لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
شعر فارسی
در پایان عهد صفوی در اصفهان اندک اندک ناخشنودی ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشی که در شعر پارسی پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود، آشکار گشت و بر اثر این ناخشنودی فکر تازهیی به میان آمد و آن رها کردن شیوه جدید شعر یعنی شیوهیی شد که به سبک هندی شهرت دارد. این دسته معتقد بودند که شیوه شاعرانی از قبیل کلیم کاشانی و صائب تبریزی و وحید قزوینی و نظایر آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتی است که در زبان فارسی وجود دارد و باید آنرا ترک گفت و به شیوهیی که همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت. از کسانیکه در این فکر پیشقدم شمرده میشوند و سخن آنان به ما رسیده است ولی محمد خان مسرور اصفهانی(مقتول به سال 1168) عم آذر بیگدلی و میرسد علی مشتاق اصفهانی (متوفی به سال 1192)استاد آذر بیگدلی و میرزا نصیر اصفهانی (متوفی به سال 1192) صاحب مثنوی معروف «پیر و جوان» و سید احمد هاتف اصفهانی (متوفی به سال 1198) دارای دیوان قصائد و غزلیات و ترجیعبند مشهور و لطفعلی بیک آذر بیگدلی (متوفی به سال 1195) صاحب مثنوی خسرو و شیرین و تذکره آتشکده و میرزا محمد صادق نامی اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهبای قمی (متوفی به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف حاجی سلیمان صباحی کاشانی (متوفی به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهانی (متوفی به سال 1181) هستند که همه معتقد به ترک روش معاصران و پیروی از سبک متقدمان بوده و خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوی شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار دادهاند. آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است که «حضرتش در اصفهان تحصیل کمالات کرده و شوق بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب میفهمید اما چون در آن زمان طریقه فصحای متقدمین منسوخ بوده شعری ممتاز از ایشان نتراوید» و در شرح احوال مشتاق نوشته است: «بعد از آنکه سلسله نظم سالها بود که به تصرف نالایق متأخرین از هم گسیخته به سعی تمام و جهد مالا کلام او پیوند اصلاح یافته اساس شاعری متأخرین را از هم فرو ریخته بنای فصحای بلاغت شعار متقدمین را تجدید...» عبدالرزاق بیک دنبلی هم در بیان حال مشتاق آورده است: «چون بساط چمن نظم از اقدام خیالات خام شوکت و صائب و وحید و مایشابه به هم و از استعارات بارده و تمثیلات خنک، لگدکوب شد و یکبارگی از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشای گلزار نظم آمده طومار سخن سرایی آن جمع را چون غنچه بهم پیچیده و بساط نظمی که خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش ضمیری و نظیری است بگسترانید، بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمهها پرداخت، عند لیبان خوش نوای عصر او را مقتفی آمدند، اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان باربد نوای آن زمان شد و ترنمات شیرینش نقل محفل ظرفای مجلس آرا.» این اشارات معلوم میدارد که از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتی نو در شعر فارسی پدید آمد که دو مرکز عمده آن اصفهان و شیراز بوده و شاعرانی که ذکر کردهایم در یکی از این دو مرکز به سر میبرده و مشغول تعلیم شاگردانی زیر دست خود بودهاند و از همین دو مرکز است که چند شاعر استاد مانند صبای کاشانی شاگرد صباحی و عبدالرزاق دنبلی شاگرد میرزا نصیر اصفهانی و سحاب اصفهانی پسر و پرورده هاتف اصفهانی تربیت شده و در اوایل دوره قاجاری شهرت یافتهاند. شاعران مذکور و شاگردان و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه استادان سبک عراقی و رها کردن شیوه هندی بودهاند و بر اثر این نهضت روح تازهیی در قالب شعر فارسی دمیده شد و در عین آنکه سبک هندی در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یک عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقی بود، در ایران تا پایان دوره قاجاری پیروی از سبک دوره صفوی مذموم شمرده میشد و مثلاً رضا قلیخان هدایت در آغاز تذکره معروف خود (مجمع الفصحاء) نوشته است که: «... که در زمان ترکمانیه و صفویه طرزهای نکوهیده عیان شد، و طریقه انیقه انتظام قصیده فصیحه و شیوه شیوای موعظه و نصیحة و حکمیات و زهدیات و حماسیات که رسم فصحای ما تقدم بود باکلیه برافتاد، موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوی سرایی و غزل آرایی و تعبیه معما و تعمیه اسمهای بیمسما مایل شدند و غزل را چون قراری معین نبود بهر نحویکه طبایع سقیمه و سلیقه نامستقیمه آنان رغبت کرد پریشانگویی و یاوهدرایی و بیهودهسرایی آغاز نهادند، به جای حقایق وارده مضامین بارده و به عوض صنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نثر فارسی در عهد صفوی
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148)نثر فارسی در عهد صفوی از منشیان دوره صفوی هم خواه آنان که در ایران در دستگاه صفویان بودهاند و خواه آنان که در هند در دستگاه گورکانیان و سایر امرای محلی بسر میبردند نامههای تکلف آمیزی در دست است. از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی به سال 1120) است که منشی و مورخ دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است. ازو منشآتی مانده که در پارهای از آنها با تکلفی بسیار کوشیده است سخنان پارسی بدون استعمال لغات عربی به کار برد. میرزا طاهر وحید در شعر نیز دست داشته و از مشاهیر استادان سبک هندی بوده است. از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت میشود: حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان آخر عهد تیموری و آغاز عهد صفوی بوده است (متوفی به سال 941) و کتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است. تذکره شاه طهماسب صفوی به قلم شاه طهماسب اول(930-984 ) پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است. احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل است. عالم آرای عباسی تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس صفوی (985-1038) در آن به رشته تحریر در آمده و از میان کتب دوره صفوی به حسن انشاء ممتاز است. بهار دانش که تهذیبی است از کلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دکنی (مقتول به سال 1013) وزیر اکبرشاه. از شیخ ابوالفضل کتب دیگری مانند اکبرنامه در شرح سلطنت اکبرشاه و کتاب آیین اکبری باقی مانده است. هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولانا ادریس البتلیسی معاصر سلطان بایزید (886-918 ) و پسرش ابوالفضل محمد الدفتری که آن را تا وقایع سال 952 که شامل اتفاقات قسمی از دوره سلطان سلیم ثانی است نوشتند. مجالس المومنین از قاضی نورالله ششتری (متوفی به سال 1019) در شرح احوال گروهی بزرگ از شعرا و ادبا و فضلای شیعه. از جمله مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است. از کتب تذکره در این دوره یکی تحفه ثانی تألیف سام میرزا (983 . م) پسر شاه اسماعیل صفوی است شامل شرح حال عدهای از شعرا اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم. دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است که به دست فخری بن امیری در سال 927 صورت گرفت. از ترجمه این کتاب اثر معروف دیگری داریم به نام تذکرة المثال یا جواهر العجایب. دیگر مذکر الاحباب تألیف نثاری بخارایی است که شامل شعرای دوره علیشیر نوایی تا حدود سال 974. دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعرای ایرانی هند عصر اکبر شاه. دیگر خلاصة الاشعار و زبدة الافکار تألیف تقی الدین کاشانی که در سال 985 تألیف شد. دیگر تذکره هفت اقلیم تألیف امین احمد راضی که در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذکرههای معتبر فارسی است. دیگر ریاض الشعرا تألایف علی قلی خان واله داغستانی که در قرن دوازدهم تألیف شد. یکی از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوی کتب متعدد در لغت فارسی است. از علل عمده این امر غیر از حاجتی که در هند به کتب لغت فارسی موجود بوده توجهی است که شیخ ابوالفضل دکنی وزیر اکبر شاه به نوشتن انشاءهای بلیغ و بازگشت به سبک نویسندگان قدیم داشته است و این سبک بعد ازو در دربار گورکانی متروک ماند. معلوم است که این توجه، اطلاع از لغت فارسی و موارد استعمال و معانی آن را ایجاب میکرده و به همین سبب از دوره او تألیف کتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است. پیداست که پیش از این تاریخ نوشتن کتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار میگرفته اما رواج آن کم و پیش از دوره صفوی تعداد کتب لغت انگشت شمار بوده است. از جمله کتب مهم لغت که از دوره شیخ ابوالفضل مذکور به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست کتاب فرهنگ جهانگیری تألیف جمال الدین حسین انجور را باید یاد کرد که در دربار اکبر شاه و پسرش جهانگیر میزیسته است. وی کتاب خود را در سال 1017 بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیری نامیده است. پیش از تالیف فرهنگ جهانگیری، کتاب دیگری در لغت فارسی به دست محمد قاسم سروری کاشانی در ایران به نام شاه عباس صفوی تألیف و به سال 1008 تمام شده بود. دیگر از فرهنگهایی که د رهند تألیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدی است تألیف عبدالرشید الحسینی معاصر اورنگ زیب که کتاب خود را در سال 1064 به پایان برده و آن یکی از کتب معتبر لغت فارسی است. دیگر کتاب غیاث اللغات تألیف محمد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
صادق هدایت و ادبیات جدید فارسی
مطلب با گذار به دوره بعدی زندگی مرحوم هدایت پی گرفته می شودعنوان مطلب « آثار دوره جوانی » است :
(( هدایت نوشتن را از همان مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه منتشر کرد ، " رباعیات خیام " و " انسان و حیوان " که هر دو شناختی از تصورات و حالات آن هنگام او به دست می دهد که چشم پوشی از آن ممکن نیست و منبعی ارزشمند برای فهمیدن زندگی و کارهای بعدی اوست . ))
در مورد فعالیت مرحوم هدایت در مدرسه می توان به طور مثال به انتشار روزنامه دیواری « ندای اموات » در مدرسه ی دارالفنون اشاره کرد .
دکتر کاتوزیان در ادامه به تحلیل دو جزوه ی " رباعیات خیام " و " انسان و حیوان " می پردازند :
(( او رباعیات خیام را در سال ۱۳۰۲ و در هجده سالگی منتشر ساخت .
مقدمه ی این اثر نشان رشد فکری و روانی اوست و آگاهی گسترده اشاز منابع فارسی و عربی ، همچنین آشنایی او با منابع و افکار فرنگیرا ( شاید تا حدی عمدا ) به نمایش می گذارد . این اثر از جمیع جهات اثری چشمگیر است ، زیرا یک محقق با تجربه آن عصر هم نمی توانست شرح بهتری از زندگی و افکار خیام در همین مقیاس ارائه دهد .
راستی هم ، به لحاظ روش شناسی محکم تر و به لحاظ تحلیلی منزه تر از بسیاری از کارهای تحقیقی عاصر اوست . به راحتی می توان دریافت که آنچه از حقیقت در آن است نو نیست و آنچه نو در آن است عمدتا حقیقت ندارد . با این وصف ، آنچه نو و عمدتا دور از حقیقت است در ارتباط با شکل گیری دید هدایت از زندگی و مرگ فوق العاده راهگشا ست . ))
ایشان سپس به تفسیر رساله ی رباعیات خیام می پردازند و خواننده را با پایه هایی که این نوشته بر آن استوار است آشنا می کنند . به آن لحظاتی اشاره می کنند که :
(( درست از این نقطه است که خیام به تدریج به پس زمینه رانده می شود و افکار و حالات خود هدایت در لباس تفسیری از خیام روی صحنه می آید و حتی کمی جلوتر ، هدایت جوان با تمام نیرو جای خیام
را می گیرد . ))
ایشان در پایان به این نکته ی مهم اشاره می کنند که مرحوم هدایت در این رساله :
(( نکات غریبی در باره روحیه مغموم ، میل به افسردگی او ،خشم و ناامیدی از ظلم و « ریا کاری اطرافی های او » « لا ابالی بودنش نسبت به زندگی و زندگان » و « رنج هایی » که پیوسته آزارش می داد ، می گوید که بیشتر ما را از ساخت فکری و روانی هدایت جوان آگاه می کنند تا خیام و همین اشارت اولیه اما واضح ، در باره ی شخصیت کلی هدایت جای چندانی برای نظریه پردازی در باب علل اصلی اندیشه ها و حالات او در دوره های بعدی زندگی باقی نمی گذارد . زیرا همانطور که می بینیم ، حتی خیام را نیز نمی توان عامل موثر اصلی در شکلدادن به اندیشه های او به شمار آورد .
این خود هدایت است که از همان هجده سالگی می کوشد تا شخصیت خود ، افکار ، ترس ها ، رنج ها و ماتم زدگی هایش را درلباس تفسیری از خیام ابراز کند . ))
دکتر کاتوزیان با این جملات تفسیر خود را درباره ی رساله ی خیام به پایان برده و تحلیل رساله ی " انسان و حیوان " را آغاز می کنند :
(( رساله ی " انسان و حیوان " به مراتب طولانی تر است . می توان آن را پیش نویسی برای یک کار گسترده تر درباره ی گیاهخواری دانست که او پنج سال بعد در اروپا منتشر ساخت . اما دامنه ی موضوع به مراتب وسیع تر از رساله ی قبلی است و بی پروایی در طرح اندیشه ها و تازگی آنها شناخت روشن تری از ارزش ها و احساسات مولف جوان را میسر می سازد . صراحت زبان و دیدگاه این اثر ٬ خاص نویسنده ای جوان است ـ برخوردار از نیروی جوانی ـ که هنوز به هنر ظرافت و پیچیدگی استدلال تسلط نیافته است . قسمت اعظم آنچه که در این مقاله می گوید عریان و به راحتی قابل فهم است . جزوه از چهار بخش الف تا د تشکیل شده است و عناوین فرعی ندارد . بخش الف مساله ی فرق های اساسی مابین انسان و حیوان را عنوان می کند . ساختمان جسمانی انسان شبیه به پستانداران عالی است . اختلاف دانشمندان بر سر فرق های بین " روح " ( که منظور مولف از آن ذهن است ) و هوش انسان از یک سوء و روح و هوش حیوانات از سوی دیگر ٬ یا در درجه است یا در نوع . اگر انسان در نزد فلاسفه ٬ ماوراءالطبیعیون و الهیون اهمیت فوق العاده دارد ٬ در نزد علمای علوم طبیعی جز حیوانی که از حیث ساختمان اعضا از بقیه نسبتا تحول یافته تر است ٬ چیز دیگری نیست . علوم طبیعی جدید نشان داده است که انسان و حیوان هر دو در اصل فقط از یک سلول به وجود آمده اند . دکارت " که خیلی متعصب به مقام انسان بوده از روی نخوت حیوان را ماشین متحرک فرض می کند و این یک اشتباه پوزش ناپذیری است ٬ چون همین سهو باعث شد که در گذشته و حال با حیوان به طرز ظالمانه رفتار کنند . " روح چیست غیر از اراده و هوش که در انسان تصادفا عقلی است و در حیوان فطری و طبیعی ؟ " غیر ممکن است منکر اراده ی حیوانات شویم " زیرا این موضوع را می توان ٬ برای مثال در ببری دید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
شعر فارسی
در پایان عهد صفوی در اصفهان اندک اندک ناخشنودی ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشی که در شعر پارسی پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود، آشکار گشت و بر اثر این ناخشنودی فکر تازهیی به میان آمد و آن رها کردن شیوه جدید شعر یعنی شیوهیی شد که به سبک هندی شهرت دارد. این دسته معتقد بودند که شیوه شاعرانی از قبیل کلیم کاشانی و صائب تبریزی و وحید قزوینی و نظایر آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتی است که در زبان فارسی وجود دارد و باید آنرا ترک گفت و به شیوهیی که همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت. از کسانیکه در این فکر پیشقدم شمرده میشوند و سخن آنان به ما رسیده است ولی محمد خان مسرور اصفهانی(مقتول به سال 1168) عم آذر بیگدلی و میرسد علی مشتاق اصفهانی (متوفی به سال 1192)استاد آذر بیگدلی و میرزا نصیر اصفهانی (متوفی به سال 1192) صاحب مثنوی معروف «پیر و جوان» و سید احمد هاتف اصفهانی (متوفی به سال 1198) دارای دیوان قصائد و غزلیات و ترجیعبند مشهور و لطفعلی بیک آذر بیگدلی (متوفی به سال 1195) صاحب مثنوی خسرو و شیرین و تذکره آتشکده و میرزا محمد صادق نامی اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهبای قمی (متوفی به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف حاجی سلیمان صباحی کاشانی (متوفی به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهانی (متوفی به سال 1181) هستند که همه معتقد به ترک روش معاصران و پیروی از سبک متقدمان بوده و خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوی شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار دادهاند. آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است که «حضرتش در اصفهان تحصیل کمالات کرده و شوق بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب میفهمید اما چون در آن زمان طریقه فصحای متقدمین منسوخ بوده شعری ممتاز از ایشان نتراوید» و در شرح احوال مشتاق نوشته است: «بعد از آنکه سلسله نظم سالها بود که به تصرف نالایق متأخرین از هم گسیخته به سعی تمام و جهد مالا کلام او پیوند اصلاح یافته اساس شاعری متأخرین را از هم فرو ریخته بنای فصحای بلاغت شعار متقدمین را تجدید...» عبدالرزاق بیک دنبلی هم در بیان حال مشتاق آورده است: «چون بساط چمن نظم از اقدام خیالات خام شوکت و صائب و وحید و مایشابه به هم و از استعارات بارده و تمثیلات خنک، لگدکوب شد و یکبارگی از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشای گلزار نظم آمده طومار سخن سرایی آن جمع را چون غنچه بهم پیچیده و بساط نظمی که خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش ضمیری و نظیری است بگسترانید، بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمهها پرداخت، عند لیبان خوش نوای عصر او را مقتفی آمدند، اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان باربد نوای آن زمان شد و ترنمات شیرینش نقل محفل ظرفای مجلس آرا.» این اشارات معلوم میدارد که از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتی نو در شعر فارسی پدید آمد که دو مرکز عمده آن اصفهان و شیراز بوده و شاعرانی که ذکر کردهایم در یکی از این دو مرکز به سر میبرده و مشغول تعلیم شاگردانی زیر دست خود بودهاند و از همین دو مرکز است که چند شاعر استاد مانند صبای کاشانی شاگرد صباحی و عبدالرزاق دنبلی شاگرد میرزا نصیر اصفهانی و سحاب اصفهانی پسر و پرورده هاتف اصفهانی تربیت شده و در اوایل دوره قاجاری شهرت یافتهاند. شاعران مذکور و شاگردان و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه استادان سبک عراقی و رها کردن شیوه هندی بودهاند و بر اثر این نهضت روح تازهیی در قالب شعر فارسی دمیده شد و در عین آنکه سبک هندی در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یک عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقی بود، در ایران تا پایان دوره قاجاری پیروی از سبک دوره صفوی مذموم شمرده میشد و مثلاً رضا قلیخان هدایت در آغاز تذکره معروف خود (مجمع الفصحاء) نوشته است که: «... که در زمان ترکمانیه و صفویه طرزهای نکوهیده عیان شد، و طریقه انیقه انتظام قصیده فصیحه و شیوه شیوای موعظه و نصیحة و حکمیات و زهدیات و حماسیات که رسم فصحای ما تقدم بود باکلیه برافتاد، موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوی سرایی و غزل آرایی و تعبیه معما و تعمیه اسمهای بیمسما مایل شدند و غزل را چون قراری معین نبود بهر نحویکه طبایع سقیمه و سلیقه نامستقیمه آنان رغبت کرد پریشانگویی و یاوهدرایی و بیهودهسرایی آغاز نهادند، به جای حقایق وارده مضامین بارده و به عوض صنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نثر فارسی در عهد صفوی
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148)نثر فارسی در عهد صفوی از منشیان دوره صفوی هم خواه آنان که در ایران در دستگاه صفویان بودهاند و خواه آنان که در هند در دستگاه گورکانیان و سایر امرای محلی بسر میبردند نامههای تکلف آمیزی در دست است. از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی به سال 1120) است که منشی و مورخ دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است. ازو منشآتی مانده که در پارهای از آنها با تکلفی بسیار کوشیده است سخنان پارسی بدون استعمال لغات عربی به کار برد. میرزا طاهر وحید در شعر نیز دست داشته و از مشاهیر استادان سبک هندی بوده است. از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت میشود: حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان آخر عهد تیموری و آغاز عهد صفوی بوده است (متوفی به سال 941) و کتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است. تذکره شاه طهماسب صفوی به قلم شاه طهماسب اول(930-984 ) پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است. احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل است. عالم آرای عباسی تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس صفوی (985-1038) در آن به رشته تحریر در آمده و از میان کتب دوره صفوی به حسن انشاء ممتاز است. بهار دانش که تهذیبی است از کلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دکنی (مقتول به سال 1013) وزیر اکبرشاه. از شیخ ابوالفضل کتب دیگری مانند اکبرنامه در شرح سلطنت اکبرشاه و کتاب آیین اکبری باقی مانده است. هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولانا ادریس البتلیسی معاصر سلطان بایزید (886-918 ) و پسرش ابوالفضل محمد الدفتری که آن را تا وقایع سال 952 که شامل اتفاقات قسمی از دوره سلطان سلیم ثانی است نوشتند. مجالس المومنین از قاضی نورالله ششتری (متوفی به سال 1019) در شرح احوال گروهی بزرگ از شعرا و ادبا و فضلای شیعه. از جمله مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است. از کتب تذکره در این دوره یکی تحفه ثانی تألیف سام میرزا (983 . م) پسر شاه اسماعیل صفوی است شامل شرح حال عدهای از شعرا اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم. دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است که به دست فخری بن امیری در سال 927 صورت گرفت. از ترجمه این کتاب اثر معروف دیگری داریم به نام تذکرة المثال یا جواهر العجایب. دیگر مذکر الاحباب تألیف نثاری بخارایی است که شامل شعرای دوره علیشیر نوایی تا حدود سال 974. دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعرای ایرانی هند عصر اکبر شاه. دیگر خلاصة الاشعار و زبدة الافکار تألیف تقی الدین کاشانی که در سال 985 تألیف شد. دیگر تذکره هفت اقلیم تألیف امین احمد راضی که در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذکرههای معتبر فارسی است. دیگر ریاض الشعرا تألایف علی قلی خان واله داغستانی که در قرن دوازدهم تألیف شد. یکی از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوی کتب متعدد در لغت فارسی است. از علل عمده این امر غیر از حاجتی که در هند به کتب لغت فارسی موجود بوده توجهی است که شیخ ابوالفضل دکنی وزیر اکبر شاه به نوشتن انشاءهای بلیغ و بازگشت به سبک نویسندگان قدیم داشته است و این سبک بعد ازو در دربار گورکانی متروک ماند. معلوم است که این توجه، اطلاع از لغت فارسی و موارد استعمال و معانی آن را ایجاب میکرده و به همین سبب از دوره او تألیف کتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است. پیداست که پیش از این تاریخ نوشتن کتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار میگرفته اما رواج آن کم و پیش از دوره صفوی تعداد کتب لغت انگشت شمار بوده است. از جمله کتب مهم لغت که از دوره شیخ ابوالفضل مذکور به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست کتاب فرهنگ جهانگیری تألیف جمال الدین حسین انجور را باید یاد کرد که در دربار اکبر شاه و پسرش جهانگیر میزیسته است. وی کتاب خود را در سال 1017 بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیری نامیده است. پیش از تالیف فرهنگ جهانگیری، کتاب دیگری در لغت فارسی به دست محمد قاسم سروری کاشانی در ایران به نام شاه عباس صفوی تألیف و به سال 1008 تمام شده بود. دیگر از فرهنگهایی که د رهند تألیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدی است تألیف عبدالرشید الحسینی معاصر اورنگ زیب که کتاب خود را در سال 1064 به پایان برده و آن یکی از کتب معتبر لغت فارسی است. دیگر کتاب غیاث اللغات تألیف محمد