لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
واقع گرایی یعنی تحریف واقعیات
(والاس استیونتز)
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.
واقعیت به جسم شناوری مانند است
آری از گرده ی در تلاش ذهن عاصی
برای تعریف از آن سواری می گیرد
یا به آن ماهی، که همه ی جانداران دیگر را می بلعد
و سپس دریایی را که در آن شناور است سر می کنند.
اندیشمند تحلیل گر باید به دنبال کردن قدم های آهسته تر حقیقت ، به دون قصد پیشی گرفتن از آن بسنده کنند.
در جواب این پرسش بیلاطس که حقیقت چیست؟ فلسفه نه تنها پاسخ های مختلف بلکه انواع مختلف از پاسخ های را فراهم می آورد که نماینده ی رویکردهای مختلف به مسئله اند ولی نمی توان این پاسخ ها را به دو گروه متضاد و مکمل تقسیم کرد. به دین سان می توان حقیقت را یا علمی دید یا شاعرانه ، که یکی در روند شناخت کشف می شود و دیگری در روند ساخت آفریده می شود اول را اهل فن نظریه هم سازی می خوانند و دومی را نظریه ی همبستگی نظریه ی هم سازی ( corres pond ence ) تجربی و شناختی است اعتقاد واقع گرایانة خام با عامه فهمی به واقعیت دنیای خارج دارد و می پندارد که ما با مشاهده و مقایسه می توانیم این دنیا را بشناسیم حقیقتی که مطرح می کنند حقیقتی است که با واقعیت مستند همسازی دارد، نزدیکی دارد، و آنرا با دقت و امانت داری منتقل می کند، حقیقت اثبات گرا ( پوزیتیویست ) یا حقیقت حتمی گرا ( دترمینیست ) یی است که قصدش مستند کردن و تعیین حدود کردن و تعریف کردن است.
در قتل در کلیسا بکت به قاتلانش می گوید: « شما به واقعیت تسلیم می شوید » نظریه ی همسازی خود به خود به واقعیت تسلیم شده و تکلیف می کند که حقیقت با آن سنجیده می شود، دموکرات است و اعتماد به نفس خود را از طریق اصول اکثریت در توصیف واقعیت می گیرد ، که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
غنی سازی اورانیم یعنی چه؟ چگونه اورانیم تبدیل می شود؟
در این مقاله با غنی سازی اورانیم و تبدیل آن به انرژی به همراه نیکل بسیار مفید در این زمینه به زبان ساده آشنا می شوید.ضمن اینکه از این به بیان کلام جذاب یک عکس زیبابینی در متن نوشتارب به شمار می شود.
استفاده اصلی از انرژی هسته ای تقلید انرژی الکتریسیته است. این راهی ساده و کارآمد برای جوشاندن آب و ایجاد بخار برای راه اندازی دوربین های مواد است بدن راکتورهای موجود در نیروگاههای هسته ای این نیروگاه ها شبیه دیگر نیروگاه ها زغال سنگی و سوختی می شود.انرژی هسته ای بهترین کاربرد برای تولید مقیاس متوسط یا از انرژی الکترییکی به طور مداوم است سوخت این گونه ایستگاه ها را اورانیم تشکیل می دهد.
چرخه سوخت هسته ای تعدادی عملیات صنعتی است که تولید الکتریسته را با اورانیوم درراکتورهای هسته ای ممکن می کند اورانیوم عصری نسبتا معمولی وعادی است که در تمام دنیایافت می شود. این جنس به صورت معدنی در بعضی از کشورها موجود دارد که حتما باید قبل از مصرف به صوت روخت در راکتورهای هسته ای فرگری شود.
الکتریسته با استفاده از گرمای تولید شده در راکتورهای هسته ای و با ایجاد بخار برای به کار انداختن توربین هایی که مواد متصل ارز تولید می شود. سوختی که از راکتور خارج شده بعد از این که به پایان عمر مفید خود رسید میتواند به عنوان سوختی جدید استفاده شود.
فعالیت های مختلفی که با تولید الکتریسته از واکنش های هسته ای هم راهند مرتبط به چرخه سوخت هسته ای هستند چرخه سوختی انرژی هسته ای با اورانیوم آغاز می شود و با انهدام پسمانده های هسته ای پایان می یابد. دوبار عمل آوری سوخت های خرج شده به مرحله ای چرخه سوخت هسته ای شکلی صحیح می دهد.
اورانیوم
اورانیوم فلزی رادیواکتیو و پرتور است که در سراسر پوسته سخت زمین موجوداست. این فلز حدودا 500 بار از طلا فراوان تر و به اندازه قوطی حلبی معمولی وعادی است. اورانیوم اکنون به اندازه ای در صخره ها وخاک و زمین وجود دارد که در آب رودخانه ها و دریاها واقیانوس ها موجود است. برای مثال این فلزپا غلظتی در حدود4 قسمت در هر میلیون (ppm4) که گرانیت وجوددارد که ما درصد از کره زمین را عالم می شود رکوردها با غلظتی باید بر 400 ppm و در ته مانده زغال سنگ با غلظتی بیش از 100ppm موجود است. اکثر رادیوالکتریسته مربوط به اورانیوم در طبیعت در حقیقت ناشی از معدن های دیگری است که با عملیات رادیواکتیو به وجود آمده اند و در هنگام استخراج از معدن و آسیاب کردن به جا مانده اند.
چند منطقه در سراسر دنیا وجوددارد که غلظت اورانیوم موجود در آن ها به قدر کافی است که آن برای استفادها ز نظر اقتصادی به صرفه وامکان پذیر است این مواد غلیظ سنگ معدن یا کاله نامیده میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
واقع گرایی یعنی تحریف واقعیات
(والاس استیونتز)
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.
واقعیت به جسم شناوری مانند است
آری از گرده ی در تلاش ذهن عاصی
برای تعریف از آن سواری می گیرد
یا به آن ماهی، که همه ی جانداران دیگر را می بلعد
و سپس دریایی را که در آن شناور است سر می کنند.
اندیشمند تحلیل گر باید به دنبال کردن قدم های آهسته تر حقیقت ، به دون قصد پیشی گرفتن از آن بسنده کنند.
در جواب این پرسش بیلاطس که حقیقت چیست؟ فلسفه نه تنها پاسخ های مختلف بلکه انواع مختلف از پاسخ های را فراهم می آورد که نماینده ی رویکردهای مختلف به مسئله اند ولی نمی توان این پاسخ ها را به دو گروه متضاد و مکمل تقسیم کرد. به دین سان می توان حقیقت را یا علمی دید یا شاعرانه ، که یکی در روند شناخت کشف می شود و دیگری در روند ساخت آفریده می شود اول را اهل فن نظریه هم سازی می خوانند و دومی را نظریه ی همبستگی نظریه ی هم سازی ( corres pond ence ) تجربی و شناختی است اعتقاد واقع گرایانة خام با عامه فهمی به واقعیت دنیای خارج دارد و می پندارد که ما با مشاهده و مقایسه می توانیم این دنیا را بشناسیم حقیقتی که مطرح می کنند حقیقتی است که با واقعیت مستند همسازی دارد، نزدیکی دارد، و آنرا با دقت و امانت داری منتقل می کند، حقیقت اثبات گرا ( پوزیتیویست ) یا حقیقت حتمی گرا ( دترمینیست ) یی است که قصدش مستند کردن و تعیین حدود کردن و تعریف کردن است.
در قتل در کلیسا بکت به قاتلانش می گوید: « شما به واقعیت تسلیم می شوید » نظریه ی همسازی خود به خود به واقعیت تسلیم شده و تکلیف می کند که حقیقت با آن سنجیده می شود، دموکرات است و اعتماد به نفس خود را از طریق اصول اکثریت در توصیف واقعیت می گیرد ، که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
داستان اِفک یا ((حدیث اِفک )) یعنى تهمت زدن به یکى از همسران پیامبر، معروف است . و ماجراى آن در سوره نور به تفصیل آمده است . آیات مربوط به این ماجرا از آیه یازده آغاز و تا 26 پایان مى یابد.تفاسیر و احادیث و تواریخ اسلامى راجع به زنى که مورد تهمت قرار گرفته است دو نظر دارند:1 - عموم مفسران و محدثان و مورّخان عامه نوشته اند: وى عایشه دختر ابوبکر بوده است . این نظر هم بر اساس حدیثى است که راوى آن خود عایشه است ، به شرحى که خواهد آمد. بعضى از تفاسیر و تواریخ شیعه نیز بر اثر عدم توجه ، همین نظر را اظهار داشته اند.2 - بیشتر تفاسیر شیعه نوشته اند که ماجراى ((اِفک )) از تهمت زدن عایشه به ((ماریه )) همسر مصرى پیغمبر ناشى شده است .اینک نخست به شرح نظریه اول مى پردازیم ، آنگاه نظر خود را درباره نظریه دوم ابراز مى داریم .عایشه مى گوید: رسم پیغمبر این بود که هر گاه مى خواست به سفر برود، قرعه مى انداخت و به حکم قرعه یکى از همسران خود را همراه مى برد.در غزوه ((بنى مُصطلق ))قرعه به نام من اصابت کردومن همراه پیغمبربودم .پس از خاتمه جنگ و شکست دشمن ، در یکى از منازل میان راه مدینه ، شب هنگام چون کاروان ما خواست حرکت کند، من براى قضاى حاجت به نقطه اى رفتم و چون برگشتم دیدم گردنبندم نیست . به نقطه اى که رفته بودم بازگشتم تا آن را بیابم . وقتى به محل اقامت کاروان مراجعت کردم دیدم قافله حرکت کرده است و به تصور اینکه من در محمل هستم ، آن را برداشته و به شتر بسته و رفته اند.در آن هنگام یکى از اعراب بادیه به من نزدیک شد و چون مرا شناخت شترش را خوابانید و مرا سوار کرد وبه قافله رسانید. همین معنا موجب شد که منافقان سروصدا به راه اندازند و پیغمبر مرا به خانه پدرم بفرستد و حتى در صدد طلاق من بر آید تا اینکه آیات ((اِفک )) نازل شد و خدا مرا از تهمتى که زده بودند تبرئه کرد و نظر پیغمبر نسبت به من عوض شد!این خلاصه داستان افک و نزول شانزده آیه سوره نور به روایت عایشه است . اگر داستان این بوده است که عایشه مى گوید، چندین اشکال در این حدیث به نظر مى رسد که باید براى آن پاسخى منظور داشت :1 - آیا پیغمبر اجازه داده که زن جوانش شب هنگام بدون اطلاع او از میان جمعیت خارج شود و تنها به نقطه تاریک و دورى از بیابان رود؟2 - آیا پیغمبر این قدر نسبت به ناموس خود (نَعُوذُ بِاللّهِ) سهل انگار بوده است که موقع کوچ کردن نداند همسرش در محمل هست یا جا مانده تا اینکه عربى او را بیابد و سوار کند و بیاورد و به کاروان برساند؟!3 - آیا پیغمبر تا آنجا بى خبر بوده که نداند تهمت منافقان ، راست است یا دروغ تا اینکه ((آیات افک )) نازل شود و یقین کند که سخن منافقان تهمت بوده است و عایشه تبرئه شود و باردیگر او را بپذیرد و به خانه برگرداند؟4 - آیا براى پیغمبر روا و جایز است که بر اساس شایعه سازى منافقان ، زن جوانش را از خود براند و نسبت به او سوءظن پیدا کند و باعث شود که شخصیت و آبروى او و خودش لکه دار گردد؟!اینها نقاط مبهمى است که به طور آشکار در حدیث افک عایشه دیده مى شود و قبول آن ماجرا از زبان عایشه را مورد تردید قرار مى دهد.آنچه در احادیث معتبر شیعه راجع به ((حدیث افک )) آمده است ، به خوبى مى رساند که موضوع چیز دیگرى بوده است و با توجه به آن هیچیک از این اشکالات مورد پیدا نمى کند.آنچه شیعه در این خصوص روایت کرده این است که روزى پیغمبر اکرم ، کودک خردسالش ((ابراهیم )) را که از همسر مصرى خود ((ماریه )) داشت به عایشه نشان داد و فرمود: ((ببین چقدر شبیه من است )).عایشه گفت : نه ! نمى بینم که شباهتى به شما داشته باشد!!عایشه مى خواست به ((ماریه )) از این راه تهمت بزند. چون او پس از خدیجه تنها زنى بود که از پیغمبر بچه آورده بود و عایشه تنها دخترى که به عقدپیغمبر درآمده بود،نمى توانست شاهداین منظره باشد و آن راتحمل کند.خود وى مى گوید: حالتى که در این مواقع به هر زنى دست مى دهد، بر من عارض شد.ولى به گفته علامه فقید سید عبدالحسین شرف الدین عاملى : ((خداوند، ابراهیم و مادرش ماریه را به دست امیرالمؤ منین علیه السّلام از این اتهام تبرئه کرد)).حاکم نیشابورى داستان آن را در حدیث صحیح ((مستدرک )) و ذَهَبى در ((تلخیص )) به نقل از خود عایشه آورده اند. نگاه کنید به جلد چهارم مستدرک و تلخیص آن ، صفحه 39 و تعجب کنید.(93)بارى ، بنابرآنچه در حدیث افک راجع به سوءنظر و حسد عایشه نسبت به ماریه همسر دیگر پیغمبر دیده مى شود این است که چون او نمى توانست خود را فاقد اولاد ببیند و بچه هوو را در بغل پیغمبر مشاهده کند، لذا به هووى خود تهمت زد و کسان خود و دیگران را نیز با خود همدست کرد و آن سرو صدا را به راه انداخت . خداوند آیات افک را در تبرئه ماریه از تهمت عایشه نازل فرمود و منافقان را تخطئه کرد که درست به عکس منظور عایشه نتیجه مى دهد؛ زیرا:اولا :خداوند ماریه را تبرئه کرده است نه عایشه .ثانیا :عایشه بود که ماریه را مورد تهمت و افک قرار داد و موجب شد که منافقان ، زبان درازى کنند و سروصدا به راه بیندازند.ثالثا :آیات افک در نکوهش عایشه و تخطئه او نازل شده است ، نه براى دفاع از وى و آن داستان نامناسب .رابعا :باتوجه به این واقعیت کاملا پیداست که عایشه خواسته است با جعل آن حدیث کذایى ، مسیر نزول آیات افک را منحرف سازد و آن را به نفع خود متمایل کند که چون در آن ایام حکومت تعلق به پدر او داشت ، توانست این کار را عملى سازد و تخطئه خود را به صورت تبرئه خویش در آورد، اما در مورد دیگر جلوه گر سازد.اینک ترجمه آیات افک ، که عینا از نظر خوانندگان محترم مى گذرد:((کسانى که تهمت (به ماریه ) زدند، گروهى از شما مسلمانان (اما منافق ) هستند. (اى مسلمانان راستین )گمان نکنید که این تهمت ، شما را دچار شرّ کند بلکه سرانجام به نفع شما خواهد بود(و منافقان شناخته مى شوند) هر یک از آنان که تهمت زده اند،گناه آن را خواهند برد و کسى که بیشترین تهمت را به عهده گرفت ، عذابى بزرگ خواهددید)).((چرا وقتى آن تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان درباره خود گمان نیک بردند و فقط گفتند: این تهمتى آشکار است (که منافقان زده اند)؟)).((چرا وقتى منافقان این تهمت را زدند، چهار شاهد براى اثبات آن نیاوردند؟ وقتى گواهانى نیاوردند، نزد خداوند دروغگو خواهند بود)).((اگر تفضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما اهل ایمان نبود، در این سخنان و تهمتها که در آن فرورفته اید (و به زبان مى آورید) عذابى بزرگ به شما مى رسید)).((زیرا شما آن سخنان را با زبانهاى خود تلقى کرده و چیزى را که علم به آن ندارید با دهانهاى خود مى گویید و مى پندارید که کار آسانى است ، در صورتى که نزد خدا بزرگ است )).((چرا وقتى آن را شنیدید گفتید: ما را نمى رسد که این سخنان را به زبان آوریم ، اى خداى سبحان این تهمتى بزرگ است ؟)).((خدا شما را پند مى دهد که هرگز به مانند آن برنگردید، اگر از اهل ایمان هستید)).((خدا آیات خود را براى شما بیان مى کند و خدا دانا و حکیم است )).((آنانکه دوست دارند کار زشت را در میان اهل ایمان شایع سازند در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت ، خدا مى داند و شما نمى دانید)).((اگر فضل و رحمت خدا نبود (عذاب خدا شما را فرو مى گرفت ) خدا مهربان و رئوف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
داستان اِفک یا ((حدیث اِفک )) یعنى تهمت زدن به یکى از همسران پیامبر، معروف است . و ماجراى آن در سوره نور به تفصیل آمده است . آیات مربوط به این ماجرا از آیه یازده آغاز و تا 26 پایان مى یابد.تفاسیر و احادیث و تواریخ اسلامى راجع به زنى که مورد تهمت قرار گرفته است دو نظر دارند:1 - عموم مفسران و محدثان و مورّخان عامه نوشته اند: وى عایشه دختر ابوبکر بوده است . این نظر هم بر اساس حدیثى است که راوى آن خود عایشه است ، به شرحى که خواهد آمد. بعضى از تفاسیر و تواریخ شیعه نیز بر اثر عدم توجه ، همین نظر را اظهار داشته اند.2 - بیشتر تفاسیر شیعه نوشته اند که ماجراى ((اِفک )) از تهمت زدن عایشه به ((ماریه )) همسر مصرى پیغمبر ناشى شده است .اینک نخست به شرح نظریه اول مى پردازیم ، آنگاه نظر خود را درباره نظریه دوم ابراز مى داریم .عایشه مى گوید: رسم پیغمبر این بود که هر گاه مى خواست به سفر برود، قرعه مى انداخت و به حکم قرعه یکى از همسران خود را همراه مى برد.در غزوه ((بنى مُصطلق ))قرعه به نام من اصابت کردومن همراه پیغمبربودم .پس از خاتمه جنگ و شکست دشمن ، در یکى از منازل میان راه مدینه ، شب هنگام چون کاروان ما خواست حرکت کند، من براى قضاى حاجت به نقطه اى رفتم و چون برگشتم دیدم گردنبندم نیست . به نقطه اى که رفته بودم بازگشتم تا آن را بیابم . وقتى به محل اقامت کاروان مراجعت کردم دیدم قافله حرکت کرده است و به تصور اینکه من در محمل هستم ، آن را برداشته و به شتر بسته و رفته اند.در آن هنگام یکى از اعراب بادیه به من نزدیک شد و چون مرا شناخت شترش را خوابانید و مرا سوار کرد وبه قافله رسانید. همین معنا موجب شد که منافقان سروصدا به راه اندازند و پیغمبر مرا به خانه پدرم بفرستد و حتى در صدد طلاق من بر آید تا اینکه آیات ((اِفک )) نازل شد و خدا مرا از تهمتى که زده بودند تبرئه کرد و نظر پیغمبر نسبت به من عوض شد!این خلاصه داستان افک و نزول شانزده آیه سوره نور به روایت عایشه است . اگر داستان این بوده است که عایشه مى گوید، چندین اشکال در این حدیث به نظر مى رسد که باید براى آن پاسخى منظور داشت :1 - آیا پیغمبر اجازه داده که زن جوانش شب هنگام بدون اطلاع او از میان جمعیت خارج شود و تنها به نقطه تاریک و دورى از بیابان رود؟2 - آیا پیغمبر این قدر نسبت به ناموس خود (نَعُوذُ بِاللّهِ) سهل انگار بوده است که موقع کوچ کردن نداند همسرش در محمل هست یا جا مانده تا اینکه عربى او را بیابد و سوار کند و بیاورد و به کاروان برساند؟!3 - آیا پیغمبر تا آنجا بى خبر بوده که نداند تهمت منافقان ، راست است یا دروغ تا اینکه ((آیات افک )) نازل شود و یقین کند که سخن منافقان تهمت بوده است و عایشه تبرئه شود و باردیگر او را بپذیرد و به خانه برگرداند؟4 - آیا براى پیغمبر روا و جایز است که بر اساس شایعه سازى منافقان ، زن جوانش را از خود براند و نسبت به او سوءظن پیدا کند و باعث شود که شخصیت و آبروى او و خودش لکه دار گردد؟!اینها نقاط مبهمى است که به طور آشکار در حدیث افک عایشه دیده مى شود و قبول آن ماجرا از زبان عایشه را مورد تردید قرار مى دهد.آنچه در احادیث معتبر شیعه راجع به ((حدیث افک )) آمده است ، به خوبى مى رساند که موضوع چیز دیگرى بوده است و با توجه به آن هیچیک از این اشکالات مورد پیدا نمى کند.آنچه شیعه در این خصوص روایت کرده این است که روزى پیغمبر اکرم ، کودک خردسالش ((ابراهیم )) را که از همسر مصرى خود ((ماریه )) داشت به عایشه نشان داد و فرمود: ((ببین چقدر شبیه من است )).عایشه گفت : نه ! نمى بینم که شباهتى به شما داشته باشد!!عایشه مى خواست به ((ماریه )) از این راه تهمت بزند. چون او پس از خدیجه تنها زنى بود که از پیغمبر بچه آورده بود و عایشه تنها دخترى که به عقدپیغمبر درآمده بود،نمى توانست شاهداین منظره باشد و آن راتحمل کند.خود وى مى گوید: حالتى که در این مواقع به هر زنى دست مى دهد، بر من عارض شد.ولى به گفته علامه فقید سید عبدالحسین شرف الدین عاملى : ((خداوند، ابراهیم و مادرش ماریه را به دست امیرالمؤ منین علیه السّلام از این اتهام تبرئه کرد)).حاکم نیشابورى داستان آن را در حدیث صحیح ((مستدرک )) و ذَهَبى در ((تلخیص )) به نقل از خود عایشه آورده اند. نگاه کنید به جلد چهارم مستدرک و تلخیص آن ، صفحه 39 و تعجب کنید.(93)بارى ، بنابرآنچه در حدیث افک راجع به سوءنظر و حسد عایشه نسبت به ماریه همسر دیگر پیغمبر دیده مى شود این است که چون او نمى توانست خود را فاقد اولاد ببیند و بچه هوو را در بغل پیغمبر مشاهده کند، لذا به هووى خود تهمت زد و کسان خود و دیگران را نیز با خود همدست کرد و آن سرو صدا را به راه انداخت . خداوند آیات افک را در تبرئه ماریه از تهمت عایشه نازل فرمود و منافقان را تخطئه کرد که درست به عکس منظور عایشه نتیجه مى دهد؛ زیرا:اولا :خداوند ماریه را تبرئه کرده است نه عایشه .ثانیا :عایشه بود که ماریه را مورد تهمت و افک قرار داد و موجب شد که منافقان ، زبان درازى کنند و سروصدا به راه بیندازند.ثالثا :آیات افک در نکوهش عایشه و تخطئه او نازل شده است ، نه براى دفاع از وى و آن داستان نامناسب .رابعا :باتوجه به این واقعیت کاملا پیداست که عایشه خواسته است با جعل آن حدیث کذایى ، مسیر نزول آیات افک را منحرف سازد و آن را به نفع خود متمایل کند که چون در آن ایام حکومت تعلق به پدر او داشت ، توانست این کار را عملى سازد و تخطئه خود را به صورت تبرئه خویش در آورد، اما در مورد دیگر جلوه گر سازد.اینک ترجمه آیات افک ، که عینا از نظر خوانندگان محترم مى گذرد:((کسانى که تهمت (به ماریه ) زدند، گروهى از شما مسلمانان (اما منافق ) هستند. (اى مسلمانان راستین )گمان نکنید که این تهمت ، شما را دچار شرّ کند بلکه سرانجام به نفع شما خواهد بود(و منافقان شناخته مى شوند) هر یک از آنان که تهمت زده اند،گناه آن را خواهند برد و کسى که بیشترین تهمت را به عهده گرفت ، عذابى بزرگ خواهددید)).((چرا وقتى آن تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان درباره خود گمان نیک بردند و فقط گفتند: این تهمتى آشکار است (که منافقان زده اند)؟)).((چرا وقتى منافقان این تهمت را زدند، چهار شاهد براى اثبات آن نیاوردند؟ وقتى گواهانى نیاوردند، نزد خداوند دروغگو خواهند بود)).((اگر تفضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما اهل ایمان نبود، در این سخنان و تهمتها که در