لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی
مقدمه میزگرد را می توان از دو منظر به داوری نشست:
الف) شیوه گفتگو و تعامل بین اعضا و چگونگی پیش رفت بحث
ب) محتوای مباحث مطرح شده
نگارنده قصد ورود به قضاوت پیرامون بند الف و چند و چون ورود و خروج اعضای جلسه در بحث را ندارد، هر چند برای او باور کردنی نیست بزرگان عرصه معرفت در تعاملات یک جلسه نقد و بررسی،از عبارت های «تو سرم نزن» اینجا «بحث ریاکارانه است»، «مغالطه نکن»،«اینها یک خطابه بیش نیست» بهره گیرند. نکته جالب این است که گاه لحن کلام در این میزگرد به گونه ای که حکایت از نوعی گفتگوی ماقبل میزگرد می کند و همین امر خواننده را دچار مشکل می سازد و شواهدی دال بر این موضوع در متن پیداست مثلاً: ابک: مستور تعریف خود را از ادبیات دینی... بگوید و این که آیا مؤلفه هایی را می تواند بر آن چه در جلسه قبل به آن اشاره شد، اضافه و طرح کند.
مستور: متن تنظیم شده جلسه قبل را با دقت مطالعه کردم.
ابک: آقای دینانی در اینجا می خواهیم نظرشما را بدانیم، در جلسه پیش یک پرسش استفهامی مطرح کردید...
با تأمل بر چنین نکاتی است که می توان فهمید بخشی از بر افروختگی حاکم بر جلسه ناشی از تعارضات جلسه قبلی است بهتر بود جلسه به گونه ای اداره نمی شد که تا آنجا پیش برود که کار به استفاده از [.....] بکشد،و خواننده از خود بپرسد که سوابق بحث چیست؟
دغدغه اصلی
به نظر می رسد که دغدغه اصلی این جلسه جستجوی نوعی تعریف برای دین است که از آن منظر بتوان ادبیات دینی را از میان دیگر اقسام ادبیات بازشناسی کرد:
در این میزگرد پیداست که تعامل اصلی میان جناب آقای دکتر دینانی و جناب آقای مستور اتفاق افتاده است، و دیگر عزیزان شرکت کننده به گونه ای نظاره گرانی در تعریف دین گاه فعال و گاه خاموشند و همین امر روند غنایی جلسه را دچاربحران فقدان دیدگاههای متنوع نموده است.
آقای دکتر دینانی می فرمایند:
«دین از نظر من نزول غیب است، ما باید به لحاظ تکیه بر برهان عقلی، به یک عالم غیبی برسیم... و آن غیب حاکم است بر شهادت»....
که این تعریف استاد به نظر ناظر است بر استنباطی از آیه 3 سورة بقره:
الذین یؤمنون بالغیب...
و اما آقای مستور با رویکرد تحلیلی و فروکاهنده، دین را به سه مقوله «ایمان، معنویت و اخلاق معطوف به خداوند» می کاهد که البته همانطور که خودشان می فرمایند گویی پیش از دغدغه دریافت صحیح از دین، نگرانی دیگری دارند و آن دستیابی به پاسخی برای به این سؤال است که آیا ادبیات دینی وجود خارجی دارد یا نه؟ و بر این باورند که اگر این تقسیم بندی را بپذیریم «آن وقت می توانیم به تعریفی از ادبیات دینی برسیم»
ابهام در مؤلفه های دین
به نظر می رسد که در این گفتگو مؤلفه های آقای مستور باید مورد تحلیل حاضران قرار می گرفت تا در فضای مفهومی این مؤلفه ها قلمروهایی برای تبیین داستان دینی فراهم آید. بطور گذرا از آن رد شده است:
1) باید دانست که معنویت معادل دین نیست، معنویت نوعی گرایش آدمی به مطلق است که می تواند بقول سپهری نوعی گوش دادن به «ترنم مرموزی» باشد که در عالم زمزمه می شود، گرایشی که انسان را جستجوی «هیچ ملایم» بکشاند یا روح ویژگیهای طبیعت که «تائو» باشد، این گرایش ضرورتاً در چارچوب تعالیم وحیانی انبیاء نیست. در جهان امروز،بسیار کوشیده می شود که نیاز به مطلق گرایی با صورتبندی تکنیکی از روشهای ذن و یوگا... بصورت آئین های مدرن جایگزین دین شود.
2) ایمان را دو نوع می توان معنی کرد:
اصولاً ایمان و کفر در فضای عقیده به وحی الهی معنا پیدا می کند و در ادیان غیر وحیانی این مفاهیم معنا ندارد البته متکلمان اسلام در همة مواردی که به کتاب و سنّت استناد کرده اند، آگاه یا ناآگاه بر یک سلسله مقبولهای پیشین تکیه داشته اند ولی این مطلب که یک امر گریز ناپذیر در تفسیرهر متنی است در اینجا مورد نظر ما نیست. و امّا عرفای اسلام، آنان از «ایمان» به گونه ای کاملاً متفاوت با متکلمان سخن گفته اند. در نظر آنان جوهر ایمان نه «شهادت دادن» است نه«عمل به تکلیف» و نه«معرفت فلسفی». آنان می گویند: جوهر ایمان عبارت است از «اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همة اغیار».
این اقبال عبارت است از گونه ای جهت گیری وجودی که سراسر هستی آدمی را فرا می گیرد و زیستن جدیدی را برای وی به ارمغان می آورد.
1-2) نوعی اعتراف به ادعای یک نبی و اخباری که از تماس با غیب می گیرد. این چنین تعریفی،خواسته خداوند متشخص در حیطه ادیان است.
2-2) ایمان، پذیرش نوعی جهان ماورای ماده که ضرورتاً ممکن است تماس روشن و واضح و مشخصی را با انسان برقرار نکند و این مؤمنان باورمند به تعالیم هیچ پیامبری هم نباشد.
3) اخلاق
در بحث با اخلاق برخوردی عام صورت گرفته و معلوم نیست که منظور از اخلاق کدام یک حالت های زیر است:
1-3) هنجاری (Normative)
در این نوع اخلاق هدف فراهم آوردن اصول و احکام اخلاقی است و گزاره های آن توصیه و ترغیب یا نهی و منعی اخلاقی را در بر دارند، مانند: راست گویی خوب است، راست بگو
2-3) توصیفی (Descriptive)
اخلاق توصیفی عبارت است از تحقیق تجربی، توصیفی، علمی، تاریخی که هدف آن توصیف یا تبیین نظام ها و اصول اخلاقی موجود و متبع از سوی افراد و جوامع و از رهگذر آن دستیابی به نظریه ای در باب سرشت اخلاقی انسان است، مانند اینکه بنظر این یا آن مکتب یا شخص ، دزدی بد است.
در تعریف آقای مستور از مؤلفه های دین، معلوم نیست که آیا احکام جایی دارند یا نه؟ و آیا ایشان احکام دینی را صرفاً در حیطه های باید و نباید اخلاقی محصور می دارند؟ که در چنین حالتی باور ایشان به نسبی بودن اخلاق کار را دشوار می کند؟
دین، مقوله ای چند لایه ای
اگر دین را مجموعه تعالیم انبیاء بدانیم که رنگ مکان و زمان را به خود گرفته است می توان دین را در سه لایه (نه مؤلفه) سطح بندی کرد،لایه هایی که از هم مجزا نیستند و نوعی رابطه تابعی و متقابل دارند.
الف) لایه نمادی
این لایه شامل مناسک، شعائر و مراسمی است که پیروان یک دین و آئین را از دیگران مجزا می کند و بواسطه خاستگاه تشریعی که دارند انجام آنها وجوب پیدا می کند و در موردی انکار هر یک از آنها به معنای خروج از آن دین محسوب می شود، مانند فروع دین در اسلام (البته باید فراموش نکرد که این لایه در بستر تاریخ رنگ فرهنگها را به خود می گیرد و باید آن اشکال اولیه و اصیل را از حالت تاریخی آنها تفکیک نمود)
ب) لایه اعتقادی
این لایه مجموعه ای از باورها و اعتقادات عقلی است که یک فرد طی استنتاج عقلی خود به آن می رسد، این لایه می تواند به دو طریق حاصل شود:
v از طریق تعقل فلسفی،با بهره گیری از عقل غیر مقید به باورهای وحیانی
v رویکرد کلامی، و آن عقلانی کردن باورهای از پیش پذیرفته شده است.
ج) لایه گوهری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
بسم ا... الرحمن الرحیم
اداره آموزش و پرورش بخش قدس
مدرسه راهنمایی هدی
پاسخی به فراخوان مقاله
پیرامون مسائل یاددهی و یادگیری و کاربرد ریاضیات در زندگی
تهیه و تنظیم: معصومه احمدپور
بسمه تعالی
پاسخی به فراخوان مقاله
با عنوان
«پیرامون مسائل یاددهی و یادگیری و کاربرد ریاضیات در زندگی روزمره»
تهیه و تنظیم: معصومه احمدپور دبیر ریاضی شاغل در مدرسه راهنمایی هدی
منابع مورد استفاده:
(1) کارمایه ی معلمان در گذر از یاددهی به یادگیری
نوشته و ترجمه ی علی رؤوف
نوشته ی: رزویلر و ماری التینگ
ترجمه ی: پرویز امینی
(2) سرگرمیهای ریاضی با ماشین حساب
(3) 50 روش ساده برای علاقه مند کردن فرزند به مطالعه
نوشته ی: کتی ای، زاهلر
ترجمه ی: سارا رئیسی
بسمه تعالی
پیشگفتار
خوشبختانه، جامعه ی آموزش و پرورش امروز ما گرفتار تنگدستی و فقر اطلاعات علمی – نظری نیست. هر جستجوگر علاقه مندی می تواند با مراجعه به متون مدون و پرحجم موجود در آموزش و پرورش اعم از کهنترین و تازه ترین کتابها تا قدیمیترین و جدیدترین رسانه ها و مقاله ها که بیان کننده ی نظریه ها و تفکرات و اندیشه ها و باورها و اعتقادات و حتی پژوهشهای متعدد و گوناگون داخلی و خارجی هستند برخوردار شود و بی هیچ دغدغه ای هزار توی نظریه پردازیهای کهنه و نو را بشکافد و ذهن تشنه و پویای خویش را سرمست و سیراب کند به ویژه اینکه امروز متخصصان جهاندیده، متفکر و لایق و صاحب نظر بسیاری داریم که با آخرین اندیشه های علمی – نظری تعلیم و تربیت آشنایی کامل دارند و در واحدهای مختلف آموزشی در دانشگاهها و در دیگر سازمانها و نهادهای تربیتی و اجتماعی به خدمت صادقانه مشغولند به کارشان عشق می ورزند و با باوری که به نقش آفرینی آموزش و پرورش دارند دلسوزانه فعالیت می کنند و به ارشاد علم آموزان نوخواه و نوجو می پردازند و نیز همپای این موهبت بزرگ در زمانی زندگی می کنیم که حرکت اطلاعات نو و تازه از هر گوشه و کنار جهان به وسیله ی رسانه های مجهز و متعدد مانند ماهواره، تلکس و کامپیوتر و بانکهای اطلاعاتی و شبکه های اطلاع رسانی سراسری و جهانی و غیره به سادگی انجام می گیرد و برای ما نیز امکان دستیابی به هر نظریه و فرضیه و تحقیق نو و تازه ای که خواهان آن باشیم وجود دارد.
اما متاسفانه: جامعه ی آموزش و پرورش ما از دیرباز برخورداری کافی از استفاده های عملی و اجرایی از دانسته ها و آموخته ها و محفوظات علمی – نظری خود را نداشته ست و در این زمان نیز همچنان در اجرا و عمل با پای ناسالم و توان ناگرفته ای حرکت می کند و با اینکه قرنهاست می دانیم که علم بی عمل سودی ندارد و راه به مقصود نمی پوید حاضر نیست علم و آگاهی خویش را از محدوده ی مغز و زبان به میدان کار و عمل سوق دهد.
معلمان و مربیانی که به کارشان عشق می ورزند و به اهمیت زندگی آخرین، حرفه شان پی برده اند و به این باور رسیده اند که کلید هر تغییر مفید اجتماعی در زمینه های رشد و توسعه، ایجاد تغییر اساسی در شیوه های عملی درس دادن معلمان است تغییر از شیوه های حافظه گرا و خیال پرور به شیوه های عمل گرا و توان ساز. این معلمان می دانند که زمان تئوری گراییها و موعظه درباره ی اینکه چه باید بشود و چه نباید بشود سپری شده است حال باید آنچه را که داریم و آنچه را که می دانیم و آنچه را که تازه می یابیم به عمل بکشانیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
طرح یک پرسش پیرامون میزگرد تعامل دین و ادبیات داستانی
مقدمه میزگرد را می توان از دو منظر به داوری نشست:
الف) شیوه گفتگو و تعامل بین اعضا و چگونگی پیش رفت بحث
ب) محتوای مباحث مطرح شده
نگارنده قصد ورود به قضاوت پیرامون بند الف و چند و چون ورود و خروج اعضای جلسه در بحث را ندارد، هر چند برای او باور کردنی نیست بزرگان عرصه معرفت در تعاملات یک جلسه نقد و بررسی،از عبارت های «تو سرم نزن» اینجا «بحث ریاکارانه است»، «مغالطه نکن»،«اینها یک خطابه بیش نیست» بهره گیرند. نکته جالب این است که گاه لحن کلام در این میزگرد به گونه ای که حکایت از نوعی گفتگوی ماقبل میزگرد می کند و همین امر خواننده را دچار مشکل می سازد و شواهدی دال بر این موضوع در متن پیداست مثلاً: ابک: مستور تعریف خود را از ادبیات دینی... بگوید و این که آیا مؤلفه هایی را می تواند بر آن چه در جلسه قبل به آن اشاره شد، اضافه و طرح کند.
مستور: متن تنظیم شده جلسه قبل را با دقت مطالعه کردم.
ابک: آقای دینانی در اینجا می خواهیم نظرشما را بدانیم، در جلسه پیش یک پرسش استفهامی مطرح کردید...
با تأمل بر چنین نکاتی است که می توان فهمید بخشی از بر افروختگی حاکم بر جلسه ناشی از تعارضات جلسه قبلی است بهتر بود جلسه به گونه ای اداره نمی شد که تا آنجا پیش برود که کار به استفاده از [.....] بکشد،و خواننده از خود بپرسد که سوابق بحث چیست؟
دغدغه اصلی
به نظر می رسد که دغدغه اصلی این جلسه جستجوی نوعی تعریف برای دین است که از آن منظر بتوان ادبیات دینی را از میان دیگر اقسام ادبیات بازشناسی کرد:
در این میزگرد پیداست که تعامل اصلی میان جناب آقای دکتر دینانی و جناب آقای مستور اتفاق افتاده است، و دیگر عزیزان شرکت کننده به گونه ای نظاره گرانی در تعریف دین گاه فعال و گاه خاموشند و همین امر روند غنایی جلسه را دچاربحران فقدان دیدگاههای متنوع نموده است.
آقای دکتر دینانی می فرمایند:
«دین از نظر من نزول غیب است، ما باید به لحاظ تکیه بر برهان عقلی، به یک عالم غیبی برسیم... و آن غیب حاکم است بر شهادت»....
که این تعریف استاد به نظر ناظر است بر استنباطی از آیه 3 سورة بقره:
الذین یؤمنون بالغیب...
و اما آقای مستور با رویکرد تحلیلی و فروکاهنده، دین را به سه مقوله «ایمان، معنویت و اخلاق معطوف به خداوند» می کاهد که البته همانطور که خودشان می فرمایند گویی پیش از دغدغه دریافت صحیح از دین، نگرانی دیگری دارند و آن دستیابی به پاسخی برای به این سؤال است که آیا ادبیات دینی وجود خارجی دارد یا نه؟ و بر این باورند که اگر این تقسیم بندی را بپذیریم «آن وقت می توانیم به تعریفی از ادبیات دینی برسیم»
ابهام در مؤلفه های دین
به نظر می رسد که در این گفتگو مؤلفه های آقای مستور باید مورد تحلیل حاضران قرار می گرفت تا در فضای مفهومی این مؤلفه ها قلمروهایی برای تبیین داستان دینی فراهم آید. بطور گذرا از آن رد شده است:
1) باید دانست که معنویت معادل دین نیست، معنویت نوعی گرایش آدمی به مطلق است که می تواند بقول سپهری نوعی گوش دادن به «ترنم مرموزی» باشد که در عالم زمزمه می شود، گرایشی که انسان را جستجوی «هیچ ملایم» بکشاند یا روح ویژگیهای طبیعت که «تائو» باشد، این گرایش ضرورتاً در چارچوب تعالیم وحیانی انبیاء نیست. در جهان امروز،بسیار کوشیده می شود که نیاز به مطلق گرایی با صورتبندی تکنیکی از روشهای ذن و یوگا... بصورت آئین های مدرن جایگزین دین شود.
2) ایمان را دو نوع می توان معنی کرد:
اصولاً ایمان و کفر در فضای عقیده به وحی الهی معنا پیدا می کند و در ادیان غیر وحیانی این مفاهیم معنا ندارد البته متکلمان اسلام در همة مواردی که به کتاب و سنّت استناد کرده اند، آگاه یا ناآگاه بر یک سلسله مقبولهای پیشین تکیه داشته اند ولی این مطلب که یک امر گریز ناپذیر در تفسیرهر متنی است در اینجا مورد نظر ما نیست. و امّا عرفای اسلام، آنان از «ایمان» به گونه ای کاملاً متفاوت با متکلمان سخن گفته اند. در نظر آنان جوهر ایمان نه «شهادت دادن» است نه«عمل به تکلیف» و نه«معرفت فلسفی». آنان می گویند: جوهر ایمان عبارت است از «اقبال آوردن به خداوند و اعراض نمودن از همة اغیار».
این اقبال عبارت است از گونه ای جهت گیری وجودی که سراسر هستی آدمی را فرا می گیرد و زیستن جدیدی را برای وی به ارمغان می آورد.
1-2) نوعی اعتراف به ادعای یک نبی و اخباری که از تماس با غیب می گیرد. این چنین تعریفی،خواسته خداوند متشخص در حیطه ادیان است.
2-2) ایمان، پذیرش نوعی جهان ماورای ماده که ضرورتاً ممکن است تماس روشن و واضح و مشخصی را با انسان برقرار نکند و این مؤمنان باورمند به تعالیم هیچ پیامبری هم نباشد.
3) اخلاق
در بحث با اخلاق برخوردی عام صورت گرفته و معلوم نیست که منظور از اخلاق کدام یک حالت های زیر است:
1-3) هنجاری (Normative)
در این نوع اخلاق هدف فراهم آوردن اصول و احکام اخلاقی است و گزاره های آن توصیه و ترغیب یا نهی و منعی اخلاقی را در بر دارند، مانند: راست گویی خوب است، راست بگو
2-3) توصیفی (Descriptive)
اخلاق توصیفی عبارت است از تحقیق تجربی، توصیفی، علمی، تاریخی که هدف آن توصیف یا تبیین نظام ها و اصول اخلاقی موجود و متبع از سوی افراد و جوامع و از رهگذر آن دستیابی به نظریه ای در باب سرشت اخلاقی انسان است، مانند اینکه بنظر این یا آن مکتب یا شخص ، دزدی بد است.
در تعریف آقای مستور از مؤلفه های دین، معلوم نیست که آیا احکام جایی دارند یا نه؟ و آیا ایشان احکام دینی را صرفاً در حیطه های باید و نباید اخلاقی محصور می دارند؟ که در چنین حالتی باور ایشان به نسبی بودن اخلاق کار را دشوار می کند؟
دین، مقوله ای چند لایه ای
اگر دین را مجموعه تعالیم انبیاء بدانیم که رنگ مکان و زمان را به خود گرفته است می توان دین را در سه لایه (نه مؤلفه) سطح بندی کرد،لایه هایی که از هم مجزا نیستند و نوعی رابطه تابعی و متقابل دارند.
الف) لایه نمادی
این لایه شامل مناسک، شعائر و مراسمی است که پیروان یک دین و آئین را از دیگران مجزا می کند و بواسطه خاستگاه تشریعی که دارند انجام آنها وجوب پیدا می کند و در موردی انکار هر یک از آنها به معنای خروج از آن دین محسوب می شود، مانند فروع دین در اسلام (البته باید فراموش نکرد که این لایه در بستر تاریخ رنگ فرهنگها را به خود می گیرد و باید آن اشکال اولیه و اصیل را از حالت تاریخی آنها تفکیک نمود)
ب) لایه اعتقادی
این لایه مجموعه ای از باورها و اعتقادات عقلی است که یک فرد طی استنتاج عقلی خود به آن می رسد، این لایه می تواند به دو طریق حاصل شود:
v از طریق تعقل فلسفی،با بهره گیری از عقل غیر مقید به باورهای وحیانی
v رویکرد کلامی، و آن عقلانی کردن باورهای از پیش پذیرفته شده است.
ج) لایه گوهری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
بسم ا... الرحمن الرحیم
اداره آموزش و پرورش بخش قدس
مدرسه راهنمایی هدی
پاسخی به فراخوان مقاله
پیرامون مسائل یاددهی و یادگیری و کاربرد ریاضیات در زندگی
تهیه و تنظیم: معصومه احمدپور
بسمه تعالی
پاسخی به فراخوان مقاله
با عنوان
«پیرامون مسائل یاددهی و یادگیری و کاربرد ریاضیات در زندگی روزمره»
تهیه و تنظیم: معصومه احمدپور دبیر ریاضی شاغل در مدرسه راهنمایی هدی
منابع مورد استفاده:
(1) کارمایه ی معلمان در گذر از یاددهی به یادگیری
نوشته و ترجمه ی علی رؤوف
نوشته ی: رزویلر و ماری التینگ
ترجمه ی: پرویز امینی
(2) سرگرمیهای ریاضی با ماشین حساب
(3) 50 روش ساده برای علاقه مند کردن فرزند به مطالعه
نوشته ی: کتی ای، زاهلر
ترجمه ی: سارا رئیسی
بسمه تعالی
پیشگفتار
خوشبختانه، جامعه ی آموزش و پرورش امروز ما گرفتار تنگدستی و فقر اطلاعات علمی – نظری نیست. هر جستجوگر علاقه مندی می تواند با مراجعه به متون مدون و پرحجم موجود در آموزش و پرورش اعم از کهنترین و تازه ترین کتابها تا قدیمیترین و جدیدترین رسانه ها و مقاله ها که بیان کننده ی نظریه ها و تفکرات و اندیشه ها و باورها و اعتقادات و حتی پژوهشهای متعدد و گوناگون داخلی و خارجی هستند برخوردار شود و بی هیچ دغدغه ای هزار توی نظریه پردازیهای کهنه و نو را بشکافد و ذهن تشنه و پویای خویش را سرمست و سیراب کند به ویژه اینکه امروز متخصصان جهاندیده، متفکر و لایق و صاحب نظر بسیاری داریم که با آخرین اندیشه های علمی – نظری تعلیم و تربیت آشنایی کامل دارند و در واحدهای مختلف آموزشی در دانشگاهها و در دیگر سازمانها و نهادهای تربیتی و اجتماعی به خدمت صادقانه مشغولند به کارشان عشق می ورزند و با باوری که به نقش آفرینی آموزش و پرورش دارند دلسوزانه فعالیت می کنند و به ارشاد علم آموزان نوخواه و نوجو می پردازند و نیز همپای این موهبت بزرگ در زمانی زندگی می کنیم که حرکت اطلاعات نو و تازه از هر گوشه و کنار جهان به وسیله ی رسانه های مجهز و متعدد مانند ماهواره، تلکس و کامپیوتر و بانکهای اطلاعاتی و شبکه های اطلاع رسانی سراسری و جهانی و غیره به سادگی انجام می گیرد و برای ما نیز امکان دستیابی به هر نظریه و فرضیه و تحقیق نو و تازه ای که خواهان آن باشیم وجود دارد.
اما متاسفانه: جامعه ی آموزش و پرورش ما از دیرباز برخورداری کافی از استفاده های عملی و اجرایی از دانسته ها و آموخته ها و محفوظات علمی – نظری خود را نداشته ست و در این زمان نیز همچنان در اجرا و عمل با پای ناسالم و توان ناگرفته ای حرکت می کند و با اینکه قرنهاست می دانیم که علم بی عمل سودی ندارد و راه به مقصود نمی پوید حاضر نیست علم و آگاهی خویش را از محدوده ی مغز و زبان به میدان کار و عمل سوق دهد.
معلمان و مربیانی که به کارشان عشق می ورزند و به اهمیت زندگی آخرین، حرفه شان پی برده اند و به این باور رسیده اند که کلید هر تغییر مفید اجتماعی در زمینه های رشد و توسعه، ایجاد تغییر اساسی در شیوه های عملی درس دادن معلمان است تغییر از شیوه های حافظه گرا و خیال پرور به شیوه های عمل گرا و توان ساز. این معلمان می دانند که زمان تئوری گراییها و موعظه درباره ی اینکه چه باید بشود و چه نباید بشود سپری شده است حال باید آنچه را که داریم و آنچه را که می دانیم و آنچه را که تازه می یابیم به عمل بکشانیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
عصمت پیامبران و شبهات پیرامون آن
یکی از مواردیکه منکرین عصمت انبیاء در قرآن کریم بدان استناد می کنند، آیات مربوط به داستان عصیان حضرت آدم در بهشت است. خداوند متعال در این زمینه در جایی از قرآن کریم چنین میفرماید: و عصی آدم ربه فغوی ثم اجتبیه ربه فتاب علیه و هدی (و حضرت آدمعلیهالسلام از آن جا که در برابر پروردگار خویش عصیان کرد لذا بی بهره ماند، سپس پروردگار او را برگزید و توبهاش پذیرفت و او را هدایت نمود.» طه/122و121 چنان که ملاحظه می شود، در این آیات صریحاً به حضرت آدمعلیهالسلام نسبت عصیان داده شده است و این خود به خوبی حاکی از عدم عصمت و امکان ارتکاب گناه در مورد انبیاء آسمانی است؟! پاسخ در حل اشکال مذکور 2 پاسخ گفته شده است که اینکه ما به آن 2 اشاره میکنیم: الف- باید دانست آنچه لازمهی عصمت است انجام اوامر و نواهی الهی است. از طرفی باید دانست که نهی دو گونه است: 1- نهی تحریمی 2- نهی تنزیهی و ارشادی. نهی تحریمی آن است که اگر کسی با آن مخالفت کند و علی رغم نهی الهی مرتکب آن فعل شود گرفتار عقاب و عذاب خواهد شد. نهی تنزیهی و ارشادی آن است که تنها جنبهی راهنمایی و ارشاد دارد و مخالفت و یا اطاعت آن، خود بخود و مستقیماً سبب عقاب و یا ثوابی نمیگردد. از این دو قسم «نهی» تنها قسم اول است که دال بر حرمت بوده و مخالفت با آن منافات با عصمت دارد یا هیچ دلیل روشن و قاطعی نداریم که «نهی» ای که در مورد خوردن از «شجرهی ممنوعه» خطاب به حضرت آدمعلیهالسلام رسیده بوده، نهی تحریمی بوده است، بلکه با توجه به آیات قبل، به خوبی روشن است که این نهی جنبهی تنزیهی و ارشادی داشته چرا که تعلیل این «نهی» هرگز ناظر به عقاب و عذاب نیست. ب- پاسخ دیگری که در این زمینه بیان گردیده این است که جایگاهی که حضرت آدمعلیهالسلام قبل از هبوط به «دنیا» در آن قرارداشته است. (بهشت) اصولاً جای تکلیف نبوده، بلکه این دنیای ماست که محل تکلیف و ظرف اوامر و نواهی خداوندی است بنابراین قبل از آن به این دنیا، حضرت آدمعلیهالسلام تکلیفی را زیر پا ننهاده و هرگز مرتکب عصیان و سرکشی در مقابل خداوند نشده است. به هر حال، همین احتمال که ممکن است «نهی» مذکور، تحریمی نباشد، دلالت آیات فوق را بر عصیان و گناه حضرت آدمعلیهالسلام که منافی با عصمت باشد از بین میبرد و در نتیجه، این گونه ظواهر آیات نمیتواند دلیل محکم و مبتنی در برابر ادلة قاطع و صریح عصمت باشد.
شبهه انکار عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)
شیاطین شبهه افکن مى گویند: تمام کلام مسلمانان این است که افرادى مثل پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امام از ویژگى فوق انسانى به نام عصمت برخوردار هستند. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)در شنیدن و تلقى وحى معصوم بوده و اشتباه نمى کند; در ابلاغ آن به مردم نیز اشتباه نمى کند; در تبیین و تفسیر آن براى مردم هم مرتکب خطا نمى شود. چون همچنان که مى دانید، یکى از وظایف پیامبر(صلى الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت قرآن، تعلیم آن به مردم و تبیین و تفسیر آن نیز مى باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) اولین مفسر قرآن است و تفسیر او معتبرترین تفسیر و پذیرفتن آن هم بر مردم واجب است. بر همین اساس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تفسیر قرآن نیز باید معصوم باشد. علاوه بر تمام این موارد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در رفتار و عمل هم معصوم است و مرتکب خطا و اشتباه نمى شود. البته در مورد محدوده عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام عمل بحثهایى در علم کلام مطرح است; از قبیل اینکه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از چه زمانى و در مورد چه اعمالى معصوم است آیا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در مورد کبائر معصوم است یا محدوده عصمت او شامل صغائرنیز مى شود؟ پاسخ این گونه سؤالات در علم کلام ارائه مى شود. به هر حال، پیامبر(صلى الله علیه وآله) ویژگى خاصى دارد که سایر مردم از آن برخوردار نیستند. این خصوصیت موجب مى شود پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن آیات قرآن از فرشته وحى، ابلاغ آن به مردم و تفسیر و تبیین آن براى آنها مرتکب اشتباه و خطا نشود. به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در فهم قرآن اشتباه نمى کند. چون لازمه تفسیر قرآن، فهم صحیح از معانى آیات است. ما شیعیان چنین خصوصیتى را براى ائمه اثنى عشر(علیهم السلام) و صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(علیها السلام)نیز قائل هستیم و بر این اعتقاد هستیم که آن بزرگواران نیز در تمام مراحل معصوم هستند. البته ائمه(علیهم السلام) به طور مستقیم وحى را از فرشته وحى دریافت نمى کردند، بلکه آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله)اخذ مى کردند.
آخرین شبهه اى که مادر تمام شبهه ها است، در اینجا مطرح مى شود. براساس این شبهه، مسأله عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) پایه و اساسى ندارد و آنها هم مثل سایر مردم هستند و نمى توان چنین ویژگى خاصى را براى ایشان ثابت کرد. آنها هم مثل سایر انسانها در معرض خطا و اشتباه قرار دارند. این شبهه به معنى انکار عصمت انبیاء و ائمه(علیهم السلام)است.
اوایل انقلاب، ما با بعضى از اشخاصى که اصرار زیادى بر القاى این شبهه داشتند، مواجه مى