لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
ناسیونالیسم
مهم ترین گرایش سیاسی ای که شیرازه جامعه ما را تهدید میکند، ناسیونالیسم قومی است. این گرایش سیاسی از نظر فکری ضعیف و از لحاظ تشکیلاتی نامنسجم است. اما این ضعف ها نبایستی قشر آزادیخواه و سکولار جامعه را از پتانسیل مخرب این تفکر غافل بدارد. ناسیونالیسم قومی طرفدارن فعال و متفکر دارد. تعدادی هستند که، آگاهانه یا ناآگاهانه، بذر کینه قومی میکارند. زمینه ساز بوجود آمدن اردوهای متخاصم قومی هستند. سعی دارند که هویت قومی را جایگزین هویت انسانی شهروندان بکنند.
انواع ناسیونالیسم
ناسیونالیسم بردو نوع است: ناسیونالیسم "مدنی" و ناسیونالیسم قومی.
ناسیونالیسم مدنی به سیستم سیاسی ای گفته می شود که ساختار سیاسی جامعه بعد از اضمحلال سیستم فئودالی را شکل داد. هرچند اشاره به حقوق شهروندی، برابری در مقابل قانون، کم اثر کردن ارزشهای مذهبی و فئودالی و تمایل به اتکا بیشتر به منطق علمی از ویژگیهای این سیستم سیاسی به شمار میرود، اما کلیدی ترین ماموریت ناسیونالیسم "مدنی"، ساختن هویت ملی یا فراقبیله ای بجای هویت عشیره ای، و سازمان دادن دولتهای متمرکز سراسری بجای سیستمهای ملو ک الطوایفی بوده است. بعبارت دیگر، ناسیونالیسم مدنی با ساختن ملیت ها، ساختار جامعه را طوری بازسازی کرد که امکان رقابت سرمایه را در جغرافیاهای سیاسی متفاوت فراهم آورد.اما متفکرین طرفدار جامعه سرمایه داری و یا متاثر از رسانه های اصلی عقیده ندارند که ملت یک پدیده ساخته شده است. طبق این تفکر، ادعا میشود که "ملت" به گروهی از انسانها اطلاق میگردد که دارای نژاد، فرهنگ و تاریخ مشترک هستند. اما،این تعریف، کامل نیست. زیرا ملتها زیادی هستند که از اقوام مختلف تشکیل و دارای ریشه های تاریخی و فرهنگی متفاوت هستند. امریکا و کانادا نمونه های از این "ملت"ها هستند. از طرف دیگر، جوامع فراوانی هم وجود دارند که فرهنگ، تاریخ و نژاد مشترک دارند اما ملتهای مختلفی را تشکیل داده اند. کشورهای عربی نمونه این ملتها است. این واقعیات روشن نشان میدهد که ملت ساخته و پرداخته عده ای صاحب زور و ثروت است. هرچند پسوند "مدنی" به این نوع ناسیونالیسم اضافه شده است اما واقعیت این است که ناسیونالیسم نیروی محرکه جنگ بین انسانها، و "ملت" محصول جنگها میباشد. برای نمونه ملت کانادا محصول جنگ بین انگلیسی زبانها، فرانسویها و مردم بومی کانادا است. ایالات متحده آمریکا محصول جنگ بین آمریکا، انگلیسیها، مردم بومی آن سرزمین و اسپانیائی ها میباشد. جنگهای ناپلئون ملت فرانسه را ساخت. شکست ولزیها و اسکاتلندیها از انگلیسی ها، منجربه تولد انگلستان گردید. جنگ جهانی اول و قتل عام ارمنی ها ملت ترکیه را بوجود آورد. کشورهای عربی و آفریقایی محصول جنگ و رقابت کشورهای اروپائی هستند. اینها تازه بهترین نمونه های ناسیونالیسم مدنی هستند. پروسه تشکیل دولتهای ملی بروشنی بر این واقعیت تاکید دارد که ملت عبارت است از مجموعه افرادی که در اثر جنگهای مختلف در چارچوبه های سیاسی معینی تحت کنترل تشکیلاتی به نام دولت در آمده اند. پرچم، سرود، آئین های ملی و...علاوه بر مشخص ساختن اردوی گروههای متنوع صاحب ارتش و سرمایه، حکم داروی مسکن برای تخفیف درد پروسه ملت سازی و ملت پروری دارد.
ناسیونالیسم قومی به گرایش سیاسی ای اطلاق میشود که قومیت، زبان و آداب و رسوم جامعه منتسب به قوم "خودش" برایش مقدس بوده و برای گرفتن سهمی از قدرت این ویژگیها را به پلاتفرم سیاسی تبدیل میکند. تقدس خون، خاک و زبان، کهنه پرستی، منزه جلوه دادن قوم "خود"، اهریمن سازی از ا قوام دیگر، اشاعه تنفر قومی از ویژگیهای فکری ناسیونالیسم قومی است. برای اشاره به محصول ناسیونالیسم قومی میتوان به وقایع افغانستان ،یوگسلاوی در دهه نود میلادی، نسل کشی رواندا و کشتار در فلسطین و اسرائیل و وقایع چچن اشاره کرد. برای روشن شدن بیشتر موضوع، سعی خواهد شد، درک ناسیونالیسم قومی را ازجایگاه زبان، قومیت و فرهنگ مورد بررسی قرار گیرد .
تقدس زبان از نظر ناسیونالیسم قومی، زبان مکالمه حکم یک بخش مقدس از هویت قومی را دارد که بایستی از آن به هر قیمتی پاسداری نمود.1. برخلاف نظر ناسیونالیسم، زبان یک وسیله برای ارتباط انسان با افراد پیرامونش است. این وسیله فرهنگی هم متغیر است. مدام و هم زمان با تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه در حال تغییر و دگرگونی است، بوجود می آید و محو میشود و یا تبدیل به چیز دیگر میگردد. این نکته را هم یاد آور شوم که فراگیری زبانی غیر از زبان محلی هر کسی را با فرهنگ تر میکند. اما علت اینکه طرفداران ناسیونالیسم قومی آنرا "بی فرهنگی" قلمداد میکند در جائی دیگر بایستی جستجو کرد. 2. زبان های فارسی وپشتو به دلایل قابل توضیحی به عنوان زبانهای رسمی کشور انتخاب شده است. متعاقب گسترش سرمایه داری و ضرورت استفاده از تکنولوژی و علوم جدید و سازمان دادن جامعه مدرن و تشکیل دولتهای متمرکز وجود یک زبان سراسری که همه شهروندان بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کنفرانسی از « هانری لوی ـ برول » استاددانشکده حقوق پاریس ( 1 )
ترجمه : ف . ناصری
تحقیق علمی که هدف کلی « مرکز مطالعات جامعه شناسی » است فقط نسبت به قضایائی که یکنوع سرشت برون ذاتی ( 2 ) دارند عملی است 000 حقوق یک علم اجتماعی است و میتواند موضوع علم باشد : ایندو مطلب که در تجزیه و تحلیل ازهم جدا میشوند . در حقیقت یکی هستند این امر خیلی روشن است که اگر حقوق یک علم اجتماعی باشد بالنتیجه یک علم است و بهمین جهت مسلما” بامور برون ذاتی تعلق دارد .
اما کوشش اصلی من محرز ساختن این امر خواهد بود که حقوق دارای سرشت اجتماعی است . در واقع این فکری است که بقدر کافی شناخته شده است و امکان دارد شما بمن بگوئید این یک « حقیقت بالمعاینه » ( 3 ) است . با این وجود من تصور میکنم که توجه باین نکته و نمایاندن اینکه اهمیت مقام حقوق در قلمرو امور اجتماعی از چه جهت است و چطور حقوق در قلب زندگی اجتماعی جای دارد ، مفید است .
من از تعریف قضیه اجتماعی آغاز میکنم که در مکتب فرانسوی جامعه شناسی ( 4 ) از آن گفتگو شده و مخصوصا” دورکهایم ( 5 ) ثابت کرده است که قضیه اجتماعی قضیه خاصی است یعنی سرشته های ویژه ای دارد که منحصر به آن است و مخصوصا” پدیده خود زائی است که از اجتماع مردم در گروهها حاصل میگردد.
هرجا گروهی ( مجتمعی ) که یک قسم استمرار ، یک قسم پیوستگی . یک قسم ثبات را نشان میدهد یافت شود این گروه موجد یک سلسله پدیده هائی میشود که بوضوح پدیده های اجتماعی هستند و وجود آنها قائم بوجود همزمان گروه است از گروه یک حیات اجتماعی پدید میاید که با قضایا و رویدادهائی با طبیعت خاص تظاهر میکند .
اکنون با احراز این امر وحصول این نتیجه که گروه چیزی غیر از جمع ساده واعضاء آنست . باید پرسید حقوق چیس میتوان حقوق را بوجوه زیادی تعریف کرد اما دو وجه اساسی در تعریف آن وجود دارد و آن برحسب اینستکه مفهوم حقوق درون ذاتی ( 1 ) یا مفهوم حقوق برون ذاتی ( 2 ) را در ذهن داشته باشیم .
حقوق درون ذاتی اختیاری است که این یا آن شخص در ارتکاب فلان یا فلان عمل داراست . حقوق برون ذائی قاعده ایست که منبعث از گروه است و باعضاء تشکیل دهنده آن تحمیل میگردد . بدیهی است وقتی من کلمه حقوق را بکار میبریم معنای دوم ، معنای حقوق برون ذاتی را در نظردارم . پس حقوق مجموعه قواعدی است که روابط انسانی را تنظیم میکند . گاهی در فرمولی ، اندک متفاوت ، گفته میشود حقوق سیستم ضمانت های اجرائی است واین تعریفیاست که دورکهایم و مخصوصا” فوکونه 0 3 ) از حقوق میکنند . دراین سیستم که اساسا” ضمانت های اجرائی حقوق را میسازند ،دو دسته بزرگ از تضمینات تشخیص داده میشوند . تضمینات جزائی ( 3 ) که مجموعه آن حقوق جزا را تشکیل میدهد و تضمینات توزیعی ( فردی )یا اجری ( 5 )که حقوق موسوم به حقوق خصوصی و مخصوصا”حقوق مدنی را میسازند . اما بنظر میرسد که تنزل دادن حقوق به یک سیستم ضمانت های اجرائی مشاهده ان از یک زاویه خیلی کوچک و منحصرا”دیدن وسائطی است که جامعه با آنها اعضاء خود را اداره میکند من ترجیح میدهم کلمه یا که وسیعتر وبیشتر قابل فهم باشد بکار برم وبگویم حقوق ، حقوق برون ذاتی که ما از آن سخن میگوئیم بیشتر یک سیستم تعهدات است و کلمه تعهد را هم بمعنای وسیع آن در نظر گیرم تا ابهامی در آن بوجود نیاید .کلمه تعهد در یک اثر مشهور ازفن برینز ( Von brinz ) بدو عنصر تعریف شده که لغات آلمانی آنها که فن برینز بکار برده چنین است
شولد ( Schuld ) و هافتونگ Hoftung ; شولد یعنی دین ، در لاتین دبیتوم ( Debitum ) و هافتونگ یعنی یکنوع مسئولیت ، در لاتین اوبلیگاسیون ( Obligatio ) بمعنای اخص که خود در مقابل اوبلیگاسیو ، بمعنای اعم قراردادن و این یکی شامل هر دوصورت موضوع یعنی دبیتوم و ابلیگاسیو میباشد . وقتی من از حقوق بعنوان یک سیستم تعهدات گفتگو میکنم کلمه تعهد را در این معنای وسیع یعنی شولد و هافتونگ مجتمعا” در نظر میگیرم و از این لحاظ معتقدم باید از حقوقدانان محض ، که تعهد را مانند یک قسمت از حقوق ، نه مانند عامل فعال در کلیه پدیده های حقوقی ، تلقی میکنند خیلی پیشتر رفت . در نظر آنان تعهد تنها یک سیستم دیون مطالبات در روابط ، بخصوص روابط اقتصادی ، افراد انسانی است و فقط از قراردادها یا از جرائم ، طبق تعریف که حقوقدانان رم از آن نموده اند ناشی میشود ، تعریفی که بعدا”بوسیله خود اینان اصلاح گردیده است بدین نحو که بافزودن شبه عقد ، شبه جرم وحتی آنچه که قانون نامیده میشود به طبقه بندی منابع تعهدات ناگزیر شده اند .
بنظر من بدیهی است که این تئوری درباره منابع تعهدات کاملا خودسرانه ، نارسا و تجربی ( غیر علمی ) است من چنین طبقه بندئی ازمنابع تعهدات را در مقاله ای که اخیرا”در « جزوه های بین المللی جامعه شناسی » ( 1 )منتشر شد مورد انتقاد قرار داده ام اما حالا در این باره نمیخواهم بحث کنم . من فقط میخواهم بگویم چرا تعهد همه حقوق را در برمیگیرد و حقوق خانواده و حقوق مالکیت را هم مانند آنچه قلمرو خاص تعهدات نامیده می شود یعنی قراردادها و جرائم شامل میگردد . تعهد تمام حقوق و هر موضوع حقوقی را در بردارد وخود فکر تعهد هم براساس اندیشه تعادل قرار دارد . تعهدات از طرف محیط اجتماعی تحمیل میشوند تا تصورگروه اجتماعی درباره تعادلی که بایدحکومت کند واستقرار آن برای کارکردن ماشین اجتماعی لازم است ،در هر آن ودر هر حالت واقعیت یابد .
اما این تعادلی است که همواره ناپایدار است زیرا نیروهای اجتماعی دائما” متحرک و متغیرند و نه تنها بامور اقتصادی ارتباط دارند بلکه به اعتقادات منتشره درگروه اجتماعی مورد نظر نیز بستگی دارند.
بدینقرار من باسانی میتوان حقوق را ، حقوق برون ذاتی را ، همچون یک سیستم تعهدات که ،در هرآن و هر حالت باعضای گروه تحمیل میشود تعریف کنم .
اما شما حالا میتواند اینطور انتقادکنید که تنها حقوق نیست که یک سیستم تعهدات است اخلاق هم یک سیستم تعهدات است . پس باید حقوق را از اخلاق متمایز ساخت . در این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بررسى مشکلات جوانان (بحران بلوغ)
نویسنده:محمد سبحانى نیا
یکى از بحرانى ترین دوره هاى زندگى هر فرد، دوره بلوغ است. بلوغ مرحله اى از رشد است که براى همه نوجوانان، اعم از پسر و دختر، خواه ناخواه حاصل مى شود.تعابیر مختلف دین پژوهان و روان شناسان از این دوره، حاکى از اهمیت و حسّاسیتى است که آن ها براى پدیده بلوغ قائل اند. در این جا نظرات بعضى روان شناسان را درباره این پدیده مى آوریم: (سمیلرز نوجوانى را دوران عدم انطباق، و سکولیانکورز آن را تب عقل، وس گوتهز آن را گره کور بین کودکى و پیرى، سشیلدرز آن را موجى خروشان در اقیانوس زندگى،س استانلى هالز آن را تولد دوباره، سهاروکسز آن را دوره کشف هویت، سویلونز آن را دوره جهل و غفلت و بالاخره سکروز نوجوان را دیوانه قابل معالجه خوانده اند.)1
(ژان ژاک روسو، بلوغ را ولادت دوم مى خواند.)2 (گویى نوجوان در آستانه ورود به دوره بلوغ با جهانى نو آشنا مى شود و دیگر باره متولد مى گردد و افق هاى جدیدى در برابر دیدگانش گشوده مى شود. تحول و تغییر و عدم ثبات در رفتار در این دوره به حدى است که بعضى آن را زندگى تشنج آمیز و دوران منفى نامیده اند.)3 (اوریس دولوم، بلوغ را یک نقطه عطف در زندگى مى شناسد نه یک مرحله تکاملى.)4
بلوغ در زبان فارسى به معناى رسیدن و به حد رشد رسیدن است.5
انواع بلوغ هرچند از واژه بلوغ غالباً بلوغ جنسى تداعى مى شود، ولى با توجه به موارد استعمال، مى توان به انواع بلوغ اشاره کرد که مهم ترین آن ها عبارت اند از: 1. بلوغ شرعى: بلوغ شرعى همان سن تکلیف دینى است که براى دختران پایان 9سال قمرى و براى پسران پایان 15 سال قمرى است. 2. بلوغ جسمى: فیزیولوژیست ها معتقدند: ارگانیزم بدنى انسان تا 5سال اول زندگى به سرعت رشد مى کند و پس از آن تا آغاز دوره نوجوانى و بلوغ، رشد آن به کندى مى گراید و سپس در دوره نوجوانى، سرعت دوباره خود را باز مى یابد و در سن خاصى به حد کمال خود مى رسد. 3. بلوغ جنسى: بلوغ جنسى به معناى رسیدن به سن تولید مثل است که با ازدیاد هورمون ها آغاز مى شود. در این شرایط، غدد جنسى از خواب بیدار مى شود و تمایل جنسى را به وجود مى آورد. 4. بلوغ اجتماعى: بلوغ عرفى یا اجتماعى، بلوغى است که در آن دختر و پسر مسئول رفتار خود مى شوند و به آن سن قانونى نیز مى گویند. قانون گذاران براى افراد، سنین گوناگونى را در اجراى انواع مقررات و بهره مندى آنان از حقوق مدنى در نظر گرفته اند; مثلاً براساس قوانین موجود در ایران براى شرکت در انتخابات ریاست جمهورى و مجلس شوراى اسلامى، ورود اشخاص به سن شانزده سالگى الزامى است و براى استخدام دولتى و یا اخذ گواهى نامه، هجده سال تمام منظور شده است. 5. بلوغ روانى: بلوغ روانى، بلوغ ناشى از رشد روان است که داراى جنبه هاى مختلفى از قبیل: پختگى، هوش و درک مفاهیم اخلاقى مى باشد. 6. بلوغ شخصیتى: بلوغ شخصیتى در شرایطى حاصل مى شود که شخص بتواند مستقلاً تصمیم بگیرد و عمل نماید و بتواند اراده اش را اعمال کند و متکى به خود باشد. 7. بلوغ عقلى: قرآن مجید از بلوغ عقلى به نام (رشد) یاد کرده و استقلال اقتصادى و آزادى مالى براى یتیمان را مشروط به بلوغ جنسى و رشد عقلى مى داند.6
سن بلوغ (براى آغاز بلوغ طبیعى، سن معینى وجود ندارد و در محیط هاى مختلف، متفاوت است. عوامل متعددى از قبیل: عوامل محیطى، فرهنگى، موروثى و اجتماعى و تغذیه اى در پیدایش بلوغ مؤثر است، ولى ظهور آن در اکثر دختران حدود 11سالگى است.)7 ییکى از نویسندگان مى گوید: (از نظر پژوهش گران، اگرچه یک اتفاق نظر در مورد شروع و پایان سن بلوغ وجود ندارد، اما بیشتر محققین بر این عقیده اند که سن شروع بلوغ طبیعى در دخترها 16ـ9سالگى و در پسرها 17ـ10سالگى است و در مجموع، اصطلاح بلوغ به دوره بین 18ـ12سالگى اطلاق مى گردد و سن متوسط بلوغ، بدون توجه به پسر یا دختر بودن، 11سالگى اطلاق مى گردد. ولى به طور مسلم دختران زودتر از پسران مرحله بلوغ زندگى خویش را آغاز مى کنند و زودتر نیز این مرحله را به پایان مى رسانند.)8
تقدم بلوغ شرعى دختران بر پسران این سؤال همواره در ذهن دختران مطرح است که چرا زودتر از پسران، مکلف مى شوند و بالغ شرعى محسوب مى گردند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً، بلوغ شرعى براساس بلوغ طبیعى است. در همه مناطق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
ناسیونالیسم
مهم ترین گرایش سیاسی ای که شیرازه جامعه ما را تهدید میکند، ناسیونالیسم قومی است. این گرایش سیاسی از نظر فکری ضعیف و از لحاظ تشکیلاتی نامنسجم است. اما این ضعف ها نبایستی قشر آزادیخواه و سکولار جامعه را از پتانسیل مخرب این تفکر غافل بدارد. ناسیونالیسم قومی طرفدارن فعال و متفکر دارد. تعدادی هستند که، آگاهانه یا ناآگاهانه، بذر کینه قومی میکارند. زمینه ساز بوجود آمدن اردوهای متخاصم قومی هستند. سعی دارند که هویت قومی را جایگزین هویت انسانی شهروندان بکنند.
انواع ناسیونالیسم
ناسیونالیسم بردو نوع است: ناسیونالیسم "مدنی" و ناسیونالیسم قومی.
ناسیونالیسم مدنی به سیستم سیاسی ای گفته می شود که ساختار سیاسی جامعه بعد از اضمحلال سیستم فئودالی را شکل داد. هرچند اشاره به حقوق شهروندی، برابری در مقابل قانون، کم اثر کردن ارزشهای مذهبی و فئودالی و تمایل به اتکا بیشتر به منطق علمی از ویژگیهای این سیستم سیاسی به شمار میرود، اما کلیدی ترین ماموریت ناسیونالیسم "مدنی"، ساختن هویت ملی یا فراقبیله ای بجای هویت عشیره ای، و سازمان دادن دولتهای متمرکز سراسری بجای سیستمهای ملو ک الطوایفی بوده است. بعبارت دیگر، ناسیونالیسم مدنی با ساختن ملیت ها، ساختار جامعه را طوری بازسازی کرد که امکان رقابت سرمایه را در جغرافیاهای سیاسی متفاوت فراهم آورد.اما متفکرین طرفدار جامعه سرمایه داری و یا متاثر از رسانه های اصلی عقیده ندارند که ملت یک پدیده ساخته شده است. طبق این تفکر، ادعا میشود که "ملت" به گروهی از انسانها اطلاق میگردد که دارای نژاد، فرهنگ و تاریخ مشترک هستند. اما،این تعریف، کامل نیست. زیرا ملتها زیادی هستند که از اقوام مختلف تشکیل و دارای ریشه های تاریخی و فرهنگی متفاوت هستند. امریکا و کانادا نمونه های از این "ملت"ها هستند. از طرف دیگر، جوامع فراوانی هم وجود دارند که فرهنگ، تاریخ و نژاد مشترک دارند اما ملتهای مختلفی را تشکیل داده اند. کشورهای عربی نمونه این ملتها است. این واقعیات روشن نشان میدهد که ملت ساخته و پرداخته عده ای صاحب زور و ثروت است. هرچند پسوند "مدنی" به این نوع ناسیونالیسم اضافه شده است اما واقعیت این است که ناسیونالیسم نیروی محرکه جنگ بین انسانها، و "ملت" محصول جنگها میباشد. برای نمونه ملت کانادا محصول جنگ بین انگلیسی زبانها، فرانسویها و مردم بومی کانادا است. ایالات متحده آمریکا محصول جنگ بین آمریکا، انگلیسیها، مردم بومی آن سرزمین و اسپانیائی ها میباشد. جنگهای ناپلئون ملت فرانسه را ساخت. شکست ولزیها و اسکاتلندیها از انگلیسی ها، منجربه تولد انگلستان گردید. جنگ جهانی اول و قتل عام ارمنی ها ملت ترکیه را بوجود آورد. کشورهای عربی و آفریقایی محصول جنگ و رقابت کشورهای اروپائی هستند. اینها تازه بهترین نمونه های ناسیونالیسم مدنی هستند. پروسه تشکیل دولتهای ملی بروشنی بر این واقعیت تاکید دارد که ملت عبارت است از مجموعه افرادی که در اثر جنگهای مختلف در چارچوبه های سیاسی معینی تحت کنترل تشکیلاتی به نام دولت در آمده اند. پرچم، سرود، آئین های ملی و...علاوه بر مشخص ساختن اردوی گروههای متنوع صاحب ارتش و سرمایه، حکم داروی مسکن برای تخفیف درد پروسه ملت سازی و ملت پروری دارد.
ناسیونالیسم قومی به گرایش سیاسی ای اطلاق میشود که قومیت، زبان و آداب و رسوم جامعه منتسب به قوم "خودش" برایش مقدس بوده و برای گرفتن سهمی از قدرت این ویژگیها را به پلاتفرم سیاسی تبدیل میکند. تقدس خون، خاک و زبان، کهنه پرستی، منزه جلوه دادن قوم "خود"، اهریمن سازی از ا قوام دیگر، اشاعه تنفر قومی از ویژگیهای فکری ناسیونالیسم قومی است. برای اشاره به محصول ناسیونالیسم قومی میتوان به وقایع افغانستان ،یوگسلاوی در دهه نود میلادی، نسل کشی رواندا و کشتار در فلسطین و اسرائیل و وقایع چچن اشاره کرد. برای روشن شدن بیشتر موضوع، سعی خواهد شد، درک ناسیونالیسم قومی را ازجایگاه زبان، قومیت و فرهنگ مورد بررسی قرار گیرد .
تقدس زبان از نظر ناسیونالیسم قومی، زبان مکالمه حکم یک بخش مقدس از هویت قومی را دارد که بایستی از آن به هر قیمتی پاسداری نمود.1. برخلاف نظر ناسیونالیسم، زبان یک وسیله برای ارتباط انسان با افراد پیرامونش است. این وسیله فرهنگی هم متغیر است. مدام و هم زمان با تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه در حال تغییر و دگرگونی است، بوجود می آید و محو میشود و یا تبدیل به چیز دیگر میگردد. این نکته را هم یاد آور شوم که فراگیری زبانی غیر از زبان محلی هر کسی را با فرهنگ تر میکند. اما علت اینکه طرفداران ناسیونالیسم قومی آنرا "بی فرهنگی" قلمداد میکند در جائی دیگر بایستی جستجو کرد. 2. زبان های فارسی وپشتو به دلایل قابل توضیحی به عنوان زبانهای رسمی کشور انتخاب شده است. متعاقب گسترش سرمایه داری و ضرورت استفاده از تکنولوژی و علوم جدید و سازمان دادن جامعه مدرن و تشکیل دولتهای متمرکز وجود یک زبان سراسری که همه شهروندان بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
واحد گرگان
عنوان:
آموزش بزرگسالان
استاد:
سرکار خانم دکتر خواجه وند
دانشجو:
نفسیه شیخ نژاد
رشته آموزش ابتدایی ـ گروه ب ساعت 9:30
پاییز 88
فهرست مطالب
مقدمه 1
وضعیت آموزش در آغاز قرن بیستم 2
افزایش تقاضا برای آموزش 2
گستره برداشت ها 4
تعریف آموزش بزرگسالان 4
تعریف مورد نظر ما 4
آموزش غیر رسمی 4
تعریف آموزش غیر رسمی 5
ویژگیهای آموزش غیر رسمی 5
آموزش مداوم 6
تعریف آموزش مداوم 6
آموزش مادام العمر (Life long Education) 6
سوادآموزی یا آموزش سواد 7
برخی هدفهای ویژه آموزش بزرگسالان 8
آموزش بزرگسالان 9
مفاهیم بزرگسالی 10
ویژگیهای روان شناختی بزرگسالان 12
ظرفیت یادگیری بزرگسالان 12
نقش انگیزه در یادگیری بزرگسالان 13
انگیزه و تصور فرد از خود 13
عوامل مؤثر در تصور فرد از خود 13
تاثیر دوگانه اضطراب و هیجان در یادگیری 14
عوامل فرهنگی و یادگیری بزرگسال 14
توصیههای مهم 14
روشهای آموزش بزرگسالان 14
روش ها از دیدگاه اول 15
مفاهیم بی سوادی 15
روشهای آموزش بزرگسالان 16
عوامل مؤثر در انتخاب روش ها 17
انتخاب و به کارگیری روش 17
روشهای مؤثر از جهت عملی 17
نحوه یافتن روش مناسب یاددهی - یادگیری 19
برنامه ریزی آموزش بزرگسالان 19
برنامه ریزی آموزش بزرگسالان 20
تفاوت برنامه ریزی آموزش بزرگسالان 20
راهبردهای برنامه در آموزش بزرگسالان 21
فلسفة آموزش بزرگسالان 21
نتیجه گیری: 23
منابع و مواخذ: 24
مقدمه
مطالعه آموزش بزرگسالان مرتباً اهمیت بیشتری مییابد، زیرا آموزش حرفهای مربیان بزرگسالان در بریتانیای کبیر و دیگر کشورها جهان روندی رو به افزایش دارد؛ اما تعداد معدودی از کنتابهای موجود دانشجویان را با زمینهای گستردهتر از این موضوع آشنا میسازد.
تامین آموزش و پرورش برای بزرگسالان بدان سبب ضرورت دارد که انسانها و جامعه کنونی ما وضعیت خاصی دارد.
در جامعه ملاحظات متعددی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. از آن جمله میتوان به تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، منسوخ شدن دانش فنی بدان دلیل است که اگر افراد با این دانش کار کنند، نمیتوانند پیشرفت نمایند. افزایش اوقات فراغت و افزایش عده کسانی که به سن کهنسالی میرسند و لزوم تلاش برای رسیدن به جامعهای مردمی اشاره کرد.
افزون بر اینکه انان نیاز اساسی به یادگیری دارد، مادام العمر در حال یادگیری است و تامین آموزش و پرورش در تمام طول حیات او وسیلهای برای ارضای این نیاز اساسی است.
آموزش بزرگسالان را نباید یک آموش تجملی برای معدودی انسان استثنائی دانست. همچنین نمیتوان آن را موضوعی تلقی کرد که فقط زمان کوتاهی از اوایل جوانی انسان را شامل میشود، بلکه باید آن را یک ضرورت همیشگی ملی و یک بخش ناگسستنی از تمدن انسان دانست و به همین امری همگانی و مادام العمر است (اسمیت، 1999).
کاملاً عادی است که بگوییم آموزش و پرورش نباید در هنگام فراغت از تحصیل انسان متوقف شود. عادی بودن این نکته در آن است که هدف سازمان مدرسه، اطمینان از ادامه یادگیری با سازماندهی تواناییهایی است که انسان را تضمین میکند. تمایل به یادگیری از خود زندگی و تبدیل شرایط زندگی به گونهای که همه مردم در فرآیند زیستن یاد هم بگیرند، ظریفترین دستاورد تعلیم و تربیت است (دیوئی، 1916).