لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مرکز آموزش علمی – کاربردی صنعتی کوشا (واحد تهران)
عنوان کارآموزی / پروژه :
تکنولوژی ساخت قالبهای سریع به روش ریخته گری دقیق
رشته تحصیلی : ساخت و تولید (گرایش قالبسازی)
نام دانشجو :
حامد متقی چیرانی
استاد راهنما :
جناب آقای مهندس سید علی سجادی
زمستان 1387
تقابل ریخته گری دقیق با روش DSPC در تولید قطعات با شکل نهایی
مقدمه
روش ریخته گری دقیق به عنوان روشی برای تولید قطعات کوچک با دقت بالا و تولتید خوشههای با ظرفیت حمل قطعات بیشتر (تیراژ بالا) نسبت به سایر روشهای دیگر ریخته گری از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد. از آنجا که راه اندازی سیستم ریخته گری دقیق برای قطعات بزرگ با تیراژ تولید کم توجیه اقتصادی ندارد، تمایل به ترکیب این روش با انواع روشهای تولید بیش از پیش افزایش یافته است. از طرف دیگر روش DSPC به عنوان یکی از روشهای قالب سازی سریع باعث افزایش CAD / CAM و عدم استفاده از روشظهای سنتی ماشین کاری میشود، که با کمک آن میتوان پارهای از مراحل ریخته گری دقیق را حذف یا تصحیح نمود و سرعت فرایند را در عین حفظ دقت قطعات بالا برد. در این بخش به بررسی پروسه انجام این کار پرداخته شده است.
پیش درآمدی بر ریخته گری دقیق
ریخته گری دقیق از سالها قبل در مقیاس غیر صنعتی در جواهر سازی کاربرد داشته و سپس در کاربردهای پزشکی از قبیل ساخت دندان و اعضای مصنوعی بدن به طور گستردهای مورد استفاده قرار گرفته است.
با وقوع جنگ جهانی دوم، کاربرد این تکنولوژی در صنایع نظامی و هوایی به شدت گسترش یافت که یکی از عوامل آن را میتوان نیاز به توربینهای گازی و ساخت موتورهای جدید نظامی دانست. به عبارت دیگر با ظهور توربینهای گازی نیاز به ایجاد مقاومت در پرههای توربین برابر دماهای بالا جهت افزایش راندمان آن از طریق افزایش دمای گازهای ورودی مورد توجه قرار گرفت. با کشف سوپر آلیاژها که مجموعهای از آلیاژهای با پایه نیکل و کبالت بودند و مقاومت بیشتری در برابر حرارت داشتند این مواد، جایگزین قطعات آهنگری شده فولاد آلیاژی که قبلا در این صنعت مورد استفاده بود شدند. بیشتر این آلیاژها امکان استفاده از توربینها در دماهای بالا و ایجاد راندمان بالاتر را فراهم میکردند ولی از آنجا که سوپر آلیاژها شکننده بوده و قابلیت آهنگری آنها با روشهای مرسوم آن زمان وجود نداشت و از طرفی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
قالبهای دایکاست:
قالب دایکاست عبارت است یک قالب دائمی فلز ی بر روی یک ماشین ریخته گری تحت فشار که برای تولید قطعات ریختگی تحت فشار بکار می رود. هدایت کردن فلز مذاب به درون حفره قالب توسط کانالهایی انجام می گیرد که به آن سیستم مدخل تزریق – راهگاه - گلویی گفته می شود . هر قالب دایکاست از دو قسمت تشکیل شده است تا بتوان قطعه را بعد از انجماد از حفره قالب بیرون آورد. اجزاء قالب دایکاست که با فلز ریختگی مذاب در تماس هستند از فولاد گرم کار و یا از آلیاژهای مخصوص نسوز و مقاوم در برابر تغییر دما ساخته می شود .
ساختمان قالب:
در زیر جنبه های مهم طراحی قالب را مورد برسی قرار می دهیم:
تقسیم قالب:
همانطور که ذکر شدهر قالب دایکاست بصورت دو تکه است یعنی قالب ازیک نیمه ثابت(طرف تزریق)ویک متحرک (طرف بیرون انداز)تشکیل شده است . نیمه ثابت قالب (نیمه تزریق قالب)به کفشک ثابت ماشین ریخته گری تحت فشار مونتاژ می شود . در حالی که نیمه متحرک قالب (نیمه بیرون انداز قالب )به کفشک متحرک محکم می شود هر دو نیمه قالب در حالت آماده تزریق بسته هستند و با نیروی بسته نگهدارنده ای که از طرف ماشین ایجاد می گردد،در حالت بسته نگه داشته می شوند . سطح تماس هر دو نیمه قالب ، سطح جدایش قالب نامیده می شود. برای اجتناب از نفوذ فلز مذاب به خارج بایستی سطح قالب کاملاً آب بندی و از این جهت به صورت سطح سنگ زنی شده و یا هم سطح شده باشد .دقت انطباق صفحات قالب که روی هم قرار می گیرند اهمیت زیادی دارند .بهتر است که لبة خارجی در هر دو صفحه قالب حدواً 1 m m تا 2 m m تحت زاویه 4 5 پخ زده شوند . به این ترتیب از خرابی لبه ها توسط ضربه یا برخورد که منجر به تغییر شکل لبه ها می گردد و می توانند دقت انطباق را بر هم بزنند اجتناب می شود .
در خاتمه یک مطلب در مورد تعیین ابعاد سطح جدایش قالب ذکر می گردد که سطح جدایش دور تا دور حفره قالب یک سطح به اندازه کافی بزرگ آب بندی را بوجود بیاورد.
نیمه های ثابت و متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
نیمه متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
شماتیک درپوش سوپاپ پراید
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 19:40 موضوع مطلب : عمومی
ویرایش شده در جمعه ۰۳ آذر ۱۳۸۵ و ساعت 19:55
لینک ثابت | نظرات ( 7)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
CMM
کلمه CMM مخفف عبارت Coordinate Measuring Machine می باشد. یعنی سیستم های اندازه گیری سه بعدی مختصات. با استفاده از این دستگاه ها امکان اندازه برداری از روی سطوح قطعات پیچیده با دقت بسیار بالا امکان پذیر است. از آنجایی که در سیستمهای مختصات، هر نقطه مشخص فقط یک مختصات دارد و هر مختصات مشخص فقط مربوط به یک نقطه میباشد، میتوان از این هویت مشخص برای هر نقطه، استفاده کرد و با دقت بالا، به آن دسترسی پیدا کرد. کاری که دستگاه CMM انجام میدهد همینگونه است. این دستگاه امکان حرکت در راستای سه محور مختصات که این محورها، تشکیلدهنده محورهای مختصات دکارتی هستند را دارد. در این دستگاه سه موتور الکتریکی برای حرکت دادن سر دستگاه در راستای سه محور مختصات و همچنین وسیلهای خاص در سر دستگاه برای اینکه هنگام تماس آن با سطح قطعه کار سیگنالی برای موتورها فرستاده و آنها را از حرکت باز دارد و سیگنالی برای خط کش نوری فرستاده و توسط آنها مختصات نقطه تماس را بدست آورد وجود دارد. از مهمترین کاربردهای دستگاههای CMM می توان به دو مورد زیر اشاره کرد: 1. اندازه برداری از نقاط برای دست یافتن به هندسه سطح و شکل ظاهری آن. 2. اندازه برداری از سطح برای اطلاع از زبری سطح. از لحاظ ابعاد کاری نیز میتوان آنها را به چهار دسته زیر تقسیم کرد: 1. نوع قابل حمل (portable) 2. نوع دروازهای (contray type) 3. نوع بازویی (contileure type) 4. نوع پل مانند (Bridge type) و همچنین در مورد جایگاه CMM در سیستمهای تولیدی میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد: 1. در مرحله کنترل کیفیت و تست ابعادی قطعه تولید شده. 2. در مهندسی معکوس و برای نقطه برداری از قطعه مرجع و استفاده از ابر نقاط بدست آمده در سیستمهای cad/com. 3. استفاده از اطلاعات خروجی ماشینهایCMM به عنوان شاخصهای تصمیمگیری مدیریت طراحی، ساخت و کنترل کیفیت. این خلاصهای بود از چگونگی کارکرد دستگاه CMM و انواع کاربردهای آن در صنعت.
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 20:14 موضوع مطلب : عمومی
لینک ثابت | نظرات ( 1)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
فرسایش در ابزارهای برشیWear in Cutting Tools
از جمله مهمترین مسائلی که در زمینه ماشینکاری با آن روبرو هستیم، مسأله عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن است. لذا در این مقاله سعی بر این است که بتوانیم تعریف درست و مشخصی از عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن داشته باشیم و علاوه بر آن در مورد مهمترین عواملی که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارند، بحث می شود. عمر ابزار به عوامل گوناگونی وابسته است . 1. درجه حرارت(محیط و ابزار) 2. هندسه ابزار برنده 3. مایع خنک کننده 4. جنس قطعه کار از لحاظ ترکیب شیمیایی 5. جنس خود ابزار 6. پارامترهای ماشینکاری (سرعت برشی، عمق براده برداری، سرعت پیشروی و...) 7. ارتعاش دستگاه 8. معیار شکست ابزار که از این میان معیار شکست ابزار مهمترین عامل تأثیر گذار بر عمر ابزار به شمار می آید. معیار شکست ابزار Tool Life Criterion یک مقدار از قبل تعیین شده(بر اساس کیفیت و دقت برده برداری و ...) برای فرسایش و خوردگی ابزار یا رخ دادن یک پدیده(مانند ترک و شکست) را گویند. عمرابزار نیز از روی همین معیار شکست تعریف می شود: زمان مورد نیاز برای رسیدن به معیار شکست. انواع معیارهای شکست 1.معیار شکست مستقیم: که با خود ابزار برنده سر و کار دارد. 2. معیار شکست غیر مستقیم: که با عوامل فرسوده شدن ابزار سر و کار دارد. انواع معیار شکست مستقیم الف-Chiping : جدا شدن براده از ابزار برنده را گویند. ب- Fine Cracks: ترک خوردن ابزار برنده را گویند. ج- Crater Wear , Wear Land : که دو نوع فرسایش مستقیم و بسیار حائز اهمیت در ابزار به شمار می آیند. انواع معیار شکست غیر مستقیم الف- نیروهای براده برداری: با قرار دادن حد مشخصی برای این نیروها (بر اساس کیفیت سطح و دقت کاری لازم) و اندازه گیری این نیروها بر روی ابزار برشی، می توان معیار شکست و عمر ابزار را تعیین کرد. این مسأله بخصوص در دستگاه های اتوماتیک (CNC) کاربرد فراوانی دارد زیار با اندازه گیری این نیروها و زمان رسیدن به حد مشخصی (که قبلاً توضیح داده شد) می توان معیار شکست و عمر ابزار را به راحتی تخمین زد. ب- کیفیت سطح ج- دقت ابعادی قطعه کار: که این موضوع نیز در دستگاه های CNC اهمیت فراوانی دارد. از عوامل گفته شده در بالا، مهمترین آنها که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارد و به طور مستقیم با خود ابزار سر و کار دارد، دو نوع فرسایش اساسی در ابزار به نام Crater Wear Land است که در ادامه این مقاله سعی بر شناسایی و راه حلهای جلوگیری از این دو فرسایش شده است. Wear Land: این نوع فرسایش ابتدا در سطح های آزاد ابزار برشی به وجود می آید که با گذشت زمان، ناحیه وسیعی از نوک ابزار را در بر می گیرد و با افزایش خوردگی و فرسایش ابزار و اصطکاک بین قطعه کار و نوک ابزار و به دنبال آن سوختگی نوک ابزار، نوک ابزار ترک برداشته و می شکند. Wear land خود به دو نوع تقسیم می شود: 1. wear land یکنواخت 2. wear land غیر یکنواخت هر یک از این دو نوع wear land در شکل(1) نشان داده شده اند. یک wear land که در عمق به صورت یکنواخت و بدون شیارهای عمیق است نشان می دهد که براده هایی که باعث به وجود آمدن آن شده اند نازک هستند. wear land یکنواخت حالت خوب و ایده آلی برای ابزار برشی محسوب می شود و معمولاً ابزارهایی که مواد با سختی کم را ماشینکاری می کنند این نوع فرسایش در آنها بوجود می آید. بیشتر اوقات یک wear land یکنواخت زمانی نمایان میشود که ابزار، دارای برشی پیوسته با عمق براده برداری کم می باشد. wear land غیر یکنواخت نشانه ای از براده برداری غیر پیوسته می باشد و معمولاً در ابزارهایی که مواد با سختی بالا را براده برداری می کنند به وجود می آید. این نوع فرسایش حاصل براده برداری با عمق زیاد و سرعت برشی زیاد می باشد. حال به این بحث می پردازیم که عمق مجاز برای یک wear land که معیار شکست و در نتیجه عمر ابزار را تعیین می کند تا چه مقداری می تواند باشد و این عمق چگونه اندازه گیری می شود. مباحث ارائه شده در این مقاله حاصل مطالعات و تحقیقات Mr. Leo J.St. Clair در یکی از کارگاه های ماشینکاری واقع در ایالات متحده آمریکا می باشد. مطالعات انجام شده در زمینه سرعت سوختن نسوک ابزار نشان می دهد مواد مختلف که ماشینکاری می شوند دارای نتیجه یکسانی نیستند و سرعت سوختن نوک ابزار با یک سرعت یکنواختی انجام می شود که به صورت تصاعدی می باشد. مقدار سوختن نوک ابزار بوسیله عمق weae land در کنار و آخر سطح آزاد ابزار اندازه گیری می شود. قطعات ماشینکاری شده در این تحقیق، قطعات چدنی می باشد. ابزار برشی H.S.S (و دیگر ابزارهای برشی نظیر carbide) با عمق پیشروی in 02/0 ، میانگین عمق برشی in و سرعت fmp 150 است. تعداد قطعات ماشینکاری شده بر حسب هر in 01/0 عمق فرسایش در جدول(1) و شکل(2) نشان داده شده است. ابزار به طور کامل بعد از ماشینکاری 330 قطعه به طور کامل بعد شکسته می شود که معادل عمق wear land در این زمان حدوداً in 06/0 است. جدول(1) نشان می دهد که افزایش سرعت فرسایش بعد از این که عمق wear land از in 03/0تجاوز کرد، اتفاق می افتد که سرعت فرسایش از این زمان به بعد تا 7 برابر سریع تر از سرعت فرسایش با عمق in 01/0 است. ابزار حدوداً 75% عمر خود را قبل از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 برسد، انجام می دهد و مابقی عمر خود را یعنی 25% باقیمانده را بعد از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 می رسد، انجام می دهد. این عمل مرزی را به وجود می آورد. که به طور قطع، غیر اقتصادی است یعنی مرزی به وجود می آید که سرعت رسیدن به شکست عامل در این مرز بسیار زیاد است. تحقیقات نشان می دهد که یک ابزار carbide زمانی که به 60/0 طول عمر خود(طول عمرابزار نقطه است که مقدار wear land به in 06/0 برسد که در این هنگام شکست کامل ابزار رخ می دهد) می رسد و یک ابزار H.S.S یا ابزار آلیاژی زمانی که به 70% طول عمر خود می رسد باید تعویض و سنگ زنی شود و همان طور که گفته شد این موقعیت در جدول (1) و شکل (2) به صورت شماتیک نشان داده شده است(که این نتایج حاصل استفاده از میکروسکوپ های نوری می باشد.) در شکل (A-2) ملاحظه می شود که نقطه طول عمر اقتصادی برای ابزار H.S.S حدوداً 75% طول عمر ممکن ابزار است و بعد از ماشینکاری 250 قطعه از کل تعداد قطعات که 330 قطعه است ابزار باید سنگ زنی شود و 80 قطعه آخر تحت شرایطی ماشین کاری می شوند که ابزار سنگ خورده باشد. . همچنین برای یک ابزار carbide نقطه تعویض ابزار وسنگ زنی آن، حدود 60% عمر کل ابزار است که در این زمان 190 تا 200 قطعه ماشینکاری می شود. دلیل این که چرا یک ابزار carbide باید زودتر از یک ابزار H.S.S و یا ابزار آلیاژی سنگ زنی شود آن است که ابزار carbide دارای شکنندگی زیادتری می باشد که این خاصیت شکنندگی بیشتر سبب می شود هنگامی که wear land عمیق تر می شود نوک ابزار به راحتی شکسته شود. زمانی که wear land عمیق تر می شود فشار زیادی از طرف قطعه کار بر روی سطح wear land وارد می شود و وقتی ابزار carbide باشد این فشار به طور پیوسته شوکی را به وجود می آورد که باعث می شود ابزار لب پر شود. لب پر شدن بدین معناست که نوک ابزار شکسته می شود و همان طور که گفته شد این دلیل عمق زیاد wear land و فشار پیوسته ناشی از قطعه کار بر روی سطح wear land می باشد مطالب گفته شده در شکل(B-2) نشان داده شده است.لب پریدگی به ندرت در ابزارهای H.S.S و آلیاژی رخ می دهد و این به دلیل سختی و چقرمگی خوب آنها می باشد. اگر شکستگی زیاد باشد ابزار خوب و کاملاً غیر قابل استفاده می شود از این رو به دلیل آسیب زیاد ناشی از فشار wear land ، نقطه برگشتی ابزار carbide برای سنگ زنی باید 60% طول عمرش باشد که این برخلاف مقدار 70% برای ابزارهای برشی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
قالبهای دایکاست:
قالب دایکاست عبارت است یک قالب دائمی فلز ی بر روی یک ماشین ریخته گری تحت فشار که برای تولید قطعات ریختگی تحت فشار بکار می رود. هدایت کردن فلز مذاب به درون حفره قالب توسط کانالهایی انجام می گیرد که به آن سیستم مدخل تزریق – راهگاه - گلویی گفته می شود . هر قالب دایکاست از دو قسمت تشکیل شده است تا بتوان قطعه را بعد از انجماد از حفره قالب بیرون آورد. اجزاء قالب دایکاست که با فلز ریختگی مذاب در تماس هستند از فولاد گرم کار و یا از آلیاژهای مخصوص نسوز و مقاوم در برابر تغییر دما ساخته می شود .
ساختمان قالب:
در زیر جنبه های مهم طراحی قالب را مورد برسی قرار می دهیم:
تقسیم قالب:
همانطور که ذکر شدهر قالب دایکاست بصورت دو تکه است یعنی قالب ازیک نیمه ثابت(طرف تزریق)ویک متحرک (طرف بیرون انداز)تشکیل شده است . نیمه ثابت قالب (نیمه تزریق قالب)به کفشک ثابت ماشین ریخته گری تحت فشار مونتاژ می شود . در حالی که نیمه متحرک قالب (نیمه بیرون انداز قالب )به کفشک متحرک محکم می شود هر دو نیمه قالب در حالت آماده تزریق بسته هستند و با نیروی بسته نگهدارنده ای که از طرف ماشین ایجاد می گردد،در حالت بسته نگه داشته می شوند . سطح تماس هر دو نیمه قالب ، سطح جدایش قالب نامیده می شود. برای اجتناب از نفوذ فلز مذاب به خارج بایستی سطح قالب کاملاً آب بندی و از این جهت به صورت سطح سنگ زنی شده و یا هم سطح شده باشد .دقت انطباق صفحات قالب که روی هم قرار می گیرند اهمیت زیادی دارند .بهتر است که لبة خارجی در هر دو صفحه قالب حدواً 1 m m تا 2 m m تحت زاویه 4 5 پخ زده شوند . به این ترتیب از خرابی لبه ها توسط ضربه یا برخورد که منجر به تغییر شکل لبه ها می گردد و می توانند دقت انطباق را بر هم بزنند اجتناب می شود .
در خاتمه یک مطلب در مورد تعیین ابعاد سطح جدایش قالب ذکر می گردد که سطح جدایش دور تا دور حفره قالب یک سطح به اندازه کافی بزرگ آب بندی را بوجود بیاورد.
نیمه های ثابت و متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
نیمه متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
شماتیک درپوش سوپاپ پراید
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 19:40 موضوع مطلب : عمومی
ویرایش شده در جمعه ۰۳ آذر ۱۳۸۵ و ساعت 19:55
لینک ثابت | نظرات ( 7)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
CMM
کلمه CMM مخفف عبارت Coordinate Measuring Machine می باشد. یعنی سیستم های اندازه گیری سه بعدی مختصات. با استفاده از این دستگاه ها امکان اندازه برداری از روی سطوح قطعات پیچیده با دقت بسیار بالا امکان پذیر است. از آنجایی که در سیستمهای مختصات، هر نقطه مشخص فقط یک مختصات دارد و هر مختصات مشخص فقط مربوط به یک نقطه میباشد، میتوان از این هویت مشخص برای هر نقطه، استفاده کرد و با دقت بالا، به آن دسترسی پیدا کرد. کاری که دستگاه CMM انجام میدهد همینگونه است. این دستگاه امکان حرکت در راستای سه محور مختصات که این محورها، تشکیلدهنده محورهای مختصات دکارتی هستند را دارد. در این دستگاه سه موتور الکتریکی برای حرکت دادن سر دستگاه در راستای سه محور مختصات و همچنین وسیلهای خاص در سر دستگاه برای اینکه هنگام تماس آن با سطح قطعه کار سیگنالی برای موتورها فرستاده و آنها را از حرکت باز دارد و سیگنالی برای خط کش نوری فرستاده و توسط آنها مختصات نقطه تماس را بدست آورد وجود دارد. از مهمترین کاربردهای دستگاههای CMM می توان به دو مورد زیر اشاره کرد: 1. اندازه برداری از نقاط برای دست یافتن به هندسه سطح و شکل ظاهری آن. 2. اندازه برداری از سطح برای اطلاع از زبری سطح. از لحاظ ابعاد کاری نیز میتوان آنها را به چهار دسته زیر تقسیم کرد: 1. نوع قابل حمل (portable) 2. نوع دروازهای (contray type) 3. نوع بازویی (contileure type) 4. نوع پل مانند (Bridge type) و همچنین در مورد جایگاه CMM در سیستمهای تولیدی میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد: 1. در مرحله کنترل کیفیت و تست ابعادی قطعه تولید شده. 2. در مهندسی معکوس و برای نقطه برداری از قطعه مرجع و استفاده از ابر نقاط بدست آمده در سیستمهای cad/com. 3. استفاده از اطلاعات خروجی ماشینهایCMM به عنوان شاخصهای تصمیمگیری مدیریت طراحی، ساخت و کنترل کیفیت. این خلاصهای بود از چگونگی کارکرد دستگاه CMM و انواع کاربردهای آن در صنعت.
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 20:14 موضوع مطلب : عمومی
لینک ثابت | نظرات ( 1)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
فرسایش در ابزارهای برشیWear in Cutting Tools
از جمله مهمترین مسائلی که در زمینه ماشینکاری با آن روبرو هستیم، مسأله عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن است. لذا در این مقاله سعی بر این است که بتوانیم تعریف درست و مشخصی از عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن داشته باشیم و علاوه بر آن در مورد مهمترین عواملی که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارند، بحث می شود. عمر ابزار به عوامل گوناگونی وابسته است . 1. درجه حرارت(محیط و ابزار) 2. هندسه ابزار برنده 3. مایع خنک کننده 4. جنس قطعه کار از لحاظ ترکیب شیمیایی 5. جنس خود ابزار 6. پارامترهای ماشینکاری (سرعت برشی، عمق براده برداری، سرعت پیشروی و...) 7. ارتعاش دستگاه 8. معیار شکست ابزار که از این میان معیار شکست ابزار مهمترین عامل تأثیر گذار بر عمر ابزار به شمار می آید. معیار شکست ابزار Tool Life Criterion یک مقدار از قبل تعیین شده(بر اساس کیفیت و دقت برده برداری و ...) برای فرسایش و خوردگی ابزار یا رخ دادن یک پدیده(مانند ترک و شکست) را گویند. عمرابزار نیز از روی همین معیار شکست تعریف می شود: زمان مورد نیاز برای رسیدن به معیار شکست. انواع معیارهای شکست 1.معیار شکست مستقیم: که با خود ابزار برنده سر و کار دارد. 2. معیار شکست غیر مستقیم: که با عوامل فرسوده شدن ابزار سر و کار دارد. انواع معیار شکست مستقیم الف-Chiping : جدا شدن براده از ابزار برنده را گویند. ب- Fine Cracks: ترک خوردن ابزار برنده را گویند. ج- Crater Wear , Wear Land : که دو نوع فرسایش مستقیم و بسیار حائز اهمیت در ابزار به شمار می آیند. انواع معیار شکست غیر مستقیم الف- نیروهای براده برداری: با قرار دادن حد مشخصی برای این نیروها (بر اساس کیفیت سطح و دقت کاری لازم) و اندازه گیری این نیروها بر روی ابزار برشی، می توان معیار شکست و عمر ابزار را تعیین کرد. این مسأله بخصوص در دستگاه های اتوماتیک (CNC) کاربرد فراوانی دارد زیار با اندازه گیری این نیروها و زمان رسیدن به حد مشخصی (که قبلاً توضیح داده شد) می توان معیار شکست و عمر ابزار را به راحتی تخمین زد. ب- کیفیت سطح ج- دقت ابعادی قطعه کار: که این موضوع نیز در دستگاه های CNC اهمیت فراوانی دارد. از عوامل گفته شده در بالا، مهمترین آنها که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارد و به طور مستقیم با خود ابزار سر و کار دارد، دو نوع فرسایش اساسی در ابزار به نام Crater Wear Land است که در ادامه این مقاله سعی بر شناسایی و راه حلهای جلوگیری از این دو فرسایش شده است. Wear Land: این نوع فرسایش ابتدا در سطح های آزاد ابزار برشی به وجود می آید که با گذشت زمان، ناحیه وسیعی از نوک ابزار را در بر می گیرد و با افزایش خوردگی و فرسایش ابزار و اصطکاک بین قطعه کار و نوک ابزار و به دنبال آن سوختگی نوک ابزار، نوک ابزار ترک برداشته و می شکند. Wear land خود به دو نوع تقسیم می شود: 1. wear land یکنواخت 2. wear land غیر یکنواخت هر یک از این دو نوع wear land در شکل(1) نشان داده شده اند. یک wear land که در عمق به صورت یکنواخت و بدون شیارهای عمیق است نشان می دهد که براده هایی که باعث به وجود آمدن آن شده اند نازک هستند. wear land یکنواخت حالت خوب و ایده آلی برای ابزار برشی محسوب می شود و معمولاً ابزارهایی که مواد با سختی کم را ماشینکاری می کنند این نوع فرسایش در آنها بوجود می آید. بیشتر اوقات یک wear land یکنواخت زمانی نمایان میشود که ابزار، دارای برشی پیوسته با عمق براده برداری کم می باشد. wear land غیر یکنواخت نشانه ای از براده برداری غیر پیوسته می باشد و معمولاً در ابزارهایی که مواد با سختی بالا را براده برداری می کنند به وجود می آید. این نوع فرسایش حاصل براده برداری با عمق زیاد و سرعت برشی زیاد می باشد. حال به این بحث می پردازیم که عمق مجاز برای یک wear land که معیار شکست و در نتیجه عمر ابزار را تعیین می کند تا چه مقداری می تواند باشد و این عمق چگونه اندازه گیری می شود. مباحث ارائه شده در این مقاله حاصل مطالعات و تحقیقات Mr. Leo J.St. Clair در یکی از کارگاه های ماشینکاری واقع در ایالات متحده آمریکا می باشد. مطالعات انجام شده در زمینه سرعت سوختن نسوک ابزار نشان می دهد مواد مختلف که ماشینکاری می شوند دارای نتیجه یکسانی نیستند و سرعت سوختن نوک ابزار با یک سرعت یکنواختی انجام می شود که به صورت تصاعدی می باشد. مقدار سوختن نوک ابزار بوسیله عمق weae land در کنار و آخر سطح آزاد ابزار اندازه گیری می شود. قطعات ماشینکاری شده در این تحقیق، قطعات چدنی می باشد. ابزار برشی H.S.S (و دیگر ابزارهای برشی نظیر carbide) با عمق پیشروی in 02/0 ، میانگین عمق برشی in و سرعت fmp 150 است. تعداد قطعات ماشینکاری شده بر حسب هر in 01/0 عمق فرسایش در جدول(1) و شکل(2) نشان داده شده است. ابزار به طور کامل بعد از ماشینکاری 330 قطعه به طور کامل بعد شکسته می شود که معادل عمق wear land در این زمان حدوداً in 06/0 است. جدول(1) نشان می دهد که افزایش سرعت فرسایش بعد از این که عمق wear land از in 03/0تجاوز کرد، اتفاق می افتد که سرعت فرسایش از این زمان به بعد تا 7 برابر سریع تر از سرعت فرسایش با عمق in 01/0 است. ابزار حدوداً 75% عمر خود را قبل از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 برسد، انجام می دهد و مابقی عمر خود را یعنی 25% باقیمانده را بعد از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 می رسد، انجام می دهد. این عمل مرزی را به وجود می آورد. که به طور قطع، غیر اقتصادی است یعنی مرزی به وجود می آید که سرعت رسیدن به شکست عامل در این مرز بسیار زیاد است. تحقیقات نشان می دهد که یک ابزار carbide زمانی که به 60/0 طول عمر خود(طول عمرابزار نقطه است که مقدار wear land به in 06/0 برسد که در این هنگام شکست کامل ابزار رخ می دهد) می رسد و یک ابزار H.S.S یا ابزار آلیاژی زمانی که به 70% طول عمر خود می رسد باید تعویض و سنگ زنی شود و همان طور که گفته شد این موقعیت در جدول (1) و شکل (2) به صورت شماتیک نشان داده شده است(که این نتایج حاصل استفاده از میکروسکوپ های نوری می باشد.) در شکل (A-2) ملاحظه می شود که نقطه طول عمر اقتصادی برای ابزار H.S.S حدوداً 75% طول عمر ممکن ابزار است و بعد از ماشینکاری 250 قطعه از کل تعداد قطعات که 330 قطعه است ابزار باید سنگ زنی شود و 80 قطعه آخر تحت شرایطی ماشین کاری می شوند که ابزار سنگ خورده باشد. . همچنین برای یک ابزار carbide نقطه تعویض ابزار وسنگ زنی آن، حدود 60% عمر کل ابزار است که در این زمان 190 تا 200 قطعه ماشینکاری می شود. دلیل این که چرا یک ابزار carbide باید زودتر از یک ابزار H.S.S و یا ابزار آلیاژی سنگ زنی شود آن است که ابزار carbide دارای شکنندگی زیادتری می باشد که این خاصیت شکنندگی بیشتر سبب می شود هنگامی که wear land عمیق تر می شود نوک ابزار به راحتی شکسته شود. زمانی که wear land عمیق تر می شود فشار زیادی از طرف قطعه کار بر روی سطح wear land وارد می شود و وقتی ابزار carbide باشد این فشار به طور پیوسته شوکی را به وجود می آورد که باعث می شود ابزار لب پر شود. لب پر شدن بدین معناست که نوک ابزار شکسته می شود و همان طور که گفته شد این دلیل عمق زیاد wear land و فشار پیوسته ناشی از قطعه کار بر روی سطح wear land می باشد مطالب گفته شده در شکل(B-2) نشان داده شده است.لب پریدگی به ندرت در ابزارهای H.S.S و آلیاژی رخ می دهد و این به دلیل سختی و چقرمگی خوب آنها می باشد. اگر شکستگی زیاد باشد ابزار خوب و کاملاً غیر قابل استفاده می شود از این رو به دلیل آسیب زیاد ناشی از فشار wear land ، نقطه برگشتی ابزار carbide برای سنگ زنی باید 60% طول عمرش باشد که این برخلاف مقدار 70% برای ابزارهای برشی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
قالبهای دایکاست:
قالب دایکاست عبارت است یک قالب دائمی فلز ی بر روی یک ماشین ریخته گری تحت فشار که برای تولید قطعات ریختگی تحت فشار بکار می رود. هدایت کردن فلز مذاب به درون حفره قالب توسط کانالهایی انجام می گیرد که به آن سیستم مدخل تزریق – راهگاه - گلویی گفته می شود . هر قالب دایکاست از دو قسمت تشکیل شده است تا بتوان قطعه را بعد از انجماد از حفره قالب بیرون آورد. اجزاء قالب دایکاست که با فلز ریختگی مذاب در تماس هستند از فولاد گرم کار و یا از آلیاژهای مخصوص نسوز و مقاوم در برابر تغییر دما ساخته می شود .
ساختمان قالب:
در زیر جنبه های مهم طراحی قالب را مورد برسی قرار می دهیم:
تقسیم قالب:
همانطور که ذکر شدهر قالب دایکاست بصورت دو تکه است یعنی قالب ازیک نیمه ثابت(طرف تزریق)ویک متحرک (طرف بیرون انداز)تشکیل شده است . نیمه ثابت قالب (نیمه تزریق قالب)به کفشک ثابت ماشین ریخته گری تحت فشار مونتاژ می شود . در حالی که نیمه متحرک قالب (نیمه بیرون انداز قالب )به کفشک متحرک محکم می شود هر دو نیمه قالب در حالت آماده تزریق بسته هستند و با نیروی بسته نگهدارنده ای که از طرف ماشین ایجاد می گردد،در حالت بسته نگه داشته می شوند . سطح تماس هر دو نیمه قالب ، سطح جدایش قالب نامیده می شود. برای اجتناب از نفوذ فلز مذاب به خارج بایستی سطح قالب کاملاً آب بندی و از این جهت به صورت سطح سنگ زنی شده و یا هم سطح شده باشد .دقت انطباق صفحات قالب که روی هم قرار می گیرند اهمیت زیادی دارند .بهتر است که لبة خارجی در هر دو صفحه قالب حدواً 1 m m تا 2 m m تحت زاویه 4 5 پخ زده شوند . به این ترتیب از خرابی لبه ها توسط ضربه یا برخورد که منجر به تغییر شکل لبه ها می گردد و می توانند دقت انطباق را بر هم بزنند اجتناب می شود .
در خاتمه یک مطلب در مورد تعیین ابعاد سطح جدایش قالب ذکر می گردد که سطح جدایش دور تا دور حفره قالب یک سطح به اندازه کافی بزرگ آب بندی را بوجود بیاورد.
نیمه های ثابت و متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
نیمه متحرک قالب درپوش سوپاپ پراید
شماتیک درپوش سوپاپ پراید
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 19:40 موضوع مطلب : عمومی
ویرایش شده در جمعه ۰۳ آذر ۱۳۸۵ و ساعت 19:55
لینک ثابت | نظرات ( 7)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
CMM
کلمه CMM مخفف عبارت Coordinate Measuring Machine می باشد. یعنی سیستم های اندازه گیری سه بعدی مختصات. با استفاده از این دستگاه ها امکان اندازه برداری از روی سطوح قطعات پیچیده با دقت بسیار بالا امکان پذیر است. از آنجایی که در سیستمهای مختصات، هر نقطه مشخص فقط یک مختصات دارد و هر مختصات مشخص فقط مربوط به یک نقطه میباشد، میتوان از این هویت مشخص برای هر نقطه، استفاده کرد و با دقت بالا، به آن دسترسی پیدا کرد. کاری که دستگاه CMM انجام میدهد همینگونه است. این دستگاه امکان حرکت در راستای سه محور مختصات که این محورها، تشکیلدهنده محورهای مختصات دکارتی هستند را دارد. در این دستگاه سه موتور الکتریکی برای حرکت دادن سر دستگاه در راستای سه محور مختصات و همچنین وسیلهای خاص در سر دستگاه برای اینکه هنگام تماس آن با سطح قطعه کار سیگنالی برای موتورها فرستاده و آنها را از حرکت باز دارد و سیگنالی برای خط کش نوری فرستاده و توسط آنها مختصات نقطه تماس را بدست آورد وجود دارد. از مهمترین کاربردهای دستگاههای CMM می توان به دو مورد زیر اشاره کرد: 1. اندازه برداری از نقاط برای دست یافتن به هندسه سطح و شکل ظاهری آن. 2. اندازه برداری از سطح برای اطلاع از زبری سطح. از لحاظ ابعاد کاری نیز میتوان آنها را به چهار دسته زیر تقسیم کرد: 1. نوع قابل حمل (portable) 2. نوع دروازهای (contray type) 3. نوع بازویی (contileure type) 4. نوع پل مانند (Bridge type) و همچنین در مورد جایگاه CMM در سیستمهای تولیدی میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد: 1. در مرحله کنترل کیفیت و تست ابعادی قطعه تولید شده. 2. در مهندسی معکوس و برای نقطه برداری از قطعه مرجع و استفاده از ابر نقاط بدست آمده در سیستمهای cad/com. 3. استفاده از اطلاعات خروجی ماشینهایCMM به عنوان شاخصهای تصمیمگیری مدیریت طراحی، ساخت و کنترل کیفیت. این خلاصهای بود از چگونگی کارکرد دستگاه CMM و انواع کاربردهای آن در صنعت.
نوشته شده توسط سید محمد ساعت 20:14 موضوع مطلب : عمومی
لینک ثابت | نظرات ( 1)
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵
فرسایش در ابزارهای برشیWear in Cutting Tools
از جمله مهمترین مسائلی که در زمینه ماشینکاری با آن روبرو هستیم، مسأله عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن است. لذا در این مقاله سعی بر این است که بتوانیم تعریف درست و مشخصی از عمر ابزار و عوامل تأثیر گذار بر روی آن داشته باشیم و علاوه بر آن در مورد مهمترین عواملی که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارند، بحث می شود. عمر ابزار به عوامل گوناگونی وابسته است . 1. درجه حرارت(محیط و ابزار) 2. هندسه ابزار برنده 3. مایع خنک کننده 4. جنس قطعه کار از لحاظ ترکیب شیمیایی 5. جنس خود ابزار 6. پارامترهای ماشینکاری (سرعت برشی، عمق براده برداری، سرعت پیشروی و...) 7. ارتعاش دستگاه 8. معیار شکست ابزار که از این میان معیار شکست ابزار مهمترین عامل تأثیر گذار بر عمر ابزار به شمار می آید. معیار شکست ابزار Tool Life Criterion یک مقدار از قبل تعیین شده(بر اساس کیفیت و دقت برده برداری و ...) برای فرسایش و خوردگی ابزار یا رخ دادن یک پدیده(مانند ترک و شکست) را گویند. عمرابزار نیز از روی همین معیار شکست تعریف می شود: زمان مورد نیاز برای رسیدن به معیار شکست. انواع معیارهای شکست 1.معیار شکست مستقیم: که با خود ابزار برنده سر و کار دارد. 2. معیار شکست غیر مستقیم: که با عوامل فرسوده شدن ابزار سر و کار دارد. انواع معیار شکست مستقیم الف-Chiping : جدا شدن براده از ابزار برنده را گویند. ب- Fine Cracks: ترک خوردن ابزار برنده را گویند. ج- Crater Wear , Wear Land : که دو نوع فرسایش مستقیم و بسیار حائز اهمیت در ابزار به شمار می آیند. انواع معیار شکست غیر مستقیم الف- نیروهای براده برداری: با قرار دادن حد مشخصی برای این نیروها (بر اساس کیفیت سطح و دقت کاری لازم) و اندازه گیری این نیروها بر روی ابزار برشی، می توان معیار شکست و عمر ابزار را تعیین کرد. این مسأله بخصوص در دستگاه های اتوماتیک (CNC) کاربرد فراوانی دارد زیار با اندازه گیری این نیروها و زمان رسیدن به حد مشخصی (که قبلاً توضیح داده شد) می توان معیار شکست و عمر ابزار را به راحتی تخمین زد. ب- کیفیت سطح ج- دقت ابعادی قطعه کار: که این موضوع نیز در دستگاه های CNC اهمیت فراوانی دارد. از عوامل گفته شده در بالا، مهمترین آنها که تأثیر بسزایی در عمر ابزار دارد و به طور مستقیم با خود ابزار سر و کار دارد، دو نوع فرسایش اساسی در ابزار به نام Crater Wear Land است که در ادامه این مقاله سعی بر شناسایی و راه حلهای جلوگیری از این دو فرسایش شده است. Wear Land: این نوع فرسایش ابتدا در سطح های آزاد ابزار برشی به وجود می آید که با گذشت زمان، ناحیه وسیعی از نوک ابزار را در بر می گیرد و با افزایش خوردگی و فرسایش ابزار و اصطکاک بین قطعه کار و نوک ابزار و به دنبال آن سوختگی نوک ابزار، نوک ابزار ترک برداشته و می شکند. Wear land خود به دو نوع تقسیم می شود: 1. wear land یکنواخت 2. wear land غیر یکنواخت هر یک از این دو نوع wear land در شکل(1) نشان داده شده اند. یک wear land که در عمق به صورت یکنواخت و بدون شیارهای عمیق است نشان می دهد که براده هایی که باعث به وجود آمدن آن شده اند نازک هستند. wear land یکنواخت حالت خوب و ایده آلی برای ابزار برشی محسوب می شود و معمولاً ابزارهایی که مواد با سختی کم را ماشینکاری می کنند این نوع فرسایش در آنها بوجود می آید. بیشتر اوقات یک wear land یکنواخت زمانی نمایان میشود که ابزار، دارای برشی پیوسته با عمق براده برداری کم می باشد. wear land غیر یکنواخت نشانه ای از براده برداری غیر پیوسته می باشد و معمولاً در ابزارهایی که مواد با سختی بالا را براده برداری می کنند به وجود می آید. این نوع فرسایش حاصل براده برداری با عمق زیاد و سرعت برشی زیاد می باشد. حال به این بحث می پردازیم که عمق مجاز برای یک wear land که معیار شکست و در نتیجه عمر ابزار را تعیین می کند تا چه مقداری می تواند باشد و این عمق چگونه اندازه گیری می شود. مباحث ارائه شده در این مقاله حاصل مطالعات و تحقیقات Mr. Leo J.St. Clair در یکی از کارگاه های ماشینکاری واقع در ایالات متحده آمریکا می باشد. مطالعات انجام شده در زمینه سرعت سوختن نسوک ابزار نشان می دهد مواد مختلف که ماشینکاری می شوند دارای نتیجه یکسانی نیستند و سرعت سوختن نوک ابزار با یک سرعت یکنواختی انجام می شود که به صورت تصاعدی می باشد. مقدار سوختن نوک ابزار بوسیله عمق weae land در کنار و آخر سطح آزاد ابزار اندازه گیری می شود. قطعات ماشینکاری شده در این تحقیق، قطعات چدنی می باشد. ابزار برشی H.S.S (و دیگر ابزارهای برشی نظیر carbide) با عمق پیشروی in 02/0 ، میانگین عمق برشی in و سرعت fmp 150 است. تعداد قطعات ماشینکاری شده بر حسب هر in 01/0 عمق فرسایش در جدول(1) و شکل(2) نشان داده شده است. ابزار به طور کامل بعد از ماشینکاری 330 قطعه به طور کامل بعد شکسته می شود که معادل عمق wear land در این زمان حدوداً in 06/0 است. جدول(1) نشان می دهد که افزایش سرعت فرسایش بعد از این که عمق wear land از in 03/0تجاوز کرد، اتفاق می افتد که سرعت فرسایش از این زمان به بعد تا 7 برابر سریع تر از سرعت فرسایش با عمق in 01/0 است. ابزار حدوداً 75% عمر خود را قبل از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 برسد، انجام می دهد و مابقی عمر خود را یعنی 25% باقیمانده را بعد از مرحله ای که عمق فرسایش به in 03/0 می رسد، انجام می دهد. این عمل مرزی را به وجود می آورد. که به طور قطع، غیر اقتصادی است یعنی مرزی به وجود می آید که سرعت رسیدن به شکست عامل در این مرز بسیار زیاد است. تحقیقات نشان می دهد که یک ابزار carbide زمانی که به 60/0 طول عمر خود(طول عمرابزار نقطه است که مقدار wear land به in 06/0 برسد که در این هنگام شکست کامل ابزار رخ می دهد) می رسد و یک ابزار H.S.S یا ابزار آلیاژی زمانی که به 70% طول عمر خود می رسد باید تعویض و سنگ زنی شود و همان طور که گفته شد این موقعیت در جدول (1) و شکل (2) به صورت شماتیک نشان داده شده است(که این نتایج حاصل استفاده از میکروسکوپ های نوری می باشد.) در شکل (A-2) ملاحظه می شود که نقطه طول عمر اقتصادی برای ابزار H.S.S حدوداً 75% طول عمر ممکن ابزار است و بعد از ماشینکاری 250 قطعه از کل تعداد قطعات که 330 قطعه است ابزار باید سنگ زنی شود و 80 قطعه آخر تحت شرایطی ماشین کاری می شوند که ابزار سنگ خورده باشد. . همچنین برای یک ابزار carbide نقطه تعویض ابزار وسنگ زنی آن، حدود 60% عمر کل ابزار است که در این زمان 190 تا 200 قطعه ماشینکاری می شود. دلیل این که چرا یک ابزار carbide باید زودتر از یک ابزار H.S.S و یا ابزار آلیاژی سنگ زنی شود آن است که ابزار carbide دارای شکنندگی زیادتری می باشد که این خاصیت شکنندگی بیشتر سبب می شود هنگامی که wear land عمیق تر می شود نوک ابزار به راحتی شکسته شود. زمانی که wear land عمیق تر می شود فشار زیادی از طرف قطعه کار بر روی سطح wear land وارد می شود و وقتی ابزار carbide باشد این فشار به طور پیوسته شوکی را به وجود می آورد که باعث می شود ابزار لب پر شود. لب پر شدن بدین معناست که نوک ابزار شکسته می شود و همان طور که گفته شد این دلیل عمق زیاد wear land و فشار پیوسته ناشی از قطعه کار بر روی سطح wear land می باشد مطالب گفته شده در شکل(B-2) نشان داده شده است.لب پریدگی به ندرت در ابزارهای H.S.S و آلیاژی رخ می دهد و این به دلیل سختی و چقرمگی خوب آنها می باشد. اگر شکستگی زیاد باشد ابزار خوب و کاملاً غیر قابل استفاده می شود از این رو به دلیل آسیب زیاد ناشی از فشار wear land ، نقطه برگشتی ابزار carbide برای سنگ زنی باید 60% طول عمرش باشد که این برخلاف مقدار 70% برای ابزارهای برشی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
اتصال قالبهای فلزی:
تسمه های کناری صفحات و اجزای قالب بندی دارای سوراخ هایی هستند که فاصله محور تا محور آنها 5 سانتیمتر است و این امکان را فراهم می کنند که بتوان از پیچ و مهره و یا گیره های پشت قالبی در هر جایی از قالب استفاده کرد.
فواصل کناری قالبها به گونه ای تنظیم شده اند که در صورت توسعه قالب بندی فاصله محور تا محور سوراخ ها 5 سانتیمتر حفظ شوند.
بعضی از قالبهای فلزی در دو وجه عمود بر هم پیم و در دو وجه دیگر سوراخ دارند که توسعه قالبها بدون استفاده از اتصالات خاصی امکان پذیر است و سرعت عمل زیادی دارند. اتصال قالبها در محل های خاص به وسیله تسمه های پیم دار و یا سوراخ دار امکان پذیر است.
در سقف ها از نوع بدون پیم این قالبها استفاده می شود بنابراین اتصال توسط پیچ و مهره می باشد تا در زمان قالب برداری به سادگی برداشته شوند.
قالبهای استاندارد فلزی:
قالبهایی هستند که ابعاد آنها مضربی از 5باشند. معمولا مدول پایه قالب بندی در ایران 10سانتیمتر است. بنابراین قالبها با این ابعاد بدون هیچ سفارشی یافت می شود:
باید دقت نمود که ابعاد قالب به گونه ای انتخاب می شوند که یک نفر براحتی آن را حمل کند محل 1 در جدول که با علامت × نشان داده شده مشخص کننده وجود قالب 45×35 به صورت تولید شده است و محل 2 مشخص کننده قالب 50×70است که به صورت تولید شده وجود ندارد. بلکه عرض آن باید از ترکیب دو قالب( 20 و50) ،( 25 و41 )،(30و40 )،و یا( 35و 35 )حاصل شود.روش یادشده نشان می دهد که از مجموع اندازه هایی که با خطوط پر نشان داده شده اند ابعاد جدیدی حاصل می شوند که بسته به نوع کار به سبب محدودیت ها از هر ترکیبی می توان استفاده کرد.ترکیب ابعاد قالبهای موجود که در جدول نشان داده شده است برخی اعداد را نمااین می سازد که بیشتر اوقات می تواند ابعاد سازه های مارا پوشش بدهد و با ترکیبات مناسب قالبها قالب بندی صورت گیرد. اما اگر هیچ ترکیبی نتواند قالب بندی مورد نظر را پوشش دهد از ترکیبی استفاده می شود که فاصله انتهایی را به حداقل برساند.( طبیعی است این فاصله کمتر از 10سانتیمتر خواهد بود) آنگاه برای پوشش این فاصله از قالبهای پرکننده به نام فیلر استفاده می شود. همیشه به همراه مجموعه قالب بندی تعدادی فیلر در طول های مختلف وجود دارد.کار فیلر به گونه ای است که در یک طرف به حالت کشویی و در روی صفحه قالب قابلیت حرکت دارد و می توان از فاصله نیم سانتیمتری تا 10 سانتیمتری را پوشش دهد.
قالبهای خاص:
هرگونه قالبی که نتوان با استفاده از ترکیب قالبهای استاندارد و فیلرها آن را ساخت به «قالبهای خاص» موسوم است.
قالبهای سطوح به صورت مثلثی ،ذوزنقه، متوازی الاضلاع، گرد، و منحنی نمونه هایی از قالبهای خاص هستند . برای تهیه این قالبها باید سفارش ساخت آنها بر اساس ابعاد و اندازه های روی نقشه به کارخانه داده شود.
عملکرد قالبهای فلزی:
بهره برداری از قالبهای فلزی تابع توجیه اقتصادی ، سرعت عمل، کیفیت، شکل قالب و وضعیت کارگاه است.معمولا بسته به عوامل مذکورو عوامل دیگری که تابع زمان اجرای عملیات است به سه روش از قالب های فلزی بهره برداری می شود:
1. ثابت
2. رونده (جابه جا شونده)
3. لغزنده
قالبهای فلزی ثابت:
این نوع قالب بندی بر اساس نقشه قالب بندی و یا بر اساس ابعاد سازه در محل مطابق جزئیات مونتاژ می گردد. سپس تثبیت شده و عمل بتن ریزی انجام می شود. تا زمانی که بتن مقاومت کافی را کسب نکرده باشد قالبها در همان وضعیت باقی می مانند . نکته درخور توجه در هر نوع قالب ثابت، افت (خیز اولیه) عناصر افقی است. در این اعضا افت اولیه با خیز قالب برابر است. از اینرو باید در شمع زنی این اعضا دقت کرد که حتی المقدور خیز در قالب مهار شود یا حداکثر در حد مجاز پدید آید.
دیوارها :
دیوارهای بتون مسلح بسته به ملاحظات سازه ای به سه دسته عمده تقسیم می شوند:
1. دیوارهای حایل (retaining wall)
2.دیوارهای باربر (bearing wall)
3. دیوارهای برشی (shear wall)
1. دیوارهای حایل: معمولا از بتن غیر مسلح بوده و به دیوارهای وزنی موسوم هستند. وظیفه این دیوارها مقاومت و پایداری در برابر فشار جانبی ناشی از خاک و یا آب است.
2. دیوارهای باربر: دیوارهایی هستند که علاوه بر وزن خود نیروهای خارجی را که عمدتا به صورت محوری با خروج از مرکزیت و یا بدون خروج از مرکزیت را تحمل می نمایند . اگر در دیوارها خمش زیاد باشد(خروج از مرکزیت ؟) رفتار دیوار مشابه رفتار ستون خواهد بود و علاوه بر ضوابط دیوارها ضوابط ستونها هم باید به کار گرفته شود.
3. دیوارهای برشی: یک راه حل مطمئن برای مقابله با نیروهای جانبی ناشی از باد و زلزله استفاده از دیوار هایی در سازه است که به دیوار برشی موسومند.
موقعیت دیوارها بسته به پلان معماری است اما باید سعی شود به صورت متقارن ساخته شوند و پوشش سقف وتیرهای متصل به آنها از اتصال قوی و مطمئن برخوردار باشند . اگر ارتفاع دیوار زیاد باشد علاوه بر مسئله برش ، مسئله خمش مطرح می شود که اثرات آن باید در محاسبات لحاظ شود.