لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
دیدگاه اسلام در مورد فقر کودکان
مبارزه با فقر کودکان در اسلام
1-مقدّمه
2- معنا و مفهوم فقر
2-1 نظر فقها در مورد مفهوم فقیر و غنی
3- انواع نیازهای ضروری ملحوظ در خطّ فقر شرعی کودکان
3-1 نیازهای ضروری اوّلیّه و شدید
3-2 رعایت شأن کودکان در فقر و غنا
4- نسبی و مطلق بودن فقر و خطّ فقر کودکان
5- چه کسانی باید فقر کودکان را برطرف کنند
5-1پدر و مادر
5-2 دولت اسلامی
5-3 نزدیکان، آشنایان و بقیه مردم
6- انعطاف پذیری خطّ فقر کودکان و عوامل تأثیرگذار بر آن
7- روش های اندازه گیری فقر کودکان
7-1- شناخت فقر کودکان از طریق خود آنها و قراین موجود
7-2استفاده از متوسّط خطوط فقر افراد جهت شناخت فقرا در شرایط خاص
7-3 تعیین خطّ فقر از طریق سهم غذا توسّط امام صادق(ع) و شناخت فقرا از طریق آن
8- عوامل اثرگذار بر فقر کودکان
نتیجه گیری و جمع بندی
مبارزه با فقر کودکان در اسلام
1- مقدّمه
در کلمات معصومین(ع) فقر پدیده ای ناگوار شمرده شده است ، پدیده ای که به طور معمول غمها را بدنبال خود می آورد،نفس انسان را پریشان و عقل را حیران می کند. فقر اگر چه کفر نیست ولی به جهت اینکه زمینه کفر را فراهم می کند، نزدیک است که کفر باشد. فقر خواری و ذلّت را بدنبال می آورد. تهیدست کوچک شمرده می شود و همچنین سخن او شنیده نمی شود و نتیجتاً منزلت او درک نمی شود، و در دیگر طرف به اندازه کفایت داشتن موجب آسودگی دل و سبکبار شدن در دنیا است. انسان بهتر است اندازه کفاف را برای خود، نزدیکان، آشنایان، برادران دینی و حتّی برای همنوعان خود از خداوند طلب کندو همچنین در صدد تأمین آن باشد. اینها برخی از کلماتی است که ائمّه(ع) در مورد مذمّت فقر و مدح کفاف بیان کرده اند.
کودکان و خصوصاً کودکان یتیم و کودکانی که فاقد والدین صالح می باشند با توجّه به اینکه هنوز نمی توانند خود را اداره و تأمین کنند و حتّی شرایط آنرا ندارند، اهمال در اداره اشان مرگ، مریضی و آسیب دیدن جدّی آنها را بدنبال دارد و آنقدر فقرشان باعث صدمات جبران ناپذیر است که قرآن کریم در مورد آنها سفارش کرده است که اکرام نکردن آنها،راندن و با قهر و غضببرخورد کردن با آنها را تکذیب دین و از گناهان کبیره ای که بر آنها وعده عذاب داده است، شمرده است و به همین جهت علی(ع) در لحظه مرگ خویش نسبت به آنها سفارش کرده است و فرموده است خداوند را در مورد آنها در نظر داشته باشید. پس برای دهنهایشان نوبت قرار ندهید (گاه سیر و گاه گرسنه اشان بگذارید) و در مقابل شما فاسد و تباه نشوند.خداوند در قرآن کریم می فرماید این انسان از امتحانات سخت الهی سربلند بیرون نمی آید مگر اینکه بندگان را آزاد کند یا مساکین خاک نشین و یتیمان قوم و خویش را در شرایط سخت اطعام کند. و در همه یا اکثر آیاتی که قرآن به مصارف مالیات زکات، خمس و فیء که عمده مصرفشان فقرا می باشند، پرداخته است، از باب تأکید به کودک یتیم که خود نوعی فقیر خاص است، اشاره کرده است.
کودکان حتّی اگر یتیم نباشند ممکن است در نتیجه فقر والدین و با عدم صلاحیّت آنها شرایطی مشابه ایتام پیدا کنند که در نتیجه آن پایه های آسیب دیده و جبران ناپذیری را تا پایان عمر به همراه داشته باشند.
قرآن کریم همچنین نسبت به اصلاح امور کودک یتیمی که مالی به ارث برده، سفارش کرده است تا آنها فقیر نشوندو به سرپرست یتیم و کسانی که با مال ایتام سر و کار دارند فرموده است به مال یتیم جز به روش نیکو، نزدیک نشوید تا اینکه به سنّ رشد و ازدواج برسند و همچنین خوردن مال یتیم را خوردن آتش دانسته است.
این بخش از بحث به فقر کودکان می پردازد، به اینکه معنا و مفهوم فقر در اسلام چیست و سپس به دنبال پاسخ دادن به سئوالاتی نظیر اینکه کدام کودک از دیدگاه شرع فقیر است؟ نیازهای مرتبط با فقر کودک چیست؟ چه کسانی باید کودکان فقیر را اداره کنند تا فقیر نمانند؟ چگونه باید فقر کودکان را اندازه گرفت ؟ و عوامل تأثیرگذار بر فقر کودک کدام است؟ می باشد.
2- معنا و مفهوم فقر
الف- فقر در معانی حاجت، نیاز و ضدّ غنا آمده است و فقیر نیز به معنای حاجتمند می باشد و همچنین از جمیع استعمالات کلمه فقر نیز بدست می آید که آن کلمه بر همه نوع حاجت و نیازی اعمّ از وجودی، علمی، اخلاقی، مادی، که در مقابل غنای وجودی، علمی، اخلاقی، مالی می باشد، اطلاق شده است. لا فقر اشدّ من الجهل یعنی هیچ فقری بدتر از فقر علمی نیست. البتّه استعمال کلمه فقر در نیاز مالی بیشتر است و چنانچه بخواهیم ریشه یابی در معنای فقر داشته باشیم، ریشه معنای فقر از فقره (شکاف و حفره) و یا فقار( ستون فقرات) گرفته شده است. مکسورالفقار یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته شده است،ارض متفقره یعنی زمینی که در آن حفره های زیادی است. بنابراین با این لحاظ فقیر یا کسی است که در زندگی اش خلل و کمبودی وجود دارد و یا همانند کسی است که کمرش در مشکلات زندگی به خاطر نداشتن درآمد و امکانات خم شده است و در خصوص فقر کودکان می توان گفت کودکی فقیر است که مشکلات و کمبودهای زندگی به وی آسیب جدّی وارد کرده و یا در معرض آسیب است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
فقر یا تهیدستی به معنای کمبود امکانات برای تهیه حداقل نیازهای زندگی است.مقیاس، سطح و تصورات در پیرامون علل فقر از نگاه زمان و مکان متفاوت است.
سطح زندگی
سطح زندگی اصطلاحی است که برای نشان دادن حدود مصارف مادی و معنوی اهالی یک کشور به کار میرود. سطح زندگی به میزان و چگونگی برآوردن نیازهای مادی و معنوی بستگی داشته و در ساختارهای اقتصادی - اجتماعی و در مراحل مختلف رشد تاریخی و بر حسب کشورهای مختلف فرق میکند. سطح زندگی مستقیما به تولید اجتماعی، درآمد اهالی، میزان مصرف کالاهای بلند مدت و کوتاه مدت و چگونگی برطرف کردن نیازهای فرهنگی و بهداشتی وابسته است .
علت ها
فقر به علت تفاوت طبقاتی جامعه بروز میکند که بعد از دوران اولیه انسانهای بدوی که سالها پیش زندگی میکردند به بار آمده است و نتیجه آن تفاوتهای اجتماعی در سطوح طبقات متفاوت جامعه است.
فقر و ثروت
فقر مفهوم مخالف ثروت است، یعنی فقیر کسی است که ثروتی از آن خود ندارد. این نکته ساده و بدیهی در بسیاری از موارد در مباحث مربوط به فقر مورد غفلت قرار میگیرد به طوری که برخی راهکارهای مقابله با فقر طوری ارائه میشود که تولید ثروت در آن جایی ندارد، انگار بدون دست یافتن به ثروت میتوان فقر را از میان برداشت.
این غفلت از درهم آمیختن دو مفهوم متفاوت یعنی نابرابری و فقر ناشی میشود و اینکه تنها علت فقر تمرکز ثروت نزد اقلیتی محدود است. تلقی میشود.
درست است که هر فقری نشانه نابرابری نسبی است اما هر نابرابری نشانه فقر نیست. وضعیت کسی که درآمد سالانهای به میزان 10میلیون دلار دارد نسبت به کس دیگری که 100هزار دلار درآمد سالانه کسب میکند، موقعیت بسیار نابرابر صد به یک را نشان میدهد اما اینجا بحث فقر موضوعیت ندارد.
تمرکز روی موضوع نابرابری در توزیع درآمد و ثروت به جای پرداختن به علتهای واقعی فقر مسیر بحث و چارهجوییهای معضل فقر را در بسیاری موارد دچار انحراف کرده است.
همچنان که اندیشمندان دوران جدید و اقتصاددانان تاکید کردهاند ثروت عمدتا ناشی از نیروی کار انسانی است. ثروتها با تلاش و ابتکار انسانها تولید میشود، بنابراین هرجا که انسان هست ثروت نیز بالقوه آنجا است اما زمانی که این قوه فعلیت نیابد ما شاهد فقر خواهیم بود.
قرنهای طولانی وضعیت فقر به طور عمده بر جوامع انسانی حاکم بود، تنها در دو سده اخیر است که انسانها توانستهاند با تکیه بر نظام اقتصادی مدرن بر فقر عمومی غلبه کنند و میانگین امید به زندگی را از کمتر از 25سال به بیش از 65سال برسانند. آگاهی به تواناییهای بشری و از قوه به فعل در آوردن این تواناییها (که به اصطلاح امروزی به آن توانمندسازی میگویند) از طریق ایجاد نهادهای حقوقی- اقتصادی مناسب، عامل اصلی این توفیق در مبارزه علیه فقر بوده است.
صدها میلیون نفری که تنها طی دو دهه گذشته در کشور چین توانستند گریبان خود را از فقر مطلق رها سازند در سایه سیاستهای توزیعی و صدقهدهی این موفقیت را به دست نیاوردهاند بلکه با تکیه بر توانمندیهای خود و تلاش در یک محیط کسبوکار بالنسبه آزاد اقتصادی به این هدف نایل آمدهاند.
تجربه چین در حقیقت تکرار و تایید تجربه مقابله با فقر و تشویق تولید ثروت در سایر جوامع دنیا در دوسده گذشته است.
آزادی کسب و کار و تجارت مهمترین عامل تحقق بخشیدن به تواناییهای بالقوه تولید ثروت است. از این رو میتوان گفت که تولید ثروت در هر جامعهای تابعی از میزان آزادی اقتصادی افراد است. دانش تولید ثروت و تجربههای گرانقدر جوامع بشری متاسفانه در برخی از کشورهای جهان سوم و از جمله کشور ما نادیده گرفته میشود.
ما هنوز سیاستهای توزیعی، یارانهای و شاید ناگوارتر از همه مداخلهجویانه در مکانیسم بازار را تنها راه مبارزه با فقر میدانیم.
طرفه اینجا است که همه بررسیهای کارشناسی نشان میدهد که اینگونه سیاستها عمدتا به گسترش رانتخواری، شکلگیری ثروتهای نامشروع و نابرابری مشهود در توزیع یارانهها و امتیازات ویژه به نفع اقشار پردرآمد و به زیان فقرا انجامیده است.
علت این شکاف میان نیتهای خیر و نتایج شر در بیتوجهی به دانش و تجربه بشری است. برخی هنوز در پی اختراع چرخ بومی، علم بومی و اقتصاد بومی هستند غافل از اینکه هزینه اتلاف منابع ناشی از این تفننهای ایدئولوژیک را بیش از همه ناگزیر فقیرترین اقشار جامعه میپردازند.
ثروت با تلاش و ابتکار تودههای مردم تولید میشود و افزایش مییابد، اما لازمه این امر آزادی فعالیت و نوآوری است. در یک نظام اقتصادی بسته دولتی که دیوانسالاری و مداخله دولت در همه قراردادهای داوطلبانه انگیزههای تولید و تجارت را از بین میبرد نمیتوان انتظار افزایش ثروت و کاهش فقر را داشت حتی اگر هدف اعلام شده دولت از این مداخلات توزیع برابر ثروت و یا تشویق تولیدکنندگان از طریق اعطای یارانهها باشد.یکبار برای همیشه باید این دستاورد علم و تجربه بشری وضعیتی که در آن درآمد سالانه یک نفر 10میلیون دلار است و درآمد یک نفر دیگر 100هزار دلار در سال، نشانگر موقعیت بسیار نابرابر صد به یک است را نپذیرفت که آزادی مهمترین انگیزه و عامل ایجاد ثروت است و بدون افزایش ثروت مقابله با فقر سخنی بیمعنا است.
انسانها در مجموع به اندازه کافی انگیزه برای تولید ثروت دارند و برای ایجاد چنین انگیزهای نیاز به پرداخت کمک، یارانه یا رشوه نیست. آنچه ممکن است آنها را از تولید بازدارد مکانیسمهای تشویق و تنبیه نادرستی است که دیوانسالاری دولتی با مداخلات خود ایجاد مینماید.
زمانی که بخش بزرگی از درآمد ایجاد شده توسط افراد تحت عنوان مالیات یا عناوین دیگر از آنها گرفته میشود. واضح است که انگیزههای تلاش اقتصادی کاهش مییابد.
زمانی که با مداخله دولت در مکانیسم بازار تفاوت قیمت در بازارهای رسمی و غیررسمی به چند برابر افزایش مییابد (بازارهای پول، خدمات و کالا)، انگیزههای رانتجویی بر انگیزههای تولید ثروت واقعی غلبه میکند و انگیزهها مشروع کسب درآمد و ثروت به مسیر ناموجه و مخرب رانتجویی سوق داده میشود. برای مقابله موثر با فقر باید موانع تولید ثروت را از پیش پای مردم برداشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
فقر و جدایی نژادی در مراکز شهری
خبرگزاری فارس:نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوت حتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است
اگرچه مردم فقیر را در هر یک از بخشهای جامعه میتوان مشاهده کرد اما تمرکز و فراوانی آن در میان زنان، کودکانو اقلیتهای نژادی و مراکز شهری بزرگ (در مقابل حومهها یا حوزه آماری کلانشهرها) بیشتر است. این مقاله کاوشی است درباره تداوم و ماندگاری فقر در مراکز شهری ایالات متحد، جدایی نژادی، مسکن فقرا و بالاخره بیکاری و علل آن. کلید واژهها: فقر شهری در آمریکا، تعریف فقر شهری، بودجه فقر، مراکز شهری، حوزههای آماری مادرشهر، سیاستمسکن، فقر و جدایی نژادی و ناموزنی فضایی2. چکیده: واقعیتهایی در باره فقر دولت ایالات متحد امریکاخانواده فقیر راخانوادهای تعریف میکند که "مجموع درآمدهایآن کمتر از مقداری است که برای رفع نیازهایحداقل خانوار ضروری است". برای محاسبه "بودجه فقر" نیز حداقل هزینه غذایی خانوار را درسه ضرب باید کرد، بدین ترتیب خانوارهای بادرآمد کمتر از این مقدار (بودجه فقر)3 فقیرمحسوب میشوند. در سال 1997 میلادی بودجهفقر برای خانوار چهار نفره امریکایی 16400 دلار سه نفره 12802 دلار و یک نفره 8183 دلار تعیینو محاسبه شده است. فقیر کیست و کجا زندگی میکند 1. نژاد اگر چه تعداد فقرای سفیدپوست دو برابر فقرایسیاهپوست و چهار برابر فقرای اسپانیایی زبان تباراست اما نرخ فقر در میان سیاهان و اسپانیایی زبانتبارها به مراتب بالاتر است. در میان اسپانیاییزبان تبارها نرخ فقر پورتوریکوئی تبارها با 36درصد و مکزیکی تبارها 31 درصد از بقیه بیشتراست، در حالی که کوبایی تبارها با نرخ 18 درصددر پایینترین مرتبه قرار دارند. نرخ فقر برای آسیاییتبارها 14 درصد و تقریبا نزدیک به 3ر13 نرخ کهمتوسط ملی در امریکا است. 2. فقر سالمندان یکی از موفقیتهای مبارزه با فقر پایین آمدن نرخ فقرسالمندان است که در فاصله بین سالهای 1959 تا1997 از 35 درصد به 5ر10 کاهش یافت وقسمت اعظم این بهبودی نتیجه گسترش تامیناجتماعی طی این دوره بوده است. 3. کودکان در سال 1997 در ایالات متحد 16 (6ر16 درصد)کودکان در فقر زندگی میکردند و این در حالیاست که نرخ فقر کودکان اقلیتها به مراتب بالاتربوده است. 4. محل زندگی نرخ فقر در خارج از حوزههای مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزههای مادرشهری در امریکاست. نرخفقر در مراکز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ فقر درنقاط غیرمرکزی شهرهاست. 5. نوع خانوار نرخ فقر برای خانوارهای با سرپرست زن شش برابراز خانوارهایی که در آنها زن و مرد مشترکاسرپرستی خانوار را بر عهده دارند بیشتر است.علل بالا بودن این نرخ فقر عبارتاست از: الف) زنان سرپرست خانوار باید دائما بین اشتغالو مسئولیتهای خانوادگی در نوسان باشند. ب) به طور متوسط حقوق و دستمزد زنان از مردانکمتر است. ج) تعداد زیادی از خانوارهای با سرپرست زن ازحمایت و کمک پدر غایب فرزندانشان محرومهستند. د) آموزش نرخ فقر و سطح آموزش رابطهای معکوس با همدارند. نرخ فقر در میان افراد زیر دیپلم دو برابردارندگان دیپلم متوسطه و ده برابر فارغالتحصیلانآموزش عالی است. نوع اشتغال فقیران بیش از نیمی از خانوارهای فقیر آنهایی هستند که(سرپرست خانوار.م) کار نیمه وقت دارد و تنها 15آنها کار تمام وقت دارند. در صورتی که مزد هرساعت کار کمتر از 20ر8 دلار باشد، یک خانوارچهار نفری نیز حتی با کار تمام وقت هم ممکناست به خانواده فقیر تبدیل شود. بدین ترتیبشغل تمام وقت به تنهایی برای برون رفت از فقرکافی نیست مگر اینکه درآمد سرپرست خانوار ازحداقل دستمزد کمی بالاتر و بیش از یک نفر درخانوار شاغل باشد. در واقع تعداد زیادی ازخانوارهایی که از دایره فقر بیرون هستند و فرد اولخانواده ساعتی کمتر از 20ر8 دلار میگیرد ازاشتغال نفر دوم بهرهمند هستند. فقر در مراکز شهرها نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوتحتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است، در حالی که تنها5ر19 درصد فقیران سیاهپوست و 6ر6 درصدسفیدپوستان حومهنشین هستند. انزوای محل اقامت یا جدایی نژادی یکی از ویژگیهای شهرهای ایالات متحد جدایی وانزوای نژادی محلات است. نماد این واقعیت ایناست که بیش از 23 (قریب 70%) سیاهانی که درمادرشهرها زندگی میکنند در مناطق مرکزیشهرها اقامت دارند و تنها 13 سفیدها در این مناطقاقامت دارند. به عبارت دیگر تنها 13 سیاهان درمناطق حومهای شهرهای بزرگ اقامت دارند، یعنیدو برابر کمتر از سفیدپوستان. خواهیم دید کهتمرکز سیاهان در مراکز شهرها یکی از دلایلمحرومیت آنها از دسترسی به مشاغل حومهها ونرخ بالای فقر در مراکز شهرهاست. واقعیتهایی در باره انزوای محلات نژادی یکی از راههای کمی کردن میزان جدایی و انزواینژادی شاخص یا نمایه ناهمگنی است. اینشاخص نشانگر سهم عددی یک گروه نژادی استکه باید برای رسیدن به یک پیکربندی کاملا همگناز نظر فضایی جا به جا شوند یا دوباره اسکانیابند; شاخصی که در هر سرشماری ترکیب نژادیحوزههای کلانشهری را به طور کلی ترسیم کند. درسال 1990 به طور متوسط شاخص ناهمگنیبرای حوزههای کلانشهری امریکا رقم 69 درصدبوده است که بدان معناست که برای دستیابی بههمگنی کامل 69 درصد سیاهپوستان (یاسفیدپوستان) باید دوباره اسکان یابند. همان طور که نمودار (1) شاخصهایناهمگنی حوزههای مادرشهری نشان میدهد اینشاخصها برای حوزههای مختلف تفاوت زیادی رانشان میدهند. این تفاوت هر چه حوزه مادرشهریبزرگتر باشد بیشتر است. این نمودار همچنینناهمگنترین شهرها را در مقیاس ملی نشانمیدهد، مضافا اینکه این شهرها در ایالتهایشمالی مرکزی قرار دارند و طی چندین دهه گذشتهمیزان انزوای نژادی در آنها تغییر زیادی نکردهاست. علل انزوا و جدایی نژادی محلات علل جدایی نژادی محلات چیست؟ عواملگوناگونی در این امر دخیل هستند وتفکیک اثرهایآن به صورت روشن کار مشکلی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
ریشههای فقر و فساد
برای مبارزه با فقر و فساد، یعنی دو آفت بزرگ زندگی اجتماعی و اقتصادی، باید ابتدا به علل آنها توجه کرد. تا وقتی که این علتها از میان نرود، فقر و فساد ناگزیر به اشکال مختلف باز تولید خواهد شد. فقر از لحاظ اقتصادی عمدتا دو چهره دارد: بیکاری و درآمد ناکافی. فساد الزاما وابسته به فقر نیست، اما فقر ممکن است زمینه ساز گرایش به فساد باشد. فساد اقتصادی اساسا عبارت است از: سوء استفاده از قدرت و امتیازات ویژه و کم و بیش انحصاری در جهت کسب درآمدهای خارج از چارچوب قانون یا عرف اقتصادی جامعه، حال باید دید چه عواملی این پدیده را در جامعه رشد میدهند.
بیکاری یک پدیده اقتصادی است که علت آن مازاد عرضه نیروی کار نسبت به تقاضا برای نیروی کار است. این پدیده نشانه وضعیت رکود یا عدم رونق اقتصادی است. به عبارت دیگر، عدم تمایل بنگاههای بالفعل و بالقوه اقتصادی برای تولید بیشتر و استخدام نیروی کار، عامل اصلی گسترش بیکاری است. بنگاهها زمانی تولید را افزایش میدهند که تولید سودآور باشد و زمانی به استخدام نیروی کار دست مییازند که بازدهی اقتصادی نیروی کار بیش از دستمزد پرداختی باشد.
چرا افزایش تولید برای بنگاهها سودآور نیست؟ از یک طرف هزینههای نامرئی تولید (هزینههای معاملاتی) بسیار بالا و از طرف دیگر نظام مالیاتی و برداشتهای گوناگون از درآمد و سود بنگاهها به صورت عوامل مهم بازدارنده عمل میکنند.
منظور از هزینههای نامرئی یا معاملاتی عبارت است از: صرف وقت و انرژی زیاد، و بعضا صرف منابع مالی به صورت پول چای یا رشوه برای اخذ مجوزهای گوناگون از مراجع مختلف اداری برای راهاندازی و ادامه فعالیت اقتصادی.
تعریف نشدن حقوق مالکیت فردی، هزینههای نامرئی مشابهی را برای به اجرا گذاشتن قرادادها و استیفای حق مالکیت به بنگاه تحمیل میکند مانند مشکل ناشی از امتناع برخی از مسوولان بخشهای عمومی از اجرای قراردادها یا بر فرض مشکل عمومی چک های بلامحل در جامعه. به طور خلاصه میتوان گفت که بنگاه اقتصادی در وضعیتی قرار دارد که منافع آن عمومی شده یعنی همه در آن شریک هستند یا ادعای سهم دارند اما هزینههای آن خصوصی و به عهده خود بنگاه است.
چرا بنگاهها استخدام نمیکنند؟ زمانی که هزینه نیروی کار بالاتر از بازدهی اقتصادی آن باشد، بنگاه از استخدام امتناع میکند. قانون کار و تامین اجتماعی هزینههای مرئی و نامرئی زیادی را علاوه بر حداقل دستمزد، به طرفین قرارداد کار تحمیل میکند.
به طوری که عملا، هزینه نیروی کار دیگر تناسبی با بازدهی اقتصادی ندارد. به عنوان مثال 30 درصد دستمزد تحت عنوان تامین اجتماعی از طرفین قرارداد کار گرفته میشود که نرخی مشابه به آن در هیچ جای دنیا وجود ندارد و در عمل به معنای افزودن به هزینه نیروی کار به میزان 30 درصد است. بوروکراسی دولتی با تحمیل مقررات خود، آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه را از آنها سلب کرده و مانع از توافق آنها برای استخدام در شرایطی خارج از این مقررات موضوعه تحمیلی میشود. اینجا بوروکراسی دولتی است که به بهانه حمایت از نیروی کار مانع از ایجاد اشتغال میشود و بیکاری را دامن میزند.
چرا بخش وسیعی از نیروی کار درآمد ناکافی دارند؟ رکود اقتصادی و بیکاری مهمترین عامل پایین بودن دستمزدها است.
زمانی که فعالیتهای اقتصادی دچار رکود است و بنگاهها تمایلی به افزایش تولید ندارند و خیل عظیمی از بیکاران متقاضی استخدام هستند، برای بستن قرارداد کار، نیروی کار در موضع ضعیفی قرار دارد و ناگزیر نمیتواند دستمزد بالایی را مطالبه کند.
پس درآمد ناکافی نتیجه دو عاملی است که پیشتر به آنها اشاره کردیم.
چه عواملی موجب رشد فساد میشود؟ کسب درآمد غیرقانونی و نامشروع نه فقط یک مشکل اقتصادی بلکه مشکل اجتماعی و فرهنگی است. فساد اقتصادی اغلب ریشه در لابهلای بوروکراسی پیچیده در اقتصاد دولتی دارد. تقریبا هیچ موردی از فساد اقتصادی را نمیتوان سراغ گرفت که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوء استفاده از اختیارات و امتیازات مناصب دولتی ناشی نشده باشد. اقتصاد دولتی موجد موقعیتهای انحصاری یا رانتها است و این خود بزرگترین منشا فساد است.
مجوزهای بازرگانی خارجی و داخلی در شرایط غیررقابتی، مجوزهای توزیع کالاها به قیمت دولتی در شرایط دو گانگی قیمتها در بازار، اختیارات مربوط به اعطای تسهیلات بانکی با نرخهای بسیار پایین، اختیارات مربوط به توزیع ارز به قیمتهای پایین و غیره همگی منابع اصلی فساد اقتصادی و ارتشا در جامعه ما است.
اگر دقت کنیم میبینیم فقر و فساد هر دو ریشه در یک معضل اصلی دارد و آن سیطره بوروکراسی دولتی، چه به صورت تصدی و مالکیت و چه به صورت کنترل اداری، بر عرصه فعالیتهای اقتصادی است، عرصهای که قاعدتا حوزه فعالیتهای خصوصی و قراردادهای توافقی است.
اگر تشخیص بیماری را به طوری که گذشت، درست فرض کنیم تجویز درمان به شرح زیر خواهد بود.
1- پایین آوردن هزینههای معاملاتی بنگاهها از طریق مقررات زدایی و کاستن از بوروکراسی دولتی درخصوص اخذ مجوز تاسیس واحدهای اقتصادی و ادامه فعالیت آنها.
2- پایین آوردن هزینههای معاملاتی از طریق تمهیدات حقوقی به منظور تعریف دقیق حقوق مالکیت فردی و تضمین اجرای قراردادها.
3- اصلاح ساختاری و اساسی قانون کار و تامین اجتماعی در جهت تامین آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه از یک طرف و انحصار زدایی از تامین اجتماعی دولتی و ایجاد امکان برای رقابت بنگاههای خصوصی بیمه در زمینه قراردادهای آزادنه کار.
4- آزادسازی فعالیتهای اقتصادی در همه زمینهها به منظور شکستن انحصارهای دولتی، ایجاد رقابت و بالابردن بهرهوری اقتصادی.
5- یکسان کردن قیمتها در همه عرصهها به منظور از میان بردن منشا رانت و فساد اقتصادی.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان :
فقر
فقر
چکیده: واقعیتهایی در باره فقر دولت ایالات متحد امریکاخانواده فقیر راخانوادهای تعریف میکند که "مجموع درآمدهایآن کمتر از مقداری است که برای رفع نیازهایحداقل خانوار ضروری است". برای محاسبه "بودجه فقر" نیز حداقل هزینه غذایی خانوار را درسه ضرب باید کرد، بدین ترتیب خانوارهای بادرآمد کمتر از این مقدار (بودجه فقر)3 فقیرمحسوب میشوند. در سال 1997 میلادی بودجهفقر برای خانوار چهار نفره امریکایی 16400 دلار سه نفره 12802 دلار و یک نفره 8183 دلار تعیینو محاسبه شده است. فقیر کیست و کجا زندگی میکند 1. نژاد اگر چه تعداد فقرای سفیدپوست دو برابر فقرایسیاهپوست و چهار برابر فقرای اسپانیایی زبان تباراست اما نرخ فقر در میان سیاهان و اسپانیایی زبانتبارها به مراتب بالاتر است. در میان اسپانیاییزبان تبارها نرخ فقر پورتوریکوئی تبارها با 36درصد و مکزیکی تبارها 31 درصد از بقیه بیشتراست، در حالی که کوبایی تبارها با نرخ 18 درصددر پایینترین مرتبه قرار دارند. نرخ فقر برای آسیاییتبارها 14 درصد و تقریبا نزدیک به 3ر13 نرخ کهمتوسط ملی در امریکا است. 2. فقر سالمندان یکی از موفقیتهای مبارزه با فقر پایین آمدن نرخ فقرسالمندان است که در فاصله بین سالهای 1959 تا1997 از 35 درصد به 5ر10 کاهش یافت وقسمت اعظم این بهبودی نتیجه گسترش تامیناجتماعی طی این دوره بوده است. 3. کودکان در سال 1997 در ایالات متحد 16 (6ر16 درصد)کودکان در فقر زندگی میکردند و این در حالیاست که نرخ فقر کودکان اقلیتها به مراتب بالاتربوده است. 4. محل زندگی نرخ فقر در خارج از حوزههای مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزههای مادرشهری در امریکاست. نرخفقر در مراکز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ فقر درنقاط غیرمرکزی شهرهاست. 5. نوع خانوار نرخ فقر برای خانوارهای با سرپرست زن شش برابراز خانوارهایی که در آنها زن و مرد مشترکاسرپرستی خانوار را بر عهده دارند بیشتر است.علل بالا بودن این نرخ فقر عبارتاست از: الف) زنان سرپرست خانوار باید دائما بین اشتغالو مسئولیتهای خانوادگی در نوسان باشند. ب) به طور متوسط حقوق و دستمزد زنان از مردانکمتر است. ج) تعداد زیادی از خانوارهای با سرپرست زن ازحمایت و کمک پدر غایب فرزندانشان محرومهستند. د) آموزش نرخ فقر و سطح آموزش رابطهای معکوس با همدارند. نرخ فقر در میان افراد زیر دیپلم دو برابردارندگان دیپلم متوسطه و ده برابر فارغالتحصیلانآموزش عالی است. نوع اشتغال فقیران بیش از نیمی از خانوارهای فقیر آنهایی هستند که(سرپرست خانوار.م) کار نیمه وقت دارد و تنها 15آنها کار تمام وقت دارند. در صورتی که مزد هرساعت کار کمتر از 20ر8 دلار باشد، یک خانوارچهار نفری نیز حتی با کار تمام وقت هم ممکناست به خانواده فقیر تبدیل شود. بدین ترتیبشغل تمام وقت به تنهایی برای برون رفت از فقرکافی نیست مگر اینکه درآمد سرپرست خانوار ازحداقل دستمزد کمی بالاتر و بیش از یک نفر درخانوار شاغل باشد. در واقع تعداد زیادی ازخانوارهایی که از دایره فقر بیرون هستند و فرد اولخانواده ساعتی کمتر از 20ر8 دلار میگیرد ازاشتغال نفر دوم بهرهمند هستند. فقر در مراکز شهرها نرخ فقر در مراکز شهرها بیش از دو برابر حومهشهرهاست و در پارهای مادرشهرها این تفاوتحتی بیشتر است. برای نمونه در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخفقر در حومههای شهر است. توزیع نژادی فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای سیاهپوستان و 12درصد برای سفیدپوستان است، در حالی که تنها5ر19 درصد فقیران سیاهپوست و 6ر6 درصدسفیدپوستان حومهنشین هستند. انزوای محل اقامت یا جدایی نژادی یکی از ویژگیهای شهرهای ایالات متحد جدایی وانزوای نژادی محلات است. نماد این واقعیت ایناست که بیش از 23 (قریب 70%) سیاهانی که درمادرشهرها زندگی میکنند در مناطق مرکزیشهرها اقامت دارند و تنها 13 سفیدها در این مناطقاقامت دارند. به عبارت دیگر تنها 13 سیاهان درمناطق حومهای شهرهای بزرگ اقامت دارند، یعنیدو برابر کمتر از سفیدپوستان. خواهیم دید کهتمرکز سیاهان در مراکز شهرها یکی از دلایلمحرومیت آنها از دسترسی به