لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
پروین اعتصامی
یکی دیگر از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و مردمی و تقوی در عصر حاضر پروین اعتصامی است. پروین اعتصامی مسمات به رخشنده شاعره ایرانی دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی طاب ثراه) در (25 اسفند 1285 هـ . ش/1906 م) در تبریز متولد گردید.
در کودکی به اتفاق پدر به تهران آمد و بقیه عمر خود را در این شهر گذرانید. ادبیات عربی و فارسی را نزد پدر آموخت و دورة مدرسه اناثیه آمریکایی تهران را به پایان رسانید.
به علاوه بنا به آشنایی و مکاتبات پدرش باطالبوف قطعا آثار او را هم خوانده است. و از همه آنها برای پرورش ذهنیات خود در دنیای شعر سود جسته است. یکی از ممیزات شعر پروین این است که به کلی از تصنع لفظی و معنوی بدور است و مطلقا ساختگی های که در منظومات دیگران دیده می شود آشنا نیست، و از بیان صریح عقیده خویش در مظاهر مختلفه بیم ندارد. در قصاید و تمثیلات و موضوعات تعاونی و اجتماعی، همه جا این برتری و امتیاز نمایان است اخلاق او پروین، پاک طینت، پاک عقیده، پاکدامن، خوش خط، خوش رفتار، نسبت به دوستان مهربان، در مقام دوستی متواضع، و در طریق حقیقت و محبت پایدار بود- او چنانکه شیوه اغلب عقلاست، کمتر سخن می گفت و بیشتر فکر می کرد، در معاشرت سادگی و متانت را از دست نمی داد،هیچگاه از فضائل ادبی و اخلاقی خود سخنی به میان نمی آورد و همین سادگی و سکوت پروین، گاهی کوته نظران را در فضیلت ادبی و اخلاقی او به شبهه می انداخت. روی هم رفته، پروین مظهر کمال و اخلاق بود. قلب شاعر، مرکز اسرار حق و حقیقت است.
چنانکه خود پروین در اشعار خویش بر بی اعتباری دنیا مسلم شده و در این مقام چه قدر نیکو سروده است
یک سال بعد از درگذشت پروین، به تاریخ نهم فروردین سال 1321 در شماره 130 سال سوم مجله«الثقافه» در مملکت مصر شاعر معاصر عربی زبان رثائیه ای برای پروین چاپ کرد که این نشان می دهد که پروین حتی در نزد عرب ها شناخته شده بوده است و شاید این شهرت را مدیون پدر دانشمندش شادروان یوسف اعتصامی باشد پروین وقتی شعر می سرود نه نظریات شکلوسکی را خوانده بود ونه از تعبیر«مالمارمد» خبری داشت و حتی چون بیدل هم چاپ نشده بود از «حشر معانی» هم بی خبر بود ولی مسلما مقدماتی از معانی و بیان نستی را از پدر دانشمندش تلمذ کرده بود ولی صنایع ادبی و عروض و قافیه هم در عصر پروین تکرار و تلخیص نظریات تفتازانی و شمس قیس رازی بود و ادبیات تطبیقی هم به معنی امروز در نزد ملل شرقی، خاصه اعراب و ترک ها و ایرانی ها مفهومی نداشت کمتر کسی بود که معادل اصطلاحات ادبی را در زبان های اروپایی بداند. با این همه پروین اعتصامی هم به طور طبیعی شاعر آفریده شده بود. و مسائل«بیان و بدیع» ناخودآگاه در خمیره وجود ایشان جای گرفته بود. بعضی ها گمان می کنند که با دانستن و خواندن عروض و قافیه و معانی و بیان و بدیع، انسان می تواند شعر بگوید. صد البته که نه چنین است.
در تیرماه 1313 با پسرعموی پدر خود ازدواج کرد و او را شوهرش به کرمانشاه برد. لیکن این وصلت نامناسب بیش از دو ماه و نیم نپایید و به خانه پدر بازگشت و تقریباً نه ماه بعد رسماً تفریق کردند. پدر پروین قبل از ازدواج با طبع دیوان پروین شاعرة عزیز ما موافقت نمی نمود، زیرا احتمال می داد که در این مورد سوء تعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای بدست آوردن شوهر کند. اما بعد از آنکه کار ازدواج پروین پایان یافت و احتمال سوء تعبیرات از میان رفت در سال 1324 به طبع و نشر دیوان وی اقدام کرد.
در واقع در همین عرصه است که هنر شاعری و خیال پردازی پروین خود را نشان می دهد و عواطف زنانه او جسم می سازد و اسلوب خاص بیان او را به نمایش می گذارد اوج تخیل پروین در جایی است که در دل اشیاء و موجودات زنده رسوخ می کند و آنها را به بازیگری وا می دارد.
البته هم عصران او: بهاره رشید یاسمی، شهریار و دیگران، و پیش از ایشان مترجم و نویسنده کتاب«کلیله و دمنه» سنایی و عطار، انوری ، مولوی و سعدی نیز چنین کرده بودند. و به اشیاء و موجودات شخصیت انسان داده بودند در این زمینه نمونه شاخصی است. اما قوت تخیل و مشاهده پروین دست کم در قیاس با هم عصرانش چشمگیرتر است. و به ویژه او با ترسیم اشخاص و اشیاء درون آنها را نیز می کاود و می کوشد ویژگی های ژرف آنها را که از نظر دیگران پوشیده است، بارز و آشکار سازد و غالبا در این کار موفق است. شخصیت انسانی دادن به اشیاء حاصل تخیل شاعرانه است و همه شاعران چنین صنعتی را در شعر خود به کار آورده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
پروین اعتصامی
استعداد شگرف شاعرانه اش از همان دوران کودکی خودنما یی می کرد به طوری که در سن هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود.
پروین در تیرماه سال1313 با پسر عموی پدر خود که از افسران شهر بانی کرمانشاه بود ازدواج کرد . پس از 2 ماه طلاق گرفت و به خانه پدر بازگشت و از ماجرای این جدایی با کسی حرفی نزد به طوری که برادر پروین ابوالفتح اعتصامی می نویسد :
چون اخلاق نظامی گری با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت و پروین از خانه ای که هرگز مشروب و تریاک به آن راه نیافته بود پس از ازدواج نا گهان به خانه ای وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود او را مجبور به جدایی کرد پروین همچنان کار ادبی خود را دنبال کرد و دیوان شعرش را که پدر تا آن تاریخ اجازه طبع و نشر نداده بود چون معتقد بود اگر قبل از ازدواج دیوان شعر دخترش چاپ شود مردم کوته نظر آنرا تبلیغات برای شوهر یابی خواهند گذاشت در 1314 به چاپ رسانید .
پروین در همه جا دل و جان با درد مندان دارد غصه های آماس کرده مردمش را از زبان نخ و سوزن توانا و ناتوان عدس و ماش و سیر و پیاز امید و نومیدی و هزاران مسئله دیگر به طرزی قابل لمس نقاشی میکرد .
استعداد هنری پروین بی اندازه حاصل خیز است . تصوراتش بالهای بلند پروازی دارد با روانی و سهولتی سحر انگیز در زبان شعری حرف می زند پروین شاعری هنرمند است شاعری است که تنها به انجام قواعد مقرر و دستور عروض و حفظ موازین در شعر قناعت نکرده است! وظیفه یک شاعر را به عنوان معمار روح و فکر انجام داده است .
از گویندگانی است که مصالح کارش را از کارگاه اندیشه وسیع و دوربین خود و از پدیده های موجود در جامعه خویش به دست آورده است هیچ گاه شناسایی برمحیط و اجتماع را گم نکرده است از مواد و عناصری که از مردم زمان خود ستانده بنایی عظیم ساخته و به آنها باز گردانده است پروین به تمام رموز و فنون و ریزه کاریهای فاجر واقف است . در گنج هنر و پندار پروین سیم و زر و حریر وکرباس و چشم و مژگان و دام و دانه و مهر و آشتی نقش های روشن وبرجسته ای دارند و همه این عناصر و ابزار با هم یار غارند و همه زبان هم را می فهمند و همه در جای خود جای گرفته اند به طوری که هیچ گاه رفعتی به الماس و ذلتی به کرباس داده نشده است.
دیوان پروین با احساسات آمال و امید های بشری پی ریزی شده است و صدها تعبیرات گوناگون و کنایه های مختلف در این دیوان پراکنده است .
قصائدش حکیمانه است معهذا هیچ جا در تعبیرات و تاویلات خشک متوسل نشده است . پروین یکی از شعرای دقیق زبان فارسی است که در انواع شش گانه شعر و تمام تنا سب های شعری و معنوی را رعایت کرده است نظم موسیقی در اشعار پروین هیچ گاه بر هم نخورده است پروین موسیقی را از شعر جدا نمی کند شعر بدون موسیقی نظم است و پروین همه جا شاعر است و دیوانش یکی از الماس های نایاب گوهر شب چراغ افسانه ای شعر زبان فارسی است.
دیوانی است که از عشق و محبت ساخته و پرداخته شده است عشقی که از عشقها جداست و اصطرلاب اسرار خداست عشق رسیدن به حق و عشق به مردم عشق به خدا و عشق یکی شدن با خداست.
تعبیر و استنباط عرفانی در تمام دیوان و به خصوص در قصائد پروین همه جا به چشم میخورد .این فکر با یک پارچگی و پختگی بیان شده است و نمی توان گفت مانند اغلب شعرای معاصر ما پروین کلمات و مفاهیم متصوفه را صرفا از روی عادت و سنت آورده باشد . اشعارش حاوی افکار پخته و هضم شده است و نشان می دهد که گوینده آنها حقیقتا به این سنخ فکری عقیده داشته است. عرفان منشا اصلی طرز تفکر اید آلیستی اوست از روی این عقاید و بر طبق اصول آن جهان و مسائل آن را تحلیل و حل و فصل می کند و گاهی نیز با بیقیدی و بی تفاوتی یک درویش با حوادث برخورد می کند اگر عرفان عقیده کلی و یک پارچه این دیوان هم نباشد قصائد این دیوان بدون استثنا حاوی این طرز تفکر است در هیچ یک از این قصائد ما به افکار دیگری بر نمی خوریم. فکر اصلی همان فکر بی اعتباری دنیا حکومت قضا و قدر و کوری سرنوشت و وجود تقدیر ازلی و ابدی است.
جبری از نوع جبر خیام و حافظ. پروین انسانی رحیم و طاغی است . در مقابل مقرراتی که به اسم قانون بر ادم تحمیل شده است طغیان می کند . تحمل بی عدالتی و زور شنوی را ندارد رنج دیگران را با احساسی شدید التاثیر خود اندازه می گیرد برای دفاع از حق دلیرانه دفاع می کند. اندوه تبدار دردمندان را در شکلی که می نمایاند میبیند . شکایت ستم زدگان در ضمیر لایتناهی درون پروین آه و ناله زود گذر نیست این شکایتها غالبا شکل ستیز و مبارزه می گیرند. پیره زن شجاع نظامی در کارگاه خلق پروین در پیشگاه قباد است شاهنشاه ساسانی را از ظلم بر حذر می دارد دود و آه زندگی خود را از آتش فساد او میداند با جرات و جسارت شاه را از بدکاری ملامت می کند.
دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو امان و پناه نیست
از تشنگی کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی به چاه نیست
سنگینی خراج به ما عرصه تنگ کرد
گندوم تر است حاصل ما غیر کار نیست
با غضب روی دامن آلوده شاه انگشت می نهد حکم دروغش را برملا و آشکار میسازد و در باریانش را سفله و بخیل می خواند.
صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل در این بارگاه نیست
ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی
یغما گر است چون تو کسی پادشاه نیست
اورا با مسخره وتحقیر صید گرگ آز میداند و بره اش می شمارد وسهمی از آب و خاک خود بر او روا نمی دارد
مزدور خفته را ندهد مزد هیچ کس