لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
ضرورت استقلال بانک مرکزی
تاریخچهء ایجاد بانک مرکزی
شکلگیری بانک مرکزی به قرن 17 میلادی مربوط میشود. نخستین بانک مرکزی دنیا، ریکز بانک سوئد بود که سال 1656 میلادی تاسیس شد و در سال 1668 به عنوان بانک دولتی و ملی سوئد درآمد. بانک انگلستان نیز که سال 1694 تاسیس شد در زمرهء قدیمیترین بانکهای مرکزی دنیا به شمار میرود. بانک انگلستان در مقابل اجازهء انتشار اسکناس، استقراض دولت را تامین میکرد. به تدریج ذخایر کشور انگلستان به بانک سپرده شد و در نیمهء دوم قرن نوزدهم، بانک انگلستان به صورت بانک تنظیمکنندهء اعتبارات و آخرین وامدهنده درآمد. بانک فرانسه نیز سال 1800 به وجود آمد و به تدریج به عنوان بانک عامل دولت و ناشر اسکناس و همچنین نگهدارندهء ذخایر و آخرین اعطاکنندهء وام درآمد. بانک هلند سال 1814، بانک اتریش 1817، بانک کپنهاگ (دانمارک) 1818، بانک بلژیک 1850، بانک اسپانیا 1856، بانک روسیه1860، بانک رایش آلمان 1875 و بانک ژاپن 1882 تاسیس شدند. تاسیس بانک مرکزی در ایران نیز به سال 1339 هجری شمسی باز میگردد. به این ترتیب ملاحظه میشود که بانکهای بسیاری در خلال قرن نوزدهم به وجود آمدند که به تدریج انحصار نشر اسکناس را بر عهده گرفتند. با این وجود ضرورت ایجاد بانک مرکزی از اوایل قرن بیستم برای همهء کشورها احساس شد و بسیاری از کشورها در نیمهء اول قرن بیستم به ایجاد بانک مرکزی اقدام کردند.
وظایف بانک مرکزی
بانکهای مرکزی در آغاز با نشر اسکناسهای معتبر و جلب اعتماد مردم، انحصار نشر اسکناس را به خود اختصاص دادند و سپس ضمن انجام امور مالی دولت و خزانهداری، امین بانکهای دیگر شدند و با نگهداری ذخایر آنها سرانجام به عنوان آخرین اعتبار دهنده درآمدند. بر این اساس وظایف بانک مرکزی قبل از دههء 1950 را به شرح زیرتعریف میکنند :
1- بانک ناشر اسکناس که به طور انحصاری نشر اسکناس را به خود اختصاص میدهد.
2- بانک تنزیلکننده، به معنی تنزیل اسناد بانکهای تجاری.
3- بانک نگهدارندهء ذخایر طلای بانکها.
4- بانک تنظیمکننده و کنترلکنندهء بازار پول داخلی.
5- بانک عامل دولت.
6- بانک هدایتکنندهء اعتبارات، کنترلکنندهء بحران پولی، قیمتهای داخلی و ارزش برابری پول.
با توجه به تحولات اقتصادی که در دهههای اخیر به وجود آمده است، وظایف بانک مرکزی از یک رشته وظایف مکانیکی بانکداری به نقشی حساس و اثرگذار در اقتصاد تبدیل شده است. به طور کلی در تعاریف جدیدتر، وظایف بانک مرکزی در سه مورد زیر خلاصه میشوند :
1- ایجاد تعادل پولی: ایجاد تعادل میان عرضه و تقاضای پول به گونهای که ثبات منطقی برای ارزش پول ایجاد شود.
2- تحکیم و ارتقای خارجی: ایجاد شرایط لازم برای تعادل تراز پرداختها، به شکلی که قدرت خرید پول یا ارزش برابری آن در معاملات بینالمللی از ثبات و استحکام منطقی برخوردار باشد.
3- آخرین اعتباردهنده: خلق پول
مطالعهء قوانین مربوط به تاسیس بانکهای مرکزی در کشورهای مختلف نشان میدهد که وظایفی از قبیل حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی، کنترل تورم، حفظ ثبات قیمتها و کمک به رشد و ثبات اقتصادی جامعه به عنوان اهداف و مسوولیتهای اصلی تاسیس ذکر شده است.
استقلال بانک مرکزی
بانک مرکزی زمانی مستقل به شمار میرود که بتواند وظایف خود را بر اساس ضوابط و قوانین اقتصادی و نه سیاسی انجام دهد. بانک مرکزی قدرت خلق پول دارد. از سوی دیگر، قدرت خلق پول و نشر اسکناس، از جمله مهمترین اهرمهای قدرت برای هر دولتی محسوب میشود. وقتی که دولت بنا به دلایل مختلف و از جمله کسری بودجه، نیاز به پول پیدا میکند تمایل دارد تا با فشار بر بانک مرکزی و انتشار اسکناس زیاد، مشکل خود را در کوتاهمدت حل کند. از دیدگاه برخی از محققان، استقلال بانک مرکزی از دو بعد سیاسی و اقتصادی مطرح است. استقلال سیاسی بانک مرکزی به معنای توانایی آن برای تعیین اهداف خود بدون تاثیرپذیری از دولت است. از سوی دیگر، استقلال اقتصادی بانک مرکزی در برگیرندهء توانایی آن در تعیین و اجرای آزادانهء خط مشیهای خود به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر است. همچنین، در بحث استقلال بانک مرکزی، انتصاب اعضای ادارهکنندهء بانک مرکزی، دورهء تصدی آنها و احتمال انفصال از خدمت آنها نیز مطرح است. اندازهگیری و رتبهبندی موارد اخیر دشوار است. در برخی دیگر از تحقیقات، برای تحلیل استقلال بانک مرکزی به سه بعد زیر توجه شده است: 1- استقلال نهادی، که بر اساس موقعیت بانک در نهادهای دولتی و رویههای به کار رفته در تعیین و به کارگیری اختیارات بانک تعریف میشود. 2- استقلال عملکردی، که بر حسب قدرت و قابلیت بانک در رابطه با تعیین و به کارگیری سیاست پولی و خود مختاری آن در تصمیمگیری روی سایر عملیات مشخص شده در قانون بیان میشود. 3- استقلال مالی، یعنی داشتن یک رویهء یکسان و همیشگی برای جمعآوری و توزیع منابع بانک که احتمال تحمیل هر گونه فشار مالی را منتفی میکند.
اندازهگیری استقلال بانک مرکزی
عموما استقلال بانک مرکزی را بر حسب چگونگی روابط آن با دولت اندازهگیری میکنند. روابط بانک مرکزی با دولت نیز دارای وجوه مختلفی بوده; بنابراین تعیین درجهء استقلال بانکهای مرکزی امری دشوار است. ساختار روابط رسمیو غیررسمی میان دولت و بانک مرکزی در تعیین استقلال بانک مرکزی نقش دارد.
اگرچه میزان و نوع روابط بانک مرکزی با دولت میتواند به مقدار زیادی نشاندهندهء درجهء استقلال بانک مرکزی باشد; لیکن در عمل بانکهای مرکزی زیادی وجود دارند که با وجود داشتن ارتباطات ویژه با دولت، از استقلال بالایی نیز برخوردارند. میتوان روابط بین دولت و بانک مرکزی را در ابعاد زیر ارزیابی کرد :
1- اهداف و وظایف بانک مرکزی: اغلب بانک مرکزی به عنوان بالاترین مجری سیاستهای پولی کشور مطرح بوده و مسوولیت دارد تا در جهت افزایش ثبات و رفاه اقتصادی کشور گامبردارد.
2- مالکیت بر سهام بانک مرکزی: صرفنظر از این که مالکیت بانک مرکزی در دست بخش خصوصی یا دولتی باشد، به منظور حفظ استقلال بانک مرکزی لازم است تا نظارت و دخالت دولت در امور بانک مرکزی، تابع قواعد و مقررات ویژهای باشد.
3- انتصاب رییس کل بانک مرکزی: از نمودهای مهم استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی، چگونگی انتصاب بالاترین مقام تصمیمگیرندهء بانک مرکزی و دورهء تصدی وی است. در اکثر کشورهای جهان و حتی در مواردی که سهامداران بانک مرکزی را شخصیتهای خصوصی تشکیل میدهند، رییس کل بانک با توصیهء دولت منصوب میشود.
4- انتصاب اعضای شورای سیاستگذاری (شورای پول و اعتبار:) این شورا بالاترین شورای تصمیمگیری بانک مرکزی به شمار میآید. مقام انتصابکننده و دورهء انتصاب اعضا در شورا در کشورهای مختلف متفاوت است. مقام انتصابکنندهء اعضای شورا ممکن است رییسجمهور، پارلمان یا وزیر دارایی باشد.
ضرورت استقلال بانک مرکزی در ایران
بانک مرکزی ایران سال 1339 شمسی و با هدف حفظ ارزش پول و نشر انحصاری اسکناس تاسیس شد. وظایف بانک مرکزی ایران، کارگزاری مالی دولت و شهرداریها در داخل و خارج و نیز حفظ موازنهء ارزی کشور تعریف شده است. به موجب قانون پولی و بانکی مصوب 18 تیرماه 1351، بانک مرکزی مسوولیت تنظیم و اجرای سیاست پولی و اعتباری کشور بر اساس سیاستهای کلی اقتصادی را بر عهده گرفت. در این قانون، هدف از تشکیل بانک مرکزی حفظ ارزش پول و موازنهء پرداختها یا به عبارتی حفظ تعادل داخلی و خارجی پول عنوان شده است. براساس قانون مذکور، بانک مرکزی به عنوان تنظیمکنندهء نظام پولی و اعتباری کشور، وظیفهء نشر انحصاری اسکناس و سکههای فلزی، نظارت بر بانکها، تنظیم مقررات ارزی و نظارت بر معاملات طلا و کارگزاری مالی دولت را بر عهده دارد.
عملکرد سیاستهای پولی در ایران در دهههای اخیر نشاندهندهء تاثیرپذیری قابل توجه تورم از افزایش پایهء پولی کشور بر اثر کسری بودجهء دولت، تسهیلات تکلیفی و استقراض دولت از بانک مرکزی است. انباشت بدهی دولت و بخش دولتی به بانک مرکزی و افزایش بیرویهء حجم پول، موجب شده است تا کنترل بانک مرکزی بر روی پایهء پولی و تورم در عمل بسیار محدود شود. مطابق تحقیقات انجام شده، میزان استقلال بانک مرکزی کشورمان براساس شاخصهای کمی مربوطه پایین است. دخالتهای دولت در امر سیاستگذاری پولی (از جمله کاهش دستوری نرخ سود بانکی و یا اجرای سیاستهای انبساطی) موجب شده طی سالیان متمادی، شاهد رشد تورم و ناپایداری رشد اقتصادی کشور باشیم.
رشد اقتصادی کشور و کنترل تورم از جمله اهداف سند چشمانداز 20 سالهء کشور نیز است. امری که در گروی استقلال واقعی بانک مرکزی و عملکرد آن فارغ از ملاحظات سیاسی است. در این راستا، تصویب قوانینی جدید برای رفع دخالت دولت در امور بانک مرکزی و اعمال نظارتهای لازم در این خصوص ضروری به نظر میرسد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
شرکای منطقهای ایران و امکان تشکیل هسته مرکزی
یک همپیوندی اقتصادی منطقهای
چکیده
امروزه سطوح متفاوتی از همپیوندی اقتصادی منطقهای در مناطق مختلف جهان تجربه میشود. در منطقهای که ایران واقع شده است، دو تشکل اقتصادی منطقهای ”سازمان همکاری اقتصادی“ و ”شورای همکاری خلیج فارس“ قرار دارند که بالقوه میتوانند شرکای طبیعی تجاری ایران قلمداد شوند. نگاهی اجمالی به وضعیت کلی کشورهای عضو دو تشکل مذکور نشان میدهد که بین این کشورها تفاوتهای بارزی نظیر ساختار اقتصادی ناهمگون، سطوح توسعه متفاوت، نظامهای سیاسی مختلف و تنوع قومی و فرهنگی آشکاری وجود دارد. هدف مقاله حاضر، بررسی امکان تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای مناسب در این منطقه است. با آگاهی از این موضوع که یکایک اعضای دو تشکل مورد بحث، بازیگرانی موثر، کارا و فعال نیستند، لذا باید برای تشکیل یک هسته مرکزی، کشورهایی را شناسایی نمود که دارای مجموعه معیارها و قابلیتهایی حداقل از جنبه اقتصاد کلان بینالملل باشند.
مقاله حاضر از هفت قسمت تشکیل شده است: پس از مقدمه، در قسمتهای دوم تا ششم به ترتیب به ادبیات نظری همگرایی و همپیوندی اقتصادی از منظر روابط بینالملل، برخی از شاخصهای اقتصاد کلان بینالملل مؤثر در تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی اقتصادی منطقهای،چگونگی انتخاب کشورها، روش بررسی و رتبهبندی کشورها و نتایج حاصل از رتبهبندی کشورها با هدف تشکیل هسته مرکزی یک همپیوندی مناسب پرداخته شده و در قسمت پایانی هم خلاصه و نتیجهگیری حاصل از تحقیق ارایه گردیده است.
به طور کلی, براساس نتایج حاصل از مقاله حاضر، از نظر توانمندیهای اقتصادی و روابط تجاری، شش کشور عربستان سعودی، ایران، ترکیه، قزاقستان، پاکستان و امارات متحده عربی مناسبترین کشورها جهت تشکیل هسته مرکزی اولیه همپیوندی اقتصادی منطقهای محسوب میشوند.
مقدمه
در عصر جهانی شدن، توسعه اقتصادی دیگر یک مقوله صرفاً ملی نیست و کشورها برای دستیابی به سطح مطلوبی از توسعه و رفاه ملی، به ناچار باید زمینههای برخورداری از امکانات و منابع بینالمللی را فراهم نمایند. چگونگی تمهید این ساز و کار جهت استفاده از منابع جهانی و منطقهای از جمله مهمترین مقولاتی است که امروزه پیش روی تمامی کشورها بویژه ممالک در حال توسعه و به طور اخص کشورهای واقع در محیط منطقهای ایران قرار دارد. این ساز و کار در سطح رفتار کشورها در نظام بینالملل، کارکردی چند لایه دارد.
اولین لایه تلاشی است که کشورها به کمک ترکیبی از امکانات و منابع داخلی و خارجی در راستای نیل به سطح قابل قبولی از توسعه با هدف افزایش توانمندیهای ملی در محدوده اقتصادی ملی خود تجربه میکنند. در دومین لایه، کشورها برای دستیابی به سطح بالاتری از توسعه که لزوماً با مناسبات تجاری پیوند دارد، به مناسبات دو جانبه و چند جانبه منطقهای روی میآورند. در این سطح، همپیوندیهای منطقهای و بهرهگیری ازمنابع و بازارهای کشورهای درون منطقه مناسبترین پاسخی است که کشورها میتوانند به این سطح از نیازهای توسعه خود بدهند. سومین لایه که مستلزم پیوند ژرفتر با اقتصاد جهانی است، نشان دهنده مساعی مشترک کشورهایی است که ابتدا توانستهاند خود را با نظامهای بینالمللی هماهنگ سازند و سپس با اتکا به سطوح پایهای و میانی توسعه موفق شدهاند که به الزامات رقابت در بازارهای جهانی دست یابند و این الزامات را در درون اقتصادهای خود نهادینه نمایند. با توجه به این مقدمه، درک و شناخت هر مرحله از توسعه کشورها میتواند مشخص کند که برای پیشبرد توسعه در مراحل بعدی از چه ساز وکاری باید سود جست.
در فرایند مذکور، در نظر گرفتن سطح توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورها حایز اهمیت ویژهای است. ممکن است کشوری از لحاظ اقتصادی آمادگی این انتقال منطقهای را داشته باشد، اما از نظر سیاسی این آمادگی هنوز حادث نشده و لذا در صورت حضور در یک همپیوندی اقتصادی منطقهای، عدم توسعه سیاسی و یا عدم هماهنگی سیاسی با دیگر اعضای منطقه مانع از کارکرد نیروهای مولد اقتصادی شود. بدین خاطر است که این فرایند، یک فرایند چند بعدی است و باید به طور متوازن در سطوح سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مورد توجه قرار گیرد و بویژه،هنگامی که کشورها تلاش دارند رفتارهای خود را با الزامات منطقهای و بینالمللی هماهنگکنند، این توازن در رابطه با سطوح مختلف توسعه از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. اغلب شرکا و همسایگان ایران با در اختیار داشتن ظرفیتهای بالقوه قابل توجه، مدتها است که در مسیر تشکیل همپیوندیهای اقتصادی و تجاری منطقهای متعدد نظیر سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، سازمان همکاریهای اقتصادی (ECO)، گروه 8 کشور در حال توسعه اسلامی (D8) و ... گام نهادهاند. وجود تشکلهای فوقالذکر، گواه انگیزهها و تمایلات موجود این کشورها در این زمینه است. متاسفانه در مقایسه با کوششهای بسیاری که از سوی اغلب این کشورها به عمل آمده است، تا کنون پیشرفت متناسب و در خور توجهی در آن تشکلها حاصل نشده است. به نظر میآید در شرایط فعلی ایجاد هر گونه تشکل اقتصادی ـ تجاری کارا که در برگیرنده کلیه کشورهای منطقه مورد بررسی باشد، عملی نخواهد بود و بدین ترتیب، انتظار میرود حرکت مرحله به مرحله در راستای تشکیل یک همپیوندی اقتصادی کارآمد و پیشگام، اقدام موفقیتآمیزی باشد. از این منظر،ایجاد یک هسته مرکزی فعال اولیه از کشورهایی که دارای استعداد، انگیزه و هماهنگی بیشتری برای همکاریهای اقتصادی ـ تجاری هستند و پیوستن دیگر کشورهای منطقه در مراحل بعدی به این هسته، عملیترین راه برای تحقق هدف بلندمدت ”توسعه پایدار منطقهای“ میباشد.
این مقاله تلاشی است در شناسایی کشورهایی که میتوانند در نخستین مرحله حرکت به سوی تحقق توسعه پایدار منطقهای بدون ملاحظه عوامل اثرگذار غیر اقتصادی، ایفای نقش نمایند. به همین منظور، ابتدا مباحث
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
سیستم حرارت مرکزی
اساس کار سیستم حرارت مرکزی بر این است که حرارت از یک منبع انرژی به قسمتهای مختلف ساختمان انتقال می یابد. برای انتقال حرارت وجود سیال واسطه ای چون آب، بخار، هوا و روغن لازم است که ناقل حرارت بین منبع انرژی و دستگاههای گرم کننده باشد.
سیال با دریافت حرارت از منبع انرژی حرارتش بالا می رود و در تبادل کننده، گرمای خود را به محل (اطاق و سایر قسمت ها) میدهد و سرد می شود و مجدداً برای کسب حرارت به منبع برمیگردد. سیستم های مختلف حرارت مرکزی عبارتند از:
حرارت مرکزی با آب (گرم – داغ)، حرارت مرکزی با بخار، تهویة گرم، تهویة مطبوع و حرارت مرکزی تشعشعی:
انواع مختلف حرارت مرکزی با آب که متداول ترین نوع حرارت مرکزی است و همچنین شناخت وسایل و دستگاههای تشکیل دهنده سیستم در همین فصل بررسی میشود و در فصل های بعد انواع دیگر حرارت مرکزی و تهویة مطبوع که در ساختمانها استفاده می شوند و همچنین تهویة مطبوع تابستانی، مورد مطالعه قرار می گیرد.
سیستم حرارت مرکزی آبی
سیستمی که در آن ناقل حرارت، آب باشد، آن را حرارت مرکزی آبی گویند. در این نوع سیستم آب در دیگ با دریافت حرارت گرم می شود و یا این که به طور غیرمستقیم در یک مبدل حرارتی گرم و به وسیله لوله به دستگاه های گرم کننده رادیاتور، کنوکتور، فن کویل و واحدهای گرم کننده و نظایر آن ارسال می شود و گرمای خود را به محل می دهد وسرد می شود و مجدداً به دیگ برمی گردد و این مقدار تجدید می شود .
آب به عنوان بهترین ناقل گرما در حرارت مرکزی مورد استفاده قرار می گیرد، زیرا در همه جا به حد کافی و ارزان یافت می شود. همچنین گرمای ویژة آب به نسبت زیاد و خواص مناسبی در زمینة انتقال حرارت دارد، خاصیت مهم دیگر آب در تاسیسات حرارت مرکزی که حائز اهمیت است، قابلیت تنظیم درجه حرارت آب است ه از نظر اقتصادی بسیار مهم است. این خواص باعث شده است که گرمایش با آب در ساختمانهای مسکونی، به منظور ایجاد هوای گرم و تهیه آب گرم مصرفی ساختمانها استفاده شود. همچنین برای گرمایش حمام ها و گرم کردن پرس ها و غیره به کار میرود که در این حالت آن را گرمایش صنعتی می نامند.
تقسیم بندی سیستم حرارت مرکزی آبی
حرارت مرکزی با آب، به صورت مختلفی طرح ریزی و تقسیم بندی شده است که انواع زیر را می توان نام برد:
1- از نظر درجه حرارت ، به سیستم حرارت مرکزی با آب گرم و سیستم حرارت مرکزی با آب داغ.
2- از نظر درجة حرارت، به سیستم حرارت مرکزی با آب گرم و سیستم حرارت مرکزی با آب داغ.
3- از نظر گردش آب، به سیستم حرارت مرکزی طبیعی و سیستم حرارت مرکزی اجباری (پمپی).
در سیستم حرارت مرزکی با آب گرم، درجه حرارت آب پایین تر از نقطه جوش آب در فشار جو است، در حالی که درجة حرارت آب در سیستم آب داغ، بالاتر از نقطه جوش در فشار آتمسفر است.
چون فشار هوا در شرایط معمولی یعنی در ارتفاع سطح دریا معادل 760 میلی متر سطح جیوه و نقطه جوش آب در این فشار 100 درجه سانتی گراد است، پس میتوان درجة 100درجه سانتی گراد را به عنوان مرز بین حرارت مرکزی با آب گرم و حرات مرکزی با آب داغ قرار داد. البته صحیح تر است که نقطه جوش را به عنوان مرز انتخاب کنیم، چون در این صورت سیستم آب گرم به این ترتیب مشخص میشود که درجه حرارت آب باید از درجه حرارت تبخیر آن پایین تر باشد و در این حال در سیستمهایی که در محل های مرتفع تری قرار دارند، حد این دو سیستم از 100 درجه کم تر خواهد بود. برای بیان حالت دوم یعنی تقسیم بندی از نظر فشار، میتوان چنین توضیح داد که اگر سیستم حرارت مرکزی با اتمسفر هوا ارتباط داشته باشد، سیستم بازو اگر با هوای خارج ارتباط نداشته باشد، سیستم بسته نامیده می شود. این تقسیم بندی تا حدودی با تقسیم بندی سیستم آب گرم و سیستم آب داغ ارتباط دارد، زیرا اغلب سیستم حرارت مرکزی با آب گرم از نوع سیستم آب گرم به صورت سیستم بسته و سیستم آب داغ در اثر فشار استاتیکی ارتفاع هوا ارتباط دارد، یعنی به صورت سیستم باز عمل میشود.
برای به جریان انداختن آب گرم در سیستم حرارت مرکزی نیروی فشاری لازم است که در سیستم طبیعی نیروی دورانی لازم آب در اثر اختلاف وزن مخصوص آب به خاطر اختلاف درجة حرارت در داخل دیگ به وجود می آید و در سیستم اجباری این فشار به وسیلة پمپ مخصوص تأمین می شود و در این حالت کار سیستم تابع ایجاد نیروی خارجی است. سیستم های حرارت مرکزی آبی و دیگر سیستم ها از سه قسمت اصلی تشکیل شده اند:
1- مواد حرارت یا گرم کننده: مولد حرارت در سیستم آبی، دیگ آب گرم است و در بعضی از سیستم ها ممکن است حرارت از مادة دیگری که قبلاً گرم شده است به وسیلة مبدل حرارتی به سیستم هدایت شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بخش اول
موضوع و مفهوم بانکهای مرکزی
مفاهیم مختلفی از بانکداری مرکزی به ذهن آمده که در همه آنها این نکته مشترک است: بانک مرکزی بانک معتبری است که قسمت اعظم عملیات خود را بجای اینکه از طریق افراد صورت دهد به وسیله بانکها انجام میدهد. و در این معاملات به بازار پول و سرمایه بیشتر توجه دارد تا به منافع صاحبان سهام. بعبارت دیگر هر وظیفه ایرا که در هر لحظه ای از زمان ایفا کند به موازات منافع عمومی خواهد بود بی آنکه جلب منفعت خویش محرک او بوده باشد.
بانکهای مرکزی در اقتصاد کشورها آنقدر موثر بوده اند و در صلح و جنگ دولتها را یاری کرده اند که ستایشگران آن چون در مقام ستایش برآمده اند از آن مفهومی معادل چرخ و آتش گرفته اند و آنرا از اختراعات عمده جهان بشمار آورده اند. این تشبیه هرچند تشبیهی بکمال تشبیهات دیگر نیست و نمیتواند جای خود را در ذهن آنچنانکه باید باز کند. ولی بنابرآنچه بانکداران بزرگ اعتقاد کرده اند قدر متیقن این است که بانک مرکزی مقتدرترین موسسه مالی است که انسان امروز بخود دیده است, و براستی روسای بانک های مرکزی در لحظاتیکه در باره پول تصمیم اتخاذ میکنند مقتدرترین مرد اقتصادی کشور خویشند.
هیس رئیس فدرال رزرو بانک نیویورک که سابقه بانکداری را به ایران سه هزار سال پیش میبرد و از نبوغ و دها مالی و پولی ایرانیان داد سخن میدهد، میگوید «بنابراین جای شگفتی نیست که بانکداران مرکزی را گاه موبدان آئین مالی میخوانند و آنانرا بجای آرندگان فرائض مرموزی میدانند که برای عامه قابل درک نیست.»
عده ای نیز بانک مرکزی را به قلب تشبیه نموده و گفتهاند «گردش پول چون جریان خون ضامن حیات اقتصادی ملتهاست. شدت و فشار آن سبب پیدایش قدرت خرید زیاد، تورم پولی وبالنتیجه تزلزل ارکان اقتصادی و بالاخره توقف امور میشود، و ضعف آن موجب تقلیل قدرت خرید یعنی بروز بحران و شیوع بیکاری و بالمآل تنزل درآمد ملی و سطح زندگی و بعبارت دیگر باعث ناتوانی و سستی حیات اقتصادی میگردد. لذا حفظ تناسب جریان پولی با وضع اقتصادی مهمترین وظیفه بانکهای مرکزی و مقامات مسئول هدایت سیاست پولی کشورها گردیده است.»
امروزه بانکهای مرکزی را نه تنها عامل ثبات اقتصادی میدانند بلکه آنانرا مظهر استقلال اقتصادی هرکشور بشمار میآورند که یک واحد پولی ثابت ارائه میکنند، و این پدیده را عامل مؤثری تلقی مینمایند که در جهت توسعه سیستم بانکداری سالم قدم برمیدارد. بهمین دلیل بود که در کنفرانس سال 1921 بروکسل که متخصصین و کارشناسان بین المللی ثبات ارز را بررسی میکردند برای رفع مشکلات و پیشبرد هدفهای اقتصادی بینالمللی و اعاده نظم جهانی پول توصیه کردهاند که در کشورهائیکه بانک مرکزی وجود ندارد باید حتماً تشکیل گردد.
تعریف جامع و دقیقی تابحال از بانکهای مرکزی نشده و این تعریف تا حد قابل ملاحظه ای بستگی به وظایف او دارد، و این وظایف از کشوری به کشور دیگر فرق میکند. بسیاری از بانکهای بزرگ مخصوصاً آنها که از ابتدای تاریخ بانکداری تشکیل شدهاند بر وظایفشان بتدریج اضافه کرده اند، معهذا میتوان گفت که هر بانک مرکزی کاملاً نضج گرفته ای باید سه وظیفه اصلی را بعهده بگیرد، یکی اینکه بانک بانکها باشد، دیگر آنکه بعنوان بانکدار دولت عمل کند و سوم آنکه سیستم پولی را اداره نماید.
بانک مرکزی، بانک بانک ها – در اینجا بانک مرکزی همان خدماتی را انجام میدهد که بانکهای بازرگانی برای مشتریان خود، و بصورت بانک مادر سپرده ها و ذخائر بانک های تجاری را قبول میکند، چک های آنها را وصول و وجوه لازم را در اختیارشان میگذارد، و تحت شرایط خاص وامهای کوتاه مدت به آنها میپردازد و بالاخره بصورت وام دهنده نهائی از طریق عمل تنزیل مجدد به آنها کمک مینماید. بعلاوه بانک مرکزی میتواند سایر بانکها را نظارت مند و در عین حال آنها را در موقع لزوم پشتیبانی نماید بیآنکه با آنها به رقابت بپردازد.
در گذشته که گاه بگاه در بین بانکهای بازرگانی خارجی ورشکستگی رخ میداد و وحشت عمومی ایجاد میکرد بانک های مرکزی خدمات شایانی انجام میداد و سریعاً اینگونه بانکها را یاری میکردند و از سرایت اثار شوم ورشکستگی بسیار بانک ها شدیداً جلوگیری مینمودند.
بانک مرکزی، بانکدار دولت – بانک مرکزی بعنوان نماینده مالی دولت وجوه دولت ملی را دریافت، نگهداری، انتقال و پرداخت مینماید. سهام و اوراق قرضه دولت را بجریان میگذارد. همچنین در بازخرید آنها اقدام و در مقتضیات خاص پیش پرداختها و وامهای کوتاه مدت بدولت اعطا میکند و تقریباً در تمام کشورها بانک مرکزی مشاور مالی دولت میباشد و در واقع دیون عمومی را اداره میکند. باین وظایف باید تنظیم پول و اعتبارات کشور را برحسب احتیاجات اقتصاد ملی نیز اضافه کرد.
بانک مرکزی، اداره کننده سیستم پولی کشور – شاید بتوان گفت مهمترین وظیفه بانک مرکزی نقش کنترل پول ملی و کنترل سیستم بانکی کشور باشد، هرچه صرفاً بانکدار بانکها و دولت بودن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
ضرورت استقلال بانک مرکزی
تاریخچهء ایجاد بانک مرکزی
شکلگیری بانک مرکزی به قرن 17 میلادی مربوط میشود. نخستین بانک مرکزی دنیا، ریکز بانک سوئد بود که سال 1656 میلادی تاسیس شد و در سال 1668 به عنوان بانک دولتی و ملی سوئد درآمد. بانک انگلستان نیز که سال 1694 تاسیس شد در زمرهء قدیمیترین بانکهای مرکزی دنیا به شمار میرود. بانک انگلستان در مقابل اجازهء انتشار اسکناس، استقراض دولت را تامین میکرد. به تدریج ذخایر کشور انگلستان به بانک سپرده شد و در نیمهء دوم قرن نوزدهم، بانک انگلستان به صورت بانک تنظیمکنندهء اعتبارات و آخرین وامدهنده درآمد. بانک فرانسه نیز سال 1800 به وجود آمد و به تدریج به عنوان بانک عامل دولت و ناشر اسکناس و همچنین نگهدارندهء ذخایر و آخرین اعطاکنندهء وام درآمد. بانک هلند سال 1814، بانک اتریش 1817، بانک کپنهاگ (دانمارک) 1818، بانک بلژیک 1850، بانک اسپانیا 1856، بانک روسیه1860، بانک رایش آلمان 1875 و بانک ژاپن 1882 تاسیس شدند. تاسیس بانک مرکزی در ایران نیز به سال 1339 هجری شمسی باز میگردد. به این ترتیب ملاحظه میشود که بانکهای بسیاری در خلال قرن نوزدهم به وجود آمدند که به تدریج انحصار نشر اسکناس را بر عهده گرفتند. با این وجود ضرورت ایجاد بانک مرکزی از اوایل قرن بیستم برای همهء کشورها احساس شد و بسیاری از کشورها در نیمهء اول قرن بیستم به ایجاد بانک مرکزی اقدام کردند.
وظایف بانک مرکزی
بانکهای مرکزی در آغاز با نشر اسکناسهای معتبر و جلب اعتماد مردم، انحصار نشر اسکناس را به خود اختصاص دادند و سپس ضمن انجام امور مالی دولت و خزانهداری، امین بانکهای دیگر شدند و با نگهداری ذخایر آنها سرانجام به عنوان آخرین اعتبار دهنده درآمدند. بر این اساس وظایف بانک مرکزی قبل از دههء 1950 را به شرح زیرتعریف میکنند :
1- بانک ناشر اسکناس که به طور انحصاری نشر اسکناس را به خود اختصاص میدهد.
2- بانک تنزیلکننده، به معنی تنزیل اسناد بانکهای تجاری.
3- بانک نگهدارندهء ذخایر طلای بانکها.
4- بانک تنظیمکننده و کنترلکنندهء بازار پول داخلی.
5- بانک عامل دولت.
6- بانک هدایتکنندهء اعتبارات، کنترلکنندهء بحران پولی، قیمتهای داخلی و ارزش برابری پول.
با توجه به تحولات اقتصادی که در دهههای اخیر به وجود آمده است، وظایف بانک مرکزی از یک رشته وظایف مکانیکی بانکداری به نقشی حساس و اثرگذار در اقتصاد تبدیل شده است. به طور کلی در تعاریف جدیدتر، وظایف بانک مرکزی در سه مورد زیر خلاصه میشوند :
1- ایجاد تعادل پولی: ایجاد تعادل میان عرضه و تقاضای پول به گونهای که ثبات منطقی برای ارزش پول ایجاد شود.
2- تحکیم و ارتقای خارجی: ایجاد شرایط لازم برای تعادل تراز پرداختها، به شکلی که قدرت خرید پول یا ارزش برابری آن در معاملات بینالمللی از ثبات و استحکام منطقی برخوردار باشد.
3- آخرین اعتباردهنده: خلق پول
مطالعهء قوانین مربوط به تاسیس بانکهای مرکزی در کشورهای مختلف نشان میدهد که وظایفی از قبیل حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی، کنترل تورم، حفظ ثبات قیمتها و کمک به رشد و ثبات اقتصادی جامعه به عنوان اهداف و مسوولیتهای اصلی تاسیس ذکر شده است.
استقلال بانک مرکزی
بانک مرکزی زمانی مستقل به شمار میرود که بتواند وظایف خود را بر اساس ضوابط و قوانین اقتصادی و نه سیاسی انجام دهد. بانک مرکزی قدرت خلق پول دارد. از سوی دیگر، قدرت خلق پول و نشر اسکناس، از جمله مهمترین اهرمهای قدرت برای هر دولتی محسوب میشود. وقتی که دولت بنا به دلایل مختلف و از جمله کسری بودجه، نیاز به پول پیدا میکند تمایل دارد تا با فشار بر بانک مرکزی و انتشار اسکناس زیاد، مشکل خود را در کوتاهمدت حل کند. از دیدگاه برخی از محققان، استقلال بانک مرکزی از دو بعد سیاسی و اقتصادی مطرح است. استقلال سیاسی بانک مرکزی به معنای توانایی آن برای تعیین اهداف خود بدون تاثیرپذیری از دولت است. از سوی دیگر، استقلال اقتصادی بانک مرکزی در برگیرندهء توانایی آن در تعیین و اجرای آزادانهء خط مشیهای خود به منظور دستیابی به اهداف مورد نظر است. همچنین، در بحث استقلال بانک مرکزی، انتصاب اعضای ادارهکنندهء بانک مرکزی، دورهء تصدی آنها و احتمال انفصال از خدمت آنها نیز مطرح است. اندازهگیری و رتبهبندی موارد اخیر دشوار است. در برخی دیگر از تحقیقات، برای تحلیل استقلال بانک مرکزی به سه بعد زیر توجه شده است: 1- استقلال نهادی، که بر اساس موقعیت بانک در نهادهای دولتی و رویههای به کار رفته در تعیین و به کارگیری اختیارات بانک تعریف میشود. 2- استقلال عملکردی، که بر حسب قدرت و قابلیت بانک در رابطه با تعیین و به کارگیری سیاست پولی و خود مختاری آن در تصمیمگیری روی سایر عملیات مشخص شده در قانون بیان میشود. 3- استقلال مالی، یعنی داشتن یک رویهء یکسان و همیشگی برای جمعآوری و توزیع منابع بانک که احتمال تحمیل هر گونه فشار مالی را منتفی میکند.
اندازهگیری استقلال بانک مرکزی
عموما استقلال بانک مرکزی را بر حسب چگونگی روابط آن با دولت اندازهگیری میکنند. روابط بانک مرکزی با دولت نیز دارای وجوه مختلفی بوده; بنابراین تعیین درجهء استقلال بانکهای مرکزی امری دشوار است. ساختار روابط رسمیو غیررسمی میان دولت و بانک مرکزی در تعیین استقلال بانک مرکزی نقش دارد.
اگرچه میزان و نوع روابط بانک مرکزی با دولت میتواند به مقدار زیادی نشاندهندهء درجهء استقلال بانک مرکزی باشد; لیکن در عمل بانکهای مرکزی زیادی وجود دارند که با وجود داشتن ارتباطات ویژه با دولت، از استقلال بالایی نیز برخوردارند. میتوان روابط بین دولت و بانک مرکزی را در ابعاد زیر ارزیابی کرد :
1- اهداف و وظایف بانک مرکزی: اغلب بانک مرکزی به عنوان بالاترین مجری سیاستهای پولی کشور مطرح بوده و مسوولیت دارد تا در جهت افزایش ثبات و رفاه اقتصادی کشور گامبردارد.
2- مالکیت بر سهام بانک مرکزی: صرفنظر از این که مالکیت بانک مرکزی در دست بخش خصوصی یا دولتی باشد، به منظور حفظ استقلال بانک مرکزی لازم است تا نظارت و دخالت دولت در امور بانک مرکزی، تابع قواعد و مقررات ویژهای باشد.
3- انتصاب رییس کل بانک مرکزی: از نمودهای مهم استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی، چگونگی انتصاب بالاترین مقام تصمیمگیرندهء بانک مرکزی و دورهء تصدی وی است. در اکثر کشورهای جهان و حتی در مواردی که سهامداران بانک مرکزی را شخصیتهای خصوصی تشکیل میدهند، رییس کل بانک با توصیهء دولت منصوب میشود.
4- انتصاب اعضای شورای سیاستگذاری (شورای پول و اعتبار:) این شورا بالاترین شورای تصمیمگیری بانک مرکزی به شمار میآید. مقام انتصابکننده و دورهء انتصاب اعضا در شورا در کشورهای مختلف متفاوت است. مقام انتصابکنندهء اعضای شورا ممکن است رییسجمهور، پارلمان یا وزیر دارایی باشد.
ضرورت استقلال بانک مرکزی در ایران
بانک مرکزی ایران سال 1339 شمسی و با هدف حفظ ارزش پول و نشر انحصاری اسکناس تاسیس شد. وظایف بانک مرکزی ایران، کارگزاری مالی دولت و شهرداریها در داخل و خارج و نیز حفظ موازنهء ارزی کشور تعریف شده است. به موجب قانون پولی و بانکی مصوب 18 تیرماه 1351، بانک مرکزی مسوولیت تنظیم و اجرای سیاست پولی و اعتباری کشور بر اساس سیاستهای کلی اقتصادی را بر عهده گرفت. در این قانون، هدف از تشکیل بانک مرکزی حفظ ارزش پول و موازنهء پرداختها یا به عبارتی حفظ تعادل داخلی و خارجی پول عنوان شده است. براساس قانون مذکور، بانک مرکزی به عنوان تنظیمکنندهء نظام پولی و اعتباری کشور، وظیفهء نشر انحصاری اسکناس و سکههای فلزی، نظارت بر بانکها، تنظیم مقررات ارزی و نظارت بر معاملات طلا و کارگزاری مالی دولت را بر عهده دارد.
عملکرد سیاستهای پولی در ایران در دهههای اخیر نشاندهندهء تاثیرپذیری قابل توجه تورم از افزایش پایهء پولی کشور بر اثر کسری بودجهء دولت، تسهیلات تکلیفی و استقراض دولت از بانک مرکزی است. انباشت بدهی دولت و بخش دولتی به بانک مرکزی و افزایش بیرویهء حجم پول، موجب شده است تا کنترل بانک مرکزی بر روی پایهء پولی و تورم در عمل بسیار محدود شود. مطابق تحقیقات انجام شده، میزان استقلال بانک مرکزی کشورمان براساس شاخصهای کمی مربوطه پایین است. دخالتهای دولت در امر سیاستگذاری پولی (از جمله کاهش دستوری نرخ سود بانکی و یا اجرای سیاستهای انبساطی) موجب شده طی سالیان متمادی، شاهد رشد تورم و ناپایداری رشد اقتصادی کشور باشیم.
رشد اقتصادی کشور و کنترل تورم از جمله اهداف سند چشمانداز 20 سالهء کشور نیز است. امری که در گروی استقلال واقعی بانک مرکزی و عملکرد آن فارغ از ملاحظات سیاسی است. در این راستا، تصویب قوانینی جدید برای رفع دخالت دولت در امور بانک مرکزی و اعمال نظارتهای لازم در این خصوص ضروری به نظر میرسد.