دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

مقاله درباره سرقت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

سرقت در کشور ما انواع مختلفی دارد که معمولا به سرقتهای حدی و تعزیری تقسیم می شود . سوالی که برای بیشتر مردم پیش می آید این است که چرا دست سارقین قطع نمیشود ؟ مگر احکام اسلام در قوانین کیفری ما نیامده است ؟ برابر قوانین شرعی و مقررات کیفی برای اجرای حد سرقت باید شرایطی باشد که هر یک از این شرایط نباشد امکان اجرای حد نیست که عبارتند از : 1-سارق باید بالغ باشد . 2-سارق به سرقت وادار نشده باشد و بداند که مال دیگری را می رباید. 3-سارق بداند که این عمل حرام است و صاحب مال ،مال را در حرز قرار داده باشد. 4-سارق در حال اضطرار سرقت نکرده باشد . 5-سرقت در سال قحطی صورت نگرفته باشد. 6-سارق مال را به قصد دزدی برداشته باشد . 7-مال مسروقه در حرز متناسب قرار گرفته باشد . 8-مال مسروقه از اموال دولتی و وقف نیاشد. با این شرایط بسیار نادر و بعید است که بتوان این شرایط را در کنار هم دید و حد سرقت را بر سارق اجرا کنیم .البته باز هم شرایطی برای اجرای حد دارد مانند پیش از شکایت صاحب مال سارق را نبخشیده باشد یا سارق قبل از اثبات جرم از این گناه توبه نکرده باشد غیر از مواردی که گفته شد سرقت های وجود دارد که به آنها اصطلاح "سرقت های تعزیری" می گویند. که عبارتند از : 1-سرقت مقرون به آزار باشد یا به طور مسلحانه : هرگاه سرقت همراه با آزار باشد یا مسلح باشد ، به حبس از 3ماه تا 10 سال و شلاق تا 74 ضربه محکوم می شود . 2-سرقت مسلحانه گروهی در شب : هرگاه سرقت در شب واقع شده باشد و سارقین دو نفر یا بیشتر باشند و لااقل یکی از آنها حامل سلاح ظاهر یا مخفی باشد هر یک از مرتکبین به 5 تا 15 سال حبس و شلاق تا 74 ضربه محکوم خواهد شد . 3- سرقت مقرون به پنج شرط مشدد : هرگاه سرقت جامع شرایط حد نباشد ولی تمامی شرایط زیر را داشته باشد مرتکب به 5 تا 20 سال حبس و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد الف – سرقت در شب واقع شود . ب- سرقت توسط دو یا چند نفر انجام شود . ج- یک یا چند نفر از سارقین حامل سلاح ظاهر یا مخفی بوده باشند . د- سارقین از دیوار بالا رفته یا حرز را شکسته یا کلید ساخته باشند و یا خود را همانند کارمندان دولتی معرفی کرده باشند . ه- در ضمن سرقت کسی را آزار یا تهدید کرده باشند . 4- سرقت مسلحانه از منزل : هر گاه یک یا چند نفر منزلی را سرقت کنند و حد اقل یک نفر از آنها مسلح باشد ویا هیچ یک مسلح نباشد اما در موقع سرقت در مقام هتک ناموس برایند به مجازات اعدام یا حبس عبد محکوم می شوند . در صورتی که ساکنان منزل در مقام دفاع از مال یا ناموس برایند و در این میان مرتکب قتل یا جرح یا ضرب سارقین شوند ،از مجازات معاف هستند . ماموران در هنگام دستگیری سارقین اگر باعث قتل یا جرح یا ضرب سارقین شوند ، از مجازات معاف هستند.

5- سرقت مسلحانه از بانکها ،صرافیها یا جواهرفروشی ها : هر گاه دو یا چند نفر با برنامه ریزی و مواضع قبلی وجه نقد یا اوراق بهادار یا جواهرات را از بانکها و صرافیها سرقت کنند و لااقل یک نفر از سارقین مسلح به سلاح سرد یا گرم ظاهر یا مخفی ، پر یا خالی باشد ، چه از آن استفاده بکند چه نکند ، در صورت وقوع سرقت به حبس ابد و در صورت وقوع قتل به اعدام محکوم خواهد شد . هرگاه علی رغم میل سارقین هیچ یک از اهداف عینی قتل و سرقت امکان پذیر نشود به حبس از 5 تا 10 سال محکوم میشوند . 6- راهزنی : سارق مسلح و قطاع الطریق هر گاه با اسلحه امنیت مردم یا جاده را بر هم زند و رعب و وحشت ایجاد کند محارب است . در این صورت به مجازات اعدام یا قطع دست راست یا پای چب یا تبعید محکوم میشود . و اگر کسی راهزنی بکند و محارب محسوب نشود به 3 تا 15 سال حبس و شلاق تا74 ضربه محکوم میشود . 7- سرقت از موزه ها یا مکان های تاریخی و مذهبی : هرکس اشیاء، لوازم ، مصالح و قطعات آثار فرهنگی را از موزه ها و نمایشگاهها ومکانهای تحت نظر دولت سرقت کند یا با علم وآکاهی از مسروقه بودن اشیاء خرید یا نگهداری کند به 1 تا5 سال حبس محکوم می شود . 8- سرقت وسایل و متعلغات مربوط به تاسیسات مورد استفاده عمومی : این نوع سرقت ها مجازات حبس دارد . وسایلی از قبیل تاسیسات آب ، برق، گاز و غیره ... که زمان حبس آن از 1 تا 5 سال حبس می باشد . 9- کیف زنی یا جیب بری : سرقت از طریق کیف زنی یا جیب بری و امثال آن دارای مجازات حبس از 1 تا 5 سال و شلاق تا 74 ضربه می باشد . 10- سرقت از اماکن حادثه زده : هر گاه سرقت در مناطق سیل زده یا جنگی یا آتش سوزی یا زلزله زده ویا در محل تصادف راهنمائی و رانندگی رخ دهد ،سارق به حبس از 1 تا 5 سال و شلاق تا74 ضربه محکوم می شود. 11-سرقت مقرون به یکی از شرایط مذکور در قانون: در صورتی که سرقت جامع شرایط حد نباشد و همراه با یکی از شرایط زیر باشد ،سارق به حبس از شش ماه تا سه سال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد الف- سرقت در محل سکنی یا مهیا برای سکنی یا در توابع آن یا در محل های عمومی از قیبل مسجد و حمام و غیر اینها واقع شده باشد. ب-سرقت در جایی واقع شده باشد که در آن درخت ، بوته ،پرچین یا نرده قرار گرفته و سارق آن را شکسته باشد. ج-سرقت در شب واقع شده باشد. د- سارقین دو نفر یا بیشتر باشند. م- سارق مستخدم بوده و مال مخدوم خود را دزدیه باشد یا مال شخص دیگری را از منزل شخص دیگری که به اتفاق مخدوم به آنجا رفته برباید یا شاگرد یا کارگر باشد و از محلی که معمولاَ محل کار وی بوده از قبیل خانه ،دکان ،کارگاه ،کارخانه و انبار سرقت کرده باشد. ن- هر گاه اداره کنندگان هتل ، مسافرخانه ،کاروان سرا و کاروان و به طور کلی کسانی که به اقتضای شغل اموالی در دسترس آنهاست ،تمام یا قسمتی از آن را مورد دستبرد قرار دهند. 12-سرقت یا استفاده غیر مجاز از آب ،برق،گاز،تلفن: هر کس بدون پرداخت حق انشعاب و اخذ انشعاب آب ،برق ،گاز و تلفن از این منابع استفاده غیر مجاز کند ، علاوه بر جبران خسارت وارده ،به حبس تا سه سال محکوم خواهد شد. 13- مداخله در اموال مسروقه: بیشتر سارقین به امید اینکه بتوانند مال مسروقه را به پول تبدیل کنند مرتکب سرقت می شوند از این رو شاید یکی از راه های موثر در پیشگیری از وقوع سرقت ،جلوگیری از خرید و فروش اموال مسروقه باشد . برابر قانون ،هرکس با علم و اطلاع یا با وجود قراین اطمینان آور به اینکه مال



خرید و دانلود مقاله درباره سرقت


تحقیق درباره ماه همسایه ما در کیهان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

ماه همسایه ما در کیهان

فهرست

ماه همسایه ما در کیهان

1.ماه از زمین چقدر فاصله دارد؟

2.چرا فاصله ماه و زمین تغییر می‌کند؟

3.چرا خورشید و ماه، طلوع و غروب می‌کنند؟

4.اندازه ماه چقدر است؟

5.چرا ما از روی زمین فقط نیمی از ماه را می بینیم؟

6.هلال و بدر چگونه ایجاد می‌شود؟

7.ماه طی چه مدت یک دورکامل به دور زمین می گردد؟

8.رابطه ماه با «جشن عید پاک» چیست؟

9.آیا ماه نیز شب و روز دارد؟

10.چرا جزر و مد اتفاق می افتد؟

11.چرا ماه به روی زمین سقوط نمی کند؟

12.مه گرفت یا خسوف چیست؟

13.خورگرفت یا کسوف چیست؟

ماه، همسایه ما درکیهان

1.ماه از زمین چقدر فاصله دارد؟

ماه دریک فاصله متوسط 384.400 کیلومتری به دور زمین می چرخد. به عنوان مثال، یک فرد پیاده می تواند این مسافت را در 11 سال، یک ترن مترو در 5 ماه و یک جمبوجت در20 روز طی کند. یک فضاپیما این مسافت را درچند روز و یک علامت نوری یا راداری آن را فقط درمدت 3/1 ثانیه می پیماید. به همین خاطر گفته می‌شود که ماه از زمین 3/1 ثانیه نوری فاصله دارد. این فاصله اگر چه برای ما انسانهای یک مسافت بسیار طولانی است، اما درمقایسه با ابعاد کیهان فاصله بسیار کمی محسوب می‌شود. سیاره زحل یا کیوان (از سیاره های منظومه شمسی که بعد از مشتری بزرگترین سیاره است و هشت قمر دارد) یک ساعت نوری و نزدیکترین خورشیدٍ همسایه سال نوری با ما فاصله دارد. سریعترین فضاپیماهای ما برای رسیدن به آنجا دهها هزار سال در راه خواهند بود.

2.چرا فاصله ماه و زمین تغییر می کند؟

اگر مدار ماه به دور زمین یک دایره دقیق بود، فاصله ماه تا زمین همواره ثابت می‌ماند؛ ولی مدار ماه به صورت یک بیضی است. دراین مدار، فاصله زمین- ماه به طور دائم در تغییر است. ماه درقسمتی از مدار که نزدیک به زمین است، فقط 356.500کیلومتر، و در قسمتی از مدار که دور از زمین است، 406.700 کیلومتر از ما فاصله دارد. به همین خاطر بزرگی ماه درطول زمان متفاوت به نظر می رسد. زمین و ماه با همدیگر به عنوان «سیاره های دوگانه» سالیانه یک بار به دور خورشید می‌چرخند. اگر فضانوردی بتواند از فضا زیادی منظومه شمسی ما را نگاه کند، مدار ماه به دور خورشید درنظر او به صورت یک دایرة دندانه دار جلوه خواهد کرد.

3.چرا خورشید و ماه طلوع و غروب می کنند؟

زمین ما، مثل یک چرخ فلک بزرگ هر 24 ساعت یک بار به دور خود می چرخد. ما انسانها روی سطح کره زمین زندگی می کنیم و به همراه زمین می چرخیم. هنگامی که سرزمین ما مستقیم درطرف خورشید قرار دارد، این پدیده را «روز» می نامیم. وقتی که سرزمین ما چرخیده و از شعاع تابش خورشید خارج می‌شود، آن را «شب» نام می گذاریم. زمانی که شب در حال پایان است، در واقع درحال گردش در جهت خورشید هستیم تا آنکه در افق ظاهر می‌شود. دراین زمان می گوییم که خورشید سربرآورده یا به عبارت دیگر طلوع کرده است. درمورد ماه هم مسئله به همین شکل است. ماه خودش به هیچ وجه درشرق طلوع و یا درغرب غروب نمی کند، بلکه زمینی که ما روی آن زندگی می کنیم، از غرب به شرق به دور خود می چرخد. به این خاطر ما اینطور استنباط می کنیم که ماه درجهت مخالف به دور ما می چرخد؛ در افقِ شرق طلوع می‌کند، از شرق به غرب در آسمان سیر می‌کند و بالاخره درغرب غروب می‌کند. به هر حال به خاطر وضعیت خاصِ مدار ماه، طول و غروب آن دقیقاً درنقاط شرق یا غرب اتفاق نمی افتد.



خرید و دانلود تحقیق درباره ماه همسایه ما در کیهان


تحقیق درباره پول الکترونیکی با شتاب از راه می رسد ما کجا ایستاده ایم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

پول الکترونیکی با شتاب از راه می رسد ما کجا ایستاده ایم ؟

مقدمه

یکی از سازمانهای که مردم جامعه ما حتما با آن آشنایی دلرند بانکها هستند و شما کمتر فردی را می یابید که با نام بانک آشنایی نداشته باشد . اغلب ما طی ما جهت دریافت حقوق پرداخت قبوض مختلف آب برق گاز تلفن دریافت چک واریز وجوهی به انواع حسابهای شخصی و یا دولتی پرداخت اقساط و.. به بامکها مراجعه داریم و اکثر مواقع به ویزه در روزهای پایانی ماه در شعبی خاص با صفهای طویل مشتریان درپشت باجه ها عجله افراد جهت پیشی گرفتن از یکدیگر و تلاش کارکنان بانکها جهت پاسخگویی به خواست مشتریان بی طاقت و بعضا عصبی مواجه هستیم .

شیوه و نظام سنتی در داد وستد و پرداخت وجوه حجم زیاد پول در گردش نبود اطلاع مشتریان از خدمات بانکی نبود ارتباط مستقیم بانکها با یکدیگر مشکلات متعاقب دریافت و وصول چکها و .... باعث آن شده است که گسترش شعب بانکها و افزایش کارکنان آنها پاسخگوی نیازهای روزافزون مشتریان نباشد وما کماکان شاهد وجود صفهای مشتریان در بانکها هستیم . امروزه بانکداری الکترونیکی که بر پایه خدمات حاصل از فناوری اطلاعات و ارتباطات طراحی می گردد قادر است که در نظام بانکی کشور ما نیز همانند بسیاری از کشورها عامل تحول اساسی گردد و تغییری بنیادی در شیوه سنتی بانکداری ملی بیشتر از هشت دهه فعالیت ایجاد نماید . در این ارتباط به ویزه طی سالهای اخیر گامههای مهمی برداشته شده که هنوز وافی به مقصود نمی باشد .

امروزه اطلاعات در کلیه جوامع و سازمانها ارزش بسیار زیادی یافته است و اگر منابع انسانی را نیز به عنوان ثروت اصلی سازمانها می نامند به دلیل دانش و اطلاعاتی است که افراد میتوانند داشته باشند . در بازارهای مالی امروزدنیا اطلاعات در غالب شبکه های رایانه ای دائما در حال حرکت و جابجایی از گوشه ای از دنیا به گوشه ای دیگر است نظام بانکداری کشور ما نیز به طور طبع به عنوان بخش حساسی از اقتصاد ملی وجزئی از اقتصاد جهانی و مجموعه بازازهای بین المللی نمی تواند از همراهی با تحول غیر قابل اجتناب که رهاورد دانش اطلاعات و ارتباطات است غافل گردد .

پول الکترونیکی چیست؟

طی دو دهه قبل ما شاهد رشد روزاقزون استفاده از رایانه در نظام بانکداری به شکل گسترده بوده ابم و طی سالهای اخیر تاثیر وجود ماشین های خود دریافت خود پرداخت و یا تجهیزات ATM و pos امکان استفاده از بانکداری الکترونیکی و کارت اعتباری , کارت بدهی , کارت هوشمند, و ....را مهیا ساخته ایم اینگونه کارتها را کارت پول یا پول کارت و یا اصطلاحاٌ پول الکترونیکی گویند.

یکی از برنامه هایی که اخیرا در نظام بانکی کشور با جدیت بیشتر و در راستای استفاده مطلوب و عملی از ویژگی ها و مزایای فناوری اطالاعات و ارتباطات , دنبال شده است استقرار طرح شبکه تبادل اطلاعات بین بانکی است که آن را مختصرا شتاب گویند.

این طرح قصد آن دارد تا بعنوان زیر ساخت استفاده از پول الکرونیکی در سطح جامعه ایفای نقش نماید.

این شبکه انتقال اطلاعات یکی از طرحهای مهم و اساسی در استقرار نظام بانکداری الکترونیکی است. که قادر است اطلاعات پولی و مالی را بین بانکها از طریق بستر رایانه ای و مخابراتی انتقال دهد و در نهایت کلیه بانکهای کشور تحت پوشش آن قرار خواهند گرفت.

یکی از اساسی ترین مزایای این طرح یک پارچگی کلیه شعب تحت پوشش طرح در بانکهای عضو می باشد. و لذا محدودیت جغرافیایی و مشکلات جابجایی فیزیکی مشتریان بانکها را حل خواهد نمود. بنابراین در این نظامهای پرداخت الکترونیکی کارتهای پرداخت مستقل از بانک صادره آن توسط کلیه پایانه ها و بنگاه های اقتصادی مورد پذیرش قرار می گیرد. استفاده از این کارتها به جای پول می تواند همراه با صرفه جویی هایی در هزینه های مشتریان وبانکها گردد.

به طور کلی این گونه صرفه جویی ها وبعبارتی مزایای ناشی از استقرار طرح شامل صرفه جویی های مستقیم و غیر مستقیم است. صرفه جویی های مستقیم طرح قابل اندازه گیری است و حالت کمی دارد این مزایا عبارتند از : صرفه جویی در دریافت و پرداخت , چاپ و نشر اسکناس , ضرب مسکوک , حمل و نقل پول و امور بایگانی اسناد بانکی , صرفه جویی های غیر مستقیم طرح نیز در زمینه های اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی و سیاسی مطرح است که هرچند محسوس است ولی دارای حالت کیفی هستند و قابل اندازه گیری نیست.

در ارتباط با مزایای کیفی طرح می توان موارد زیر را عنوان نمود:

گسترش پول التکرونیکی مردم را از مراجعه به بانکها بخصوص شعبه مشتری بی نیاز می کند , بنا براین مراجعه نکردن مشتریان به شعب مختلف کاهش ترافیک حفظ محیط زیست مصرف سوخت و لذا توزیع متناسب مشتریان در شعب بانکها را به همراه خواهد داشت یکی از ویژگی های دیگر این طرح تبادل اطالاعات پولی و بانکی به صورت یکنواخت در سطح شبکه بانک است و نیز می دانیم که اطلاعات در بازارهای مالی دارای چه نقش حساسی است که به عنوان دارایی ارزنده ای در این بازارها محسوب می گردد.

به هر حال با استقرار کامل طرح حضور فیزیکی مشتریان و ازدحام آنان در سطح شعب بانکها کاهش خواهد یافت کاهش حجم پول و گردش آن از دیگرمزایای این طرح است

جایگاه پول الکترونیک در اقتصا د مدرن

با توجه به پیشرفت روز افزون فناوری اطلاعات وگسترش استفاده از پول الکترونی

درفضا ی شبکه های رایانه ای ازاواسطدهه 1990شا یدبتوان دوره اقثصاداینترنتی نامید

اهمیت پیدایشپول الکترونیکی به حدی است که برخی ازاقتصاددان ازان به عنوان انقلابی

که می تواندموجب انتقال قدرت ازدولت ها وبا نک های مرکزی به سرما یه گذاران مصرف کنندگان وکارافرینان شود یاد می کنند. پول الکترونیکی یا پول دیجیتالی ارزش پولی واحدهای پول منتشر شده از سوی دولت یا بخش خصوصی است که به شکل الکترونیکی بر روی یک وسیله الکترونیکی ذخیره شده است . پول الکترونیکی نوعی ابزار مالی الکترونیکی است که حداقل از عهده انجام همه وظایف پول بر می آید . مهمترین ویزگی پول الکترونیکی "فراملیتی" ویا "بی مرز " بودن آن است که خود نقش مهمی در اثر گذاری بر سایر متغیر های اقتصادی ایفا می کند این پول به طور بلغوه می تواند بی ثباتی بازارهای ارز خارجی را نیز افزایش دهد از آنجا که پول الکترونیکی نماینده پول واقعی است لذا بایستی یک نرخ ارز و یک بازار ارز خارجی در فضای رایانه ای وجود داشته باشد .

در حال حاضر اعلب ناشران پولهای الکترونیکی در اثر فشارهای رقابتی اقدام به پرداخت بهره به مانده موجودی پولهای الکترونیکی افراد می نمایند بنابراین یکی از مزیت های پول الکترونیکی نسبت به پول معمولی آن است که این نوع پول علاوه بر برخوردار از قابلیتهای اسکناس و مسکوک از درآمد سود یا بهره در کشورهای مختلف نیز برخوردار است .

پول الکترونیکی از طریق سرعت بخشیدن به مبادلات پولی سرعت گردش پول را افزایش داده و در نتیجه تقاضای اسکناس و مسکوک را کاهش می دهد .

پول الکترونیکی به لحاظ ویزگیهایش می تواند جایگزین پول بانک مرکزی گردیده ودر صورتی که نگهداری ذخیره قانونی اجباری نباشد و موجودی پول الکترونیکی در اندازه گیری حجم پول لحاظ شده باشد موجب افزایش عرضه پول شود زیرا کاهش در حجم اسکناس و مسکوک بانک مرکزی با افزایش



خرید و دانلود تحقیق درباره پول الکترونیکی با شتاب از راه می رسد ما کجا ایستاده ایم


دانلود تخقیق در مورد نام زبان ما به انگلیسی چیست (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟

نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونه ای روز افزون به جای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چنین جایگزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اینکه زیان های این جایگزینی کدام است. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث های بسیاری هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگردیده است و هر روز هم جدی تر می شود. قرن هاست که در غرب از واژه پرژن (Persian) استفاده می کنند که اصل آن به واژه های پارس و پارسی بر می گردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند پارس و زبان آنها نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی موسوم شد – بوده است.چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکار بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می کردند، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان از فرم عربی این واژه که همان "فارسی" است برای نامیدن زبان خود استفاده کردند. اما در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرژن (Persian) - یا با تلفظی شبیه به آن بسته بهنوع زبان اروپایی خوانده شد. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند تبدیل گردید. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه است. اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی (Persian) یا فرانسوی (Persane)، یا آلمانی ( Persisch) آن، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چیست؟برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی (و چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. پیش از آن به ندرت و در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد یا فرستاده های سیاسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در رابطه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقاء آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی رابه طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. مسئله ارتقای گفتمان حکومتی بعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بین المللی همچنان بعنوان یک ضرورت باقی ماند اما دیگر بجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنت های دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بطور کلی غیر اسلامی بود نفی می گردید. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ اجباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب شد. همه این دگرگونی ها به نوعی در بازعرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نمام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بودند و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند. در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که این کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران نا گهان در مرکز توجه قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولین انقلابی ایران چه می گفتند. اینان گاه از سر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک آنان را به این کار وا می داشت.البته برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نیز می دانستند که عربها آن را الفارسی می خوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان آگاهی داشتند بنابراین نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ایدئولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان می گردید، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولین رژیم پیشین در صدد آن بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغییر داد که در این صورت درست این بود که دلایل این باور خود رابه بحث عمومی قرار می گذاشتند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرویسس (Farsi Services): هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند بویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی زبان ما راFarsi می نامند. گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران سفر می کردند. با توجه به زمان محدودی که ایشان در آنجا می گذراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما یاد می گرفتند همین واژه فارسی بود بویژه که از مسئولین هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از همه معلومات تازه خود را، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. روشن است که رفتار مقامات ایرانی با نام بین المللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بی تاثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند. گروه بعدی که از واژه فارسی (Farsi) برای نامیدن این زبان در انگلیسی استفاده می کنند برخی از زبان شناسان هستند. این ها معتقدند که برای تشخیص زبان هایی که در ایران، افغانستان، و تاجیکستان رایج است بهتراست که زبان ایران را فارسی (Farsi)، زبان افعانستان را دری (Dari)، و زبان تاجیکستان را تاجیک (Tajik) بنامند چرا که اطلاق واژه پرژن (Persian) به همه آنها درست نیست. و این اعتقاد بر این اساس استوار است که این ها سه زبان مختلف، یا بر طبق نظرات برخی دیگر از آنان دست کم سه گویش گوناگون، هستند. در این مورد در واقع اغراق می شود، به همانگونه که برخی از زبان شناسان در تفاوت بین فارسی نوشتاری و گفتاری چنان اغراق می کنند که گویی در باره تفاوت بین عربی استاندارد و فصیح سخن می گویند. پس در اینکه اینها سه زبان مختلف هستند جای بحث فراوان وجود دارد. اما ممکن است بگوئیم که این گونه نام گزاری کار این گروه از پژوهشگران را کمی آسان می کند ولی این کار باعث ایجاد سردرگمی در بین غیر متخصصان می گردد. از آن گذشته دلایل بسیاری نیز برای رد این نظریه زبان شناسانه وجود دارد. برای مثال زبان انگلیسی در انگلستان و انگلیسی در آمریکا با یکدیگر تفاوت هایی دارند (اگر چه به نسبت بسیار کمتری) اما این دو گونه را دو زبان مختلف به نامهای انگلیسی و امریکایی نمی خوانیم بلکه در صورت لزوم به آنها انگلیسی (English) و انگلیسی امریکایی (American English) اطلاق می کنند. به همین روال فرانسوی فرانسه و فرانسوی کبک (در کانادا) با یکدیگر تفاوت های فاحشی دارند اما هر دو فرانسوی هستند: French و Canadian French. از اینها گذشته اگر قرار باشد این منطق زبان شناسانه را به مقوله نام گذاری تعمیم دهیم، باید برای تمام لهجه های فارسی در ایران و افغانستان و تاجیکستان یک نام ویژه پیدا کنیم که در این صورت ما صاحب "زبانهایی" خواهیم شد از قبیل اصفهانی و شیرازی که برای فارسی زبانان بسیار آسانند و به فارسی تهرانی نزدیک و "زبانهایی" همچون سیاه کوهی و اردکانی که فهم آنها برای تهرانی ها کمی مشکل تر است. بنابراین چرا برای مثال از این نام گذاری استفاده نمی کنند: Persian و Dari Persian و Tajik Persian. این گونه واژه گذاری بخوبی این سه گونه مختلف زبان فارسی از هم جدا میکنند. برای اطمینان خاطر این را هم اضافه کنم که حتی در خود زبان فارسی و در تاجکیستان، ادیبانی مانند محمد جان شکوری از واژه فارسی تاجیکی برای نامیدن این زبان استفاده می کنند. واقعیت دیگر هم این است که در سطح ادبی نیز این سه کشور دارای میراث ادبی (Persian literature) مشترکی هستند که به ما اجازه نام گذاری های دلبخواهی زبان ها را نمی دهد. چنانچه همه ایرانیان و ایرانشناسان سه واژه Persian و Dari Persian و Tajik Persian را به رسمیت بشناسند، ادارات دولتی و بویژه ادارات مهاجرت نیز بتدریج آن را پذیرفته و در اسناد خود آن را منعکس خواهند کرد و بدین ترتیب یک امر فرهنگی طولانی مدت فدای منافع کوتاه مدت چندین مترجمی که برای این ادارات کار می کنند نخواهد شد. جالب است که یک نویسنده افغانی در کتاب تازه خود می گوید داشتن دو نام برای یک زبان در دو کشور ایران و افغانستان برای فرهنگ و ادبیات مشترک دو کشور مضر بوده است. وی در این پژوهش خود نشان می دهد که هیچگاه ضرورت تاریخی برای کاربرد واژه های "دری" و "فارسی" وجود نداشته است و از این راه این باور را که زبان مردم افغانستان دری و زبان مردم ایران فارسی است، مورد تردید قرار می دهد. افراد دیگری که از این و اژه ه برای نامیدن این زبان در زبانهای دیگر تا حدی بطور طبیعی استفاده می کنندعبارتند از کسانی که نام این زبان در زبان مادریشان نیز فارسی است. اینها شامل هندی ها، پاکستانی ها، عرب ها، ترکها، پنجابی ها، و غیره هستند که در هنگام مکالمه به انگلیسی تمایل دارند که از همان واژه آشناتر در زبان خود استفاده کنند. این عمل نشانه بی احترامی آنها نسبت به این زبان نیست. بلکه آنهادر مواردی با این کار انگار که می خواهند احساس نزدیکی خود را به فرهنگ ایرانی نشان دهند. کسانی که در دانشگاه ها به آموزش فارسی می پردازند حتماً به اینگونه دانشجویان برخورد کرده اند. اما جالب این است که با یکبار یاد آوری، این دانشجویان از واژه پرژن (Persian) استفاده می کنند. گاه سازمان های دولتی و ارتشی در کشورهای غربی و بویژه در آمریکا نیز به خاطر مشخص کردن نواحی مورد نظرشان از واژه فارسی (Farsi) در متن انگلیسی استفاده می کنند. این کاربرد بویژه پس از حملات 11 سپتامبر افزایش یافته است اما اثر فرهنگی آن هنوز بسیار نا شناخته مانده است. امید می رود که با درست شدن اوضاع سیاسی در خاورمیانه، دیگر نیازی به این گونه فعالیت های امنیتی دست کم در مورد ایران وجود نداشته باشد. اما جالب است بدانیم که در آگهی های استخدام این سازمانها، برای گزینش متخصصین مورد نظر خود در افغانستان هم، کماکان از واژه فارسی (Farsi) استفاده می کنند. به عبارتی، عدم استفاده از واژه پرژن (Persian) لزوما به تفکیک بین فارسی ایران و فارسی دری نمی انجامد. گروه بعدی و بنظر من عامل عمده رواج واژه فارسی (Farsi)، مهاجران و پناهندگان سیاسی / اقتصادی پس از انقلاب هستند. این گروه از همه بزرگتر بوده و دسترسی به آنان برای بحث در مورد نام زبان فارسی در زبان های خارجی نیز از همه سخت تر است. بیشتر این افراد به هنگام ورود به غرب به هیچ زبانی به جز فارسی تسلط نداشته اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را بخوبی فرا نگرفته اند. آنها هنگام پر کردن درخواست نامه های اداره مهاجرت در امریکا و کانادا و در برابر پرسش "زبان مادری شما چیست؟" می نوشتند فارسی (Farsi) و نمی دانستند یا هنوز هم نمی دانند که نام زبان آنها در انگلیسی یا دیگر زبان های اروپایی فارسی (Farsi) نیست. نتیجه اینکه که در سالهای اخیر ما شاهد ظهور این واژه در اسناد و ادبیات اداره مهاجرت کشورهای غربی بوده ایم. این هموطنان حتا اگر بر حسب اتفاق با نام زبان خود در انگلیسی آشنا باشند، آن را ممکن است به اشتباه پرشیین یا پرشیان تلفظ کنند و هنگامی که مخاطب آنها از وجود چنین زبانی به خاطر تلفظ نا جور آن اظهار بی اطلاعی می کند، آنها ترجیح می دهند به کاربرد همان واژه فارسی اکتفا کنند اگر چه مخاطب آنها از وجود همچون زبانی هم بی اطلاع باشد. بر اساس تحقیقی محدودی که در دوران دانشجویی ام در بین عده ای از ایرانیان و آمریکائیان مقیم میشگان انجام دادم (سی نفر ایرانی و بیست نفر آمریکایی)، از هر ده نفر ایرانی که در در امریکا تحصیلات دانشگاهی نداشتند، شش نفر معتقد بودند که فارسی (Farsi) نام زبان کنونی ماست و پرژن (Persian) یا نام نژاد یا نام زبان ایران باستان بوده است. جالب اینکه هیچکدام هیچگونه دلیلی هم برای این اظهار نظر نداشتند. کسانی که در دانشگاه امریکایی، بویژه دانشگاه های بزرگ و دست اول حضور یافته باشند، به احتمال زیاد با واژه پرژن (Persian) برخورد داشته اند. بر اساس همین تحقیق، از ده نفر آمریکایی، همگی واژه پرژن (Persian) را می شناختند ولی تنها یکنفر از آنها می دانست فارسی (Farsi) چیست و بنابراین برای این گروه در کل تفکیک بین این دو نام مطرح نبود. اگر چه اکثر ممکن است کسانی که واژه فارسی (Farsi) را بکار می برند با توضیح کوتاهی به کنه مطلب پی ببرند اما برخی از افراد این گروه نسبتا تازه وارد به جهان غرب- در مورد کاربرد واژه فارسی متعصب باقی می مانند. آنها بر این باورند که با بکار بردن واژه فارسی (Farsi) هنگام حرف زدن به زبان انگلیسی کاری وطن پرستانه می کنند.بنابر این انتظار دارند که غربیها با بکار بردن کلمه فارسی سعی کنند بهتر فرهنگ ایرانی را به رسمیت بشناسند. آنها گاه به تئوری توطئه نیز متوسل می گردند و می گویند که خارجی ها ما را مجبور کرده اند که نام زبان خود را عوض کنیم. اینها غافل از این هستند که با این کار خود مانع بزرگی در راه ارتقاء فرهنگ خود ایجاد می کنند که بدان خواهیم پرداخت. در اینجا تنها این را اضافه کنم که همانطور که اشاره شد، خود واژه فارسی (Farsi) عربی شده واژه پارسی (Parsi) است که این دومی در حقیقت به (Persian) از نظر صدا و صوت و شکل به همان اندازه نزدیک است که کلمه اولی. بنابراین این ادعای ناسیونالیستی هم که ما باید نام بومی زبان خود را که همانا فارسی است به این خارجیها وبه جامعه بین المللی تحمیل کنیم نیز بر ناآگاهی استوار است. جالب است که این دسته از افراد آگاهی بسیار نا چیزی از فرهنگ ایران، بویژه فرهنگ باستانی ایران، نکات ضعف آن، و سایر مشکلات سنتی رایج در جامعه دارند و در این رابطه هم فکر می کنند تمامی عقب ماندگی ایران ناشی از تبانی های غربی هاست. گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ایرانیان نسل دوم هستند. اینها از پدر و مادر خود شنیده اند که نام زبان مادریشان فارسی (Farsi) است و این احتمالا همان چیزی است که در مدارس آخر هفته که بعضا برای فراگیری زبان فارسی در آن شرکت می کنند نیز بدانها آموزش داده شده است که همه اینها البته طبیعی است چون این روند فراگیری نام زبان تماما بزبان فارسی صورت گرفته است. اما از آنجایی که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه چندانی در باره زبان و فرهنگ خود بزبان انگلیسی ندارند، هیچگاه این فرصت را نیافته اند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند. اینها هنگامی که وارد دانشگاه می شوند و از روی علاقه، نیاز، یا کنجاوی بدنبال درس های زبان یا ادبیات فارسی می گردند و آنها را نمی یابند بسیار نا امید میشوند غافل از اینکه این دروس در دانشگاهای عمده امریکا بطور مرتب تحت عنوان Persian Language ویا



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نام زبان ما به انگلیسی چیست (با فرمت word)


مقاله درباره على (ع) و ما جراى فدک(3)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

على (ع) و ما جراى فدک(3)

کتاب: فروغ ولایت، ص 241

آیا پیامبران از خود ارث نمى‏گذارند؟

نظر قرآن در این باره

ابوبکر براى بازداشتن دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از ترکه پدر به حدیثى تکیه مى‏کرد که مفاد آن در نظر خلیفه این بود:پیامبران چیزى از خود به ارث نمى‏گذارند وترکه آنان پس از درگذشتشان صدقه است.

پیش از آنکه متن حدیثى را که خلیفه به آن استناد مى‏جست نقل کنیم لازم است این مسئله را از دیدگاه قرآن مورد بررسى قرار دهیم، زیرا قرآن عالیترین محک براى شناسایى حدیث صحیح ازحدیث باطل است.واگر قرآن این موضوع را تصدیق نکرد نمى‏توانیم چنین حدیثى را ـ هرچند ابوبکر ناقل آن باشد ـ حدیث صحیح تلقى کنیم، بلکه باید آن را زاییده پندار ناقلان وجاعلان بدانیم.

از نظر قرآن کریم واحکام ارث در اسلام، مستثنا کردن فرزندان یا وارثان پیامبران از قانون ارث کاملا غیر موجه است وتا دلیل قاطعى که بتوان با آن آیات ارث را تخصیص زد در کار نباشد، قوانین کلى ارث در باره همه افراد واز جمله فرزندان ووارثان پیامبر حاکم ونافذ است.

اساسا باید پرسید:چرا فرزندان پیامبران نباید ارث ببرند؟چرا با درگذشت آنان، خانه ولوازم زندگى ایشان باید از آنان گرفته شود؟ مگر وارثان پیامبر مرتکب چه گناهى شده‏اند که پس از درگذشت او باید همه فورا از خانه خود بیرون رانده شوند؟ گرچه محرومیت وارثان پیامبران از ارث، عقلا بعید به نظر مى‏رسد، ولى اگر از ناحیه وحى دلیل قاطع وصحیحى به ما برسد که پیامبران چیزى از خود به ارث نمى‏گذارند وترکه آنان ملى اعلام مى‏شود(!) در این صورت باید با کمال تواضع حدیث را پذیرفته، استبعاد عقل را نادیده بگیریم وآیات ارث را به وسیله حدیث صحیح تخصیص بزنیم.ولى جان سخن همین جاست که آیا چنین حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده است؟ براى شناسایى صحت حدیثى که خلیفه نقل مى‏کرد بهترین راه این است که مضمون حدیث را بر آیات قرآن عرضه بداریم ودر صورت تصدیق آن را پذیرفته، در صورت تکذیب آن را به دور اندازیم.

وقتى به آیات قرآن مراجعه مى‏کنیم مى‏بینیم که در دو مورد از وراثت فرزندان پیامبران سخن گفته، میراث بردن آنان را یک مطلب مسلم گرفته است.اینک آیاتى که بر این مطلب گواهى مى‏دهند:

الف) ارث بردن یحیى از زکریا

وإنی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقرا فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .(مریم:5و6)من از (پسر عموهایم) پس از درگذشت خویش مى‏ترسم وزن من نازاست. پس مرا از نزد خویش فرزندى عطا کن که از من واز خاندان یعقوب ارث ببرد وپروردگارا او را پسندیده قرار ده.

این آیه را به هر فردى که از مشاجره‏ها دور باشد عرضه کنید خواهد گفت که حضرت زکریان از خداوند براى خود فرزندى خواسته است که وارث او باشد، زیرا از دیگر وارثان خود ترس داشته ونمى‏خواسته که ثروتش به آنان برسد. اینکه او چرا ترس داشت بعدا توضیح داده خواهد شد.

مراد واضح واصلى از یرثنی همان ارث بردن از مال است.البته این مطلب به معنى این نیست که این لفظ در غیر وراثت مالى، مانند وراثت علوم ونبوت، به کار نمى‏رود، بلکه مقصود این است که تا قرینه قطعى بر معنى دوم نباشد، مقصود از آن، ارث مال خواهد بود نه علم ونبوت. (1) اکنون قرائنى را که تأیید مى‏کنند که مقصود از یرثنی و یرث من آل یعقوب وراثت در مال است نه وراثت در نبوت وعلم، یاد آور مى‏شویم:

1ـ لفظ «یرثنی» و«یرث» ظهور در این دارند که مقصود همان وراثت در مال است نه غیر آن، وتا دلیل قطعى بر خلاف آن در دست نباشد نمى‏توان از ظهور آن دست برداشت. شما اگر مجموع مشتقات این لفظ را در قرآن مورد دقت قرار دهید خواهید دید که این لفظ در تمام قرآن (جز در آیه 32 سوره فاطر) در باره وراثت در اموال به کار رفته است وبس. این خود بهترین دلیل است که این دو لفظ را باید برهمان معنى معروف حمل کرد.

2ـ نبوت ورسالت فیض الهى است که در پى یک رشته ملکات ومجاهدتها وفداکاریها نصیب انسانهاى برتر مى‏شود. این فیض، بى ملاک به کسى داده نمى‏شود؛ بنابر این قابل توریث نیست، بلکه در گروه ملکاتى است که در صورت فقدان ملاک هرگز به کسى داده نمى‏شود، هرچند فرزند خود پیامبر باشد.

بنابراین، زکریا نمى‏توانست از خداوند درخواست فرزندى کند که وارث نبوت ورسالت او باشد .مؤید این مطلب، قرآن کریم است، آنجا که مى‏فرماید:

الله أعلم حیث یجعل رسالته .(انعام:124) خداوند داناتر است به اینکه رسالت خود را در کجا قرار دهد.

3ـ حضرت زکریا نه تنها از خدا درخواست فرزند کرد، بلکه خواست که وارث او را پاک وپسندیده قرار دهد. اگر مقصود، وراثت در مال باشد صحیح است که حضرت زکریا در حق او دعا کند که : واجعله رب رضیا «او را پسندیده قرار ده»؛ زیرا چه بسا وارث مال فردى غیر سالم باشد .ولى اگر مقصود، وراثت در نبوت ورسالت باشد چنین دعایى صحیح نخواهد بود وهمانند این است که ما از خدا بخواهیم براى منطقه اى پیامبر بفرستد واو را پاک وپسندیده قرار دهد! بدیهى است که چنین دعایى در باره‏پیامبرى که از جانب خدا به مقام رسالت ونبوت خواهد رسید لغو خواهد بود.

4ـ حضرت زکریا در مقام دعا یاد آور مى‏شود که «من از موالى وپسر عموهاى خویش ترس دارم» . اما مبدأ ترس زکریا چه بوده است؟ آیا او مى‏ترسید که پس از او مقام نبوت ورسالت به آن افراد نااهل برسد واز آن رو از خدا براى خود فرزندى شایسته درخواست کرد؟ناگفته پیداست که این احتمال منتفى است؛زیرا خداوند مقام رسالت ونبوت را هرگز به افراد ناصالح عطا نمى‏کند تا او از این نظر واهمه اى داشته باشد.

یا اینکه ترس او به سبب آن بود که پس از درگذشتش، دین وآیین او متروک شود وقوم او گرایشهاى نامطلوب پیدا کنند؟یک چنین ترسى هم موضوع نداشته است؛زیرا خداوند هیچ گاه بندگان خود را از فیض هدایت محروم نمى‏سازد وپیوسته حجتهایى براى آنان برمى انگیزد وآنان را به خود رها نمى‏کند.

علاوه بر این، اگر مقصود همین بود، در آن صورت زکریا نباید در خواست فرزند مى‏کرد، بلکه کافى بود که از خداوند بخواهد براى آنان پیامبرانى برانگیزد ـ خواه از نسل او ووارث او باشند وخواه از دیگران ـ تا آنان را از بازگشت به عهد جاهلیت نجاب بخشند؛ حال آنکه زکریا بر داشتن وارث تکیه مى‏کند.

پاسخ دو پرسش

در باره آیه مورد بحث دو پرسش یا اعتراض مطرح است که برخى از دانشمندان اهل تسنن به آن اشاره کرده‏اند واینک هر دو اعتراض را مورد بررسى قرار مى‏دهیم.

الف: حضرت یحیى در زمان پدر به مقام نبوت رسید ولى هرگز مالى را از او به ارث نبرد، زیرا پیش از پدر خود شهید شد. بنابراین، باید لفظ



خرید و دانلود مقاله درباره على (ع) و ما جراى فدک(3)