لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
الذِّکر - یاد خدا
فَضل ذِکرِ اللَّهِ
فضیلت یاد خدا
«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا لا تُلْهِکُمْ أمْوالُکُمْ وَلا أوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَل ذلِکَ فَأُولئکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» .
(انظر) البقرة : 152 وآل عمران : 41 ، 191 والنساء : 142 والأعراف : 180 ، 205 والتوبة : 67 والکهف : 24 ، 28 وطه : 34 ، 42 والنور : 37 والشعراء : 227 والعنکبوت : 45 والأحزاب : 21 ، 35 ، 41 والجمعة : 10 ، المزمّل : 8 .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا به خود مشغول ندارد که هر که چنین کند، زیانکار است» .
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : لا تَختارَنَّ عَلى ذِکرِ اللَّهِشَیئاً فإنّهُ یقولُ : «وَلَذِکْرُ اللَّهِ أکْبَرُ» .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هیچ چیزى را بر یاد خدا ترجیح مده ؛ چه آن که او مىفرماید : «ویاد خدا بزرگتر است» .
عنه صلى الله علیه وآله : لَیسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلى اللَّهِ تعالى ولا أنجى لِعَبدٍ مِن کُلِّ سیّئةٍ فی الدنیا والآخِرَةِ مِن ذِکرِ اللَّهِ . قیلَ : ولا القتالُ فی سبیلِ اللَّهِ ؟ قالَ : لولا ذِکرُ اللَّهِ لم یُؤمَرْ بالقِتالِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هیچ عملى نزد خداوند متعال محبوبتر و هیچ عاملى در نجات بنده از هر گناهى در دنیا و آخرت ، مؤثرتر از ذکر خدا نیست . عرض شد : حتّى جنگ در راه خدا ؟ فرمود : اگر یاد خدا در میان نبود ، دستور جنگ داده نمىشد .
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : الذِّکرُ لَذَّةُ الُمحِبِّینَ .
امام على علیه السلام : یاد (خدا) لذّت محبّان است .
عنه علیه السلام : الذِّکرُ مُجالَسَةُ الَمحبوبِ .
امام على علیه السلام : یاد کردن ، همنشینى با محبوب است .
عنه علیه السلام : ذِکرُ اللَّهِ سَجِیَّةُ کُلِّ مُحسِنٍ وشِیمَةُ کُلِّ مُؤمنٍ .
امام على علیه السلام : یاد خدا کردن ، خوى هر نیکوکار و خصلت هر مؤمنى است .
الحَثّ عَلى کَثرةِ الذِّکرِ
ترغیب به بسیار یاد کردن خدا
«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکراً کَثِیراً *وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأصیلاً» .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را فراوان یاد کنید و او را هر صبح و شام تسبیح گویید» .
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : عَلیکَ بتِلاوَةِ القرآنِ وذِکرِ اللَّهِ کثیراً ، فإنّهُ ذِکرٌ لکَ فی السماءِ ونورٌ لکَ فی الأرضِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : بر تو باد به تلاوت قرآن و بسیارى یاد خدا ؛ زیرا که آن در آسمان ، براى تو نام (و آوازه) است و در زمین نور .
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : مَن ذَکَرَ اللَّهَ فی السِرِّ فقدذَکَرَ اللَّهَ کثیراً .
امام على علیه السلام : کسى که در نهان به یاد خدا باشد ، خدا را بسیار یاد کرده است .
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : أکثِرُوا ذِکرَ اللَّهِ ما استَطَعتُم فیکُلِّ ساعةٍ مِن ساعاتِ اللیلِ والنهارِ ، فإنَّ اللَّهَ أمَرَ بکَثرَةِ الذِکرِ لَهُ .
امام صادق علیه السلام : تا آن جا که مىتوانید در تمام لحظات و ساعات شب و روز خدا را بسیار یاد کنید ؛ زیرا که خداوند به بسیار یاد کردن خود فرمان داده است .
عنه علیه السلام : تَسبیحُ فاطمةَالزهراءِ علیها السلام مِنَ الذِکرِ الکثیرِ الذی قالَ اللَّهُعزّ و عجل : «اُذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کثیراً» .
امام صادق علیه السلام : تسبیح فاطمه زهراء علیها السلام از جمله همان ذکر کثیر است که خداوند عزّ و جل فرموده است : «و خدا را بسیار یاد کنید» .
الحثُّ على دَوامِ الذِّکرِ
تشویق به مداومت بر ذکر
رسولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله : ما مِن ساعةٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم یَذکُرِ اللَّهَ فیها إلّا حَسِرَ علَیها یَومَ القیامَةِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه وآله : هر لحظهاى که بر فرزند آدم بگذرد و او در آن لحظه به یاد خدا نباشد ، در روز رستاخیز براى آن لحظه افسوس مىخورد .
الإمامُ علیٌّ - فی المُناجاةِ الشَّعبانیّةِ - : إلهی ، وألْهِمنی وَلَهاً بِذِکرِکَ إلى ذِکرِکَ وهِمَّتی إلى روحِ نَجاحِ أسمائکَ ومَحَلِّ قُدسِکَ .
امام على علیه السلام - در مناجات شعبانیه - : الهى ! مرا شیفته و سرگشته یاد خودت فرما و همّت مرا متوجّه روحِ اسمهاى فیروز و جایگاه قدست گردان .
عنه علیه السلام : أسأَ لُکَ أن تُصَلِّیَ على محمّدٍوآلِ محمّدٍ ، وأن تَجعَلَنِی مِمَّن یُدِیمُ ذِکرَکَ ، ولا یَنقُضُ عَهدَکَ .
امام على علیه السلام : (خدایا) از تو م0سألت دارم که بر محمّد وآل محمّد درود فرستى و مرا از آنان قرار دهى که پیوسته به یاد تو هستند و عهد تو را نمىشکنند .
ذِکرُ اللَّهِ حَسَنٌ على کلِّ حالٍ
یاد خدا در همه حال نیکوست
«إنَّ فی خَلْقِ السّمَاوَاتِ والْأَرْضِ واخْتِلَافِ اللَّیْلِ والنَّهَارِ لَآیَاتٍ لأُولی الْأَلْبَابِ * الّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعلى جُنُوبهِمْ» .
«هر آینه در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز خردمندان را عبرتهاست ؛ آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو خفته، یاد مىکنند» .
الإمامُ علیٌّ علیه السلام - مِن وَصایاهُ لِابنِهِالحسنِ علیه السلام عِندَ الوَفاةِ - : وکُن للَّهِِ ذاکِراً على کلِّ حالٍ .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فضیلت برتر : یقین
و یقین ضد شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . توضیح آنکه معلومات نظری و غیر محسوس بر اثر وهم و خیال در معرض شک و تردید قرار دارند ، حتی اگر عقل با دلایل مبرهن و استوار به آنها مؤمن باشد . مثلاً ما به حکم عقل می دانیم که مرده ، جسم بی جانی است و سود و زیانی نمی رساند ، اما در اثر نیروی وهم و قدرت خیال ، مرده را متحرک می پنداریم و از او می ترسیم . پس معلومات نظری غالباً در معرض شک و تردید هستند و نفس به آنها اطمینان پیدا نمی کند .و معلومات عمومی نیز که مبنای آنها ظن نزدیک به علم است ، چنین هستند .
بدین ترتیب بسیاری از مردم دچار اوها می هستند که مخالف باورهای آنهاست ، هر چند از آن پندارها آسیبی به باورهایشان نمی رسد .
اما گاهی علم به مرتبه ای می رسد مه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همان طور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند . در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین به ذهن ، بسته می شود و این همان است که در لغت و اصلاح « یقین » نامیده می شود .
راغب اصفهانی «یقین » را چنین تعریف کرده است :
یقین ... آرامش یافتن فهم همراه با ثبات حکم است .
خوف از خدای متعال
خوف از خدای متعال یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مشهور گشته است .
کلمه تقوی در قرآن بیش از صد بار به کار رفته و مقصود از آن معنای خوف بوده است . با این توجه می توان گفت تمام خیرات و پاداشهایی که دردنیا و آخرت برای فرد متقی و پرهیزکار در اصطلاح قرآن ، عرف و لغت به معنای انسان خداترس است .
صفت تقوی موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت است . چنانچه درباره سعادت اخروی قرآن می فرماید :
((و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی . فان الجنه هی الماوی .))
و هر کس از حضور در پیشگاه عز ربوبیت بترسد و از هوای نفس دوری کند ، همانا بهشت منزلگاه اوست .
((و لمن خاف مقام ربه جنتان .))
و هر که از مقام مهمتر و کبریایی خدا بترسد ، او را دو باغ بهشت خواهد داد .
غیرت و حمیت
این فضیلت نشانه مروت و مردانگی است ، بلکه آن گونه که از روایات بر می آید ، نشانه ایمان است . از این رو کسی که غیرت ندارد ، نامرد و بی ایمان است . امیر المؤمنان علی ( ع) به اهل کوفه که از حریم اسلام دفاع نمی کردند ، خطاب می فرمودند :
((یا اشباه الرجال و لا رجال . ))
ای نامردهایی مه شبیه مردان هستید .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود :
((الغیره من الایمان .))
غیرت از ایمان است .
قرآن کریم نیز غیرت را نشانه ایمان دانسته است :
((محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار ...))
محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و کسانی که ایمان آورده و با اویند ، بر کافران سخت گیرند ...
کرامت نفس
این فضیلت از فضایلی است که دارای آثاری چند است و بر اثر آن از دنیا و آنچه در آن است ، بهتر است . مانند ثبات و پایداری ، تحمل سختیها و ناملایمات . انسان برخوردار از این فضیلت چون کوه استواری است که بادها نمی توانند او را به لرزه درآورند . از دیگر آثار آن ، همت بلند است که انسان را در دنیا و آخرت به درجات بلند و والا می رساند و به هیچ مقام و درجه ای بسنده نمی کند ، بلکه پس از نیل به هر درجه ای ، به درجه بالاتر و عالیتر نظر دارد و پیوسته پیش می رود و آنچه بدان رسیده ، دل نمی بندد . از این رو هیچگاه دچار عجب و خودپسندی نمی شود و به خاطر درجاتی که به آن دست یافته ، بر دیگران فخر نمی فروشد . چه عجب و تکبر ناشی از کوچکی نفس و همت است و همت پست است که درباره آن سخن خواهیم گفت ان شاءا... .
از آثار بزرگی نفس ، تواضع و فروتنی در برابر افرادی است که شایسته آنند ، و تکبر در برابر کسانی است که سزاوار آنند . چنانکه خدای متعال می فرماید :
((... من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل ا... و لا یخافون لومه لائم ... ))
... هر که از دینش بازگردد ، پس خداوند به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند ، در برابر کافران سرافراز و عزیز و در برابر مؤمنان فروتن هستند و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ نکوهشگری بیم ندارند ...
رجا و امید به رحمت خدای متعال
این فضیلت همانند خوف ، از فضایل مهم است ، بلکه رجا از جهاتی از خوف برتر است. زیرا خوف موجب محبت از تقوی به مراتب برتراست . همچنین منشأ خوف ، خشم یا عظمت و بزرگی خداوند است ، ولی منشأ امید و رجا ، رحمت و رأفت حق تعالی است و قرآن برای این صفت ، کمال اهمیت را قایل است ، تا آنجا که سور را با جمله شریف «بسم ا... الرحمن الرحیم » آغاز کرده است .
جهان هستی از دره گرفته تا ذره ، از «رکن » رحمانی نشأت گرفته اند . همچنان که بهشت با تمام مراتب آن از «رکن » رحیمی حق تعالی پدید آمده است .
شجاعت
شجاعت فضیلتی مهم است ، به گونه ای که قرآن شریف آن را اساس حکومت الهی دانسته و آن را مورد محبت و عنایت خاص خود قرار داده است :
((... ان ا... اصطفه علیکم و زاده بسطه فی العالم و الجسم ... ))
... به درستی که خدا او را بر شما برگزید و در دانش و توانایی او را فزونی بخشید ...
((یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المونین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی بیل ا... و لا یخافون لومه لائم ... ))
ای گروهی که ایمان آورده اید ؤ هر که از شما از دین خود مرتد شود به زودی خدا قومی را که دوست دارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
فضیلت ازدواج
زن و مرد مکمل یکدیگرند
خداوند انسان را به گونه ای آفریده که بدون همسر ناقص است . انسان هرچه از نظر علم و ایمان و فضائل اخلاقی بالا برود ، تا همسر اختیار نکند ، به کمال مطلوب نمی رسد ( چه زن و چه مرد ) . هیچ چیز دیگر جای ازدواج و تشکیل خانواده را نمی گیرد . جنس مؤنث و مذکر به یکدیگر نیازمندند ، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی ، و هرکدام به تنهایی ناقصند ، و هنگامی که در کنار هم قرار گرفتند ، همدیگر را کامل می کنند . این قانون نظام آفرینش است و بر کل هستی حاکم می باشند .
قرآن زن و مرد را لباس همدیگر می داند : هن لباس لکم و انتم لباس الهن
زنان لباس شما مردانند و شما مردان لباس زنهایید
یعنی مکمل و متمم و حافظ و آبرو بخش و راز پوش همدیگرید و هرکدام به دیگری نیازمندید. انسان بدون لباس ، نمی تواند در جامعه با سرافرازی زندگی کند ، احساس نقص می کند . اینان تنها نیز احساس نقص می کند . لباس ، انسان را از سرما و گرما حفظ می کند ، همسر نیز از پریشانی و بیهودگی و بی پناهی و بی هدفی و تنهایی نجات می دهد . لباس زینت انسان است ، همسران هم زینت همدیگرند.
« همسر » ، نعمت بزرگ الهی
یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند به انسان ، « همسر شایسته » است . پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرمایند : انسان مسلمان ـ بعد از نعمت اسلام ـ هیچ فایده ای ( از نعمتهای الهی ) نبرده است که بهتر از همسر مسلمان و شایسته باشد ...
فلسفه ازدواج
ممکن است بعضی از افراد ، که عمق فلسفه ازدواج و تشکیل زندگی مشترک را درک نکرده اند ، بگویند : « ما شهوت جنسی مان را از راه های گوناگون دیگر ، غیر از ازدواج، دفع می کنیم و این میل و خواهش را با وسائل دیگر ارضاء می نماییم دیگر چه نیازی به پذیرفتن مسئولیت ازدواج هست ؟!»
در پاسخ به این عقیده و سؤال باید گفت : محصول و ره آورد ازدواج ، فقط دفع شهوت جنسی و ارضاء این غریزه که نیست ، این یکی از فایده های ازدواج است ، بلکه فضیلت و ارزش و اهمیت و فلسفه و ره آورد ازدواج و تشکیل خانواده ـ علاوه بر ارضاء غریزه جنسی ـ تعهد و تکامل و رشد و شخصیت و آرامش و فوائد ارزنده دیگری است که برای انسان به ارمغان می آورد . متعهد شدن در برابر همسر و خانواده ، برای انسان بزرگواری و احساس مسئولیت اجتماعی به وجود می آورد و بسیاری از لیاقت ها و استعداد های نهفته درونی او را بارور و بالنده می کند .
« ... بعد از ازدواج ، شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعی می شود و خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین وسائل زندگی فرزندان آینده می بیند ، به همین دلیل ، تمام هوش و ابتکار و استعداد خود را بکار می گیرد ... »
در تشکیل خانواده ، لذت و رشدی است که هیچ چیز دیگری جایگزین آن نمی شود . استاد شهید مطهری ـ رضوان الله علیه ـ در این باره می فرماید :
« یک خصائص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمی تواند آنها را کسب کند . تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقمند شدن به سرنوشت دیگران ... ، اخلاقیون و ریاضت کشها که این دوران را نگذرانده اند ، تا آخر عمر یک نوع «خامی» و یک نوع « بچگی» در آنها وجود داشته است . و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده همین است ... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی ، و توسعه پیداکردن شخصیت انسان است . »
«ازدواج» ، بالابرنده ی ارزش اعمال انسان
ازدواج و تشکیل کانون خانواده ، آنچنان در وجود انسان تأثیر می گذارد و ارزش او را بالا می برد و شخصیت او را رشد می دهد ، که اعمال و عبادتهایش نزد خداوند و فرشتگان از ارزش والایی برخوردار می شود ، بطوری که ارزش آنها چند ده برابر می گردد .
ویژگیهای لازم برای ازدواج
مشاوره های خـانوادگی و مطالعات و تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از مشکـلات زن
و شوهرها قابل پیش بینی و در نتیجه قابل جلوگیری خواهد بود . اگر زن و مرد ، دختر و پسر قبل از ازدواج آگاهیهای لازم را در باره ی خود و همسری که انتخاب می کنند ، داشته باشند . بنابر این آموزش پیش از ازدواج یک ضرورت مسلم است که دختر و پسر را برای مهمترین تصمیم گیری و انتخاب در زندگی شان و نیز فرایند دشوار و پیچیده و در عین حال مطلوب و دل نشین ازدواج آماده می کند . تا با آگاهی ، دانش و بینش کافی درباره خود و همسر آینده شان اقدام به ازدواج کنند و از عهده نقشهای خویش به عنوان زن و شوهر به خوبی برآیند .
دختر و پسری که می خواهند ازدواج کنند باید دارای شرایط لازم جسمانی ، روانی ، عقلانی اجتماعی و اخلاقی باشند که در زیر هریک از این ویژگیها مورد بحث و تحلیل قرار می گیرد .
1ـ رشد جسمانی
2ـ رشد عقلی
3ـ رشد عاطفی
4ـ رشد اجتماعی
5ـ رشد اخلاقی
تفاهم در زندگی زناشویی
تفاهم عبارت است از همدیگر را فهمیدن و درک کردن. در زندگی زناشویی برای نیل به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ازدواج زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آنها زمینه تفاهم هرچه بیشتر را در زندگی زناشویی شان فراهم آورند. پس دختر و پسر برای نیل به توافق و تفاهم در ازدواج باید دارای ویژگیها و شرایطی برای ازدواج باشند.
عوامل مؤثر در تفاهم و توافق در ازدواج
ایمان و اعتقادات مذهبی: زن و مرد یک عمر شریک هم در زندگی هستند و اکثر اوقات را با هم می گذرانند، پس تحت تاثیر عقاید و افکار و رفتار و اخلاق یکدیگر قرار خواهند گرفت. بدون تردید مرد یا زن معتقد و دیندار نه تنها همسر خود را به دینداری، تقوا و عمل صالح تشویق می کنند، بلکه می تواند فضای خانواده را به محیطی امن و دور از گناه تبدیل کند . علاوه بر این همسر با ایمان و با تقوا از هر جهت قابل اعتماد و برای تربیت فرزندان شایسته تر است.
تحصیلات: تشابه تحصیلی یکی از عوامل مهم در ایجاد تفاهم بین زن و مرد است، ضمن آن که علم و دانش به خودی خود یک مزیت و کمال مطلوب برای انسان محسوب می شود. زن و مردی که یکدیگر را بهتر درک کنند، بیشتر قادر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
عدالت و فضیلت آن
و مخفی نماند که ضد ظلم به این معنی، عدالت به معنی اخص است؛ و آن عبارت است از باز داشتن خود از ستم به مردمان، و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان . و نگاه داشتن هر کسی را برحق خود.
و همچنان که اشاره به آن شده، غالباً مراد از عدالتی که در اخبار و آیات ذکر می شود، این معنی است و شرافت این صفت از حیز وصف بیرون ، و فضیلت آن از حد شرح و بیان افزون است. تاجی است و هاج ، که تارک مبارک هر پادشاهی به آن مزین گشت، به منصب والای ظل اللهی سرافراز می گردد. و خلعتی است پر قیمت، که قامت هر سلطانی به آن آراسته شد، از میان همه خلایق به مرتبه جلیله عالم پناهی ممتاز می شود. و در ((دارالضرب)) عنایت پروردگار، این سکه مبارکه را به نام نامی هر نامداری زدند، تا قیام قیامت نام نیک او زینت بخش صفحه روزگار و در دفتر خانه ((مکرمت)) آفریدگار، این ((توقیع وقیع)) را به اسم ((سامی)) هر کامکاری رقم کردند، ابدالدهر ، اسم همایون او ((دره التاج)) تارک سلاطین ذوی الاقتدار است.
و چگونه شرافت صفتی را بیان توان نمود که انتظام نظام بنی نوع انسان که اشرف انواع ((اکوان)) است به آن منوط، و قوام سلسله هستی بنی آدم که افضل ابنای عالم است به آن مربوط. چه حضرت خداوند متعال، و پادشاه لم یزل و لایزال – عزشأنه و عظم سلطانه – چون به معماری قدرت کامله ، و سرکاری حکمت شامله، در ((مرز و بوم)) عالم امکان، شهرستان هستی را بنا نهاد، و به محصلی امر ((کن)) صحرانشینان بادیه عدم را به آنجا کوچانید، هر طایفه را در جهتی، و هر قومی را در محلی جای داد. و در محله بالا، هفت گنبد لاجوردی ((سموات سبع)) را افراشته، خیل افلاکیان را در آنجا مقام فرمود. و در محله سفلی، خانه هفت طبقه ارضین را بنا کرده، فرقه خاکیان را در آنجا سکنی داده؛ و به جهت بنی نوع انسان که با هر دو طایفه آشنا و مربوط و با هر دو فرقه منسوب و مخلوط است، محله وسطی را تعیین و در آنجا از ((عناصر اربع))، درهای چهار باغ گذارد صحن و ساحت ربع مسکون. و چهار جوی دریاچه ((سبعه ابحر)) را طرح ریخته، آدم ابوالبشر را با ایل و ((الوس)) به انجا فرستاد، و جمله مادیات را به خدمت ایشان امور ساخت. خورشید درخشان را به رتبه خوان سالاری سرافراز ، و ماه تابان را به مصنب مشعلداری ممتاز. ابر آزادی را راویه سقایی بر دوش نهاد، و بادبهاری را جاروب فراشی به دست داد.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
و این طایفه را چون جامه حیاتشان تار و پود شهوات بافته، و تار حیاتشان به رشته طول امل تافته است، و این معنی هر یکی را در تحصیل مراد به ارتکاب صد گونه فساد ((داعی)) و از تحریفشان از جاده مستقیم انصاف ((ساعی)) است، از این جهت ناپاکان بی باک را بر مال (عجزه)، چشم طمع باز، و اقویا را به گریبان ضعفا دست تعدی دراز می گردد. و به این سبب امر معیشت تباه و دست از دامن مقصود که تعمیر خانه آخرت است کوتاه می شود. لهذا ناچار است از سرکرده مطاعی ، و فرمانده لازم الاتباعی، که فقرا و زیردستان در کنف حمایتش از شر اشرار ایمن و محفوظ ، و سر سفره عدالتش از نعمت آسودگی بهره مند و محفوظ باشند.
و بنابراین، حضرت حکیم علی الاطلاق از غایت مرحمت و ((اشفاق)) بر خلق هر کشوری سروری ، و بر اهل هر دیاری سالاری گماشته، و سر رشته نظام مهام هر جماعتی را در کف کفایت صاحب دولتی گذاشته، که شب و روز با دیده محبت بیدار نگاهبان اوضاع روزگار بوده و نگذارد که دست تعدی ((جورکیشان))، گونه احوال درویشان را به ناخن ستم خراشد ، و زور بازوی زیردستی دست تعدی اهل
فساد، به تیشه بیداد، نخل مراد زیردستان را در هم تراشد.
پس سلاطین عدالت شعار، و ((خواقین معدلت آثار)) از جانب حضرت مالک الملک برای رفع ستم و پاسبانی عرض و مال اهل عالم معین گشته، از کافه خلایق ممتاز، و از این جهت به شرف خطاب ((ظل اللهی)) سرافراز گردیده اند؛ تا امر معاش و معاد زمره عباد در انتظام، و سلسله حیاتشان را قوام بوده باشد.
و از این جهت در آیات بسیار و اخبار بی شمار ، امر به عدل و داد و مدح و ترغیب بر آن شده؛ چنان که حضرت پروردگار –جل شانه – می فرماید:
(ان الله یامر بالعدل و الاحسان))؛ یعنی: ((به درستی که پروردگار امر می کند به عدالت و نیکویی یا یکدیگر کردن)).
و دیگر می فرماید: ((ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحمکوا بالعدل))؛ یعنی: (( به درستی که خدا امر می فرماید شما را که امانتهای مردم را به صاحبشان رد نمایید، و چون در میان مردم حکم کنید، به عدل وراستی حکم نمایید)).
و از حضرت فخر کائنات، مروری است که: عدالت کردن در یک ساعت بهتر است از عبادت هفتاد سال که جمیع روزهای آن روزه بدار، و همه شبهاب آن را با عبادت و طاعت احیا نماید. و نیز آن حضرت فرموده که: (( هر صاحب تسلطی داخل صبح شود و قصد ظلم با احدی نداشته باشد، حق – تعالی – جمیع گناهان او را می آمرزد)).
و از حضرت امیرالمونین (ع) مروی است که: ((هیچ ثوابی نزد خدای – تعالی – عظیم تر نیست از ثواب سلطانی که به صفت عادل موصوف ، و مردی که شیوه او نیکویی و معروف با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منکر و نکوهش ترک آنها
دلیل به این مطلب ، بعد از اجماع امت اسلامى و عنایت عقلهاى سالم بر آن ، آیات و اخبار و آثار وارد شده است .
اما آیات ، قول خداى تعالى : (( و لتکن منکم امة یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون . )) در آیه فوق به طور وضوح ، وجوب آمده است ، زیرا کلمه (( ((والتکن )) )) امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحى است مبنى بر این که رستگارى منوط بر آن است ، زیرا به طور حصر بیان کرده و فرموده است : (( و اولئک هم المفلحون . )) و نیز در آیه آمده است که این عمل واجب کفایى است نه واجب عینى ، زیرا وقتى که گروهى اقدام کردند، از دیگران ساقط مى گردد، چون نفرموده است که همگى امر به معروف کنید، بلکه فرموده است : ((باید جمعى از میان شما دعوت به نیکى کنند.)) بنابراین هرگاه یک فرد و یا جمعى اقدام کنند، تکلیف از دیگران برداشته شده و رستگارى از آن کسانى خواهد بود که امر به معروف کرده اند ولى اگر تمام مردم از آن خوددارى کنند ناگزیر گناه متوجه تمام کسانى است که توانایى انجام آن را داشته اند.
خداى تعالى فرموده است : (( لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات اللّه آباء اللیل و هم یسجدون ، یؤ منون باللّه و الیوم الا خر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فى الخیرات و اولئک من الصالحین . ))
در این آیه خداى متعال صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهى نکرده است ، بلکه امر به معروف و نهى از منکر را نیز بر آن افزوده است .
خداى تعالى فرموده است : (( و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولیاء بعض یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة . )) مؤ منان را به انجام امر به معروف وصف کرده است . پس کسى که امر به معروف را ترک کند از جمع مؤ منان توصیف شده در این آیه خارج است .
خداى تعالى فرموده است : (( لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داوود و عیسى بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون ، کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون . ))
این نهایت سرزنش است ، زیرا آنان را به علت ترک ((نهى از منکر)) سزاوار لعن و نفرین دانسته است .
و خداى تعالى فرموده است : (( کنتم خیر امة اخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر. ))
این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است ، زیرا بیانگر آن است که ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
و خداى تعالى فرماید: ععع فلما نسوا ما ذکروا انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون . ))
به این ترتیب بیان کرده است که ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند. و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منکر) است .
خداى تعالى فرموده است : (( الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر. ))
در این آیه خداى متعال ، امر به معروف و نهى از منکر را در شمار صفات نیکان و مؤ منان ، با نماز و زکات برابر کرده است .
خداى تعالى فرماید: (( تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان .))
این دستور قاطعى است ، و معناى تعاون ، واداشتن دیگران به یارى رساندن به امر خیر و هموار کردن راه خیر و مسدود کردن راه هاى شر و تجاوز، در حد امکان است .
خداى تعالى فرموده است : (( لولا ینهیهم الربانیون و الاحبار عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون . )) خداوند در این آیه بیان کرده است که آنان به دلیل ترک نهى از منکر، گناه کرده اند.
خداى تعالى فرموده : (( فلو کان من القرون من قبلکم اولوا بقیة ینهون عن الفساد فى الارض الا قلیلا ممن انجینا... ))
در این آیه خداوند بیان داشته است که همه آنان را، به جز اندکى که از فساد در روى زمین جلوگیرى مى کردند، هلاک کرده است .
و خداى تعالى فرموده است : (( یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسکم اوالوالدین و الاقربین . ))
این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است .
خداى تعالى فرماید: (( لا خیر فى کثیر من نجویهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات اللّه فسوف نؤ تیه اجرا عظیما. ))
و خداى تعالى فرموده است : (( و ان طائفتان من المؤ منین اقتتلوا فاصلحوا بینهما...))
اصلاح همان جلوگیرى از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست ، و اگر متجاوز برنگشت ، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : (( فقاتلوا التى تبغى حتى تفیى ء الى امر اللّه . ))
و این همان نهى از منکر است .
اما اخبار: از پیامبر صلى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: ((هیچ گروهى نیستند که مرتکب گناهى شوند و در میان ایشان کسى باشد که بتواند آنها را نهى از منکر کند و نکند، مگر این که بزودى خداوند همه آنها را به عذابى از جانب خود گرفتار مى سازد.))
از ابوثعلبه خشنى نقل کرده اند که وى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله درباره تفسیر این آیه مبارکه پرسید: (( ((لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم .)) ))
پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى فرماید: ((اى ابوثعلبه ، امر به معروف و نهى از منکر کن و هرگاه دیدى که مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هواى نفس پیروى مى کنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظرى ، فریفته نظر خویش است ، مواظب خودت باش و توده مردم را رها کن ، زیرا در پى شما آشوبهایى مانند پاره هاى تیره شب است ، کسى که در آن اوقات به دست آویزى همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: یا