لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه :
متن قرآن کریم به طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل گردید . با نشانه های گویا و مناقشه ناپذیر الهی بودن خود را اثبات نمود . و در همان عصر نبوی افزون بر صحیفه دل های مومنان بر صفحات دفاتر ثبت و تحریر گردید و به تمام بر مردم ابلاغ گردید و از آن پس نیز در میان مسلمانان چون گوهری بی همتا جزء تجزیه ناپذیر حیاتشان گردید و با سندی بی مانند به تعداد مسلمانان هر عصر و نسل بی هیچ فزونی وکاستی پرتو افشاند .
حال می خواهیم پاره ای از بدفهمی ها و کژاندیشی هایی که از سوی برخی کوته بنیان پیرامون صیانت نص قرآنی طرح شده و از ناحیه دشمنان آیین ناب محمدی دامن زده می شود مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم .
هرچند اعتقاد ضروری و قطعی همه مسلمانان است که قرآن موجود در دست ما همان متن نازل شده بر حضرت محمد (ص) پیامبر خاتم امی عربی است که بی هیچ آسیبی مصون مانده و محتوی کامل پیام خداوند متعال است . لیکن رفع ابهامات و شبهاتی که از سوی دوستان نادان و دشمنان آگاه پای در میان نهاده امری اجتناب ناپذیر است .
مفهوم تحریف :
واژه تحریف از ریشه حرف از حاشیه و مرز یک چیز گرفته شده است . و در لغت به معنای گرداندن , دگرگون ساختن , منحرف نمودن است . تحریف سخن در واقع معنای ایجاد دگرگونی یا جایگزینی و انحراف آن از مفاد اصلی خویش است . چهار نوبت کاربرد مشتقات تحریف در قرآن کریم همه در همین مفهوم لغوی یعنی دگرگون ساختن معنای مورد نظر گوینده انحصار یافته است که شیوه ناخرسند عالمان اهل کتاب و سنت مرسوم ایشان بوده و نکوهیده شده است .
اقسام تحریف :
الف) تحریف معنوی : یعنی تفسیر قرآن بدون استناد به مبانی و اصول فهم آن و یا تفسیر براساس رای شخصی و انگیزه درونی خود که غالب از طریق فرق گوناگون کلامی , متصوفان , عالمان دربار حکومتهای ستمکار و دل مریضان صاحبان افکار التقاطی رخ داده است .
ب) تحریف لفظی : که دارای اقسامی است :
1- تحریف به تبدیل و جایگزینی کلمات به واژه های مرادف و یا غیر مرادف به گونه ای که موجب رخنه در معنا گردد .
چنان که به ابن مسعود نسبت داده اند که این کار را روا می دانست . لیکن نظر درست آن است که این امر نارواست . زیرا اعجاز قرآن کریم در پرتو ساختار همان الفاظ ویژه است که از سوی خداوند نازل گردیده و نمی توانیم به جای علیم , حکیم را بگذاریم هرچند از نظر معنا یکسان باشند . اختلاف در قرائات و وجود قرائات گوناگون در ادای کلمات نیز از قبیل همین گونه تغییر و تبدیل است .
2- تحریف به افزایش : این قسم را نیز کسی مدعی نشده است جز گروهی از خوارج یعنی عجارده که سوره یوسف را حاکی از داستانی عاشقانه و دور از شان وحی دانسته اند . همان سان که پاره ای توضیحات تفسیری در کنار آیات نیز برای برخی منشا خلط میان شرح یا متن وحی شده است .
3- تحریف به کاهش : محل اختلاف بیشتر همین قسم است که آیا کلمه , جمله , آیه و یا سوره ای از قرآن نازل بر رسول خدا ساقط شده است یا نه ؟ عقیده رسمی و تردید نابردار همه فرق اسلامی آن است که قرآن موجود همان است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل گردید و هیچ گونه کاهشی در آن رخ نداده است . در این میان تنها پاره ای از محدثان شیعه و حشویه اهل سنت مساله کاسته شدن مقداری از قرآن را مطرح نموده اند که این دیدگاه فاقد هرگونه اعتبار علمی و مبدا تفاسیر گوناگون واقع شده است .
البته مناقشات فرقه ای و اختلافات مذهبی تاثیر به سزایی در این نسبت داشته است تا هر یک از طرفین این تهمت را برگردن دیگری نهد . در قرن های اخیر دشمنان قرآن کریم از این ماجرا بهره کافی برده اند تا از سویی اصالت نص قرآنی را مخدوش نمایند و از سوی دیگر این موضوع را دستاویزی برای تفرقه افکنی میان امت اسلامی قرار دهند .
دلایل عدم تحریف قرآن :
1-در مورد عدم تحریف قرآن دلایل فراوانی در دست داریم که از همه روشن تر سیر تاریخی این کتاب بزرگ آسمانی است .
در مقدمه این نکته لازم یادآوری است که آن اقلیت ضعیفی که احتمال تحریف قرآن را داده اند تنها در مورد کم شدن آن است وگرنه احدی این احتمال را نداده که برقرآن موجود چیزی افزوده شده باشد .
از این که بگذریم اگر به این موضوع دقت کنیم که قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده قانون اساسی , دستور العمل زندگی , برنامه حکومت , کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است قرآن کتابی بود که مسلمانان نخستین همواره در نمازها , در مسجد , درخانه , در میدان جنگ به هنگام روبه رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال برحقانیت مکتب از آن استفاده می کردند حتی از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مهر زنان قرار می دادند و اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی را از اسلام بخواند آن را به او تعلیم می دادند همین قرآن مجید بود . آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد ؟
قرآن به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود و مسلمانان سخت به یادگرفتن وحفظ آن اهمیت می دادند و اصولا شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه آیات قرآن را حفظ کرده بودند . عدد حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شده 400 نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند و در داستان بئرمعونه (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه
از میان دشمنان اسلام تنها طایفه اى که لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پیامبر و مسلمانان برنداشت, طایفه بنى امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود; او کسى بود که تا پیش از فتح مکه, یکى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب مىآمد. او کسى بود که جنگ بدر, احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى کرد و تا فتح مکه لحظه اى عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد, طغیان و بى دینى, کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمومنان(ع) بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.
و مى توان گفت کسى که بیش ترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد, معاویه بود; چرا که او طى پنجاه سالى که برمسلمانان مسلط شده بود, نه تنها بسیارى از حرمت ها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم(ص) تلاش زیادى کرد.
امیرمومنان که بهتر از هرکس دیگرى سابقه دیرینه این طایفه و على الخصوص معاویه را مى دانست, طى نامه اى به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان مى سازد:
((بدانید که شما مردم عراق با کسانى رو به رو شده اید که طلقإ (آزاد شدگان) و فرزندان طلقإ هستند, و با گروهى مى جنگید که به زور و به اکراه اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت ها مى باشند. ))(1)
و در خطبه دیگرى به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:
((پیش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید; به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.))(2)
روش هاى معاویه در تحریف سیره نبوى
برخوردهاى زشت و زننده معاویه بن ابى سفیان با راویان حدیث نبوى, نشان دهنده عمق کینه توزى و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش مى باشد.
او گاهى با شنیدن حدیثى از پیامبر, با نشان دادن حرکات زشتى از خود, راوى و روایت را به باد مسخره و استهزإ مى گرفت که نمونه هاى زیر بهترین گواه ما است:
تمسخر سعد
علامه امینى از طبرى از ابن إبى نجیح نقل کرده: وقتى که معاویه جهت اداى مراسم حج به مکه آمده بود, پس از طواف به سوى دارالندوه رفت در حالى که سعد بن ابى وقاص او را همراهى مى کرد.
معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به على(ع) کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و على(ع) را دشنام مى دهى؟! به خدا سوگند اگر یکى از صفات على(ع) در من بود, برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد... (3)
علامه امینى در ادامه این ماجرا, از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتى سعد چنین گفت, بلافاصله از جاى خود برخاسته تا برود, معاویه بادى از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنى, تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودى. اگر چنین است که تو مى گویى, پس چرا با او بیعت نکردى در حالى که اگر من چنین چیزى از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش مى بودم...(4)
تمسخر ابوقتاده
و آن روزى که معاویه وارد مدینه شد, ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: اى ابوقتاده! به جز شما گروه انصار, همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن ها را در آن روزى که در پى تو و پدرت در جنگ بدر بودیم, پى کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختى ها و مشکلاتى خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستورى داده است؟
ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایى دستور داده است.
معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات کنید.(5)
اهانت و اخراج
روزى ابوبکره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: اى ابابکره! براى ما حدیث بگو. إبوبکره گفت: از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: سى سال, خلافت است و سپس, پادشاهى خواهد شد. عبدالرحمن بن ابى بکره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم, پس معاویه با شنیدن این حدیث, دستور داد تا با پس گردنى ما را از آن جا بیرون کردند.(6)
تهدید ناقلان حدیث
از جمله کارهایى که معاویه در رابطه با منع و جلوگیرى از احادیث رسول الله انجام داد, این بود که برخى از یاران رسول خدا(ص) را در صورت نقل روایت, به کشتن تهدید کرده بود.
نصربن مزاحم مى نویسد: معاویه کسى را به سراغ عبدالله بن عمر فرستاده, به او گفت: اگر بشنوم که حدیثى را نقل کرده باشى, گردن تو را خواهم زد.(7)
برخورد با سیره و سنت پیامبر(ص)
حقد و کینه دیرینه معاویه او را وامى داشت که به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگرى کند, بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت که سخنان و سنت پیامبر(ص) را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انکار بلکه اظهار رإى در برابر سنت پیامبر و ده ها برنامه دیگر براى محو سنت, و تلاش مستمر و پى گیر براى از بین بردن سیره و سنت پیامبر(ص) داشته باشد, به عنوان نمونه:
1. توبیخ راویان و به فراموشى سپردن روایات
معاویه از کسانى بود که بر خلاف سنت رسول الله(ص), بازار رباخوارى را در شام رواج داده بود و اگر فردى در این باره سخن مى گفت, در برابرش سخت موضع مى گرفت. و در برخى موارد از راوى مى خواست تا از ذکر حدیث نبوى خوددارى کند.
آورده اند که: عباده بن الصامت در شام دید که که شامیان در داد و ستد خود ظرف نقره اى را با دو برابر با ظرف نقره اى دیگر مى فروشند. به نزد آن ها رفته, اظهار داشت: اى مردم! هرکه مرا مى شناسد که مى شناسد و هرکه مرا نمى شناسد, من عباده بن الصامت هستم; بدانید که در شب پنج شنبه در آخرین ماه رمضان از پیامبر شنیدم که مى فرمود:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
تحریف قرآن
سرآغاز
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدلله وسلام على عباده الذین اصطفى محمد واله الطاهرین .بى شک نسبت تحریف و دگرگونى به کتاب خداوند عزیز و حمید, یک نسبت ظالمانه و مخالف با صـریـح قـرآن اسـت , چـراکـه خـداونـد سـلامت و جاودانگى آن را در طول اعصار تضمین کرده مـى فـرمـایـد: انـا نـحـن نزلنا الذکر وانا له لحافظون ((1)) , ما قرآن را نازل کردیم و خودمان (براى همیشه ) حافظ و نگهبان آن خواهیم بود .این نسبت کورکورانه و قدیمى , از زمان اختلاف صاحبان مصحف هاى اولیه شروع شد, همان زمانى که یک رقابت شدید در ثبت و نگارش قرآن و تعلیم قرائت آن در جریان بود و هرکدام گمان داشت قرائت صحیح نزد اوست و دیگران راه خطا مى پویند.ایـن وضع ادامه داشت تا زمان توحید مصاحف (انتخاب قرآنى واحد) در عهد عثمان ولى متاسفانه ایـن کـار بـه دسـت جـمـعـى انجام شد که به درستى , کفایت وصلاحیت این امر مهم و حیاتى را نداشتند, از این رو اشتباهاتى در رسم الخط ونحوه نگارش قرآن رخ داد و بین نسخه هاى متعدد آن با نسخه اصلى ـکه در مدینه و دارالحکومه نگهدارى مى شدـ اختلاف پدیدآمد. ((2)) در ایـن مـیـان بـعـضى از صحابه و تابعین ـمانند ابن مسعود, عایشه , ابن عباس و همانند ایشان از تابعین که تعدادشان کم نبودـ در مورد نگارش قرآن و تعلیم قرائتها, نظریات و ایراداتى داشتند .از خلال این گفتگوها و برخوردها, روایات و حکایاتى باقى ماند که ظاهرگرایان و حشویه با حرص و ولـع تـمـام آنـهـا را ضـبط و در کتابهاى روایى خود نقل کردند و همین امر بعدها مشکل احتمال تـحـریـف در نـصـ قـرآن کـریـم را به وجود آورد .آنچه موجب گرمى بازار این جریان غبارآلود و رواج یـافـتـن این اباطیل و گزافه ها شد, نغمه هاى الحادى و جاهلى بدخواهان ـمانند بنى امیه و دیـگـران ـ بود که خواب درهم شکستن عظمت اسلام و پایین آوردن کرامت قرآن را در سر بى مغز خود مى پروراندند .هیهات ! چه گمان باطلى دارند, خداوند سبحان مى فرماید: یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله مـتـم نوره ولوکره الکافرون ((3)) , آنان مى خواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش سازند, ولى خداوند نور خود را کامل مى کند هرچند کافران خوش نداشته باشند .در این میان , جمعى از اندیشمندان ـکه پنداشته اند این روایات از نظر سند, صحیح بوده و بر وقوع تـحـریـف در نـص قـرآن , دلالت صریح دارندـ در پى تلاشى بى ثمر, سعى نموده اند این روایات را تـوجیه کنند .از این رو برخى از این روایات را ـبا همه پراکندگى و ضعفى که دارندـ پذیرفته و به مـضـمـون آن فتوا داده اند و پاره اى دیگر را پس از آن که راهى براى تاویل آن نیافتند رهاکرده , به کنارى نهادند و آخرین سخنى که در این زمینه بافته اند مساله نسخ تلاوت است , البته بطلان این پندار خام طبق قواعد علم اصول روشن مى باشد .ابـن حـزم انـدلـسـى مـى پـندارد حکم رجم و سنگسارکردن پیرمرد و پیرزن زناکار از قرآن کریم استفاده شده و به این روایت استناد جسته است :ابیبن کعب پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟ گفتند: 73 یا 74 آیه .گـفـت : سوره احزاب معادل سوره بقره یا طولانى تر از آن بوده و آیه رجم نیز در آن بود آیه رجم این است : اذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهمها البتة نکهالا من الله والله عزیز حکیم , هرگاه پیرمرد و پـیـرزن زناکردند حتما آنها را سنگسار کنید .این عذاب و کیفرى است از ناحیه خداوند و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است .ابن حزم مى گوید: سند این روایت بسیار صحیح و درخشان است و جاى گفتگو ندارد, منتها لفظ ایـن آیـه و تـلاوت آن , مـنـسوخ گشته , تنها حکم و محتواى آن باقى است .((4)) در مورد دفعات شـیـردادن ـکـه مـوجـب مـحـرم شـدن مى شودـ نیز به دو روایت ازعروة از عایشه استدلال کرده مى افزاید: این دو خبر در نهایت صحت و راویان آن در سرحد عظمت و اطمینانند و کسى را یاراى رهاکردن این دو روایت نیست .آن گـاه مى پرسد: چگونه ممکن است بعد از پیامبر (ص) آیه اى از قرآن کریم حذف شود؟ چراکه این یک جـرم و جـنـایت نسبت به ساحت مقدس قرآن است و در پاسخ مى گوید: تنها نوشتن این آیات در قرآنها باطل شده اما محتوا و حکمشان همچنان باقى است درست همانند آیه رجم ((5)) .هـمچنین محى الدین ابن عربى مى گوید: بعضى از اهل کشف و شهود گمان برده که بسیارى از آیـات نـسخ شده از مصحف عثمان ساقط گردیده است , هرچند در درستى قرآن موجود هیچ کس گـفـتگویى ندارد. ((6)) بعضى از متاخران نیز فریب این افسانه هاى پوسیده را خورده در لابه لاى سخنان خود آن را منتشر ساخته اند ((7)) .امـا فـقهاى امامیه , خط بطلان بر همه این پندارهاى خرافى کشیده , هیچ گونه ارزش و اعتبارى براى این افسانه ها در زمینه فقه و فتوا قائل نیستند.تـصمیم داشتیم سخن از این پندار کهنه برگیریم و بطلانش را به وضوح آن واگذارکنیم , چراکه نـزد عقل سستى و بى پایگى این پندارها و افسانه ها روشن و ساحت مقدس قرآن کریم از آن منزه و بـه دور اسـت .خداوند سبحان مى فرماید: وانه لکتهاب عزیز* لایاتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه تـنـزیـل مـن حکیم حمید ((8)) , این کتابى است قطعا شکست ناپذیر * که هیچ گونه باطلى ـنه از پیش رو و نه از پشت سر (از هیچ سو)ـ به سراغ آن نمى آید, چراکه از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است .ولى با کمال تاسف اخیرا از طرف برخى مزدوران , نوشتجاتى منتشر و در به هم زدن وحدت صفوف مـسـلمانان به کار گرفته مى شود و تهمتهاى ناروایى را متوجه مهمترین طایفه مسلمانان , یعنى شیعیان مى سازند و به دروغ مى گویند: آنان قائل به تحریف قرآنند, نسبتى که دامن شیعیان از آن پاک و مبرا است .از این رو لازم بود در برابر این تهاجم ناجوانمردانه بایستیم و از ساحت مقدس قرآن کریم دفاع کنیم و سـپـس رسـوایى این تهمتهاى ناروا به یک امت اسلامى بزرگ را ـکه پیوسته در راه پاسدارى از حریم دین کوشیده و با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام ایستاده اندـ برملا سازیم .از خداوند بزرگ مى خواهیم که ما را در انجام این رسالت بزرگ یارى فرماید, انه ولى التوفیق .
تحریف در لغت و اصطلاح
واژه تحریف
تحریف در لغت از ریشه حرف به معنى کناره , جانب و اطراف یک چیز گرفته شده و تحریف چیزى , کنارزدن آن و از جایگاه اصلى خود کج کردن و به سوى دیگر بردن است .در قرآن مى خوانیم :ومــن الناس من یعبد الله على حـرف فان اصهابه خیر اطمان به وان اصهابته فتنة انقلب على وجهه ((9)) , بـعـضـى از مـردم خدا را از اطراف مى پرستند همین که خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مى کنند, اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند.زمخشرى در ذیل این آیه مى گوید: یعنى بر کنارى ایستاده , در وسط و قلب میدان دین نمى آیند.قـرآن , ایـن افـراد دودل را به کسانى تشبیه مى کند که در گوشه و کنار لشگر حرکت مى کنند تا بـبـیـنـنـد چه مى شود .اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش مى رود و پیروزى و غـنـیـمـت بـه دسـت مـى آیـد, مـى مـانـنـد وگرنه به سرعت صحنه را ترک کرده به گوشه اى مى خزند ((10)) .بـنـابـرایـن تـحریف کلام به معنى تفسیر سخنى برخلاف معنى ظاهرش و درنظرگرفتن معنى دیگرى براى آن ـبدون هیچ دلیل و قرینه اى ـ مى باشد .گویا هر سخن ـطبق قانون وضع الفاظ و بـر حـسـب طبع اولى خودـ یک مجراى طبیعى و عادى دارد که به معنى و مضمون خود دلالت مى کند, اما تحریف کننده , آن را از مجراى طبیعى و معناى اصلى منحرف کرده به کنارى مى برد.پـیداست این گونه تحریف تحریف معنوى است , یعنى در ظاهر لفظ, هیچ تغییرى رخ نداده , بلکه مفهوم و محتواى آن تغییرکرده و طورى تفسیرشده که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .ابـن مـنظور در لسان العرب مى نویسد: تحریف الکلم عن مواضعه , یعنى تغییردادن و منحرف ساختن سـخن از معنى اصلى به معناى دیگرى که با معناى اصلى از جهاتى شبیه و در کنار آن است و در خـیـال انـسان , به معنى اصلى چسبیده و نزدیک مى باشد, همان طور که یهودیان معانى تورات را تـحـریـف کـرده و بـه مـعانى مشابه معنى اصلى تفسیر مى کردند و خداوند در بیان این عملشان مى فرماید: من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ((11)) , برخى از یهودیان سخنان را از جاى خود تحریف مى کنند و به کنارى مى برند.راغـب نـیـز در مـفردات مى گوید: تحریف الکلام , یعنى سخنى را که دو احتمال دارد تنها به یک احتمال حمل کنى , گرچه برخلاف اراده و منظور صاحب سخن باشد.طـبـرسـى در ذیل آیه مورد بحث مى نویسد: یحرفون الکلم عن مواضعه , یعنى کلمات خدا را به غیر آن چـه نـازل شـده تـفـسـیر مى کنند و صفات پیامبر (ص) را ـکه در کتابهایشان آمده ـ تغییر مى دهند.بنابراین , تحریف در دو امر صورت گرفته : یکى سوء تاویل و بد تفسیرنمودن و دیگرى تغییر آن چه هـسـت , هـمـان طـور کـه در آیه 78 سوره آل عمران مى خوانیم : ویقولون هو من عندالله وما هو من عـنـداللّه ویـقولون على الله الکذب وهم یعلمون, مى گویند: آن از نزد خداست با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ مى بندند با این که مى دانند ((12)) .شـعـرانـى مـى گـویـد: مـنـظور از مواضعه معانى و مفاهیم الفاظ است , یعنى الفاظ را بر معانى ظاهرشان تفسیر نمى کنند, بلکه آن را به وجوه بعیدى حمل مى کنند ((13)) .در روایـات مـعـصومین للّه نیز همین معنى به چشم مى خورد .امام باقر(ع) در نامه اى به سعدالخیر مـى فـرمـایـد: یکى از شیوه هاى آنان در پشت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخ واقعی ایران ما چیست ؟
تحریف تاریخ:
سالها درکتابهای تاریخ خواندیم که چه گونه اعراب به ایران حمله کردند و
شاهنشاهی پانصد ساله پر قدرت ساسانیان را که پشت رومیان را درهم کوبیده
بود و سپاه مقتد ر جاویدان راتارومار کردند براستی ما هر گز حتی برای لحظه
ای فکر نکردیم بر این اشتباه و دروغ بزرگ تاریخ؟ بیایید باهم مروری بسیار
کوتاه برتاریخ بیندازیم تا به راحتی اشتباه عمدی و استعمار گرانه تاریخ را که
سبب تکه تکه شدن سرزمین بزرگ پارس و ملت اندیشمند ایران زمین گردید
بیابیم ، در این سلسله مقالات کی طی روزها و ماه های اینده تقدیم میگردد
کوشش بر آن است تا حقیقت تاریخ را که مانند روز روشن وهویداست برای
خوانندگان محترم بازگو وغرور ایرانی بودن وپارسی بودن را به شما تبریک
بگویم بنا براین تقاضا دارم همیشه به سایت خودتان سر بزنید و تاریخ درست
کشور خویش رابخوانید واگر دیدگاه ویژه ای ویا پرسشی دارید برای من
بفرستید تا پاسخگو باشم .
سرزمین پارس:
هر کسی کوچکترین اطلاع از تاریخ داشته باشد وهر کسی الفبای سنگ نوشته ها
وکتیبه های بر جای مانده رایک بار شنیده باشد میداند که سر زمین پارس از
شرق به چین از غرب به روم ویونان ومصر و از شما ل بالای در یاچه آرال
وتمام سواحل واطراف دریای خزر ودریای سیاه واز جنوب اقیانوس هند ودریای
احمربوده و پادشاهی یمن از جمله شاهان تحت فرمان شاهنشاه پارس یا ایران
زمین بوده است چنانکه شماهمین اکنون زبان پارسی ولغات پارسی اصیل را
درزبان مردم تمام شبه قاره هند واداب ورسوم ایران را در فرهنگ تمام قبایل
ساکن در منطقه مورد نظر میتوانید مشاهده کنید. بازارهای هم شکل، زندگی
های همگون وحتی رنگ و... همه وهمه ، ازطرفی هر تاریخ خوانده ای میداند
که قدرت شاهنشاهی ایران آنقدر عظیم بوده که چندی قبل از آنچه در ایران
رویداد ورژیم ساسانیان از حکومت خلع شدند ایران روم مقتدر وتوانا را درهم
کوبید وامپراطور روم بر پاهای شاهنشاه ساسانی بوسه زد .
مردم این سرزمین پهناور دارای ادیان گونا گونی بودند، وداشتن دین متفاوت از
دیرباز درایران زمین رایج بوده وهرگز به خاطر داشتن دین متفاوت کسی
رابردیگری برتری نبوده، عمده ترین این ادیان زرتشتی ؛بودایی، مسیحی و
یهودی بودند وتنها دین درباریان واکثر مردم آزاده ایران زرتشتی بوده بدلیل
بسیار بسیار مهم وان هم به خاطر خوی ضد رومی مردم سیاسی ان زمان بود
بدلیل صدماتی که مردم ایران از تسلط چندین ساله رومیان داشتند وهمه بخوبی
میدانند حاکمان روم دران زمان ادعای مسیحیت را داشتند و ایرانیان اگر چه
مخالفتی با مسیحیت نداشتند چون مسیح خودمتولد کشور پهناورایران زمین بود
ودین مسیحی اگر چه در نواحی ازایران دارای پیروان فراوانی بود اما علت
تقویت دین زرتشتی درمیان درباریان فقط علت سیاسی داشته وبس تا اینکه :
انقلاب اسلامی:
پس ازانکه محمدابن عبدالله دین اسلام را که درحقیقت آمیخته ای
بوداز تعالیم وداستانهای دین مسیح ویهود و مخصوصا تعالیم زرتشت
به مردم عرضه نمود، مردم ایران ومخصوصا در باریان ازاین دین
به خوبی استقبال نمودند؛ زیرا این دین بسیار جامع ودربرگیرنده تعالیم
تمام ادیان عمده کشور پارس بود، ازطرفی چون پایتخت و مرکز
کشور به سرزمین حجاز نزدیکتربود ازاین حرکت بسیار خوشحال
بودند بخصوص که این دین، تازیان وحشی وبیابان نشین وبی
فرهنگ را بکلی تغییر داده بود وازانان انسانهای دیگری ساخته بود
ولذا این ایده ودین جدید زمینه بسیار زیبایی شد برای انقلاب بزرگ
در بیش ازهزار وچهار صد سال قبل وبنابراین اکنون به جای اینکه
ما ایرانیان به خویشتن خویش مفتخر گردیم که اولین قومی بوده ایم
که اساس حکومتهای یک سویه را به طرف جمهوریت وحکومت
عامه مردم بر سرنوشت خویش سوق داده ایم واولین دارندگان قوانین
پیش رفته مدنی بوده ا یم براثر تلقین دشمن، انقلاب بزرگ خویش را
که درهزار وچهارصد سال پیش مانند انچه در سال پنچاه وهفت
درایران رخ داده به نام دروغین وشرم اور حمله اعراب نسبت دهیم
تا ضمن متلاشی ساختن مردم ایران، به عرب وغیر عرب خود را ملتی
شکست خورده دانسته غرور ملی خویش را لگد مال شده و حرکت پیشرفته
نیاکان فهمیده خویش رابه جهالت نسبت دهیم تا جایی که امروز نام عرب
وسیله ای گردیده که تاباان یکدیگر را ببلعیم درحالیکه به روشنی آفتاب تا بان
برای ما هویدا و ما ثابت شده است که ایران مقتد ر وشاهنشاهی مقتدر پانصد
ساله ساسانی نمیتوانست بدون انقلاب وبا جنگ آنهم به صورتیکه مشتی
دروغگو و نوکران بیگانه نگاشته اند ازهم بپاشد ،حتی بنام استاد دانشگاه
نوشته اند که درجنگ نهاوند در یک روز صدهزارایرانی کشته شده واین
دروغ محض است دروغی که فقط یک دیوانه ویا یک اجنبی ان را میپذیرد
واای برما، زین العابدین رهنما دروغ پرداز واستاد دروغگویی دانشگاه تهران
درکتاب امام حسین چنان دروغ خویش را باآب وتاب نوشته که هراحمقی رابه
گریه وا میدارد اوچنان ازتعداد کشته شدگان ایران میگوید که هیچ عقل سالمی
نمیتواند ببپذیرد چون او که نوکر استعمار بود وغرب زده نادان، حتی
فکرانقلاب اسلامی سال هزار وسیصدو پنجاه و هفت راهم نمیتوانست به مخیله
خویش راه بدهد. اوحتی از بازگو کردن این افتخاربزرگ چشم پوشی کرده
که، سرزمین و کشور پارس تنها کشوری است که تفاوتی بین زن ومرد
درفرهنگ آنان نیست وشاهد این سخن زبان وگویش پارسی است که هرگز در
سخن گفتن مانند سایر زبانها فرقی بین زن ومرد نیست، زن هم آن است که
مرد است ،وجود پادشاهان زن درسرزمین پارس وبویژه درزمان ساسانیان
ولبا سهای زیبای زنانه که برکتیبه های فراوانی نقش شده اند بیانگر این حقیقت
بزرگ است که مردم پارس بر نقش زنان درجامعه بخوبی آگاه بوده وهرگز
زنان خویش را در پشت سراپرده ها ی زور وستم زندانی نکرده اند زنان چون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
سرآغاز
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدلله وسلام على عباده الذین اصطفى محمد واله الطاهرین .بى شک نسبت تحریف و دگرگونى به کتاب خداوند عزیز و حمید, یک نسبت ظالمانه و مخالف با صـریـح قـرآن اسـت , چـراکـه خـداونـد سـلامت و جاودانگى آن را در طول اعصار تضمین کرده مـى فـرمـایـد: انـا نـحـن نزلنا الذکر وانا له لحافظون ((1)) , ما قرآن را نازل کردیم و خودمان (براى همیشه ) حافظ و نگهبان آن خواهیم بود .این نسبت کورکورانه و قدیمى , از زمان اختلاف صاحبان مصحف هاى اولیه شروع شد, همان زمانى که یک رقابت شدید در ثبت و نگارش قرآن و تعلیم قرائت آن در جریان بود و هرکدام گمان داشت قرائت صحیح نزد اوست و دیگران راه خطا مى پویند.ایـن وضع ادامه داشت تا زمان توحید مصاحف (انتخاب قرآنى واحد) در عهد عثمان ولى متاسفانه ایـن کـار بـه دسـت جـمـعـى انجام شد که به درستى , کفایت وصلاحیت این امر مهم و حیاتى را نداشتند, از این رو اشتباهاتى در رسم الخط ونحوه نگارش قرآن رخ داد و بین نسخه هاى متعدد آن با نسخه اصلى ـکه در مدینه و دارالحکومه نگهدارى مى شدـ اختلاف پدیدآمد. ((2)) در ایـن مـیـان بـعـضى از صحابه و تابعین ـمانند ابن مسعود, عایشه , ابن عباس و همانند ایشان از تابعین که تعدادشان کم نبودـ در مورد نگارش قرآن و تعلیم قرائتها, نظریات و ایراداتى داشتند .از خلال این گفتگوها و برخوردها, روایات و حکایاتى باقى ماند که ظاهرگرایان و حشویه با حرص و ولـع تـمـام آنـهـا را ضـبط و در کتابهاى روایى خود نقل کردند و همین امر بعدها مشکل احتمال تـحـریـف در نـصـ قـرآن کـریـم را به وجود آورد .آنچه موجب گرمى بازار این جریان غبارآلود و رواج یـافـتـن این اباطیل و گزافه ها شد, نغمه هاى الحادى و جاهلى بدخواهان ـمانند بنى امیه و دیـگـران ـ بود که خواب درهم شکستن عظمت اسلام و پایین آوردن کرامت قرآن را در سر بى مغز خود مى پروراندند .هیهات ! چه گمان باطلى دارند, خداوند سبحان مى فرماید: یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله مـتـم نوره ولوکره الکافرون ((3)) , آنان مى خواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش سازند, ولى خداوند نور خود را کامل مى کند هرچند کافران خوش نداشته باشند .در این میان , جمعى از اندیشمندان ـکه پنداشته اند این روایات از نظر سند, صحیح بوده و بر وقوع تـحـریـف در نـص قـرآن , دلالت صریح دارندـ در پى تلاشى بى ثمر, سعى نموده اند این روایات را تـوجیه کنند .از این رو برخى از این روایات را ـبا همه پراکندگى و ضعفى که دارندـ پذیرفته و به مـضـمـون آن فتوا داده اند و پاره اى دیگر را پس از آن که راهى براى تاویل آن نیافتند رهاکرده , به کنارى نهادند و آخرین سخنى که در این زمینه بافته اند مساله نسخ تلاوت است , البته بطلان این پندار خام طبق قواعد علم اصول روشن مى باشد .ابـن حـزم انـدلـسـى مـى پـندارد حکم رجم و سنگسارکردن پیرمرد و پیرزن زناکار از قرآن کریم استفاده شده و به این روایت استناد جسته است :ابیبن کعب پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟ گفتند: 73 یا 74 آیه .گـفـت : سوره احزاب معادل سوره بقره یا طولانى تر از آن بوده و آیه رجم نیز در آن بود آیه رجم این است : اذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهمها البتة نکهالا من الله والله عزیز حکیم , هرگاه پیرمرد و پـیـرزن زناکردند حتما آنها را سنگسار کنید .این عذاب و کیفرى است از ناحیه خداوند و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است .ابن حزم مى گوید: سند این روایت بسیار صحیح و درخشان است و جاى گفتگو ندارد, منتها لفظ ایـن آیـه و تـلاوت آن , مـنـسوخ گشته , تنها حکم و محتواى آن باقى است .((4)) در مورد دفعات شـیـردادن ـکـه مـوجـب مـحـرم شـدن مى شودـ نیز به دو روایت ازعروة از عایشه استدلال کرده مى افزاید: این دو خبر در نهایت صحت و راویان آن در سرحد عظمت و اطمینانند و کسى را یاراى رهاکردن این دو روایت نیست .آن گـاه مى پرسد: چگونه ممکن است بعد از پیامبر (ص) آیه اى از قرآن کریم حذف شود؟ چراکه این یک جـرم و جـنـایت نسبت به ساحت مقدس قرآن است و در پاسخ مى گوید: تنها نوشتن این آیات در قرآنها باطل شده اما محتوا و حکمشان همچنان باقى است درست همانند آیه رجم ((5)) .هـمچنین محى الدین ابن عربى مى گوید: بعضى از اهل کشف و شهود گمان برده که بسیارى از آیـات نـسخ شده از مصحف عثمان ساقط گردیده است , هرچند در درستى قرآن موجود هیچ کس گـفـتگویى ندارد. ((6)) بعضى از متاخران نیز فریب این افسانه هاى پوسیده را خورده در لابه لاى سخنان خود آن را منتشر ساخته اند ((7)) .امـا فـقهاى امامیه , خط بطلان بر همه این پندارهاى خرافى کشیده , هیچ گونه ارزش و اعتبارى براى این افسانه ها در زمینه فقه و فتوا قائل نیستند.تـصمیم داشتیم سخن از این پندار کهنه برگیریم و بطلانش را به وضوح آن واگذارکنیم , چراکه نـزد عقل سستى و بى پایگى این پندارها و افسانه ها روشن و ساحت مقدس قرآن کریم از آن منزه و بـه دور اسـت .خداوند سبحان مى فرماید: وانه لکتهاب عزیز* لایاتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه تـنـزیـل مـن حکیم حمید ((8)) , این کتابى است قطعا شکست ناپذیر * که هیچ گونه باطلى ـنه از پیش رو و نه از پشت سر (از هیچ سو)ـ به سراغ آن نمى آید, چراکه از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است .ولى با کمال تاسف اخیرا از طرف برخى مزدوران , نوشتجاتى منتشر و در به هم زدن وحدت صفوف مـسـلمانان به کار گرفته مى شود و تهمتهاى ناروایى را متوجه مهمترین طایفه مسلمانان , یعنى شیعیان مى سازند و به دروغ مى گویند: آنان قائل به تحریف قرآنند, نسبتى که دامن شیعیان از آن پاک و مبرا است .از این رو لازم بود در برابر این تهاجم ناجوانمردانه بایستیم و از ساحت مقدس قرآن کریم دفاع کنیم و سـپـس رسـوایى این تهمتهاى ناروا به یک امت اسلامى بزرگ را ـکه پیوسته در راه پاسدارى از حریم دین کوشیده و با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام ایستاده اندـ برملا سازیم .از خداوند بزرگ مى خواهیم که ما را در انجام این رسالت بزرگ یارى فرماید, انه ولى التوفیق .
تحریف در لغت و اصطلاح
واژه تحریف
تحریف در لغت از ریشه حرف به معنى کناره , جانب و اطراف یک چیز گرفته شده و تحریف چیزى , کنارزدن آن و از جایگاه اصلى خود کج کردن و به سوى دیگر بردن است .در قرآن مى خوانیم :ومــن الناس من یعبد الله على حـرف فان اصهابه خیر اطمان به وان اصهابته فتنة انقلب على وجهه ((9)) , بـعـضـى از مـردم خدا را از اطراف مى پرستند همین که خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا مى کنند, اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند.زمخشرى در ذیل این آیه مى گوید: یعنى بر کنارى ایستاده , در وسط و قلب میدان دین نمى آیند.قـرآن , ایـن افـراد دودل را به کسانى تشبیه مى کند که در گوشه و کنار لشگر حرکت مى کنند تا بـبـیـنـنـد چه مى شود .اگر احساس کنند حوادث به سود همراهانشان پیش مى رود و پیروزى و غـنـیـمـت بـه دسـت مـى آیـد, مـى مـانـنـد وگرنه به سرعت صحنه را ترک کرده به گوشه اى مى خزند ((10)) .بـنـابـرایـن تـحریف کلام به معنى تفسیر سخنى برخلاف معنى ظاهرش و درنظرگرفتن معنى دیگرى براى آن ـبدون هیچ دلیل و قرینه اى ـ مى باشد .گویا هر سخن ـطبق قانون وضع الفاظ و بـر حـسـب طبع اولى خودـ یک مجراى طبیعى و عادى دارد که به معنى و مضمون خود دلالت مى کند, اما تحریف کننده , آن را از مجراى طبیعى و معناى اصلى منحرف کرده به کنارى مى برد.پـیداست این گونه تحریف تحریف معنوى است , یعنى در ظاهر لفظ, هیچ تغییرى رخ نداده , بلکه مفهوم و محتواى آن تغییرکرده و طورى تفسیرشده که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .ابـن مـنظور در لسان العرب مى نویسد: تحریف الکلم عن مواضعه , یعنى تغییردادن و منحرف ساختن سـخن از معنى اصلى به معناى دیگرى که با معناى اصلى از جهاتى شبیه و در کنار آن است و در خـیـال انـسان , به معنى اصلى چسبیده و نزدیک مى باشد, همان طور که یهودیان معانى تورات را تـحـریـف کـرده و بـه مـعانى مشابه معنى اصلى تفسیر مى کردند و خداوند در بیان این عملشان مى فرماید: من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ((11)) , برخى از یهودیان سخنان را از جاى خود تحریف مى کنند و به کنارى مى برند.راغـب نـیـز در مـفردات مى گوید: تحریف الکلام , یعنى سخنى را که دو احتمال دارد تنها به یک احتمال حمل کنى , گرچه برخلاف اراده و منظور صاحب سخن باشد.طـبـرسـى در ذیل آیه مورد بحث مى نویسد: یحرفون الکلم عن مواضعه , یعنى کلمات خدا را به غیر آن چـه نـازل شـده تـفـسـیر مى کنند و صفات پیامبر (ص) را ـکه در کتابهایشان آمده ـ تغییر مى دهند.بنابراین , تحریف در دو امر صورت گرفته : یکى سوء تاویل و بد تفسیرنمودن و دیگرى تغییر آن چه هـسـت , هـمـان طـور کـه در آیه 78 سوره آل عمران مى خوانیم : ویقولون هو من عندالله وما هو من عـنـداللّه ویـقولون على الله الکذب وهم یعلمون, مى گویند: آن از نزد خداست با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ مى بندند با این که مى دانند ((12)) .شـعـرانـى مـى گـویـد: مـنـظور از مواضعه معانى و مفاهیم الفاظ است , یعنى الفاظ را بر معانى ظاهرشان تفسیر نمى کنند, بلکه آن را به وجوه بعیدى حمل مى کنند ((13)) .در روایـات مـعـصومین للّه نیز همین معنى به چشم مى خورد .امام باقر(ع) در نامه اى به سعدالخیر مـى فـرمـایـد: یکى از شیوه هاى آنان در پشت سرانداختن کتاب و بى اعتنایى به آن , چنین بود که حـروف و الـفـاظ آن را بـه خـوبـى برپا