لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد کرج
موضوع تحقیق:
لیبرالیسم
نام درس:
اخلاق
استاد:
سرکار خانم توکلی
تهیه کننده:
سمیه عسگری فر
مقدمه:
پس از تحولاتی که در نتیجة پیدایش رنسانس در اروپا رخ داد، یکی از پرنمودترین نحله های فکری که تمام ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی را در بر گرفته و زندگی آدمی را در مسیر سلسله ای از تغییرات قرارداد لیبرالیسم بود که مثابه یک ایدئولوژی در سراسر جهان غرب به جای ادیان الهی مطرح شد.
به دلیل اینکه این جریان فکری، اجتماعی و سیاسی در عصرهای اخیر، از جاذبه هایی هم برخوردار شده و در کشورهای شرقی و مقر ادیان ابراهیمی و پایگاه های اسلامی هم مورد توجه خیل روشنفکران قرار گرفته نسبت به آن تبلیغات فراوانی صورت گرفته و نیز به دلیل سنت شکنی ها و دین ستیزهایی که داشته و مدتها است که پس از رنسانس داعیه اداره جهان و رهبری فکری بشر را داشته شایسته بررسی ئ تامیل بیشتر است و این بررسی از آنجا بیشتر اهمیت می یابد که به دلیل توجه و توسعه و به میدان آمدن فناوری نوین و رسانه های پیشرفته ارتباطات جمعی و سطح پوشش هایی که لیبرالیسم مدعی آن می باشند لیبرالیسم نه تنها در حوزه اندیشه بلکه می خواهد دنیای بودن و عمل کردن را به سامان برساند و بسان اقلانیتی ظهور و نمود یابد. از سوی دیگر دین به عنوان یک واقعیت انکارناپذیری وجود دارد که در نوع تفکر، زیست و حیات سیاسی ملت – دولتها می تواند نقش بازی کند و عده ای از منورالفکرهای وطنی در کشورهای اسلامی علی رغم تکوین روحیه و شخصیت ایشان در نظام های غربی و ماهیت لیبرالیستی اما تعلقاتی به حوزة به عومل و دلایل متعددی دارند که هموراه می کوشند تا با خرج کردن از دین به کیسة لیبرالیسم و به نفع جریان غالب نوعی العاب دینی به عملکرد خود بدهند و عملاً آنچه بکنند که نظام جهانی از ایشان توقع دارند.
این مهم در مقولة نسبت دین و لیبرالیسم، می گنجد و اینکه آیا ساسااً دین نسبت و ارتباطی با لیبرالیسم دارد یا نه بحث ها در ادامه در این خصوص می باشد و می کوشیم تا با بررسی اجمالی ماهیت لیبرالیسم و دین به بررسی نسبت، ارتباط و سازگاری یا عدم موارد فوق بپردازیم. (به عون اله متعالی)
تحلیل مساله «نسبت دین و لیبرالیسم»
پرسش از «نسبت دین و لیبرالیسم» یک پرسش «مرکب» می باشد که در حقیقت سوالات و پرسشهای بسیاری را در درون خود دارد که پش از تحلیل مفاهمی مندرج در مساله مذکور وضوح می یابند. اولین ابهام در مفهوم واژه «نسبت» است. گاهی به جای واژه «سبت» در مساله مورد نظر ما واژه «رابطه» به کار می ورد.
«رابطه منطقی – تولیدی، رابطه روش نشاختی، رابطه معرفت شناختی، راذبطه تولدیدی – مصرفی، رابطه مبتنی بر اصل رفع تعارض و رابطه دیالوگی»
همچنین از مفهوم «نسبت» نیز می توان استفاده های زیادی کرد که برخی از آنها عبارتند از:
نسبت به معنای مقایسه دو امر که خود به دو بخش تقسیم می شود:
الف – مقایسه ذوشی: به عنوان دو مفهوم کلی از حیث مصادیق یا دو مجموعه از حیث اعضاء
ب – مقایسه دو قضیه
نسبت دوشی ء به معنای «تاثیر و تاثر» دو شی برو از هم
نسبت دو شی ء به معنای مقایسه آنها از حیث شیء سوم.
در مساله نسبت دین و لیبرالیسم، آنچه بیشتر از مفهوم «نسبت» همراه شده است مربوط به مفهوم سازگاری است.
CONPLEX
برای بررسی بیشتر به روش شناسی مطالعات دینی نوشته احمد فرامرز قرامکلی مراجعه شود.
- لیبرالیسم در مقام تعریف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
لیبرالیسم
از نظر مفهوم می توان لیبرالیسم را آزاد منشی معنا کرد که از واژه «لیبر» به معنای آزاد مشتق شده است. لیبرالیسم از نظر سیاسی دارای دو مفهوم جداگانه است: 1- در یک مفهوم سیاسی لیبرالیسم به یک جریان سیاسی بورژوازی اطلاق می شد که در عصر مترقی بودن آن، در زمانی که سرمایه داری صنعتی علیه آریستوکراسی فئودالی مبارزه می کرد و در صدد گرفتن قدرت بود، بوجود آمد و رشد کرد. لیبرال ها یا آزاد منشان در آن زمان بیانگر منافع و مدافع طبقه ای در حال رشد و بالنده بودند، آزادی از قید و بندهای اقتصادی و اجتماعی دوران فئودالیسم را طلب می کردند، می خواستند که قدرت مطلقه سلطنت محدود شود، در پارلمان عناصر لیبرال راه یابند و حق رای آزاد و سایر حقوق سیاسی در محدوده خاص آن دوران به مفهوم بورژوایی آن به رسمیت شناخته شود. 2- در مفهوم سیاسی دیگر لیبرالیسم به یک روش لاقیدانه و درویش مسلکانه در داخل حزب طبقه کارگر نسبت به دشمن طبقاتی اطلاق می شود. در این مفهوم لیبرالیسم به معنای آشتی طلبی غیر اصولی به ضرر اساس اندیشه های مارکسیسم ـ لنینیسم، نرمش بیجا در مقابل خطا و نادیده گرفتن نقض اصول به علل مشخصی بکار می رود. لیبرالیسم در این مفهوم از تظاهرات اپورتونیسم و اندیویدوالیسم است. احزاب مارکسیستی با این جریان که مخالف با پیگیری در اجرای خط مشی و مبارزه اصولی و هشیاری انقلابی است مبارزه می کنند. به هرترتیب لیبرالیسم امروزه معانی گسترده تری پیدا کرده و برای فهم آن باید تمام جنبه های آن را بررسی نمود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
لیبرالیسم ، زمینهها و عوامل پیدایش آن
لیبرالیسم (Liberalism) ازجمله نظامهای اجتماعی است که بر مبنای فردگرایی بنا شده است. لیبرالیسم در اصل اعتقاد به آزادی و فلسفه آزادی است، خواه این آزادی به عنوان اصل نهادهای جامعه و یا به عنوان راه و رسم زندگی فردی و اجتماعی باشد. اصطلاح لیبرالیسم در قرن 19 در زبانهای اروپایی مخصوصاً در زبان انگلیسی پیدا شد. ریشه های تاریخی لیبرالیسم به عنوان یک نهضت اجتماعی که طرفدار آزادیهای فردی و رهایی از بند هر گونه تشکیلات اجتماعی- سیاسی است. به زمانهای بسیار دور می رسد. اما ندای این نحو آزادی در اروپای بعد از قرون وسطی، از حلقوم پروتستانها شنیده شد. در اروپای قرون وسطی، قدرت اجتماعی- سیاسی در اختیار طبقه معینی شامل اشراف و نجبا، روحانیون و اولیای کلیسا و فئودالها بود. نظام جامعه چنان بود که فرد از ابتدای عمر تا انتها در طبقه مشخص و غیر قابل تغییری میزیست. در زمینه مذهبی نیز سلطه کلیسا در جامعه حاکم مطلق بود و دستگاه تفتیش عقاید کلیسا به سانسور عقاید میپرداخت. در چنین جوی لیبرالیسم پا به عرصه وجود گذاشت. این جریان درحقیقت عکسالعملی در مقابل خفقان حاکم بر اروپا بود. پروتستانتیسم با تاکید بر آزادی و استقلال فرد به مبارزه با کلیسا برخاست. پیشرفت علوم در رنسانس، ظهور فلسفه و نظریات اجتماعی و سیاسی نیز سبب تقویت این جریان شد. در زمینه فلسفی دانشمندانی چون جان لاک و ژان ژاک روسو نظریات موثری اظهار نمودند. لاک و روسو با تاکید بر یکسان عمل کردن طبیعت در شرایط مساوی و تطبیق قوانین جامعه با آن و با پیشنهاد برقراری مجلسی متشکل از نمایندگان به نفی امتیازات اشرافی و کلیسایی پرداختند. طبق نظریه لاک، که از لحاظ فلسفی بیش از نظریات دیگران در تکوین لیبرالیسم موثر بود، حقوق طبیعی فرد همواره تحت مخاطره قرار میگیرد. و به هیچ وجه قابل تفویض و انتقال نیز نمیباشد. به همین جهت نظریه دولت حمایت کننده وی مبین این معنی است که دولت وظیفه حراست از آزادیهای فردی را دارد نه تحدید و تضعیف آن را. در این زمان افکار وجریانهای موافق منافع طبقه متوسط و بازرگانان بود و همواره برای آزادی تجارت و رهایی از چنگ فئودالها و صاحبان قدرت تلاش میکردند و لذا با وقوع انقلابهای عظیم و گسترده و با شعارها و عناوینی همچون برابری افراد و داشتن حق رای مساوی و آزادی افراد در تعیین سرنوشت که تا آن زمان اکثریت مردم از آن محروم بودند قدرت از انحصار طبقهای خاص خارج گردید. این نهضت سیاسی و اجتماعی که از سوی طبقه متوسط و مدام با نظریات فلاسفه و دانشمندان اروپایی پشتیبانی میشد، رنگ یک مشی اجتماعی- سیاسی مدونی به خود گرفت و در زبانهای اروپایی، به خصوص انگلیسی عنوان لیبرالیسم را به خود گرفت. لیبرالیسم با نفوذ نظریه سودگرایی یا اوتیلیتاریانیسم در این دوره که بر فرد و منافع او تاکید میورزید، به صورت یک جریان فلسفی- سیاسی- اجتماعی قوی درآمد. بنابراین لیبرالیسم به عنوان یک نهضت اجتماعی در اروپا شکل گرفت و هسته مرکزی آن را آزادیهای فردی و رهانیدن فرد از قید تشکیلات اجتماعی و مذهبی تشکیل می داد. کتاب آشنایی با مکاتب و اصطلاحات عقیدتی و سیاسی نویسنده: دفتر برنامه ریزی و کتب درسی صفحه: 140-143
اصالت فرد و جامعه از دیدگاه لیبرالیسم
لیبرالیسم بر پایه اندویدوآلیسم بنا شده است و اندویدوآلیسم( Individualism )در فارسی به صورت اصالت فرد یا فردگرایی ترجمه شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
لیبرالیسم سیاسی کانت
• ایده هاى پیشینى عقل عملىاز سپیده دم تاریخ اندیشه سیاسى تا روزگار ما اندیشه وران و فیلسوفان هر دوره اى از اصل هایى سخن به میان آورده اند که هر چند در بنیاد داراى اشتراک و همسانى بوده اند، اما بحث ها و تفسیر هاى گوناگون و متفاوتى را برانگیخته اند. این اصل ها اندک و انگشت شمارند، اما مباحثه و مشاجره بر سر آنها تا آن مایه ژرف و پردامنه است که کاوش در اقیانوسى مواج، کف آلود و بیکران را همانند تواند بود. در درازناى تاریخ انسان به عنوان موجودى خردورز هیچ گاه از اندیشه آزادى، برابرى، استقلال، عدالت و امنیت فارغ نبوده است. آشکار است که این اصل ها به معنى واقعى کلمه براى انسان ارزش فرعى و دست دوم نداشته اند، بلکه تا آن مرتبه والا و بلند پایه بوده اند که بدون در نظر گرفتن آنها گویى انسان از گوهر انسانى خویش تهى مى شود و دیگر نمى توان او را موجودى خردمند، اندیشه ور و انتخاب گر دانست.
انسان خردمند، آزاد و انتخاب گر، نمى تواند در قفس وضع طبیعى براى همیشه باقى بماند. در واقع چنین قفسى سزاوار چنین مرغ خوش الحانى نیست. پس باید دیر یا زود از این قفس رهایى یابد و رهسپار گلستانى شود که شایسته و درخور اوست. این گلستان، البته «گلشن رضوان» نیست که حافظ بزرگ، انسان را مرغ نغمه پرداز آن مى داند؛ بلکه جامعه مدنى است که انسان در آن جاى مى گیرد تا بتواند در سایه سار امنیت و رفاه، از آزادى، برابرى و استقلال برخوردار شود.
اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال در دوران نوزایى و روشنگرى نیز در کانون گفت و شنود ها و مشاجره هاى ژرف و همه جانبه قرار مى گیرند. از یکسو کوشندگان آزادیخواه تساوى گرا و استقلال طلب در دفاع از این اصل ها با همه سرمایه نظرى و فکرى به میدان مى آیند. از سوى دیگر مخالفان آزادى، برابرى و استقلال در چارچوب مناقشه ها و احتجاج ها در برابر آنان صف آرایى مى کنند. از دوران تجدد (مدرنیته) تا روزگار ما -که عصر روشنگرى از خاستگاه هاى برجسته آن است _ فیلسوفان و اندیشه وران لیبرال همگى در جانبدارى از اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال هم سخن و همگام بوده اند. لیبرالیسم نه آفرینشگر آزادى، برابرى و استقلال بوده است و نه مدعى مصادره این اصل ها در اردوگاه فکرى خویش. لیبرالیسم بى تردید داراى تفسیر هاى خاص در باب هستى، چیستى و چرایى این اصل ها است. این تفسیر ها نیز متفاوت و گاه متناقض اند و اینگونه نیست که لیبرال ها در مورد تفسیر اصل هاى یاد شده، به طور کامل با یکدیگر هم صدا و هم داستان باشند.
شاید تاکید بر این نکته بدیهى ضرورى باشد که اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال از بطن لیبرالیسم سربرنیاورده اند و هیچ یک فرزندان این مادر نیستند. در واقع لیبرالیسم بر شالوده آزادى، برابرى و استقلال قرار دارد و تفسیر خود را از این اصل ها به میان آورده است؛ نه اینکه آزادى، برابرى و استقلال برآمده از لیبرالیسم باشند.
اندیشه وران لیبرالیسم رهنوردان راهى مشترک اند، هر چند ممکن است هر یک به گونه اى خاص در این راه گام بردارند: از رهنوردى پرشتاب تا نهادن گام هاى آهسته. در میان فیلسوفان لیبرالیسم، کانت اندیشه ورى است که بر نمط نظام فلسفى خویش به آزادى، برابرى و استقلال مى نگرد. کانت لیبرالى خردمند است که در دلسپارى به اصل هاى یاد شده دچار شوریدگى نمى شود و عصاى احتیاط و حسابگرى را هیچ گاه فرو نمى گذارد. او جانبدار اندیشمند و نقاد اصل هاى آزادى، برابرى و استقلال است، نه کوشنده اى شوریده سر که در ستایش آزادى قلم فرسایى مى کند و در چالش با آزادى ستیزان و معارضان برابرى و استقلال، قرار از کف مى دهد و درشتى را به جاى برهان مى نشاند. لیبرالیسم کانت در قلمرو فلسفه سیاسى داراى معیار هاى چهارگانه زیر است: نخست بر پایه ارزش اخلاقى انسان، «فردگرایانه» است. دوم بر زمینه جایگاه اخلاقى انسان، «تساوى گرایانه» است. سوم با پذیرش همبستگى اخلاقى در نوع بشر و اهمیت دادن به نهاد هاى تاریخى و شکل هاى فرهنگى در مرتبه بعد «کلیت گرایانه» است. چهارم با تایید اصلاح پذیرى و ارتقاى نهاد هاى اجتماعى و ترتیبات سیاسى «بهبود گرایانه» است. به طور فشرده تر مى توان گفت لیبرالیسم سیاسى کانت بر شالوده فردگرایى، تساو ى گرایى و اصلاح طلبى بر زمینه اخلاق مى کوشد با مدد جستن از اصل کلیت آموزه اى فراگیر و جهانى ارائه کند که در معمارى جامعه مدنى همچون بنیاد هاى استوار به کار آیند.جامعه مدنى کانت سایه اى از سپهر فلسفه نظرى و عملى او بر سر دارد. حتى لیبرالیسم کانت در چنین سپهرى قابل فهم ارزیابى و نقد است. البته زمینه هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و ساخت طبقاتى اروپایى قرن هجدهم و سرزمین پروس نیز براى درک راستین آموزه هاى سیاسى کانت داراى اهمیت بسیار است. کانت در مقاله «نظر و عمل» اصل هاى سه گانه جامعه مدنى یا حکومت مدنى را صورت بندى مى کند. این اصل ها در واقع بر زمینه فلسفه کانت به ویژه عقل عملى وى «ایده » هاى پیشینى هستند و از آنجا که در فراسوى تجربه ممکن قرار دارند، به مثابه ایده فارغ از هرگونه کشمکش و اختلاف اند. جایگاه این ایده هاى سه گانه تا آن اندازه بلندپایه و والا است که بدون وجود آنها جامعه مدنى تصویر پذیر نخواهد بود. این ایده ها عبارتند از:
۱- آزادى هر فرد جامعه به مثابه یک انسان