لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
پروین اعتصامی
پروین اعتصامی
رخشندهٔ اعتصامی مشهور به پروین اِعتِصامی (۱۲۸۵ تا ۱۳۲۰) از بانوان شاعر ایرانی است.
زندگی
اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی ( متوفی ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود. [۱] پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.
اعتصام الملک پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود. [نیاز به ذکر منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده اش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه امریکاییها فراگرفت.
پروین در سن ۲۸ سالگی در تیر ماه ۱۳۱۳ با پسرعموی پدرش فضل الله اعتصامی (رئیس شهربانی وقت کرمانشاه) ازدواج کرد ولی این ازدواج به دلیل عدم تناسب فرهنگی بین زوجین[نیاز به ذکر منبع]، در مرداد ۱۳۱۴ به جدایی انجامید. در همین سالها بود که پروین در کتابخانهٔ دانشسرای عالی به عنوان کتابدار به کار مشغول شد. [۲]
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد [۳]، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه ای که در سوگ پدر سروده است، به خوبی می توان احساس کرد:
پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم حضرت معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.
آثار
دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده است.
اشعار او را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.[
آرزوی پرواز
کبوتر بچهای با شوق پرواز بجرئت کرد روزی بال و پر باز پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جو کناری نمودش بس که دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک ز وحشت سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درماند در راه گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد گه از تشویش سر در زیر پر کرد نه فکرش با قضا دمساز گشتن نهاش نیروی زان ره بازگشتن نه گفتی کان حوادث را چه نامست نه راه لانه دانستی کدامست نه چون هر شب حدیث آب و دانی نه از خواب خوشی نام و نشانی فتاد از پای و کرد از عجز فریاد ز شاخی مادرش آواز در داد کزینسان است رسم خودپسندی چنین افتند مستان از بلندی بدن خردی نیاید از تو کاری به پشت عقل باید بردباری ترا پرواز بس زودست و دشوار ز نو کاران که خواهد کار بسیار بیاموزندت این جرئت مه و سال همت نیرو فزایند، هم پر و بال هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است هنوز از چرخ، بیم دستبرد است هنوزت نیست پای برزن و بام هنوزت نوبت خواب است و آرام هنوزت انده بند و قفس نیست بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست نگردد پخته کس با فکر خامی نپوید راه هستی را به گامی ترا توش هنر میباید اندوخت حدیث زندگی میباید آموخت بباید هر دو پا محکم نهادن از آن پس، فکر بر پای ایستادن پریدن بی پر تدبیر، مستی است جهان را گه بلندی، گاه پستی است
سعدی
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی (حدود ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ – ۶۷۱ یا ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است.
زندگینامه
سعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود
پس از درگذشت پدر، سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز برای تحصیل به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقدمه
پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصامالملک) از سکنه شفت گیلان و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی (درگذشته ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود[۱]. پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.
اعتصامالملک، پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود.[نیازمند منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانوادهاش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفت.
پروین اعتصامی
زندگی
پروین اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصامالملک) از سکنه شفت گیلان و اصالتاً آشتیانی بود و مادرش اختر فتوحی (درگذشته ۱۳۵۲) از اهالی آذربایجان بود[۱]. پروین تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.
اعتصامالملک، پدر پروین از نویسندگان و مبارزان دوران مشروطه بود.[نیازمند منبع] او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانوادهاش از رشت به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفت. پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانهای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانهای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمیتوانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت. با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانه آن، مشغول به کار شد[۲].
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را منتشر کرد[۳]، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیهای که در سوگ پدر سرودهاست، به خوبی میتوان احساس کرد:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است.
پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است. رمز توفیق این شاعرارزشمند فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست . یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
کنگره علمی شعر پروین اعتصامی
بزرگداشت یکصدمین سال تولد پروین اعتصامی
کنگره علمی شعر پروین اعتصامی
شب شعر 12-13 اسفند ماه تبریز
15 اسفند ماه تهران - تالار وحدت
ای خوش اندر گنج دل زر معانی داشتن
نیست گشتن . لیک عمر جاودانی داشتن
کشتن اندر باغ جان هر لحظه ای رنگین گلی
و اندر آن فرخنده گلشن باغبانی داشتن
سرو عقل گر خدمت جان کنند
سرو عقل گر خدمت جان کنند
بسی کار دشوار کسان کنند
بکاهند گر دیده و دل ز آز
بسا نرخها را که ارزان کنند
چو اوضاع گیتی خیال است و خواب
چرا خاطرت را پریشان کنند
دل و دیده دریای ملک تنند
رها کن که یک چند طوفان کنند
به داروغه و شحنهی جان بگوی
که دزد هوی را بزندان کنند
نکردی نگهبانی خویش، چند
به گنج وجودت نگهبان کنند
چنان کن که جان را بود جامهای
چو از جامه، جسم تو عریان کنند
به تن پرور و کاهل ار بگروی
ترا نیز چون خود تن آسان کنند
فروغی گرت هست ظلمت شود
کمالی گرت هست نقصان کنند
هزار آزمایش بود پیش از آن
که بیرونت از این دبستان کنند
گرت فضل بوده است رتبت دهند
ورت جرم بوده است تاوان کنند
گرت گله گرگ است و گر گوسفند
ترا بر همان گله چوپان کنند
چو آتش برافروزی از بهر خلق
همان آتشت را بدامان کنند
اگر گوهری یا که سنگ سیاه
بدانند چون ره بدین کان کنند
به معمار عقل و خرد تیشه ده
که تا خانهی جهل ویران کنند
برآنند خودبینی و جهل و عجب
که عیب تو را از تو پنهان کنند
بزرگان نلغزند در هیچ راه
کاز آغاز تدبیر پایان کنند
دستبرد برادر به دیوان خواهر (بخش دوم )
از این مقدمه چنین برمیآید که «پروین» در نوروز 1320 و یا پیش از آن، اجازهی تجدید طبع دیوان را به برادر داده و وی در فاصلهی در گذشت او در نیمهی فروردین 1320 تا مهر 1320 چاپ آن را به پایان رساندهاست. وقتی بر بنده مسلّم گردید که «ابوالفتح اعتصامی» در فاصلهی سه سال _ بین چاپ دوم و سوم دیوان _ در یک قصیده، سه بیت مهم آن را حذف کرده و در میراث ادبی خواهر خود خیانت روا داشتهاست، به بقیهی قسمتهای طبع سوم دیوان «پروین» نیز مشکوک شدم. بیم آن بود که برادر که یکتنه میراثخوار ادبی خواهر بودهاست در موارد دیگر نیز دسته گلهایی از این گونه به آب داده باشد! پس در طی 12 سال اخیر، در چند نوبت، برخی از قسمتهای این دو چاپ را نه به قصد استقصاء، با یکدیگر مقایسه کردم و دریافتم که «ابوالفتح اعتصامی» ذر چاپ سوم دیوان، نسبت به چاپ دوم، حداقل تغییراتی را به شرح زیر دادهاست:
1 – از قصیدهی «گنج عفت» سه بیت مورد نظر را حذف کردهاست. او نه در مقدمهی کتاب و نه در زیرنویس صفحهای که این قصیده در آن به چاپ رسیده _ برخلاف سنت جاری _ به حذف این بیتها در چاپ سوم اشارهای نکردهاست، تا چا رسد به این که دلیل کار نادرست خود را ذکر کردهباشد. مشکل آن است که چون در شصت سال اخیر، چاپ دوم دیوان «پروین اعتصامی» بسیار نایاب شده و همه از چاپهای سوم به بعد دیوان، که توسط «ابوالفتح اعتصامی» به چاپ رسیده و یا چاپهای دیگر استفاده میکنند، کسی از وجود این سه بیت مطلقاً اطلاعی ندارد.
2 _ بعد از این که این موضوع روشن گردید، متوجه شدم «ابوالفتح اعتصامی» عنوان این قصیده را هم در چاپهای سوم به بعد، از «گنج عفت» به «زن در ایران» تغییر دادهاست. در حالی که «پروین» به یقین عنوان «گنج عفت» را با توجه به یکی از ابیات این قصیده «زن چو گنجور است و عفت، گنج و حرص و آز، دزد...» برگزیده، که در آن «عفت» و «گنج»را به کار برده است.
برادر که پس از مرگ خواهر این عنوان را هم به دلیلی نپسندیده، آن را به «زن در ایران» _ شاید بر اساس کاربرد آن در اولین بیت قصیده: «زن در ایران پیش از این گویی که ایرانی نبود...» _ تغییر دادهاست.
3 _ در چاپ دوم، تعداد قصاید 43 است و در چاپ سوم، 42 عدد. «ابوالفتح اعتصامی» شعر «فرشتهی انس» (شمارهی 43، چاپ دوم) را در بخش «مثنویات و تمثیلات و قطعات» با شمارهی 145 ذر چاپ سوم آوردهاست. بدون هیچ اشارهای به جا به جا کردن این شعر.
ناگفته نماند که «فرشتهی انس»، با مطلع: «در آن سرای که زن نیست انس و شفقت نیست/ در آن وجود که دل مُرد، مُردهاست روان»، با توجه به قافیه دو مصراع بیت اول آن، قصیده نیست و قطعه است.
پس اگر قرار دادن این شعر در بخش «مثنویات و ...» چاپ سوم به این دلیل بوده، البته کار درستی بودهاست. اما معلوم نیست چرا «ابوالفتح اعتصامی» چهار «قطعه»ی دیگر را که در بخش «قصاید» طبع دوم، چاپ شده به بخش «مثنویات» منتقل نساختهاست؟
مطلع آن چهار قطعه به قرار زیر است:
شمارهی 4: یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندهستی/ بگفت ای بیخبر مرگ ار چه نامی زندگانی را..
شمارهی 9: عاقل ار کار بزرگی طلبید/ تکیه بر بیهده گفتار نداشت...
شمارهی 20: دانی که را سزد صفت پاکی/ آن کاو وجود پاک نیالاید...
شمارهی 36: تو بلندآوازه بودی ای روان/ با تن دون یار گشتی، دون شدی...
4 _ در چاپ دوم دیوان، شعر معروف «روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست» با شمارهی ترتیب و عنوان «205 – کجروان» چاپ شدهاست و در چاپ سوم با شماره و عنوان«57 - اشک یتیم». در حالی که به نظر میرسد «پروین» با توجه به لفظ «کجروان» در بیت آخر این قطعه، عنوان شعر خود را برگزیده بودهاست:
پروین به کجروان سخن از راستی چه سود
کـــو آن چنـــان کسیکه نرنجــد ز حرف راست
ناگفته نماند که «پروین: این شعر را در صفر سال 1340 هجری قمری در مجلهی «بهار» با عنوان «اشک یتیم» چاپ کرده بود ولی در طبع دوم دیوان، عنوان آن را به «کجروان» تغییر دادهاست.
زن
با عظمت ترین نامی که در طول عمر خود شنیده ام نام پر شکوه زن است
زیبای نه تنها در جمال اوست . بلکه شکوه اثبات انسان است
که مرا در مقابل شکوهش بی کلام می کند .
به ترجمان حقیقی واژه زن خود من است و شاید خودی که دوستش می دارم
زن زیبا ترین و پر معنا ترین واژه هاست
او کسی که مرا می شناسد
زن اوج شکوه غرور من است
من هرگز نمی توانم بدون نام او احساس را بشناسم
از این روست که خود را جزوی از او می دانم
و برای وجود پر معنایش احترام قائلم
با تشکر از مهدی Roodi
دستبرد برادر به دیوان خواهر (بخش اول )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
پروین اعتصامی
خانم رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر است. وی در روز 25 اسفند 1285 خورشیدی در تبریز بدنیا آمد. تحصیلات ادبی و عربی را نزد پدر آموخت و به تحصیلات عالیه خود در دانشگاههای معتبر ادامه داد. در جشن فارغ التحصیلی خود خطابه زن و تاریخ را ایراد کرد (خرداد سال 1303 خورشیدی) که بسیار مورد توجه و تشویق واقع گردید. پروین همواره به تکمیل فنون مختلف نزد پدر خود اشتغال داشت و از آنجا که اعتصام الملک (پدر وی) از دانشمندان و ادیبان نامور بود در راه پرورش استعداد وی، که از هفت سالگی شروع به سرودن نموده بود، کمک شایانی کرد. این شاعره پر احساس در سال 1313 ازدواج کرد ولی این وصلت دیری نپائید و منجر به جدایی گردید.
بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعاره ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل گریبان او را در 34 سالگی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش محشور بودند. به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست. پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجله دوم مجله بهار که به قلم پدر والا گهرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.
عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است. شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین به باغ پرگیاهی مانند است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون اختری تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد. سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.
نمونه ای از اشعار پروین:
از زبان پروین برای سنگ مزارش:
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنید دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ برسینه، بسی سنگین است
بینید این بستر و عبرت گیرد هرکه را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هرجا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هرچه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است.
پدیدة پروین اعتصامی از همان زمان که پدیدار شد شگفتی آفرید. زنده نام، ملکالشعرای بهار، دیوان اشعار او را مجموعهای از گلهای نوشکفته خواند که روحنواز است و دلفریب و مشکآگین، و چنان مستی میآورد که دامن از دست میرود.
پروین، با همة کم سن و سالی، در دریای شعر کلاسیک ایران، چون شناگری شبانروزی، صدفهای معانی را میجست و مییافت. شیرین زبانی او، سبک متین، شیوة استوار، شیوائی کلام و لطف دلاویز معانی که در آثارش عرضه میدارد، در بخشی, مخلوق این سیر معنوی بیوقفه در شیوههای لفظی و معنوی شاعران خراسان چون مولوی، سنائی و ناصرخسرو و سرایندگان عراق و فارس به شمار میرود. گرچه سبک مستقل او بر فراز این دریای پرعظمت در پرواز است.
پروین، فراتر از جوهر شعری، دیدگاه یک فیلسوف عارف را دارد که تراژدی هستی را در مکتب اندیشه خوانده است و میکوشد دل خونین مردم دنیا را تسلیتی دهد و خاطر بینوایان را مرهمی گذارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
پروین اعتصامی
استعداد شگرف شاعرانه اش از همان دوران کودکی خودنما یی می کرد به طوری که در سن هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود.
پروین در تیرماه سال1313 با پسر عموی پدر خود که از افسران شهر بانی کرمانشاه بود ازدواج کرد . پس از 2 ماه طلاق گرفت و به خانه پدر بازگشت و از ماجرای این جدایی با کسی حرفی نزد به طوری که برادر پروین ابوالفتح اعتصامی می نویسد :
چون اخلاق نظامی گری با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت و پروین از خانه ای که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافته بود پس از ازدواج نا گهان به خانه ای وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود او را مجبور به جدایی کرد پروین همچنان کار ادبی خود را دنبال کرد و دیوان شعرش را که پدر تا آن تاریخ اجازه طبع و نشر نداده بود چون معتقد بود اگر قبل از ازدواج دیوان شعر دخترش چاپ شود مردم کوته نظر آنرا تبلیغات برای شوهر یابی خواهند گذاشت در 1314 به چاپ رسانید .
پروین در همه جا دل و جان با درد مندان دارد غصه های آماس کرده مردمش را از زبان نخ و سوزن توانا و ناتوان عدس و ماش و سیر و پیاز امید و نومیدی و هزاران مسئله دیگر به طرزی قابل لمس نقاشی میکرد .
استعداد هنری پروین بی اندازه حاصل خیز است . تصوراتش بالهای بلند پروازی دارد با روانی و سهولتی سحر انگیز در زبان شعری حرف می زند پروین شاعری هنرمند است شاعری است که تنها به انجام قواعد مقرر و دستور عروض و حفظ موازین در شعر قناعت نکرده است! وظیفه یک شاعر را به عنوان معمار روح و فکر انجام داده است .
از گویندگانی است که مصالح کارش را از کارگاه اندیشه وسیع و دوربین خود و از پدیده های موجود در جامعه خویش به دست آورده است هیچ گاه شناسایی برمحیط و اجتماع را گم نکرده است از مواد و عناصری که از مردم زمان خود ستانده بنایی عظیم ساخته و به آنها باز گردانده است پروین به تمام رموز و فنون و ریزه کاریهای فاجر واقف است . در گنج هنر و پندار پروین سیم و زر و حریر وکرباس و چشم و مژگان و دام و دانه و مهر و آشتی نقش های روشن وبرجسته ای دارند و همه این عناصر و ابزار با هم یار غارند و همه زبان هم را می فهمند و همه در جای خود جای گرفته اند به طوری که هیچ گاه رفعتی به الماس و ذلتی به کرباس داده نشده است.
دیوان پروین با احساسات آمال و امید های بشری پی ریزی شده است و صدها تعبیرات گوناگون و کنایه های مختلف در این دیوان پراکنده است .
قصائدش حکیمانه است معهذا هیچ جا در تعبیرات و تاویلات خشک متوسل نشده است . پروین یکی از شعرای دقیق زبان فارسی است که در انواع شش گانه شعر و تمام تنا سب های شعری و معنوی را رعایت کرده است نظم موسیقی در اشعار پروین هیچ گاه بر هم نخورده است پروین موسیقی را از شعر جدا نمی کند شعر بدون موسیقی نظم است و پروین همه جا شاعر است و دیوانش یکی از الماس های نایاب گوهر شب چراغ افسانه ای شعر زبان فارسی است.
دیوانی است که از عشق و محبت ساخته و پرداخته شده است عشقی که از عشقها جداست و اصطرلاب اسرار خداست عشق رسیدن به حق و عشق به مردم عشق به خدا و عشق یکی شدن با خداست.
تعبیر و استنباط عرفانی در تمام دیوان و به خصوص در قصائد پروین همه جا به چشم میخورد .این فکر با یک پارچگی و پختگی بیان شده است و نمی توان گفت مانند اغلب شعرای معاصر ما پروین کلمات و مفاهیم متصوفه را صرفا از روی عادت و سنت آورده باشد . اشعارش حاوی افکار پخته و هضم شده است و نشان می دهد که گوینده آنها حقیقتا به این سنخ فکری عقیده داشته است. عرفان منشا اصلی طرز تفکر اید آلیستی اوست از روی این عقاید و بر طبق اصول آن جهان و مسائل آن را تحلیل و حل و فصل می کند و گاهی نیز با بیقیدی و بی تفاوتی یک درویش با حوادث برخورد می کند اگر عرفان عقیده کلی و یک پارچه این دیوان هم نباشد قصائد این دیوان بدون استثنا حاوی این طرز تفکر است در هیچ یک از این قصائد ما به افکار دیگری بر نمی خوریم. فکر اصلی همان فکر بی اعتباری دنیا حکومت قضا و قدر و کوری سرنوشت و وجود تقدیر ازلی و ابدی است.
جبری از نوع جبر خیام و حافظ. پروین انسانی رحیم و طاغی است . در مقابل مقرراتی که به اسم قانون بر ادم تحمیل شده است طغیان می کند . تحمل بی عدالتی و زور شنوی را ندارد رنج دیگران را با احساسی شدید التاثیر خود اندازه می گیرد برای دفاع از حق دلیرانه دفاع می کند. اندوه تبدار دردمندان را در شکلی که می نمایاند میبیند . شکایت ستم زدگان در ضمیر لایتناهی درون پروین آه و ناله زود گذر نیست این شکایتها غالبا شکل ستیز و مبارزه می گیرند. پیره زن شجاع نظامی در کارگاه خلق پروین در پیشگاه قباد است شاهنشاه ساسانی را از ظلم بر حذر می دارد دود و آه زندگی خود را از آتش فساد او میداند با جرات و جسارت شاه را از بدکاری ملامت می کند.
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو امان و پناه نیست
از تشنگی کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی به چاه نیست
سنگینی خراج به ما عرصه تنگ کرد
گندوم تر است حاصل ما غیر کار نیست
با غضب روی دامن آلوده شاه انگشت می نهد حکم دروغش را برملا و آشکار میسازد و در باریانش را سفله و بخیل می خواند.
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل در این بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی
یغما گر است چون تو کسی پادشاه نیست
اورا با مسخره وتحقیر صید گرگ آز میداند و بره اش می شمارد وسهمی از آب و خاک خود بر او روا نمی دارد
مزدور خفته را ندهد مزد هیچ کس