دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره سیره رسول خدا (ص) ‏درباره طبیعت، کشاورزى و محیط زیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

سیره رسول خدا (ص) ‏درباره طبیعت، کشاورزى و محیط زیست‏ (1)

نویسنده : علی حسینی

براى آن که سیره پیامبر خدا (ص) و اهمیت گفته‏هاى آن حضرت را درباره کشاورزى طبیعت به درستى بشناسیم، مناسب است بیش از آن از شرایط و اوضاع و احوال و اندیشه و اعمال مردم حجاز آن روزگار آگاه شویم. چه این که آشنایى با فضایى که سخنان و اعمال رسول خدا - صلى الله علیه‏وآله - در آن فضا تحقق یافته است بر عمق شناخت و جامع بودن آن مى‏افزاید. بررسى جامع و دقیق کشاورزى در جاهلیت فرصتى فراخ‏تر و تحقیقى گسترده مى‏طلبد که این مقاله آن را بر نمى‏تابد و در این جا تنها به مهم‏ترین مشکلات کشاورزى آن روزگار مى‏پردازیم.

اعراب قبیله‏اى زندگى مى‏کردند و زندگى قبیله‏اى فرهنگى خاص داشت و خوى تجاوز، جنگ‏طلبى، تعصب و رقابت و دشمنى‏هاى دیرینه با دیگر قبیله‏ها از ویژگى‏هاى آن بود و این موضوع‏ها تأثیر فراوانى بر کشاورزى و دامدارى و حفظ مراتع و درختان در آن روزگار مى‏گذاشت، به دلیل وجود دشمنى‏ها و جنگ‏هاى و یورش‏هاى بى رحمانه به قبیله‏ها و در نتیجه سوزانیدن مزرعه‏ها، پرکردن چاه‏هاى آب، در انحصار قرار دادن آنها، نا امنى سرتاسر حجاز را فرا گرفته بود و مردمان همواره از آینده مزارع و دام‏هاى خود بیمناک بودند و هر از چندى شعله‏هاى سوزان آتش کینه، دشمنى‏هاى ریشه دار در قالب جنگ‏ها و یورش‏ها جلوه مى‏کردو کشتزارها و نخلستانها مى‏سوخت، دامها به یغما مى‏رفت و چاه‏ها و چشمه‏ها ویران مى‏شد از این رو، ناامنى آفتى بود که در هر حال مى‏توانست امید کشاورزان را به یأس مبدل سازد و حاصل سال‏ها زحمت و رنج شان را بر باد دهد. از سویى، اعراب جاهلى از دانش کشاورزى آن روزگار آن گونه که در ایران و امثال آن بود، بى‏بهره بودند و بر پایه خرافه‏ها و باورهاى بى اساس خود درباره درختان و گیاهان عمل مى‏کردند. به عنوان نمونه، آنان به دلیل ترس از برخى از درختان آنها را مى‏پرستیدند؛ چه آن که آن درختان را کانون شر و بدى مى‏دانستند و براى رهایى از شر آنها راهى جز پرستش آنها فرا روى خود نمى‏دیدند.

به همین دلیل بود که دامدارى در حجاز رواج بیشترى داشت اما همچنان ناامنى و تجاوز به حقوق دیگران، فرهنگ قبیلگى و اعتقاد به خرافات در خصوص دام پزشکى و مسایلى از این دست، به عنوان مانع‏هایى بود بر سر راه رشد و شکوفایى دام دارى. این نابسامانى‏ها پیامدهاى ویران‏گرى بر زندگى مردم آن روزگار حجاز داشت که مهم‏ترین آنها عبارت بود از: کمبود غذاى کافى و مناسب، اختلال در حمل ونقل، مسافرت‏ها و تجارت‏هاى بین شهرى، چه این که حمل و نقل و مسافرت‏هاى آن روزگار با حیواناتى از قبیل شتر، اسب، استر، و الاغ انجام مى‏شد، که در مکه از اهمیت ویژه‏اى برخوردار بود و نیز کمبود و گاهى عدم وجود مراتع مناسب و گسترش فقر و فساد و زورمدارى و بى‏بندوبارى از دیگر پیامدهاى این وضعیت نامطلوب در کشاورزى و دامدارى بود.

شناخت عمیق پیامبر خداصلى الله علیه وآله‏

رسول خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - از همه مسایل یاد شده به گونه‏اى عمیق و دقیق آگاه بود و علت‏ها و راه‏هاى حل مشکلات و پیش‏رفت کشاورزى را مى‏دانست. او در مکه از مادر متولد شده و در همان جا زیست و به دلیل مسافرت به شام و معاشرت با مردم به خوبى درد و درمان را مى‏شناخت. او خود چوپانى و تجارت و کشاورزى کرده بود و تلخى مشکلات و مسایل یاد شده را چشیده بود. رسول خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - با توجه به شناخت عمیق خود و بر پایه روش خاص خود به میدان آمد و اقدامات گسترده‏اى به عمل آورد که به مهم‏ترین آنها اشاره مى‏شود:

گام نخست: فرهنگ سازى و انگیزه آفرینى

پیامبر اسلام - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - از سویى الگوى مسلمانان بود: «و لکم فى رسول الله اسوة حسنة» و آنان بر پایه آموزه‏هاى دینى مى‏باید از او پیروى مى‏کردند: «و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»(1) از طرفى، گفته‏هاى آن حضرت وحیانى و الهى بود ومسلمانان مى‏باید آنها را به جان مى‏خریدند و به عنوان قانون زندگى تلقى کرده و از آنها بهره مى‏بردند: «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»(2) آن انسان یگانه بى نظیر با سیره عملى و با گفته‏هاى خود با فرهنگ لبریز از جهل، خرافه، ستم به ستیز برخاست و فرهنگى نو و بر اساس علم و دانش، واقعیت و عدالت پدید آورد. اینک به نمونه هایى از آن اشاره مى‏شود:

چوپانى و کشاورزى و درختکارى‏

پیامبر خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - مدتى چوپانى کرد، در این مدت هماره کوشید به حقوق دیگران تجاوز نکند و با گوسفندان مهربان باشد، داستان چوپانى و شیوه برخورد آن حضرت با گوسفندان معروف است. از این رو، به جزئیات آن اشاره نمى‏شود.

حضرت با دست خود درخت مى‏کاشت(3) و کشاورزى مى‏کرد.

در روایتى در این باره آمده است:

«همه پیامبران خدا جز ادریس (که خیاط بود) کشاورز بوده‏اند.»(4)

در روایت دیگرى، از امام صادق - علیه السلام - چنین نقل کرده‏اند:

«خداى - عز و جل - از میان کارها براى پیامبرانش - علیهم السلام - کشاورزى را دوست داشت و برگزید.»(5)

امام موسى بن جعفر - علیه السلام - فرمود:

«آنان که از من و پدرم بهتر بودند، در زمین کار مى‏کردند. پیامبر خدا، على، و همه پدرانم، - علیهم السلام - در زمین کار مى‏کردند و این عمل پیامبران، رسولان، جانشینان آنان و بندگان شایسته خدا است.»(6)

بر پایه گروهى از روایات آن حضرت به طور مستقیم در درختکارى شرکت مى‏جست. از امام صادق - علیه السلام - در این باره چنین روایت کرده‏اند:

«امیرالمؤمنان، على - علیه السلام - بیل مى‏زد و زمین را آماده مى‏ساخت و رسول خدا - صلى الله علیه و آله - با آب دهان، دانه‏ها و هسته‏ها را مرطوب مى‏ساخت و در زمین مى‏کاشت....»(7)

آن حضرت تماشاى گیاهان سبز و خرم را بسیار دوست مى‏داشت(8) و از نگاه به سیب سرخ و ترنج سرسبز و خرم(به دلیل زیبایى آن‏ها) شگفت زده مى‏شد.

امام على بن موسى الرضا - علیه السلام - در این باره فرمودند:

«ان رسول الله کان یعجبه النظرة الى الأترج الاخضر و التفاح الأحمر.»(9)

حضرت خرما را بسیار دوست مى‏داشت، همواره از آن بهره مى‏برد. از امام على بن الحسین - علیهما السلام - نقل شده است که همواره دوست داشت انسان خرمایى (خرما دوست) را ببیند، و این بدین سبب بود که پیامبر، خرما را دوست مى‏داشت. (10)

از این رو، در روایتى دیگر آمده است:

«هر کس به این نیت - که چون پیامبر خرما دوست داشت، خرما بخورد - خرما هیچ ضررى به او نمى‏رساند.»(11)

از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است:

«هیچ گاه غذایى همراه با خرما نزد پیامبر - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - آورده نمى‏شد مگر آن که ابتدا از خرما میل مى‏فرمود.»(12)

روایات به روشنى نشان مى‏دهد که آن حضرت در میدان عمل به کشاورزى اهمیت خاصى مى‏داد و خود و نزدیک‏ترین یارانش عملا مردمان را به آن تشویق مى‏کردند و این روش و سیره در توجه دادن مردم به کشاورزى اهمیت بسیار داشت.

پیامبر خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - به درستى معتقد بود که انسانها محور اصلى توسعه و شکوفایى جامعه اسلامى و سرسبزى و رونق کشاورزى هستند و بهترین، کوتاه‏ترین و هموارترین راه براى شکوفایى کشاورزى و دامدارى و سرسبزى جامعه اسلامى آن است که مردم از روى اعتقاد در این مسیر گام نهند و در پرتو تغییرات گسترده در اندیشه و باورهاى مردم است که مى‏توان به این هدف دست یافت. سخنان آن حضرت درباره اهمیت کشاورزى، درختکارى و دامدارى سبب شد که بینش، اندیشه و باورهاى مردم به طور گسترده در این باره زیر و رو شود، آنان به اهمیت کشاورزى، درختکارى، سرسبزى و خرمى جامعه اسلامى و اصولاً ارزش بسیار درختان و فواید و آثار مادى و معنوى آنها به طور عمیق پى بردند و در نتیجه در پى سرسبزى، خرمى و رونق کشاورزى جامعه اسلامى برآمدند.

قطع درختان‏

رسول خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - از قطع درختان، غرق کردن مزرعه‏ها در آب و سوختن آنها حتى در جنگ نهى مى‏کرد و این عمل را در ردیف کشتن کودکان بى گناه و زنان بى دفاع مى‏دانست.

از آن حضرت - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - در این باره چنین نقل شده است:

«درختان را آتش مزنید، آنها را با آب ویران نکنید، درختان میوه دار را قطع نکنید و مزرعه‏ها را نسوزانید.»(13)

بدین سان سیره رسول خدا - صلى‏اللَّه‏علیه‏وآله - این بود که در جنگ‏ها به شدت از نابودى کشتزاران، نخلستان‏ها و باغ‏ها بپرهیزد و مجاهدان را از آن باز دارد و وقتى در زمان جنگ این گونه باشد، در زمان صلح به گونه‏اى مؤکدتر و روشن‏تر باید از درختان و مزرعه‏ها حفاظت شود و از نابودى آنها پرهیز.

آب و خاک‏



خرید و دانلود مقاله درباره سیره رسول خدا (ص) ‏درباره طبیعت، کشاورزى و محیط زیست


تحقیق درباره جایگاه خاندان پیامبر (ص) در پیوند با پیامبر (ص)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

فصل 1

* جایگاه خاندان پیامبر (ص) در پیوند با پیامبر (ص)

    تمام مسلمانان هم بر دوست داشتن خویشان و فرزندان صالح پیامبر (ص) و بزرگداشت آنان، اتفاق نظر دارند و هم در اعتقاد به قداست‏خویشاوندان او که در زمان پیامبر (ص) مى‏زیستند.و معتقدند میان آن که مسلمانى،پیامبرش را دوست‏بدارد ولى خویشان و فرزندان محبوب او را دوست نداشته باشد،تناقض وجود دارد.

    در حقیقت‏بزرگان صحابه با دوستى خویشان شایسته پیامبر (ص) به خدا تقرب مى‏جستند، حتى با دوستان کسانى که از خاندان ویژه آن حضرت هم نبودند.تاریخ زندگى خلیفه دوم خود گواه است که او در خشکسالى نماز باران مى‏خواند و پس از زارى به هنگام نیایش دست عباس بن عبد المطلب را مى‏گرفت و بلند مى‏کرد و مى‏گفت:«عموى پیامبرت را نزد تو شفیع آورده‏ایم تا خشکسالى را از ما بزدایى،و با باران رحمتت ما را سیراب فرمایى.»و آن قدر نیایش کردند تا باران همه جا را سیراب کرد و آسمان روزها[از ابرها]پوشیده شد (1) .

    خلیفه هنگامى به چنین کارى دست زد که بسیارى از اصحاب حاضر در نماز،هم در اسلام آوردن و هم در هجرت کردن بر عباس پیشى داشتند.زیرا که عباس آخرین مهاجر پیش از فتح مکه بود.او هنگامى که پیامبر (ص) در راه مکه بود،هجرت کرد،عباس نه از پیکارگران بدر،و نه از مبارزان نبرد احد است.بنابراین درباره فرزندان وخاندان ویژه پیامبر (ص) و کسى که پیش از دیگران اسلام آورده بود،و بیش از همه آنها به پیامبر (ص) نزدیکتر بود،و در دانش و آگاهى فزونتر و نبرد و فداکاریشان بیش از دیگران بود،چه تصورى دارید؟

رهبران مذاهب چهارگانه،خاندان پیامبر را (ص) گرامى مى‏داشتند و با دوستى امامان (ع) از فرزندان وى،به پیامبر (ص) تقرب مى‏جستند.امام مالک و امام ابو حنیفه با همه بزرگیشان امام جعفر صادق (ع) را بزرگ مى‏داشتند و از او کسب علم مى‏کردند و جرعه‏نوش دریاى دانش او بودند.

    این موضعگیرى مثبت از سوى بزرگان اسلام در مقابل اعضاى خاندان فرخنده پیامبر (ص) برخاسته از تعالیم پیامبر (ص) و بلکه از قرآن مجید است،و مورد تاکید قرار گرفته است.چرا که پیامبر (ص) به ما دستور داده است تا به هنگام درود فرستادن به او،نام خاندانش را نیز همراه با نام خجسته،وى بیاوریم.اکنون که انجام چنین کارى بر ما واجب است پس باید آنان را دوست‏بداریم و نیز از ایشان کسب معارف کنیم،و در دلهایمان آنان را در مقامى پس از پیامبر (ص) و در جایگاهى نزدیک به او جاى دهیم.         البته خداوند بزرگ به ما امر فرموده است تا بر پیامبرش درود فرستیم و در کتاب حکیمش فرموده است:     «همانا خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود مى‏فرستند.اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم درود و سلام مخصوص بر او بفرستید.» (سوره احزاب آیه 57) پس از نزول این آیه مسلمانان راجع به چگونگى درود فرستادن بر پیامبر،از آن حضرت پرسیدند.حضرت به آنان تعلیم داد چه چیزى را بگویند تا این واجب قرآنى را ادا کرده باشند بخارى،مسلم،ترمذى،ابن ماجه و نسایى از کعب بن عجره نقل کرده‏اند که او و جمعى دیگر از پیامبر خدا (ص) درخواست کردند به آنان بیاموزد که هنگام درود فرستادن به او چه بگویند،پیامبر (ص) در جواب فرمود:«بگوئید:بار خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى،براستى که توستوده بزرگوارى،خداوندا!بر محمد و خاندانش مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى،همانا تو ستوده بزرگوارى‏» (2) .     بخارى از ابو سعید خدرى روایت کرده است که پیامبر-در حالى که به درخواست کنندگان تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستند،فرمود:«بگویید:بار خدایا بر محمد (ص) بنده و فرستاده‏ات درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى.و بر محمد و بر خاندان محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى‏» (3) .

    مسلم از ابو مسعود انصارى روایت کرده است که پیامبر در مجلس سعد بن عباده در حالى که به او تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستد،فرمود:«بگویید:بر محمد و خاندان محمد درود فرست،همان گونه که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى،و بر محمد و بر آل محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم در میان جهانیان برکت دادى،براستى تو ستوده بزرگوارى‏» (4) .

    نسایى از طلحه به دو طریق نقل کرده است که کسانى از پیامبر خواستند تا چگونگى درود فرستادن بر او را به آنان بیاموزد،پیامبر در حال آموزش فرمود:«بگویید:بار خدایا بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادى،براستى که تو ستوده بزرگوارى،و بر محمد و بر خاندان او برکت ده همان گونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادى همانا تو ستوده و بزرگوارى‏» (5) .

    ابن ماجه از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که پیوسته او به مسلمانان مى‏آموخت که‏موقع درود بر پیامبر بگویند:«...خداوندا!بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و بر خاندان ابراهیم درود فرستادى که تو ستوده بزرگوارى.بار خدایا!بر محمد و آل محمد مبارک گردان چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى براستى که تو ستوده بزرگوارى‏» (6) .

    این احادیث گواهى مى‏دهند که پیامبر مسلمانان را مامور کرده است تا هر گاه بر او درود مى‏فرستند بر خاندان او هم درود فرستند،و این که درود فرستادن بر آنان متمم درود بر اوست.چه این درود فرستادن بر وى به هنگام اداى نمازهاى یومیه و یا خارج از نماز باشد.و مسلمانان،پیوسته در نمازهاى یومیه‏شان بر خاندان پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند چنان که بر خود پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند.     هنگامى که پیامبر (ص) به پیروان خود دستور مى‏دهد تا بر خاندان او درود فرستند چنان که بر خود او درود مى‏فرستند.در حقیقت این دستور را از جانب خداى بزرگ صادر مى‏کند، چه او پیامبرى است که از روى هوا سخن نمى‏گوید،بویژه آنگاه که به مسلمانان امور دینى‏شان را مى‏آموزد.     زمانى که خدا و رسولش مسلمانان را مامور مى‏کنند تا



خرید و دانلود تحقیق درباره جایگاه خاندان پیامبر (ص) در پیوند با پیامبر (ص)


مقاله درباره ساختار حکومت پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

ساختار حکومت پیامبر (ص)  

این مقاله درصدد اثبات ساختار حکومتى براى حکومت نبى اکرم در مدینة‏الرسول (ص) است، تا ساختار حکومت اسلامى اثبات شود، زیرا بدیهى است اگر رسول اکرم (ص) ساختار دولتى مبتنى بر وحى داشته باشد، کافى است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آن‏گاه سیره حکومتى امیرمؤمنان مؤید آن خواهد شد.

 این مقاله درصدد اثبات ساختار حکومتى براى حکومت نبى اکرم در مدینة‏الرسول (ص) است، تا ساختار حکومت اسلامى اثبات شود، زیرا بدیهى است اگر رسول اکرم (ص) ساختار دولتى مبتنى بر وحى داشته باشد، کافى است، تا ادعا شود اسلام ساختار دارد، آن‏گاه سیره حکومتى امیرمؤمنان مؤید آن خواهد شد. بنابراین، مطالب این مقاله صرفا درباره اثبات ساختار براى حکومت پیامبر خواهد بود . براى اثبات مدعاى فوق نیاز به تعریفى مورد اتفاق از «ساختار» داریم که قاعدتا ارائه آن ا دانشمندان علم مدیریت و سازمان متوقع است. مقدمتا خوب است دانسته شود مکاتب مدیریت، دورانهاى زیر را شامل مى‏شود: (1)

الف) دوران قبل از مدیریت علمى،

ب) دوران مدیریتها یا مکتبهاى کلاسیک،

ج) مکتب روابط انسانى،

د) ترکیبى از ب و ج .

مدیریت و فن اداره، مانند هر اندیشه دیگر در حال تطور و تکامل است . در دوران قبل از مدیریت علمى، مدیریتها به شکل فطرى و بدون فرمولهاى مدون و مبین بود، مانند واحدهاى تجارى در زمان چینیان و رومیان (2) که داراى نوعى بینش مدیریتى ساده بودند با ظهور «فردریک تایلور) دوران مدیریت علمى شروع مى‏شود (3) که به عنوان پدر مدیریت علمى معروف شد و در اوایل قرن حاضر نوشته‏هایش درباره تئورى مدیریت‏به طور گسترده‏اى خواننده داشت . مبناى مدیریت وى اساسا تکنولوژى بود و به گمان وى بهترین طریق افزایش بازده، بهبود فنون و روشهایى بود که کارگران به کار مى‏بردند . او افراد را ابزار مى‏دانست و در طرح او عمدتا به نیازهاى سازمانى توجه مى‏شود، نه نیازهاى افراد . (4)

بعدا «التون میو» ظهور کرد و «نهضت روابط انسانى‏» را در فواصل 1920 تا 1930 - 1299 تا 1309 ه مطرح کرد و جانشین آراى تیلور نمود . او و پیروانش مى‏گفتند علاوه بر اینکه باید بهترین روشهاى تکنولوژى را براى بهبود و بازده مورد توجه قرار داد، روحیات و امور انسانى را نیز باید مورد توجه قرار داد . آنها ادعا مى‏کردند روابط انسانى بر روابط تکنولوژى و کارى ترجیح دارد و این را از آزمایشات معروف به «هاتورن‏» به دست آورده بودند . (5)

قبل از «التون میو» و بعد از «فردریک تیلور» دوران مکاتب کلاسیک مدیریت است و حدود 50 سال مى‏باشد و بوروکراسى «وبر» و اصول‏گرایى «فایول‏» (6) شاخص‏ترین آنها است . برخى تکنوکراسى «فردریک تیلور» را از زمره این مکاتب شمرده‏اند، (7) ولى به نظر مى‏آید نظریات مدیریت‏خیلى بیشتر و نامنظم‏تر از این باشد، به گونه‏اى که به نظر بعضى از صاحب‏نظران، (8) علم مدیریت، جنگلى از تئوریها است و به نظر بعضى، از زمره علوم ناموفق است . (9) حال آیا مى‏توان در این جنگل تئورى و این علم ناموفق، به اصولى ثابت دست پیدا کرد که مورد اتفاق باشد تا بتوانیم از آنها به عنوان اصل موضوعى استفاده ببریم؟ باید گفت رهبر اصول‏گرایان که کارش تاسیس اصل در علم مدیریت و سازمان است و اصول او در این علم معروف مى‏باشد و او را پدر اصول‏گرایان در این علم مى‏دانند و مى‏نامند (هنرى فایول) مى‏گوید: من در اطلاق کلمه اصل تردید دارم و این اصول راهنماى عمل است و قانون نیست .

وى مى‏افزاید: اصول مدیریت‏بیشتر از قوانین طبیعى در معرض تغییر و تغیر قرار دارند و تا وقتى قابل پیروى هستند که بر اساس منطقى صحیح و قابل توجیه، از آن رویگردانى به عمل آید . (10)

وقتى رهبر اصول‏گرایان چنین برخوردى با اصول مى‏کند، دل بستن به این جنگل و به چنگ آوردن اصل از آن روا نیست، اما با این وصف به اصول آن توجه مى‏کنیم .

فایول ضمن بیان این واقعیت که هیچ چیز در مدیریت مطلق نیست، روشها و فنونى که در تجربه بدان رسیده بود و آنها را در تقویت پیکره سازمان یا انجام وظایف مدیریت مفید مى‏دانست، به عنوان اصول چهارده‏گانه مدیریت ارائه داد (11) :

1 - تقسیم کار، 2 - اختیار، 3 - انضباط، 4 - وحدت فرماندهى، 5 - وحدت مدیریت، 6 - وابستگى منافع فردى به هدف کلى، 7 - جبران خدمات کارکنان، 8 - تمرکز، 9 - سلسله مراتب، 10 - نظم، 11 - عدالت، 12 - ثبات، 13 - ابتکارعمل، 14 –احساس یگانگى .

او اصول فوق را در سال 1295، در کتابى به نام اصول فن اداره اعلام کرد . (12) بعدا امثال «ارویک‏» و «گیولیک‏» آمدند و به آرایش و پیرایش اصول فوق پرداختند . هم تعداد آن‏ها را کاستند و هم علامت اختصارى براى آن‏ها قرار دادند، مانند (13) واژه Posdcrob که نشانه عفت عنوان است، یعنى برنامه‏ریزى، سازماندهى، کارگزینى، هدایت، هماهنگى، گزارش‏دهى و بودجه‏بندى .

على‏محمد اقتدارى که از صاحب‏نظران مدیریت و سازمان است، تنها به سه اصل معتقد است: دانشمندان امروزین مدیریت‏به سه اصل معتقد و متفق شده‏اند که عبارتند از: برنامه‏ریزى، سازماندهى، کنترل .



خرید و دانلود مقاله درباره ساختار حکومت پیامبر


مقاله درباره زندگینامه پیامبر اسلام جدیدجدیدجدید

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

زندگینامه پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)

نام: محمد بن عبد الله

در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و... .

منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

محل تولد: مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

همسران:

1. خدیجه بنت خویلد.2. سوده بنت زمعه.3. عایشه بنت ابى بکر.4. امّ شریک بنت دودان.5. حفصه بنت عمر. 6. ام حبیبه بنت ابى سفیان. 7. امّ سلمه بنت عاتکه. 8. زینب بنت جحش. 9. زینب بنت خزیمه. 10. میمونه بنت حارث. 11. جویریه بنت حارث. 12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

نخستین زنى که افتخار همسرى پیامبر اکرم(ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. پیامبر اکرم(ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى مى‏داد.

خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با پیامبر(ص) از احترام ویژه رسول‏خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد مى‏کرد.

از عایشه، سومین همسر رسول خدا(ص)، روایت شده است:

«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

پیامبر اکرم (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمى‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که پیامبر اکرم(ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان مى‏کرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به



خرید و دانلود مقاله درباره زندگینامه پیامبر اسلام جدیدجدیدجدید


مقاله درباره حضرت محمد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

حضرت محمد (ص)

زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اصولى در حوزه‏هاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوه‏هاى جدید و بابهره‏گیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورت‏هاى جوامع اسلامى است.

یکى از حساس‏ترین و سرنوشت‏سازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهت‏با اهمیت مى‏دانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آن‏چه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشت‏ساز و مهم است.

مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شده‏است، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق‏» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمى‏شود، بلکه موضوع اداره و بهره‏گیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مى‏گیرد.

امام خمینی (ره)

نزدیک به نود سال قبل شهر خمین صحنه نزاع و درگیری خوانین محلی بود که کشمکش آنها بر سر تصاحب املاک، مال و جان رعایا را به مخاطره انداخته بود. در این میان آقا سید مصطفی مایه آرامش برای اهالی و مانع بزرگی برای زورگویان دولتی و خوانین بود. او به مقابله با ستمگری‌ها برخاست و خانه خود را با دیوارهای بلند و برج‌های متعدد سنگر دفاع از اهالی شهر قرار داد. توطئه‌ها بالا گرفت از این رو آقا سید مصطفی برای شکایت از خوانین ستمگر دیار خود راهی اراک شد اما در میان راه توسط عوامل خوانین محلی خلع سلاح گشته و به شهادت رسید. این در حالی بود که روح الله کوچکترین فرزندش پنج ماهه بود. او که در روز ولادت حضرت زهرا (مصادف با سال 1281 ه.ش) چشم به جهان گشوده بود یادگار کوچک پدر شد.صاحبه خانم خواهر آقا سید مصطفی به خانه برادر نقل مکان کرد و به همراه همسر وفادار او کمر به تربیت فرزند او بست. بانو صاحبه زنی با تقوا و شجاع بود. پس از چندی به خونخواهی برادر روانه تهران گشت و با تلاش و پیگیری بسیار موفق به گرفتن حکم قصاص قاتل برادر شد و سرانجام پس از دو سال در اردیبهشت ماه 1284 قاتل آقا سید مصطفی در میدان بهارستان تهران به دار آویخته شد. ماجرای مرگ پدر برای روح الله که او را به خاطر نمی‌آورد حماسه‌ای بود از شهادت و ایستادگی در برابر ظلم و ستم خوانین و حکام وقت و دفاع از محرومین و مستضعفین تا حد ایثار جان. نفرت و انزجار روح الله از روابط ظالمانه اقتصادی- اجتماعی تا دهها سال پس از آن ادامه داشت و بعدها مبانی نظری پیدا کرد و به صورت اصل بدون چون و چرای دفاع از مستضعفین در برابر مستکبرین جلوه نمود.روح الله پانزده ساله بود که دو مصیبت او را ماتم‌زده کرد. اول فوت عمه مهربان و فداکار و پس از آن وفات مادر مهربانش که او را غرق در اندوه و غم نمود.

روح الله، تحصیل و ازدواج

در سال 1339 روح الله که جوانی نوزده ساله بود برای ادامه تحصیل در حوزه آیت الله حایری راهی اراک شد و پس از مدتی به قم عزیمت کرد. استادان ایشان را در طول دوران تحصیل تا چهارده نفر ذکر کرده‌اند که از میان آنها آیت الله حایری و آیت الله شاه‌آبادی به دلیل شخصیت خاص معنوی بسیار بارز بودند.سال هزار و سیصد و هشت بود که روح الله با وساطت یکی از دوستان خود از دختر آقای ثقفی یکی از طلاب حوزه علمیه خواستگاری نمود. گرچه آقای ثقفی شخصاً با این ازدواج موافق بود پاسخ را منوط به نظر دخترش نمود اما دختر ایشان بنابر برخی ملاحظات در تصمیم به ازدواج مردد بود به همین دلیل خواستگاری ده ماه به طول انجامید. سرانجام بر اثر خوابی که دختر دید و بعداً نیز تعبیر شد همگی به این نتیجه رسیدند که این ازدواج مقدر و مورد رضایت اهل بیت (ع) است. از این رو تردیدها برطرف شده و ازدواج صورت گرفت. در سال 1316 روح الله الموسوی الخمینی که سی و شش سال داشت از استادان و مدرسین فاضل و به نام حوزه علمیه قم بود و طلاب جوان آرزوی روزی را می‌کشیدند که در مجلس درس ایشان حضور پیدا کنند

علم و دانش :

خداوند انسان را آفریده و از یک طرف به او توانایی تعقّل واندیشیدن را داده و از طرف دیگر انگیزه ها و اسباب خواسته های نفسانی و حیوانی را در اختیارش قرار داده است. وبه همین خاطر دو نیروی درونی عقلانی و خیر خواهی، نفسانی و شرارت، هر یک او را به طرف خویش می کشانند. ودر همین ارتباط است که اسلام به نقش و منزلت علم در جهت تقویت جنبۀ عقلانی وخیرخواهی انسان اشاره نموده ومی فرماید:(تنها آگاهان و دانشمندانند که براستی از خداوند می ترسند ) -«فاطر:28» بدین معنی که تنها عالمان و آگاهانی که به مقام و منزلت خداوند آگاهی راستینی دارند، هراس ( انحراف از دین او را) در دل دارند. زیرا آگاهی حقیقی خشیت را در پی دارد.قرآن در حرمت نهادن به علم و علما و بلندی بخشیدن منزلت صاحبان علم و اندیشه پیشگام و پرچمدار همۀ کتابهای ادیان آسمانی است.همچنین خداوند متعال در جای دیگر می فرماید: (بگو: آیا آنهایی که می دانند و آنهایی که نمی دانند مساویند؟ این تنها اندیشمندانند که متذکر می شوند) «زمر:9»اسلام رفتن به دنبال کسب علم ودانش را یکی از واجبات به شمار می آورد، و اوّلین آیاتی از قرآن که نازل شده اند با «خواندن و قلم و علم» آغاز شده است.احادیث نبوی همۀ آیات قرآنی را که به جایگاه علم و منزلت علما مربوط می شود مورد تأکید قرار میدهند. از رسول خداصلی الله علیه وسلم روایت شده است: ( چنانچه خداوند به کسی ارادۀ خیر داشته باشد او را در دین آگاه می سازد.) «رواه البخاری و مسلم»(1037)و از ابوهریره روایت شده است که: (هرگاه عمر انسان خاتمه پیدا نماید، کار وعمل او بجز در سه مورد پایان می پذیرد: یکی صدقه واحسانی که ادامه پیدا کند ، دوم : علمی که مورد استفاده قرار بگیرد، سوم: فرزند



خرید و دانلود مقاله درباره حضرت محمد