لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ماه رجب ماه عجب
در حکایتی دلنشین از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که: با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسولالله، چرا اینگونه رفتار میکنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام میکردند و به عبادت میپرداختند، در قبرها معذب نمیشدند.
گاه شیئی گرانبها، یا انسانی ارزشمند و یا یک زمان مهم و ویژه، مورد بیتوجهی انسانها قرار میگیرد، تنها بدان سبب که شناختی از آنها ندارند و در نتیجه، بهره خویش را از آنها نمیستانند و استفاده لازم را نمیبرند. ماه رجب از زمانها و اوقات بسیار مهم و ویژه است که برای آنکه ـ بدون استفاده این فرصت ـ از کفمان نرود. روایات فراوانی پیرامون فضیلت این ماه و شناساندن قدر و منزلت آن از طریق اهل بیت(علیهم السّلام) به دست ما رسیده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1. پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
آگاه باشید که رجب ماه خداست و آن ماه بسیار بزرگی است. این ماه «اصم» نامیده شد؛ بدان سبب که هیچ ماهی در فضیلت و حرمت در نزد خدا با او برابری نمیکند.1
2. از ابن عباس نقل است که:
هرگاه ماه رجب میآمد، رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مسلمانان را دور خود جمع میکرد و میان آنها میایستاد. آنگاه خطبه میخواند، حمد و ثنای الهی را به جای میآورد و صلوات بر انبیای گذشته میفرستاد و میفرمود:
ای مسلمانان، ماه بسیار بزرگ و بابرکتی بر شما سایه انداخته است ـ یعنی ماه رجب ـ و آن ماهی است که در آن، رحمت خدا بر کسی که خدا را عبادت کند، فرو میریزد؛ بدان شرط که مشرک و بدعتگزار نباشد. آگاه باشید که در ماه رجب، شبی است که هر که خواب را در آن، بر خود حرام کند و به عبادت خدا بپردازد، خدا بدنش را بر آتش حرام میکند و هفتاد هزار ملک با او مصافحه میکنند و برایش تا رجب بعد آمرزش میطلبد.2
باید گفت آن شب نامعلوم که در ذیل خبر ذکر شد، چه شبی است، علما با استفاده از اخبار دیگر، چهار احتمال دادهاند: احتمال دارد مراد، شب اول ماه رجب باشد و یا شب جمعه اول رجب که به لیلةالرغائب موسوم است. نیز احتمال دارد مراد، نیمه رجب و یا بیست و هفتم رجب باشد.
3. و از حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) نقل است که:
هر کس در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند روز قیامت در بهشت او را به ثوابی گرامی میدارد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر بشری خطور نکرده است.3
4. از امام رضا(علیه السّلام) نیز روایت شده است:
هر که به اشتیاق ثواب، روز اول ماه رجب را روزه بدارد، خدای عزوجل، بهشت را بر او واجب گرداند؛ هر که روز وسط رجب را روزه بدارد، میتواند دو قبیله (پرجمعیت) مانند ربیعه و مضر را شفاعت کند؛ و هر که روز آخرش را روزه بدارد، خدای عزوجل او را از پادشاهان بهشت گرداند و شفاعتش را دربارة پدر، مادر و همة بستگان و آشنایان و همسایگان بپذیرد، گرچه در میان آنها مستحقان دوزخ باشند.4
5. در حکایتی دلنشین از پیامبر گرامی اسلام از زبان شخصی به نام ثوبان این چنین آمده است که: با رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قبرستان بودیم. حضرت ایستاد و گذشت و دوباره ایستاد. عرض کردم: یا رسولالله، چرا اینگونه رفتار میکنید؟ پس آن حضرت گریه شدیدی کرد، ما هم گریه کردیم. آنگاه فرمود: ای ثوبان، صدای ناله اهل عذاب را شنیدم. بر آنها رحم کردم، دعا کردم و خداوند عذاب آنها را تخفیف داد. سپس فرمود: ای ثوبان! اگر کسانی از اهل این قبرستان، که در عذابند، یک روز از ماه رجب را روزه گرفته بودند و یک شب را تا صبح قیام میکردند و به عبادت میپرداختند، در قبرها معذب نمیشدند.5
6. شخصی به نام سالم نامی که از صحابه حضرت صادق(علیه السّلام) بود، میگوید: چند روزی از ماه رجب باقی مانده بود که خدمت آن حضرت مشرف شدم.
فرمود: ای سالم، آیا چیزی از این ماه را روزه گرفتهای؟ عرض کردم: خیر. فرمود: آنقدر ثواب از تو فوت شده که مقدار آن را تنها خدا میداند! سپس فرمود: همانا رجب، ماهی است که خداوند او را فضیلت داده و بسیار احترام کرده و کرامت آن را برای روزهداران واجب ساخته است.
سالم گوید: عرض کردم: یابن رسولالله، اگر چند روزی باقی مانده از این ماه راه روزه بدارم، به مقداری از ثوابهای آن میرسم؟ فرمود: ای سالم! هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد، خدا ایمن میگرداند او را از سختی سکرات مرگ و هول قیامت، و عذاب قبر.
7. نماز سلمان در ماه رجب:
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ای سلمان، هر مرد و زن مؤمن که در ماه رجب سی رکعت نماز بخواند و در هر رکعت پس از حمد سه مرتبه «قل هو الله احد» و سه مرتبه سوره «قل یا ایّها الکافرون» را قرائت کند، خداوند هر گناهی را که در پیری و جوانی کرده است، از نامه عمل او محو میکند، و ثواب کسی را که در تمام آن ماه، روزه گرفته باشد، به او عطا میکند و تا سال آینده نام او را از نمازگزارندگان مینویسد و در هر روز از آن ماه، ثواب شهیدی از شهدای بدر برای او باشد و خداوند میان او و آتش فاصله انداخته و به عدد هر رکعت، ثواب هزارهزار رکعت در نامه عمل او مینویسد و او از پل صراط به سلامت رد میشود.
و طریقه نماز این است که:
ده رکعت روز اول، ده رکعت روز نیمه و ده رکعت در روز آخر ماه رجب به جا آورد، هر دو رکعت به یک سلام و بعد از هر دو رکعت، دستها را به آسمان بلند و چنین دعا کند:
لا إله إلّا الله وحده لا شریک له،له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و هو حیّ لایموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیءٍ قدیر. اللّهمّ لامانع لما اعطیت و لامعطی لما منعت و لاینفع ذالجدّ منک الجدّ.6
یادآوری: پرسشی که ممکن است در ذهنها بیاید این است که، چگونه امکان دارد در برابر اعمالی ناچیز و اندک در ماه رجب، آن همه ثواب و پاداش مترتب باشد؟ چگونه ذهن آدمی میتواند گستردگی آن همه ثواب را اذعان کند؟
در پاسخ باید گفت:
اولاً، متناسب با مقام کبریایی حضرت حق و جود و بخشش بیکران و بیانتهایش، همین قاعده است که در برابر اندکی از عمل خیر، پاداشی فراوان عطا فرماید، نه آنکه با آن همه فضل و رحمتش، در مقابل کار نیک به اندازه همان کار پاداش دهد. اساساً همانگونه که در دعای افتتاح وارد شده است: ولاتزیده کثرة العطاء ألّا جوداً و کرماً؛ فراوانی عطا، (نه تنها از خزائن حق تعالی نمیکاهد)، بلکه بر جود و کرمش میافزاید و جود و کرمش را گستردهتر میسازد.
گنج تو به بذل کم نیاید
وز گنج کس این کرم نیاید ( نظامی )
به هر حال، به قول شیخ محمود شبستری، خداوند با یک جذبه، گدایی را شاه میگرداند و کوهی را در مقابل کاهی میبخشد:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی
به یک لحظه دهد کوهی به کاهی ( شبستری )
*****
درین دریا فکن خود را، مگر دری به دست آری
کزین دریای بیپایان، گهر بسیار برخیزد
وگر موجیت برباید، چه دولت مر تو را زان به
که عالم پیش حکم تو، چو خدمتکار برخیزد ( عراقی )
ثانیاً اینگونه نیست که به صرف انجام دادن روزه و عبادات در این ماه، همه ثوابها به دست آید؛ زیرا همانگونه که در روایات و نیز در دعای گرسنگی و تشنگی قرار مده». بهره برخی از روزهداران، از روزه، تنها گرسنگی و تشنگی و از عبادت، تنها خستگی بدنی است.
بنابراین، بدون شک بهره کامل از ثواب این عبادات از آن کسانی است که حتیالمقدور، شرایطی چون اخلاص و اجتناب از گناهان را مراعات کنند.
پینوشتها:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج97،ص26.
2. همان، ص47.
3. همان، ص33.
4. امالی شیخ صدوق، ص10.
5. مجلسی، همان
6. آیتالله میرزا جواد ملکی تبریزی، المراقبات، ص131 و 132.
منبع: http://www.hawzah.net
/خ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
ماه رجب ، ماهِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)
امیرالمؤمنین علیهالسلام این ماه را روزه داشتی و گفتی: رجب، ماه منست و شعبان ماه رسول خداست و ماه رمضان، ماه خدای تعالی است جل و جلاله. و امام صادق علیهالسلام فرمود: رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فرمود: هر که از رجب سه روز روزه دارد خدای تعالی وی را به هر روزی روزه سالی بنویسد و هر که هفت روز روزه دارد، هفت در دوزخ ازو در بندند و هر که هشت روز روزه دارد هشت درِ بهشت از برای او بگشایند و هر که پانزده روز روزه دارد خدای تعالی حساب وی آسان کند و هر که همه ماه رجب روزه دارد خدای تعالی وی را خشنود کند و خشنودی خود بنویسد و از هر که خشنود باشد، وی را عذاب نبود.
امام صادق علیهالسلام فرمود هر که اولْ روز از رجب روزه بدارد آتش از وی دور شود مقدار یک ساله راه و گفت: هر که ایام بیض از رجب روزه دارد سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم خدای تعالی وی را به هر روزی روزه سالی بنویسد و روز قیامت در جای آمنان ایستد.
احیا
و امام صادق علیهالسلام فرمود: امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به شگفت آوردی که در چهار شب از سال خود را از عبادت فارغ گردانیدی یعنی احیا کردی، اولْ شب رجب و شب نیمه شعبان و شب عید فطر و شب عید اضحی.
ثواب عبادت
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: هر که ماه رجب روزه نتواند داشت، هر روزی صد بار بگوید:
«سُبحانَ الْاِلهِ الْجَلیلِ، سُبحانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسبیحُ إِلاّ لَهُ. سُبحانَ الْأَعَزُّ الَاَکْرِمِ، سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ». ثواب روزه آن ماه بیابد.
از معظم عبادات ماه رجب است و آن سی رکعت بود در اول ماه ده رکعت بکند در هر رکعتی پس از «الحمد» سه بار «قل هو الله أحد» خواند و سه بار «قل یا ایها الکافرون» چون سلام بدهد دست بردارد و بگوید:
«لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ و لَهُ الحَمْدُ یُحْیی و یُمیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَموتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ و هو علی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمَّ لا مانِعَ لِما أَعْطَیْتَ و لا مُعْطِیَ لِما مَنَعْتَ و لا یَنْفَعُ ذَالجَدَّ مِنْکَ الْجَدُّ.»
و دست بر روی فرود آورد و در میان ماه هم چنان ده رکعت دیگر بکند الاّ آنکه چون بگوید: «و هو عَلی کُلِّ شیءٍ قَدیرٌ»
بگوید: «إلها واحِدا أحَدا صَمَدا فَرْدا وِتْرا لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً و لا وَلَدا» و در آخر ماه هم چنان ده رکعت نماز بکند و بگوید: و صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمدٍ و آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ و لا حَوْلَ و لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الَعَلیِّ الْعَظیم.
آمرزش گناهان
سلمان رحمهالله گفت که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود که هیچ مؤمن و مؤمنه نبود که این نماز بکند در ماه رجب الا که خدای تعالی بیامرزد هر گناه که وی کرده بود در حال خردی و بزرگی و وی را ثواب آن کس بدهند که جمله آن ماه روزه داشته بود و او را نزدیک خدای تعالی از نماز کنندگان نویسند تا دیگر سال و در هر روزی بردارند از برای وی عمل شهیدی از شهدای بدر و به روزه هر روزی عبادت سالی بنویسند وی را و هزار درجه بردارند و اگر همه ماه روزه دارد خدای تعالی وی را توفیق دهد و از آتش دوزخ نجات دهد و بهشت واجب گرداند وی را. ای سلمان! مرا بدین خبر داد جبرئیل و گفت: ای محمد! این نماز، نشانی است میان شما و میان منافقان که منافق این نماز نکند.
و چون این نماز بکنی و این دعا بخوانی دست بر رو فرو آور و حاجتی که داری بخواه که دعای تو اجابت کند و خدای تعالی میان تو و دوزخ هفت خندق پدید کند، هر خندقی مقدار آنچه میان آسمان و زمین است و به هر رکعتی هزار هزار رکعت بنویسد وی را و برائتی از آتش بنویسد و جوازی بر صراط.
اعمال اول شب آدینه از رجب
و اول شب آدینه از رجب میان نماز شام و خفتن دوازده رکعت نماز کند، هر دو رکعت به یک سلام، در هر رکعتی پس از «الحمد» سه بار «إنّا انزلنا» بخواند و دوازده بار «قل هو الله». چون فارغ شود هفتاد بار بگوید: «اَللّهُمّ صَلِّ عَلی النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ الطّاهِرِ الزَّکیِّ و عَلی الِهِ.»
پس سجود کند و در سجود هفتاد بار بگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ»
پس سر از سجده بردارد و هفتاد بار بگوید: «رَبِّ اغْفِرْ وارْحَمْ و تجاوزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ انتَ العَلِیُّ الأَکرمُ الْاَعْظَمُ.»
آنکه سجده دیگر کند و همان تسبیح که در اول گفت بگوید هم چندان آنگه حاجتها بخواهد که آن را روا کنند و گناهان وی بیامرزند و اگرچه از حد بیرون بود.
دعای استفتاح یا دعای ام داوود
آنگه دعای استفتاح بخواند روی به قبله و آن را دعای ام داوود نیز خوانند و نسبتش با فاطمه دختر عبد الله بن ابراهیم و سببش آن بود که أبو الدوانیق پسر فاطمه را به عراق دربند و زندان کرده بود. این زن با امام صادق علیهالسلام در آن معنی مشاورت کرد و ماه رجب نزدیک بود و امام صادق علیهالسلام وی را بخواندن این سورتها و این دعا درین روز فرمود: چون این بکرد بسی برنیامد که پسرش باز آمد با پنجاه هزار درم و خبر داد که در شب نیمه رجب خدم ابوالدوانیق بیامدند و مرا از زندان پیش وی بردند و در من بسیار عذر خواست و پنجاه هزار درم فرمود و گفت به سلامت بازگرد. صادق علیهالسلام گفت که اگر این دعا در روز عرفه عید یا در روز آدینه خوانند شاید «هنوز از دعا فارغ نشود که تا بیامرزد خدای تعالی او را» و اگر در هر ماهی ایام بیض را روزه دارد و این دعا بخواند «به طریقی که وصف کرده شده» شاید، و امید اجابت بود و گفت که درهای آسمان بگشایند و خواننده این دعا را بهشت واجب شود و دعا این است:
صَدَقَ اللّهُ الْعَظِیمُ الَّذِی لا إلهَ إلاّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ذُوالْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و...
اعمال شب و روز 27 رجب
و شب 27 از این ماه روایتست که دوازده رکعت کند در این شب. در هر رکعتی «الحمد» و هر دو «قل أعوذُ» و «قل هو الله أحد» هر یکی چهار بار بخواند و پس از آن دعا کند دعایی که در شب نیمه ماه برفت بخواند و غسل مستحب است درین شب. و روز 27 بود از این ماه که ابوالقاسم محمد را فرستادند به رسالت و این روز یکی از چهار روزی است که در سال، روزه داشتن آن را فضلی بسیار است و آن 27 رجب است روز مبعث و 25 ذی القعده روز دَحْو الارض و هجدهم ذی الحجة روز غدیر و 17 ربیع الاول و مولد نبی.
و مستحب است روز 27 رجب غسل کردن و روزه داشتن و 12 رکعت نماز کردن با «الحمد» و سورتی و پس از آن «الحمد» خواندن و «قل هو الله احد» و هر دو «قل أعوذ» هر یکی چهار بار و
«لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أکبرُ، سُبْحانَ اللّهِ والْحَمدُ لِلّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» چهار بار «اَللّهُ اَللّهُ رَبّی وَ لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا چهار بار و لا أُشْرِکُ بِرَبّی أَحَدا» چهار بار.
منبع:http://www.hawzah.net
/خ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
در بهمن ماه 1385، به مناسبت سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، مقالی مختصر ارائه کردم. اگرچند، هدف از نگارش آن صرفا ارائه یک شمای کلی از فروغ در مراسمی قهوه خانه ای بود. هم راستا بودن مجال با مقال استاد بزرگ خود، از سویی، و طرح فروغ بزرگ به اختصار از دیگر سوی، «از آن سوی دریچه» را خرد تر از آن چه بود کرد. مقال فروغ، در بهمن ماه، اگر چه با زحمتی جان فرسای نگاشته شده بود، امروز میراثی جز تاسف و شرم در بر نداشته است.
باری چندی بود در پی جبران نقص های آن سوی دریچه، بر آن بودم که فروغ را این بار بی اختصار نقد کنم. این تمایل، امروز، با وجود نیاز آشنایی مهربان، به شناخت نقد فروغ، پر رنگ تر شده است. و به همین رو امیدوارم «از آن سوی دریچه» که این بار بی اختصار طرح می شود، شرم بهمن را کم رنگ، و رنگ فروغ را، ژرف تر کند.
آن چه در پی می آید، نگارش دوم «از آن سوی دریچه» است. با این تفاوت که این بار نه تمامی اشعار فروغ که صرفا آخرین مجموعه وی، « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » نقد خواهد شد. از این روی که، نقد تمامی اشعار را کاری بس بزرگ تر از خلاصه کردن در ظرف مقال دیده ام.
«از آن سوی دریچه»
نقدی بر آخرین مجموعه فروغ فرخزاد
نگاشته شده توسط پژمان قربان زاده
به فروردین ماه 1386
استفاده از مقال، به هر روی، تنها با اجازه نویسنده مجاز می باشد.
مقدمه
فروغ فرخزاد را نمی توان جدای از جریان شعری معاصر تصویر کرد. که فروغ، زاده شده در یکی از همین جریان های شعریست. آن چه تا کنون به عنوان نقد، از فروغ فرخ زاد، طرح گشته است، اغلب بر فروغ و زندگی وی بنا شده است. حال آن که رسالت نقد، بررسی ظرفیت شعری پرشده توسط فرد، با هدف شناخت گام شعری وی می باشد؛ و نه شناخت فرد. که فروغ فرخزاد، پیش از آن که 678 صادره از بخش 5 باشد، برای ما، دنبال کننده یکی از ظرفیت های شعری ادبیات مدرن است. در این مجال، فروغ را صرفا در آستانه شعرش رسم خواهم کرد و مرا با 678 کار نیست. اما پیش از آن که به فروغِ شعر مدرن بپردازم، ابتدا، ضروری می دانم به بستر آبستن او اشاره کنم. که به جایگاه شعر مدرن و گام های طی شده در آن، کمتر اشاره شده است.
پیش گفتار: جایگاه شعر مدرن در ادبیات فارسی
م. ه. آبرامز1 عقیده دارد علی رغم تنوع نظریه ها درباره ادبیات، می توان چهار نظریه را که در تاریخ نقد جامعیت داشته اند، معلوم کرد. این نظریه ها با توجه و تاکید بیشتر بر یکی از چهار عنصر اصلی در پدیده شعر شکل گرفته است و سه عنصر دیگر را در پرتو آن یکی مورد مطالعه قرار داده اند. در ارتباط با هر اثر هنری می توان این چهار عنصر را ملاحظه کرد:
1. هنرمند که اثر را می آفریند.
2. اثر، که آفریده هنرمند است.
3. جهانی که در اثر آشکار می شود.
4. مخاطب که اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد.2
اما بر شمردن یکی از این چهار عنصر به عنوان محور اصلی شعر امکان پذیر نیست. که دامنه گسترده شعر در ادبیات و تاریخ، اجازه به دست دادن یک تعریف یکسان را از شعر، بر اساس یکی از چهار عناصر، و پوشش همه جنبه های شعری نمی دهد. اما در نظر من، هر کجا که ادبیات و شعر، با جهش همراه بوده است، تغییر مرکز توجه هنرمند از یک عنصر به دیگری را می توان به چشم ملاحظه کرد.
تاکید بر جهانی که اثر آشکار می کند، نظریه تقلید3 را به وجود آورده است که با افلاطون و ارسطو آغاز شد. این نظری را می توان نافذترین و کهن ترین نظریه در ادبیات تلقی کرد. تاکید بر مخاطب که اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد، نظریه پراگماتیک4 را در ادبیات به وجود آورد. این نظریه که بر جنبه تعلیمی شعر تکیه می کند، در قرن شانزدهم میلادی، با درخشش ناقد انگلیسی، سر فیلیپ سیدنی5، به نقطه اوج خود رسید. آبرامز، عقیده دارد که این نظریه از آن جهت حائز اهمیت است که تمامی نظریه های دوره هراس تا دوره روشنگری را شامل می شود. در قرن هجدهم میلادی، با ظهور درایدن6 نظریه درباره شعر از جنبه تعلیمی به سوی لذت حاصل از شعر گرایش پیدا کرد. این جهش بزرگ را می توان نوعی انتقال تمرکز از مخاطب به آفریننده اثر تلقی کرد؛ که گذاری از مرحله کلاسیسیسم7 به رمانتیسیسم8 نیز بود. کولریج9 که برجسته ترین نماینده این گرایش بود، نقطه مورد اهمیت را در شعر از تعلیم به بیان10 تغییر داد. و بدین گونه لذت جایگزین مفید بودن شد. از این منظر، تمایز بین شعر و نوشته به هیچ روی در عناصر زبانی به کار برده شده نبود؛ که آنچه این دو را متمایز می کرد، تفاوت در شیوه ترکیب عناصر بود. در عین حال، در نظر من، این نوع قضاوت نیز بدلیل عدم تشخیص مرزی دقیق برای شعر و نوشتار دارای ضعف می باشد. باری، کولریج معتقد بود، رسالت شعر، به دست دادن لذت است. با گذشت زمان، لذت آفرینی در شعر، جهشی دیگر را در ادبیات به دست داد. به طوری که دنباله این تاکید بر آفریننده، مخاطب را از رسیدن به معنایی واضح منع می کرد. به نوعی می توان گفت گذار از رمانتیسیسم به سمبولیسم11، نه صرفا یک جهش، که ادامه نظریه تاکید بر شاعر بود. سمبولیست اما، نه تنها مسئولیتی در قبال مخاطب نمی شناخت، که از حذف ساختار های شعری پیشین و تغییر در تمامی بنیان شعر نیز باکی نداشت. هم چنان که می بینیم، وی هر چه را که مانع پرواز آزاد تخیل خویش می شد نادیده می گیرد. گیرم که این بی توجهی، در برخی شرایط، بسیار بزرگ تر از آن بود که توسط ادبیات پیشین مقبول واقع شود. سمبولیست در اوج شکوفایی سبک خویش، حتی ساختار جملات را نیز بنا به طبع خود تغییر می دهد تا جایی که شعر را، به یک نه توی معنی بدل می کند. در همین نقطه است که پریستلی طرح کرد که ادبیات کلاسیک به ضمیر آگاه و ادبیات رمانتیک به ضمیر ناآگاه بسته است12. که صحبت از این نظر را در این مقال، مجال نیست.
در این زمان، پس از سوررئالیسم، فرزند سمبولیسم، – که به آن نخواهم پرداخت- گامی عمیق در ادبیات و چگونگی نگاه به ادب صورت گرفت. زبان، به عنوان وسیله انتقال معنی، در شعر، رنگ باخت؛ که شعر وسیله انتقال معنا نبود. این گام، در حقیقت، تمرکز را از شاعر به چیزی جز مخاطب یا جهان اثر انتقال داد؛ و تاکید را در نقد شعر، بر شعر گذاشت. این نقطه، نظریه عینیت13 را به وجود آورد. عینیت اثر، مربوط به زبانی است که اثر در آن هستی گرفته است. توجه ناقدان نظریه عینیت، بر ظرفیت های زبان بنا شده است. این نظریه معنا را در نه در شاعر شعر، که در شعر شاعر جست و جو می کنند و هم از روی زبان شعر است که سعی در استخراج معنا دارند. ناقدان این نظیه معنا را متمرکز در کلمات شعر و تجربه شاعر از استفاده خاص از این کلمات در شعر می دانند. از همین روست که معتقدم طبق نظریه عینیت، اگر تاکید را در نقد به خاص شعر متمرکز کنیم، نه با مجموعه ای از کلمات و معانی به کار رفته در شعر که با دوره ای از زبان شاعر رو به رو هستیم و در نتیجه معنا را می باید نه در شعر وی که در اشعار وی جست و جو کنیم. خلاصه می گویم که در نظریه جدید، تمرکز بر زبان است14.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
روح را تابان کن از انوار ماه
مقاله بسیار باارزش «رستاخیز صلح و محبت» جناب آقای هیوا مسیح در شماره 134 دنیای تصویر که نگاهی به فیلم مصائب مسیح است را با اشتیاق خواندم. در میان اظهار نظرهای محققانه ایشان چند نکته وجود دارد که به نظر می رسد نیازمند به تأملی جدی تر است. با توجه به ظرفیت نشریه این نکات به طور مختصر مطرح می شود، امید است مورد استفاده واقع شود: 1 ـ شیطان و تنبیه فریب خوردگاناش در بخش «مصائب، فیلمی شخصی» آورده اند که: «شیطان که از آغاز سوگند خورده است یاران صدیق پروردگار از پیامبران تا مردم عادی را گمراه کند و از آغاز پیش از رسالت مسیح او را وسوسه کند تا از خداوند روی بگرداند، مسئول تنبیه یهودا می شود. این در حالی است که شیطان دشمن مسیح و خدا از دست یهودا ناراحت است و خودش او را تنبیه می کند؟» پیش از تحلیل نقل قولی که از مقاله مطرح شد، بهتر است بدانیم که یهودا پس از خیانت به عیسی چگونه تنبیه شد و آیا چنین تنبیهی در حیطه قدرت هست یا نه؟
مجازات یهودا به روایت انجیل
در مورد سرنوشت یهودا بعد از عیسی مسیح در اناجیل نشان چندان دقیقی وجود ندارد و تنها در انجیل متی باب 27 آمده است: «اما یهودای خائن، وقتی دید که عیسی به مرگ محکوم شده است، از کار خود پشیمان شده و سی سکه نقره ای را که گرفته بود، نزد کاهنان اعظم و سران قوم آورد تا به ایشان بازگرداند. او به آنان گفت: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام. «آنان جواب دادند: «به ما چه». پس او سکه ها را در خانه خدا ریخت و خود را با طناب خفه کرد.»
حال با این سؤال روبروئیم که آیا چنین مجازاتی توسط کسی که خود زمینه ساز گناه خیانت به عیسی بوده است، یعنی شیطان، در مورد یهودا امکان پذیر است؟ آیا شیطان می تواند یهودا را مجازات کند؟
ناقد محترم از این نکته در فیلم تعجب کرده اند و نوشته اند «این یک مورد در قوطی هیچ عطار سینمایی و مفسر دینی و روایت های یهودی و مسیحی نیز وجود ندارد» نکاتی که ایشان در این اظهار نظر آورده اند به تفکیک مورد بحث قرار می گیرند.
1-1) شیطان، دشمن خدا به مفهوم قدرتی در برابر خداوند نیست، او دشمن حرکت انسانها در راه خداست، عاشق سینه چاک اوست، آنقدر عاشق است که نمی تواند وجود به نام انسان که جنس اش از گل است را تحمل کند و همین امر باعث شده تا عارفانی چون حلاح و احمد غزالی بحثی را وارد تصوف کنند به نام «دفاع از ابلیس»... ابلیس به تعبیر قرآن پس از رانده شدن به «عزت» خداوند قسم می خورد که دشمن آشکار انسان باشد نه خدا، چرا که مخلوقی چون شیطان را یارای دشمنی با خالق نباشد. همین شیطان آنقدر نز خدا جایگاه دارد که در برابر تقاضایش تا «روز وقت معلوم» مهلت می یابد.
آیات زیر بیانگر این معنا هستند:
الف ـ قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین(ص/ 82)
ب ـ انه لکم عدو مبین(یس/ 60) ان اشیطان لکم عدو(فاطر/ 6) انه عدم مضل مبین(قصص/ 15)
ج ـ فانک لمن المنظرین الی یوم الوقت المعلوم(حجر/ 37)
پس شیطان عاشقی خودخواه است که به قول خودش بر سر راه راست خداوند خواهد نشست و بر آدمیان می تازد تا شاکر خداوند نباشند (اعراف آیههای 16 الی 17) از این نکات که بگذریم آیه 39 سوره حجر قابل تأمل است که شیطان مسئولیت گمراه شدن خود را به حساب خداوند می گذارد: «رب بما اغویتنی».
2-1) فارغ از روایت انجیلی سرنوشت یهودا بعد از عیسی، می توان آنچه راگیسون در فیلم مصائب مسیح آورده اند به گونه ای دیگر از زاویه روانشناسی ارتباطات دید.
یکی از رنج آورترین لحظه ها که در حیات روانی آدمیان پیش می آید احساس تنهایی و رهاشدگی در پایان راه تا موقعی است که به دعوت و وسوسه و همراهی دیگران آغاز شده است. این احساس واماندگی و بی کسی آرامش سوز وقتی صدچندان می شود که پیامدها و تبعات منفی کار انجام شده هر لحظه بیشتر شده و وحشت و احساس پشیمانی هر لحظه افزون تر شود.
مکانیزم عملکرد شیطان در رابطه با انسان ها دو مرحله ای است:
الف ـ ابتدا انسان ها را اغوا می کند و از طریق زینت بخشیدن به امور زشت آنها را وسوسه می کند تا آن کار را انجام دهند. [الشیطان... یزین له المعصیته لیرکبها...(نهجالبلاغه)]، [زین للناس حب الشهوات... (آل عمران/ 14)] در واقع کار او زیبا جلوه دادن زشتی ها است.
ب ـ پس از آنکه انسانها به عمل زشتی مبادرت کنند، شیطان از آنها دوری میگزیند و اعلام انزجار می کند و می گوید: «وعدتکم فاختلفتکم (ابراهیم/22). وعده دادم و با شما خلف وعده کردم.» و آنگاه که انسان کافر شد اعلام می دارد: «انی بری منک اخاف ا... رب العالمین (حشر/ 16) از تو بیزارم، من از پروردگار عالم خوف دارم.»
به راستی چه تنبیه و مجازاتی می تواند بالاتر از این باشد که دعوت کننده به کاری زشت، پس از انجام آن، از همراهی با فرد بیزاری جوید و او را تنها گذارد؟ آیا تنبیهی بالاتر از این برای یهودا خواهد بود که بعد از گناه هشیار شده باشد و بگوید: «من گناه کرده ام، چون باعث محکومیت مرد بی گناهی شده ام» و با تمام وجود حس کند که: «استاد خود را، یعنی پیعمبر خدا را به وسوسه کاهنان به سی سکه نقره فروختن چه کار زشتی است.» را تا آنجا بجربه کند که به قول انجیل، خود را دار بزند.
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
این سنت الهی است که پیش از عذاب وعده داده شده، با ایجاد احساس زجرآور تنهایی و بی یاوری به انسان بفهماند شیطان وسوسه کننده، دوست راستین آدمی نیست و دشمن آشکار اوست.
2 ـ نبرد عیسی
«شیطان در فیلم گیبسون لزوماً همان شیطان تاریخی که آدم و حوا را می فریبد و همواره تا پایان جهان می خواهد با خداوند بجنگد نیست، شیطان روبروی مسیح فقط جنبه وسوسه گر دارد.»
1-2) همانطور که گفته شد با توجه به باورهای اسلامی ناقد، که نوشته ایشان آکنده از آن است، تعبیر جنگ «شیطان و خدا» به نظر نمی رسد درست باشد و جایگاهی در قرآن داشته باشد. این تعبیر مربوط به آئین ها و باورهایی است که به ثنویت قائلند و باور دارند که جهان محل پیکار «نور و ظلمت» است در حالی که به صراحت در قرآن میخوانیم که شیطان موجودی از موجودات خداوند است که از خدا اجازه گمراه کردن انسان را می خواهد، آن هم در حضور خداوند جهان که او از آن بیمناک است.
2-2) در قرآن کلمه شیطان، شیاطین و ابلیس به کرات آورده شده است که بحث، در رابطه با تفاوت های آنها در این مقال نمی گنجد، اما چه دلیل وجود دارد که آن شیطان اغواگر آدم و حوا، همانی نباشد که روبروی مسیح ایستاده است وقتی خود شیطان بنا به تصریح قرآن بر صراط مستقیم می ایستد و وسوسه می کند، چه کسی از عیسی بر صراط مستقیم تر خداوند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
بیست و پنجم اسفند ماه، زادروز «پروین اعتصامی» شاعر معاصر ایرانی است .
نوشتهای که از نظر شما میگذرد برگرفته از مقالهی بسیار پژوهشگرانه و عمیقی است از دکتر «جلال متینی» که آن را در سال 1380 در فصلنامهی ایرانشناسی با عنوان «نامههای پروین اعتصامی و چند نکته در بارهی دیوان شعر و زندگانی وی»، منتشر ساختهاست. «پروین اعتصامی» از شاعرانی است که با وجود زندگی بسیار کوتاه و آرام خود، اشعاری سروده است که بازتاب دو گونه دیدگاه را میتوان در آنها آشکارا دید. دیدگاه اول، همان دیدگاه زنانه است که کاملا طبیعی جلوه میکند اما دیدگاه دوم دیدگاه مردانه و بخصوص مردانهای است که رنگ و بوی اخلاقیات عرفانی در آن برجستگی چشمگیری دارد.
نامه های «پروین» که در این نوشته به همت «دکتر متینی» منتشر شده، دنیای بسیار ساده و صمیمی این شاعر را به نمایش میگذارد. مهمتر از همه آنکه مکاتبات او با «مهکامه محصص»، نشانگر آنست که «پروین» در مجموع، معاشرت گسترده و متنوعی نداشته است. اما وقتی که شعر وی را میخوانیم میتوانیم ببینیم که چگونه از خانه به محیط اداره و از محیط اداره، چگونه سر از دادگاه و محیطهای مردانهی دیگر در میآورد تا از یکسو رنج زن را به نمایش بگذارد و از طرف دیگر، ارزش کار و شخصیت وی را به همگان بنمایاند.
این نوشتار دربردارندهی بخشهای زیر است:
- «پروین اعتصامی» و حقوق نسوان
- دستبرد برادر به دیوان خواهر
- چرا برادر، سه بیت از قصیدهی «گنج عفت» را حذف کردهاست؟
- «پروین» و «رضاشاه»
- دروغ این مرد آمریکایی همه را گمراه کردهاست
- نشان درجهی 3 علمی
- «پروین» از نظر معاصران وی
- بیماری حصبه و درگذشت «پروین»
- دستخط «پروین»
- نامههای «پروین»
مقدمه
پروین اعتصامی(1285- 1320 خورشیدی)شاعر بلند آوازهی دوران معاصر ما، مشهورتر از آن است که نیازی به معرفی داشته باشد. چه شعر او پس از مرگش به کتابهای درسی قرائت فارسی در ایران را ه یافت و در نتیجه، دست کم تا انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، دانشآموزان دبستانها و دبیرستانها شعرهای او را در کلاس میخوانند و برخی از اشعارش را نیز از بر میکردند. بدیهیست چنین توفیقی به ندرت نصیب شاعران معاصر ما گردیدهاست.
آیا شگفتآور نیست که در زمان حاضر، پس از دوازده قرن که شعر فارسی در انحصار مردان بودهاست، ناگهان دو تن از زنان، با فاصلهی سه دهه در شعر فارسی درخشیدن بگیرند؛ یکی با پیروی کامل از شعر کهن فارسی ( از نظر قالب و لفظ و محتوا و با تکیه بر سنتها و مضمونهای اخلاقی و اجتماعی مورد قبول قدما) و دیگری، در شعر نو و با شکستن سنتهای شعر فارسی از نظر قالب و لفظ و محتوا و از همه مهمتر در بیان احساسات زنانه در شعر.
نخستین این زنان، «پروین اعتصامی» بود و دیگری «فروغ فرخزاد». دریغا که هر دو شاعر چیرهدست در جوانی و به ترتیب در سنین 34 و 32 درگذشتند.
موضوع مورد بحث در این مقاله، «پروین اعتصامی» است. نه شرح احوال او و نه ارزیابی اشعارش که تا کنون بارها مقالههایی دربارهی او نوشتهشدهاست.
علت نگارش مقالهی حاضر را باید در مقالهای جست که در تابستان 1368، با عنوان«چند نکته در بارهی پروین اعتصامی» در «ویژهنامهی پروین اعتصامی»، در ایرانشناسی نوشتم.
در آن مقالهی کوتاه پنج موضوع کلی را به اختصار در بارهی «پروین» و شعرش مورد بحث قرار دادهام، که یکی از آنها اعتقاد او به «آزادی نسوان» بود و قصیدهای که در این باب، با عنوان «گنج عفت» سروده و اقدام «رضاشاه» را در کشف حجاب مورد تأیید قرار داده بود.
دیگر طرح این موضوع که چون از زندگانی «پروین اعتصامی» بسیار کم میدانیم، از همهی کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم با «پروین»، در خانه، مدرسه، محل کار و در رفتو آمدها سر و کار داشتهاند، تقاضا شدهبود اطلاعات خود را در بارهی وی، از زمان کودکی تا مرگ، ولو بسیار محدود، برای چاپ به مجلهی «ایرانشناسی» بفرستند تا برای اطلاع محققان چاپ کنیم.
همچنین از آن زمان تا کنون کوشیدهام از کسانی که احتمالا با «یوسف اعتصامی»،(اعتصامالملک)، پدر «پروین»، و یا خود «پروین» آشنا بودهاند، اطلاعاتی کسب کنم. بدین منظور در سالهای گذشته به افراد مختلف یا نامه نوشته یا تلفنی در گوشه و کنار دنیا به مذاکره پرداخته و حاصل آنها را در پروندهای نگهداری کردهام.
حاصل اطلاعاتی را که در این مدت دراز به دست آوردهام، ضمن بررسی دیوان «پروین اعتصامی» در چند قسمت به اطلاع خوانندگان میرسانم:
نخست از قصیدهی «گنج عفت» او سخن خواهم گفت و از سه بیتی که برادر «پروین» از سال 1323 به بعد از این قصیده، حذف کرده و نیز از دیگر تغییراتی که او در دیوان «پروین» دادهاست.
سپس به این موضوع مهم خواهم پرداخت که چگونه در 60 سال اخیر، افرادی در نوشتههای خود از «پروین اعتصامی»، شخصیتی سیاسی و ضد «رضاشاه» ارائه دادهاند.
علاوه براینها، مرگ او را نیز از نظر دور نداشتهام. در پایان، چهل و یک نامهای را که «پروین» به یکی از نزدیکترین دوستانش نوشته – و فتوکپی آنها در اختیار بنده است- مورد بررسی قرار داده و متن همهی آنها را بی کم و کاست در بخش «برگزیدهها»ی این شماره (مجلهی ایرانشناسی، سال سیزدهم، شمارهی 1 بهار 1380) به چاپ رسانیدهام.
«پروین اعتصامی» و حقوق نسوان
با آن که نوشتهاند «پروین» دختری کمرو و خجالتی بودهاست، او به «آزادی نسوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پیش از آن که به فرمان «رضاشاه» در 17 دیماه 1314، کشف حجاب در ایران عملی گردد، او در خردادماه 1303 خورشیدی در خطابهای با عنوان «زن و تاریخ» در روز جشن فارغالتحصیلی خود در مدرسهی «اُناثیهی آمریکایی تهران»، از ستمی که در طی قرون و اعصار، در شرق و غرب به زنان روا داشتهاند، سخن گفت و در ضمن تصریح نمود که:
«سرانجام زن پس از قرنها درماندگی، حق فکری و ادبی خود را به دست آورد و به مرکز حقیقی خود نزدیک شد... در این عصر، مفهوم عالی «زن» و «مادر» معلوم شد و معنی روحبخش این دو کلمه که موسس بقا و ارتقاء انسان است، پدیدار گشت. این که بیان کردیم راجع به اروپا بود. آنجا که مدنیت و صنعت، رایت فیروزی افراشته و اصلاح حقیقی بر اساس فهم و درک تکیه کرده... آنجا که دختران و پسران، بیتفاوت جنسیت، از تربیتهای بدنی و عقلی و ادبی بهرهمند میشوند... آری آنچه گفتیم در این مملکتهای خوشبخت وقوع یافت. عالم نسوان نیز در اثر همت و اقدام، به مدارج ترقی صعود نمود. اما در مشرق که مطلع شرایع و مصدر مدنیت علام بود... کار بر این نهج نمیگذشت. اخیراٌ کاروان نیکبختی از این منزل کوچ کرد و معمار تمدن از عمارت این مرز و بوم، روی برتافت.... درطی این ایام، روزگار زنان مشرق زمین، همهجا تاریک و اندوهخیز، همهجا آکنده به رنج و مشقت، همهجا پر از اسارت و مذلت بود... مدتهاست که آسایی از خواب گران یأس و حرمان برخاسته میخواهد، آب رفته را به جوی بازآرد. اگرچه برای معالجهی این مرض اجتماعی بسیار سخنها گفته و کتابها نوشتهاند، اما داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گستردهی معرفت مستفید نماید.
ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمهی آن زینتافزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمیش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق، سهم وافر برده، اکنون به دنبال گمشدهی خود میدود و به دیدار شاهد نیکبختی میشتابد... امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمهی اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت، بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشتهی اقبال در فضای مملکت سیروس و داریوش، بالگشایی خواهد کرد.»
«پروین اعتصامی» در همین جلسه، شعر «نهال آرزو» را که برای جشن فارغالتحصیلی کلاس خود سروده بود، خواند. شعری که همان دختر شرمگین و آرام و کمرو در آن، فریاد برآورده که«از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند»:
نهــــــــــال آرزو
ای نهـــــــــال آرزو، خـــــوش زی کـــــه بار آوردهای
غنچــــــه بیباد صبا، گــــــل بی بهــــــــار آوردهای
باغبــــــانان تــــــو را امسال، سال خــــــرمی ست
زین همــــایون میوه، کز هــــــــر شاخسار آوردهای
شـــاخ و برگت نیکنـــامی، بیخ و بارت سعی و علم
این هنـــــــرها، جملـــــــه از آمــــــــــوزگار آوردهای
خــــرم آن کـــــاو وقت حاصل ارمغانی از تـــــو بــرد
برگ دولت، زاد هستی تــــــــوش کــــــــار آوردهای
***
غنچهای زین شاخه، ما را زیب دست و دامن است
همتی ای خواهـــران، تا فــــرصت کوشـیـدن است
پستی نسوان ایــــران، جمـــــله از بیدانشیست
مــــــرد یا زن، بــرتـــــــری و رتبت از دانستن است
زین چـراغ معرفت کامــــروز اندر دست مـــــــاست