لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
فضائل وسیره فردی امام هادى (علیه السّلام)
نویسنده:سید على اکبر قریشى
نگین انگشتر
1- ثقه جلیل، کافور خادم (1) مىگوید: در محل سکونت امام هادى (ع) در سامراء، عدهاى از صنعتگران بودند و آنجا روستایى بود، از جمله مردى بنام یونس نقاش که محضر امام مىآمد و خدمت مىکرد.روزى یونس محضر امام آمد و بشدت مىلرزید، گفت: مولاى من! خانوادهام را به شما مىسپارم، امام فرمود: قضیه چیست؟ گفت: مىخواهم از این محل بروم، حضرت در حال تبسم گفت: چرا یونس؟ گفت: موسى بن بغا (2) نگینى به من فرستاد که بتراشم و سوار انگشتر کنم، وقت تراشیدن آن را شکستم، نگین را نمىشود قیمت گذاشت تا از عهده غرامت برآیم، صاحبش هم موسى بن بغاست یا هزار تازیانه به من مىزند و یا مىکشد.امام فرمود: تا فردا برو به خانهات جز خیر نخواهد بود، فردا اول روز آمد و بشدت مىلرزید، گفت: یابن رسول الله! فرستادها موسى آمده تا نگین را ببرد، امام فرمود: برو جز خیر نخواهى دید، گفت: مولاى من در جواب او چه بگویم؟! امام بحالت تبسم فرمود: برو پیش او ببین چه مىگوید، جز خیر نخواهد بود.او با ترس و لرز برگشت، بعد از ساعتى، خندان پیش امام آمد، گفت: مولاى من! فرستاده موسى گفت: شب کنیزان امیر دعوا کرده و هر یک گفته است انگشتر مال من خواهد بود، امیر گفت: اگر بتواند او را دو تکه کرده، دو تا نگین کند، تا هر یک یکى را بر دارد و دعوا نکنند، اجرتش هر چه باشد خواهیم داد.امام صلوات الله علیه با شنیدن این سخن گفت: «اللهّم لک الحمُد اذ جعلْتَنا ممن یحمُدک حقاً» بعد فرمود: خوب به فرستاده موسى چه جوابى دادى؟! گفت: گفتم: مهلت بدهید ببینم چطور درست بکنم، فرمود: خوب گفتى. (3)
* * * وعده و اطمینان
2- على بن جعفر از اهل «همینیا» از توابع بغداد، (4) وکیل امام هادى (ع) بود، از وى پیش متوکل عباسى سعایت کردند، متوکل وى را به زندان انداخت زندان او به طول انجامید، سرانجام قول داد که به عبدالرحمان بن خاقان سه هزار دینار بدهد تا درباره آزادى او فعالیت کند، در نتیجه عبیدالله بن یحیى بن خاقان وزیر متوکل درباره او پیش متوکل شفاعت کرد.متوکل گفت: یا عبیدالله! اگر درباره تو مشکوک بودم مىگفتم که رافضى هستى چه مىگویى؟! على بن جعفر وکیل على بن محمد (امام هادى) است و من تصمیم دارم که او را اعدام کنم!!این خبر در زندان به على بن جعفر رسید، او که بشدت ترسیده بود، نامهاى به محضر امام هادى (ع) نوشت که: «یا سیدى اللّه اللّه فىّ فقد واللّه خفتُ ان أَرتابَ» خدا را خدارا درباره من فکرى بکنید، به خدا قسم مىترسم در امر امامت به شک بیفتم.امام (ع) در ذیل نامه او نوشتند: اگر کارت به آن جا کشد درباره تو از خدا کمک مىخواهم و آن وقت شب جمعه بود.فرداى آن روز متوکل عباسى را تب گرفت و بقدرى شدت کرد که تا روز دوشنبه خانوادهاش بر وى گریسته و به فریاد درآمدند، او بدنبال آن مرض شدید گفت لا همه زندانیان را که اسامیشان به وى عرضه شده آزاد کنند، آنگاه على بن جعفر را یاد آورد، به وزیرش عبیدالله گفت: چرا نام او را به من عرضه نکردى؟!عبیدالله گفت: من دیگر درباره او سخنى نخواهم گفت، متوکل گفت: همین الآن او را آزاد کن و بگو: مرا حلال کند، عبیدالله او را آزاد کرد و او به دستور امام هادى (ع) به مکه رفت و مجاور شد، بدنبال این جریان متوکل صحت یافت.(رجال کشى: ص 505 رقم 503)
* * * خبر از قتل واثق و ابن زیات
3- مفید علیه الرحمة: از ثقه جلیل القدر، خیران اسباطى (5) نقل کرده گوید: در مدینه خدمت ابوالحسن هادى (ع) رسیدم، فرمود: از واثق (6) چه خبر دارى؟ گفتم: فدایت شوم، او را در سامراء سلامت گذاشتم و من ده روز است که او را دیدهام، فرمود: اهل مدینه مىگویند که او مرده است. گفتم: من از همه نسبت به او قریب العهد هستم، فرمود: مردم مىگویند که: او مرده است، من دانستم که مراد آن حضرت از «مردم» خودش است.بعد فرمود: جعفر در چه حالى (7) است؟ گفتم: او دربدترین حال در زندان است، فرمود: او صاحب حکومت (بعد از واثق است، بعد فرمود: ابن زیات (محمد بن عبدالملک زیات وزیر معتصم) در چه حالى است؟ گفتم: مردم با او هستند و فرمان، فرمان اوست، فرمود: کارش بر او شوم است .امام صلوات الله علیه ساکت شد، بعد فرمود: باید مقدرات و احکام خدا جاى خود را بگیرد، یا خیران! واثق عباسى از دنیا رفت، متوکل عباسى در جاى او نشست، ابن زیات کشته شد. گفتم: فدایت شوم، این کارها کى واقع گردید؟ فرمود: شش روز بعد از خروج تو. (ارشاد مفید: ص 309)ناگفته نماند: محمد بن عبدالملک زیات در زمان معتصم عباسى به وزارت رسید، در زمان واثق نیز وزیر و همه کاره بود .او متوکل برادر واثق را بسیار اذیت کرد، او تنور کوچک و تنگى از چوب ساخته بود، همه جاى آن میخ بود، سرمیخها به داخل تنور بود، هر وقت مىخواست کسى را شکنجه کند در آن تنور مىکرد و او بعد از مدتى مىمرد.متوکل دستور داد او را در تنور و شکنجهگاهى که خود ساخته بود انداختند چند روز در تب و تاب بود، نامهاى در آنجا براى متوکل نوشت که این دو شعر در آن بود: «هى السبیل فمن یومٍ الى یومٍ کانّه ما تُریک العینُ فى نوم»«لا تجزعنّ رویداً انّهادُولٌدنیا تُنقل من قومٍ الى قومٍ»یعنى: زندگى دنیا مانند راه رفتن است از روزى به روزى، گویى که آن مانند خیالاتى است که در خواب مىبینى، جزع و بى تابى مکن، کمى صبر کن، زندگى داراى دورانهاست که از قومى به قومى منتقل مىشود.متوکل چون نامه را خواند، دلش به حال او سوخت، دستور آزادى او را صادر کرد، فرستاده براى خلاصى او به زندان آمد، ولى دید که در همان جا مرده است.
* * * نامه امام به محمد بن فرج
4- ثقه جلیل القدر، محمد بن فرج رخّجى گوید: امام هادى صلوات الله علیه نامهاى به من نوشت: یا محمد! کارهایت را بکن و با احتیاط باش، او پس از مدتى به رفیقش على بن محمد نوفلى گفت: من کارهایم را جمع و جور کردم ولى نمىدانستم منظور امام از این نامه چیست .در آن بین مأمورى از جانب خلیفه آمد تمام اموال مرا توقیف کرد و خودم را به زنجیر کشید و از مصر بیرون آورد و به زندان انداخت، هشت سال در زندان ماندم، روزى باز نامهاى از امام (ع) در زندان به من رسید، فرموده بود: یا محمد بن فرج! در ناحیه غرب فرود نیاى.پیش خود گفتم: امام (ع) به من اینطور مىنویسد با آن که من در زندانم و این عجیب است، چند روز نگذشته بود که زنجیر از من برداشتند و مرا از زندان آزاد کردند، پس از آزاد شدن به امام (ع) نوشتم که دعا بکنید تا خدا اموال مرا به من باز گرداند.در جواب نوشتند: به زودى ضیعه و مالت به خودت بر مىگردد و اگر بر نگردد بر تو ضررى نیست، على بن محمد نوفلى گوید: نامه امام به او نرسیده بود که از دنیا رفت. (ارشاد: ص 311)
* * * نصرانى و زن مسلمان
6- جعفر بن رزق الله نقل کرده: یک نفر نصرانى را پیش متوکل آوردندکه با زنى مسلمان زنا کرده بود، متوکل خواست به او اقامه حد کند، که اسلام آورد، در این باره مسألهاى پیش آمد که آیا حد بزنند یا نه؟یحیى بن اکثم قاضى گفت: حد از او ساقط شد، زیرا ایمان آوردن شرک و زناى او را از بین برده است، بعضى گفتند: باید به او سه حد زد، و بعضى فتواى دیگرى دادند، متوکل گفت: مسأله را از ابى الحسن عسکرى بپرسید، در این خصوص به امام نامهاى نوشتند.امام در جواب نامه مرقوم فرمودند: مىزنند تا بمیرد. یحیى بن اکثم و سایر فقهاء آن را قبول نکرده و به متوکل گفتند: یا امیرالمؤمنین! از علت این فتوا بپرس، چون چنین چیزى در کتاب و سنت نیامده است .متوکل به آن حضرت نوشت: فقهاء این فتوا راقبول نکرده و گفتند: روایتى در این باره نقل نشده و آیهاى در قرآن یافته نیست. بفرمایید چرا فرمودهاید: مىزنند تا بمیرد؟ امام (ع) در جواب نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم فلمّا راوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحدَه و کفرنا بما کُنّابه مشرکین فلم یکُ یَنفَعُهُم ایمانُهم لما راوا بأسنا...» (مؤمن: 84 و 85).متوکل با دیدن آن جواب دستور داد: او را زدند تا مرد.(8) ناگفته نماند: این استفاده بخصوصى است که امام صلوات الله علیه از آیه شریفه کرده است یعنى همانطور که ایمان مشرکان عذاب خدا را از آنها باز نداشت، اسلام آوردن این نصرانى نیز حد را ساقط نمىکند.
* * * کرامتى عجیب از امام هادی صلوات الله علیه
یحیى بن هرثمه گوید: متوکل عباسى مرا خواست و گفت: سیصد مسلح برادر و از طریق بادیه به مدینه بروید و على بن محمد بن رضا را محترمانه به سامرآء بیاورید.در پى فرمان او، من با افرادم به کوفه آمده و از آن جا راه مدینه را در پیش گرفتیم، در بین نفرات من فرماندهى بود از خوارج و حسابدارى بود از شیعه، در اثناى راه آن خارجى با آن شیعه مباحثه مىکرد، من نیز براى آن که خستگى راه را احساس نکنم به مباحثه آن دو گوش مىدادم و من در مذهب حشویه بودم.چون به وسط راه رسیدیم، خارجى به آن حسابدار گفت: آیا نمىگویید که امامتان على بن ابى طالب گفته: در زمین بقعهاى نیست مگر آنکه قبر است و یا قبر خواهد بود: «لیس من الارض بقعة الا و هى قبر أو سیکون قبرا؟» این بیابان وسیع را بنگر، کیست که در اینجا بمیرد تا خدا آن را پر از قبر کند.؟!من به آن حسابدار شیعه گفتم: آیا شما چنین مىگویید؟ گفت: آرى، گفتم: پس این خارجى راست مىگوید، کیست که در این بیابان پهناور بمیرد تا پر از قبر شود؟ او در مقابل ما جوابى نداشت، مدتى بر محکوم شدن او خندیدیم.وقتى که به مدینه رسیدیم، من به منزل ابى الحسن على بن محمد بن رضا (ع) آمدم، چون نامه متوکل را خواند، فرمود: از طرف من مانعى نیست،چند روز استراحت کنید تا برویم، فردا که محضر او رفتم دیدم خیاطى در نزد او از پارچه بسیار ضخیم، لباسى پالتو مانند براى او و غلامانش قطع مىکند، وسط تابستان بود، حرارت بیداد مىکرد. امام به خیاط فرمود: تو بتنهایى نمىتوانى، عدهاى از خیاطان را جمع کن، تا امروز آنها را دوخته، فردا پیش من بیاورى، بعد به من فرمود: یحیى! کارتان را امروز تمام کنید، فردا در همین وقت بیایید تا حرکت کنیم.من از نزد آن حضرت خارج شدم و از آن لباسها تعجب مىکردم و پیش خود مىگفتم: مادر وسط تابستان و حرارت حجاز هستیم، از این جا تا عراق ده روز راه است، این شخص این لباسهاى ضخیم را چه مىکند؟بعد گفتم: این شخصى است که مسافرت ندیده، فکر مىکند که در هر سفر به این گونه لباسها احتیاج پیدا میشود، تعجب از رافضیها که این شخص را امام مىگویند ؟! فردا به محضر او آمدم، لباسها آماده بود، به غلامانش فرمود: براى من و خودتان از این لبادهها و «برنسها» (9) بردارید، بعد فرمود: یا یحیى! حرکت کنید.من به خودم گفتم: این دیگر عجیبتر!! آیا مىترسد که در بین راه زمستان فرا رسد تا این لباده و کلاهها را با خود بر مىدارد؟! از مدینه بیرون آمدیم، من در نظر خود فهم او را کوتاه مىشمردم.به راه رفتن ادامه دادیم تا رسیدیم به آن بیابان که خارجى با شیعه مناظره کرده بود، ناگاه در هوا ابرى پیدا شد، سیاه و ضخیم بود، با رعد و برق عجیبى مىآمد تا بالاى سر ما رسید، آنگاه تگرگى که مانند سنگها بود، بشدت شروع به باریدن گرفت .امام و یارانش لبادهها را پوشیده و کلاهها را به سر گذاشتند، فرمود: یک لباده هم به یحیى بدهید و یک کلاه به آن حسابدار، ما همان طور زیر تگرگ ماندیم تا هشتاد نفر از یاران من کشته شدند، بعد ابر و تگرگ و رعد و برق رفت، و حرارت هوا با شدت شروع شد.امام فرمود: یا یحیى! فرود آى تا یاران باقى ماندهات مردگان را دفن کنند، خداوند این چنین بیابان را با قبرها پر مىکند«فقال لى یا یحیى أنزل من بقى من اصحابک لیدفن من قدمات من اصحابک فهکذا یملاء الله البریة قبوراً»من که مناظره خارجى و شیعى در یادم بود، خودم را از مرکب به زیر انداخته و رکاب و پاى مبارک امام را مىبوسیدم و گفتم: «اشهد ان لا اله الاالله و ان محمدا عبده و رسوله و انکم خلفاء الله فى ارضه» من کافر بودم ولى الان بر دست شما اى مولاى من! اسلام آوردم.یحیى گوید: من با دیدن این معجزه به مذهب شیعه اعتقاد پیدا کردم و در خدمت امام بودم تا از این دنیا رحلت فرمودند. (بحار: ج 50 ص 143 از خرائج راوندى) نگارنده گوید: این کار از کارهاى عادى امامان صلوات الله علیهم اجمعین است، آنها از جانب پروردگار همه گونه مواهب را داشتند.یحیى بن هرثمة بن اعین چنان که گذشت از حشویه بود وآن نظر اخبارى در شیعه است که به ظاهر حدیث اکتفاء کرده و در آن تحقیق و بررسى نمىکنند.
* * * زندان و قتل متوکل
ثقه جلیل القدر حسن بن محمد بن جمهور گوید: برادرم حسین بن محمد به من نقل کرد و گفت: دوستى داشتم که مربى فرزندان «بغا» (10) بود، او به من گفت: روزى امیر قشون خلیفه «بغا» که از خانه متوکل به منزل آمد، گفت: امیرالمؤمنین این مرد را که «ابن الرضا» گویند زندانى کرد و به دست على بن کرکر سپرد.او بوقت زندان رفتن مىگفت: «اَنا اکرمُ علَى اللّه من ناقةِ صالح تمتّعُوا فى دارکم ثلاثة ایام ذلک وعدٌ غیرُمکذوب»، (11)، معنى این سخن چیست؟ گفتم: خدا تو را عزیز کند، کلامش تهدید است، سه روز منتظر باشد ببین چه پیش خواهد آمد.فرداى آن روز متوکل آن حضرت را آزاد کرد و از وى عذرخواهى نمود، روز سوم یاغز و یغلون و تامش و جماعتى دیگر متوکل را کشتند و پسرش منتصر را به جاى او به خلافت برگزیدند. (بحار: ج 50 ص 189).ناگفته نماند: متوکل عباسى علیه لعنة الله از دشمنان سرسخت على و آل على (ع) بود و در عداوات آنها آرامى نداشت، در مجلس عمومى به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهانت مىکرد، پسرش منتصر که از معلم شهیدش ابن سیکّیت رضوان الله علیه دوستى خاندان وحى را آموخته بود از جسارتهاى پدرش رنج مىبرد، در سفینة البحار نقل شده: روزى منتصر شنیده که پدرش به فاطمه زهرا سلام الله علیها ناسزا مىگوید، از مردى حکم این کار را پرسید، او گفت: چنین کسى واجب القتل است، ولى هر که پدر خود را بکشد عمرش کوتاه مىشود.گفت: اگر در طاعت خدا پدرم را بکشم از کمى عمرم چه باک، لذا پدرش را کشت و بعد از او فقط شش ماه زنده ماند (12) و نیز هر موقع که پدرش به على (ع) جسارت مىکرد عداوت پدرش در سینهاش فرون مىگشت.مسعودى از بحترى نقل کرده: شبى متوکل از کثرت مستى بى اختیار شده بود، سه ساعت از شب گذشته در مجلس او بودیم ناگاه دیدم «یاغز» با ده نفر از ترکها داخل مجلس شدند، آن ده نفر همه لثام بسته و صورتهاى خویش را پوشانده بودند، شمشیرها در دستشان برق مىزد، آنها بر اهل مجلس هجوم آوردند، «یاغز» با یک نفر دیگر بالاى تخت رفته و از پهلوى راست متوکل چنان زد که تا خاصره پهلوى او را شکافت، آنگاه از پهلوى چپ او زد و او از تخت برانداخت، خودم نعره متوکل را شنیدم.فتح بن خاقان وزیر متوکل فریاد کشید: واى بر شما! این پیشواى شماست، یکى از اتراک با نوک شمشیر چنان بر شکم او زد که از پشتش خارج شد، فتح بن خاقان خود را بر روى متوکل انداخت و هر دو را کشته و در بساطى پیچیدند، منتصر پس از رسیدن به خلافت فرمان دفن آن دو را صادر کرد. (13)
* * * خبر ازقتل متوکل
ابوالقاسم بغدادى گوید: زراره (14) دربان متوکل عباسى به من گفت: روزى متوکل خواست على بن محمد بن رضا (ع) نیز در روز سلام، مانند دیگران راه برود، وزیرش به او گفت: این کار را نکن خوب نیست، پشت سرت بد میگویند. متوکل گفت: لابد باید این کار عملى شود.وزیرش گفت: حالا که چنین است بگذار اول، فرماندهان و اشراف در مقابل تو راه روند، آنگاه او بیاید تامردم گمان نکنند که تو فقط او را در این کار قصد کردهاى، متوکل چنین کرد، امام (ع) در آن راه رفتن شرکت کرد و به زحمت افتاد، فصل تابستان بود، آن حضرت را دیدم که عرق کرده است .با دستمالى عرق او را پاک کرده و گفتم: عموزادهات (متوکل) در این کار تنها شما را قصد نکرده بود، دلگیر نباشید، امام (ع) فرمود: ساکت باش «تمتّعوا فى دارکم ثلثة ایام ذلک و عدٌ غیرُ مکذوب» (15).زراره گوید: نزد من معلمى بود از شیعه که گاهى اوقات با او درباره این مذهب شوخى و مزاح مىکردم، وقت شب که از دربار به منزل آمدم به آن معلم گفتم: اى رافضى! بیا تا به تو خبر دهم از چیزى که امروز از امامتان شنیدهام، گفت: چه چیز شنیدهاى؟گفتم: درباره متوکل چنین گفت، آن مرد گفت: نصیحت مرا قبول کن، اگر على بن محمد (ع) این سخن را ؟فته باشد، احتایط کن هر چه مال و نقدینه دارى پنهان کن، متوکل بعد از سه روز یا مىمیرد و یا کشته مىشود، در آن صورت ممکن است خلیفه بعدى اموال تو را توقیف نماید. من ازگفته او برآشفتم و او را فحش داده طردش کردم، او از پیش من رفت.چون خودم تنها ماندم به فکرم رسید: چه ضررى دارد، احتیاط را از دست ندهم اگر جریانى پیش آید برنده خواهم بود و گرنه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
شناخت مختصرى از زندگانى امام هادى علیه السلام (1)
نویسنده:مهدى پیشوایى
«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - علیه السلام - پیشواى دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد(1). پدرش پیشواى نهم، امام جواد - علیه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود (2).
مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مىگویند (3).
امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامرّأ به شهادت رسید.
خلفاى معاصر حضرت
امام هادى در مدت امامت خود با چند تن از خلفاى عباسى معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:
1 - معتصم، برادر مأمون (217 - 227) (4)
2 - واثق، پسر معتصم (227 - 232).
3 - متوکل، برادر واثق (232 - 248).
4 - منتصر، پسر متوکل (6 ماه).
5 - مستعین، پسر عموى منتصر (248 - 252).
6 - معتزّ، پسر دیگر متوکل (252 - 255).
امام هادى در زمان خلیفه اخیر مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شد.
اوضاع سیاسى، اجتماعى عصر امام
این دوره از خلافت عباسى ویژگیهاى دارد که آن را از دیگر دورهها جدا مىسازد ذیلاً به برخى از این ویژگیها اشاره مىکنیم:
1 - زوال هیبت و عظمت خلافت: خلافت، چه در دوره اموى و چه در دوره عباسى، براى خود هیبت و جلالى داشت، ولى در این دوره بر اثر تسلط ترکان و بردگان بر دستگاه خلافت، عظمت آن از بین رفت و خلافت همچون گویى به دست این عناصر افتاد که آن را به هر طرف مىخواستند پرتاب مىکردند، و خلیفه عملاً یک مقام تشریفاتى بود، ولى در عین حال هر موقع خطرى از جانب مخالفان احساس مىشد خلفا و اطرافیان و عموم کارمندان دستگاه خلافت، در سرکوبى آن خطر نظر واحدى داشتند.
2 - خوش گذرانى و هوسرانى درباریان: خلفاى عباسى در این دوره به خاطر خلأى که بر دستگاه خلافت حکومت مىکرد، به شب نشینى و خوش گذرانى و میگسارى مىپرداختند و دربار خلافت غرق در فساد و گناه بود. صفحات تاریخ اخبار شب نشینیهاى افسانهاى آنان را ضبط نموده است.
3 - گسترش ظلم و بیدادگرى و خودکامگى: ظلم و جور و نیز غارت بیت المال و صرف آن در عیاشیها و خوشگذرانیها جان مردم را به لب آورده بود.
4 - گسترش نهضتهاى علوى: در این مقطع از تاریخ، کوشش دولت عباسى بر این بود که با ایجاد نفرت در جلامعه نسبت به علویان، آنها را تارو مارو سازد. هر موقع کوچکترین شبحى از نهضت علویان مشاهده مىشود، برنامه سرکوبى بى رحمانه آنان آغاز مىگشت، و علت شدت عمل نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلى که برقرار ساخته بود، خود را متزلزل و ناپایدار مىدید و از این نوع نهضتها سخت بیمناک بود.
شیوه علویان در این مقطع زمانى این بود که از کسى نامى نبرند و مردم را به رهبرى «شخص برگزیدهاى از آل محمد» دعوت کنند، زیرا سران نهضت مىدیدند که امامان معصوم آنان، در قلب پادگان نظامى «سامرّأ» تحت مراقبت و مواظبت مىباشند و دعوت به شخص معین مایه قطع رشته حیات او مىگردد. این نهضتها و انقلابها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامى در آن عصر بود و نسبت مستقیمى با میزان فشار و اختناق داشت، به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدى به خاندان نبوت و امامت علاقهمند بود و در زمان او کسى متعرض شیعیان و خاندان علوى نمىشد، قیامى صورت نگرفت.
تواریخ، تنها در فاصله سال 219 تا 270 قمرى، تعداد 18 قیام ضبط کردهاند. این قیامها نوعاً با شکست روبرو شده و توسط حکومت عباسى سرکوب مىگشتند.
علل شکست قیامها
علل شکست این نهضتها و قیامها را از یک سو باید در ضعف رهبرى و فرماندهى این نهضتها جستجو کرد و از طرف دیگر در طرفداران و یاران این رهبران: رهبران نهضتها نوعاً داراى برنامه صحیح و کاملى نبودند و نابسامانیهایى در کار آنها وجود داشت و از طرف دیگر قیام آنها صدر در صد رنگ اسلامى نداشت و از این جهت معمولاً مورد تأیید امامان زمان خود قرار نمىگرفتند.
البته گروهى از یاران و طرفداران این قیامها مردمى مخلص و شیعیان واقعى بودند که تا سر حد مرگ براى اهداف عالى اسلامى مىجنگیدند، ولى تعداد این دسته کم بود و غالب مبارزین کسانى بودند که اهداف اسلامى روشنى نداشتند، بلکه در اثر ظلم و ستمى که بر آنان وارد مىشد، ناراحت شده و در صدد تغییر اوضاع برآمده بودند. این گروه، در صورت احساس شکست و یا احتمال مرگ، رهبر خود را تنها گذاشته از اطراف او پراکنده مىشدند.
چنانکه اشاره شد، اگر بسیارى از این انقلابها مورد تأیید امامان قرار نمىگرفت، یا به این دلیل بود که صد در صد اسلامى نبودند و در اهداف آنها و رهبران آنها انحرافهایى مشاهده مىشد و یا طراحى و برنامه ریزى آنها طورى بود که شکست آنها قابل پیش بینى بود، و لذا اگر امام آشکارا آنها را تأیید مىکرد، در صورت شکست قیام، اساس تشیع و امامت و هسته اصلى نیروهاى شیعه در معرض خطر قرار مىگرفت.
فعالیتهاى مخفى امام
آنگونه که جدول مدت حکومت خلفاى عباسى نشان مىدهد، از میان آنان متوکل از همه بیشتر با امام هادى معاصر بوده است؛ ازینرو موضعگیرى او را در برابر امام ذیلاً توضیح مىدهیم:
متوکل نسبت به بنى هاشم بد رفتارى و خشونت بسیار روا مىداشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مىنمود. وزیر او «عبدالله بن یحیى بن خاقان» نیز پیوسته از بنى هاشم نزد متوکل سعایت مىنمود و او را تشویق به بد رفتارى با آنان مىکرد. متوکل در خشونت واجحاف به خاندان علوى گوى سبقت را از تمامى خلفاى بنى عباس ربوده بود (5).
متوکل نسبت به على - علیه السلام - و خاندانش کینه و عداوت عجیبى داشت و اگر آگاه مىشد که کسى به آن حضرت علاقهمند است، مال او را مصادره مىکرد و خود او را به هلاکت مىرساند (6).
بر اساس همین ملاحظات بود که حضرت هادى - علیه السلام -، بویژه در زمان متوکل، فعالیتهاى خود را به صورت سرّى انجام مىداد و در مناسبات خویش با شیعیان نهایت درجه پنهانکارى را رعایت مىکرد. مؤید این معنا حادثهاى است که آن را مورخان چنین نقل کردهاند:
«محمد بن شرف» مىگوید: همراه امام هادى - علیه السلام - در مدینه راه مىرفتم. امام فرمود: آیا تو پسر شرف نیستى؟ عرض کردم: آرى. آنگاه خواستم از حضرت پرسشى کنم، امام بر من پیشى گرفت و فرمود: «ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل، براى طرح سؤال مناسب نیست»! (7).
این حادثه شدت خفقان حاکم را نشان مىدهد و میزان پنهانکارى اجبارى امام را بخوبى روشن مىسازد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
چگونگی مواجهه امام هادی با خلفای عباسی
نویسنده:عباس جمشیدی
امام هادی در سال 212هجری قمری در منطقه «صریا» که در اطراف مدینه است به دنیا آمد. آن حضرت 42 سال در این جهان زیست و سرانجام در رجب سال 254 هجری قمری به دست معتز عباسی مسموم شد و به شهادت رسید. سوم رجب، سالروز شهادت آن حضرت است. به این مناسبت نوشتار حاضر، نگاهی به ابعاد مواجهه امام دهم(ع) و نوع تعاملی که خلفای عباسی با آن حضرت داشتند را ارائه می دهد. امید است مورداستفاده خوانندگان محترم قرارگیرد.تعامل خلفای عباسیخلفای عباسی می دانستند که باوجود امام هادی(ع) نمی توانند به راحتی دستگاه قدرت را طبق خواسته خود گسترش دهند و مردم را زیر یوغ ستم بکشانند به همین خاطر امام(ع) را در محاصره قرار دادند:الف- انتقال حضرت از مدینه به سامراء: امام هادی(ع) را مانند جد بزرگوارش امام رضا(ع) از مدینه النبی(ص) بالاجبار خارج ساختند تا بیشتر حضرت را در محاصره خود قرار دهند نامه ای به ظاهر محترمانه توسط متوکل نوشته شد تا امام(ع) به سامراء بیاید و او بتواند براحتی نقشه های خود را عملی سازد که مهمترین نقشه او محروم کردن مردم از نور امامت بود. «یزداد» طبیب مسیحی و شاگرد «نجتیشوع» با اشاره به انتقال اجباری امام(ع) به سامراء می گفت: اگر شخصی علم غیب می داند، تنها اوست. او را به اینجا- سامراء- آورده اند تا از گرایش مردم به سوی او جلوگیری کنند زیرا باوجود وی حکومت خود را در خطر می بیند1ب- جلوگیری از ارتباط امام(ع) با شیعیان و مردم عادیخلفا طبق سیاست! خود مردم را به انواع مختلف- تهدید، ارعاب، شکنجه، قتل،...- از امام(ع) دور می ساختند بنابراین شیعیانی که می خواستند به محضر او بشتابند جز در خفا و تحمل مشکلات فراوان راه دیگری نداشتند- که خیلی از افراد توسط افراد امراء دستگیر شده و به مجازات های سنگینی می رسیدند که در تاریخ اسامی آنها ضبط شده است.ج- بازرسی از منزل امام هادی(ع)شب یا روز، صبح یا شب و... فرقی نداشت هرموقع که دلشان می خواست به منزل حضرت هجوم آورده منزل را جستجو می کردند تا شاید با یافتن شمشیری یا... حضرت را متهم به قیام برعلیه حکومت کنند و حضرت را به شهادت برسانند.حتی موقع انتقال حضرت(ع) به سامراء یحیی بن هرثمه- مأمور آوردن حضرت- ابتدا منزل را جستجو کرد و چون چیزی جز تعدادی قرآن و کتاب دعا نیافت از منزل خارج شده تا امام آماده سفر گردند!2د- اذیت و آزار شیعیان:1-شکنجه جسمی: متوکل در سیاهی دل و جنایات سرآمد خلفا است، در حکومت او علویان بسیاری زندانی یا تحت تعقیب قرار گرفتند و بسیاری نیز شهید شدند که نمونه آن «ابن سکیت» است. یار باوفای امام جواد(ع) و امام هادی(ع). شاعر و ادیب نام آور شیعی. جرم او دوستی با علی(ع) و آل علی است. روزی متوکل از او پرسید: این دو فرزند من نزد تو محبوبترند یا حسن(ع) و حسین(ع)؟ (ابن سکیت) از این مقایسه برآشفت و گفت: قسم به خدا (قنبر) غلام علی(ع) درنظر من از تو و دو فرزندت بهتر است3 یا ]نصربن علی جهنی[را به خاطر نقل حدیثی در فضائل اهل بیت هزار تازیانه زدند.فشار اقتصادی چنان بر علویان توسط خلفا سنگین شد که کودکان شیعی از گرسنگی ناله ها سرداده و وضع شیعیان چنان وخیم بود که در تاریخ آمده بانوان علوی یک دست لباس درست برای نماز نداشتند4.در مقابل خلفاء با بیت المال مسلمین برای خود قصرها و کاخهای بیشمار می ساختند و مشغول لهو و لعب بودند کاخهائی همچون؛ شاه، عروس، شبداز، بدیع، ملیح،... در زمان متوکل ساخته می شدند و پولهای فراوانی صرف می شد. مثلاً برای ساخت کاخ «برکواء» بیست میلیون درهم خرج شد. و در همان کاخها جشن های مفصلی برگزار می شد و پولهای مردم صرف عیش و نوش درباریان و مدعوین- غیرشیعی- می گشت.در جشن ختنه کنان پسر متوکل- عبدا... معتز- هشتاد و شش میلیون درهم خرج شد. متوکل 12هزار کنیز داشت5.2-شکنجه روحی: علویانی که زیر سخت ترین شکنجه خلفا بودند روزگار سختی را می گذراندند، ولی در مقابل، امام زمان خود را دارند و آلام دردهایشان امام(ع) بود ولی وقتی که روی یار را نبینند چه کنند؟ در سال 236 قمری علویان دیدند که «دیزج» یهودی الاصل به دستور متوکل قبر مطهر اباعبدالله الحسین(ع) را خراب کرده و زمین ها را صاف کرد و تبدیل به زمین کشاورزی نمود و وقتی هم که دید بازهم مشتاقان حضرتش عاشق دیدارند قوانین سختی گذاشت تا جائی که برای رفتن به زیارت شخص باید دستش قطع می شد؟!اقدامات امام هادی (علیه السلام)1-فعالیت های مخفی حضرت(ع):الف- ارتباط با شیعیان: هدایت شیعیان، کمک به آنها و جوابگویی به مسائل آنها به طرق مختلف.ب) تجدیدنظر در شبکه ارتباطی وکالت:ائمه برای ارتباط با پیروان خود شبکه ارتباطی وکالت را به وجود آورده بودند به این صورت که وکلاء ازطرف امام مأمور بودند که به سؤالات فقهی و عقیدتی و... شیعیان پاسخ داده و بعد از دریافت وجوهات و سؤالات بی پاسخ آن را خدمت امام(ع) برسانند.این شبکه در زمان امام هادی(ع) نیز با تجدیدنظر متناسب با شرایط زمان توسط امام هادی(ع) ادامه داده شد- صرف نظر از کارکرد اصلی آن آمادگی مردم برای زمان غیبت حضرت حجت(ع) بود.2-اتمام فعالیت های فرهنگی توسط امام هادی(ع)الف-نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام): از فعالیت های امام هادی(ع) احیای فرهنگ ولایت بود.1-اشاره به واقعه تاریخی غدیر و فضائل و مناقب ملکوتی حضرت علی(ع).2-زیارت جامعه کبیره که توسط امام هادی(ع) بیان می شود یک دوره امام شناسی جامع و کامل است.ب-بیان مسائل فقهی جامعه: اگرچه سعی خلفاء براین بود که خود به وسیله علماء درباری مردم را از رجوع به سرچشمه ولایت دور سازند ولی بازهم بسیار اتفاق می افتاد که خود ناچار می شدند خدمت امام رسیده از آن حضرت استفاده کنند که البته به نیت ضربه زدن به امامت و... نیز بود.(ب)- کیفر مسیحی زناکار: فردی مسیحی با زن مسلمانی زناکرده و بعد به خاطر ترس مسلمان شد بعضی ها حکم به قتل او دادند و بعضی به آزادی او و... برای حل اختلاف از محضر امام هادی(ع) پرسیدند حضرت با استدلال به آیه 85 و 84 سوره غافر فرمود ]آنقدر باید شلاق بخورد تا بمیرد[ 6نذر مادر متوکل: مادر متوکل نذر کرد که اگر متوکل از مریضی نجات یابد تعداد کثیری (زیاد) دینار صدقه دهد- بعد از خوب شدن او در تعداد واقعی کثیر اختلاف شد امام فرمود: 83 دینار زیرا ]لقد نصرکم ا... فی مواطن کثیره [جنگها و سریه های پیامبر(ص) 83 جنگ بود7.ج-جوابگوئی به شبهات کلامی: در زمان امام هادی(ع) مکتب های عقیدتی و فکری فراوانی وجود داشت که از اساس پوچ بودند ولی طرفدارانی پیدا کرده و در تشیع نیز نفوذ می کردند که امام(ع) با جوابگوئی به آنها مسلمانان را از خطر این شبهات حذف می نمودند که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:1-غلات:افرادی که درباره امام غلو نموده برای او مقام الوهیت قائل شده و گاه نیز خود را منصوب ازطرف امام(ع) معرفی می نمودند و چون خود را شیعه معرفی می کردند موجبات بدنامی برای شیعیان فراهم می شد که امام(ع) با تمام قدرت جلو آنها ایستادند و از این گروه اظهار تبری نمودند.2-واقفیهآنها معتقد بودند که امام کاظم(ع) زنده است و آخرین امام و مهدی موعود است. امام هادی(ع) بشدت با آنها مبارزه می کرد و حتی در جواب نامه یکی از شیعیان فرمود: ]نعم اقنت علیهم فی صلاتک[8آری در قنوت نماز آنها را نفرین کن.3-صوفیهکسانیکه به ظاهر دل از دنیا کنده و از دنیا بدورند و لباس درویشی می پوشند! اگر غذائی یافتند می خورند! و اگر نیافتند صبر می کنند! ولی حقیقت اینست که آنها ریاکارند و راه غلط را می پیمایند امام هادی(ع) درباره آنها فرمود: ]والصوفیه کلهم من مخالفینا و طریقتهم مغایره لطریقتنا و ان هم الا نصاری و مجوس هذ الامه ، اولئک الذین یجهدون فی اطفاء نورا... والله یتم نوره و لوکره الکافرون[9 همه صوفیان از مخالفان ما هستند و برنامه و روش آنها با برنامه و روش ما مغایرت دارد. آنها مطمئناً نصاری و مجوس این امت هستند آنها کسانی هستند که در خاموش نمودن نور خدا سعی می کنند (خداوند نور خود را کامل می کند گرچه کافران نپسندند.)د-تربیت شاگردان :اگرچه دوران امام هادی(ع) دوران اختناق و استبداد بود و برخلاف دوران صادقین (علیهما السلام) آزادی عمل وجود نداشت ولی با این حال حضرت در رشته های مختلف شاگردان فقیهی را تربیت کردند که درنوع خود کم نظیر بودند افرادی مثل: فضل بن شاذان- حسین بن سعید اهوازی- ایوب بن نوح- ابوعلی (حسن بن راشد) حسن بن علی ناصر کبیر، عبدالعظیم حسنی (مدفون در شهر ری) و... که شیخ طوسی(ره) در رجال خود تعداد شاگردان حضرت در علوم مختلف را 185 نفر ذکر می کند10.
پی نوشتها:1-علامه مجلسی بحارالانوار ج50 ص1612-پیشوائی سید مهدی سیره پیشوایان ص581 (تلخیص)3-سیره پیشوایان ص5894-تتمه المنتی شیخ عباس قمی ص238-2395-سیره پیشوایان ص5956-وسایل الشیعه ج18 ص4087-سیره پیشوایان ص6018-بحارالانوار ج82 ص2039-سفینه البحار ج2 ص5810-رجال طوسی ص409-429، سیره پیشوایان ص611
منبع:روزنامه کیهان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 55 صفحه
قسمتی از متن .doc :
1-30 ابزار برقی نیمه هادی
دوران جدید از علم الکترونیک هیدرولیکی برقی با معرفی تراستورها در اواخر دهه 1950 آغاز شد. امروزه انواع مختلفی از ابزار برقی و هیدرولیکی برای کاربرد در فرکانس ها و قدرت های بالا در دسترس وجود دارد. برجسته ترین ابزار برقی و هیدرولیکی تراستورهای محل ورود گیت و خروج روشن خاموش ترانزیستور های دارلینگتون هیدرولیکی برقی و ترانزیستورهای دوقطبی گیت روکشدار شده (iGBIs) می بشند. ابزار هیدرولیکی قبرقی نیمه هادی مهمترین عناصر عملکردی در تمامی کاربردهای تبدیل قدرت برق محسوب می شود.
ابزار برقی اساساً به عنوان سوئیچ هایی برای تبدیل قدرت از یک شکل به شکل یدیگر به کار برده می شوند. آنها در سیتسم های کنترل موتوری ذخایر برقی متداوم انتقال جریان مستقیم با ولتاژ بالا ذخایر قوه گرم سازی القایی و در بسیاری از سایر کاربردهای تبدیل قدرت به کار برده می شوند. بررسی ویژگی های اصلی این ابزارهای موتوری در این فص آمده است.
تیراستور و ترایاک (مهار نیرو)
از تراستورها همچنین یک کننده گاهی کنترل شونده سیلیکونی نام برده می شود. که اساساً یک دستگاه pnpn هم کنشگر سه قسمتی چهار لایه می باش.د که دارای 3 ترمینال یا پایانه می باشد:
آند، کاتد و گیت محل ورودی، خروجی این دستگاه به واسطه ایجاد یک پالس کوتاه در مسیر گیت و کاتد روشن می شود.
به محض روشن شدن دستگاه گیت کنترل خود را برای خاموش کردن دستگاه از دست می دهد. و خاموش شدن به واسطه ایجاد ولتاژ برعکس در آند و کاتد رخ می دهد. شکل تراستور و ویژگی های ولتاژ آمپر آن در نمودار 3001 آمده است. اصولاص 2 طبقه بندی در مورد تیراستورها وجود دارد: دستگاه حرکت برگردان (که جریان متناوب را به جریان مستقیم تبدیل می کند و حرکت وارون می سازد که جریان مستقیم را به متناوب تبدیل می کند) تفاوت میان یک دستگاه تیراستور برگردان و وارون ساز زمان پایین خاموش شدن دومی می باشد. تیراستورهای برگردان پایین است و در کاربردهای دگرسو سازی های طبیعی استفاده می شوند. تیراستورهای وارون ساز در کاربردهای تبدیل برق اضطراری همچون جاپرها dc-dc و وارون سازی dc-ac استفاده می شوند. تیراستورهای وارون ساز به ویسله تبدیل جریان به صفر با استفاده از یک مدار خارجی تبدیل برق خاموش می شوند. و این امر مستلزم اجزای سازنده تبیدل برق اضافی می باشد. از این رو خسارات اضافی در دستگاه وارون ساز جریان را موجب می شود.
تیراستورها در شرایط جریان های موقتی و قابلیت dv/dt بسیار قوی و نیرومند عمل می کنند. ولتاژ پیشین در تیراستورها حدود 5/1 تا 2 ولت می باشد. و حتی در جریان های بیشتر در ترتیب A1000 اغلب به 3 ولت هم می رسد.
هنگامی که میکروولتاژ پیشین کاهش برق دستگاه را در هر جریان ایجاد شده مشخص می کند کاهش برق تغییر یافته تبدیل به فاکتور مسلمی برای تحت تاثیر قرار دادن دمای هم کنشگر و بخش نیم رسانا در فرکانس های بسیار بالا م یشود. به همین علت ماکزیمم فرکانس های متغیر ممکن که از تیراستورها استفاده می کنند، در مقایسه با سایر دستگاه های برقی که در این فصل به آنها اشاره شده است محدودتر می باشد.
تیراستورها دارای قابلیت و توان مقاوم I2t می باشند و به وسیله فیزوها محافظت می شوند. قابلیت جریان فراتاخت بدون تکرار تیراستورها حدود 10 برابر جریان زاویه چهارگوشی دار میانگین ریشته رده بندی شده آنها می باشد. (rms) آنها باید توسط شبکه های اتصالی سربالایی به دلیل تاثیراتdi/d+ , dv محافظت شوند. اگر dr/dt مشخص شد. افزایش یابد تیراستورها ممکن است هدایت جریان را بدون استفاده یک پالس گیت (محل خروج و ورود) شروع کنند. در کاربردهای تبدیل جریان dc به ac لازم است از یک دیود غیر موازنی با میزان سرعت و براورد یکسان و مشابه در طول مسیر هر یک از تیراستورهای اصلی استفاده کنید. تیراستورها تا v 6000 و A 3500 قابل دسترسی و استفاده هستند.
یک ترایاک در واقع به طور عملکرد یک جفت از تیراستورهای برگردان جریان که به طور غیرعادی با هم مرتبط اند می باش.د شکل ترایاک و ویژگی های ولت آمپر آن در نمودار 3002 نمایش داده شده است. بعلت تلفیق و یکی سازی، ترایاک از ویژگی dr/dt دوباره به کار برده شده ضعیف، حساسیت ضعیف جریان گیت ورودی و خروجی در زمان روشن بودن دستگاه طولانی تر بودن مدت زمان خاموشی برخوردار می باش.د ترایاک اساساً در کاربرد های کنترل فاز همچون تنظیم کننده ac برای روشن کردن و کنترل فن و همچنین در رله های حالت جامد به کار برده می شوند.
تیراستورهای خاموش کننده گیت: (GTO)
GTO در واقع ابزار برقی می باشند که با یک پالس کوتاه جریان گیت روشن شده و به واسطه ایجاد یک پالس گیت برعکس جریان خاموش می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 107
موسسه آموزش عالی آزاد هادی
دانشگاه جامع علمی - کاربردی
گزارش کارورزی
عنوان:آموزش فتوشاپ
-----------------------------------
استاد کارورزی:مهندس بابائی
---------------
دانشجو:مینا کوچکی سیاه خاله سر
-----------
رشته تحصیلی:فناوری اطلاعات
--------
زمان تحویل : 9/3/1389
تقدیم به
زیباترین کلمه
مادر.
از زحمات بی دریغ استاد بزرگوارم جناب آقای مهندس بابایی
که همواره مرا با راهنمایی های ارزشمند خودهدایت نمودند
و در نهایت شکیبایی یاری ام فرمودند سپاسگذارم.