دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

تحقیق در مورد انقلاب مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

انقلاب مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد

مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان، اصول استاندارد تحلیل اقتصادى را براى شناخت چگونگى تعیین محصول کل یک ملت (یا GDP) به کار مى برد. از دیدگاه مکتب کلاسیک جدید، عرضه و تقاضا نتیجه اقدامات اقتصادى و عقلانى خانوارها و بنگاه ها است، مقادیر اقتصاد کلان مانند GDP، نتیجه تعادل عمومى بازارها در یک اقتصاد هستند. تعجب آور است که این دیدگاه در اقتصاد کلان انقلابى به حساب آمده است، وقتى ماهیت فعلى تحلیل اقتصادى در سایر شاخه هاى علم اقتصاد مانند مالیه عمومى، تجارت بین الملل و اقتصاد کار را مى بینیم. همگى اصول استانداردهاى اقتصادى براى تحلیل دامنه گسترده اى از موضوعات را به کار مى برند. اقتصاد کلان عقب افتاد. زیرا اقتصاد کلان کینزى در زمانى حاکم بود که این اصول به طور سیستماتیک از دهه ۱۹۴۰ تا دهه، ۱۹۶۰ در سایر شاخه هاى اقتصاد به کار رفته بودند.

از آغاز اقتصاد کلان با کتاب «نظریه عمومى اشتغال، بهره و پول» جان مینارد کینز در سال، ۱۹۳۶ اقتصاد کلان کینزى جایگاه مهمى را به سه دلیل مهم، حفظ کرد:

اول: الگوهاى تحلیلى پایه اقتصاد کلان کینزى براى کاربرد، ساده، انعطاف پذیر و آسان بودند و به نظر مى رسید با الگوهاى مشاهده شده فعالیت اقتصادى انطباق دارند.

دوم: کینز و پیروانش مکتب آلترناتیوى را به طور قوى و مؤثر، نقد کردند که آن را اقتصاد کلان کلاسیکى نامیدند و آن را پیچیده، انعطاف ناپذیر و از نظر تجربى نامربوط توصیف کردند.

سوم: الگوهاى تحلیلى کینزى، پایه اى براى الگوهاى آمارى تفصیلى فعالیت اقتصاد کلان فراهم کردند که مى تواند براى پیش بینى اقتصادى و براى ارزیابى سیاست هاى آلترناتیو به کار رود. در مقایسه با اقتصاد کلان کلاسیکى قدیم و جدید، اقتصاد کلان کینزى با این فرض شروع نشد که یک اقتصاد از تقاضاکنندگان و عرضه کنندگان اقتصادى عقلانى انفرادى ساخته شده است. به جاى استخراج تقاضا از انتخاب هاى فردى که در درون محدوده هاى مشخص شده، شکل گرفته است، شیوه کینزى آن بود که به طور مستقیم، یک قاعده رفتارى را مشخص کند. کینز ادعا کرد که مخارج جمعى شده (کل) مصرف، تحت تأثیر یک «تابع مصرف» قرار دارد که در آن مصرف، صرفاً به درآمد جارى بستگى دارد. به طور عام تر، اقتصاد کلان کینزى فرض مى کند که افراد از قواعد سرانگشتى ثابتى پیروى مى کنند، بدون فرض این که بنگاه ها و خانوارها، انتخاب هاى عقلانى انجام مى دهند تا حدى این فرض ناشى از بدگمانى در بخشى از الگوسازان کینزى است که افراد نوعاً به طور عقلانى عمل نمى کنند. تا حدى آن تصمیمى عمل گرایانه براى الگوسازى بود: اگر رفتار اقتصادى افراد، هدفمند باشد، کار مشخص ساختن این که چگونه آنها در موقعیت هاى مختلف عمل خواهند کرد پیچیده تر است و بنابراین براى الگوسازى مشکل تر است.

کینزى ها درست مى گفتند که اقتصاد کلان کلاسیکى دهه ۱۹۳۰ نمى تواند به پرسش هاى مهم سیاست عمومى پاسخ دهد. اقتصاد کلان کلاسیکى در آن زمان مانند اغلب شاخه هاى دیگر علم اقتصاد، فقط آغازى براى ساختن الگوهاى صورى آمارى و ریاضى رفتار اقتصادى بود. طى دهه گذشته حجم زیادى از تحقیقات عمدتاً به این چالش ها و این موضوعات پرداخته است که اکنون مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان نامیده مى شود. رویکرد کلاسیک جدید در اقتصاد کلان به طور فزاینده اى در مباحث سیاست اقتصاد کلان در ایالات متحده و سایر کشورهاى جهان طى سال هاى اخیر مهم شده است.

برترى اقتصاد کلان کینزى یا کلاسیکى به این بستگى خواهد داشت که کدام یک شناخت بهترى از فعالیت اقتصاد کلان ارائه مى کنند. تصمیم گیرى میان دیدگاه هاى رقیب، اهمیت دارد، زیرا آنها نوعاً بر نتایج بسیار متفاوتى براى سیاست هاى بخش عمومى دلالت دارد.

 تفاوت هاى کلى در دیدگاه

سه تفاوت اصلى سیاست اقتصاد کلان از دیدگاه اقتصاد کلان کینزى و کلاسیکى جدید، وجود دارد. سه ایده اصلى در دیدگاه کینزى، عبارتند از:

اول؛ این فرض که تنها اندکى از نتایج بازار، مطلوب است. این دیدگاه نسبت به بازار، حوزه گسترده اى براى مداخله دولت به جا مى گذارد.

دوم؛ این که تغییرات در طرف عرضه بازارها عمدتاً در درازمدت مهم هستند، در حالى که این فرض با اغلب اوضاع سیاستى، خیلى فاصله دارد.

سومین دیدگاه کینزى این است که مقامات پولى و مالى مى توانند شرایط تقاضاى محصولات خاص و تقاضاى اقتصاد به طورکلى را کنترل کنند.

در مقابل این سه ایده، مکتب کلاسیک جدید کاملاً ایده هاى صدوهشتاد درجه مخالف دارد.

اول: به دلیل آن که تصمیمات عرضه و تقاضاى بازار فرض شده است توسط عوامل (کارگزاران) عاقل از نظر اقتصادى، اتخاذ مى شود. فرض شده است این تصمیمات کارا است. این که عقلانیت فردى در بازارها عموماً منجر به نتایج مطلوب از نظر اجتماعى مى شود، پیامى است که در مرکز تحلیل اقتصادى از کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت تا اقتصاد رفاه مدرن قرار دارد. بنابراین دلیل موافق مداخله دولت، از دیدگاه مکتب کلاسیک جدید، نیازمند دو گام اساسى است:

۱ـ شناسایى «نارسایى بازار».

۲ـ نشان دادن این که دولت مى تواند عملاً سیاست هایى را دنبال کند که منجر به اصلاح اجتماعى شود.

دوم: مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان به طور سیستماتیک بر اهمیت رفتار عرضه در نتایج بازار حتى در خیلى کوتاه مدت تأکید مى کند.

سوم: مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان مى پرسد که آیا ابزارهاى سیاستى خاص مى تواند دستکارى شود تا اهداف سیاستى خاص را انجام دهد.

 مباحث سیاستى فعلى

مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان و مکتب کینزى درباره سه سیاست اقتصادى پیشنهاد شده در دوران مبارزات انتخاباتى سال ۱۹۹۲ به نتایج بسیار متفاوتى منجر مى شود.

۱ـ کاهش موقت مالیات براى طبقه متوسط.

۲- احیاى موقتى اعتبار مالیاتى سرمایه گذارى.

۳- سیاست هاى انبساطى پولى(یعنى افزایش نرخ رشد عرضه پول و کاهش نرخ تنزیل).

بررسى دو موضوع اول نیازمند درک این است که چگونه مخارج مصرف کننده و مخارج سرمایه گذارى تعیین مى شود، بنابراین به این بحث مى پردازیم که چگونه اقتصاد کلان کینزى و اقتصاد کلان کلاسیک جدید، به هریک ازموارد فوق مى نگرند.

 تعیین کننده هاى مصرف و سرمایه گذارى

در مکتب کینزى، مخارج مصرفى اساساً به وسیله تغییرات در درآمدجارى قابل تصرف (یعنى درآمد ملى منهاى مالیات) تعیین مى شود. دیدگاه مکتب کلاسیک جدید، کاملاً متفاوت است. از دیدگاه مکتب کلاسیک جدید، مصرف خانوار در یک دوره زمانى مشخص به درآمد جارى آن خانوار و درآمدى که انتظار دارد درآینده به دست آورد، بستگى دارد و همچنین بستگى دارد به نرخ هاى بهره اى دارد که در آن نرخ بهره، خانوارها مى توانند وام بگیرند یا وام بدهند.

دیدگاه مکتب کلاسیک جدید و کینزى درباره سرمایه گذارى نیز تفاوت دارد. اقتصاددانان کلان کینزى بر جریانات نقدى جارى به یک بنگاه و هزینه هاى سرمایه جارى به عنوان تعیین کنندگان اصلى مخارج سرمایه گذارى تأکید مى کنند. اقتصاددانان مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد کلان با این موضوعات موافقند، ولى بر نقش جریانات نقدى مورد انتظار در آینده و همچنین هزینه هاى سرمایه موردانتظار درآینده تأکید مى کنند. بنابراین تفاوت کلیدى میان دیدگاه هاى کلاسیکى جدید و کینزى در مورد مصرف و سرمایه گذارى، بستگى به اهمیتى دارد که هریک به انتظارات درباره شرایط اقتصادى آینده مى دهند. در حالى که بسیارى از طرفداران اقتصاد کلان کینزى ممکن است نقشى براى انتظارات بپذیرند ولى فکر نمى کنند که انتظارات اهمیت دارد. از این گذشته بسیارى از اقتصاددانان کلان کینزى به انتظارات درباره آینده مى



خرید و دانلود تحقیق در مورد انقلاب مکتب کلاسیک جدید در اقتصاد


مکتب غیر الهی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

مکتب غیر الهی:

همیشه مکاتبی غیر الهی وجود دارند که معتقد به خدایی غیر از خدای واحد هستند. مثلاً کمونیسم مکتبی غیر الهی بود.

همواره پرستش خدایان غیر یکتا در میان جوامع بشری وجود داشته است. مثلاً در زمان پیامبر اسلام بت‌ پرستی رواج داشته است. هم اکنون در هندوستان بت پرستی، گاو پرستی، آتش پرستی و پرستش زن به عنوان یک خالق وجود دارد.

در این میان اعتقاد به شیطان به عنوان یک خالق و موجود برتر نیز توجه بسیاری را به خود جلب کرده‌ است. البته این عقیده که شیطان خالقی برتر است، چندین هزار سال پیش هم وجود داشته و بسیاری از افراد قبایل آفریقای مرکزی، آمریکای جنوبی، آسیای شرقی و حتی خاورمیانه نیز به شیطان پرستی اعتقاد داشته‌اند. بعضی از این افراد بعد از گذشت سالها هم زمان با رشد علمی بشر رشد نموده و به خدای واحد گرویده‌اند. اما هنوز شیطان پرستی در آمریکا، آفریقا و آسیا وجود دارد.

آشنایی با مکتب پرستش شیطان:

شیطان پرستی هم مکتبی است غیر الهی که در آن الهه قدرت و توانایی شیطان (همان ابلیس) است. اعتقاد به شیطان به عنوان قدرت برتر در میان شیطان پرستان از زمانی شروع شد که این عقیده بوجود آمد که شیطان موجودی برتر از خدا است زیرا توانسته بر خدا غلبه کرده و انسان را سجده نکند. این عدم سجده بر انسان توانسته قدرتی به شیطان عطا کند که او را از تمامی قدرت‌های مادی و معنوی این جهان قوی‌تر سازد و بتواند باعث گمراهی انسان (موجودی برتر از همه موجودات – احسن الخالقین) گردد.

این اعتقاد که شیطان (ابلیس) ساخته دست خدای یکتاست در میان شیطان پرستان اعتباری ندارد و آنها شیطان را برخاسته از تاریکی می‌دانند. او را نه یک فرشته بلکه یک قدرت کامل و بی نقص می‌شمارند و همواره به تقدیس این الهه می‌پردازند.

بسیاری از مردم افراد شیطان پرست را افرادی وحشی، یاغی و غیر قابل کنترل می‌پندارند. حتی در بسیاری از مقالات و نشریات این گونه آمده که انسان‌های شیطان پرست موجوداتی کثیف و جنایت‌کار هستند در حالیکه این افراد هم مانند انسان‌های دیگر به دنبال آرامش و آسودگی هستند و این آرامش و آسودگی را در پرستش شیطان پیدا کرده‌اند.

انواع شیطان پرستی:

شیطان پرستی دو نوع است:

1_ پرستش خدای پدر که همان شیطان است

2_ پرستش خدای پسر که فرزند شیطان است.

اگر به فیلم مصائب مسیح ساخته مل گیبسون مراجعه کنید خواهید دید که در بعضی از سکانس‌ها شیطان (خدای پدر) به همراه موجود کوچکی که در بغل دارد دیده می‌شود این همان خدای پسر است.

بسیاری از شیطان پرستان خدای پسر را قوی‌تر از خدای پدر می‌دانند زیرا معتقدند که او محصول تولیدمثل جن و شیطان است و به همین خاطر به جن هم شباهت دارد و چون جن ساخته شده از آتش است و آتش نیز می‌تواند قدرتی بالاتر ایجاد کند پس خدای پسر قوی‌تر از خدای پدر خواهد بود.

تاریکی وسیله ارتباط:

تاریکی در شیطان پرستی بسیار مهم است زیرا آن را وسیله ارتباط انسان با شیطان می‌دانند و معتقدند که تاریکی شیطان را ایجاد کرده‌ است پس خود تاریکی هم مقدس بوده و باید مورد توجه قرار گیرد.

شیطان پرستی ضد مسیحیت:

بیشتر شیطان پرستان از دین مسیحیت به این مکتب گرویده‌اند و این اعتقاد در بین تمامی شیطان پرستان وجود دارد که مسیحیت هنوز در قرون وسطی به سر می‌برد. پاپ می‌تواند همه جنبه‌های انسانی را در دست گفته و آن را تغییر دهد. به همین خاطر شیطان پرستی و مسیحیت دو مکتب مخالف هستند و بیشتر شیطان پرستان در تلاشند تا مسیحیت را نابود کنند.

آتش زدن کلیسا‌ها، کشتار افراد مذهبی مسیحی و مبارزه با صلیب* از جمله کارهایی است که شیطان پرستان برای رسیدن به مقصود خود (نابودی مسیحیت) انجام می‌دهند.

*مبارزه با صلیب:

شیطان پرستان صلیب را جسمی می‌دانند که افراد را به یاد مسیح می‌اندازد و معتقدند که مسیحیان در برابر آن سجده کرده و آن را مورد پرستش قرار می‌دهند.

به همین خاطر صلیب بر عکس همواره در میان شیطان پرستان از اعتبار خاصی برخوردار بوده و هست. شیطان پرستان معتقدند که صلیب باعث نابودی بشر می‌شود به همین خاطر در بعضی اوقات دیده می‌شود که صلیب برعکس را به شکل استخوانی می‌سازند.

پنتاگرام:

همان طور که مسیحیت برای خود یک سمبل (صلیب) دارد، شیطان پرستی هم دارای سمبلی به اسم پنتاگرام است.

پنتاگرام ستاره‌ای است که بوسیله یک دایره احاطه شده است. پنتاگرام معمولاً به رنگ سیاه یا تیره است و در میان شیطان پرستان آن قدر معتبر است که از آن جهت تقدیس استفاده می‌کنند.

کشیش شیطان پرستی:

همانگونه که تمامی مکتب‌ها مبلّغ‌هایی داشته‌اند، شیطان پرستی هم افرادی را جهت تبلیغ دراختیار دارد. به این افراد کشیش لغب می‌دهند.

این کشیش‌ها لباس‌های خاصی دارند. بدین گونه که شنل و کلاه بزرگ مخصوصی به رنگ سیاه بر تن می‌کنند، عصا و یا چوب دستی که بر روی آن عبارات عبری مخصوصی حک شده و سر آن پنتاگرام دیده می‌شود در دست می‌گیرند و کفش نوک تیزی نیز می‌پوشند. این گونه لباس مخصوص کشیش است و افراد دیگر گروه حق پوشیدن چنین لباسی را ندارند. کشیش در تمامی مراسم دیدار با شیطان حضور دارد و دعاهای مخصوص به زبان عبری را او خوانده و افراد دیگر تکرار می‌کنند.

افراد کشیش هم به تبلیغ مکتب خود می‌پردازند، هم افراد علاقه‌مند را به مکتب وارد کرده و به گروه معرفی می‌کنند و هم دستور نابودی افراد خطاکار را می‌دهند.



خرید و دانلود  مکتب غیر الهی


تحقیق درباره انواع مکتب ها و نظریه های هنری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 67

 

عنوان : انواع مکتب ها و نظریه های هنری

نئوکلاسیسم :

این سبک در تقابل با ابتذال و انحطاط روکوکو و بهمراه کشف دو شهر پمپی و هرکولانیوم و بر اساس اصول زیبا شناختی پوسن و رافائل و به مرکزیت فرانسه ، با تأکید بر سادگی صور و پیراستگی معنوی و خردگرایی ، مطرح گردید.

هنرمندان برجسته: بنجامین وست ، ژاک لویی داوید، دومینیگ انگر، آنلویی ژیروده ، پرودن ، رینیو، آنتونیو کانووا.

ناتورالیسم (طبیعت گرایی) :

به معنای بازنمایی جهان عینی و مادی ، با احساس گرایی و خوشایند گری و با محوریت طبیعت است.

هنرمندان برجسته : ایوان شیشکین از مطرح ترین هنرمندان این سبک است.

پوریسم (ناب گرایی):

جنبشی منشعب شده از کوبیسم، با هدف بیان همه جانبه و کلی مضامین و تأکید بر وضوح و عینیت در بازنمایی ، با وفاداری به اصول جهان شناختی شکل و فرم.

هنرمندان برجسته: لوکوبوزیه ، اوزنفان.

کوبیسم (حجم گری) :

مکتبی است که در آن ، نمایش توام زوایای دید مختلف (فضا سازی همزمانی) برای بیان کلیت مضامین وجود دارد. در صورت چنین عملکردی ، ساختار واقعی شکل شکسته شده و اشکالی انتزاعی به وجود می آیند.پیروان این مکتب با استفاده از قوانین فیزیک کوانتومیک ، سعی در القای عامل زمان دارند. پابلوپیکاسو و ژرژ براک ، سردمداران این مکتب هستند.

هنرمندان برجسته : ژرژ براک ،پابلو پیکاسو ، فرنان لژه ،خوان گری ، روبرت دلونه ، ژاک لیپ شیتس ، کنستانتین برانکوزی ، زادکین ، آرکی پنکو ، دوش ویلون.

کوبیسم به سه مرحله سزانی ، تحلیلی و تر کیبی تقسیم می گردد.

کنستراکتیویسم (ساخت گرایی) :

این جنبش در روسیه توسط ولادیمیر تاتلین، بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد گردید. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و فرم ، بیان مکانیت و زمانیت فضا ، تداوم و استمرار فضای درونی با پیرامون ، درصدد ایجاد آثار هنری ، بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.

هنرمندان برجسته: ولادیمیر تاتلین ، نائوم گابو ، آنتوان پوسنر ، الکساندر رودچنکو.

کنتراپستو (ایستایی تقابلی):

حالت ایستادن انسان به نحوی که بخش های مختلف بدن نسبت به هم ، کشش معکوس داشته باشند. در این وضع ، بالاتنه و پاها روی یک محور ، در خلاف جهت یکدیگرند می پیچند و در نتیجه بدن بر یک پا تکیه می کند و در کمر اندکی انحنا ایجاد می شود. اسلوب ایستایی تقابلی در سده پنجم ق.م ، در یونان ابداع شد.

امپرسیونیسم :

این جنبش، اولّین جنبش فراگیر در هنر نوین بشمار می آید و در فرانسه توسط ادواردمانه و کلودمونه ایجاد گردید ، نام این جنبش از تابلوی «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه اقتباس شده است. بررسی نور و رنگ وکیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب هستند. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه اشکال با خطوط واضح محیطی سرباز زدند، آنها به نور با نگاهی علمی می نگریسته به مثلاً بجای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار می گیرند.

از هنرمندان برجسته : دوارد مانه ، کلودمونه ، آنود سیسیلی ، آگوست رنوار،کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک و اگوست رودن.

پست امپرسیونیسم :

جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط پل سزان. مضامین و موضوعات در این مکتب به صورت صور ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شوند. هنرمندان پست امپرسیونیست، در آثار خود از ذرات بنیادین شکل و فرم استفاده می کردند ، با چنین عملکردی آثار ایجاد شده فاقد عمق و ژرف نمایی بودند، به همین جهت سزان برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی) استفاده می کرد. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأکید بر بیان درونی به مدد رنگ و شکل از ویژگیهای این جنبش هنری است.

هنرمندان برجسته : پل سزان ، ونسان ونگوگ ، پل گوگن.

فوویسم :

فوویسم به معنی بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف و با هویتی کانستراکتیو ، آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشیهای این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.

هنرمندان برجسته: هنری ماتیس ، آندره درن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن ، مارکه .

نئو امپرسیونیسم :



خرید و دانلود تحقیق درباره انواع مکتب ها و نظریه های هنری


مکتب رئالیسم و ناتورالیسم 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

مکتب رئالیسم و ناتورالیسم:

نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۹۰۰ـ ۱۸۵۰) با چندین جریان هنری منجمله رئالیسم و ناتورالیسم همراه بود که بازتابی از نگرانی های اجتماعی و علمی آن عصر بودند. رئالیسم متشکل از کلمه «ریئل » به معنای «واقعیت» و درمجموع به معنای حقیقت جویی و واقع بینی است. رئالیسم از میل و گرایش هنرمندان (بویژه رمان نویسها و نقاشها) برای نزدیک کردن هنر با واقعیت به وجود آمد. هنرمندان این مکتب عقیده داشتند که مناظر زندگانی باید آیینه وار، بی کم وزیاد و بدون دخل و تصرف نمایانده شوند وحقایق طبیعی ، در صنایع و ادبیات ارائه شود. رئالیسم قبل از سال ۱۸۵۰ به وجود آمد ولی بعداز این تاریخ طرفدارانی پیدا کرد و گسترش یافت. درابتدا منتقدان آثارهنری این کلمه را به کار بردند. بعد به تدریج در واژگان نقد ادبی رایج شد . به عنوان مثال وقتی کوربه روستایی را بدون تلاش برای آراستن و زیباجلوه دادن آن با تمام واقعیتهایش به تصویر می کشید برای نقد کار او از اصطلاح «رئالیسم» استفاده می کردند. ناتورالیسم ، نوعی رئالیسم است که به افراط و اغراق کشیده شده است . البته به طور کلی رئالیسم و ناتورالیسم یک هدف را دنبال می کنند. رئالیسم رسالت تقلید و نمونه برداری از طبیعت وحقایق را بر عهده داشت و با نویسندگانی مانند فلوبر و نقاشانی مانند کوربه مشهور شد.

به همین دلیل طبیعت گرایی (ناتورالیسم ) با رهبری زولا درادبیات وکروت ، منه و دوگاس درنقاشی ، برای رئالیسم جانشین مناسبی بود و دراین مکتب برای رسیدن به واقعیات به علم رجوع می شد. زولا، طبیعت گرایی را به عنوان روش علمی جدید و دقیق درادبیات تعریف کرد. بنابراین باید منشأ آن را درتحول علمی قرن جست وجو نمود. دو عنوان «رمان تجربی » و «تاریخ طبیعی و اجتماعی » مشخص کننده موضوعات جریان طبیعت گرایی هستند واین دو موضوع ارتباط تنگاتنگ با حوزه علمی دارند. رئالیسم موضوعاتش را از مشاهده دنیای اجتماعی و تاریخی معاصر اقتباس می کند. رئالیسم درواقع به مردم و اوضاع واحوال مردمی علاقه مند است که تا به آن زمان برای کارهای هنری قابل توجه نبودند. دراین مکتب خلق اثر تصویری و ادبی بیشتر به طبقات متوسط و پایین جامعه مانند کارگران، صنعتگران ، زنان روسپی، ولگردهای خیابانی و به نفرت انگیزترین جنبه های زندگی آنان پرداخته می شود.

به عنوان مثال، بالزاک دراثر خود به نام «پدرگوریوت» ، انسانی را با ذات و درونی پست و قبیح و نفرت انگیز توصیف می کند. در رئالیسم محدودیتهای «آداب و نزاکت» رعایت نمی شود. برخلاف رمانتیکها که معتقد بودند باید فقط زیباییها را بیان کرد، رئالیستها عقیده دارند که حقیقت چه زیبا و چه زشت و چه زننده باید بیان یا به تصویر کشیده شود. به همین دلیل است که نقاشی کوربه «بی ادبانه و قبیح» و یا رمان «مادام بوواری » اثر فلوبر به عنوان رئالیسم زشت و زننده وتوهین کننده به عفت، قضاوت می شود. رئالیسم تنها یک گرایش و جریان نیست بلکه حرکتی درارتباط تنگاتنگ با تحولات روحی و طرز تفکر واطلاعات گرفته شده از اجتماع و علم است. علم و ادبیات به سختی با یکدیگر موافق و سازگار هستند و برای خلق اثر ادبی همراه با علم تناقض گویی به وجود می آید. واقعیت بشر، حقیقت رفتار، افکار و احساسات درصورت ضرورت علمی فراموش می شود، درحالی که شخصیت رمان یک روبوت (آدم ماشینی) نیست. در رئالیسم مسأله «سبک» درحاشیه قرار می گیرد. میل نویسندگان رئالیسم به پیروی و تقلید از واقعیت، مستلزم مشاهده و استناد به حقیقت است و باتوجه به این ، کشف عکس وهنر عکاسی که نمونه برداری و انعکاس دقیق واقعیت است، هنرقابل توجهی برای هنرمندان این مکتب بود واین عملاً پایانی برای توهمات شاعرانه و آرمانگرایانه رمانتیکها محسوب می شد.

ناتورالیسم :

ناتورالیسم از نظر فلسفی به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود. از جهت ادبی تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت را گویند. برخی از نویسندگان ناتورالیست معتقدند که ادبیات و هنر بایستی جنبه علمی داشته باشد. به گفته امیل زولا همانطور که زیست شناس درباره موجود جاندار به بررسی می پردازد نویسنده باید شیوه یک زیست شناس را پیروی کند و روش تجربی باید مورد توجه نویسندگان قرار گیرد. اختصاصات سبک ناتورالیسم عبارتند از: 1- فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نمی باشد قانون تنازع بقاء در کلیه کارها و اتفاقات به چشم می خورد، پس اگر موجودی کار خوب یا بدی دست بزند نتیجه اراده اش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار می کند. 2- در نوشته های ناتورالیستی بیش از حد و اندازه به جزئیات توجه می شود. این باریک بینی و ریزه کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته کننده و بیهوده می شود. این ذکر جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئی ترین چیز در محیط او و فرعی ترین حادثه را شامل می شود.



خرید و دانلود  مکتب رئالیسم و ناتورالیسم 26 ص


دانلود تخقیق در مورد مکتب تربیتی امام خمینی (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

دبستان پسرانه پرتو اسلام

موضوع:

مکتب تربیتی امام خمینی (ره)

تهیه و تنظیم:

فاطمه دشتی رحمت آبادی

سال تحصیلی 87-86

مقدمه

هر یک از مکاتب تربیتی بر نگرشی خاص از هستی و انسان مبتنی هستند و وجوه امتیاز هر یک از این مکاتب را باید در تفاوت نگرش آنها به هستی و انسان جستجو کرد. با رجوع به اندیشه هایی که با عنوان مکتب تربیتی در روزگاری شهرت داشته اند، اهمیت و جایگاه دیدگاه های هستی شناختی و انسان شناختی نمایان می شود. در سایه آگاهی از دیدگاه مبنایی این مکاتب، درمی یابیم که داوری ادیان الهی به ویژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوت هایی در مکتب های تربیتی دینی نسبت به دیگر مکاتب بشری است. دانشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان و عارفان و متکلمان و اخلاقیون، در مواضع گوناگونی آرای خویش درباره هستی و انسان را ابزار داشته اند و همواره به سبب ایمان به اسلام کوشیده اند که در نظریات خود از تعارض با آموزه های قرآنی و روایی بپرهیزند.

این اندیشمندان،‌ در عین پویش و کوشش عقلانی برای دستیابی به آرایی استوار. از منبع وحی و متون دینی نیز الهام گرفته اند و بی شک، تعالیم دینی در بنیان و پیکره نظام اندیشه ایشان جایگاهی اساسی داشته است.

در میان دیدگاه های عالمان مسلمان می توان آرایی کم و بیش مشابه و حتی یکسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ این شباهت و هماهنگی، تفکر دینی و تأثیر پذیری قرآنی ایشان است. البته گاه آرایی متفاوت و تصاویری به کلی ناهمسان از هستی و انسان نیز در میان این آراء دیده می شود. نکته شایان توجه این است که اگر به تصویری کلی و جامع از نظام های فکری رایج میان عالمان مسلمان نظر کنیم، درخواهیم یافت که بسیاری از امور مشابه در حقیقت تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارند. این تفاوت تا بدان جاست که حتی توحید- یعنی سنگ بنای دین و دین باوری- نیز در نزد ایشان تفسیری واحد ندارد، اگر چه همه موحدند. توحید یک عارف با توحید یک متکلم تفاوت بسیار دارد و حتی توحید فیلسوفان نیز با هم یکی نیست. فلاسفه مشایی و حکیمان متأله، به خدا و انسان و جهان یکسان نمی نگرند. این نکته درخور توجه، ما را به یک روش در شناخت آرا و تفکرات رهنمون می سازد و آن نگاهی جامع به نظریات اندیشمندان مختلف است.

برای دستیابی به دیدگاه تربیتی یک عالم، نمی توان به بررسی سخنان صریح او در وادی تربیت بسنده کرد، زیرا بسا مواردی که معنای حقیقی آثار تربیتی تنها با شناخت بنیان های فکری او دریافتنی باشد. تلاش برای شناخت مکتب تربیتی امام خمینی (ره) نیز اگر بخواهد قرین توفیق باشد، باید از کاوش در مبانی انسان شناختی و جهان شناختی ایشان آغاز گردد. با آگاهی از این مبانی، جایگاه و اهمیت دیدگاه ها و توصیه های اخلاقی و تربیتی ایشان آشکار می شود.

پیش از ورود به بررسی دیدگاه های مبنایی امام خمینی (ره)، ذکر چند نکته لازم به نظر می‌آید.

1- در میان علمای مسلمان، فیلسوف تربیتی و مربی در اصطلاحی که امروز رایج است وجود ندارد، در نتیجه نمی توان در ترسیم مکتب تربیتی هر یک از ایشان، به پاسخ هایی صریح درباره همه مسائل مطرح در تعلیم و تربیت دست یافت. به این تربیت باید کوشید پس از شناخت مبانی فکری آنها، با بررسی نظر تربیتی خاصی که در برخی مواضع ابزار داشته‌اند، به استنباط نظریات آنها در دیگر موارد پرداخت، تا از این رهگذر به تصویری نسبتاً جامع از مکتب تربیتی اندیشمند موردنظر دست یافت. طبیعی است که این کوشش در تحقیقات مختلف، نتایجی کاملاً یکسان به بار نمی آورد.

2- دیدگاه های عالمان مسلمان درباره هستی و انسان را می توان به مکاتب کلامی، فلسفی، عرفانی و مکتب محدثین تقسیم کرد. در هر یک از این شاخه ها وجوه اشتراک فراوانی را در میان اندیشمندان می توان یافت، ولی این حقیقت مانع از آن نیست که هر اندیشمند، در عین حال دیدگاهی خاص خود داشته باشد و یا اینکه در مواردی نظر او مشابه اندیشمندان حوزه ای دیگر باشد؛ مثلاً یک فیلسوف از جهاتی همچون عارفان بیندیشد و یا متکلمی از مرزهای فلسفه عبور کند.

3- با توجه به مطالب گذشته، محصور داشتن مکتب فردی امام خمینی (ره) در یکی از شاخه‌های فلسفی، عرفانی و یا فقهی دشوار است و اساساً شاید ویژگی مهم ایشان جمع سازوار و هوشمندانه ای است که میان عناصری از فقه، فلسفه و عرفان پدید آورنده اند. عناصر اندیشه ایشان را می توان مورد بررسی تاریخی قرار داد و مبدأ و منشأ هر یک را شناسایی نمود، لکن نوشته حاضر در پی تحقیق تاریخی درباره این آرا و نظریات نیست؛ ولی در یک قضاوت کلی می توان دیدگاه های انسان شناختی و هستی شناختی ایشان را عرفانی



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد مکتب تربیتی امام خمینی  (با فرمت word)