لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تحلیل راهبردی هزینه، پارادایم کلیدیِ مدیریت هزینه در زنجیرة عرضة ایران
چکیده
آنچه امروزه در رابطه با مؤسسات تجاری ، انتفاعی و حتی غیرانتفاعی، بیش از هر چیز دیگری نمود پیدا کرده، توجه به هزینههای متعدد سازمان و یا به تعبیری دقیقتر، مدیریت هزینه است. زیرا در شرایط رقابتی امروز جهانی، سازمانهای مختلف جهت حفظ بقا و توان رقابتی خود باید نسبت به مقایسه هزینههایشان با رقبای بالفعل و حتی بالقوه آگاهی داشته و فعالانه در میدان رقابت در بعد هزینه وارد عمل شوند. علیرغم اینکه هر سازمانی بر اساس نگرشهای سنتی و دیرینه خود، به مدیریت هزینه با هدف حفظ هزینه در پایینترین سطح ممکن و بررسی نحوة کاهش آن میپردازد، اما به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان مدیریت از جمله پورتر، آنچه ضامن نیل به این مقصود در کوتاهمدت ( یعنی کاهش سطح هزینهها ) و بلندمدت ( یعنی نیل به هزینه رقابتی ) میشود، چیزی نیست مگر تحلیل راهبردی هزینه.
تحلیل راهبردی در مدیریت هزینه، گامی است فراتر از بررسی صِرف وضعیت موجود؛ بلکه فرایندی است مستمر و مؤثر برای مقایسه هزینههای درونی سازمان با سایر رقبا. به بیانی دیگر، تحلیل راهبردی هزینه، بر ارزیابی مستمر وضعیت سازمان در ارتباط با سایر رقبا تأکید دارد.
کلید واژهها: تحلیل راهبردی هزینه/ زنجیرة ارزش/ مدیریت هزینه/ صنعت خودرو/ مدیریت هزینه در زنجیره تأمین
مقدمه
عموماً فعالیتهای هر مؤسسهای شامل انجام مجموعهای از امور است مانند طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و خدمات پس از فروش که هر یک دارای هزینههای متعددی هستند. ترکیب مجموع این هزینههای متنوع، نشان دهندة ساختار هزینه داخلی سازمان است. با این تعریف، هزینة هر فعالیت در وضعیت مجموع هزینههای شرکت و در ارتباط با هزینههای سایر رقبا تأثیری شگرف دارد. با توجه به این مطلب، تأکید اصلی تحلیل راهبردی هزینه ، مقایسه هزینه فعالیتهای مختلف سازمان با هزینههای مشابه رقبای اصلی و نیز توجه به ضرورت تفکیک بین هزینههای رقابتی و غیر رقابتی و عنایت به این نکته است که چه منابعی، منبع هزینه رقابتی و چه مواردی عامل هزینههای غیر رقابتی هستند.
موضوع حائز اهمیت دیگر ، وضعیت هزینههای یک شرکت است که در توضیح آن باید گفت: رابطة وضعیت یک شرکت، تابعی از چگونگی هزینه مجموع فعالیتهای مرتبط با عملکرد کاری شرکت در مقایسه با مجموع هزینه فعالیتهای انجام شده از جانب سایر رقباست.
زنجیره ارزش
به اعتقاد میکائیل پورتر، زنجیرة ارزش، ابزاری توانمند در بازشناسی فرایندها، فعالیتها و عملیات گوناگون سازمانها از طریق بررسی عواملی همچون طراحی و تولید، بازاریابی، تحویل، خدمات پس از فروش و غیره بوده و ابزاری مناسب در ارائه تحلیلی راهبردی بشمار میرود.
زنجیرة ارزشی در سازمان نشان دهندة مجموعه حلقههایی از فعالیتها و عملیاتی است که در داخل آن صورت میگیرد (شکل1). به کارگیری مفهوم زنجیره ارزش، در تحلیلها علاوه بر تبیین دقیق هزینههای لازم جهت انجام هر فعالیت منتهی به خلق ارزش، سود جزیی را نیز برای سازمان در پی خواهد داشت. همان طور که در شکل 1 مشخص است، دو نوع فعالیت اصلی در زنجیره دیده میشود که نقش تعیین کنندهای در تحلیل راهبردی هزینه دارند.
از سویی دیگر، عدم انباشت و تراکم عملیات مؤسسه و تبدیل آنها به فعالیتهای راهبردی و مرتبط و نیز فرایندهای تجارت، به عنوان عناصر اصلی در ساختار هزینه شرکت مطرح است.
زنجیرة ارزش در نگرش تحلیل راهبردی هزینه از طریق تخصیص سرمایه و هزینههای عملیاتی سازمان به فعالیتهای مجزا در زنجیره، امکان تخمین هزینه برای هر فعالیت را فراهم ساخته و بدین ترتیب فرایند تخصیص، جذب و کنترل هزینههای سازمان را مشخصتر میسازد.
البته در شرکتهای تولیدی بین فعالیتهای ساری و جاری همواره پیوندی وجود دارد که حاکی از تاُثیر متقابل فعالیتی خاص در هزینة سایر فعالیتها میباشد؛ به طور نمونه، بنا بر تحقیقات هگرت و موریس، تولیدکنندگان ویدئو در ژاپن توانستند سربزنگاه از طریق اجرای اولین مرحله در زنجیره ارزش، یعنی طراحی محصول و نیز آخرین گام در آن ( تولید)، هزینههای مربوط به تولید را از رقمی حدود 1300 دلار در سال 1977 ، به کمتر از 300 دلار در سال 1984 کاهش دهند و این چیزی نیست مگر میزان کاهش صورت گرفته در تعداد اجزا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تحلیل راهبردی هزینه، پارادایم کلیدیِ مدیریت هزینه در زنجیرة عرضة ایران
چکیده
آنچه امروزه در رابطه با مؤسسات تجاری ، انتفاعی و حتی غیرانتفاعی، بیش از هر چیز دیگری نمود پیدا کرده، توجه به هزینههای متعدد سازمان و یا به تعبیری دقیقتر، مدیریت هزینه است. زیرا در شرایط رقابتی امروز جهانی، سازمانهای مختلف جهت حفظ بقا و توان رقابتی خود باید نسبت به مقایسه هزینههایشان با رقبای بالفعل و حتی بالقوه آگاهی داشته و فعالانه در میدان رقابت در بعد هزینه وارد عمل شوند. علیرغم اینکه هر سازمانی بر اساس نگرشهای سنتی و دیرینه خود، به مدیریت هزینه با هدف حفظ هزینه در پایینترین سطح ممکن و بررسی نحوة کاهش آن میپردازد، اما به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان مدیریت از جمله پورتر، آنچه ضامن نیل به این مقصود در کوتاهمدت ( یعنی کاهش سطح هزینهها ) و بلندمدت ( یعنی نیل به هزینه رقابتی ) میشود، چیزی نیست مگر تحلیل راهبردی هزینه.
تحلیل راهبردی در مدیریت هزینه، گامی است فراتر از بررسی صِرف وضعیت موجود؛ بلکه فرایندی است مستمر و مؤثر برای مقایسه هزینههای درونی سازمان با سایر رقبا. به بیانی دیگر، تحلیل راهبردی هزینه، بر ارزیابی مستمر وضعیت سازمان در ارتباط با سایر رقبا تأکید دارد.
کلید واژهها: تحلیل راهبردی هزینه/ زنجیرة ارزش/ مدیریت هزینه/ صنعت خودرو/ مدیریت هزینه در زنجیره تأمین
مقدمه
عموماً فعالیتهای هر مؤسسهای شامل انجام مجموعهای از امور است مانند طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و خدمات پس از فروش که هر یک دارای هزینههای متعددی هستند. ترکیب مجموع این هزینههای متنوع، نشان دهندة ساختار هزینه داخلی سازمان است. با این تعریف، هزینة هر فعالیت در وضعیت مجموع هزینههای شرکت و در ارتباط با هزینههای سایر رقبا تأثیری شگرف دارد. با توجه به این مطلب، تأکید اصلی تحلیل راهبردی هزینه ، مقایسه هزینه فعالیتهای مختلف سازمان با هزینههای مشابه رقبای اصلی و نیز توجه به ضرورت تفکیک بین هزینههای رقابتی و غیر رقابتی و عنایت به این نکته است که چه منابعی، منبع هزینه رقابتی و چه مواردی عامل هزینههای غیر رقابتی هستند.
موضوع حائز اهمیت دیگر ، وضعیت هزینههای یک شرکت است که در توضیح آن باید گفت: رابطة وضعیت یک شرکت، تابعی از چگونگی هزینه مجموع فعالیتهای مرتبط با عملکرد کاری شرکت در مقایسه با مجموع هزینه فعالیتهای انجام شده از جانب سایر رقباست.
زنجیره ارزش
به اعتقاد میکائیل پورتر، زنجیرة ارزش، ابزاری توانمند در بازشناسی فرایندها، فعالیتها و عملیات گوناگون سازمانها از طریق بررسی عواملی همچون طراحی و تولید، بازاریابی، تحویل، خدمات پس از فروش و غیره بوده و ابزاری مناسب در ارائه تحلیلی راهبردی بشمار میرود.
زنجیرة ارزشی در سازمان نشان دهندة مجموعه حلقههایی از فعالیتها و عملیاتی است که در داخل آن صورت میگیرد (شکل1). به کارگیری مفهوم زنجیره ارزش، در تحلیلها علاوه بر تبیین دقیق هزینههای لازم جهت انجام هر فعالیت منتهی به خلق ارزش، سود جزیی را نیز برای سازمان در پی خواهد داشت. همان طور که در شکل 1 مشخص است، دو نوع فعالیت اصلی در زنجیره دیده میشود که نقش تعیین کنندهای در تحلیل راهبردی هزینه دارند.
از سویی دیگر، عدم انباشت و تراکم عملیات مؤسسه و تبدیل آنها به فعالیتهای راهبردی و مرتبط و نیز فرایندهای تجارت، به عنوان عناصر اصلی در ساختار هزینه شرکت مطرح است.
زنجیرة ارزش در نگرش تحلیل راهبردی هزینه از طریق تخصیص سرمایه و هزینههای عملیاتی سازمان به فعالیتهای مجزا در زنجیره، امکان تخمین هزینه برای هر فعالیت را فراهم ساخته و بدین ترتیب فرایند تخصیص، جذب و کنترل هزینههای سازمان را مشخصتر میسازد.
البته در شرکتهای تولیدی بین فعالیتهای ساری و جاری همواره پیوندی وجود دارد که حاکی از تاُثیر متقابل فعالیتی خاص در هزینة سایر فعالیتها میباشد؛ به طور نمونه، بنا بر تحقیقات هگرت و موریس، تولیدکنندگان ویدئو در ژاپن توانستند سربزنگاه از طریق اجرای اولین مرحله در زنجیره ارزش، یعنی طراحی محصول و نیز آخرین گام در آن ( تولید)، هزینههای مربوط به تولید را از رقمی حدود 1300 دلار در سال 1977 ، به کمتر از 300 دلار در سال 1984 کاهش دهند و این چیزی نیست مگر میزان کاهش صورت گرفته در تعداد اجزا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تحلیل راهبردی هزینه، پارادایم کلیدیِ مدیریت هزینه در زنجیرة عرضة ایران
چکیده
آنچه امروزه در رابطه با مؤسسات تجاری ، انتفاعی و حتی غیرانتفاعی، بیش از هر چیز دیگری نمود پیدا کرده، توجه به هزینههای متعدد سازمان و یا به تعبیری دقیقتر، مدیریت هزینه است. زیرا در شرایط رقابتی امروز جهانی، سازمانهای مختلف جهت حفظ بقا و توان رقابتی خود باید نسبت به مقایسه هزینههایشان با رقبای بالفعل و حتی بالقوه آگاهی داشته و فعالانه در میدان رقابت در بعد هزینه وارد عمل شوند. علیرغم اینکه هر سازمانی بر اساس نگرشهای سنتی و دیرینه خود، به مدیریت هزینه با هدف حفظ هزینه در پایینترین سطح ممکن و بررسی نحوة کاهش آن میپردازد، اما به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان مدیریت از جمله پورتر، آنچه ضامن نیل به این مقصود در کوتاهمدت ( یعنی کاهش سطح هزینهها ) و بلندمدت ( یعنی نیل به هزینه رقابتی ) میشود، چیزی نیست مگر تحلیل راهبردی هزینه.
تحلیل راهبردی در مدیریت هزینه، گامی است فراتر از بررسی صِرف وضعیت موجود؛ بلکه فرایندی است مستمر و مؤثر برای مقایسه هزینههای درونی سازمان با سایر رقبا. به بیانی دیگر، تحلیل راهبردی هزینه، بر ارزیابی مستمر وضعیت سازمان در ارتباط با سایر رقبا تأکید دارد.
کلید واژهها: تحلیل راهبردی هزینه/ زنجیرة ارزش/ مدیریت هزینه/ صنعت خودرو/ مدیریت هزینه در زنجیره تأمین
مقدمه
عموماً فعالیتهای هر مؤسسهای شامل انجام مجموعهای از امور است مانند طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و خدمات پس از فروش که هر یک دارای هزینههای متعددی هستند. ترکیب مجموع این هزینههای متنوع، نشان دهندة ساختار هزینه داخلی سازمان است. با این تعریف، هزینة هر فعالیت در وضعیت مجموع هزینههای شرکت و در ارتباط با هزینههای سایر رقبا تأثیری شگرف دارد. با توجه به این مطلب، تأکید اصلی تحلیل راهبردی هزینه ، مقایسه هزینه فعالیتهای مختلف سازمان با هزینههای مشابه رقبای اصلی و نیز توجه به ضرورت تفکیک بین هزینههای رقابتی و غیر رقابتی و عنایت به این نکته است که چه منابعی، منبع هزینه رقابتی و چه مواردی عامل هزینههای غیر رقابتی هستند.
موضوع حائز اهمیت دیگر ، وضعیت هزینههای یک شرکت است که در توضیح آن باید گفت: رابطة وضعیت یک شرکت، تابعی از چگونگی هزینه مجموع فعالیتهای مرتبط با عملکرد کاری شرکت در مقایسه با مجموع هزینه فعالیتهای انجام شده از جانب سایر رقباست.
زنجیره ارزش
به اعتقاد میکائیل پورتر، زنجیرة ارزش، ابزاری توانمند در بازشناسی فرایندها، فعالیتها و عملیات گوناگون سازمانها از طریق بررسی عواملی همچون طراحی و تولید، بازاریابی، تحویل، خدمات پس از فروش و غیره بوده و ابزاری مناسب در ارائه تحلیلی راهبردی بشمار میرود.
زنجیرة ارزشی در سازمان نشان دهندة مجموعه حلقههایی از فعالیتها و عملیاتی است که در داخل آن صورت میگیرد (شکل1). به کارگیری مفهوم زنجیره ارزش، در تحلیلها علاوه بر تبیین دقیق هزینههای لازم جهت انجام هر فعالیت منتهی به خلق ارزش، سود جزیی را نیز برای سازمان در پی خواهد داشت. همان طور که در شکل 1 مشخص است، دو نوع فعالیت اصلی در زنجیره دیده میشود که نقش تعیین کنندهای در تحلیل راهبردی هزینه دارند.
از سویی دیگر، عدم انباشت و تراکم عملیات مؤسسه و تبدیل آنها به فعالیتهای راهبردی و مرتبط و نیز فرایندهای تجارت، به عنوان عناصر اصلی در ساختار هزینه شرکت مطرح است.
زنجیرة ارزش در نگرش تحلیل راهبردی هزینه از طریق تخصیص سرمایه و هزینههای عملیاتی سازمان به فعالیتهای مجزا در زنجیره، امکان تخمین هزینه برای هر فعالیت را فراهم ساخته و بدین ترتیب فرایند تخصیص، جذب و کنترل هزینههای سازمان را مشخصتر میسازد.
البته در شرکتهای تولیدی بین فعالیتهای ساری و جاری همواره پیوندی وجود دارد که حاکی از تاُثیر متقابل فعالیتی خاص در هزینة سایر فعالیتها میباشد؛ به طور نمونه، بنا بر تحقیقات هگرت و موریس، تولیدکنندگان ویدئو در ژاپن توانستند سربزنگاه از طریق اجرای اولین مرحله در زنجیره ارزش، یعنی طراحی محصول و نیز آخرین گام در آن ( تولید)، هزینههای مربوط به تولید را از رقمی حدود 1300 دلار در سال 1977 ، به کمتر از 300 دلار در سال 1984 کاهش دهند و این چیزی نیست مگر میزان کاهش صورت گرفته در تعداد اجزا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
تحلیل راهبردی هزینه، پارادایم کلیدیِ مدیریت هزینه در زنجیرة عرضة ایران
چکیده
آنچه امروزه در رابطه با مؤسسات تجاری ، انتفاعی و حتی غیرانتفاعی، بیش از هر چیز دیگری نمود پیدا کرده، توجه به هزینههای متعدد سازمان و یا به تعبیری دقیقتر، مدیریت هزینه است. زیرا در شرایط رقابتی امروز جهانی، سازمانهای مختلف جهت حفظ بقا و توان رقابتی خود باید نسبت به مقایسه هزینههایشان با رقبای بالفعل و حتی بالقوه آگاهی داشته و فعالانه در میدان رقابت در بعد هزینه وارد عمل شوند. علیرغم اینکه هر سازمانی بر اساس نگرشهای سنتی و دیرینه خود، به مدیریت هزینه با هدف حفظ هزینه در پایینترین سطح ممکن و بررسی نحوة کاهش آن میپردازد، اما به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان مدیریت از جمله پورتر، آنچه ضامن نیل به این مقصود در کوتاهمدت ( یعنی کاهش سطح هزینهها ) و بلندمدت ( یعنی نیل به هزینه رقابتی ) میشود، چیزی نیست مگر تحلیل راهبردی هزینه.
تحلیل راهبردی در مدیریت هزینه، گامی است فراتر از بررسی صِرف وضعیت موجود؛ بلکه فرایندی است مستمر و مؤثر برای مقایسه هزینههای درونی سازمان با سایر رقبا. به بیانی دیگر، تحلیل راهبردی هزینه، بر ارزیابی مستمر وضعیت سازمان در ارتباط با سایر رقبا تأکید دارد.
کلید واژهها: تحلیل راهبردی هزینه/ زنجیرة ارزش/ مدیریت هزینه/ صنعت خودرو/ مدیریت هزینه در زنجیره تأمین
مقدمه
عموماً فعالیتهای هر مؤسسهای شامل انجام مجموعهای از امور است مانند طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و خدمات پس از فروش که هر یک دارای هزینههای متعددی هستند. ترکیب مجموع این هزینههای متنوع، نشان دهندة ساختار هزینه داخلی سازمان است. با این تعریف، هزینة هر فعالیت در وضعیت مجموع هزینههای شرکت و در ارتباط با هزینههای سایر رقبا تأثیری شگرف دارد. با توجه به این مطلب، تأکید اصلی تحلیل راهبردی هزینه ، مقایسه هزینه فعالیتهای مختلف سازمان با هزینههای مشابه رقبای اصلی و نیز توجه به ضرورت تفکیک بین هزینههای رقابتی و غیر رقابتی و عنایت به این نکته است که چه منابعی، منبع هزینه رقابتی و چه مواردی عامل هزینههای غیر رقابتی هستند.
موضوع حائز اهمیت دیگر ، وضعیت هزینههای یک شرکت است که در توضیح آن باید گفت: رابطة وضعیت یک شرکت، تابعی از چگونگی هزینه مجموع فعالیتهای مرتبط با عملکرد کاری شرکت در مقایسه با مجموع هزینه فعالیتهای انجام شده از جانب سایر رقباست.
زنجیره ارزش
به اعتقاد میکائیل پورتر، زنجیرة ارزش، ابزاری توانمند در بازشناسی فرایندها، فعالیتها و عملیات گوناگون سازمانها از طریق بررسی عواملی همچون طراحی و تولید، بازاریابی، تحویل، خدمات پس از فروش و غیره بوده و ابزاری مناسب در ارائه تحلیلی راهبردی بشمار میرود.
زنجیرة ارزشی در سازمان نشان دهندة مجموعه حلقههایی از فعالیتها و عملیاتی است که در داخل آن صورت میگیرد (شکل1). به کارگیری مفهوم زنجیره ارزش، در تحلیلها علاوه بر تبیین دقیق هزینههای لازم جهت انجام هر فعالیت منتهی به خلق ارزش، سود جزیی را نیز برای سازمان در پی خواهد داشت. همان طور که در شکل 1 مشخص است، دو نوع فعالیت اصلی در زنجیره دیده میشود که نقش تعیین کنندهای در تحلیل راهبردی هزینه دارند.
از سویی دیگر، عدم انباشت و تراکم عملیات مؤسسه و تبدیل آنها به فعالیتهای راهبردی و مرتبط و نیز فرایندهای تجارت، به عنوان عناصر اصلی در ساختار هزینه شرکت مطرح است.
زنجیرة ارزش در نگرش تحلیل راهبردی هزینه از طریق تخصیص سرمایه و هزینههای عملیاتی سازمان به فعالیتهای مجزا در زنجیره، امکان تخمین هزینه برای هر فعالیت را فراهم ساخته و بدین ترتیب فرایند تخصیص، جذب و کنترل هزینههای سازمان را مشخصتر میسازد.
البته در شرکتهای تولیدی بین فعالیتهای ساری و جاری همواره پیوندی وجود دارد که حاکی از تاُثیر متقابل فعالیتی خاص در هزینة سایر فعالیتها میباشد؛ به طور نمونه، بنا بر تحقیقات هگرت و موریس، تولیدکنندگان ویدئو در ژاپن توانستند سربزنگاه از طریق اجرای اولین مرحله در زنجیره ارزش، یعنی طراحی محصول و نیز آخرین گام در آن ( تولید)، هزینههای مربوط به تولید را از رقمی حدود 1300 دلار در سال 1977 ، به کمتر از 300 دلار در سال 1984 کاهش دهند و این چیزی نیست مگر میزان کاهش صورت گرفته در تعداد اجزا.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
عرضة نیروی کار در اقتصاد اسلامی
سیّد حسین میرمعزّی*
چکیده
در این مقاله، عرضة نیروی کار مسلمان با استفاده از مدل کار ـ فراغت نئوکلاسیک در دو بازار اجاره و مشارکت نیروی کار، تحلیل، و تابع و منحنی عرضة نیروی کار فرد و همچنین عرضة کل نیروی کار در اقتصاد اسلامی ارائه میشود.
مقاله ابتدا به توضیح مدل کار ـ فراغت در اقتصاد متعارف و چگونگی استفاده از آن جهت تحلیل عرضة نیروی کار میپردازد؛ سپس با تغییر برخی مفاهیم به کار رفته در این مدل، قابلیت آن را برای تحلیل عرضة نیروی کار مسلمان نشان میدهد و با استفاده از مدل تعدیل شده، عرضة نیروی کار را در بازار اجاره و بازار مشارکت نیروی کار از دیدگاه خُرد تحلیل، و تابع و منحنی آن را ارائه میکند؛ آن گاه با جمع افقی توابع خُرد و تبدیل متغیّرهای خُرد به کلان تابع و منحنی عرضة کلّ نیروی کار را در بازار اجاره و بازار مشارکت به دست میآورد. در خاتمه نیز معیار انتخاب نوع بازار به وسیلة نیروی کار معرّفی میشود.
واژگان کلیدی: عرضة نیروی کار، بازار اجاره، بازار مشارکت نیروی کار، مدل کار ـ فراغت، بازار کار.
مقدّمه
در اقتصاد کلان، عرضة نیروی کار در کوتاه مدّت بررسی میشود: کوتاه مدّت، زمانی است که در آن، حجم جمعیت ثابت است و افراد یک جامعه معیّن نمیتوانند میزان سرمایة انسانی خود را تغییر دهند؛ بنابراین، آنچه بررسی میشود، این است که افراد در یک جمعیت ثابت با مهارتهای معیّن، چگونه تصمیم میگیرند چه مقداری از ساعات خود را برای فعّالیت در بازار عرضه کنند.
مبانی خُرد عرضة کلّ نیروی کار، به وسیلة نظریة نئوکلاسیک انتخاب بین کار و فراغت بیان میشود. مدل کار ـ فراغت دارای چارچوبی استوار و در عین حال ساده، قابل تعمیم و انعطاف پذیر است؛ از این رو اقتصاددانان متعدّدی در کتابهای اقتصاد خُرد، (ر.ک: کالوو، 1374: ص 315ـ 320؛ عبادی، 1372: ص 205 ـ 213؛ لیپسی 1378: ص 421ـ 425) کلان (ر.ک: برانسون 1374: ص 152 ـ 154؛ گلیهی، بیتا: ص 43ـ47؛ گرجی، 1379: ص 218 ـ 224) و اقتصاد نیروی کار (ر.ک: بلانت، 1373: ص 83ـ98؛ stephen smith 1994, PP 7-140) این مدل را مبنای تحلیلهای خود دربارة عرضة نیروی کار قرار داده و سرانجام با افزودن یا تغییر برخی فروض، از این مدل برای توضیح دیدگاههای خود استفاده کردهاند.
مدل کار ـ فراغت، عرضة نیروی کار را فقط در بازار اجارة نیروی کار تحلیل میکند؛ یعنی بازاری که در آن، نیروی کار، پاداش خود را به صورت دستمزد دریافت میکند؛ و در سود فعّالیت اقتصادی سهمی ندارد. همچنین در این مدل، رفتار فردی «ایدهآل» که عقلایی عمل کرده و در پی بیشینه کردن مطلوبیت خود با توجّه به محدودیتهای طبیعی و نهادی است تحلیل میشود؛ از این رو ممکن است به سه دلیل تصوّر شود که نمیتوان از این، برای تحلیل عرضة نیروی کار مسلمان در اقتصاد اسلامی استفاده کرد:
1. انگیزة مسلمان و قواعد رفتار عقلایی او با فرد ایدهآلی که در این مدل مورد توجّه قرار گرفته، متفاوت است. مسلمان در رفتارهای خود افزون بر حدّاکثر کردن مطلوبیتهای مادّی خود به ثوابهای آخرتی نیز میاندیشد و برخی رفتارها را به انگیزة دستیابی به ثواب آخرتی انجام میدهد. همچنین اصل رفتاری که با هدف حدّاکثر کردن سرجمع منافع مادّی و ثوابهای آخرتی سازگار است، اصل تطابق با شریعت است بدین مفهوم که انسان اگر رفتارهای خود را مطابق با دستورهای شریعت انجام دهد، به هدف مزبور خواهد رسید (ر.ک: میر معزّی، فصلنامه تخصصی اقتصاد اسلامی، شمارة 5، ص 51 ـ 56).
2. محدودیتهایی که مسلمان با آن مواجه میشود، بیش از محدودیتهای غیر مسلمان و فرد ایدهآل غربی است؛ زیرا مسلمان، افزون بر محدودیتهای طبیعی و نهادی با محدودیتهای شرعی نیز مواجه میشود.
3. در اقتصاد اسلامی، بازار نیروی کار از دو نوع بازار تشکیل شده است: یکی بازار اجاره که در آن، پاداش نیروی کار در قالب عقد اجاره به صورت دستمزد ثابت داده میشود و دوم بازار مشارکت نیروی کار که در آن، پاداش نیروی کار در قالب عقود مشارکت به صورت سهمی از سود پرداخت میشود. مدل کار ـ فراغت، برای تحلیل عرضة نیروی کار در بازار مشارکت مناسب نیست (میر معزّی، 1381: ص 69 ـ 72).
گرچه ابتدا به نظر میرسد با وجود این تفاوتها نمیتوان از این مدل برای تحلیل عرضة نیروی کار مسلمان در اقتصاد اسلامی استفاده کرد، با کمی تأمّل روشن میشود که این تصوّر درست نیست. در این مقاله، نشان خواهیم داد که مدل مزبور با تغییر برخی مفاهیم قابل استفاده است؛ از این رو ابتدا مدل کار ـ فراغت را توضیح میدهیم و ضمن آن، نکاتی را بیان خواهیم کرد که در کتابهای اقتصاد کلان بدان اشاره نشده؛ ولی در برخی کتابهایی که تحت عنوان اقتصاد کار نوشته شده، وجود دارد. این نکات، زمینه را برای ایجاد تغییر در برخی مفاهیم و متغیّرهای مدل مزبور و ساختن مدلی که برای تحلیل عرضة نیروی کار در اقتصاد اسلامی مفید است، فراهم میسازد.
پس از ایجاد تغییرات مورد نظر در مدل کار ـ فراغت نئوکلاسیک، از آن برای تحلیل عرضة نیروی کار مسلمان استفاده، و تابع عرضة نیروی کار را استخراج میکنیم.
1ـ2. مدل فراغت ـ کار نئوکلاسیک
در این مدل، از چارچوب سادهای که بر راه حلّ نئوکلاسیک «مسألة تخصیص اعتبار مصرف کننده» (Consumers’ allocation problem) مبتنی است، استفاده میشود. این مدل را با بیان چهار مطلب توضیح میدهیم: منحنی مطلوبیت فرد و انگیزة او از عرضة نیروی کار، محدودیتها، حدّاکثر سازی مطلوبیت با توجّه به محدودیتها و آثار تغییر دستمزد بر عرضة کار فرد. در پایان، تابع و منحنی عرضة نیروی کار فرد ایدهآل استخراج میشود.
منحنی مطلوبیت
در اغلب کتابهای پیشگفته فرض میشود که مصرف کننده باید بین دو نوع کالای نرمال که جانشین یکدیگرند انتخاب کند: یکی کالاها و خدمات بازاری که تهیّة آنها به درآمد نیاز دارد و دیگری فراغت. مصرف ساعات فراغت همچون مصرف کالاها و خدمات بازاری برای فرد مطلوبیت میآورد. این دو نوع کالا جانشین یکدیگرند؛ زیرا مصرف بیشتر کالاها و خدمات بازاری مستلزم داشتن درآمد بیشتر است و کسب درآمد بیشتر با کار بیشتر میسّر میشود و کار بیشتر، مستلزم مصرف کمتر کالای فراغت خواهد بود؛ بنابراین، منحنیهای بیتفاوتی «فرد ایدهآل» به صورت ذیل نشان داده میشود.
نمودار (1)
نقاط روی یک منحنی، بیتفاوتی ترکیباتی از مصرف دو کالا را نشان میدهند که دارای مطلوبیت یکسانند. این منحنیها دارای شیب منفی و محدّب هستند؛ یک دیگر را قطع نمیکنند و هر چه از مبدأ مختصات دور میشوند، سطح مطلوبیت بالاتری را نشان میدهند. * (موریس، 1377: ج 1، ص 155 ـ 165).
برخی از اقتصاددانان، مفهوم «زمان غیر بازاری» را جایگزین مفهوم «فراغت» کرده و در منحنی بیتفاوتی فرد، روی محور افقی، «زمان غیر بازاری» را نشان دادهاند. (بلانت، 1373: ص83 ـ 89). این مفهوم گستردهتر از مفهوم «فراغت» است و همة ساعاتی را که در بازار کار عرضه نمیشود، در بر میگیرد؛ چه این ساعات، صرف استراحت و تفریح یا عبادت یا صرف کار در خانه و تربیت بچه و مانند آن و چه صرف کار تولیدی بدون انگیزة کسب درآمد شود. به کارگیری این مفهوم در مدل، قابلیت آن را جهت تحلیل رفتار نیروی کار مسلمان در اقتصاد اسلامی، بالا میبرد. این مطلب را در آینده بیشتر توصیح میدهیم.
نکتة دیگر اینکه شیب منحنی بیتفاوتی، ترجیحات فرد دربارة کالاهای بازاری و ساعات غیر بازاری را نشان میدهد؛ برای مثال، شخصی که در نمودار (2) نشان داده شده است، در مقایسه با کسی که در نمودار (3) آمده، ترجیحات قویتری برای زمان غیر بازاری دارد؛ زیرا او برای افزایش معین xx` در زمان غیر بازاری خود حاضر است مقدار بیشتری از کالاهای بازاری yy` را فدا کند.
نمودار (2)
نمودار (3)
این نکته نیز برای تطبیق این مدل بر رفتار نیروی کار مسلمان، نقش فراوانی را ایفا میکند. شرح این مطلب نیز به زودی خواهد آمد.
انگیزه فرد از عرضة نیروی کار، آن است که مطلوبیت حاصل از مصرف دو کالای مزبور را به حدّاکثر برساند؛ ولی در این مسیر با محدودیتهایی رو به رو است که در ادامه بیان میشود.
محدودیتها
فرد ایدهآل در انتخاب خود با دو محدودیت عمده رو به رو است:
1. محدودیت زمانی که در دسترس او است تا به کارهای غیر بازاری بپردازد. حدّاکثر زمانی که فرد در اختیار دارد را H مینمامیم.
2. محدودیت بودجة فرد است. اگر فرد ایدهآل، همة ساعاتی را که در دسترس دارد، کار کند، با توجّه به استعدادها و مهارتهایش به او دستمزد میدهند و این دستمزد که به وسیلة بازار تعیین میشود، بودجة فرد را محدود میکند. دو محدودیت مزبور در نمودار (4) نشان داده شده است.