لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
مقدمه
تمایل عمومی و روند رو به رشد بهره گیری از امکانات رفاهی در جهت فراهم نمودن آسایش زندگی ، از دیر باز تلاش ها ،خلاقیت ها و فعالیت های مستمر صاحبان حرف و صنایع را به خدمت خویش در آورده که تعدد و تنوع چشمگیر مصنوعات مورد استفاده در زندگی روزمره طبقات مختلف اجتماعی ، ضمن تصریح نیاز همیشگی جامعه به این محصولات حاکی از ضرورت انجام پیش بینی های اصولی در پاسخگویی تداومی به این نیاز ها می باشد.
در مجموعه مقتضیات متداول مذکور وسایل تولید روشنایی به مفهوم کلی در زمره مایحتاج اساسی و تقریبا اجتناب نا پذیر به شمار آمده که به واسطه رشد نا موزون جمعیت ، روند متوازن رفع تقاضا را سپری ننموده و کماکان از قابلیت عرضه و جذب بازار بسیار مناسبی برخوردار می باشد.
روشنایی تولید نور در سال 1372 پروانه بهره برداری در رابطه با تولید چراغ های روشنایی را کسب نمود و تولید خود را در سطح گسترده ای دنبال نمود این واحد تولیدی سپس در سال 1378 توانست پروانه بهره برداری تولید چراغهای کم مصرف را نیزاخذ نماید.
تولید سنتی و یکسان چراغ و از طرفی تقسیم بازار به صورت سنتی در بین تولید کنندگان موجود بازار صنایع روشنایی را دچار یکنوع یک نواختی نموده بود و شرکتهای مرتبط با این صنعت به نوعی به این وضع عادت نموده بودند .
مدیران صنایع روشنایی تولید نورازاواخرسال 1378 احساس نمودند که باید به گونه ای این چمبره یکنواختی راشکست و حرکتی نورادراین صنعت آغاز نمود وخواست و نیازواقعی مشتریان رادرکناراستفاده ازروش های تولیدجدید به شکلی مناسب پاسخ داد.
بدین لحاظ مدیران شرکت رئوس و اهداف کمی و کیفی را برای شرکت به تصویرکشیدند.
تولید محصولات با کیفیت مطابق خواست مشتریان
تولید محصولات مشابه محصولات روز اروپا
استفاده از روشهای تولید نوین و جایگزینی تکنولوژی های روز
گسترش شبکه نمایندگان فروش با عنایت به شهرستانهای فاقد نمایندگی
دریافت گواهینامه های کیفیت بین المللی
با توجه به اهداف از ابتدای سال1379 برنا مه ریزی جهت استقرار سیستم مدیریت کیفیت ISO 9001 انجام گردید و نیز واحد تحقیق و توسعه برای توسعه کمی و کیفی محصولات و طراحی محصولات جدید نیز راه اندازی گردید .
سیستم شستشو و رنگ آمیزی کاملاً به صورت اتوماتیک در آمد و آزمایشگاههای شیمی و فیزیک نور در محل کارخانه تجهیز گردید .
این واحد صنعتی در اواخر سال 1379 موفق به دریافت گواهینامه ISO 9001 برای اولین بار در صنایع روشنایی استان گردید و در سال 1380 نیز موفق به کسب گواهینامه تحقیق و توسعه (R&D) از وزارت صنایع شد وبا تکیه بر اصل بهبود مستمر در سالهای 2003 و 2004 مفتخر به دریافت جایزه بین المللی اعتبار تجاری اروپا از مؤسسه مدیران تجاری اروپا گردید .
تنوع تولیدات یکی دیگر از شاخصه های مورد توجه در این واحد صنعتی بوده که اکنون این تعدد محصولات از رقم حدود 20 محصول در سال 1378 به بیش از 300 محصول در سال 1384 رسیده است .
صنایع روشنایی تولید نوردرگامی بلند و سرنوشت ساز از سال 1380 اقدام به مشارکت در تأسیس و راه اندازی کارخانه تولیدی لامپ نمود که اینک این کارخانه لامپ سازی به مرحله تولید رسیده است و توانایی تولید میلیونها لامپ در سال و آنهم فقط درفاز اول خود دارد .
طرح توسعه کارخانه از سال 1383 به مرحله اجرا در آمده است که فضای سالنهای تولید و مونتاژ را 25 % افزایش داده است .
همچنین با خرید و نصب ماشین آلات از بهترین کمپانی های اروپائی سطح کیفی محصولات به سطح قابل قبولی افزایش یافته است .
چرخه عمر صنایع روشنایی تولید نور
مرحله تولد :
تولید محصولات پر مصرف و مورد نیاز بازار
توزیع سنتی محصولات در بین فروشندگان جزء
فعالیت حداکثری پرسنل
استفاده از روشهای تولید سنتی
سرمایه گذاری برای گسترش فعالیتهای شرکت
مرحله رشد :
عقد قرارداد با نمایندگان فروش در شهرستانها
گسترش فعالیت در مناطقی که تولید کنندگان دیگر حضور کمرنگ تری دارند
توجه به تبلیغات و حضور در نمایشگاه
تولید محصولات خاص و برای کاربردهای خاص
توسعه خط تولید
استفاده از حضور مهندسین در بدنه شرکت
مرحله بلوغ :
اخذ گواهینامه های بین الملی
تولید محصولات جدید و راه اندازی واحد طراحی محصول
راه اندازی واحد تحقیق و توسعه
واگذاری تولید بخشی از محصولات به پیمانکاران جهت افزایش پتانسیل تولیدی شرکت در جهت تولید محصولات جدید
مشارکت در راه اندازی کارخانه لامپ سازی
بررسی انواع تهدیدات ( 5 تهدید در رقابت ) و اثرات آن روی شرکت
1- تهدید ناشی از رقبای موجود :
در بازار صنایع روشنایی ترکیب فروش به صورت سنتی در بین چند تولید کننده مطرح تقسیم گردیده است و نیز در مورد هر محصول این ترکیب شکل خود را دارد .
بطور مثال در مورد چراغهای مهتابی یاچراغهای پارکی و یاچراغهای خیابانی هر کدام از تولید کنندگان سهم تقریباً مشخصی را به خود اختصاص داده اند که این مقدار بستگی به گستره جغرافیایی توزیع محصولات دارد از طرفی هر یک از تولید کنندگان به تولید یک یا چند محصول شهرت یافته اند ولی این بدان معنی نیست که در یای تولید و عرضه محصولات همیشه آرام ، یکنواخت و مطمئن می باشد . دیگر تولید کنندگان و یا همان رقبا برای یافتن مشتری جهت محصولات جدید و یا افزایش تولید خود دائم به دنبال یافتن مشتریان تازه و جذب مشتریان رقبا هستند پس باید ضمن دقت کافی بر روی فعالیت های رقبا از لحاظ عرضه محصولات جدید ، رفتار با نمایندگان فروش ، نوع تبلیغات و دیگر موارد ، تهدیدات ناشی از رقبای موجود را همیشه جدی گرفت .
2- تهدید ناشی از رقبای جدید :
تولید کنندگان جدید یکی پس از دیگری وارد عرصه تولید شده و نمی توان جلوی رشد این حرکت را گرفت بلکه باید از این تهدید به بهترین شکل گذر نمود یکی از راهکارهایی که صنایع روشنایی تولید نور به عنوان استراتژی در پیش گرفته تولید محصولاتیمی باشد که از لحاظ روش تولید دارای تکنولوژی و نیز پیچیدگی بوده و هرتولید کننده ای بویژه تولید کنندگان نوپا ، توان تولید آن محصول را به آسانی نداشته باشند و یا از طرفی در صورت تولید آن محصول امکان رقابت از لحاظ قیمت تمام شده را نداشته باشند ولی این تهدید همیشه وجود دارد که رقبای جدید الورود بخشی از بازار را به خود اختصاص می دهند و گاهاً با استفاده از نامها و محصولات مشابه ، مشتریان را به نحوی فریب داده و محصولات خود را جایگزین می نمایند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عمر بن الخطاب (رضی الله عنه)او عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن ریاح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی عدوی است که نسب او در کعب بن لؤی به رسول الله (صلی الله علیه و سلم) می رسد. 13 سال پس از عام الفیل متولد گردید؛ کنیه اش ابوحفص می باشد و از آنجا که بوسیله او اسلام در مکه آشکار و علنی شد و میان کفر و ایمان جدایی افتاد به فاروق ملقب گردید.عمربن الخطاب قبل از اسلامدر کودکی به سختی و خشونت زندگی عادت کرد. او در کودکی برای پدر و دائی هایش چوپانی می کرد. در جوانی به تجارت روی آورد و توانست در این راه موفق شود و دارای ثروت شود. در سفرهای تجاری اش به یمن و شام توانست معارف متعددی کسب کند. از آنجایی که از نظر خانوادگی دارای مکانت بالایی بود و همچنین دارای شخصیتی قوی و شجاعت بسیاری بود توانست در میان قریش جایگاه و مکانت بالایی کسب کند تا جایی که ابن سعد می گوید: «عمر بن الخطاب قبل از اسلام میان عرب در اختلافاتشان داوری می کرد» او دارای شخصیتی حکیم، شکیبا، شریف و دارای بلاغت و رسائی حجت بود و به همین سبب قریش او را به عنوان سفیر خود منصوب کرده بودند.ظهور اسلامطبیعت مخلص و باوفای عمر بن الخطاب باعث شده بود او در حد توان خود از قریش و مکه دفاع کند و در مقابل هر آنچه آن را باعث ضربه خوردن به قریش می دانست بایستد. برای همین در آغاز دعوت رسول الله (صلی الله علیه و سلم) از آنجایی که هنوز با این دعوت آشنایی نداشت و آن را باعث بی رونقی مکه و از بین رفتن مکانت و ارزش قریش می دانست به شدت در برابر آن مقاومت کرد تا جایی که او از شدیدترین افراد قریش در برابر کسانی بود که ایمان آورده بودند. عمربن الخطاب در جاهلیت زندگی کرده و کاملا با حقیقت آن آشنا بوده و به تمام آداب و سنن و ارزشهای آن آشنایی داشت و برای همین وقتی به اسلام وارد شد زیبایی آن را کاملا درک کرد و به تفاوت عظیم بین آن و عقیده گذشته خود پی برد ...اسلام آوردن عمربن الخطاب (رضی الله عنه)اولین شعاع نور ایمان هنگامی بر قلب عمر بن الخطاب تابید که مشاهده کرد زنان مسلمان به علت اذیت و مشقت هایی که از دست او متحمل شده اند سرزمین خود را ترک کرده و به حبشه مهاجرت می کنند. دیدن این صحنه قلب عمر بن الخطاب را به رحم آورد.ام عبدالله بنت حنـتمه ـ رضی الله عنها ـ می گوید: هنگامی که برای مهاجرت به حبشه آماده می شدیم، عمربن الخطاب ما را دید و به نزد من آمده گفت: دارید می روید ای ام عبدالله؟ گفتم: آری به الله سوگند در زمین خدا خارج خواهیم شد، شما ما را اذیت کردید و قهر و خشم خود را بر ما فرو آوردید، می رویم تا اینکه خداوند فرجی حاصل کند. عمر گفت: خدا به همراهتان. اینجا رقت قلبی از او دیدم که قبلا ندیده بودم. وقتی عامر بن ربیعه آمد داستان را برای او بازگو کردم. او گفت آیا به اسلام آوردن او امیدوار شده ای؟ گفتم: آری، گفت: او اسلام نخواهد آورد تا اینکه خر خطاب اسلام بیاورد! شاید ایمان آوردن عمر تا این اندازه برای ربیعه عجیب و غیر ممکن بود این قضیه در قلب عمر تاثیر گذاشت تا اینکه بالاخره پس از حادثه ای اسلام آورد:قریش تصمیم به قتل رسول الله گرفت و از میان آنها عمر بن الخطاب حاضر به این کار شد اما خداوند چیز دیگری برای او اراده کرده بود. به قول مولوی:شمشیر به کف عمــّـر، در قصد رسول آید در دام خدا افتـد، وز بخـت، نظـر یابدژ
عمر با شمشیر لخت در گرمای شدید به سوی منزل ارقم به راه افتاد. در راه به نعیم بن عبدالله النحام برخورد. نعیم به او گفت: به کجا می روی ای عمر؟ او قصدش را به نعیم گفت. نعیم او را از این قصد بازمی دارد. اما عمر دست بردار نبود اینجا بود که نعیم برای آنکه او را از این کار بازدارد به او گفت: خواهر و داماد خودت مسلمان شده اند و تو را در گمراهی ات ترک کرده اند.با شنیدن این خبر، عمربن الخطاب به خانه خواهرش می رود تا او و دامادش را تنبیه کند. در این هنگام آنها در حال قرائت سوره «طه» بودند. وقتی عمر وارد شد خواهرش شر را در چهره او دید. عمر گفت: این صدای چه بود؟ آنها گفتند داشتیم صحبت می کردیم. عمر گفت: یا اینگه گمراه شده اید؟ دامادش به او گفت: اگر حق در غیر دین تو باشد چه ای عمر؟ عمر با او درگیر شد و او را بر زمین انداخت و بر سینه اش نشست. خواهرش به کمک شوهرش شتافت و خواست عمر را از او دور کند که عمر ضربه ای بر صورتش زد که خون از صورت خواهرش جاری شد. خواهرش که خشمگین شده بود به عمر گفت: ای دشمن خدا آیا برای اینکه خداوند را به یگانگی می پرستم مرا می زنی؟ هر کاری می خواهی بکن، اشهد أن لا إله إلا الله و اشهد أن محمدا رسول الله ما علی رغم مخالفت تو مسلمان شده ایم.عمر با شنیدن این سخنان پشیمان شد و از روی سینه دامادش برخواست و گفت: این صحیفه را که داشتید می خواندید بدهید به من تا بخوانم. اما خواهرش امتناع کرد و گفت تو نجس هستی و باید غسل کنی. عمر این کار را کرد و خواهرش آیات سوره طه را به او داد. قرائت سوره طه تاثیر عظیمی بر روی او بر جای گذاشت تا اینکه به خواهرش گفت: شایسته است هرکه این سخنان را گفته به تنهایی پرستیده شود، مرا به سوی محمد راهنمایی کنید.پس از آن عمربن الخطاب به نزد رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در خانه ارقم بن ابی الارقم رفته و در آنجا اسلام آورد. اسلام او در ماه ذی الحجه سال ششم نبوت (6 سال پس از نبوت رسول الله) بود. وی در آن هنگام 27 سال داشت. او سه روز بعد از حمزه بن عبدالمطلب اسلام آورد.با اسلام عمر وضعیت مسلمانان تغییر یافت...
تاثیر اسلام عمربن الخطاب (رضی الله عنه)با اسلام حمزه بن عبدالمطلب (رضی الله عنه) و عمربن الخطاب (رضی الله عنه) موقعیت مسلمانان بهبود یافت و مشرکین نـتوانستند مانند گذشته به رسول الله (صلی الله علیه و سلم) آزار برسانند. عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه) می گوید: از هنگامی که عمر (رضی الله عنه) اسلام آورد ما عزت یافتیم. تا قبل از آن نمی توانستیم در کنار کعبه طواف کنیم و نماز بگزاریم اما پس از اسلام او این امکان را یافتیم.صهیب بن سنان (رضی الله عنه) می گوید: هنگامی که عمر اسلام آورد، اسلام آشکار شد و بطور علنی دعوت به آن آغاز گردید و ما توانستیم به دور کعبه حلقه زده و جلسه بگیریم...فردوسی در شاهنامه می سراید: عـمـر کـرد اسـلام را آشــکـــار بیـاراسـت گیـتی چــو بـاغ بهــارتعداد مسلمانان در آن هنگام در حدود 40 مرد و 11 زن بود.
هجرت عمربن الخطاب (رضی الله عنه)هجرت عمربن الخطاب برخلاف دیگران کاملا علنی بود. عبدالله بن عباس می گوید: علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) به من گفت: هیچ یک از مهاجرین نبود مگر اینکه مخفیانه هجرت کرد، مگر عمر بن خطاب که وقتی قصد هجرت نمود شمشیرش را بر گردن آویخت و کمان برگرفت ... و بسوی کعبه به راه افتاد، در آن هنگام قریشیان آنجا بودند،پس هفت بار کعبه را طواف نمود و آنگاه روبه قریش کرده و گفت: هرآنکه می خواهد مادرش در عزایش بنشیند یا اینکه زنش بیوه و فرزندانش یتیم شوند مرا در پشت این دره ملاقات کند. علی (رضی الله عنه) می گوید: هیچ کس او را دنبال نکرد مگر گروهی از مستضعفین که وی آنها را ارشاد کرد و به راهش ادامه داد.هجرت او قبل از هجرت رسول الله (صلی الله علیه و سلم) بود عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در میادین جهادعلما بر این اتفاق نظر دارند که عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در غزوه بدر و احد و تمام غزوات و نبردها به همراه رسول الله (صلی الله علیه و سلم) بوده و در هیچ غزوه ای غائب نبوده است.او در جنگ بدر دائی اش عاص بن هشام را به قتل رساند و اینچنین ثابت کرد که رابطه خونی نباید مانعی در برابر عقیده و جهاد باشد.در غزوه احد (پس از آنکه تعداد زیادی از مسلمانان شهید شدند)در پایان جنگ ابوسفیان رو بسوی مسلمانان گفت: امروز مساوی شدیم، بدر در برابر احد، عمر بن الخطاب در جوابش گفت: «هرگز مساوی نیستیم، کشته شدگان ما در بهشتند و کشته شدگان شما در آتش» آنگاه ابوسفیان از او پرسید: آیا محمد را کشته ایم؟ عمر (رضی الله عنه) در پاسخش گفت: هرگز! او زنده است و اکنون سخن تو را می شنود. ابوسفیان گفت: تو نزد من از ابن قمئه راستگوتر هستی (ابن قمئه به دروغ ادعا کرده بود رسول الله (صلی الله علیه و سلم) را کشته است)در غزوه حنین در شروع نبرد مسلمانان که جمع زیادی از آنان تازه اسلام آورده بودند (این غزوه پس از فتح مکه روی داد) عده ای از آنان به جمع زیاد خود مغرور شده و گفتند :«امروز دیگر به خاطر کمی تعدادمان مغلوب نخواهیم شد» اما از سوی دشمن غافلگیر شدند و شکست خورده عقب نشینی کردند تنها عده کمی از اصحاب پیامبر از جمله ابوبکر و عمر و علی بن ابی طالب و عباس بن عبدالمطلب و فضل بن عباس و ابوسفیان بن حارث و پسرش و ربیعه بن حارث و عده کم دیگری دور رسول الله (صلی الله علیه و سلم) باقی ماندند که خداوند مسلمانان را در آن جنگ پس از آنکه شکست خورده بودند پیروزی بخشید و مهاجرین و انصار و یاران نخستین پیامبر توانستند با نیروی ایمان خود بر دشمن پیروز شوند.در سال 9 هجری وقتی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) از آمادگی ارتش روم برای حمله به شمال عربستان اطلاع می بابد فرمان بسیج عمومی اعلام می کند. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) لشکر ارسالی به تبوک را به علت گرمی هوا و دوری راه «جیش العسره» (لشکر سختی)نام گذاشت. ضمنا رسول الله (صلی الله علیه و سلم) برای تجهیز این لشکر فرمان جهاد مالی صادر کرد و همه مسلمانان برای تجهیز این لشکر مبالغ زیادی در حد وسعت مالی خود انفاق کردند که عمربن الخطاب (رضی الله عنه) نصف تمام ثروتش را بخشید! این تنها نمونه هایی از حضور امیرالمومنین عمربن الخطاب (رضی الله عنه) در میادین جهاد است که نمی توان در این مجال اندک به همه رشادت های این صحابی دلیر اشاره کرد.اهمیت احادیث عمربن الخطاب (رضی الله عنه)عمربن الخطاب (رضی الله عنه) بر ملازمت و همراهی رسول الله بسیار حریص و پایبند بود بطوری که همیشه در مجالس و مواعظ پیامبر حاضر بوده و تا پایان مجلس جای خود را ترک نمی کرد. هنگامی که در سالهای اول پس از هجرت کاروانی در هنگام خطبه پیامبر به مدینه رسید و جمعی از حاضران برای خرید از کاروان خطبه را رها کرده و پیامبر را با عده کمی از یارانش تنها گذاشتند عمربن الخطاب جزو عده کمی بود که خطبه پیامبر را ترک نکرد. در مورد این قضیه آیات پایانی سوره جمعه نازل شد.به علت این شوق و علاقه، احادیث زیادی از طریق ایشان به ما رسیده است که تعداد کل این احادیث 539 حدیث می باشد و گفته شده 537 حدیث که امام بخاری (بخارایی) 34 حدیث و امام مسلم نیشابوری 21 حدیث از ایشان روایت نموده اند که از این تعداد 26 حدیث متفق علیه می باشند(یعنی بخاری و مسلم هر دو روایت نموده اند) و بقیه این احادیث در دیگر کتب حدیث می باشند.احادیث روایت شده بوسیله عمر فاروق (رضی الله عنه) دارای ارزش علمی و عقیدتی بسیاری هستند از جمله حدیث معروف «إنما الأعمال بالنیات» (همانا اعمال به نیت ها بستگی دارند) که امام بخاری آن را به عنوان اولین حدیث صحیح بخاری قرار داده است و همچنین حدیث جبرئیل که در آن، اسلام ، ایمان و احسان و مسائل اساسی دیگری شرح داده شده است. امام نووی این حدیث را پس از حدیث «إنما الأعمال بالنیات» در کتاب «اربعین» خود قرار داده است. احادیث مهم دیگری نیز توسط ایشان روایت شده که می توان به کتب حدیث مراجعه کرد.عمربن الخطاب (رضی الله عنه) اولین امیرالمؤمنین پس از وفات خلیفه اول مسلمین ابی بکر صدیق (رضی الله عنه)، عمربن الخطاب (رضی الله عنه) به مقام خلافت رسید. از دیدگاه اهل سنت عمربن الخطاب (رضی الله عنه) دومین خلیفه از پنج خلیفه راشد می باشد (ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن) او اولین کسی بود که لقب امیرالمومنین یافت. (ابوبکر صدیق از سوی مسلمانان خلیفه رسول الله نامیده می شد).دوران خلافت امیرالمومنین به اعتراف مورخین پرشکوهترین دوران حکومت اسلامی در تمام تاریخ می باشد. توسعه خلافت اسلامی از جزیره العرب بسوی سرزمین پارس (ایران) تا سرزمین هند و شام (به همراه فلسطین)و مصر و لیبی (بخش بزرگی از شمال آفریقا) باعث شد در عرض مدت کمی سرزمین بزرگی به دست مسلمانان بیافتد. به روایت تاریخ مسلمین با اخلاق و ایمان خود به همراه فتح سرزمینها، قلبها را نیز فتح می کردند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 135
رشد و تکامل حرکتی در طول عمر کاتلین. م. هیوود
کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دورهی کودکی و تا پایان عمر جایز میدانیم.
مهارتهای حرکتی بهطور معمول در اواخر دورهی نوجوانی و در دورهی جوانی کامل میشوند.
واژهشناسی در رشد حرکتی
1) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.
منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر میشوند نه اینکه یک بخش تازه به پا اضافه شود.
موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود. دورهی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین 22-19 سالگی است.
2) رشد (development): واژهی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود. یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.
رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیدهی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارتها که همراه با فرارسیدن پیری صورت میگیرد پیشرفت میکند. این فرآیند تنها به دورهی نمو جنسی محدود نمیشود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.
3) بالیدگی (maturation): این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یافته اندام یا پیشرفت یک سیستم در بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی میشود که در واقع حالت بهینه یکپارچهشدن سیستمهای مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولیدمثل است.
پیرشدن یا فرآیند افزایش سن: واژهی پیرشدن علیرغم سن تقویمی بر فرآیند نمو در پیری دلالت میکند. به طور اخص پیرشدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم ملکولی، یافتهای و ارگانیزمی ارجاع میدهد.
غیر از وقایعی مانند تولد و آغاز دورهی ماهیانه، دورههای سنی از یکدیگر جدا نیستند و این نشانهای از ماهیت دائمی بودن رشد و نمو و بالیدگی است.
سنین تقویمی برای دورههای مختلف رشد:
دورهی رشد سن تقریبی
پیش از تولد
رویانی 8-2 هفتگی
جنینی 8 هفتگی تا تولد
نوزادی تولد تا 4 هفتگی
طفولیت تولد تا 1 سالگی
کودکی
کودکی اولیه (پیش دبستانی) 6-1 سالگی
کودکی ثانویه (پیش نوجوانی) 10-6 سالگی
نوجوانی
دختران 8 یا 10 تا 18 سالگی
پسران 10 یا 12 تا 20 سالگی
بزرگسالی
جوانی 40-18 سالگی
میانسالی 60-40 سالگی
سالمندی 60 سالگی به بالا
ملاکهای مرحله از دیدگاه پیاژه:
1) خصلت اصلی مرحله تغییر کیفی است یعنی اینکه آن مرحله شامل رفتار تازهای شود که در مرحلهی قبل مشاهده نمیشد. (مثلاً کودکی که قبلاً نمیتوانست با دو پا بپرد الان این عمل را انجام میدهد)
2) مراحل بعدی نتیجهی پیوستگی و همجوشی مراحل قبلی است. خصلتی که به آن یکپارچگی مرتبهای گویند. (مثلاً کودک از پرش با یک پا به پرش با دوپا پیشرفت میکند و هر مرحله روی مرحلهی قبل بنا میشود)
3) در هر مرحله رفتار به طور تدریجی ظاهر میشود و با رفتار مرحلهی قبل از طریق فرآیند تحکیم ترکیب میشود (مثلاً موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای را یاد میگیرد این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتابکننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمیدارد انجام میدهد)
4) کودک رفتار مرحلهی قبل را دوبارهکاری میکند بهطوریکه پس از مدتی برگشت به مرحلهی قبلی غیرممکن میشود.
5) مراحل دورههای انتقالی هستند یعنی اینکه از یک مرحله به مرحلهی دیگر منجر میشوند لذا تنظیم وجود آنها عملی نیست. (از مرحلهی 1 به 2 و از 1 به 3 نه از 1 به 3 و دوباره به 2)
6) کلیهی افراد باید از طریق مراحل مشابه پیشرفت کنند و مراحل را نمیتوان به صورت جهشی گذراند.
7) حرکت به طرف مرحلهی تازه با عدم تعادل بین ساختارهای ذهنی کودک و محیط تحریک میشود این فرآیند تعادل در پایان هر مرحله به طور نسبی پایدار است لیکن در دورهی انتقال بین مراحل، ناپایدار میگردد. کودکان در پایان هر مرحله رفتار همسانی را نشان میدهند. لیکن هنگام انتقال به مرحلهی بعدی ممکن است رفتار ناهمسانی را به نمایش بگذارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
وقایع دوران خلافت عمر
در این دوران حوادث و وقایعی اتفاق افتاد که اهم آنها در ذیل فهرست میشوند.
1 ـ فتوحات که عمر را در کل دوران خلافتش به خود مشغول کرد و ما در عنوان جداگانهای بدان میپردازیم.
2 ـ ایجاد دیوان: یکی از مهمترین اقدامات اداری در دوره خلیفه دوم، ایجاد دیوان در سال 51 بود، زمانی که غنائم و درآمدهای دولت زیاد شده و راه مصرفی برای آنها وجود نداشت، صحبت از تقسیم آنها میان مردم شد.برخی اعتراض کردند که تقسیم این پولها مردم را تنبل میکند.اما عمر گفت چارهای جز این ندارد، چون فیء زیاد شده و راه مصرفی ندارد.تشکیل دیوان برای کنترل درآمدها، دخل و خرج دولت، شمارش لشکر و معین ساختن حقوق آنان از خمس غنایم و سایر درآمدهایی بود که به دولت میرسید.اصل دیوان از ایرانیان بود و دستگاه خلافت با استفاده از خود ایرانیها و نیز خط و زبان پهلوی آن را به راه انداخت.این خط و زبان تا زمان عبد الملک بن مروان، زبان رسمی دیوان بود و پس از آن عربی شد.
در دیوان نام قبایل و افراد نوشته شده و بر حسب موقعیت قبیلهای حقوقی به آنها تعلق میگرفت.این حقوق معمولا از خمس غنایم جنگ ـ که سهم دولت بود ـ و سایر درآمدهای عمومی مانند جزیه و ...پرداخت میشد.ایجاد چنین روشی برای مراقبت از مسایل مالی، به احتمال برگرفته از تجربههایی بود که در ایران و شام در کار بوده است.
در این دیوان، سپاهی عرب بر سپاهی عجم، عرب قحطان بر عرب عدنان، عرب مضر برعرب ربیعه، قریش بر غیرقریش وبنی هاشم بر بنی امیه تقدم داشت وحقوق گروه اول بیش از حقوق گروه دوم بود. تاریخنویسان معروفی مانند ابن اثیر ویعقوبی وجرجی زیدان، در تاریخهای خود نمونه ای از ارقام متفاوت مقرریهای سپاهیان وکارمندان دولت اسلامی را ذکر کردهاند. (1) اختلاف ارقام حقوق بهت آور است.حقوق عباس بن عبد المطلب، سرمایه دار معروف، در سال 12000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی مصری در سال از 300 درهم تجاوز نمیکرد. حقوق سالانه هر یک از زنان رسول خدا 6000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی یمنی در سال به 400 درهم نمیرسید. حقوق سالانه معاویه وپدر او ابوسفیان در سال 5000 درهم بود، در حالی که حقوق یک فرد عادی مکی که مهاجرت نکرده بود 600 درهم بود.
خلیفه، با این عمل، تبعیض نژادی را که از جانب قرآن وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محکوم شده بود، بار دیگر احیا نمود وجامعه اسلامی را دچار اختلاف طبقاتی ناصحیح کرد .
چیزی نگذشت که در جامعه اسلامی شکاف هولناکی بروز کرد وزر اندوزان ودنیا پرستان، در تحت حمایت خلیفه، به گرد آوری سیم وزر پرداختند واستثمار کارگران وزحمتکشان آغاز شد .
با اینکه خلیفه وقت اموال گروهی از فرمانداران ودنیا پرستان، مانند سعد وقاص، عمرو عاص، ابو هریره و... را مصادره کرد وپیوسته میکوشید که فاصله طبقاتی بیش از حد گسترش پیدا نکند، ولی متأسفانه چون از نخست نظرات واقدامات اقتصادی او غلط وبر اساس برتریهای بی وجه استوار بود، مصادره اموال سودی نبخشید وکاری از پیش نبرد وکار را برای زمامدار آینده، که روحا نژادپرست بود، سهلتر کرد ودست او را در تبعیض بیشتر باز گذاشت.
زراندوزان جامعه آن روز، بر اثر بالا رفتن قدرت خرید، بردگان را میخریدند، وآنان را به کار وا میداشتند ومجبور میکردند که هم زندگی خود را اداره کنند وهم روزانه یا ماهانه مبلغی به اربابان خود بپردازند.وبیچاره برده، از بام تا شام میدوید وجانش به لب میآمد تا مقرری مالک خود را بپردازد.
ثبت نام افراد در دیوان بر دو پایه بود: یکی نسب قبیلهای افراد، و دیگر پیشینه آنان در زمان اسلام آوردن و شرکت در جنگهای صدر اسلام.بدین ترتیب نوعی تفاوت و گاه تبعیض میان مردم اعمال میشد.سیاست مزبور تا پایان دوره خلافت خلیفه سوم اجرا میشد.اما در دوره خلافت امام علی ـ ع ـ اموال مزبور به طور مساوی میان افراد تمامی قبایل بدون ملاحظه سوابق، نوع قبیله و حتی عرب و غیر عرب تقسیم شد.گفتهاند که خلیفه دوم نیز در لحظههای پایانی زندگی گفته بود، اگر زنده بماند، سیاست تساوی را پیشه خواهد گرفت.پیش از او ابوبکر نیز اموال مزبور را به صورت مساوی تقسیم میکرد.
البته در اینجا بیمناسبت نیست که از سازمان مالی آن دوره مطلع گردیم:
از نظر مالی چند منبع درآمد برای مسلمانان وجود داشت:
در درجه اول زکات به عنوان یک منبع رسمی مالیات اسلامی بود که اجرای آن از سال نهم هجری آغاز شد.این زکات، مربوط به برخی از اموال مردم بود که در شرایطی و به طور سالانه گرفته میشد.بیشتر اموالی که زکات شامل آنها میشد، عبارت از شتر، اسب، گاو و گوسفند و...بود .موارد مصرف زکات در قرآن مشخص شده بود.عمومیترین مصرف آن، زدودن فقر و فاقه از میان مردم، انجام کارهای خیر و فی سبیل الله بود.
منبع دیگر درآمد غنایم جنگی بود.این غنایم به پنج قسمت تقسیم میشد، چهار قسمت آن سهم جنگجویان و یک پنجم نصیب حکومت میشد.توسعه فتوحات، منجر به فراوانی غنایم شد.سهم حکومت در خزانه جمع میشد و همراه درآمدهای دیگر میان مردم تقسیم میگردید.این تقسیم در زمان عمر بر اساس دیوانی عملی گردید که پیشتر به آن اشاره کردیم.در درجه نخست، کسانی بیشتر میگرفتند که به پیامبر ـ ص ـ نزدیکتر بودند.عایشه دوازده هزار درهم در سال میگرفت و این بالاترین مبلغ بود.پس از آن از بنی هاشم و دیگران، سپس مهاجران و بعد انصار و همین طور زنان و موالی و غیره که سالانه دویست درهم میگرفتند.
اموال مزبور به اندازهای فراوان بود که حکومت، مصرفی جز قسمت میان مردم برای آن نمیشناخت .با همه ملاحظاتی که در سالهای نخست برای رعایت عدالت میشد، تفاوتهایی که به برخی از آنها اشاره کردیم، وجود داشت.با کمال تأسف در دوره خلیفه سوم این تبعیضها بیشتر شد و کسانی که باید از آنان به عنوان اشراف قریش یاد کرد، سهم بیشتری بردند.عنایت خلیفه و بذل و بخششها عامل عمده این توزیع ناروا بود.
درآمد دیگر از زمینهایی بود که طی فتوحات به دست مسلمانان افتاده بود.خلیفه دوم تصمیم گرفت تا زمینها را دردست صاحبان اصلی آن نگاه دارد و آنان بخشی از درآمد آن را به عنوان خراج به دولت تحویل دهند.این امر، علاوه بر جلب رضایت مردم، درآمد ثابتی را برای دولت به همراه داشت.به علاوه، سپردن آنها به دست جنگجویان با توجه به مشکلات فراوان آن ـ که یکی از آنها ناآشنایی اعراب با زراعت بود ـ به هیچ روی به مصلحت دولت نبود.زمینها در دست مسلمانان و اهل ذمه بود و همه آنها به تناسب مساحت زمینی که دراختیار داشتند، خراج میپرداختند.
جزیه یکی دیگر از منابع مالی دولت اسلامی بود که از اهل کتاب گرفته میشد.اهل کتاب شامل نصارا، یهود، و زرتشتیانی بود که در سایه حکومت اسلامی زندگی کرده به جای زکات که مسلمانان پرداخت میکردند، جزیه میدادند.این مالیات به طور سرانه ـ یعنی تعداد افراد، گرفته شده و در زمانها و مکانها، مقداری که گرفته میشد، متفاوت بود.از ثروتمندان چهار دینار در سال، از طبقاتمتوسط دو دینار و از طبقات پایین یک دینار به طور نقد و یک جا دریافت میشد.
عشریه یا ده یک، مالیات دیگری بود که از تجار غیر مسلمان که وارد کشور اسلامی میشدند، گرفته میشد.زمانی که خلیفه دوم شنید کفار از تجار مسلمان چنین مالیاتی دریافت میکنند، دستور داد تا از مال التجاره آنان ده یک اخذ شود.گفته شده که کفار برخی از مناطق خود پیشنهاد تجارت در بلاد مسلمین را با پرداخت ده یک داشتهاند و این امر کم کم به صورت مالیات رسمی برای دولت اسلامی درآمد.
در دوره خلفای نخست، به جز سالهای کوتاهی از خلافت خلیفه سوم، نظارت مالی شدیدی بر اموال بیت المال وجود داشت و از حیف و میل شدن آن به شدت جلوگیری میشد.تنها باید گفت سیاست موجود در دیوان که میان سابقهداران دیگران و نیز مهاجر و انصار با سایر قبایل، تفاوتهایی گذاشته میشد، اثرات نامطلوبی را بر دورهها و رخدادهای بعدی گذاشت.
3 ـ از کارهایی که در زمان عمر توسط او انجام شد، جلوگیری از خروج اصحاب پیامبر (ص) از مدینه بود.
از مهمترین مسائل در مورد انتخاب خلیفه، عدم استفاده از بزرگان اصحاب پیامبر (ص) است .یکبار وقتی از او علت اینکار پرسیده شد گفت: نمیخواهم آنها را به کار و عمل آلوده سازم، (2) چنانچه وقتی پرسیدند که چرا «ابی بن کعب» را بر سر کار نمینهد گفت نمیخواهد او را بکار آلوده سازد. (3) از او پرسیدند که چرا از اهل بدر در جریان امور بهره نمیگیرد؟ پاسخ او همان عدم آلوده نمودن آنها به کار بوده است. (4) ابن اثیر نیز عدم استفاده از آنها در امور ولایات را اشاره میکند، (5) اما آنچه شعبی یکی از تابعین معروف توضیح میدهد چیزدیگری است، او میگوید: عمر قصد داشت تا از خروج صحابهئی که خود وزنههای مهمی بودند و امکان داشت اگر خارج از مدینه بروند محور مستقلی شوند، جلوگیری کند.عمر فتنه آنها را میدانست و لذا آنها را در مدینه محصور کرده بدانها گفت بدترین چیزی که من از آن هراس دارم انتشار شما در شهرهاست. (6)
هنگامی که «زبیر بن العوام» از او خواست تا برای جنگ بیرون رود عمر بدو گفت: من نمیگذارم اصحاب محمد (ص) در میان مردم متفرق شده و آنها را به ضلالت بکشند. (7) وقتی از او پرسیده شد که چرا امثال یزید بن ابو سفیان، معاویه، سعید بن العاص و فلان و فلان از طلقاء و فرزندان آنها را بر سر کار مینهی، اما عباس، زبیر و طلحه را بر کنار نهادهئی، عمر گفت اگر اینان در بلاد پراکنده شوند ایجاد فساد میکنند. (8)
حسن بصری نیز در علت جلوگیری از خروج مهاجرین از قریش از مدینه جز با اجازه گرفتن و تعیین مدت معین برای بیرون از مدینه بودن، میگوید: این بدان جهت بوده که عمر نسبت به آنان بدگمان بوده که مبادا فسادی بر پا کنند (9) احمد امین مصری میگوید چون مدینه اهمیت داشته عمر از خروج آنها ممانعت کرده، (10) اما این یکنوع تحریف قضایای تاریخی است.
4 ـ مشاطره اموال:
ابن سعد میگوید: عمر هر کس را به ولایتی میفرستاد اموال او را مینوشت و پس از بازگشت هر چه داشت دو نیمه میکرده نیمی را برای بیت المال برمیداشت و نیمی را به او پس میداد (این مشاطره اموال است) ابن سعد میافزاید عمر بعضی از اصحاب پیامبر (ص) همچون، سعد بن ابی وقاص ابو هریره، عمر بن العاص، معاویه و...را سر کار مینهاد اما کسانی را که از آنها برتر بودند همچون عثمان، علی (ع)، طلحه، زبیر، ابن عوف، و...را رها میکرد چرا که آن افراد قوت بر کار داشتند و نسبت به امور بیناتر بودند (11) ؟ ؟ این مشاطره اموال در حقیقت به معنای آنست که والی اموالی را که از بیت المال بوده دزدیده است و باید از او پس گرفت: عمرو بن العاص از جمله کسانی است که اموال او مشاطره شده است (12) ، خلیفه شنید که عامل او در شهر حمص خانههائی ساخته و در بانی نیز بر آن نهاده کس را بفرستاد تا درب خانه او آتش زنند و باز پس از چندی او را بکارش گمارد (13) خلیفه شخصی را به بادیهای فرستاد تا هر کس قرآن نمیخواند او را تأدیب کند او نیز شخصی را آنقدر کتک زد تا مرد (14) در حقیقت این قوت اوست؟ ؟ و اموال ابو هریره را که والی در بحرین بود مشاطره کرده و او را متهم به دزدی از بیت المال نمود (15).
همچنین اموال «ابو موسی اشعری» و «حارث بن کعب» نیز مورد مشاطره قرار گرفته است «عتبه بن ابو سفیان» که مسئول جمع آوری زکات در طائف بود اموالش مورد مشاطره قرار گرفت (16). «ابو بکرة» نیز از جمله والیان خلیفه بود وقتی عمر اموال او را مشاطره میکرد ابو بکرة میگفت اگر همه این مال از آن خداست چرا همه را نمیگیری و اگر از ماست پس چرا آنرا میگیری (17).
عین همین اعتراض نیز از علی (ع) در مورد عمر نقل گردیده و اضافه شده که تعجب از آنجاست که خلیفه آنها را باز بر سر کارهای اولیه میفرستد، وقتی والی خلیفه از یمن برگشت و لباسی زیبا بر تن داشت عمر گفت تا لباس او را در آوردند و باز او را به محل کارش اعزام داشت (18).
ابو هریره بعدها وقتی باز برای کار مورد پیشنهاد قرار میگرفت گفت که نمیرود چرا که آبرویش ریخته شده اموالش گرفته شده و بر پشت او نیز زده شده است (19) از جمله کسانی که اموالشان مشاطره شد سعد بن ابی وقاص است (20) همان کسی که مردم کوفه نیز از او نزد عمر شکایت کرده و گفتند که نیکو نماز نمیخواند (21) بلاذری اسامی کسانی که اموالشان مورد مشاطره قرار گرفته ذکر کرده است! ابو بکره، نفیع بن الحرث، نافع بن الحرث، جز بن معاویه، بشر بن المحتفر که درجندیشاپور بوده خالد بن حرث که بر بیت المال اصبهان بوده، قیس بن عاصم، سمرة بن جندب که بر بازار اهواز بود همان بن عدی، مجاشع بن مسعود، که بر زمین بصره و صدقات آن بوده، شبل بن معبد که مأمور رسیدگی به غنائم بوده و ابو مریم بن محرش که در رامهرمز بوده است (22) این مشاطره هیچ مفهومی جز اینکه اینان در نظر خلیفه دزد بیت المال بودهاند ندارد.
5 ـ متعه در زمان عمر تحریم شد.
گفتاری از دکتر تیجانی سماوی پیرامون متعه و اینکه متعه در زمان عمر تحریم شد:
نکاح متعه یا ازدواج موقت مدتدار، مانند ازدواج دائمی، منعقد نمیشود مگر با عقدی که مشتمل بر قبول و ایجاب است به این معنی که زن به مرد بگوید: خودم را در ازدواج تو درآوردم با مهریهای که مقدارش این قدر و این مقدار است و به فلان مدت، سپس مرد بگوید: قبول کردم یا رضایت دادم.
این ازدواج را شرایط و احکامی است که در کتابهای فقهی امامیه وارد شده است، مانند لزوم تعیین مهر و مدت که به هر چه دو طرف رضایت دهند، صحیح است، و حرام بودن این نوع ازدواج با محارم همچنانکه در ازدواج دائم نیز چنین است.وعده نگه داشتن زن صیغهای پس از تمام شدن مدت به اندازه دیدن دو حیض و یا گذشتن چهار ماه و ده روز در حال وفات همسر میباشد .
و بر دو طرف متعه هیچ ارث و نفقهای نیست، پس نه زن از مرد ارث میبرد و نه مرد از زن و اما فرزندی که از ازدواج متعه بدست میآید، مانند فرزند ازدواج دائم است چه در حقوق و میراث و نفقه و چه در تمام حقوق مادی و معنوی، و ملحق به پدرش است.
این حکم متعه است با شرایط و حدودش، و خود میبینی که هیچ ارتباطی با زنا ندارد چنانکه برخی از جنجال برانگیزانمیپندارند.و اهل سنت نیز مانند برادرانشان از شیعیان متفق القولاند بر تشریع این ازدواج از سوی خداوند متعال که در سوره نساء ـ آیه 24 آمده است :
«فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة، ان الله کان علیما حکیما» .
پس چنانکه شما از آنها بهرهمند شدید (متعه کنید) مهر معین که مزد آنها است واجب است به آنها بپردازید، و باکی نیست بر شما که پس از تعیین مهر به چیزی رضایت دهید و همانا خدا دانا و آگاه است.
و همه قبول دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متعه را جایز دانسته و اجازه دادند و اصحاب در دوران حضرت، تمتع کردند.ولی اختلافشان در این است که آیا این حکم نسخ شده یا نشده است.اهل سنت معتقدند که نسخ شده و حرام شده در حالی که قبلا حلال بوده است، و نسخ در سنت رخ داده است، نه در قرآن ولی شیعیان معتقدند که این حکم نسخ نشده و تا روز قیامت، حلال است.
بنابراین، بحث فقط مربوط میشود به نسخ شدن یا نشدن آن.و با بررسی کردن سخنان هر دو گروه، حق برای خواننده روشن میشود و بیگمان هر جا حق باشد، بدون هیچ تعصب و عاطفهای، از آن پیروی خواهد شد.
دلیل شیعیان که معتقدند این حکم نسخ نشده و تا قیامت پا بر جا است این است که میگویند : برای ما ثابت نشده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی کرده باشد و ائمه ما که از عترت طاهره پیامبرند نیز قائل به حلال بودن آن هستند، و اگر نسخی ازسوی پیامبر صورت گرفته بود، قطعا ائمه اهل بیت و در رأس آنان حضرت علی آن را میدانستند چرا که اهل بیت از آنچه در درون بیت میگذرد آگاهتر از دیگراناند.ولی آنچه نزد ما ثابت شده این است که خلیفه دوم عمر بن خطاب آن را نهی کرد و به اجتهاد خودش که علمای اهل سنت نیز بر آن شهادت میدهند، تحریم نمود.و ما بهر حال حکم خدا و رسولش را به خاطر رأی و نظر شخصی و اجتهاد عمر، رها نمیکنیم و تغییر نمیدهیم.این است خلاصه سخنان شیعیان در مورد حلال بودن متعه.و این سخن بحقی است زیرا تمام مسلمانان مأمور به پیروی از احکام خدا و رسولش هستند و هر که خلاف خدا و رسولش حکم کرد، هر قدر هم درجهاش بالا باشد، مردود است زیرا در اجتهادش مخالفت صریح با نصوص قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نموده است.
اما اهل سنت و جماعت معتقدند که متعه حلال بوده و قرآن آن را تأیید کرده و پیامبر به آن اجازه داده و اصحاب هم انجام دادهاند ولی پس از این، نسخ شده و در نسخ کنندهاش اختلاف دارند.
برخی میگویند که پیامبر پیش از وفاتش آن را نسخ کرد و برخی معتقدند که عمر بن خطاب آن را تحریم نمود و میگویند که: سخن او حجت است زیرا پیامبر فرمود: «بر شما باد به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من...» .
آنان که متعه را تحریم میکنند به این دلیل که عمر آن را حرام کرده و کار او لازم الاجرا است، ما با اینها بحثی نداریم زیرا فقط از راه تعصب چنین میگویند وگرنه چطور میشود مسلمانی سخن خدا و رسولش را رها کند و با آنها مخالفت نماید و دنبالهروی ازانسانی کند که اشتباهش زیاد است.تازه این نوع اجتهاد در موردی ممکن است پذیرفته شود که سخن صریحی از کتاب و سنت نباشد، ولی اگر نصی و سخن صریحی بود، هیچ کس حق انتخاب از پیش خود ندارد «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم، و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا» (23).هیچ مرد مؤمن و هیچ زن مؤمنهای در کاری که خدا و رسولش حکم کردهاند را اراده و اختیاری نیست و هر کس مخالفت کند، به گمراهی سختی افتاده است.
و هر که این اصل را قبول ندارد، لازم است که در معلومات خود تجدید نظر کند و مفاهیم شرع را فرا گیرد و قرآن و سنت را بیاموزد چرا که قرآن در همین آیهای که گذشت و در آیات زیاد دیگری اعلام کفر و گمراهی کسی که به قرآن و سنت تمسک نجوید کرده است.
و اما دلیل از سنت نبوی، این هم بسیار است.و به این سخن پیامبر اکرم بسنده میکنیم که فرمود: «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة» ـ حلال محمد (ص) حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت.
به آنان که میخواهند ما را قانع کنند به اینکه کارهای خلفای راشدین و اجتهادهای آنان برای ما لازم الاجراء است میگوئیم:
«أتحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم و لنا أعمالنا و لکم أعمالکم و نحن له مخلصون» (24).
شما با ما در مورد خداوند جدال و بحث میکنید، حال آنکه او پروردگارما و پروردگار شما است و ما مسئول اعمال خود و شما مسئول اعمال خویشتن هستید و ما به خدایمان اخلاص داریم .
و بهر حال آنان که این دلیل را میآورند، با ادعای شیعه موافقت میکنند و خود دلیلی علیه برادرانشان از اهل سنت میباشند.بنابراین، ما فقط با آن گروه که معتقدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود، این حکم را تحریم کرد و قرآن را با حدیث نسخ نمود، بحث داریم.و اینان در سخنان و استدلالهای خود سراسیمهاند و اثباتهایشان تو خالی است که بر هیچ اساس محکمی، استوار نمیباشد و اگر مسلم در صحیحش، نهی از این حکم را آورده است، برای این است که اگر نهی و منعی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده بود، اصحابی که در زمان ابو بکر و قسمتی از زمان شخص عمر، به این حکم، عمل کردند ـ که در صحیح مسلم نیز آمده است (25) قطعا آن را نادیده نگرفته و به آن نهی پایبند میشدند.
عطاء گوید: جابر بن عبد الله برای عمره آمده بود، ما به منزلش رفتیم و دوستان سئوالهائی از او کردند، سپس نام «متعه» به میان آمد.جابر گفت: آری! ما در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ابو بکر و عمر، به متعه عمل کردیم.
پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از متعه نهی کرده بود، اصحاب نمیتوانستند در دوران ابو بکر و عمر متعه کنند، همانطور که ملاحظه کردید.
بنابراین، حقیقت این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی نکرده و آن را تحریم ننموده است و این نهی فقط از جانبعمر بن خطاب بوده، چنانکه در صحیح بخاری آمده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید. امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری مشهور به حکیم عمر خیام، فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر قرن پنجم هجری قمری/ قرن دوازدهم میلادی است. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سینا پرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست.
نوشته اند، که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست.
خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان، زبان شناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان او را به خود نزدیک می یافته اند.
خیام سفرهای طولانی به سمرقند و بلخ و هرات و اصفهان کرد و همه جا با روشنی تمام در باب حیرت و سرگشتگی فلسفی خویش سخن می گفت و معتقدات دینی را مورد تردید قرار می داد. رساله ای در کیفیت معراج، رساله دیگر درباره علوم طبیعی و کتاب های بسیار به زبان های فارسی و عربی حاصل زندگی نسبتا طولانی اوست.
از آثار معروف فارسی منسوب به عمر خیام، رساله نوروز نامه است که با نثری ساده و شیوا، پیدایی نوروز و آداب برگزاری آن را در دربار ساسانیان بازگو نموده. او در این رساله با شیفتگی تمام درباره آیین جهانداری شاهنشاهان کهن ایرانی و پیشه ها و دانش هایی که مورد توجه آنان بوده سخن رانده و تنی چند از شاهان داستانی و تاریخی ایران را شناسانده است.
شعر خیام، در قالب رباعی، شعری کوتاه، ساده و بدون هنرنمایی های فضل فروشانه و در عین حال حاوی معانی عمیق فلسفی و حاصل اندیشه آگاهانه متفکری بزرگ در مقابل اسرار عظیم آفرینش است. تعداد واقعی رباعیات خیام را حدود هفتاد دانسته اند، حال آن که بیش از چند هزار رباعی به او نسبت داده می شود. در دنیای ادب و هنر بیرون از مرزها، خاصه در جهان انگلیسی زبان، خیام معروف ترین شاعر ایرانی است که شهرتش از محافل علمی و ادبی بسیار فراتر رفته است. این شهرت مرهون ترجمه رباعیات او به وسیله ادوارد فیتز جرالد شاعر انگلیسی است. اوست، که در قرن نوزدهم میلادی، افکار بزرگ فیلسوف و شاعر را به جهانیان شناساند و موجب توجه همگان به این اعجوبه علم و هنر گردید. از خیام است:
ابوحفض یا ابوالفتح الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام از برجسته ترین حکما و ریاضی دانان جهان در سال 329 ه.ق در نیشابور به دنیا آمد. وی همچنین شاعر معروف ایرانی در قرنهای پنج و شش است. خیام در نیشابور به دنیا آمد. بعدها به دلیل آنکه پدرش خیمه دوز بود به خیام معروف شد. کمتر می نوشت و شاگرد می پذیرفت، وی برای کسب دانش به خراسان و عراق نیز سفر کرد. به واسطه تبحر و دانش عظیمی که در ریاضیات و نجوم داشت از سوی ملکشاه سلجوقی فراخوانده شد، ملکشاه به او احترام می گذاشت و خیام نزد او قرب و منزلت ویژه ای داشت. او بنا به خواست ملکشاه در ساخت رصدخانه ملکشاهی و اصلاح تقویم با سایر دانشمندان همکاری داشت. حاصل کارش در این زمینه تقویم جلالی آن است که هنوز اعتبار و رواج دارد و تقویم او از تقویم گریگور یابی دقیق تر است.
در حدود دوازده اثر از خیام در علم و فلسفه به جای مانده است، اما همین آثار اندک، وی را در سراسر جهان به شهرت رسانده است. از مهمترین آنها کتاب جبر اوست که بهترین اثر در نوع خود در ریاضیات است. از دیگر آثار او می توان به رساله فی شرح ما اشکال من مصادرات اقلیدس، رساله فی ابراهین علی المسائل الجبر و المقابله (جبر خیام)، میزان الحکم رساله الکون و التکلیف، الجواب عم ثلاث مسائل اضیاء العقلی، رساله فی الوجود، رساله فی کلیه الوجود، نوروزنامه و کتاب الزیج المکشاهی که به رومی نیز ترجمه شده است.
اشعار خیام بیشتر به زبان پارسی و تازی هستند مضمون عمده رباعیات خیام شک و حیرت، توجه به مرگ و فنا و تذکر در مورد مغتنم شمردن عمر آدمی است.
خیام در سال 517 ه.ق چشم از جهان فرو بست. وی را در زادگاهش نیشابور به خاک سپردند. آرامگاه این شاعـر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، حکیم عمر خیام در باغـی در نـیشابور است.
موزه خیام
در 28 اردیبهست ماه 1379 به مناسبت برگزاری کنگره جهانی خیام و با عنایت به شأن و مرتبه علمی حکیم عمر