لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
با سمه تعالی
ایثار وشهادت
در
قرآن وحدیث
کلید واژه :
(شهید ، شهادت ، ایثار ، اسلام ، قرآن ، حدیث ، ادیان ، قتلوا )
چکیده :
تاریخ گواه ارزش واعتبار مقوله ایثار وشهادت است . چنانکه حتی در ادیان اساطیری هم اعم از توتم وتابو وادیان مترقی تر چون بت پرستی ، خورشید پرستی ، ستاره پرستی ، آتش پرستی و…شیوه زندگی شان براساس فدا شدن ، دلیری ، جنگاوری و کشته شدن برای آباد ماندن سرزمین مادری واجدادی است . وتاریخ تا جایی که تاریخ است ، یعنی از اسطوره وافسانه جدا می شود و عدد ورقم ارائه می دهد و شواهد تاریخی را به صورت مستند یا نقل قول ارائه می کند کلاف پیچ در پیچی با فرهنگ واژه شهادت وایثارگری دارد . واین ارتباط به صورتی است که نمی توان بدون شناخت از مفهوم ایثار وفداکاری ودلیری ، روایات حماسی وتاریخی ادیان اولیه را مطالعه نمود . قربانی کردن وقربانی شدن یکی از واژگان مقدسی است که در تمام ادیان زمینی شرقی وعربی یافت می شود و اکنون هم رد پایی از خود - با توجه به از بین رفتن ادیان ابتدایی - به جا گذاشته اند . بسیاری از پیامبران ویا کسانی که مدعی پیامبری بوده اند . تا پای جان خود ایستادگی کرده اند . زرتشت نبی در محراب عبادت به شهادت می رسد . این در حالی است که تاریخ برای دین واحیای دین زرتشتی یا مجوسی سه نفر را به نام زرتشت معرفی می کند ، یکی شان که صاحب کتاب ومجموعه شعری به نام گاثه ها هست که قدمت آن تقریبا به سه هزار سال پیش برمی گردد . تاریخ نگاران بین او و کسی دیگر به نام زرتشت سپنتمان و شخص دیگری به نام زرتشت که پس از حمله اسکندر مقدونی وآتش سوزی شدید کتب مقدس ایرانیان ، دوباره متن هایی از کتاب را از حفظ نوشت دچار اشتباه شده اند . آنچه مسلّم است قرآن کریم (سوره لقمان – آیه 17) وجود پیروان دین الهی را در ایران ثابت می کند و از امام علی وامام صادق علیه السّلام روایت شده است که : « ایرانیان کتابی داشتند که سوزانده شد وپیامبری داشتند که کشته شد »
ونتیجه بحث هم این است که با ورود سپاه اسلام به کشور ایران ، مجوسیان هم مثل پیروان سایر ادیان فدیه دادند و آزادنه در کنار سایر مردم زندگی کردند وبا آنها مثل کافران وبی دینان برخورد نشد .در کل با مطالعه تاریخ در می یابیم که نه تنها زرتشت که آثاری بر حقیقت دین او به عنوان یکی از اولین دینهای آسمانی موجود است ، (هرچند دست کاری های زیادی در دخل وتصرف کتاب اوستا شده است )بلکه سایر افرادی که پیامبر نبودند ودر واقع اصلاحگر دینی بودند و یا می شود آنها را موسس مذهبی نوعی تفکر همراه با جهان بینی خاصی در مورد جهان وانسان وپرستش دانست ، چونان مانی ، مزدک ، بودا ، برهمن ، ویشنو ، سیفا ، میترا ، و… که همگی کشته می شوند ویا فدا می شوند تا دین شان ورسم شان باقی بماند .
نمونه تأثیر اساطیری فرهنگ شهادت وایثارگری را می توان در تاریخ وتاریخ ادبیات ایران جستجو کرد . آنگاه که سیاوش بیگناه کشته می شود . برای مردم ایران در بسیاری از نقاط تا چند دهه پیش هم مراسم عزاداری مانندی به نام سیاووشان برپا می شد که امروزه بیشتر در میان زرتشتها برگزار می شود ولی تا دوره حکومت رضاخان پهلوی ، ردپای این فرهنگ را در ایران نشان داده اند . هرچند مردم ایران با ورود اسلام . سوگواری تاسوعا وعاشورای حسینی را بر سیاووشان برتری دادند ولی ورود بسیاری از خرافات سیاووشانی را امروزه به عینه در بسیاری از دسته های سینه زنی می بینیم که هیچ سنخیتی با اسلام ندارند و باقی مانده از سوگواری اساطیری ایرانیان است که توسط مردم سینه به سینه نقل می شود واجرا می گردد . وامّا نباید فراموش کرد که جدا از ادیان اولیه وادیان اساطیری وزمینی چهار تمدن بزرگ ایرانی ویونانی ومصر قدیم وچینی ، ادیان آسمانی هم سرشار از فرهنگ ایثار وشهادت است . در اوستا و تورات (عهد قدیم ) وکتب اسرائیلیات و انجیل (عهد جدید ) وقرآن کریم ، ایثار وشهادت جایگاه ویژه ای دارد که می توان ، آن را جایگاه ممتاز وبی نظیر وتکرار ناشدنی در تمام کتب آسمانی دانست . که در این اثر به صورت کافی ووافی مورد بحث وبررسی قرار خواهد گرفت .
شهادت که در واقع همان قتل یا کشته شدن در راه خداست معانی گوناگونی دارد که در قرآن بیشتر به تعبیر (قتلوا فی سبیل الله ) اشاره شده است . وایثارگری که فداکاری وازجان گذشتگی است در قرآن به معنی آنانکه در راه خدا جهاد می کنند ویا کسانی که از رزق وروزی خود به نفع همنوعان خود می گذرند چنانکه در سوره انسان آمده است :
«ویطمعون الطّعام علی حبّه مسکینا“ ویتیما“ واسیرا »
وغذای خود را با آنکه علاقه دارند به مسکین ویتیم واسیر می دهند .(انسان /8)
یعنی کسانی چون علی وفاطمه سلام الله علیها که برای سلامتی فرزند شان نذر کرده اند تا اگر آنها از این مرض شفا یابند سه روز را روزه نگهدارند ، پس هنگامی که دو کودک شفا می یابند نذر خود را ادا می کنند ولی در روزهای روزه یعنی در هر سه روزه هنگام افطار به ترتیب مسکین ویتیم واسیری در خانه شان را می زند و آنها او را بر خود برتری می دهند وغذایی که افطاری شان بود را به آنها می دهند وخود با آب ومقدار کمی نان روزه را افطار می کنند . تا رضای خداوند در او باشد (علی حبّه) ، یعنی برای دوستی با خدا این کار را می کنند . اینان ایثارگران حقیقی اند . که از خود برای رضای خدا وکمک به همنوعان شان می گذرند .
تاریخ اسلام وایران سرشار از این نوع فداکاری هاست . از آن دهقان ایرانی که هنگام حمله مغول به تنهایی در مقابل هجوم دشمنان سرشار از خشونت ونادانی می ایستد . تا مردم شهرش بتوانند در پناهگاهایی خود را مخفی کنند ویا مجال فرار بیابند ویا سپاهی تشکیل دهند وصفارایی کنند ویا بزرگانی را برای مصالحه پیش اندازند . تا زمان معاصر که نوجوان رشیدی به نام حسین فهمیده خود را به همراه کمربند انفجاری در زیر تانک دشمن می اندازد تا پیشرفت دشمن به سمت شهر خرمشهر کند شود ومردم بتوانند فرار کنند ونیروهای مبارز بتوانند در برابر هجوم دشمن مقاومت بیشتری داشته باشند . تاریخ زبان گویای ایثار وشهادت بسیاری از مردان وزنان است که برای همنوعان خود از جان خود گذشتند و همیشه از نام ویادشان به بزرگی تعبیر می کند . و مولانای رومی هم چه زیبا سروده است :کجایید ای شهیدان خدایید بلاجویان دشت کربلایید
کجایید ای سبکبالان عاشق پرنده تر زمرغان هوایید …(غزلیات شمس)یا باید عاشق باشیم تا درداین جماعت را بفهمیم ویا باید ازعشق ومعرفت النفس چیزی بیاموزیم . تا بتوانیم به درستی این حقیقت محض را برای دیگران تعریف کنیم . وگرنه باز به قول مولوی رحمه الله علیه که :
هرچه گویم عشق را شرح وبیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن
تعریف:
در لغت معانی ایثار ، شهادت ، شهید اینگونه است :
ایثار : بذل کردن – دیگری را بر خود برتری دادن – فداکاری وگذشت …
شهادت : گواهی دادن به یگانگی خداوند ، گواهی دادن ، راه وروش کشته شدن در راه خدا به معنی - قتلوا فی سبیل الله – و گواهی دادن در داداگاه به نفع یا ضرر کسی …
شهید : یکی از نام های خداوند یه معنی آنکه چیزی از علم وی پنهان وپوشیده نیست ، گواه ، امین در گواهی دادن – کسی که در راه خدا به قتل می رسد .(فرهنگ عمید – فرهنگ معین )
در تمام فرهنگ های جهان واژگانی وجود دارند که مقدّس ترین واژگان زندگی انسانی هستند ودر تمام ادیان وفرهنگ ورسوم ها به بزرگی تعبیر می شوند . انسانها برای فرهنگ و هویت ملی خود واژگان مقدّسی چون ایثار، شهادت ، پیشرفت ، پیروزی وغرور ملّی سروکار دارند که در ذات وطینت شان است . عشق به مردن در راه خدا که در بسیاری از مکاتب وبخصوص در دین اسلام جزو فضایل اخلاقی واوج کمال انسان است را نباید به اشتباه به خودکشی تعبیر کرد (چنانکه بسیاری از شرق شناسان به دلیل ناآشنایی با فرهنگ وآداب اسلامی این نوع فداکاری را گاه به خودکشی یا تعابیر نابجا توصیف کرده اند ) . این عشق واین نوع درخواست از آن کسانی است که از قید خود رها شده باشند . چنانکه همه ائمه اطهار در دعا های خود مرگ در راه خدا را برای خود آرزو می کنند ، وبا شهادت در راه او با دنیای خود وداع می کنند . این فرموده امام حسین علیه السّلام که :
« مرگ با عزّت بهتر از زندگی با زلّت است » را امروزه اکثر مجامع ادبی دنیا تعریف وتفسیر می کنند وشعرای بزرگ غربی وشرقی در اشعار خود از این حدیث شریف برای نشان دادن عزت انسان وروح سلحشوری وحماسی ملّت خود بیان می کنند (هرچند شاید اکثر آنان ندانند این سخن زیبا از کیست ) . ودر کجای تاریخ ادیان کسی چون حسین علیه السّلام را می بینیم که در هنگام مصاف با دشمنان نادان ونااهل می خواند :
« اگر دین و آیین جدم رسول الله (صلی الله وعیله وآله ) جز با ریختن خون من احیا نمی شود ، پس ای شمشیرها مرا دریابید . »
چه شهامتی از این برتر ، و چه انسانی کامل تر از او که میوه رسیده باغ الهی از درخت طیبه انسانی با روحی الهی است که اینچنین برای شهادت در راه خدا رجز خوانی می کند .
قرآن کریم برای اینگونه از مردان الهی وآسمانی می فرماید :
« یا ایّتها النفس المطمئنّه *ارجعی الی ربّک راضیّه مرضیّه * فادخلی فی عبادی * وادخلی جنّتی »
« تو ای روح آرام یافته *به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنود هستی وهم او از تو خشنود است * پس در سلک بندگانم درآی * ودر بهشتم وارد شو »/سوره فجر /آیات 27-30
زبان وبیان نمی توانند هرگز مرتبه ای از کمال انسان را تعریف کنند که در قرب الهی آرام گرفته اند تنها وصف واشارتی است برای آنانکه از خود گذشته اند وبه خدا رسیده اند .
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند (سعدی )
جلوه های ایثارگری وشهادت در ادیان دیگر :
ابتدا باید دانست که آیا در ادیان دیگر هم شهادت وجهاد در راه خدا فریضه است و یا این امور از فضایل انسانی است یا با تعابیر دیگری یاد می شوند . همانطور که می دانیم در تقسیم بندی ادیان تا جایی که در تاریخ از اسطوره وافسانه جدا می شویم وبه روایت وسند ورویداد تاریخی می پردازیم سه نوع دین را می توانیم برشماریم :
1- ادیان زمینی
2- ادیان مردان اصلاحگر
3- ادیان آسمانی
1- ادیان زمینی - ادیان اولیه وابتدایی انسان بودند که با توتم وتابو شروع شدند وبه بت پرستی وستاره وخورشید وماه و.. پرستی تبدیل شدند . علّت برتری بت پرستی از توتم وتابو برای این است که در توتم وتابو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اوصاف آب در قرآن
گر رسد جز به خدا آب معین چاه نوکنده بجوشد از زمین(مولوی)
خداوند درلابه لای آیات کریمه خویش و به دنبال کلمه ماء و آب، گاه صفاتی را مطرح می نماید که شناخت و تأمل دراین صفات خالی از فایده نیست.
ذیلاً به مواردی از این گونه کاربردها اشارت می شود:
برکت آب:
« ونزلنا من السماء ماء مبارکا فانبتنا به جنات و حب الحصید» (ق- 9)
«و از آسمان آبی پر برکت نازل کردیم و بوسیله آن باغها و دانه هایی را که درو می کنند رویاندیم.»
دراین آیه شریفه آب به صفت مبارک توصیف گردیده وخداوند نزولات آسمانی را آب های مبارک نامیده است. کلمه مبارک یعنی برکت یافته و واژه برکت را چنین معنا می کنند: ثبوت الخیر.
به خیر ثابت و پایدار برکت گفته می شود و هر شیء که چنین خصوصیتی دارد، مبارک است. به محل ثابت شدن آب نیز برکه می گویند. خداوند درقرآن گاه به شخصیت هایی که وجودشان محور خیرکثیروثابت الهی بر بندگان می باشد، صفت مبارک را نسبت داده است، مانند عیسی بن مریم(علیه السلام)
« وجعلنی مبارکا این ماکنت...» (مریم- 31)
« و مرا –هر جا که باشم- وجودی پر برکت قرار داده؛...»
یا آنکه به شب عظیم و مهم قدر، شب مبارک گفته است:
«انا انزلناه فی لیله مبارکه...» (الدخان- 3)
« که ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛...»
زیرا خیرو تفضل خداونددراین شب، لایزال بر بندگان وی ریزش داشته و سرازیر است. توجه به این معانی و سایرکاربردهای صفت مبارک درمورد آب به ارزش این ماده اعجاب آورخلقت می افزایدوگواه آن است که آب خیر ثابت و پایداری برای بشریت و کره زمین می باشد.
طهارت آب:
« و هو الذی ارسل الریح بشرا بین یدی رحمته و انزلنا من السماء ماء طهورا» (الفرقان- 48)
«اوکسی است که بادها را بشارتگرانی پیش ازرحمتش فرستاد، و ازآسمان آبی پاک کننده نازل کردیم.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
امام مهدى(عج) در قرآن، سنت و تاریخ
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام على اشرف الأَنبیاء المرسلین سیدنا و نبینا ابىالقاسم محمدصلى الله علیه وآله و على اهل بیته علیهم السلام الطیبین الطاهرین المعصومین و من اهتدى بهداه الى یوم الدین. مطالبى را که تهیه کردهام به صورت فشرده، خیلى مختصر و فهرست وار عرض مىکنم. اگر فایدهاى در این مطالب باشد، همان مختصر و فهرست کافى است.مطلع بحث«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ، إِنَّ فى هَذا لَبَلغاً لِّقَوْمٍ عَبِدینَ وَ مآ أَرْسَلْنَکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ.»(75)سوره انبیا مکى است؛ خداوند و پیامبرصلى الله علیه وآله آینده اسلام را تبیین کردهاند و حال آن که هنوز اسلام نو پا بود.سخن ما به صورت فشرده درباره حضرت مهدى(عج) حول سه محور است: قرآن، سنت و تاریخ.امام مهدى (عج) در قرآن کریماین مسئله در قرآن تحت سه عنوان مطرح است:عنوان اوّلیکى مسأله «وراثت ارض» است که در آیه مذکور با دقایق و لطایفى مطرح شده است؛ مانند مسأله کتابت و وراثت آن هم وراثت ارض. خداوند مىفرماید: «....وَ کُنَّا نَحْنُ الْورِثِینَ.»(76) در حقیقت عاقبت جهان به دست افراد صالح مىافتد. در واقع این اشاره به همان عقیدهاى است که در بین مسلمانها رواج دارد مبنى بر اینکه در آخرالزمان و در پایان جهان و قبل از قیامت، حضرت ظهور مىکند. از این کلام که «عباد صالح وارث هستند»، در مىیابیم عابدین باید خودشان را آماده، و این برنامه را تهیه کنند. این برنامه همان برنامه پیغمبر(ص) است: «وَ مَآ اَرْسَلْنکَ إلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ.»(77) همان برنامه جهانى است. پیغمبر (ص) براى جهان رحمت بود؛ ولى این مأموریت به دست مهدى(عج) و اصحاب صالحش انجام مىگیرد. در این زمینه مرحوم طبرسى روایتى نقل کرده است. عن ابوجعفرعلیه السلام: «هُمْ اصحابُ المهدى(عج)(78)».عنوان دوّمعنوان دوم، غلبه دین است بر همه ادیان که تاکنون محقق نشده است. درست است از لحاظ علمى حجت و برهان اسلام قوىتر است؛ اما بالاخره نه آن رحمة للعالمین محقق شده نه تسلط و غلبه آشکار و ملموس دین بر همه ادیان. در اینجا، سه آیه به یک مضمون آمده است:«هُو الّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُو عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.»(79)عنوان سومعنوان سوم، «استخلاف» است. خدا وعده کرده است:آیه دوم «وَعَدَاللَّهُ الَّذِینَ، امَنُوا مِنکُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ...»(80)این آیه اشاره به یک حقیقتى است که تا حالامحقق نشده است. اگر فرض مىکردیم هیچ روایتى نداشتیم و ما بودیم و این آیات، جاى این سخن بود که استخلاف تا حالا محقق نشده است و چون وعده خدا است، بىتردید تحقق مىیابد. وقتى خدا وعده کرده است این دین را به دست عباد صالح خودش در سراسر جهان نشر بدهد، عاقبت انجام خواهد شد. کلمات استخلاف وارثین اشاره به مسأله حکومت هم دارد. استخلاف یعنى همین عباد صالح خدا خلیفه بشوند براى خدا در روى زمین. هر دو آیه ارض دارد؛ یعنى کل زمین. البته کلمه «مهدى(عج)» با این لفظ در قرآن نیامده، اما در روایات آمده است و بیشتر به امامت و رهبرى آن حضرت اشاره دارد. ما نمىدانیم نحوه حکومت آن حضرت چگونه است. شاید اینگونه باشد که آن حضرت رهبر جهان به شمار آید و کشورها و حکومتهاى صالح دیگر هم وجود داشته باشند. اینها باهم منافات ندارد؛ همه حکومتهاى دیگر صالح هستند و از آن حضرت دستور مىگیرند.امام مهدى (عج) در سنت و حدیث :محور دوم، بررسى مسأله در سنت و حدیث است. مرحوم طبرسى، در ذیل آیه «...کتبنا فى الزبور...(81)»، مىگوید: «و یدل على ذلک ما رواه الخاص و العام عن النبى (ص).(82)» پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یومٌ واحد لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلکَ الیوم حتّى یَبْعَثُ رجلاً من اهل بیتى یَملاءُ الارضَ عدلاً و قسطاً کَما مُلِئَتْ جوراً و ظلماً.»(83)بعد مىگوید روایات وارده از طریق فریقین در این زمینه فراوان است و این روایت را از سنن بیهقى نقل مىکنند. خاطرم مىآید درحدود چهل و پنج سال قبل، شاید هم بیشتر، در خدمت مقام آیتاللَّه صدر (رض) بودم و صحبت از کتاب المهدى(عج) به میان آمد. ایشان گفتند در مجلسى بحث شد که آیا روایات راجع به حضرت از طریق اهل سنت هم آمده است یا نه، من گفتم: بله، هست؛ و در این باره کتاب «المهدى(عج)» رانوشتم. یک نسخه را هم به من هدیه دادند که در آن نوشتهام این را مؤلف به من اهدا کرده است. ایشان روایات مرتبط با حضرت مهدى(عج) را از طُرُق اهل سنت جمعآورى کرده است. در این زمینه خیلى هم کار انجام شده است. یکى از کارهایى که انصافاً باید از آن تقدیر کرد، کتابى است به نام «منتخب الاثرفى الامام الثانى عشر» که حضرت آیت اللَّه صافى نوشتهاند. بعد از آن هم دائرة المعارف راجع به حضرت مهدى(عج) نوشته شده است.ما در روایات، تواتر معنوى داریم. منتها در روایات شیعه و نیز روایاتى که آیتاللَّه صدر نقل کردهاند، حتى مواردى مانند اینکه مهدى(عج) از فرزندان حسینعلیه السلام و از فرزندان سجادعلیه السلام است، نیز وجود دارد. اینها را هم یک مقدارى از «ینابیع الموده» و جاهاى دیگر نقل کردهاند. البته آیت اللّه العظمى آقاى صافى (دام عزّه) خیلى بیشتر از اینها تحت این عناوین روایت ذکر کرده است. این مطالب در روایات شیعه بیشتر است و روایات زیادى هم از اهل سنت در کتابهایى که احتمالاً مؤلفش هم شیعه بوده مثل «ینابیع الموده» و موارد دیگر نقل شده است. همین طور که آیت اللَّه عسکرى فرمودند، روایات ما روشنتر است. آنقدر که قضیه در روایات ما روشن است، در روایات اهل سنت نیست؛ ولى در عین حال اگر همین دو کتاب را ملاحظه کنید، در مىیابید جزئیات، [براى مثال حضرت از نسل کیست]، در روایات اهل سنت نیز نقل شده است. این نکته را مىخواستم عرض کنم که ما همه جا «مهدى(عج)» داریم. البته این هدایت همان هدایت واقعى است. منتها در دین یهود از او تعبیر به مسیح کردهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تفسیر قرآن
تفسیر، به معنای توضیح دادن چیزی است تا قابل فهم گردد و اصطلاحاً در مورد شرحهایی که در مورد قرآن نوشته میشود گفته میشود.
واژه شناسی تفسیر
تفسیر در لغت یعنی نقاب از چهرهٔ چیزی برگرفتن [۱].
تعریف تفسیر
در این قسمت، به تعریف تفیسر از دیدگاه افذاد و گروهها میپردازیم.
علامه طباطبائی: «تفسیر عبارت است از بیان کردن معنای آیههای قرآن، روشن کردن و پرده برداری از اهداف و مفاهیم آیهها.» [۲] از این جملهٔ علّامه طباطبایی در کتاب شناخت قرآن و دانشنامهٔ رشد چنین نتیجه گیری شده: «بنابر این تفسیر به معنای برداشتن پرده ابهام و نشان دادن معنای باطنی و درونی الفاظی است که در نگاه اول به دست نمیآید. از این رو تکیه بر معنای ظاهری آیات را تفسیر نمینامند.» و نیز آمده:«تفسیر یعنی روشن ساختن مفهوم آیات قرآن مجید، و واضح کردن منظور پروردگار.»[۳] [۴]
ظاهر و بطون قرآن
قرآن دو دسته منظور دارد: یک ظاهر (یعنی منظوری که واضح است) و بسیاری بطون[۵] (یعنی منظورهایی که واضح نیست)[۶]
به گفتهٔ روایات و عالمان حدیث، بطون قرآن شدیداً گسترده و ناشناختهاند.
در قرآن: «وَ ما یعلَمُ تأویلَهُ الّی الله و الرّاسخون فی العلم»
در کلام پیامبر اسلام: «لا تُحصی عَجائبُه و لا تُبلی غرائبه» یعنی شگفتیهای قرآن هرگز تمام نمیشود و نوآوریهای آن به کهنگی نمیگراید
در حدیث: «قرآن هفتاد بطن دارد»
ابن عبّاس: القرآن یفَسِّرُهُ الزَّمان
مکارم شیرازی: قرآن تراوشی از کلام و علم و ذات نامتناهی خداست. که نمیتوان تمام جنبههای آن را آشکار کرد.[۷]
گفته شد قرآن منظورهایی دارد که غیر از ظاهر آن اند. بیان این منظورها را تاویل میگویند. تاویل در لغت یعنی «بازگرداندن چیزی به مصداق آن»[۸]. مصداق یعنی معادل خارجی یا واقعی مفهومی در ذهن یا لغتی در زبان.[۹]. در اینجا بازگرداندن یعنی آشکار کردن رابطهای که وجود دارد، امّا آشکار نیست.در قرآن آمده که کسی تاویل قرآن را نمیداند بجز خدا و رسوخ کنندگان در علم.
هدف تفسیر
هدف تفسیر تلاش برای پرده برداشتن از بعضی منظورها و رسیدن به بعضی تاویل هاست. یعنی هدف تفسیر یا بالاترین حدّ آن، تاویل است.[نیازمند منبع]
انواع تفاسیر
جامع یا موضوعی گستردگی بطون قرآن که از آن بحث شد، نیاز به مطالعهٔ گستردهای را در جهت فهم منظور آیات ایجاد کرده. و لذا انواع زیادی از روشهای تفسیر را موجب شدهاست، که در ادامه میآیند. امّا تفاسیر با غیر از روش شان هم دسته بندی میشوند:
عربی یا فارسی؟ در جهان اسلام عربی زبانی بین المللی ست، و لذا معمول است که دانشمندان اسلامی؛ از فلاسفه ای چون ابن سینا گرفته تا فقهایی چون سید روحالله خمینی؛ از ایرانیان چون ملاصدرا گرفته تا اهل اندلس چون ابن رشد؛ از قدمایی چون فارابی گرفته تا معاصرانی چون علامه طباطبایی؛ برای نشان دادن تسّط خود بر علم و بر زبان عربی، کتابهای خود را به عربی مینوشتند. لذا اکثر کتب جهان اسلام به عربی و تعداد کمتری به فارسی، انگلیسی، چینی، فرانسوی و سایر زبانها اند.
شیعی یا سنّی؟ طبق حدیثی از پیامبر اسلام، جامعهٔ اسلامی پس از ایشان به ۷۲ مذهب تقسیم خواهد شد. اوّلین جدایی در مذاهب بین شیعه و سنّی رخ داد. لذا دانشمندان هر گروه قرآن را مطابق اصول آیین خود تفسیر میکنند.
لحن تفاسیر نیز ممکن است بیشتر ادبی یا بیشتر علمی باشد. مانند:
کنز الدقائق و بحر الغرائب - محمد بن محمد رضا قمی مشهدی: ادبی
المیزان فی تفسیر القرآن- سید محمد حسین طباطبایی: علمی
ترتیبی یا موضوعی؟ آیاتی از قرآن که قرار است تفسیر شوند، به دو روش انتخاب میشوند.
در اکثر تفاسیر کل قرآن یا قسمتی از قرآن به ترتیب آیات، شرح داده میشود. تعداد این گونه تفاسیر به قدری زیاد است که آگاهی از چند و چون شان از توان محقّقان بزرگ هم بیرون است.
در برخی تفاسیر قدیمی و جدید اگرچه آیات به ترتیب تفسیر شدهاند امّا در تفسیر روی موضوع خاصّی تاکید بیشتری شده. مانند:
تقریب القرآن إلی الأذهان - سید محمد شیرازی: با تاکید بر موضوعات اعتقادی و تاریخی
تفسیر نمونه - زیر نظر: مکارم شیرازی (معاصر): با تاکید بر موضوعات اجتماعی معاصر
در تعداد کمی از تفاسیر هم که اغلب معاصر اند، آیات مربوط به موضوعی معین جمع آوری و شرح و تبیین شده و سپس مبحث از آنها استخراج میشود.[۱۰] مانند:
تفسیر موضوعی - جوادی آملی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن
از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان میکند آیهکریمه۵۶ از سورهذاریات میباشد که میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».
از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان میکند آیهکریمه۵۶ از سورهذاریات میباشد که میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».
قرآن مجید کتاب زندگی و نسخهتکامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤالهای اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سؤالهای مهمی که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سؤال ریشهدار و اساسی است و بشر همواره میخواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟
وقتی به قرآن مجید مراجعه میکنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند که به طور کلی به سه دسته میتوانیم تقسیم نماییم.
الف) عبادت
از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان میکند آیهکریمه۵۶ از سورهذاریات میباشد که میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن». این آیهمبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان میکند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر میکند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی میباشد که این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را میرساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت میباشد. عبادت چیست؟
«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید میخوانیم: اصل در مادهآن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت میباشد؛(۳) بنابراین نتیجه میگیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.
عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است میباشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلکه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.
● غفلت اکثریت
در سورهاعراف میفرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِْنس» سؤال میشود چرا اکثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. کما اینکه میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهینیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمیدانند
جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اکثریت کمال حقیقی را نمیشناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمیکنند؛ لذا در صدد آن بر نمیآیند. هر چند یک امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اکثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار کردن است کما اینکه یکی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی است: «تا اینکه بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)
به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو میکند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچ یک از معارف الهیه در او بروز نمیکند و انوار فطری خاموش میشود.( ۸)
بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل مینماید و اثر این غفلت راه جهنّم را میپیماید. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟
در جواب به این سؤال توجّه به دو نکته در مورد کمال انسان لازم میباشد؛
۱) یکی اینکه ارزش کمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این که میتواند از ملائکه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر کمال است و لازمهاختیار و انتخاب، وجود راهها، کششها و انگیزهها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یک گرایش میداشت و آن هم کشش به سوی خدای متعال، دیگر نمیتوانست انتخابگر باشد و حال آنکه خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا کششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یک طرف را انتخاب ن موده و حرکت نماید.