دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانشکده

دانلود فایل ها و تحقیقات دانشگاهی ,جزوات آموزشی

دانلود تاریخ و مورخان اسلامى تا پایان دوران عباسى

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

تاریخ و مورخان اسلامى تا پایان دوران عباسى (1)

در تاریخ بشرى، تمدن‏هایى که تاریخ مکتوب ندارند روایت‏خود را به آیندگان اختصاص داده و تمایل چندانى به حفظ اعمال اجداد خود نشان نمى‏دهند. خلاف آن در مورد تمدن‏هاى سامى و غیر سامى صادق است که از قدیم الایام در سواحل مدیترانه و آسیاى غربى جانشین یکدیگر شده‏اند. همان طور که پیدایش خط، تسهیلاتى را براى ثبت رفتار و مراسم انسان‏ها به وجود آورد، ویرانه‏هاى آثار باستانى نیز یادآور گذشت زمان و توالى انسان‏ها است. قرآن نیز اشاراتى به گذشته بشر دارد و نظر تاریخى خود را در چارچوب یک طرح الهى بیان مى‏کند، هم‏چنین شعر عرب به توصیف اعمال قبایل کوچک پرداخته و به آن‏ها ارج مى‏نهد. با وجود این، اعراب مسلمان در آغاز درک تاریخى خود را نشان نداده‏اند، زیرا آن‏ها فاقد آثار مکتوبى بودند که بتوان آن را [اثرى] تاریخى نامید.

به دلیل یکدست نبودن اطلاعات ما از مناطق و دوران‏هاى مختلف، نمى‏توان فهرست کاملى از متون تاریخ‏نگارى ارائه داد. در آغاز بحث تاکید بر این نکته ضرورى است که در گزینش آثار تاریخى براى بحث‏یا چاپ، همانند آثار ادبى معیار واحدى وجود ندارد. هر چند که ارزش عقلانى یا هنرى یک اثر مى‏تواند در گزینش آن مؤثر باشد و نوشته‏هایى نیز از جهت‏سندى اهمیت‏خاص دارند، اما بدیهى است که تدوین دوباره گذشته مهم‏ترین فایده یک اثر تاریخى است; به عبارتى حتى نوشته‏اى که از ارزش حد متوسط برخوردار است، مى‏تواند مورد توجه باشد. باید به یادداشت که در تدوین مجدد تاریخ، نوشته‏هایى که متضمن شاهد مستقیم‏اند نسبت‏به تالیفات متاخرتر از اولویت‏برخوردارند. (البته این امر که نوشته‏هاى متاخر ممکن است‏حاوى شواهد بنیادى باشند، از این مورد مستثنا است).

«تاریخ‏» بهترین کلمه عربى است که براى ترجمه [ history ] به کار برده شده است. هر چند که از نظر ریشه لغوى ابهاماتى وجود دارد اما آن در مورد روایت‏هاى تاریخى و فرهنگ‏هاى زندگى‏نامه‏اى به کار برده مى‏شود. اما در هر دو مقوله نوشته‏هایى وجود دارد که نمى‏توان آن‏ها را تاریخ نامید. لغات دیگرى مانند «اخبار»، «سیره‏» و «طبقات‏» در مقابل تاریخ قرار دارند که براى نوشته‏هایى مشابه با آثار تاریخى به کار برده مى‏شوند. به نظر نمى‏رسد تا قرن سوم هجرى که تاریخ به صورت علم مدون درآمد، خود کلمه تاریخ در نوشته‏ها استفاده شده باشد. چند نسخه خطى قدیمى نیز با عنوان تاریخ آغاز مى‏شوند که احتمالا این وجه تسمیه را نسخه برداران متاخر به آن‏ها افزوده‏اند.

از آغاز تا زمان طبرى

در حقیقت تعیین زمان پیدایش خاستگاه‏هاى تاریخ نگارى اسمى - عربى آسان نیست، با این حال بدیهى است که منابع تاریخ‏نگارى از دیگر شاخه‏هاى ادبى و فرهنگى دو قرن نخستین اسلامى تفکیک ناپذیرند. اگر چه ممکن است‏برحسب تصادف، حدیث مواد کار تاریخ نویسى را فراهم کند، اما کار برد آن با حدیث‏بسیار متفاوت است. «مغازى‏» و «سیره‏» دیگر مواد تاریخ مى‏باشند. سزگین (2) معتقد است مغازى ادامه و شکل اسلامى شده «ایام العرب‏» مى‏باشد که بیشتر به انتقال خاطره‏اى با شکوه یا حادثه‏اى مهم به نسل‏هاى بعد پرداخته است. اما این انتقال مستلزم آگاهى از انساب خاندانى و قبیله‏اى یا تدوین دوباره آن‏هااست ; انسابى که از زمان ظهور اسلام در میزان پرداخت عطایا و یا دیگر منافع مالى مؤثر بود. هر چند مغازى و سیره به زندگى و زمان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مربوط بودند، اما به سهولت مى‏توان دید که در عصر بعد گرایشى به ثبت‏حوادث مشابه به وجود آمد که تقریبا داراى پى‏آمدهاى یکسانى بود و سطح درک امت تازه تاسیس را از مشکلاتى که بعدها با آن روبه‏رو شدند، بالا برد. باید یادآور شد رساله‏هاى کوچکى که اخیرا محققان بدان‏ها دست‏یافته‏اند با باز سازى پیشرفت‏بنیادى باورهاى اسلامى ارتباط دارند. (3) درگیرى‏هاى نخستین میان مسلمانان - مانند درگیرى [امام] على‏علیه السلام با معاویه - سیاسى و مذهبى بود و طبعا نخستین نوشته‏ها درباره این درگیرى‏ها، ملاحظات مکرر تاریخى را در برداشت. در حقیقت، تاریخ‏نگارى به‏تدریج‏به‏سوى استقلال بیشتر پیش رفت، اما نمى‏توان انکار کرد که زمانى طولانى با این نوع مسائل درگیر بود.

در آغاز، هنگامى که هنوز خط عربى در مرحله مقدماتى بود، احادیث معتبر به طور شفاهى یا در نهایت‏به وسیله چند یادداشت مختصر انتقال مى‏یافتند. خلافت عبدالملک (حک 65-88ق) دوران اوج رشد تاریخ و حدیث‏بود. براى مدتى حدیث و مغازى تنها ابزار انتقال خبر بودند، به این ترتیب که: اغلب روایات پراکنده و متفرق یا از شاهدان حوادث و یا از واسطه‏هایى که با چنین شاهدانى ارتباط یافته و از آنان کسب اطلاع مى‏کردند، جمع‏آورى مى‏شد. روش محدثان تا مدت‏ها در حوزه‏هایى از تاریخ مورد استفاده قرار مى‏گرفت.

به هر روى مى‏توان تصور کرد که نویسنده حادثه‏اى به دلیل سهولت و یا نظر خاص خود، دنبال منابع متعلق به گروه سیاسى - اجتماعى خویش باشد و از این‏جا برخى اختلافات میان روایات پدید آمد که در محیطهاى متفاوت مدینه، دمشق (مرکز امویان) ، بصره و کوفه (شهرهاى پادگانى عراق) مکتوب شده‏اند. در عراق نیز ، هم گروه‏هاى متعدد قبیله‏اى دور از مرکز قدرت و هم نویسندگانى که خود را به این گروه‏ها منتسب مى‏ساختند، حضور داشتند، بنابراین آنان حوادث را با تفاسیر خود باز مى‏آفریدند و سعى داشتند در شرح حوادث، تفسیر«ازد»، «تمیم‏» یا دیگران نمایان و متمایز باشد. (4) با این همه، نباید در چنین مواردى اغراق کرد، زیرا قبایل در تماس نزدیک با یکدیگر بودند و گاه با هم یکى مى‏شدند; از سوى دیگر نخستین راوى یا حداقل واسطه‏هاى بلافصل او، به سختى مى‏توانستند به روایت مطلبى نیفزایند، یا حتى در مواردى شرح گروه خود را با تفاسیر دیگر گروه‏ها ترکیب نکنند.

رساله‏هایى کوچک و بسیار محدود را که در چنین شرایطى نوشته‏اند مى‏توان به دو دسته که تفاوت چندانى نیز با هم ندارند، تقسیم کرد: دسته‏اى از آن‏ها به حوادث ویژه (اخبار) و گروه دیگر به روایات مربوط به حوادث مى‏پرداختند. به جز موارد استثنایى، هیچ کوششى براى یکى ساختن چنین روایاتى در قالب وقایع شمارى انجام نشده‏است. تدوین دوباره این نوشته‏هاى کوچک قدیمى - که اغلب به دوران امویان و دوران آغازین عباسیان محدود است - چندان ساده نیست، زیرا رساله‏هاى کوچک که استنساخ نشده‏اند در نوشته‏هاى بزرگ‏تر و بهتر تحلیل رفته و فقط آثار مکتوب متاخر رونویسى شده‏اند، بنابراین نوشته‏هاى نخستین فراموش شده و به تدریج از بین رفته‏اند. بسیارى از این نوشته‏ها براساس الگویى واحد و براى استفاده امیر یا کسانى که به تاریخ توجه داشتند، بر روى اوراقى پراکنده تحریر شده‏اند. مشکل مضاعف را مؤلفانى به وجود مى‏آوردند که به رساله مختصر خود عنوانى دقیق نمى‏دادند، یا نسخه بردارانى که رساله‏ها را جرح و تعدیل مى‏کردند و یا همان عنوان را هم به نوشته‏اى کامل و هم به فصلى از کتاب اختصاص مى‏دادند. با این همه، بى‏مبالاتى‏هاى دیگرى نیز در اطلاعات ماخلاهایى ایجاد کرده است. در پایان قرون وسطى در مصر تمایلاتى به استفاده از منابع اصلى پیدا شد که براى مستندسازى پژوهش‏ها مطلوب بود; به ویژه در مورد ابن حجر عسقلانى مؤلف «الاصابه فى تمییز الصحابه‏». این امر نشان داد که هنوز احتمال پیدا شدن آثار کهن وجود دارد. به نظر مى‏رسد در قرون وسطى تاریخ‏نگارى صورى نیز، در مورد روایات به استفاده از منابع گرایش داشت. اطلاعات ما براساس نقل‏هاى مورخان و در راس همه نویسندگان همان قرن است که مطالب خود را از نوشته‏هاى دیگر تدوین مى‏کردند. البته منظور نویسندگانى است که نقل قول‏هاى مستند و از نظر لفظى درست را به کار مى‏بردند، نه نویسندگانى که روایت‏خلاصه شده‏اى را بدون هیچ استنادى نقل مى‏کردند. بنابراین مشکل عمده، موثق بودن نقل قول‏ها و خلاصه‏هاى گزینش شده‏است. البته با مقایسه روایات نقل شده نویسندگان منابع اصلى با یکدیگر و در موارد استثنایى مقایسه آن‏ها با متن اصلى که ممکن است‏به طور اتفاقى باقى مانده باشد، مى‏توان به میزان اعتبار آن‏ها پى‏برد. (5)

ویژگى آثار نخستین این است که از طریق راویان محلى یا راویان دیگر، بروز خارجى پیدا کرده‏اند. هر چند نبایستى آثار تاریخى از دیگر نوشته‏ها جدا شود، اما مورخان استقلال کسب کردند و ایده خاص نویسنده از مطلب اصلى جدا شد. در اسلام و مسیحیت‏با گرایش بسیارى از محققان به اصول متعدد علمى، این وضعیت تقویت‏شد، هر چند نسل‏هاى بعدى پاى‏بند تمام اصول نبودند و زمانى که در حوزه علوم، تقسیم کار به وجود آمده بود، فردى مانند طبرى هم مى‏توانست مؤلف تاریخ باشد و هم مفسر قرآن. با وجود این، علوم نسبت‏به امروز انشعاب کمترى داشت اما شیوه‏هاى کار از اصول متفاوتى برخوردار بود.

در نیمه قرن دوم هجرى، نخستین آثار بزرگ فقهى تکامل یافتند. در کنار نویسندگانى که به‏طور منظم[مطالبى را] به شیوه پرسش و پاسخ نگاشتند، افرادى مانند ابویوسف که شغل ادارى معینى داشتند، در کتاب «الخراج‏» گاه ضمن سخنان خود، روایات مربوط به رفتار خلیفه یا حاکمى به‏ویژه عمربن‏خطاب (حک 13-23ق) را مى‏گنجاندند. بنابراین از همان زمان احادیثى با عنوان حدیث نبوى انتشار یافت. نویسندگان دیگر با روشى نه چندان متفاوت با روش‏هاى فقهى، به کمک احادیث مستند، درباره حادثه یا موضوعى واحد مجموعه‏هاى مختصرى را تالیف کردند. «کتاب الرده‏» تالیف «وثیمه‏» (که لباس تجار ایرانى به تن داشت و احتمالا ایرانى و متولد فسا بود) و «وقعة الصفین‏» نوشته «نصربن مزاحم منقرى‏» نخستین آثار به دست آمده از این نوع مى‏باشند. ممکن است‏به علت ضدیت‏با عباسیان و طرفدارى از امویان، چندین خلیفه اموى مورد توجه مؤلفان قرار گرفته باشند، همانند «ابن عبدالحکم‏» که توجه بیشترى به عمربن عبدالعزیز داشت. چنین تمایلاتى دخالت علایق سیاسى - مذهبى را در نوشتن تاریخ ممکن مى‏سازد. با این حال جاى تعجب نیست که در تقریرات شیعى، آثارى درباره [امام] حسین‏علیه السلام و شهادت غم‏انگیز او (6) و هم‏چنین روایات مختصرى درباره قیام مختار ابوعبید ثقفى تالیف شده باشد. نویسندگانى نیز داستان‏هاى فتنه‏هاى دوران آغازین اسلامى را تدوین کرده‏اند. این احتمال (کاملا حدسى) وجود دارد که این آثار با التهاب ناشى از روى کار آمدن عباسیان ارتباط داشته‏باشند.

متون مربوط به «فتوح‏» تقریبا همان زمان تکمیل شدند. مهم‏ترین فرد در زمینه فتوح، واقدى است که مجموعه‏اى از مغازى را گردآورد و در ادامه آن فتوح را نگاشت. امروزه فتوح واقدى به طور کامل در دست نیست و تنها بخش‏هاى پراکنده کوچکى از آن در دیگر کتاب‏هاى فتوح باقى مانده‏است. تمام شواهد نشان مى‏دهند که روایات او بسیار تخیلى بوده و مستند نمى‏باشند تا تاییدى بر اصل مستند سازى در نظر واقدى باشد. تنها محرک مطالعه تاریخ فتوحات، علاقه‏مندى به حکایات نادر و یا تفاخر طلبى امت و یا گروهى از آن نبود، بلکه هدف، استنباط اصول دقیق علمى و شیوه‏هاى فقهى براى تدوین قانون حکومتى بود. وجود احادیث زیاد در آثار تاریخى و رساله‏هاى فقهى به وضوح این امر را ثابت مى‏کند. «فتوح ابن عبدالحکم‏» به فتح مصر و مغرب و اندلس اختصاص یافته است. (7) رساله مشهور «بلاذرى‏» درباره فتوح، مشابه فتوح ابن عبدالحکم، اما متاخرتر و گسترده‏تر از آن است. بلاذرى در پایان به نهادهایى مى‏پردازد که پس از فتوح گسترش یافته‏اند، از جمله فصل مشهور آن به خاستگاه‏هاى ضرب سکه اسلامى اختصاص دارد که تنها خبر معتبر از این موضوع است و باید از قرنى به قرن دیگر تا زمان حاضر از آن استفاده شده‏باشد.

اندکى پیش از نیمه قرن دوم هجرى چندین نوشته مهم به‏دست آمده‏است; زمانى که سیره (شرح حال پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم) و نخستین مجموعه‏هاى متنوع فقهى تکمیل شدند که رابطه آن‏ها با تاریخ بررسى خواهد شد. «زهرى‏» (8) - محدثى که به تاریخ گرایش داشت - اندکى پیش از سقوط امویان و «عوانه‏» و «ابومخنف‏» تقریبا همزمان با به قدرت رسیدن عباسیان به نوشتن پرداختند. همزمان مؤلفانى حوادث متعدد را در یک روایت ممتد به هم پیوند دادند که در این نوع تالیف، توجه بیشتر به ترتیب زمانى ضرورى بود. با وجود این، آنان چگونگى احیاى منابع تاریخ خود را در سیر تحول تاریخ بشر ذکر نکرده‏اند. آنان شرح حال پیامبرانى را که نامشان در قرآن آمده بود پشت‏سر هم ذکر مى‏کردند که سرانجام به محمدصلى الله علیه وآله وسلم مى‏رسید. با توجه به چند روایت معتبر به نظر مى‏رسد ابن اسحاق نیز به این شیوه کار کرده باشد.

قرآن نقطه آغاز روایت تاریخ پیش از اسلام بود، اما اطلاعات بیشترى درباره آن دوران ارائه نمى‏داد. پس ضرورى بود تا اطلاعات لازم از روایات و نوشته‏هاى غیر مسلمانانى کسب شود که قبلا با وحى در ارتباط بودند. البته نمى‏توان احتمال داد که حتى یک نویسنده مسلمان عرب، تورات و انجیل را به زمان اصلى خوانده باشد یا تاریخ‏هاى عمومى مسیحیان را که در قرون پیش از اسلام تکمیل شده بودند، شناخته باشد. اما تازه مسلمانان بومى مى‏توانستند ترجمه‏هایى - حتى از متون فلسفى و علمى - انجام دهند. در تاریخ عمومى، نویسندگان به دلیل عدم دسترسى مستقیم به کتاب‏هاى مقدس، مجبور بودند به روایات شفاهى تازه مسلمانان هم‏نژاد خود اکتفا کنند و به‏ندرت مى‏توانستند میان آن‏ها و نوشته‏هاى جعلى که همان زمان در شرق منتشر مى‏شد، تفاوت گذارند. بنابراین تمام متون «اسرائیلیات‏» (9) و «قصص الانبیاء» (10) شکل گرفتند.



خرید و دانلود دانلود تاریخ و مورخان اسلامى تا پایان دوران عباسى


رضا عباسی نقاش توجیه گرای 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

بنام خداوند جان و خِرد

رضا عباسی نقاش توجیه گرای

چهره های زمان

از: حبیب الله آیت اللهی، دانشیار دانشگاه شاهد و تربیت مدرس

مکتب اصفهان و رضا عباسی

چکیده :

رضا عباسی از عنرمندان برجسته ی مکتب اصفهان ست. پیش از بررسی ویژگی های آثار رضا عباسی، تو ضیحی مختصر در مفهوم مکتب در هنر لازم می باشد. مکتب در هنر به یک محیط جغرافیایی کفته می شود که گروهی از هنرمندان در آن محیط بع هم حشر و نشر دارند.

مکتب اصفهان با تفاوت هایی که با سایر مکاتب هنری سده های هشتم یا یازدهم هجری دارد یکی از بارور ترین مکاتب هنری ست و، رضا عباسی در رأس آن، از نوابع هنر عصر صفویان به شمار می آید. او هنرمندی ست که سنت های هنری زمان خود را به کناری زده و به آفرینش آثاری کاملاً متفاوت می پردازد. ایتفاده از نسبت های زیاضی و نانعنول در زمان، طراحی نیرومند و واقعی گرا، رنگامیزی ساده و تخت، تکیه بر موضوع و کمتر پرداختن به زمینه، چهره سازی و چهره پدازی، درون گرایی و توجیه گرایی نیرومند و غیره... از ابداعات اوست او هنرمندی ست پیشگام که مورد بث مهری پژوهندگان زمان خود قرار گرفته است.

کلید ـ واژه ها :

مکتب اصفهان؛ رضا عباسی و مکاتب پیش از او؛ زیبایی شناسی رضا عباسی و ابداهات تازه ی او؛ رضا عباسی، نقاشِ طراح و چهره پرداز.

مقدمه:

شاید لازم باشد برای درک ویژگی های هنر ایران نخست اصطلاح مکتب را بررسی کنیم و سپس به ویژگی های آثار هنرمندان وابسته به یک مکتب بحث و گفتگو نماییم .

ُاصطلاح « مکتب » را تاریخ هنرنویسان اروپایی و بویژه فرانسوی در مورد هنر سده های چهاردهم تا هفدهم به کار بردند ؛ در آغاز جریان های هنری ایران را به نام حکومت های غالب بر ایران نام گذاری کردند، برای مثال ، اصطلاحات مکتب ایلخانی، مکتب تیموری ، و غیره، که به هیچ وجه در ارتباط با ادراک و مفهوم خودشان از « مکتب» نبود. بزودی در صدد رفع این اشتباه بر آمدند و نام گذاری جریان های هنر ایران به نام شهرها و موقعیت های جغرافیایی انجام گرفت . واژه ی مکتب که نخستین بار در قلمرو فلسفه و ادبیات به کار گرفته شد، شامل اندیشه یی غالب ست که گروهی از گروندگان به آن در باره ی آن بحث و گفتگو و مجادله دارند. در صورتی که در قلمرو هنر، مکتب به یک محیط جغرافیایی اطلاق شده و می شود که گروهی از هنرمندان درآن محیط با یکدیگر حشر و نشر دارند، برای مثال، گفته می شود مکتب پاریس، مکتب پاسیفیک، مکتب نیویورک،و حتی مکتب انگلستان با ایتالیا یا فرانسه..

عدم آگاهی مترجمان ایرانی که متأسفانه اغلب هم مترجمان توانا، و بیشتر آنها در ادبیات و در فلسفه از آگاهی های زیادی برخوردارند، ولی « ناهنرمند » بوده اند و می باشند ، سبب شده است که این مفهوم در زبان فارسی امروز جای خود را باز نیابد و همان تعبیر هایی که در فلسفه و در ادبیات می شود در هنر هم به کاربرده شود . این اشتباه تا جایی رواج یافته است که جریان ها و نهضت های بزرگ هنری را نیز به مکتب تعبیر کرده اند (برای مثال مکتب نئو-کلاسیک یا مکتب امپرسیونیسم و غیره...) و یا شیوه های شخصی هنرمندان را نیز مکتب گفته اند ( برای نمونه : مکتب لئونار داوینچی و غیره) .

اینچنین، ما درین نوشتار مکتب را به معنای یک محیط و موقعیت جغرافیایی بررسی می کنیم که تمام موقعیت های سیاسی، جغرافیایی زمان و باورها در آن موقعیت و مکان جغرافیایی ویژه، نیرو های برانگیزاننده ی هنرمندان در آفرینش آثارشان می باشند. اینچنین ست که مکتب های هنری ایران در سده های هفتم تا دوازدهم هجری ( سیزدهم تا هیجدهم مسیحی) به وجود می ایند .

بنابرین، هنگامی که ، برای نمونه، از مکتب شیراز یا تبریز سخن می گوییم منظورمان جریان هنری ست که در شیراز یا در تبریز آفریده شده است؛ و هنگامی که نام مکتبی با شماره یی مشخص می گردد، بیانگر آن ست که درآن محیط جغرافیایی مکتبهای متعددی ایجاد شده اند . برای مثال ار مکتب شیراز 1، شیراز 2 و یا 3 سخن خواهد رفت و یا مکتب تبریز 1 و تبریز 2 بسیار شناخته شده و ار هم متمایز می باشند. حتی برای اصفهان هم، به باور من باید از اصفهان 1 و اصفهان 2 و اصفهان « واسطه » (که واسطه ی مکتب اصفهان و مکتب شیراز 2 با مکتب شیراز 3 یا هنر دوران زند و قتجار ست) سخن گفت؛ که اصفحان1 به رضا عباسی می انجامد و اصفهان 2 دوران دگردیسی هنر نقاشی در اصفهان و ظهور تکچهره سازی به جای ترکیب بندی های هنری، تصویر سازی و صفحه آرایی کتاب ها ست و در آن نیز حد اقل دو سبک متفاوت تمیز داده می شود که یکی تقلید از شیوه های غربی و بر سنت های ایرانی استوار و دیگری که بیشتر به وسیله ی رضا عباسی ابداع شده و رونق گرفته است، شیوه ی منحصراً ایرانی و نگارگرانه است.و سپس شیوه ی « واسطه » است مه در آن دوباره مصور سازی کتابها آغاز می شود ولین پرداز تصویر ها به روال گذشته و به روش سنتی نیست. رنگا تند و صریح می شوند، ریزه ماری ها از میان می روند، اندازه های نگاره ها تغییر می کنند و ... که در ادامه ی آن و با تغییراتی اساسی مکتب شیراز 3 شکل می گیرد. از آن پس افول نگارگری مکتب اصفهان و گزیبنش شیوه ی نقلید و دوگانه سازی( مثنی سازی) توسط هنرمندان ست . درین زمان با نفوذ « فرنگی سازی» در دوران افشاریان به ویزه توسط ابوالحسن ، هنر نگار گری ایران از مسیر تحول در جهت حفظ اصلت های ایرانی باز می ماند در دوران زند و قاجار نقاشی های با اندازه های بزرگ و گاهی در اندازه های واقعی انسان و شاید نیز فراتر از آن رواج می یابد، با این حال هنوز روش کار کاملاً ایرانی ست و نمی توان آنرا تقلیدی از هنر باختر زمین دانست . البته شاید شمایل های مذهبی روسی تا اندازه یی در این نقاشی ها مؤثر بوده اند ولی نه تا آن اندازه که هنرمند را به بازسازی محض وادارند. در زمینه ی خرد نگاری ها، در شی راز آقا لطفعلی و داوری وصال تلاشی همه جانبه برای تحول هنر نگارگری پیش می گیرند که بسیاری از ابداعهای رضا عباسی و پیروان او مورد توجه آنان بوده است و شایسته است که در مقالتی دیگر به تفصیل از آن سخن رود..

[این نوشتار چکیده ی جهل و پنج سال مطالعه و بررسیِ نویسنده در مکتب های هنری ایران : شیراز 1، 2 ، و 3 ، مکتب هرات، مکتب تبریز 1 و 2، و مکتب اصفهان 1 و 2 ، می باشد و به هیچ وجه از منابع و پژوهش های ناآگاهانه ی نویسندگان باختری و اروپایی بر گرفته نشده است.]

رضا عباسی کیست ؟

رضا عباسی، نابغه ی نگارگریِ ایرانی در سده ی دهم هجری [ شانزدهم مسیحی] ، مشهور ترین نقاشان عهد صفوی از مکتب اصفهان ست و، متأسفانه آنچنان که باید و شاید زندگی نامه ی وی ثبت تاریخ نشده است. حتی نویسنده ی گلستان هنر که معاصر او بوده است از او نامی نبرده است. به نظر می آید که مؤلف این کناب ، همانند وازاریِ ایتالیایی در سده ی شانزدهم ایتالیا، از هر هنرمندی که با وی دوستی یا رفاقتی نداشته است، نامی نبرده و یا به کوچکی نام برده است. و به دلیل اینکه نویسندگان دوران های پس از صفویان اغلب به گلستان هنر استناد می کرده اند ، رضا عباسی تقریباً به فراموشی یا حدِ اقل به بی توجهی سپرده شده است.

رضا عباسی، او بزرگترین نقاش مکتب اصفهان 1 و بنیان گذار اصفهان 2 ، در عهد صفوی ست که بدون اغراق می توان گفت مبتکرترین و خلاق ترین هنرمندان این دوران نیز به شمار می رود. او سنت های عهد تیموریانِ مکاتب هرات و بخارا و مشهد را رها می کندد ، و از زیبایی شناسی های متنوع ایرانیِ رایج در دوران تیموریان ، یعنی مکتب هرات و نیز مکتب تبریز1 و 2 که همه شان میراث خواران مکتب شیراز 1 هستند، به تدریج کناره می گیرد . شاید در نقاشی های « صحنه پردازی » و رواییِ دوران جوانی خود ( آغازهای مکتب اصفهان 1) بیشتر پیرو مکتب تیریز 2 بوده است ولیکن، بزودی در می یابد که نقاشی تنها



خرید و دانلود  رضا عباسی نقاش توجیه گرای  12 ص