر آن شد تا در هوایی دیگر تنفس زند و در سال 1976 موفق به دریافت روادید از شش کشور اروپایی شد و تنها با چند صد دلار به سوی شمال غربی عراق راهی گشت.

در سفرش ترکیه، بلغارستان و رومانی را طی کرد. در پست مرزی شوروی غلیرغم باورش وی را به رومانی باز گرداندند و او راهی دیگر، به سوی لهستان جُست. سرانجام با بورسی که از دولت لهستان در دست داشت به کراکو رسید. آموختن زبان لهستانی را آغاز کرد. اما در فکر رفتن به اروبا غربی بود. ولی مشکلات سفر که هفته ها او را گرفتار خویش کرده بود او را به ماندن در لهستان علاقمند کرد. فوق لیسانس ادبیات لهستانی و دکترای ادبیات نمایشی را از دانشگاه ورشو گرفت. حس کرد زمان بازگشت به جهان اعراب رسیده. از این رو به الجزایر رفت و مدتی در دانشگاهی به کار تدریس پرداخت. در سال 1990 به لهستان برگشت تا در دانشگاه ورشو به تدریس بپردازد. در همان سال تابعیت لهستان را نیز به دست آورد.

جنابی مترجم اشعار شیمبورسکا به زبان عربی است و در ملاقات و گفت و گویی که با وی در دانشکده شرق شناسی ورشو داشتیم، دریافتیم که شعر بلند «صدای پای آب» سپهری را نیز به زبان عربی ترجمه کرده که در نشریه معتبر عرب زبان نزوی در سلطان نشین عمان نشر یافته است. اشعار زیر همه از زبان لهستانی – با نگاه متن عربی آنها – ترجمه شده است.



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد شاعر (با فرمت word)