دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد صدای پای آب (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

صدای پای آب

هشت کتاب سهراب سپهری

صدای پای آب

اهل کاشانم.

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.

مادری دارم، بهتر از برگ درخت.

دوستانی، بهتر از آب روان.

 

و خدایی که در این نزدیکی است:

لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.

روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.

 

من مسلمانم.

قبله ام یک گل سرخ.

جانمازم چشمه، مهرم نور.

دشت سجادة من.

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو.

من نمازم را، پی «تکبیره الاحرام» علف می خوانم،

پی «قد قامت» موج.

 

کعبه ام بر لب آب،

کعبه ام زیر اقاقی هاست.

کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر.

 

«حجرالاسود» من روشنی باغچه است.

 

اهل کاشانم.

پیشه ام نقاشی است:

گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهایی تان تازه شود.

چه خیالی، چه خیالی، . . . می دانم

پرده ام بی جان است.

خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است.

 

اهل کاشانم.

نسبم شاید برسد

به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاک «سیلک».

نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.

 

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،

پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،

پدرم پشت زمان ها مرده است.

پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود،

مادرم بی خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد.

پدرم وقتی مرد، پاسبان ها همه شاعر بودند.

مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه می خواهی؟

من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟

 

پدرم نقاشی می کرد.

تار هم می ساخت، تار هم می زد.

خط خوبی هم داشت.

 

باغ ما در طرف سایة دانایی بود.

باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،

باغ ما نقطة برخورد نگاه و قفس و آینه بود.

باغ ما شاید، قوسی از دایرة سبز سعادت بود.

میوة کال خدا را آن روز، می جویدم در خواب.

آب بی فلسفه می خوردم.

توت بی دانش می چیدم.

تا اناری ترکی بر می داشت، دست فوارة خواهش می شد.

تا چلویی می خواند، سینه از ذوق شنیدن می سوخت.

گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره می چسبانید.

شوق می آمد، دست در گردن حس می انداخت.

فکر، بازی می کرد.

زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.

زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود،

یک بغل آزادی بود.

زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود.

 

طفل، پاورچین پاورچین، دور شد کم کم در کوچة سنجاقک ها.

بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون

دلم از غربت سنجاقک پر.

 

من به مهمانی دنیا رفتم:

من به دشت اندوه،

من به باغ عرفان،

من به ایوان چراغانی دانش رفتم.

رفتم از پلة مذهب بالا.

تا ته کوچة شک،

تا هوای خنک استغنا،

تا شب خیس محبت رفتم.

من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.

رفتم، رفتم تا زن،

تا چراغ لذت،

تا سکوت خواهش،

تا صدای پر تنهایی.

 

چیزها دیدم در روی زمین:

کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.

قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد.

نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت.

من زنی را دیدم، نور در هاون می کوبید.

ظهر در سفرة آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود، کاسة داغ محبت بود.

 

من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز چکاوک می خواست

و سپوری که به یک پوستة خربزه می برد نماز.

 

بره ای را دیدم، بادبادک می خورد.

من الاغی دیدم، ینجه را می فهمید.

در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر.

 

شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن می گفت: «شما»

 

من کتابی دیدم، واژه هایش همه از جنس بلور.

کاغذی دیدم، از جنس بهار.

موزه ای دیدم دور از سبزه،

مسجدی دور از آب.

سر بالین فقیهی نومید، کوزه ای دیدم لبریز سؤال.

 

قاطری دیدم بارش «انشا»

اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال«.

عارفی دیدم بارش «تننا ها یا هو».

 

من قطاری دیدم، روشنایی می برد.

من قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین می رفت.

من قطاری دیدم، که سیاست می برد (و چه خالی می رفت.)

من قطاری دیدم، تخم نیلوفر و آواز قناری می برد.

و هواپیمایی، که در آن اوج هزاران پایی

خاک از شیشة آن پیدا بود:

کاکل پوپک،

خال های پر پروانه،

عکس غوکی در حوض

و عبور مگس از کوچة تنهایی.

خواهش روشن یک گنجشک، وقتی از روز چناری به زمین می آید.

و بلوغ خورشید.

و هم آغوشی زیبای عروسک با صبح.

 

پله هایی که به گلخانة شهوت می رفت.

پله هایی که به سردابة الکل می رفت.

پله هایی که به قانون فساد گل سرخ

و به ادراک ریاضی حیات،

پله هایی که به بام اشراق،

پله هایی که به سکوی تجلی می رفت.

 

مادرم آن پایین

استکان ها را در خاطرة شط می شست.

 

شهر پیدا بود:

رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ.

سقف بی کفتر صدها اتوبوس.

گل فروشی گل هایش را می کرد حراج.

در میان دو درخت گل یاس، شاعری تابی می بست.

پسری سنگ به دیوار دبستان می زد.

کودکی هستة زردآلو را، روی سجادة بیرنگ پدر تف می کرد.

و بزی از «خزر» نقشة جغرافی، آب می خورد.

 

بند رختی پیدا بود: سینه بندی بی تاب.

 

چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،

اسب در حسرت خوابیدن گاری چی،

مرد گاری چی در حسرت مرگ.

 

عشق پیدا بود، موج پیدا بود.

برف پیدا بود، دوستی پیدا بود.

کلمه پیدا بود.

آب پیدا بود، عکس اشیا در آب.

سایه گاه خنک یاخته ها در تف خون.

سمت مرطوب حیات.

شرق اندوه نهاد بشری.

فصل ول گردی در کوچة زن.

بوی تنهایی در کوچة فصل.

 

دست تابستان یک بادبزن پیدا بود.

 

سفر دانه به گل.

سفر پیچک این خانه به آن خانه.

سفر ماه به حوض.

فوران گل حسرت از خاک.

ریزش تاک جوان از دیوار.

بارش شبنم روی پل خواب.

پرش شادی از خندق مرگ.

گذر حادثه از پشت کلام.

 

جنگ یک روزنه با خواهش نور.

جنگ یک پله با پای بلند خورشید.



خرید و دانلود تحقیق در مورد صدای پای آب (با فرمت word)


تحلیل وضعیت آب و هوای سال جاری و تأثیر آن بر کشاورزی کشور 24 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام

کمیسیون امور زیربنایی و تولیدی

گروه علمی کشاورزی، آب و منابع طبیعی

نشست شماره یک

تحلیل وضعیت آب و هوای سال جاری و تأثیر آن بر کشاورزی کشور

سخنران:

آقای مهندس عباس کشاورز

کد گزارش: 01ـ8722

خرداد 1387

مقدمه

در اهمیت موضوع آب همین بس که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: "وجعلنا من الماء کل شیء حی" و در آیات مختلفی از قرآن، خداوند شکر آن را لازم دانسته است.

از چالش‌هایی که امروزه فراروی جهان قرار دارد بحث تغییر اقلیم، کمبود آب شیرین و بیابان‌زایی است. نقش آب در زندگی انسان‌ها و مجموعه جهان طبیعت بسیار موثر است. در شبانه‌روز به‌طور متوسط هر انسان یک لیتر غذا و 6/1 لیتر آب و حدود یازده کیلو اکسیژن لازم دارد. علاوه بر کمیت آب، کیفیت آب نیز یکی از موضوعاتی است که در کنار امنیت غذایی و شاید در بطن امنیت غذایی باید برای آن اهمیت خاصی قائل شد.

هر پدیده‌ای که تعادل اکوسیستم را به هم بزند می‌تواند در تخریب سرزمین نقش داشته باشد. در پهنه سرزمین ایران که یک منطقه خشک و نیمه‌خشک می‌باشد به‌طور متوسط یک‌سوم میانگین سالیانه جهانی یعنی حدود 250 میلیمتر بارندگی دارد که البته میزان تبخیر آن هم حدوداً سه برابر میانگین سالیانه جهانی است. باید به این نکته توجه داشت که مدیریت موفق ترسالی (مدیریت صحیح نزولات آسمانی) می‌تواند مدیریت دوره‌های خشکسالی را به ثمر و نتیجه موفق برساند.

قرآن کریم در سوره یوسف بحث ضرورت مدیریت خشکسالی را بیان می‌کند. تمثیل قرآن در این زمینه نابودی سنبله‌های سبز توسط سنبله‌های زرد و خشک می‌باشد. قرآن کریم بیان می‌کند که خشکسالی پدیده‌ای طبیعی است که مبتلابه دوره خاصی نیست. در کلام خداوند توصیه شده است که دوره ترسالی باید مدیریت صحیح شود و غذا تولید گردد تا در هفت سال خشکسالی آسیب کمتری وارد شود. رویکرد حل مشکل پس از وقوع آن با منش و هدایت قرآنی سازگار نیست.

آنچه در سال جدید در کشور ما اتفاق افتاده است در درجه اول تاوان عدم مدیریت تر‌سالی‌ها می‌باشد که در آن دقت و برنامه‌ریزی جایی نداشته است. بیش از یکی دو دهه است که تعادل سفره‌های زیرزمینی به هم خورده و بیلان منفی بیش از شش میلیارد متر مکعب به عنوان یک هشدار جدی مطرح شده که آغاز بحران آب نیز از همان زمان شروع شده است. بحث پدیده‌های جوی باید با برنامه‌ریزی بلندمدت پیش‌بینی شود. بحث آب باید در تمام شئونات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و قوانین و مقررات و پدیده‌های زندگی جایگاه خاصی داشته باشد.

کمیته کشاورزی، آب و منابع طبیعی از کمیته‌های زیرمجموعه کمیسیون امور زیربنایی‌وتولیدی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام مأموریت دارد طبق وظایف محوله سیاست‌های کلی نظام را در زیربخش‌های مرتبط تهیه و بر اجرای سیاست‌های کلی مصوب و ابلاغی نظام نظارت داشته باشد. در راستای شناخت صحیح موضوعاتی که در این حوزه قرار می‌گیرد، آشنایی با معضلات و چالش‌هایی است که در این محورها در سطح کلان کشور مطرح می‌باشد و به همین منظور و با توجه به اهمیت موضوع اولین نشست تخصصی کمیته به بحث “تحلیل وضعیت آب‌وهوایی کشور در سال زراعی جدید” اختصاص داده شده است.

تحلیل وضعیت آب و هوایی سال زراعی جاری

با توجه به واقعیت‌هایی که کشور با آن مواجه است مثل کمیت و کیفیت سرانه آب، وضعیت اقلیمی، تغییرات رشد جمعیت و افزایش تقاضا و . . . به نظر می‌رسد مدیریت‌های کشور بایستی نسبت به تصمیماتی که برای برنامه‌های کشور تنظیم می‌کند خط‌مشی و سیاست جدیدی در پیش بگیرد. برخی موضوعات مثل جدی بودن یا نبودن تغییرات اقلیمی، آنی یا تدریجی بودن آن و بحث چگونگی مدیریت آن برای کاهش تنش‌ها و پیامدهای منفی احتمالی آن از مباحث خیلی مهمی است که باید جامعه علمی کشور به آن بپردازد. در مباحثی که در این گزارش مطرح می‌شود سعی شده سیستمی را در کشور مطرح کند تا وضعیت کشور به‌صورت یکپارچه تحلیل شود و لذا به این معنی نیست که قبول شود این شرایط، شرایط نامناسب است یا شرایطی است که کشور مستحق آن است بلکه به‌علت عدم توجه به برنامه‌های منطقی به این شرایط منجر شده است.

فصل زراعی سال جاری (یعنی از اول مهرماه سال 1386) از نظر اقلیمی شرایط نرمالی نبوده است و می‌توان آن را کاملاً متفاوت نسبت به شرایط قابل انتظار (شرایط نرمال) دانست. بارندگی در فصل پائیز تقریباً در اغلب نقاط کشور با تأخیر بسیار (یعنی در آذرماه) همراه بود. در اواخر آذرماه تا نیمه اول بهمن ماه سرمای شدید (بعضی مناطق کم و بی‌سابقه) به صورت مستمر مستقر گردید، به نحوی که در بعضی از شهرها در ساعات روز نیز درجه حرارت از 10- درجه سانتیگراد فراتر نرفت. بارندگی این ایام بعلت برودت زیاد در اکثر نقاط سرد و حتی معتدل آب و هوائی به صورت برف نازل گردید. سپس هوا سریعاً در کلیه نقاط کشور رو به گرمی نهاد و در مدت حدود 20 روز آخر اسفندماه کل کشور گرم شد و حتی افزایش حرارت در نقاط سردی نظیر اردبیل به بالای 20 درجه سانتیگراد رسید و سپس در اوایل فروردین ماه نیز شدت گرما افزایش و به مدت دو الی سه هفته اول فروردین ماه نیز بالاتر از حد نرمال ادامه یافت که تاکنون نیز شاهد آن هستیم. از نظر بارندگی نیز بعد از رفع شدن شدت سرما (نیمه اول بهمن ماه) تاکنون بارندگی قابل ملاحظه‌ای در اکثر نقاط کشور وجود نداشته است. اگرچه از نظر اقلیمی تقریباً از اول اردیبهشت ماه به شرایط عادی برگشت ولی مجموعا یک اتفاقاتی را در کشاورزی گذاشته است. سعی می‌شود این اتفاقات با استفاده از آمارهای هواشناسی و بحث‌هایی که می‌شود مرور گشته و آثار این اتفاقات بررسی شود و نهایتاً خصوصیات شرایط اقلیمی موجود موجب بروز چه تأثیرات منفی (خسارت) در عرصه کشاورزی و منابع طبیعی خواهد شد.

در این مجموعه در ابتدا تقسیم‌بندی زراعی اقلیمی کشور و مراحل فیزیولوژیک محصولات مهم، سپس تغییرات عوامل اقلیمی در فصول و مناطق مختلف کشور مورد تحلیل قرار گرفته و در ادامه تأثیر این عوامل بر کشاورزی مورد بررسی و در خاتمه پیش‌بینی خساراتی که تاکنون بر تولیدات وارد شده ارائه خواهد شد. بدیهی است در صورت نیاز می‌توان نسبت به ارائه راه‌کارهای مقابله با این عوامل طبیعی خسارت‌زا اقدام تا آنها را مدیریت و خسارات را به حداقل رساند و برنامه‌ریزی کلان بلندمدت را برای حوادث طبیعی اینچنینی که در آینده اتفاق خواهد افتاد را انجام داد.

1ـ اقلیم‌بندی زراعی کشور:

با توجه به تجارب تحقیقاتی موجود از نظر شرایط اقلیمی مناطق زراعی کشور را می‌توان به 4 اقلیم زراعی متفاوت نسبتاً بزرگ تقسیم‌بندی نمود. البته این تقسیم‌بندی‌ ممکن است با تقسیم‌بندی‌های منابع طبیعی و یا هواشناسی فرق کند؛ اما متناسب با خصوصیات گیاهان و زراعی و باغی است و تقریباً 4 اقلیم بزرگ در کشور وجود دارد:

1-1- اقلیم گرم و مرطوب سواحل دریای خزر:

این اراضی در سواحل دریای خزر از دشت مغان (استان اردبیل) آغاز شده و استان‌های گیلان، مازندران و بخشی از گلستان را شامل می‌شود. مقدار بارندگی سالیانه این مناطق بر اساس میانگین سالیانه، از 1500 میلیمتر در بندر انزلی تا 150-100 میلیمتر در شرق



خرید و دانلود  تحلیل وضعیت آب و هوای سال جاری و تأثیر آن بر کشاورزی کشور 24 ص


تحقیق در مورد سهراب سپهری صدای پای آب 35 ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

تفسیـر و توضیح شعر صـدای پای آب

اهل کاشانم روزگارم بد نیست شعر با معرفی شاعر آغاز می شود:

شروع انشاء بسیار ساده و روان و بی تقصیر است و با صمیمیت ادامه می دهد.

تکه نانی دارم خرده هوشی سرسوزن ذوقی        مادری دارم بهتر از برگ درخت          دوستانی بهتر از آب روان

برگ درخت نیمی از هستی درخت است و این جا نیمی از هستی سهراب همان عنصری است از گیاه که از خورشید انرژی می گیرد و کلروفیل می سازد و به درخت سرسبزی و شادابی می دهد, نیم دیگر ریشه است که آب و املاح جذب می کند و به بالا به انتهای ترین بخش درخت می فرستد و بهترین تفسیر سپهری برای مادرش.

آب روان مظهر زندگی, پویایی و روشنی است. چه خرمی می بخشد دوستان که مثل آب روان هستند (و خدای که در این نزدیکی است    لای این شب بوها پای آن کاج بلند       روی گاهی آب, روی قانون گیاه)

چه تعبیر زیبایی برای خدا که سپهری می خواهد بگوید  همه جا هست و پوزخند بزند به آنها که او را فقط در کعبه جستجو می کنند و زحمت این راه را به خود می دهند و حواسشان هم به خدا نیست اول حواسشان این است که زیردست و یا له نشوند, دوم حواسشان به این است که باری به هر جهت مراسم تمام شود بروند بازار و تا دلشان می خواهد و پولشان که به آشکار و پنهان آورده اند کفاف می کند جنس بخرند, مقداری البته برای سوغات و بیشترش برای فروختن و سود کردن و دست مایه ای که از آن به بعد به او بگوید حاجی و او هم به راست و دروغ از آن پس به آن قسم بخورد. سپهری اعتراف می کند که مسلمان است, اما ببینید اجزاء مسلمانی او را چه ها تشکیل می دهند.

قبله ای یک گل سرخ جانمازم چشمه, مهرم نور     دشت سجاده ی من

دست سجاده ی من                من وضو با تپش پنجره ها می گیرم                    در نمازم جریان دارد ماه,        جریان دارد طیف           سنگ از پشت نمازم پیداست

همه ذرات نمازم متبلور شده است.  و چه زیباست اوقات نمازگذاردنش

من نماز را وقتی می خوانم که اذانش را باد, گفته باشد سر گلدسته می سرود

من نمازم را پی ((تکبیره الاحرام)) علف می خوانم   پی ((قدقامت)) موج

و دقت کنید آن کعبه ی سراسر بازار و جای خرید و فروش و قسم خوردن و چانه زدن و بارکردن اشیاء فروختنی برای این شاعر نکته سنج باهوش کجاست. کعبه ام بر لب آب   کعبه ای زیر اتاقی هاست  کعبه ای مثل نسیم, می رود باغ به باغ, می رود شهر به شهر

این همان تعبیر سپهری است از پاک بودن کعبه اش چون آب و زنده بودن و سرسبز بودن و شادابت بودنش چون اقاقی ها و کعبه اش یعنی خانهی خدایش و یعنی در حقیقت خدایش همه جا هست.

باغ به باغ و شهر به شهر و حتماً خانه به خانه :

کتاب نگاهی به سپرهی اثر دکتر سیروس شمیا تفسیر این بیت را این گونه داریم :

کعبه در بیابان است. اما کعبه ی آمال شاعر کنار آب و زیر اقاقی هاست. اقاقیا از درخت هایی است که در شعر نو برخلاف شعر کهن از آن زیاد نام برده شده است. گل هایی خوشه یی سفید یا صورتی رنگ خوشبویی دارد. شاید فقط جنبه ی زیبایی آن مطرح باشد.

حجرالاسود من روشنی باغچه است:

چرا به یک سنگ سجده کند, سنگ بیجان و بی روح است. و چرا به سیاهی سجده کند او به یک باغچه ی روشن سجده می کند که مظهر زندگی, سرسبزی و شادابی و طراوت است و کار و پیشه اش را چقدر زیبا معرفی می کند. اهل کاشانم.  پیشه ام نقاشی است.  گاهگاهی قفسی می سازم با رنگ می فروشم به شما, تا به آواز شقایق که در آن زندانیست دل تنهایی تان تازه شود.

قفسی که می سازد یک تابلو نقاشی است که هرچه در آن ترسیم شده زندانی هستند, قدرت فرار از آن پرده را ندارند, زندانی ابدند, ماندگارند, از جمله شقایقی که در آن است, آواز ذهنی و تخیلی آن شقایق که می گوید من هم هستم, ما را از تنهایی در می آورد و خرسند می کند, چقدر آرام و بی دغدغه پیش رفته ایم, چه جاده ای صاف و باصفایی.

دکتر شمیسا در تفسیر این بیت به نکته ای دیگر اشاره کرده او می گوید:

سپهری چند جا به نقاش بودن خود در شعرهایش اشاره کرده است. و معمولاً از نقاشی یک مرغ سخن می گوید: درشعر ((پرهای زمزمه)) می گوید: بهتر آن است که برخیزم رنگ را بردارم روی تنهایی خود نقشه ی مرغی بکشم و در شعر ((ساده رنگ)) می گوید: طرح ریزم, سنگی, مرغی, ابری در این جا می خواهد شقایقی را بکشد که بتواند آواز بخواند. اما در این نقاشی ممکن نیست فقط در قلمرو شعر امکان پذیر است. این غبطه نقاش است که از عهده چنین تصویری برآید. پیکاسو می گوید: ((می خواهم قوطی کبریتی بکشد که هم قوطی کبریت باشد و هم خفاش)) دلی درنقاشی برای این کار ابزار کافی نداریم. از این روست که می گوید: چه خیالی , چه خیالی.... اما خوشبختانه سهراب شاعر هم هست و در شعر برای این کار ابزار کافی وجود دارد.

چه خیالی ... چه خیالی    پرده ام بی جان است   خوب می دانم, حوض نقاشی من بی ماهی است.

به طور کلی سپهری برای این که نقاشی های او هرچند هم که استادانه باشد باز زنده و جاندار نیست دریغ می خورد تا اینجا شاعر کلاً خود را معرفی کرد مثلاً دانستیم او نقاش است که نقاشی او را ارضاء نمی کند.

اهل کاشانم  نسیم شاید برسد    به گیاهی در هند,  به سفالیته یی از خاک ((سیلک)) نسیم شاید, به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.

از این جا به بعد شاعر از نسب و حسب خود سخن می گوید. شعر دو سطح دارد, هم از پدر و مادر خود و هم از پدر و مادر انسان نوعی و تاریخی سخن می گوید. اولین انسان کیومرث بود به معنی زنده میرا. وقتی کیومرث مرد, پس از چهل سال از نطفه ی او دو ساقه ی به هم چسبیده ریباس رویید که یکی مشی و دیگری مشیانه (معادل آدم و حوا) شد و بشر از نسل آنان است. این اسطوره آریایی هاست که در هند و ایران معمول بود. از این رو می گوید: به گیاهی در هند و باید توجه داشت که کاشان شهر کاشی ها و نسالینه هاست. و مخصوصاً در دوره سلجوقیان هنرسفالگری در کاشان در اوج خود بود.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری صدای پای آب 35 ص (با فرمت word)


تحقیق در مورد وجود آب و اهمیت آن در طبیعت 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وجود آب و اهمیت آن در طبیعت

آب مایه حیات است. شصت و هفت درصدوزن بدن انسان را آب تشکیل می دهدکه حدود نیمی ار آن در سلول های بدن و باقیمانده آن در خون و سایر مایعات بدن یافت می شود.آب مواد غذایی و همچنین موادی را که بایند دفع شوند در بدن جابجا می کند . اکسیژن هوا به وسیله ی هموگلوبین خون از ششها به سلول های بدن می رسد.غذایی که می خوریم در محیط آبی هضم می شود و محصولات هضم غذا بوسیله خون به سلول ها می رسند و محصولات غیر مفید تنفس سلول ها به وسیله ی خون به عضوهایی که برای دفع آنها نقش دارند،منتقل می شوند.آب تنها ماده ای است که در شرایط عادی موجود در زمین به هر سه حالت جامد،مایع و گاز یافت می شود .آب خالص ماده ای بیرنگ ،بی بو و عملاًبی طعم است،در C100(درفشار یک جو می جوشد) و در C0منجمد می شود.آب در رودخانه ها دریاها دریاچه ها و اقیانوس ها وجود داردو به صورت برف و یخ نیز نواحی قطبی و قله های کوههای بلند را می پوشاند.

خواص فیزیکی آب

دماهای ذوب و جوش آب و چند ماده مولکولی دیگر که وزن مولکول های آنها به هم نزدیک استدرزیر داده شدهاست.به طوری که ملاحظه می کنید دماهای ذوب و جوش آب به میزان قابل توجهی از سایر مواد مولکولی بیشتر است .علت آن را باید در ساختارو پیوندهای مولکول آب جستجو کرد.

خاصیت قطبی آب

برای نشان دادن خاصیت قطبی مولکولهای آب چنانچه یک شانه پلاستیکی را به موهای خشک خود کشیده اید یا میله ای را که بر اثر مالش بار دار شده است به جریان بار یک و مداوم آب از شیر آزمایشگاه مطابق شکل نزدیک کنید مشاهده می کنید که جریان آب منحرف می شود زیرا مولکول های قطبی آب به سمت بار الکتریکی ساکنی که در شانه یا میله ایجاد شده است جذب می شود.

 تجزیه الکتریکی آب

آب ترکیبی از هیدروژن و اکسیژن است و اجزای تشکیل دهنده ی آن را می توان با عبور دادن جریان برق از درون آب معین کرد . این عمل الکترولیز نامیده می شود .الکترولیز آب در ظرفی به نام ولتا متر انجام می گیرد.الکترود های ولتامتر را به دوسر یک باتری مناسب وصل می کنیم.الکترودی که به قطب مثبت باطری وصل می شود آند و الکترودی که به قطب منفی وصل می شوت کاتد نامیده می شود.

آب مقطر جریان آب را از خود عبور نمی دهداز این رو باید مقداری محلول سود یا اسیدسولفوریک به آن بیفزاییم و به هم بزنیم نا جرریا عبور کند.حباب های گاز روی الکترودها ظاهر می شود و گازها زیر لوله ها ی پر از آب روی الکترود ها جمع می شوند .آزمایش نشان می دهد که مقدار سود یا اسید تغییر نمی کند،یعنی گازها از تجزیه آب بدست می آیند .حجم گاز در کاتد تقریباًدو برابر حجم گاز دز آند است.

گازهایی که در لوله ها جمع می شوند،یکسان نیستند.در آند گازی بیرنگ بدست می آید و یک چوب کبریت نیم افروخته در آن شعله ور می شود. این گاز اکسیژن است.

 

در کاتد گازی بیرنگ بدست می اید که در مجاورت هوا به کمک شعله می سوزدو انفجار کوچکی تولید می کند.این گاز هیدروژن است

اکسیژن و هیدروژن را که از الکترولیز آب بدست می آیند ،می توان باهم ترکیب کرد و دوباره آب بوجود آورد.آزمایش ترکیب شدن این دو گاز را در دستگاهی به نام آب سنج انجا ممی دهند.این دستگاه از یک لوله با جدار ضخیم تشکیل شده است که در آن دو میله فلزی برای عبور جریان برق و ایجاد جرقه قرار دارد.این لوله بر روی تشتک پر از جیوه واژگون می کنند.

برای انجام دادن آزمایش ،10 میلی لیتر اکسیژن و 20 میلی لیتر هیدروژن را وارد آب سنج کرده کرده جریان برق را وصل می کنیم .باایجاد جرقه واکنش بین این دوگازانجام میشودوجیوه

درلوله بالا می رودوآب به صورت قطره هایی برجدارلوله می نشیند.

با دانستن این که از تجزیه آب 2 حجم هیدروژن و 1 حجم اکسیژن بدست می آید و تشکیل آن نیز همین نسبت حجمی مصرف می شوند،می توان نسبت حجمی این دو عنصر را در آب حساب کرد. فرض کنیم که در تجزیه آب یک لیتر اکسیژن و دو لیتر هیدروژن درشرایط متعارفی آزاد شده باشد . یک لیتر هیدروژن089/0گرم و یک لیتر اکسیژن 924/1 گرم وزن دارد.در نتیجه نسبت وزنی اکسیژن به هیدروژن 871/0:934/1یا1:8 است.یعنی در تشکیل آب یک قسمت وزنی هیدروژن و 8 قسمت وزنی اکسیژن لازم است.

آب به عنوان حلال

یکی از خواص قابل توجه آب توانایی آن در حل مواد دیگر است . پاره ای از نمک ها مانند کلرید سدیم در آب حل می شوند.علت حل شدن موارد جامد یونی در آب اثر جاذبه مولکولهای قطبی آب برای یون های مثبت و منفی تشکیل دهندهی شبکه بلور است.به این ترتیب مولکول های آب به درون شبکه بلور نفوز می کنند و بر نیروهایی که یون ها را در شبکه در شبکه بلور به یکدیگر متصل نگهداشته اند غلبه کرده یون ها را از هم جدا می کنند.به طوری که یون ها در آب حل می شوند . یون های مثبت و منفی به وسیله لایه ای از مولکول ها ی آب احاطه می شوندو این گونه یون های آب پوشیده می نامند.در مقابل آن دسته از مواد جامد یونی که انحلال پذیرند،مواد مولکولی غیر قطبی مانند نفت و بنزین در آب (که قطب است)حل نمی شوند.

 گاز ها نیز درآب انحلال پذیرند اما وقتی محلول بیشتر گاز ها در آب را می جوشانیم گاز ها از آن خارج می شوند. گازهایی مانند اکسیژن و نیتروژن به مقدار کم در آب حل می شونداما همین مقدار کم اکسیژن برای آبزیان مهم است .دی اکسید کربن در آب به نسبت خوب حل می شوند و در اثر انحلال در آب باران محلولی می دهدکه اندکی اسیدی است.در شهر های بزرگ و مناطق صنعتی در نتیجه استفاده از زغال سنگ،کک یا مواد نفتی گوگرد دار مقادیر زیادی دی اکسید گوگرد به وجود می آید.انحلال پذیری این گاز در آب باران زیاد است و محلول اسیدی می دهد.ذره های کربن (دوده)موجود در هوا می توانند بخار آب و گاز های اسیدیبه خود جذب می کند در نتیجه در درون این ذره ها ی کربن غلظتهای موضعی بالایی از اسید به وجود می آید.گاز های دیگر به ویژه اکسیدهای نیتروژن،از تخلیه الکتریکی میان ابر ها یا از واکنش اکسیژن و نیتروژن در موتور اتوموبیل ها حاصل



خرید و دانلود تحقیق در مورد وجود آب و اهمیت آن در طبیعت  16 ص


تحقیق در مورد صدای پای آب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

صدای پای آب

هشت کتاب سهراب سپهری

صدای پای آب

اهل کاشانم.

روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.

مادری دارم، بهتر از برگ درخت.

دوستانی، بهتر از آب روان.

 

و خدایی که در این نزدیکی است:

لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.

روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.

 

من مسلمانم.

قبله ام یک گل سرخ.

جانمازم چشمه، مهرم نور.

دشت سجادة من.

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدستة سرو.

من نمازم را، پی «تکبیره الاحرام» علف می خوانم،

پی «قد قامت» موج.

 

کعبه ام بر لب آب،

کعبه ام زیر اقاقی هاست.

کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر.

 

«حجرالاسود» من روشنی باغچه است.

 

اهل کاشانم.

پیشه ام نقاشی است:

گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، می فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است

دل تنهایی تان تازه شود.

چه خیالی، چه خیالی، . . . می دانم

پرده ام بی جان است.

خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است.

 

اهل کاشانم.

نسبم شاید برسد

به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاک «سیلک».

نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.

 

پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،

پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،

پدرم پشت زمان ها مرده است.

پدرم وقتی مرد، آسمان آبی بود،

مادرم بی خبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد.

پدرم وقتی مرد، پاسبان ها همه شاعر بودند.

مرد بقال از من پرسید: چند من خربزه می خواهی؟

من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟

 

پدرم نقاشی می کرد.

تار هم می ساخت، تار هم می زد.

خط خوبی هم داشت.

 

باغ ما در طرف سایة دانایی بود.

باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه،

باغ ما نقطة برخورد نگاه و قفس و آینه بود.

باغ ما شاید، قوسی از دایرة سبز سعادت بود.

میوة کال خدا را آن روز، می جویدم در خواب.

آب بی فلسفه می خوردم.

توت بی دانش می چیدم.

تا اناری ترکی بر می داشت، دست فوارة خواهش می شد.

تا چلویی می خواند، سینه از ذوق شنیدن می سوخت.

گاه تنهایی، صورتش را به پس پنجره می چسبانید.

شوق می آمد، دست در گردن حس می انداخت.

فکر، بازی می کرد.

زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.

زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود،

یک بغل آزادی بود.

زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود.

 

طفل، پاورچین پاورچین، دور شد کم کم در کوچة سنجاقک ها.

بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون

دلم از غربت سنجاقک پر.

 

من به مهمانی دنیا رفتم:

من به دشت اندوه،

من به باغ عرفان،

من به ایوان چراغانی دانش رفتم.

رفتم از پلة مذهب بالا.

تا ته کوچة شک،

تا هوای خنک استغنا،

تا شب خیس محبت رفتم.

من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.

رفتم، رفتم تا زن،

تا چراغ لذت،

تا سکوت خواهش،

تا صدای پر تنهایی.

 

چیزها دیدم در روی زمین:

کودکی دیدم، ماه را بو می کرد.

قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد.

نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت.

من زنی را دیدم، نور در هاون می کوبید.

ظهر در سفرة آنان نان بود، سبزی بود، دوری شبنم بود، کاسة داغ محبت بود.

 

من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز چکاوک می خواست

و سپوری که به یک پوستة خربزه می برد نماز.

 

بره ای را دیدم، بادبادک می خورد.

من الاغی دیدم، ینجه را می فهمید.

در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر.

 

شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن می گفت: «شما»

 

من کتابی دیدم، واژه هایش همه از جنس بلور.

کاغذی دیدم، از جنس بهار.

موزه ای دیدم دور از سبزه،

مسجدی دور از آب.

سر بالین فقیهی نومید، کوزه ای دیدم لبریز سؤال.

 

قاطری دیدم بارش «انشا»

اشتری دیدم بارش سبد خالی «پند و امثال«.

عارفی دیدم بارش «تننا ها یا هو».

 

من قطاری دیدم، روشنایی می برد.

من قطاری دیدم، فقه می برد و چه سنگین می رفت.

من قطاری دیدم، که سیاست می برد (و چه خالی می رفت.)

من قطاری دیدم، تخم نیلوفر و آواز قناری می برد.

و هواپیمایی، که در آن اوج هزاران پایی

خاک از شیشة آن پیدا بود:

کاکل پوپک،

خال های پر پروانه،

عکس غوکی در حوض

و عبور مگس از کوچة تنهایی.

خواهش روشن یک گنجشک، وقتی از روز چناری به زمین می آید.

و بلوغ خورشید.

و هم آغوشی زیبای عروسک با صبح.

 

پله هایی که به گلخانة شهوت می رفت.

پله هایی که به سردابة الکل می رفت.

پله هایی که به قانون فساد گل سرخ

و به ادراک ریاضی حیات،

پله هایی که به بام اشراق،

پله هایی که به سکوی تجلی می رفت.

 

مادرم آن پایین

استکان ها را در خاطرة شط می شست.

 

شهر پیدا بود:

رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ.

سقف بی کفتر صدها اتوبوس.

گل فروشی گل هایش را می کرد حراج.

در میان دو درخت گل یاس، شاعری تابی می بست.

پسری سنگ به دیوار دبستان می زد.

کودکی هستة زردآلو را، روی سجادة بیرنگ پدر تف می کرد.

و بزی از «خزر» نقشة جغرافی، آب می خورد.

 

بند رختی پیدا بود: سینه بندی بی تاب.

 

چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،

اسب در حسرت خوابیدن گاری چی،

مرد گاری چی در حسرت مرگ.

 

عشق پیدا بود، موج پیدا بود.

برف پیدا بود، دوستی پیدا بود.

کلمه پیدا بود.

آب پیدا بود، عکس اشیا در آب.

سایه گاه خنک یاخته ها در تف خون.

سمت مرطوب حیات.

شرق اندوه نهاد بشری.

فصل ول گردی در کوچة زن.

بوی تنهایی در کوچة فصل.

 

دست تابستان یک بادبزن پیدا بود.

 

سفر دانه به گل.

سفر پیچک این خانه به آن خانه.

سفر ماه به حوض.

فوران گل حسرت از خاک.

ریزش تاک جوان از دیوار.

بارش شبنم روی پل خواب.

پرش شادی از خندق مرگ.

گذر حادثه از پشت کلام.

 

جنگ یک روزنه با خواهش نور.

جنگ یک پله با پای بلند خورشید.

جنگ تنهایی با یک آواز.

جنگ زیبای گلابی ها با خالی یک زنبیل.

چنگ خونین انار و دندان.

جنگ «نازی»ها با ساقة ناز.

جنگ طوطی و فصاحت با هم.

جنگ پیشانی با سردی مهر.



خرید و دانلود تحقیق در مورد صدای پای آب