دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

نویسنده: استاد مرتضى مطهرى

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

الله نور السموات و الارض مثل نوره...

تفسیر این آیه کریمه در دو قسمت‏بحث‏شد:یک قسمت در اطلاق نور بر ذات مقدس الهى که فرمود «الله نور السموات و الارض‏» و قسمت دوم درباره تمثیلى که آیه کریمه ذکر فرموده است، در واقع خانه‏اى یا خانه‏هایى را در نظر مى‏گیرد که با چراغى-با همان ترتیبى که جلسه پیش عرض کردم-روشن است و این را مثلى نه براى ذات خدا بلکه براى نور خدا در خلق ذکر مى‏کند.راجع به مفاد این مثل مطالبى عرض کردم و وعده دادم که نتیجه آن را در این جلسه بیان کنم.

هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش

همان طورى که قبلا عرض کردم، این آیه کریمه از آیاتى است که نظر بیشتر مفسرین و غیر مفسرین را جلب کرده است.

مطلبى را که شاید تا اندازه‏اى مفاد این آیه را روشن کند برایتان عرض مى‏کنم و آن اینکه در روایات ما یک مطلبى در باب «معرفة الله‏» یعنى در باب خداشناسى آمده است که در ابتدا به نظر بسیار سخت و دشوار مى‏رسد و آن این است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود، و بلکه در روایات ما تعبیر عجیبى آمده است، ظاهرا عبارت این است: «کل معروف بغیره مصنوع‏» یعنى هر چیزى که او را فقط و فقط به وسیله شى‏ء دیگر باید شناخت او مخلوق است و خدا نیست، و این، جمله عجیبى است که «خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود و غیر خدا به خدا شناخته مى‏شود» در صورتى که ما این طور فکر مى‏کنیم-و خیال مى‏کنیم که راه منحصر هم این است-مى‏گوئیم ما عالم را به خود عالم مى‏شناسیم یعنى مخلوق را به خود مخلوق مى‏شناسیم و خدا را به وسیله مخلوق مى‏شناسیم.حتى بعضى از نویسندگان اسلامى -که ابتدا از مصریها شروع شد و بعد هم به غیر مصریها سرایت کرد-گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدا را فقط از راه مخلوق یعنى پس از شناختن مخلوق باید شناخت، و حتى این انحصار را به گردن قرآن گذاشتند.این مطلب به این صورت یعنى به صورت «فقط و انحصار» مسلم حرف غلطى است، [البته] براى مردم مبتدى این طور است، یعنى براى متذکر کردن مبتدیها به خدا، راه ابتدایى و کلاس اول همین است، که خود قرآن هم این کار را کرده است و مخلوقات را آیات و نشانه‏هاى خدا مى‏داند، ولى از این راه، انسان فقط یک نشان اجمالى و مبهمى از خدا پیدا مى‏کند بدون آنکه به آنچه که نامش معرفت‏خدا و شناسایى خداست [دست‏یابد].

مطلب دیگر این است که در قرآن کریم به یک اصلى برخورد مى‏کنیم-که در جلسه قبل هم اشاره کردم-و آن اصل هدایت است، یعنى قرآن هیچ موجودى را کور و گمراه نمى‏داند، همه موجودات را بینا و راه یافته مى‏داند.بگذریم از انسان به حکم اینکه مکلف است راهى را خودش پیدا کند و یک گمراهى نسبى در سطح تکلیف پیدا مى‏کند، در نظام تکوین عرض مى‏کنم (1) .

اصل هدایت در قرآن

در آیات قرآن به مساله هدایت همه موجودات، تصریح مى‏کند، از زبان موسى(ع)نقل مى‏کند که وقتى فرعون گفت‏خداى تو کیست، خدایت را به ما معرفى کن، گفت:

«ربنا الذی اعطى کل شى‏ء خلقه ثم هدى‏» (2) در این جمله به دو برهان اشاره شده است:یکى برهان نظم که خدا به هر مخلوقى آنچه را که برایش امکان داشت و شایستگى داشت داد، یعنى نظام موجود، «ثم هدى‏» مطلب دیگرى است، یعنى بعد هم هر موجودى را نسبت‏به آینده خودش و هدف خودش و کمال خودش روشن کرد و راهنمایى نمود.

در سوره اعلى مى‏خوانیم: «الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى‏» (3) .و من در بین مفسرین تنها «فخر رازى‏» را دیدم که متوجه این نکته شده است-و ظاهرا این تعبیر از او باشد-که:براى اولین بار قرآن این نکته را براى مردم بیان کرد که اصل نظام مخلوقات یک مطلب است و یک شاهد بر وجود حق است و اصل هدایت موجودات مطلب دیگر و شاهد دیگرى بر وجود حق است.جهان از آن جهت که یک ماشین است‏یک حساب دارد، [به عبارت دیگر نظام مخلوقات یک اصل است]و اینکه یک نیروى مرموز ناشناخته‏اى «غریزه مانند» هر موجودى را به جلو مى‏کشاند اصل دیگرى است.حال هدایت موجودات و اینکه خداوند هر موجودى را به مقصدى از مقصدها هدایت کرده چگونه است؟این هم درست مثل مساله معرفت است، یعنى هر موجودى اول به سوى خدا هدایت مى‏شود، بعد به سوى مقصد دیگر، یعنى خداوند «غایة الغایات‏» است و هر مقصدى مقصد بودن خودش را از خدا دارد.

اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزى نورانیت‏خودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به خود، هر چیزى به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است، و هر چیزى به وسیله خدا «مهتدى الیه‏» است، یعنى به سوى او راه یافته مى‏شود و مقصد واقع مى‏شود، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را داراى نوعى حیات و زندگى و شعور مى‏داند.در دو سه آیه بعد تصدیق مى‏کند: «الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه‏» این دیگر نتیجه منطقى همین مطلب است.نتیجه منطقى «الله نور السموات و الارض‏» همین است که: «ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم‏» (4) .

همان طورى که موجودات درجات و مراتب دارند، به تناسب درجاتشان هدایتها هم فرق مى‏کند.جماد در حد خودش هدایت دارد، نبات در حد خودش، حیوان در حد خودش، و انسان از نظر فردى و اجتماعى درجات هدایتى دارد در حد خودش (5) .

در جلسه پیش عرض کردم که چه در روایات و چه در غیر روایات، یعنى کلمات مفسرین و علما، راجع به این مثل-که این مثل ناظر به چیست-بیانات مختلفى شده است.بعضى این مثل را براى کل جهان دانسته‏اند یعنى به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته‏اند که این دار وجود و دار هستى یک خانه تاریک نیست، خانه‏اى است که پرنورترین چراغها در آن وجود دارد(آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پر نورترین چراغهاى عصر ذکر کرده است)پس جهان هستى تاریک و کور نیست، و بعضى این مثل را در مورد انسان پیاده کرده‏اند.راجع به انسان هم در جلسه پیش مطالبى عرض کردیم، حالا یک بیان مختصرى که جامع همه اینها باشد عرض مى‏کنیم.

انواع هدایت

مى‏گویند هدایت چند نوع است: «هدایت طبیعى‏» که در طبیعت‏بى‏جان هم وجود دارد. هدایت‏حسى‏» یعنى همین حواس ما.تمام اینها چراغهاى هدایتى است که در وجود انسان یا حیوان هست. «هدایت غریزى‏» که در هر حیوانى یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوى مقصدش رهبرى مى‏کند. «هدایت عقل‏» :

خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند.دین خودش یک نوع هدایت دیگرى است که آن را «هدایت وحى‏» مى‏نامند.

این مثل را بعضى راجع به هدایت عمومى موجودات پیاده کرده‏اند و بعضى در مورد انسان(که البته برخى گفته‏اند مقصود تمام هدایتهایى است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتى هدایت وحى، و بعضى آن را مخصوص «هدایت عقل‏» دانسته‏اند که گفتیم در بیان بو على چنین است).بعضى هم آن را در مورد «هدایت وحى‏» پیاده کرده‏اند که در روایات، این مطلب آمده است که «مشکات‏» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح‏» همان نور وحى است که بر ایشان نازل شده است، تا آخر، که قبلا عرض کردم.

هیچ مانعى ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهى‏» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد، مخصوصا همین که عرض کردیم دو بیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کرده‏اند، یکى در مورد هر فرد انسان یعنى یک مؤمن و یکى در مورد جامعه انسانى از نظر هدایت وحى.

هر دوى اینها بیانات بسیار عمیقى است‏خصوصا با توجه به آیه بعد که مى‏فرماید: «فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه‏» .

در یک روایت که جلسه قبل مقدارى از آن را عرض کردم، از یک تعبیرى در آیه استفاده شده است.در آیه این طور آمده است که مثل نور الهى و هدایت الهى مثل یک مشکات است-یک چراغدان-که در آن چراغى قرار بگیرد و آن چراغ در یک قندیل و شیشه‏اى قرار بگیرد.طبعا این سؤال به وجود مى‏آید که چرا اصلا قرآن این طور تعبیر کرده است، مى‏توانست‏بگوید: «کمشکوة فیها زجاجة، فى الزجاجة مصباح(فیها مصباح)» چراغى باشد، اما مى‏گوید مشکاتى که در آن چراغى باشد، و بعد مى‏گوید و چراغ در شیشه‏اى.

روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده‏اند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتى باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه‏اى منتقل شود، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از «مشکوة‏» مشکات نبوت است و مقصود از «زجاجة‏» ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پر برکتى که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و[اینها]نتیجه دعاى ابراهیم است.این مطالبى که راجع به این آیه عرض کردم در واقع حاشیه‏اى بود راجع به مطالبى که در جلسه قبل عرض کرده بودم.

مقصود از «بیوت‏» چیست ؟



خرید و دانلود  اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص


اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

نویسنده: استاد مرتضى مطهرى

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

الله نور السموات و الارض مثل نوره...

تفسیر این آیه کریمه در دو قسمت‏بحث‏شد:یک قسمت در اطلاق نور بر ذات مقدس الهى که فرمود «الله نور السموات و الارض‏» و قسمت دوم درباره تمثیلى که آیه کریمه ذکر فرموده است، در واقع خانه‏اى یا خانه‏هایى را در نظر مى‏گیرد که با چراغى-با همان ترتیبى که جلسه پیش عرض کردم-روشن است و این را مثلى نه براى ذات خدا بلکه براى نور خدا در خلق ذکر مى‏کند.راجع به مفاد این مثل مطالبى عرض کردم و وعده دادم که نتیجه آن را در این جلسه بیان کنم.

هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش

همان طورى که قبلا عرض کردم، این آیه کریمه از آیاتى است که نظر بیشتر مفسرین و غیر مفسرین را جلب کرده است.

مطلبى را که شاید تا اندازه‏اى مفاد این آیه را روشن کند برایتان عرض مى‏کنم و آن اینکه در روایات ما یک مطلبى در باب «معرفة الله‏» یعنى در باب خداشناسى آمده است که در ابتدا به نظر بسیار سخت و دشوار مى‏رسد و آن این است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود، و بلکه در روایات ما تعبیر عجیبى آمده است، ظاهرا عبارت این است: «کل معروف بغیره مصنوع‏» یعنى هر چیزى که او را فقط و فقط به وسیله شى‏ء دیگر باید شناخت او مخلوق است و خدا نیست، و این، جمله عجیبى است که «خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود و غیر خدا به خدا شناخته مى‏شود» در صورتى که ما این طور فکر مى‏کنیم-و خیال مى‏کنیم که راه منحصر هم این است-مى‏گوئیم ما عالم را به خود عالم مى‏شناسیم یعنى مخلوق را به خود مخلوق مى‏شناسیم و خدا را به وسیله مخلوق مى‏شناسیم.حتى بعضى از نویسندگان اسلامى -که ابتدا از مصریها شروع شد و بعد هم به غیر مصریها سرایت کرد-گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدا را فقط از راه مخلوق یعنى پس از شناختن مخلوق باید شناخت، و حتى این انحصار را به گردن قرآن گذاشتند.این مطلب به این صورت یعنى به صورت «فقط و انحصار» مسلم حرف غلطى است، [البته] براى مردم مبتدى این طور است، یعنى براى متذکر کردن مبتدیها به خدا، راه ابتدایى و کلاس اول همین است، که خود قرآن هم این کار را کرده است و مخلوقات را آیات و نشانه‏هاى خدا مى‏داند، ولى از این راه، انسان فقط یک نشان اجمالى و مبهمى از خدا پیدا مى‏کند بدون آنکه به آنچه که نامش معرفت‏خدا و شناسایى خداست [دست‏یابد].

مطلب دیگر این است که در قرآن کریم به یک اصلى برخورد مى‏کنیم-که در جلسه قبل هم اشاره کردم-و آن اصل هدایت است، یعنى قرآن هیچ موجودى را کور و گمراه نمى‏داند، همه موجودات را بینا و راه یافته مى‏داند.بگذریم از انسان به حکم اینکه مکلف است راهى را خودش پیدا کند و یک گمراهى نسبى در سطح تکلیف پیدا مى‏کند، در نظام تکوین عرض مى‏کنم (1) .

اصل هدایت در قرآن

در آیات قرآن به مساله هدایت همه موجودات، تصریح مى‏کند، از زبان موسى(ع)نقل مى‏کند که وقتى فرعون گفت‏خداى تو کیست، خدایت را به ما معرفى کن، گفت:

«ربنا الذی اعطى کل شى‏ء خلقه ثم هدى‏» (2) در این جمله به دو برهان اشاره شده است:یکى برهان نظم که خدا به هر مخلوقى آنچه را که برایش امکان داشت و شایستگى داشت داد، یعنى نظام موجود، «ثم هدى‏» مطلب دیگرى است، یعنى بعد هم هر موجودى را نسبت‏به آینده خودش و هدف خودش و کمال خودش روشن کرد و راهنمایى نمود.

در سوره اعلى مى‏خوانیم: «الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى‏» (3) .و من در بین مفسرین تنها «فخر رازى‏» را دیدم که متوجه این نکته شده است-و ظاهرا این تعبیر از او باشد-که:براى اولین بار قرآن این نکته را براى مردم بیان کرد که اصل نظام مخلوقات یک مطلب است و یک شاهد بر وجود حق است و اصل هدایت موجودات مطلب دیگر و شاهد دیگرى بر وجود حق است.جهان از آن جهت که یک ماشین است‏یک حساب دارد، [به عبارت دیگر نظام مخلوقات یک اصل است]و اینکه یک نیروى مرموز ناشناخته‏اى «غریزه مانند» هر موجودى را به جلو مى‏کشاند اصل دیگرى است.حال هدایت موجودات و اینکه خداوند هر موجودى را به مقصدى از مقصدها هدایت کرده چگونه است؟این هم درست مثل مساله معرفت است، یعنى هر موجودى اول به سوى خدا هدایت مى‏شود، بعد به سوى مقصد دیگر، یعنى خداوند «غایة الغایات‏» است و هر مقصدى مقصد بودن خودش را از خدا دارد.

اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزى نورانیت‏خودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به خود، هر چیزى به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است، و هر چیزى به وسیله خدا «مهتدى الیه‏» است، یعنى به سوى او راه یافته مى‏شود و مقصد واقع مى‏شود، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را داراى نوعى حیات و زندگى و شعور مى‏داند.در دو سه آیه بعد تصدیق مى‏کند: «الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه‏» این دیگر نتیجه منطقى همین مطلب است.نتیجه منطقى «الله نور السموات و الارض‏» همین است که: «ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم‏» (4) .

همان طورى که موجودات درجات و مراتب دارند، به تناسب درجاتشان هدایتها هم فرق مى‏کند.جماد در حد خودش هدایت دارد، نبات در حد خودش، حیوان در حد خودش، و انسان از نظر فردى و اجتماعى درجات هدایتى دارد در حد خودش (5) .

در جلسه پیش عرض کردم که چه در روایات و چه در غیر روایات، یعنى کلمات مفسرین و علما، راجع به این مثل-که این مثل ناظر به چیست-بیانات مختلفى شده است.بعضى این مثل را براى کل جهان دانسته‏اند یعنى به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته‏اند که این دار وجود و دار هستى یک خانه تاریک نیست، خانه‏اى است که پرنورترین چراغها در آن وجود دارد(آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پر نورترین چراغهاى عصر ذکر کرده است)پس جهان هستى تاریک و کور نیست، و بعضى این مثل را در مورد انسان پیاده کرده‏اند.راجع به انسان هم در جلسه پیش مطالبى عرض کردیم، حالا یک بیان مختصرى که جامع همه اینها باشد عرض مى‏کنیم.

انواع هدایت

مى‏گویند هدایت چند نوع است: «هدایت طبیعى‏» که در طبیعت‏بى‏جان هم وجود دارد. هدایت‏حسى‏» یعنى همین حواس ما.تمام اینها چراغهاى هدایتى است که در وجود انسان یا حیوان هست. «هدایت غریزى‏» که در هر حیوانى یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوى مقصدش رهبرى مى‏کند. «هدایت عقل‏» :

خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند.دین خودش یک نوع هدایت دیگرى است که آن را «هدایت وحى‏» مى‏نامند.

این مثل را بعضى راجع به هدایت عمومى موجودات پیاده کرده‏اند و بعضى در مورد انسان(که البته برخى گفته‏اند مقصود تمام هدایتهایى است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتى هدایت وحى، و بعضى آن را مخصوص «هدایت عقل‏» دانسته‏اند که گفتیم در بیان بو على چنین است).بعضى هم آن را در مورد «هدایت وحى‏» پیاده کرده‏اند که در روایات، این مطلب آمده است که «مشکات‏» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح‏» همان نور وحى است که بر ایشان نازل شده است، تا آخر، که قبلا عرض کردم.

هیچ مانعى ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهى‏» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد، مخصوصا همین که عرض کردیم دو بیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کرده‏اند، یکى در مورد هر فرد انسان یعنى یک مؤمن و یکى در مورد جامعه انسانى از نظر هدایت وحى.

هر دوى اینها بیانات بسیار عمیقى است‏خصوصا با توجه به آیه بعد که مى‏فرماید: «فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه‏» .

در یک روایت که جلسه قبل مقدارى از آن را عرض کردم، از یک تعبیرى در آیه استفاده شده است.در آیه این طور آمده است که مثل نور الهى و هدایت الهى مثل یک مشکات است-یک چراغدان-که در آن چراغى قرار بگیرد و آن چراغ در یک قندیل و شیشه‏اى قرار بگیرد.طبعا این سؤال به وجود مى‏آید که چرا اصلا قرآن این طور تعبیر کرده است، مى‏توانست‏بگوید: «کمشکوة فیها زجاجة، فى الزجاجة مصباح(فیها مصباح)» چراغى باشد، اما مى‏گوید مشکاتى که در آن چراغى باشد، و بعد مى‏گوید و چراغ در شیشه‏اى.

روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده‏اند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتى باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه‏اى منتقل شود، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از «مشکوة‏» مشکات نبوت است و مقصود از «زجاجة‏» ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پر برکتى که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و[اینها]نتیجه دعاى ابراهیم است.این مطالبى که راجع به این آیه عرض کردم در واقع حاشیه‏اى بود راجع به مطالبى که در جلسه قبل عرض کرده بودم.

مقصود از «بیوت‏» چیست ؟



خرید و دانلود  اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص


تحقیق در مورد دیویدهیوم ودیدگاهها 46 ص (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

(( دانشگاه پیام نور ))

نام تحقیق :

 

درس :

فلسفه علم تاریخ

استا د ارجمند :

دکتر هروی

دانشجو:

زهرا بهرامی

(( فهرست مطالب ))

عنوان صفحه

الف - مقدمه ای بر دیدگاه دیوید هیوم 3

ب – دیدگاههای هیوم 16

1- علیت استقراء 16

2- جهان خارج 20

3- نفس 24

4- هیوم و اخلاق 30

5- خدا و اختیار 38

6- معجزه و هیوم 40

7- شکا کیت و اول شخص 43

منابع و مأخذ 46

الف )مقدمه ای بردیدگاههای دیوید هیوم :

کسی که اکثرا او را بزگترین فیلسوفی می دانند که آثارش را به زبان انگلیسی نوشته مردی بنام دیوید هیوم که اصلا اسکاتلندی بود نه انگلیسی و در 1711 در ادینورو به دنیا آمد . هیوم بعضی از بهترین آثارش را هنگامی نوشت که هنوز بسیار جوان بود . در حدود 18 سالگی نوعی مکاشفه عقلی برایش دست داد و هشت سال بعد را صرف نوشتن کتابی کرد بنام رساله طبیعی انسان کرد که با اقبال ناچیز ودرک حتی ناچیزترروبه رو شد و به گفته خودش مرده از چاپخانه متولد شد . بنابراین در سنین بین سی چهل ، هیوم در صدد بر آمد دوباره آن را بصورتی مردم پسندتر بنویسد . نتیجه این کار دو مجله کوچکتر بود . یکی تحقیق درباره فهم انسان و دیگر تحقیق در مبادی اخلاق . اما اقبال عمومی به این دو کتاب هم بهتر از کتاب اصلی نبود . در سنین بین چهل و پنجاه کتابی در زمینه تاریخ بریتانیا نوشت .

هیوم در زمان حیات همچنین به عنوان اقتصاددان شهرتی به هم رساند . در جنگ جانشینی اتریش در دو لشکر کشی به عنوان افسر ستاد خدمت کرد و دو سال در سنین متجاوز از 50 دبیر سفارت بریتانیا در پاریس و بعد معاون وزارت خارجه بود.

در فرانسه هیوم به ( دیوید مهربان ) معروف بود و در شهر زادگاهش اسم او خیابان دیویدقدیس خوانده می شود . با توجه به چنین نسبتی شاید یکی از بازیهای روزگار بود که هیوم در آن ایام پنهانی سرگرم نوشتن آخرین شاهکار فلسفی خود یعنی نقدی عمیق و کوبنده بر دین بود . گفت و شنود درباره دین طبیعی که به عقیده بعضی بهترین کار اوست در 1779 به چاپ رسید . هیوم شخصیتی بی اندازه جذاب و دلنشین دارد ولی همچنین باید او را عامل شکوفندگی بزرگ حیات فکری و عقلی ادینبوردو در قرن 18 بدانیم که امروز از آن بعنوان نهضت روشنگری اسکاتلند یاد میکنیم .نهضتی که بزرگترین فیلسوف و بزرگترین اقتصاد دان و بزرگترین زندگینامه نویس انگلیسی زبان یعنی بترتیب دیوید هیوم . ادام اسمیت و جیمز بازول را بوجود آورد .

در حال حاضر کتاب و نوشته درباره هیوم فراوان است و پروفسور جان پاسمور استاد دانشگاه ملی استرالیا و نویسنده یکی از بهترین این کتابها موسوم به مقاصد هیوم برای بحث درباره آثار او با من در اینجا حضور دارد .

فیلسوف اسکاتلندی ، دیوید هیوم ( 1711تا 1776 ) مهمترین و تاثیر گذارترین تجربه گرای انگلیسی در قرن هیجدهم بود . او از خانواده ای اصیل و ثروتمند بود ، برای مدتی به کار سیاسی اشتغال داشت و در پاریس دبیر و منشی سفارشات شد . شاهکار فلسفی او – رساله درباره طبیعت آدمی – در اوایل بیست شش سالگی نوشته شد و با وجود آثاری که بعداً نوشت بی نظیر ماند . در بازگشت به اسکاتلند کار ادبی خود را در جو فعالیت فکری ای که ان زمان در ان کشور حاکم بود ادامه دارد ، و علاوه بر کتاب تحقیقات ( 1784 تا 51 ) ( که خلاصه ویراسته و تجدید نظر شده رساله میباشد )رسالات ادبی ،سیاسی و فلسفی فراوانی را به رشته تحریر در اورد . او همچنین کتاب تاریخ بریتانیای کبیر ( 7-1752 )را تالیف کرد ، که به جهت دقت ،دانش و بینش انسانی که در ان به کار رفته شایان ذکر است . هیوم از حیث دیدگاه فکری شکاک و ازاد اندیش ، و با وجود این محافظه کاری زبان اور و ثابت



خرید و دانلود تحقیق در مورد دیویدهیوم ودیدگاهها 46 ص (word)


تحقیق در مورد نور در معماری 19 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نور در معماری

زیبائی که به چشم می آید از پرتو نور و روشنائی است و گرنه در تاریکی ،زیبائی مفهومی ندارد.زیبائی حقیقتی با نور معرفت درک می گردد و زیبائی ظاهری با عزیزترین حس ما که بینائی است دیده می شود. نور و روشنایی چه ظاهری و چه عرفانی باعث می شود که زیبائی به چشم آید و رنگ و سایر زیبائیهای شیء جلوه کند. بنابراین بحث نور و پرداختن به آن می تواند در مباحث زیبائی شناسی و هنر جایگاه ویژه ای داشته باشد. از جمله علوم و هنرهایی که می توان به نقش نور در آن اشاره داشت ،هنر معماری است که بحث مفصلی را در زمینه روند بهره گیری از نور طبیعی به خود اختصاص می دهد. ابزار و وسایل روشنایی نیز به عنوان عواملی که تأمین کننده ی نور مصنوعی هستند ،مطرح می باشند. در هنر معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار ،نظم فضایی، مصالح، رنگ و … مطرح می شود و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند. یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی، توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود. در تاریخ نقاشی توجه به نور در دوره امپرسیونیست ها دیده می شود. هنگامی که نقاشان آتلیه های خود را ترک می کردند و در زیر نور خورشید با نور طبیعی مشغول نقاشی شدند. از مشخصات این سبک توجه به رنگ و نور در ساعات مختلف روز و انعکاس رنگ های اشیاء مختلف در یکدیگر و تأثیر رنگ های پیرامونی و به کار بردن رنگ های خاص و ناب می شد. این مقاله به بررسی نقش نور در معماری و معماری داخلی به عنوان یک جزء سازنده و مفهوم بخش می پردازد و در خاتمه امید بر این دارد که در آینده در ساختمان ها همانند نیاکانمان شاهد به کارگیری نور طبیعی به صورت یک عنصر کاملاً اثر بخش باشیم.

نور و بشر

از دوران ماقبل تاریخ همواره اجسام نورانی که تجسمی از یک شیء زنده را در ذهن بیدار  می کردند توسط بشر مورد ستایش و احترام قرار گرفته و مشتاقانه برایشان جشن می گرفتند،   آن ها را عبادت کرده و می پرستیدند.این توجه بیش از اندازه به عنصر نور در اغلب فرهنگ های اولیه بشری و در جوامعی با آداب و رسوم و عقاید مذهبی متفاوت همچنان در طول زمان مشاهده می شود. برخی از جوامع نور خورشید را در تشریفات مذهبی شان به کار می بردند و برخی دیگر درخشش اجسام نورانی را به عنوان عامل ایجاد فعل و انفعالاتی رمزآلود جهت دست یابی به حیطه هایی ماورای دنیای زمینی تلقی می کردند. حتی امروزه در بسیاری از مدارس شرقی که به تدریس یوگا اشتغال دارند برای ایجاد تمرکز ذهنی از اجسام نورانی مانند لامپ، خورشید، ماه، بلور و نور آتش استفاده می کنند. در اغلب ادیان، نور نماد عقل الهی و منشأ تمام پاکی ها و نیکی ها است و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد. در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی، یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل در معماری اغلب بناهای مذهبی نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است. فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند.انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیاء و احجام در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو   می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود.

تاریخچه بهره گیری از نور طبیعی در معماری ایران

دانستن روند بهره گیری از نور خورشید به اندازه روند شکل گیری مصالح و یا شکل های مختلف زیربنائی ساختمان جهت طراحی بسیار لازم می باشد.اولین تاریخی که ما از آن اطلاع داریم سده ی سوم هزاره چهارم ق.م می باشدکه در آن زمان جهت کسب نور و سایه از ایجاد اختلاف سطح در دیواره های خارجی استفاده می کردند. در شهر سوخته از هزاره های سوم و دوم ق.م از روی آثار خانه هایی که دیوار آنها تا زیر سقف باقی مانده بود می توان استنباط کرد که هر اطاق از طریق یک در به خارج ارتباط داشته و فاقد پنجره بوده اند، در دوره عیلام در حدود ۱۳۰۰ و ۱۴۰۰ ق.م نیز نمونه ای از پنجره های شیشه ای بدست آمده که شامل لوله هایی از خمیر شیشه می باشد که در کنار هم و در داخل یک قاب جای می گرفته و بطور حتم جهت روشن کردن داخل بنا مورد استفاده بود. از جمله کهنترین مدارک و نمونه های در و پنجره در معماری ایران را شاید بتوان در نقش قلعه های مادی در آثار دوره شاروکین یافت. از روی نقش برجسته آشوری می توان روزنه هایی را که بر روی برج ها ساخته شده اند تشخیص داد. در دوره هخامنشی در تخت جمشید وضع درها به خوبی روشن و پاشنه گرد آن ها اغلب به جای مانده است، همچنین در این کاخ ها بالای درها و حتی بام ها، روزن ها و جام خانه هایی داشته وگرنه فضای بزرگ و سرپوشیده آن ها را چگونه چند جفت در که اغلب بسته بوده روشن می کرده است؟

در اصل از خصوصیات سبک پارسی، تعبیه سایبان و آفتابگیر منطقی و ضروری برای ساختمان هاست. در این دوره از اصل اختلاف سطح، جهت جذب نور به داخل استفاده می شد. بر اساس تحقیقات پروفسور ولفانگ معلوم شده که انحراف زوایای بناهای تخت جمشید بر اساسی بنیاد گذاشته شده که بوسیله ایجاد سایه روشن های گوناگون تعیین روز اول سال و فصول مختلف میسر شده و این انحراف به معمار ایرانی اجازه می داده مکان های مورد نیاز برای زیستن را به صورتی بسازد که در فصول مختلف سال هر خانه به مقدار لازم از آفتاب و روشنایی استفاده نماید. از نورگیری بناهای اشکانی اطلاع چندانی در دست نیست ولی سرپرسی سایکس در مورد کاخ هاترا می گوید: تالارهای این مجموعه تماما دارای سقف چوبی بوده اند. ارتفاع آن ها مختلف و نیز روشنائی آن ها از دهنه و هلال هایی بوده که به سمت مشرق باز می شدند. از روی تصویر بازسازی شده نسا که نورگیری بنا را توسط سقف خرپا نشان می دهد این احتمال را ممکن می سازد که اشکانیان از این روش برای نورگیری بنا استفاده می کردند. ساسانیان تمایل به نشان دادن تضاد بین سایه و روشنائی داشته اند و این امر د رتمام بناهای آن ها مشهود است. نوک  گنبد های بناهای چهار طاقی آن ها بصورت روزنه درآمده زیرا برای افروختن آتش بدان احتیاج داشته اند. ایوان کرخه در خوزستان، طرز نور گرفتن از



خرید و دانلود تحقیق در مورد نور در معماری 19 ص


تحقیق در مورد نور و امواج الکترومغناطیس

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 26 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نور و امواج الکترومغناطیس

مقدمه

امروزه می دانیم که نور یک موج الکترمغناطیسی است و بخش بسیار کوچکی از طیف الکترمغناطیسی را تشکیل می دهد. بنابراین برای شناخت نور بایستی به بررسی امواج الکترومغناطیسی پرداخت. اما از آنجاییکه مکانیک کلاسیک قادر به توضیح کامل امواج الکترومغناطیسی نیست، الزاماً بایستی به مکانیک کوانتوم مراجعه کرد. اما قبل از وارد شدن به مکانیک کوانتوم لازم است با برخی از خواص نور آشنا شد و دلیل نارسایی مکانیک کلاسیک را دانست. لذا در این فصل دانش نور را تا پیش از ارائه شدن رابطه ی مشهور پلانک بررسی می کنیم و در فصل جداگانه ای خواص امواج الکترومغناطیسی بعد از مکانیک کوانتوم و نسبیت بررسی خواهد شد.

خواص نور

نخستین مسئله ای مهم جلوه می کرد این بود که نور چیست؟ از آنجاییکه عامل دیدن بود و در تاریکی چیزی دیده نمی شد، سئوال این بود که نور چیست؟ چرا می بینیم و نور چگونه و توسط چه چیرزی تولید می شود؟ بالاخره این نظریه پیروز شد که نور توسط اجسام منیر نظیر خورشید و مشعل تولید می شود. بعد از آن مسئله انعکاس نور مورد توجه قرار گرفت و اینکه چرا برخی از اجسام بهتر از سایر اجسام نور را باز تابش می کنند؟ چرا نور از برخی اجسام عبور می کند و از برخی دیگر عبور نمی کند؟ چرا نور علاوه بر آنکه سبب دیدن است موجب گرم شدن نیز می شود؟ نور چگونه منتقل می شود؟ سرعت آن چقدر است؟ و سرانجام ماهیت نور و نحوه ی انتقال آن چیست؟

نخستین آزمایش مهم نور توسط نیوتن در سال 1666 انجام شد. وی یک دسته اشعه نور خورشید را که از شکاف باریکی وارد اتاق تاریکی شده بود، بطور مایل بر وجه یک منشور شیشه ای مثلث القاعده ای تابانید. این دسته هنگام ورود در شیشه منحرف شد و سپس هنگام خروج از وجه دوم منشور باز هم در همان جهت منحرف شد.

نیوتن دسته اشعه خارج شده را بر یک پرده سفید انداخت. وی مشاهده کرد که به جای تشکیل یک لکه سفید نور، دسته اشعه در نوار رنگینی که به ترتیب مرکب از رنگهای سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی و بنفش است پراکنده شده است. نوار رنگینی را که از مولفه های نور تشکیل می شود، طیف می نامند.

نیوتن نظر داد که نور از ذرات بسیار ریز - دانه ها - تشکیل می شود که با سرعت زیاد حرکت می کند. علاوه بر آن به نظر نیوتن نور در محیط غلیظ باسرعت بیشتری حرکت می کند. اگر نظر نیوتن در مورد سرعت نور درست می بود می بایست سرعت نور در شیشه بیشتر از هوا باشد که می دانیم درست نیست.

هویگنس در سال 1690 رساله ای در شرح نظریه موجی نور منتشر کرد. طبق اصل هویگنس حرکت نور به صورت موجی است و از چشمه های نوری به تمام جهات پخش می شود. هویگنس با به کاربردن امواج اصلی و موجک های ثانوی قوانین بازتاب و شکست را تشریح کرد. هویگنس نظر داد که سرعت نور در محیط های شکست دهنده کمتر از سرعت نور در هوا است که درست است.

پیروزی نظریه موجی نور

نظریه دانه ای نیوتن هرچند بعضی از سئوالات را پاسخ می گفت، اما باز هم پرسش هایی وجود داشت که این نظریه نمی توانست برای آنها جواب قانع کننده ای ارائه دهد. مثلاً چرا ذرات نور سبز از ذرات نور زرد بیشتر منحرف می شوند؟ چرا دو دسته اشعه ی نور می توانند بدون آنکه بر هم اثر بگذارند، از هم بگذرند؟

اما بر اساس نظریه موجی هویگنس، دو دسته اشعه ی نورانی می توانند بدون آنکه مزاحمتی برای هم فراهم کنند از یکدیگر بگرند. هویگنس نمی دانست که نور موج عرضی است یا موچ طولی، و طول موج های نور مرئی را نیز نمی دانست. ولی چون نور در خلاء نیز منتشر می شود، وی مجبور شد محیط یا رسانه حاملی برای این انتشار این امواج در نظر بگیرد. هویگنس تصور می کرد که این امواج توسط اتر منتقل می شوند. به نظر وی اتر محیط و مایع خیلی سبکی است و همه جا، حتی میان ذرات ماده نیز وجود دارد.

نظری هویگنس نیز بطور کامل رضایت بخش نبود، زیرا نمی توانست توضیح دهد که چرا سایه ی واضح تشکیل می شود، یا چرا امواج نور نمی توانند مانند امواج صوت از موانع بگذرند؟

نظریه موجی و دانه ای نور بیش از یکصد سال با هم مجادله کردند، اما نظریه دانه ای نیوتن بیشتر مورد قبول واقع شده بود، زیرا از یکطرف منطقی تر به نظر می رسید و از طرف دیگر با نام نیوتن همراه بود. با وجود این هر دو نظریه فاقد شواهد پشتوانه ای قوی بودند. تا آنکه بتدریج دلایلی بر موجی بودن نور ارائه گردید



خرید و دانلود تحقیق در مورد نور و امواج الکترومغناطیس