دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

حجاب؛ نگاه دیروز، چالش امروز، دغدغه فردا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

حجاب؛ نگاه دیروز، چالش امروز، دغدغه فردا

- حجاب و پاسخ به مخالفان: منتقدان و مخالفان پدیده ای چون «حجاب»، و به بیانی بهتر «پوشش»، در رویارویی با این دستور اسلامی و اجرای آن در جامعه ای اسلامی، پرسش هایی مختلف را طرح می کنند و در این راه، به آن توسل می جویند؛ پرسش هایی مطرح چون:

الف: باتوجه به اینکه نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند، «حجاب» سبب انزوای این گروه بزرگ و سبب عقب افتادگی این گروه فعال و در نهایت تبدیل آنان به نیرویی سربار و مصرف کننده در جامعه می شود. آیا این کار عاقلانه است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که «حجاب اسلامی»، و بیانی درست تر «پوشش اسلامی» هیچگاه زن را در جامعه منزوی نمی سازد. اگر در گذشته و در اثبات این سخن، نیازمند به استدلال های عجیب و طولانی بودیم، امروزه، به راحتی می توانیم با درنظرگیری حضور بانوان در جامعه ایرانی پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور امروزین آنان در جایگاه های متفاوت و مختلف از مقام های سیاستگذار تصمیم گیر تا دانشجویان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، ناراستی و نادرستی این سخن را به اثبات رسانیم که «اقوی دلیل بر وجود شیء، خود آن شیء است.»

ب- «حجاب» لباسی دست و پاگیر است و فرد را از فعالیت سازنده بازمی دارد. آیا این کار شدنی است؟ این پرسش نیز از جمله پرسش هایی است که برخلاف ظاهر درست خویش، باطنی نادرست و ناراست دارد؛ زیرا «حجاب» هیچگاه به معنای چادر نیست که حجاب به معنای پوشش است و چادر نوعی پوشش است. از این رو، اگر بر صفحات شمالی کشورمان، ایران، بنگریم، زنان روستایی در شالیزارها، عمل سخت و کار طاقت فرسای کشت، کاشت و برداشت برنج را با حفظ کامل «حجاب» که به طور الزامی چادر نیست، انجام می دهند و جالب آن که، حتی این کار را در بسیاری از اوقات، بهتر و برتر از مردان به انجام می رسانند.

ج- «حجاب»، میان مردان و زنان فاصله می افکند و طبع حریص مردان را بیش تر تحریک می کند و به جای آن که «خاموش کننده» باشد، آتش حرص آنان را شعله ورتر می سازد که: «الانسان حریص علی ما منع»، آیا این شیوه کارآمد است؟ این پرسش نیاز به توضیح دارد: انسان به چیزی حرص می ورزد که هم از آن منع و هم به سوی آن تحریک شود. به بیانی دیگر، با نیازافکنی و تحریک سازی، تمنای چیزی را در فرد و جامعه بیدار کنند و آنگاه فرد و جامعه را از آن بازدارند؛ به طور مثال اگر در جامعه ای به وسایل مختلف و ابزار مختلف چون: فیلم های سینمایی مستهجن، رمان های سرشار از مسایل جنسی و... غریزه ذاتی و خفته جنسی فرد را بیدار سازند و سپس این غریزه سرکش و عصیان طلب را به صرف «بایدها» و «نبایدها»ی قانونی خاموش کنند، نه تنها در بلندمدت میسر نخواهد شد که خود موجب عقده های بسیار و خلأهای فراوان روحی در فرد انسان و جامعه انسانی می شود، اما اگر زمینه های بروز و پیدایی آن در نهاد فرد و ساختار جامعه به حداقل رسیده یا از بین برود، حرص و ولع نسبت به آن کمتر و کمتر می شود.

پاسخ گویی به پرسش هایی اینچنین که گاه رنگی از شبهه افکنی به خود می گیرد، بیش از هر زمان، نشان گر آن است که «حجاب اسلامی» و به بیانی بهتر «پوشش اسلامی»، هیچگاه «محدودکننده» حضور زن در جامعه اسلامی نبوده است. «حجاب» از نگاه اسلام، تنها و تنها به منزله پوششی است که زن را در برابر تیرهای سهمگین نگاه که زهرگناه را با خود به همراه دارد، حفظ می کند و به او «مصونیت» می بخشد اما، در این میان، آنچه یادآوری آن، بیش از همیشه، ضروری و لازم می نماید، پاسخ گویی به پرسش اساسی است؛ پرسشی که نه چون پرسش های قبل برخاسته از «نگاه دیروز» که چون پرسشی روزآمد، ناشی از «چالش امروز» است: «حجاب» در جامعه امروزین ما، جامعه ای که در روزگار ارتباطات و فناوری به سرمی برد، چگونه حالت اجرایی به خود می گیرد؟ آیا نمی توان در اجرای آن در جامعه اسلامی دست به ابداع و نوآوری برآمده از ارزش های والای اسلامی زد؟ و...

پاسخ گویی به این پرسش یا پرسش هایی از این دست، البته از نگاه مؤلف، آنگاه مفید، مؤثر و ثمربخش خواهد بود که به پیش فرض هایی چند درباره «حجاب»، «پوشش»، و به طور کلی جایگاه ارزش های اسلامی در جامعه امروزین ما اشاره شود؛ پیش فرض هایی چون: الف- «حجاب» از دیرباز در جوامع اسلامی از اهمیت و جایگاهی والا و بالا برخوردار بوده است. این پوشش، به ویژه در قرن های گذشته و خاصه پس از هجوم استعمارگران به سرزمین های اسلامی برای دستیابی به منافع افزون تر، همواره، به منزله نمادی از سازش ناپذیری با بیگانگان و استعمارگران و به عنوان نشانه ای از حفظ استقلال و هویت جامعه اسلامی مطرح بوده است. از این سبب، همراه با روی کار آمدن دولت های دست نشانده در کشورهای اسلامی، به ویژه در صد سال اخیر، مسخ و از بین بردن این پوشش در راستای دستیابی به ارزش های غربی در این کشورها، از نخستین گام های حکومتگران و دولتمردان به شمار می آمد؛ آنچنان که در ترکیه، با به قدرت رسیدن کمال آتاتورک، به روشنی این سیاست استعماری به اجرا درآمد و در ایران، با به قدرت رسیدن پهلوی اول و در راستای سیاست های اصلاحی او، تغییر لباس و کشف حجاب صورت گرفت؛ سیاستی که با بسترسازی ها و زمینه چینی های فرهنگی و اجتماعی در روزگار پهلوی دوم ادامه پیدا کرد.

به طور خلاصه، باید گفت: هر کجا که ردپایی از فرهنگ بیگانه و سلطه پذیری فرمان روایان در کشورهای اسلامی وجود دارد، تضعیف یا حذف «حجاب» و به طور کلی، مسخ و نابودی ارزش های اسلامی همراه با عنوان هایی رنگارنگ و مختلف در دستور کار قرار می گیرد و در پیامد آن، ولنگاری و بی بندوباری از جایگاه «ضدارزشی» خود، با نام های فریبنده و زیبا، جایگزین جایگاه «ارزشی» پیشین در جامعه می شود؛ جایگاهی که اندیشمندی فرانسوی چون «فرانتس فانون» (Frantz Fanon) در کتاب «انقلاب الجزایر یا بررسی جامعه شناسانه یک انقلاب»، درباره آن می نویسد: «اگر بخواهیم به تار و پود بافته جامعه الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت آنها را از بین ببریم، باید ابتدا زن ها را تحت تسلط خود درآوریم... و لذا، هر چادری که دور انداخته شود، افق جدیدی را که بر استعمارگر ممنوع بوده، در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن استعمار ده برابر می شود...»

ب- در دویست سال گذشته، اروپا با پشت سر نهادن روزگار تاریک وسطی که ناشی از برداشتی تحریف گونه و نادرست از «مسیحیت» بود، گام های پی در پی در مسیر پیشرفت و رهیافت به سوی جهانی نو را پیمود، این در حالی بود که در این سوی از جهان، به ویژه در کشورها و جوامع اسلامی، اندیشمندان و روشنفکران در منازعه و کشمکشی بی سرانجام، همراه با خارج ساختن جامعه از مسیر راستین خود، آن کردند که دیدیم، کشورهای اسلامی به ویژه ایران که روزگاری مهد علم و دانش و گاهواره تمدن و پیشرفت بودند، به مصرف کننده ای صرف در تمام زمینه ها و مستعمره هایی مستقیم و غیرمستقیم تبدیل شدند.

از دیگر سو، استعمارگران تنها به استعمار سیاسی مستعمرات اکتفا نکردند، بلکه به استعمار فکری و اندیشه ای به منظور تداوم سلطه و سیطره خویش روی آوردند و در این راه، دست اندازی به حریم فرهنگی و اخلاقی جامعه را، سرلوحه کار خویش قرار دادند: پذیرش دانشجو در رشته های مختلف در دانشگاهها به منظور القای اندیشه های فرهنگی و گاه ضددینی خویش، ایجاد مدارس مذهبی در شهرهای کوچک و



خرید و دانلود  حجاب؛ نگاه دیروز، چالش امروز، دغدغه فردا


تحقیق در مورد انرژی هسته‌ای «نیاز آینده بشر» 18 ص با فرمت ورد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

چرا جهان فردا به انرژی هسته‌ای نیاز دارد؟

روند بشریت 

بشریت برای چندین هزار سال با کمترین اثرگذاری بر روی کره زمین زندگی کرد.

حتی پنج قرن پیش در زمان وقوع رنسانس در اروپا، خاندان مینگ در چین و اولین حکمران مغول در هند، جهان هنوز جمعیت کمی داشت.

از آن زمان، جمعیت جهان که بر اثر انقلاب‌های پیش آمده در زمینة کشاورزی، صنعت و دارو، رشد شتابزده‌ای پیدا کرده و در حدود 15 برابر شده است. 

از شش میلیارد جمعیت امروز جهان، چندین میلیون آن در سطوح بسیار بالائی ازاستانداردها زندگی کرده و از زندگی خود لذت می‌برند.

اما یک سوم از انسان‌ها به برق دسترسی ندارند و یک‌سوم دیگر نیز دسترسی محدودی به آن دارند.

جمعیت‌های زیادی نیز در فقر ملالت‌باری زندگی می‌کنند. بیش از یک میلیارد نفر آب پاکیزه در اختیار ندارند و دو میلیارد و 400 میلیون نفر از سیستم مناسب تخلیه فاضلاب محرومند.

همه روزه 40 هزار نفر – یعنی هر دقیقه 25 نفر – بر اثر بیماریها می‌میرند که به سادگی با پیشرفت اولیه اقتصادی می‌توان از آن پیشگیری کرد. 

طی 50 سال آینده زمانی که جمعیت جهان به 9 میلیارد نفر برسد، نیازهای برآورده نشده امروزه بشری به شدت چند برابر خواهد شد.

برای کاهش مصیبتهای بشر نه تنها توسعه اقتصادی ضروری است بلکه ایجاد شرایط لازم نیز برای تثبیت جمعیت جهان لازم است.

امروزه تلاش روبه‌رشد برای رفع این نیازها در اکثر کشورهای در حال توسعه جهان، تقاضای بسیار زیادی برای استفاده از انرژی ایجاد کرده است.

تا سال 2050 مصرف جهانی انرژی دو برابر خواهد شد.

بیوسفر(موجودات کره زمین) در خطر

در روی کره زمین تاثیر گرم شدن «گازهای گلخانه‌ای» یک پدیدة غیرقابل بحث است که بدون آن جهان از یخ پوشیده خواهد شد.

برای مدت هزاران سال، عدم تغییر تراکم گازهای گلخانه‌ای محیط زیست معقولی را ایجاد کرد که تمدن توانست در آن رشد یابد.

در قرن بیست و یکم، فعالیت انسان موجب می‌گردد این گازهای گرماگیر دو برابر شوند.

این تغییر در عصر زمین‌شناسی ناگهانی و کم‌سابقه است. 

امروزه بیشتر انرژی که برای تولید برق، کار کارخانه‌ها، راه‌اندازی وسایل نقلیه و گرم کردن منازل مصرف می‌شود، از سوزاندن سوخت‌های فسیلی تأمین می‌شود.

منابع فسیلی، از جمله زغال، نفت و گاز طبیعی، آنچنان به سرعت مصرف می‌شوند که طی قرن آینده تا اندازه گسترده‌ای از بین می‌روند.

ضایعات تمام سوخت‌های فسیلی به طور مستقیم در هوا پراکنده می‌شود. بخش اعظم این ضایعات به شکل گازهای گلخانه‌های مانند دی‌اکسید کربن است.

در هر سال ضایعات ناشی از سوخت‌های فسیلی 25 میلیارد تن دی‌اکسید کربن به جو زمین اضافه می‌کند. این مقدار برابر است با 70 میلیون تن در هر روز و یا 800 تن در هر ثانیه. 

کارشناسان جهان به منظور تجزیه و تحلیل تأثیرات ناشی از تشکیل سریع گازهای گرماگیر، از طریق هیأت‌های بین دول سازمان ملل در امر تغییر آب و هوا با یکدیگر همکاری می‌کنند.

مطالعه تغییرات آب و هوا، پیچیده و تابع تئوریهای رقابتی است. اما دانشمندان در این زمینه توافق دارند که افزایش گازهای گلخانه‌ای باعث جذب بیشتر گرمای خورشیدی توسط کره زمین می‌شود.

بعقیده بیشتر دانشمندان علم هواشناسی، گازهای گلخانه‌ای تولید شده بوسیله انسان موجب شده است که گرمترین 10 سال طول تاریخ در 15 سال اخیر رخ دهد. 

کارشناسان علم هواشناسی به اتفاق آرا هشدار می دهند که تشکیل گازهای گلخانه‌ای ممکن است در قرن آینده فاجعه‌آمیز باشند.

افزایش سطح آب دریاها، دمای شدید هوا، بروز طوفان‌های سهمگین، خشکسالی ویرانگر و شیوع بیماری، تولید مواد غذایی، قابلیت اسکان  بشر را در بسیاری از مناطق از بین می‌برد.

این کارشناسان هشدار می‌دهند که تغییر شدید آب و هوا احتمالا ‌می‌تواند موجب بی‌ثباتی سرتاسر کره زمین شود. 

همه‌کشورها در تغییرآب و هوا سهیم هستند. چه از نظر علت تغییرآب و هوا وچه از نظر تأثیر آن.

در کشورهای آمریکای شمالی هر شخص در هر روز 54 کیلوگرم یا 120 پوند دی‌اکسید کربن در جو زمین پخش می‌کند.

در اروپا و ژاپن سرانه انتشار این گاز در هر روز بیش از 23 کیلوگرم یا 50 پوند است.

در کشور چین با 3/1 میلیارد نفر جمعیت که بشدت در حال توسعه است، سطح نشر این گازها6 کیلوگرم یا 13 پوند بر هر نفر در روز است. 

اگر تاریخ را یک رودخانه تصور کنیم، بشریت به بخش‌های خروشان و تندآب آن رسیده است.

در 50 سال آینده جمعیت جهان، بیشتر از مجموع انرژیی که در کل تاریخ تاکنون مصرف شده است را مصرف خواهد کرد.

بشریت با آینده‌ای از تغییرات شدید چه از نظر روش تولید انرژی و چه از نظر سلامت سیارة ما روبه‌رو می‌شود. 

افزایش جمعیت جهان از زمانی که شما این اتواسی(AutoEssay) را ملاحظه کرده‌اید:

این رقم  به اندازة کمی سریع‌تر از دو نفر در هر ثانیه افزایش می‌یابد.

میزان دی‌اکسید کربن تولید شده در اثر سوختن سوخت فسیلی(بر حسب تن) از زمانی که این اتواسی را ملاحظه کرده‌اید:

این رقم به مقدار حدود 50 هزار تن در هر دقیقه افزایش می‌یابد. 

بشریت‌نمی‌تواند به عقب‌برگردد. جمعیت درحال رشد جهان به مقادیر متنابهی از‌انرژی نیاز دارد تا:

آب آشامیدنی تهیه کند.

انرژی کارخانه‌ها، منازل و حمل و نقل را تأمین نماید و

از زیرساخت‌های لازم برای تأمین تغذیه، آموزش و بهداشت حمایت کند.

 برآورده کردن این نیازها مستلزم تأمین انرژی از تمام منابع آن است. اما «ترکیب» انرژی جهان باید به دور از استفاده عنان گسیخته از سوخت‌های فسیلی، به سرعت توسعه یابد.

کاهش مصرف سوخت‌های فسیلی، محیط زیست و منابع غیرقابل جایگزین را برای نسل‌های آینده حفظ می‌کند.

پیشگیری از تغییر فاجعه‌آمیز آب و هوا 

تثبیت تراکم گازهای گلخانه‌ای جوی مستلزم آن است که انتشار جهانی این گازها تا 50 درصد کاهش یابد.



خرید و دانلود تحقیق در مورد انرژی هسته‌ای «نیاز آینده بشر»  18 ص با فرمت ورد


نقد داستان فردا صادق هدایت 19ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

نقد داستان فردا

یادداشتی بر داستان «فردا»ی صادق هدایت از محمد بهارلو

در «نوشته‌های پراکنده صادق هدایت»، که حسن قایمیان گرد آورده است، داستان کوتاهی هست به نام فردا که تاریخ نگارش 1325 را دارد. این داستان اول بار در مجله «پیام نو» (خرداد و تیر 1325) و بعد در کبوتر صلح 1329 منتشر شد، و اگرچه در زمان انتشار درباره آن مطلب و مقاله‌ای در مطبوعات درج نشد، نشانه‌هایی در دست است مبنی بر این که در همان سال‌ها واکنش‌ها و بحث‌های کمابیش تندی را برانگیخته است، که مصطفی فرزانه در کتاب خاطرات‌گونه خود درباره صادق هدایت به طور گذران به نمونه‌ای از آن‌ها اشاره کرده است. اهمیت داستان فردا، قطع نظر از مضمون اجتماعی آن، در شیوه نگارش و صناعتی است که صادق هدایت به‌کار برده است، که شیوه‌ای است غیرمتعارف، ظاهراً گنگ و پرابهام، که تا پیش از آن در داستان‌نویسی ما سابقه نداشته است، و تا دو دهه بعد از آن نیز هیچ نویسنده‌ای طبع خود را در آن نیازمود.

فردا به شیوه تک‌گویی درونی نوشته شده است:1- تک‌گویی مهدی زاغی 2- تک‌گویی غلام. و غرض از آن آشنایی مستقیم با زندگی درونی کارگر چاپ‌خانه‌ای است به نام «مهدی رضوانی مشهور به زاغی». داستان بدون دخالت نویسنده و توضیحات و اظهارنظر‌های او نوشته شده و به صورت گفت‌وگویی است بدون شنونده و بر زبان نیامده. نویسنده خواننده را به درون ذهن آدمی ‌فرومی‌برد و او را در آن‌جا تنها می‌گذارد تا خود دربیابد که هر کسی درباره چه چیز حرف می‌زند:

بعد از شش سال کار، تازه دستم خالی است. روز از نو روزی از نو! تقصیر خودمه چهار سال با پسر خاله‌ام کار می‌کردم، اما این دو سال که رفته اصفهان ازش خبری ندارم. آدم جدی زرنگیه. حالا هم به سراغ اون می‌رم. کی می‌دونه؟ شاید به امید اون می‌رم. اگر برای کاره پس چرا به شهر دیگه نمی‌رم؟ به فکر جاهایی می‌افتم که جا پای خویش و آشنا را پیدا بکنم. زور با زو! چه شوخی بی‌مزه‌ای! اما حالا که تصمیم گرفتم. گرفتم...خلاص.

در این قطعه، مهدی زاغی خصوصی‌ترین اندیشه‌ها و احساساتش را بیان می‌کند، اندیشه‌ها و احساساتی که با ضمیر ناهوشیار، اندیشه‌های آرمیده، فاصله چندانی ندارند. زبان ذهن او عموماً آگاه به خود و واقع‌بینانه است و کمابیش همان ترکیب منظم زبان روزمره را دارد.

تو دنیا اگر جاهای مخصوص برای کیف و خوش‌گذرانی هست، عوضش بدبختی و بیچارگی همه‌جا پیدا می‌شه. اون‌جاهای مخصوص، مال آدم‌های مخصوصیه. پارسال که چند روز پیشخدمت «کافه گیتی» بودم، مشتری‌های چاق داشت، پول کار نکرده خرج می‌کردند. اتومبیل، پارک، زن‌های خوشگل، مشروب عالی، رختخواب راحت، اطاق گرم، یادگارهای خوب، همه را برای اون‌ها دستچین کردند، مال اون‌هاست و هرجا که برن به اون‌ها چسبیده. اون دنیا هم باز مال اون‌هاست. چون برای ثواب کردن هم پول لازمه! ما اگر یک روز کار نکنیم، باید سر بی‌شام زمین بگذاریم. اون‌ها اگر یک شب تفریح نکنند، دنیا را بهم می‌زنند!

پیدا است که صادق هدایت ترکیب کلامی‌ مهدی زاغی را نه به صورت شکل نخستین آن و همان‌گونه که بر ذهن چنین آدمی‌جاری می‌شود بلکه در هیئت پروده آن، از طریق جمله‌های مستقیم و نظم ساختمانی عبارات، بیان کرده است. اشاره به «جدی» و «زرنگ» بودن پسرخاله مهدی زاغی و توصیف «مشتری‌های چاق» «کافه گیتی» نه محصول ذهن و برآمد اندیشه مهدی زاغی که ریخته قلم هدایت است. طبیعی است که مهدی زاغی خصوصیات پسرخاله خود و مشتری‌های کافه گیتی را می‌شناسد اما آن چه ارائه می‌دهد توصیفات و توضیحاتی است که گویا برای دیگری، برای خواننده، نقل می‌شوند. البته این پروردگی و انتظام، ارائه جمله‌هایی با بار اطلاعاتی به خواننده، در همه‌جا وجود ندارد و خواننده ناچار است، چنان که طبیعت چنین داستان‌هایی است، برای گردآوردن داده‌های حسی مهدی زاغی همه حواس خود را به کار گیرد. کشف این‌که دقیقاً درباره چه چیزی گفت‌وگو می‌شود همیشه آسان نیست:

رختخوابم گرم‌تر شده... مثل این‌که تک هوا شکسته... صدای زنگ ساعت از دور میاد. باید دیروقت باشه... فردا صبح زود... گاراژ... من که ساعت ندارم... چه گاراژی گفت؟... فردا باید... فردا.

خواننده می‌بایست با موج اندیشه مهدی زاغی حرکت کند. همین عبارات مقطع و تک‌واژه‌ها وتار‌های پیچاپیچی از یادآوری، ما را با دیدگاه شخصیت او آشنا می‌سازند. هر کلمه و عبارت بریده‌ای مظهر هیچ و در عین حال همه چیز است. هدایت مطمئن است که خواننده با مقداری صرافت از آن‌چه او می‌گوید سردرمی‌آورد. اگر بنا بود همه آن چیز‌هایی که در ضمیر ناهوشیار مهدی زاغی، در ساعاتی پیش از خواب، جریان دارند به صورت سیال و نابخود بیان شوند، یعنی در سطح همان الفاظ و اشاره‌هایی که برای آدمی‌ با طبیعت او یادآور عواطف و اندیشه‌های سرشار هستند، در آن صورت خواننده ولو با صرافت طبع، چیز چندانی دستگیرش نمی‌شد. در طبیعت، در ذهن خواب‌زده، جملات به صورت بریده‌بریده و درهم ریخته و در میان جملات دیگر به یاد می‌آیند. وقایع به گذشته، که ریشه‌شان در آن است، بازمی‌گردند و هرچیز ظاهراً به‌طور تصادفی و پر ابهام و گنگ احساس می‌شود. به همین دلیل ثبت چنین حال و تجربه‌ای معانی و تعبیرات گوناگونی پدید می‌آورد، زیرا گاهی یک کلمه یا جمله نشانه جدا شدن از یک مطلب است و گاهی نشانه اندیشه یا احساسی که در گذشته واقع شده و به سبب ادای مطلب و کلمه‌ای واخوانی شده است یا هیچ‌یک، ممکن است ارتجالی و کاملاً بی‌مقصود یا به عبارت دیگر غیرقابل قضاوت باشد.

اما تک گفتاری مهدی زاغی، غلام، همکار او، محصول گزینش آگاهانه نویسنده از ذهن و زبان آدم‌هایی است که قرار است به خواننده معرفی شوند، معرفی نامه‌ای است که در قالب اندیشه و خیال پیش از خواب، بدون ارتباط با محرک‌های بیرونی، بیان شده است. نشانه‌های اصرار نویسنده برای عرضه روشن وجوه شخصیت‌های خود جابه‌جا به چشم می‌خورد:

فقط یک رفیق حسابی گیرم آمد، اونم هوشنگ بود. با هم که بودیم، احتیاج به حرف زدن نداشتیم: درد هم‌دیگر را می‌فهمیدیم. حالا تو آسایشگاه مسلولین خوابیده. تو مطبعه «بهار دانش» بغل دست من کار می‌کرد.



خرید و دانلود  نقد داستان فردا   صادق هدایت 19ص


تحقیق درباره ماهواره

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

همین امروز و فردا

ماهواره ها نزدیک تر می شوند ، آدم ها دورتر

همه‌چیز از سال‌ 1844 شروع‌ شد؛ وقتی‌ ساموئل‌ مورس‌ با تق‌تق‌ دستگاه‌ کوچکی‌ که‌ بعدها تلگراف‌ نامیده‌ شد این‌ پیغام‌ را فرستاد: .خداوند، چه‌ها که‌ نیافریده‌ است.! مورس‌ در اصل‌ یک‌ نقاش‌ بود و در سفری‌ به‌ نیویورک‌ تازه‌ با برق‌ آشنا شده‌ بود. او در راه‌ بازگشت‌ طرح‌ سادهِ اختراعی‌ را که‌ به‌ ذهنش‌ رسیده‌ بود بر روی‌ کاغذهای‌ طراحی‌ کشید و به‌ محض‌ رسیدن‌ در مدت‌ کوتاهی‌ آن‌ را ساخت.سی‌ و دو سال‌ بعد تلفن‌ اختراع‌ شد و 14 سال‌ بعد از آن‌ شصت‌ هزار نفر در آمریکا دارای‌ گوشی‌ تلفن‌ بودند. حالا، دیگر تنها این‌ راه‌ها نبودند که‌ شهرها را به‌ یکدیگر متصل‌ می‌کردند و این‌ موضوع‌ را از سیم‌های‌ طولانی‌ بین‌ شهرها می‌شد فهمید. اختراع‌ رادیو (1917) و تلویزیون‌ (1930) مجموعهِ اختراعاتی‌ را که‌ به‌ ارتباطات‌ مربوط‌ می‌شد کامل‌تر کرد.در اواسط‌ دههِ 40، یعنی‌ کم‌تر از 10 سال‌ بعد از راه‌اندازی‌ نخستین‌ ایستگاه‌ تلویزیونی‌ نیمی‌ از مردم‌ آمریکا در خانه‌هایشان‌ دستگاه‌ تلویزیون‌ داشتند. کم‌کم‌ در اکثر مناطق‌ پرجمعیت‌ دکل‌های‌ بزرگ‌ تلویزیونی‌ کار گذاشته‌ شد. آنتن‌های‌ بزرگ‌ و کوچک‌ منظرهِ پشت‌بام‌ها را عوض‌ کرد. روزبه‌روز دکل‌های‌ بیش‌تری‌ کاشته‌ می‌شد، مناطق‌ بیش‌تری‌ زیر پوشش‌ امواج‌ تلویزیونی‌ می‌رفت. دیگر تلویزیون‌ تبدیل‌ به‌ یکی‌ از نیازهای‌ اصلی‌ خانواده‌ها شده‌ بود. با وجود این‌ گسترش‌ سریع، باز هم‌ جاهای‌ بسیاری، به‌ دلیل‌ دوری‌ از دکل‌های‌ بزرگ‌ فرستنده‌ قادر به‌ دریافت‌ امواج‌ تلویزیونی‌ نبودند. برای‌ رفع‌ این‌ مشکل‌ لازم‌ بود دکل‌های‌ زیادی‌ در مناطق‌ دوردست‌ نصب‌ شود. جنگل‌های‌ انبوه، کویرهای‌ پهناور، کوه‌های‌ بلند و... همگی‌ موانع‌ طبیعی‌ بزرگی‌ بودند که‌ جلوی‌ فراگیرتر شدن‌ تلویزیون‌ و هر وسیلهِ ارتباطی‌ دیگر را می‌گرفتند. باید راه‌ حلی‌ آسان‌تر برای‌ حل‌ این‌ مشکل‌ پیدا می‌شد و استفاده‌ از ماهوارهِ مخابراتی‌ همان‌ راه‌ حل‌ بود. اختراع‌ ماهواره‌ایدهِ اولیهِ ماهوارهِ مخابراتی‌ را آرتور سی‌ کلارک‌ -نویسندهِ مشهور داستان‌های‌ علمی‌ تخیلی- ارائه‌ کرد. هرچه‌ در ارتفاع‌ بلندتری‌ بایستید، فضای‌ قابل‌ دیدتان‌ بیش‌تر می‌شود. این‌ امر در مورد یک‌ دکل‌ مخابراتی‌ نیز صادق‌ است. هر چه‌ ارتفاع‌ دکل‌ بیش‌تر باشد، از نوک‌ آن‌ فضای‌ بیش‌تری‌ دیده‌ خواهد شد. دکل‌ها را می‌شود تا جایی‌ بلند کرد، که‌ تنها با 3 دکل‌ تمامی‌ سطح‌ زمین‌ پوشش‌ داده‌ شود. حتماً فکر می‌کنید ساخت‌ چنین‌ دکل‌هایی‌ غیرممکن‌ است. دانشمندان‌ آن‌ زمان‌ هم، همین‌ فکر را کردند ولی‌ ایدهِ کلارک‌ دقیقاً مربوط‌ به‌ همین‌ قسمت‌ ماجرا بود. در واقع‌ لازم‌ نیست‌ چنین‌ دکل‌هایی‌ ساخته‌ شود. کافی‌ است‌ نوک‌ دکل‌ را که‌ تجهیزات‌ مخابراتی‌ در آن‌ است، درون‌ یک‌ ماهواره‌ گذاشت‌ و ماهواره‌ را در نقطه‌ای‌ که‌ قرار بود نوک‌ دکل‌ باشد قرار داد. پیش‌نهاد آرتور سی‌ کلارک‌ چیز دیگری‌ هم‌ داشت: می‌دانیم‌ که‌ سرعت‌ گردش‌ یک‌ ماهواره‌ به‌ ارتفاعش‌ بستگی‌ دارد ارتفاعی‌ که‌ باید این‌ ماهواره‌ها در آن‌ قرار بگیرند، همان‌ ارتفاعی‌ است‌ که‌ سرعت‌ حرکت‌ ماهواره‌ در آن‌ با سرعت‌ حرکت‌ زمین‌ به‌ دور خودش‌ برابر است؛ یعنی‌ ماهواره‌ها نسبت‌ به‌ زمین‌ ساکنند و اگر ماهواره‌ای‌ بالای‌ یک‌ نقطهِ خاص‌ روی‌ زمین‌ قرار گیرد همواره‌ بالای‌ همان‌ نقطه‌ باقی‌ می‌ماند. این‌ ارتفاع‌ خاص‌ یعنی‌ 36 هزار کیلومتری‌ زمین، همان‌ ارتفاع‌ شناخته‌ شدهِ ژئوسنکرون‌ (ژئو= زمین، سنکرون= هم‌ زمان) است. به‌ این‌ ترتیب‌ با سه‌ ماهوارهِ ژئوسنکرون‌ می‌توان‌ کل‌ زمین‌ را پوشش‌ مخابراتی‌ داد. اوایل‌ بیش‌ترین‌ استفاده‌ای‌ که‌ از ماهواره‌های‌ مخابراتی‌ می‌شد، کابردهای‌ تلویزیونی‌ بود. استفاده‌ از ماهواره‌ به‌ جای‌ دکل‌های‌ تلویزیونی، راه‌ حلی‌ بسیار آسان‌تر و کم‌ هزینه‌تر است. چون‌ تنها یک‌ ماهواره‌ در ارتفاع‌ مناسب‌ کار تمامی‌ این‌ دکل‌ها را انجام‌ می‌دهد. سیگنال‌ تلویزیونی‌ به‌ جای‌ این‌ که‌ از این‌ دکل‌ به‌ آن‌ دکل‌ برود یک‌ بار به‌ ماهواره‌ فرستاده‌ شده‌ و از آن‌ جا به‌ تمام‌ مناطق‌ ارسال‌ می‌شود. تنها تفاوت‌ استفاده‌ از ماهواره‌ به‌ جای‌ دکل‌های‌ زمینی‌ اندازهِ آنتن‌های‌ دریافت‌ کننده‌ است. امواج‌ فرستاده‌ شده‌ توسط‌ ماهواره‌ با آنتن‌های‌ کوچک‌ خانگی‌ قابل‌ دریافت‌ نیست‌ و برای‌ دریافت‌ امواج‌ ماهواره‌ای‌ باید از آنتن‌های‌ بزرگ‌ و با تجهیزات‌ بیش‌تر استفاده‌ کرد. همه‌ چیز در خدمت‌ جنگ‌ماهواره‌های‌ مخابراتی‌ در زمینهِ دیگری‌ نیز کاربرد وسیعی‌ دارند که‌ شاید به‌ دلیل‌ ماهیت‌ سری‌اش‌ چندان‌ توجهی‌ را برنمی‌ انگیزد: کاربردهای‌ نظامی. از آن‌ جا که‌ دربارهِ این‌ کاربردها، چیزهایی‌ که‌ همه‌ می‌دانند خیلی‌ کم‌تر از چیزهایی‌ است‌ که‌ همه‌ نمی‌دانند، مطمئناً استفاده‌های‌ نظامی‌ ماهواره‌های‌ مخابراتی‌ خیلی‌ وسیع‌تر از این‌ حرف‌ها است. یکی‌ از مهم‌ترین‌ این‌ کاربردها، جاسوسی‌ است. اگر در حال‌ راه‌ رفتن‌ در خیابان، روزنامه‌ای‌ دستتان‌ باشد، دقت‌ دستگاه‌های‌ یک‌ ماهوارهِ جاسوسی‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ می‌تواند تیتر روزنامهِ شما را بخواند. ارتفاع‌ ماهواره‌های‌ جاسوسی‌ خیلی‌ کم‌ است. وقتی‌ ارتفاع‌ حرکت‌ ماهواره‌ای‌ کم‌تر از ارتفاع‌ ژئوسنکرون‌ می‌شود دیگر نه‌ تنها ماهواره‌ نسبت‌ به‌ زمین‌ ساکن‌ نیست، بلکه‌ با سرعت‌ خیلی‌ زیادی‌ به‌ دور آن‌ می‌چرخد. مثلاً سرعت‌ حرکت‌ ماهواره‌ای‌ که‌ در ارتفاع‌ 1000 کیلومتری‌ زمین‌ حرکت‌ می‌کند آن‌ قدر زیاد است‌ که‌ مساحت‌ کشور پهناوری‌ مانند ایران‌ را در مدت‌ چند دقیقه‌ می‌پیماید (پس‌ شاید نتواند تیتر همهِ روزنامه‌ها را بخواند). از دیگر کاربردهای‌ نظامی‌ ماهواره‌های‌ مخابراتی‌ هدایت‌ موشک‌های‌ ماهواره‌ای‌ است. (موشک‌ توسط‌ ماهواره‌ به‌ سوی‌ هدف‌ هدایت‌ می‌شود.) دقت‌ این‌ هدایت‌ آن‌ قدر زیاد است‌ که‌ موشک‌ حداکثر با چند متر خطا به‌ هدف‌ برخورد می‌کند. در جنگ‌ خلیج‌ فارس، آمریکایی‌ها از این‌ فن‌آوری‌ استفادهِ زیادی‌ کردند. ماهواره‌ها به‌ صدا درمی‌ آیندپیش‌ از این، صدا تنها در کنار تصویر تلویزیونی‌ توسط‌ ماهواره‌ها منتقل‌ می‌شد ولی‌ پس‌ از مدتی‌ جایی‌ هم‌ برای‌ ارسال‌ اختصاصی‌ صدا در نظر گرفته‌ شد و برای‌ اولین‌ بار ماهواره‌های‌ مخابراتی‌ برای‌ برقراری‌ ارتباطات‌ تلفنی‌ به‌ کار گرفته‌ شدند. قبل‌ از وارد شدن‌ ماهواره‌ به‌ عرصهِ مخابرات‌ تلفنی‌ برای‌ برقراری‌ ارتباط‌ بین‌ هر دو نقطه‌ لازم‌ بود سیمی‌ بین‌ آن‌ها کشیده‌ شود حتی‌ اگر در دو سوی‌ اقیانوس‌ باشند. اشباع‌ شدن‌ سریع‌ سیم‌ها، ظرفیت‌ پائین‌ انتقال‌ و مشکلات‌ عملیاتی‌ نصب‌ و حفاظت‌ خطوط‌ انتقال‌ عواملی‌ بودند که‌ باعث‌ شدند انتقال‌ ماهواره‌ای‌ مکالمات‌ تلفنی‌ در مدت‌ زمان‌ کوتاهی‌ جهانی‌ شود. سیاستمداران‌ نیز از این‌ فن‌آوری‌ جدید استقبال‌ کردند چون‌ این‌ روش‌ انعطاف‌ پذیری‌ بسیار بیش‌تری‌ نسبت‌ به‌ روش‌های‌ انتقال‌ قبلی‌ داشت. حالا اگر روابط‌ سیاسی‌ بین‌ دو کشور به‌ مشکلی‌ برخورد کند لازم‌ نیست‌ به‌ فکر سیم‌هایی‌ که‌ بین‌ آن‌ دو کشیده‌ شده‌ است‌ هم‌ باشند، چون‌ خیلی‌ راحت‌ می‌توان‌ قرارداد با آن‌ کشور را فسخ‌ کرد و برای‌ استفاده‌ از ماهوارهِ کشور دیگری‌ با آن‌ یکی‌ قرارداد بست. اولین‌ تلفن‌های‌ ماهواره‌ای‌شاید نام‌ تلفن‌ ماهواره‌ای‌ برای‌ این‌ سیستم‌ها کمی‌ اغراق‌آمیز باشد. در واقع‌ این‌ سیستم‌ها با همان‌ دستگاه‌های‌ تلفن‌ معمولی‌ منازل‌ کار می‌کنند و فقط‌ هنگام‌ برقراری‌ ارتباطات‌ دوردست‌ قسمتی‌ از راه‌ بلند رفت‌ و بازگشت‌ پیغام‌ها از ماهواره‌ می‌گذرد. توانایی‌ ارتباط‌ با ماهواره‌ را هم‌ نه‌ تلفن‌های‌ شخصی‌ منازل، بلکه‌ مراکز مخابراتی‌ دارا هستند. این‌ ماهواره‌ها در فاصلهِ 36 هزار کیلومتری‌ زمین‌ قرار دارند و رفت‌ و بازگشت‌ یک‌ پیغام‌ -با احتساب‌ تاءخیرهای‌ دیگر- چیزی‌ در حدود یک‌ ثانیه‌ طول‌ می‌کشد. گاهی‌ وضع‌ از این‌ هم‌ بدتر است. وقتی‌ مقصد توسط‌ همان‌ ماهوارهِ اول‌ قابل‌ دیدن‌ نیست، پیغام‌ برای‌ این‌ که‌ بتواند مقصدش‌ را پیدا کند باید چند بار به‌ زمین‌ فرستاده‌ شده‌ و دوباره‌ به‌ ماهوارهِ دیگری‌ برود و در چنین‌ شرایطی‌ تاءخیر حاصل‌ تا چند ثانیه‌ هم‌ می‌رسد. این‌ تاءخیر را حتماً هنگام‌ پخش‌ گزارش‌های‌ زندهِ تلفنی‌ از تلویزیون، وقتی‌ مجری‌ چند ثانیه‌ با دهان‌ باز در انتظار پاسخ‌ طرف‌ مقابل‌ می‌ماند، احساس‌ کرده‌اید.) تلفن‌های‌ واقعاً ماهواره‌ای‌ماهواره‌ها می‌توانند همهِ زمین‌ را ببینند. اگر دستگاه‌های‌ تلفن، خودشان‌ با ماهواره‌ در ارتباط‌ باشند دیگر هیچ‌ محدودیتی‌ برای‌ برقراری‌ ارتباط‌ وجود نخواهد داشت. این‌ نکته‌ مدت‌ها فکر پیش‌روان‌ فن‌آوری‌ ماهواره‌ای‌ را به‌ خود مشغول‌ کرده‌ بود. یک‌ شرکت‌ امریکایی، که‌ اگر دوست‌ دارید بدانید نامش‌ اینمارسَت‌(INMARSAT) است، اولین‌ جایی‌ بود که‌ قدمی‌ در راه‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌ برداشت. اولین‌ مدل‌ تلفن‌های‌ این‌ شرکت‌ که‌ سال‌ 1982 وارد بازار شد آنتن‌ بشقابی‌ بزرگی‌ داشت‌ که‌ در یک‌ جا نصب‌ و رو به‌ ماهواره‌ تنظیم‌ می‌شد. این‌ سیستم‌ در مناطق‌ دور از شهرها کاربرد بسیار داشت. مدل‌ دوم‌ تلفن‌های‌ اینمارست‌ (1993) کمی‌ بهتر شده‌ بود. در این‌ دستگاه‌ مجموعهِ تلفن، آنتن‌ و سایر تجهیزات‌ درون‌ یک‌ چمدان‌ دستی‌ جاگرفته‌ بودند و دارندهِ تلفن‌ باید آنتن‌ تلفنش‌ را بیرون‌ آورده‌ و رو به‌ ماهواره‌ تنظیم‌ می‌کرد تا ارتباط‌ برقرار شود.ماهواره‌هایی‌ که‌ تلفن‌های‌ اینمارست‌ با آن‌ها کار می‌ کردند همان‌ ماهواره‌های‌ 36 هزار کیلومتری‌ بودند. به‌ دلیل‌ فاصلهِ زیاد، نمی‌شد قطر آنتن‌ها را از این‌ مقداری‌ که‌ اینمارست‌ کم‌ کرده‌ بود، کم‌تر کرد و یعنی‌ تلفن‌های‌ چمدانی‌ کوچک‌ترین‌ تلفن‌هایی‌ بودند که‌ می‌توانستند همه‌ جا .هم‌راه. شما باشند. چیز جالبی‌ به‌ نام‌ .موبایل.چند سال‌ بیش‌تر از فراگیر شدن‌ تلفن‌های‌ هم‌راه‌ یا موبایل‌ نمی‌گذرد. این‌ امکان‌ که‌ گوشی‌ تلفن‌ را هر جا که‌ می‌خواهید با خود ببرید و حتی‌ در وسط‌ خیابان‌ هم‌ امکان‌ تماس‌ با شما وجود داشته‌ باشد، هر چند الان‌ دیگر عادی‌ به‌ نظر می‌رسد، ولی‌ در ابتدا برای‌ مردم‌ کاملاً جالب‌ و هیجان‌انگیز بود. (این‌ را از یک‌ عالم‌ لطیفه‌ و قصه‌ و اظهار نظر در مطبوعات‌ و... از این‌ دست‌ ابراز احساسات‌ که‌ در اطراف‌ این‌ پدیده‌ صورت‌ گرفت‌ می‌شد فهمید.) امّا واقعاً موبایل‌ را نمی‌توانید هرجای‌ هرجا که‌ می‌خواهید ببرید. موبایل‌ شما فقط‌ در نزدیکی‌ شهرها و



خرید و دانلود تحقیق درباره ماهواره


دانلود تخقیق در مورد نقد داستان فردا صادق هدایت 19ص (با فرمت word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

نقد داستان فردا

یادداشتی بر داستان «فردا»ی صادق هدایت از محمد بهارلو

در «نوشته‌های پراکنده صادق هدایت»، که حسن قایمیان گرد آورده است، داستان کوتاهی هست به نام فردا که تاریخ نگارش 1325 را دارد. این داستان اول بار در مجله «پیام نو» (خرداد و تیر 1325) و بعد در کبوتر صلح 1329 منتشر شد، و اگرچه در زمان انتشار درباره آن مطلب و مقاله‌ای در مطبوعات درج نشد، نشانه‌هایی در دست است مبنی بر این که در همان سال‌ها واکنش‌ها و بحث‌های کمابیش تندی را برانگیخته است، که مصطفی فرزانه در کتاب خاطرات‌گونه خود درباره صادق هدایت به طور گذران به نمونه‌ای از آن‌ها اشاره کرده است. اهمیت داستان فردا، قطع نظر از مضمون اجتماعی آن، در شیوه نگارش و صناعتی است که صادق هدایت به‌کار برده است، که شیوه‌ای است غیرمتعارف، ظاهراً گنگ و پرابهام، که تا پیش از آن در داستان‌نویسی ما سابقه نداشته است، و تا دو دهه بعد از آن نیز هیچ نویسنده‌ای طبع خود را در آن نیازمود.

فردا به شیوه تک‌گویی درونی نوشته شده است:1- تک‌گویی مهدی زاغی 2- تک‌گویی غلام. و غرض از آن آشنایی مستقیم با زندگی درونی کارگر چاپ‌خانه‌ای است به نام «مهدی رضوانی مشهور به زاغی». داستان بدون دخالت نویسنده و توضیحات و اظهارنظر‌های او نوشته شده و به صورت گفت‌وگویی است بدون شنونده و بر زبان نیامده. نویسنده خواننده را به درون ذهن آدمی ‌فرومی‌برد و او را در آن‌جا تنها می‌گذارد تا خود دربیابد که هر کسی درباره چه چیز حرف می‌زند:

بعد از شش سال کار، تازه دستم خالی است. روز از نو روزی از نو! تقصیر خودمه چهار سال با پسر خاله‌ام کار می‌کردم، اما این دو سال که رفته اصفهان ازش خبری ندارم. آدم جدی زرنگیه. حالا هم به سراغ اون می‌رم. کی می‌دونه؟ شاید به امید اون می‌رم. اگر برای کاره پس چرا به شهر دیگه نمی‌رم؟ به فکر جاهایی می‌افتم که جا پای خویش و آشنا را پیدا بکنم. زور با زو! چه شوخی بی‌مزه‌ای! اما حالا که تصمیم گرفتم. گرفتم...خلاص.

در این قطعه، مهدی زاغی خصوصی‌ترین اندیشه‌ها و احساساتش را بیان می‌کند، اندیشه‌ها و احساساتی که با ضمیر ناهوشیار، اندیشه‌های آرمیده، فاصله چندانی ندارند. زبان ذهن او عموماً آگاه به خود و واقع‌بینانه است و کمابیش همان ترکیب منظم زبان روزمره را دارد.

تو دنیا اگر جاهای مخصوص برای کیف و خوش‌گذرانی هست، عوضش بدبختی و بیچارگی همه‌جا پیدا می‌شه. اون‌جاهای مخصوص، مال آدم‌های مخصوصیه. پارسال که چند روز پیشخدمت «کافه گیتی» بودم، مشتری‌های چاق داشت، پول کار نکرده خرج می‌کردند. اتومبیل، پارک، زن‌های خوشگل، مشروب عالی، رختخواب راحت، اطاق گرم، یادگارهای خوب، همه را برای اون‌ها دستچین کردند، مال اون‌هاست و هرجا که برن به اون‌ها چسبیده. اون دنیا هم باز مال اون‌هاست. چون برای ثواب کردن هم پول لازمه! ما اگر یک روز کار نکنیم، باید سر بی‌شام زمین بگذاریم. اون‌ها اگر یک شب تفریح نکنند، دنیا را بهم می‌زنند!

پیدا است که صادق هدایت ترکیب کلامی‌ مهدی زاغی را نه به صورت شکل نخستین آن و همان‌گونه که بر ذهن چنین آدمی‌جاری می‌شود بلکه در هیئت پروده آن، از طریق جمله‌های مستقیم و نظم ساختمانی عبارات، بیان کرده است. اشاره به «جدی» و «زرنگ» بودن پسرخاله مهدی زاغی و توصیف «مشتری‌های چاق» «کافه گیتی» نه محصول ذهن و برآمد اندیشه مهدی زاغی که ریخته قلم هدایت است. طبیعی است که مهدی زاغی خصوصیات پسرخاله خود و مشتری‌های کافه گیتی را می‌شناسد اما آن چه ارائه می‌دهد توصیفات و توضیحاتی است که گویا برای دیگری، برای خواننده، نقل می‌شوند. البته این پروردگی و انتظام، ارائه جمله‌هایی با بار اطلاعاتی به خواننده، در همه‌جا وجود ندارد و خواننده ناچار است، چنان که طبیعت چنین داستان‌هایی است، برای گردآوردن داده‌های حسی مهدی زاغی همه حواس خود را به کار گیرد. کشف این‌که دقیقاً درباره چه چیزی گفت‌وگو می‌شود همیشه آسان نیست:

رختخوابم گرم‌تر شده... مثل این‌که تک هوا شکسته... صدای زنگ ساعت از دور میاد. باید دیروقت باشه... فردا صبح زود... گاراژ... من که ساعت ندارم... چه گاراژی گفت؟... فردا باید... فردا.

خواننده می‌بایست با موج اندیشه مهدی زاغی حرکت کند. همین عبارات مقطع و تک‌واژه‌ها وتار‌های پیچاپیچی از یادآوری، ما را با دیدگاه شخصیت او آشنا می‌سازند. هر کلمه و عبارت بریده‌ای مظهر هیچ و در عین حال همه چیز است. هدایت مطمئن است که خواننده با مقداری صرافت از آن‌چه او می‌گوید سردرمی‌آورد. اگر بنا بود همه آن چیز‌هایی که در ضمیر ناهوشیار مهدی زاغی، در ساعاتی پیش از خواب، جریان دارند به صورت سیال و نابخود بیان شوند، یعنی در سطح همان الفاظ و اشاره‌هایی که برای آدمی‌ با طبیعت او یادآور عواطف و اندیشه‌های سرشار هستند، در آن صورت خواننده ولو با صرافت طبع، چیز چندانی دستگیرش نمی‌شد. در طبیعت، در ذهن خواب‌زده، جملات به صورت بریده‌بریده و درهم ریخته و در میان جملات دیگر به یاد می‌آیند. وقایع به گذشته، که ریشه‌شان در آن است، بازمی‌گردند و هرچیز ظاهراً به‌طور تصادفی و پر ابهام و گنگ احساس می‌شود. به همین دلیل ثبت چنین حال و تجربه‌ای معانی و تعبیرات گوناگونی پدید می‌آورد، زیرا گاهی یک کلمه یا جمله نشانه جدا شدن از یک مطلب است و گاهی نشانه اندیشه یا احساسی که در گذشته واقع شده و به سبب ادای مطلب و کلمه‌ای واخوانی شده است یا هیچ‌یک، ممکن است ارتجالی و کاملاً بی‌مقصود یا به عبارت دیگر غیرقابل قضاوت باشد.

اما تک گفتاری مهدی زاغی، غلام، همکار او، محصول گزینش آگاهانه نویسنده از ذهن و زبان آدم‌هایی است که قرار است به خواننده معرفی شوند، معرفی نامه‌ای است که در قالب اندیشه و خیال پیش از خواب، بدون ارتباط با محرک‌های بیرونی، بیان شده است. نشانه‌های اصرار نویسنده برای عرضه روشن وجوه شخصیت‌های خود جابه‌جا به چشم می‌خورد:

فقط یک رفیق حسابی گیرم آمد، اونم هوشنگ بود. با هم که بودیم، احتیاج به حرف زدن نداشتیم: درد هم‌دیگر را می‌فهمیدیم. حالا تو آسایشگاه مسلولین خوابیده. تو مطبعه «بهار دانش» بغل دست من کار می‌کرد.

کاملاً روشن است که جمله توضیحی آخر، اشتغال هوشنگ در مطبعه «بهار دانش» فقط جهت مطلع کردن خواننده است، والا طبیعی است که مهدی زاغی خود نیازمند



خرید و دانلود دانلود تخقیق در مورد نقد داستان فردا   صادق هدایت 19ص (با فرمت word)