لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
عوامل بی انگیزگی دانشجویان ونامو فق بودن آن ها در کار یابی واشتغال:
جذب فارغ التحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در بازار کار منوط به داشتن توانائیها و ویژگیهایی است که بخشی از آنهــا می بایست در طول دوران تحصیل در دانشگاه ایجاد گردد. به نظر می رسد عدم تناسب بین فرایندها و مواد آموزشی رشته های تحصیلی موجود در دانشگاهها با مهارتها و توانائیهای مورد نیاز بازار کار، مهمترین عامل بی انگیزگی دانشجویان و موفق نبـــودن فارغ التحصیلان در کاریابی و اشتغال است. علاوه بر این مورد، برخی از عوامل بیــــرونی که خارج از حوزه فعالیت و کنترل نظام آموزش عالی است نیز بر بی انگیزگی دانشجویانو اشتغــــال فارغ التحصیلان تاثیر بسزایی دارند. در این مقاله چالشها و فرصتهای نظام آموزش عالی در تامین نیازهای مهارتی نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار از دو بعد عوامــــل بیرونی و درونی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. عوامل درونی، فرایندها و راهبردهایی هستند که در نظام آموزش عالی به کــــار گرفته می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله اشتغال و کاریابی فارغ التحصیلان ارتباط دارند. مهمترین این عوامل عبارتند از: ۱ - عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاه و نیازهای آتی بازار کار.
۲ - عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی.
۳ - عدم توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی به جامعه در دانشجویان.
۴ - مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغ التحصیل شدن.
۵ - عدم آشنایی اعضای هیات علمی با فرایند و نحوه انجام امور در واحدهای تولیدی و خدماتی مرتبط با رشته تحصیلی فارغ التحصیلان.
۶ - فقدان زمینه مناسب برای آموزشهای علمی و کاربردی.
۷ - ناکارآمدی اعضای هیات علمی در تربیت نیروی کار متخصص مورد نیاز جامعه.
۸ - مطرح نبودن مسائل علمی و پژوهشی به عنوان اولویت اول در دانشگاهها.
عوامل بیرونی شامل کلیه مواردی می شوند که بر اشتغال فارغ التحصیلان به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیر گذاشته و مانع از جذب آنها در بازار کار می گردند. این عوامل عبارتند از:
۱ - رواج نیافتن و مشخص نبودن فرهنگ کاریابی
۲ - عدم توسعه بنگاههای کاریابی خصوصی
۳ - عدم توسعه کانونهای فارغ التحصیلان و ناکارآمدی آنها در کاریابی و هدایت شغلی
۴ - تعدد متقاضیان و رقابت شدید برای کسب مشاغل موجود
۵ - رواج نیافتن فرهنگ کارآفرینی و کم بودن تعداد کارآفرینان
۶ - وجود مشکلات اجرایی در پیاده کردن سیاستها و برنامه های کلان اشتغال. عوامل درونی عوامل درونی فرایندها و راهبردهایی هستند که در نظام آموزش عالی به کار گرفته می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله اشتغال و کاریابی فارغ التحصیلان ارتباط دارند. مهمتریـن عوامل درونی در زیر ذکر شده اند: ۱ - عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاهها و نیازهای آتی بازار کار: براساس مطالعات انجام گرفته جمعیت جوان و فعال کشور تا سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۶۱ میلیون نفر می شود و به عبارتی ۲/۵درصد رشد خواهد داشت. پس سطح اشتغال نیز باید رشدی معادل ۲/۵درصد در سال داشته باشد تا وضعیت فعلی حفظ شود. یعنی تا سال ۱۴۰۰ در ایران باید ۲۹ میلیون فرصت شغلی ایجاد شود. براساس و باتوجه به اهمیت موضوع، دولت تدابیری را اتخاذ کرده است. به عنوان مثال، در برنامه سوم توسعه ایجاد حدود چهارمیلیون فرصت شغلی پیش بینی شده است. اما نکته ای که در اینجا مورد نظر است عدم تناسب بین تعداد فرصتهای شغلی تخصصی ایجاد شده در جامعه و تعداد فــــارغ التحصیلان است. در ایران فقدان ارتباط نزدیک بین دانشگاهها و بخشهای مختلف جامعه موجب شده است که بین ظرفیت پذیرش دانشجو و تقاضای بازار به نیروی متخصص تناسب وجود نداشته باشد که علت آن عدم هماهنگی و انسجام در تصمیم گیری بین نظام آموزش عالی با سایر بخشهای جامعه به دلایلی چون: عدم وجود آمار واقعی، فقدان نگرش استراتژیک در بخشهای دولتی و خصوصی، ناتوانی مدیران در طرح ریزی و برآورد احتیاجات نیروی انسانی براساس استراتژی های کلان توسعه، عدم اجرای برنامه های میان مدت و بلندمدت جذب، اجرای سلیقـــه ای سیـاستهــــا و خط مشی ها و تغییر در برنامه های تدوین شده پس از هر تغییر در مدیریتهاست. ضمن اینکه دفتر گسترش آموزش عالی نیز در صورت تامین امکانات و استاد توسط مقامات محلی و بدون در نظر گرفتن وضعیت اشتغال در آینده برای ایجاد رشته تحصیلی مجوز صادر می کند. البته باتوجه به هدف و فلسفه وجودی دانشگاهها که ارتقا سطح علمی و تغییر در نگرش و بینش عمومی مردم و تامین نیازهـــای جامعه به نیروی متخصص است، توسعه آموزش عالی دارای توجیه است. اما فارغ التحصیلان انتظار دارند که با گرفتن مدرک تحصیلی موجبات اشتغال یا تسهیل شرایط اشتغال آنان فراهم آید؛ لذا پیشنهاد می شود تدبیری اتخاذ گردد که اولا ظرفیت پذیرش دانشجو براساس نیاز آینده بازار کار به نیروی متخصص تعیین شود و ثانیاً مجوزهای ایجاد رشته تحصیلی در دانشگاه دائمی نباشد و با تغییر در کیفیت نیازهای جامعه و تخصصهای جدید، مشخصات مجوزهای صادره تغییر یابند. ۲ - عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی: یکی از مهمترین اهداف نظامهای آموزشی جوامع فراهم آوردن امکان ارائه آموزش متناسب با مهارتهای شغلی مورد نیاز جامعه است. بنابراین، در طراحی هر نظام آموزشی اثربخش، عوامل مهمی چون شرایط و ویژگیهای داوطلبان، محتوای دروس، تسهیلات و تجهیزات مورد نیاز، روشهای تدریس و غیره مدنظر قرار می گیرند. از طرف دیگر به هنگام طراحی مشاغل، شرح شغل و شرایط احراز (که تعیین کننده ویژگیهای رفتاری، توانائیها و مهارتهایی هر شغل است) تنظیم می گردد. این مهارتها شامل مهارت فنی، مهارت انسانی، مهارت ادارکی و آشنایی با رایانه هستند. ضمن اینکه داشتن توانائیهای ذهنی، فیزیکی و سطح تحصیلات و همچنین ویژگیهای رفتاری چون شخصیت، نوع نگرش، انگیزش و ارزشهای فردی نیز در اینجا مطرح هستند. مهارتها، استعدادهای بالفعل و توانائیهـا، استعدادهای بالقـوه تلقی می گردند. در حال حاضر، در آموزش عالی بیشتر سطح تحصیلات به عنوان یک توان یا استعدادهای بالفعل ایجاد می شود و این در حالی است که فارغ التحصیلان برای صعود به قله اشتغال به مهارت نیز نیاز دارند. باتوجه به آنچه بیان شد بازبینی در سرفصلهای دروس دوره های آموزشی و تنظیم آنها براساس اطلاعات علمی (نظری) و عملی مورد نیاز رشته ها و زمینه های شغلی مرتبط با رشته تحصیلی مورد نظر و ایجاد هماهنگی و همسویی بین سرفصل دروس با شرایط احراز مشاغل مورد نظر ضروری به نظر می رسد. ۳ - عدم توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی به جامعه در دانشجویان: باتوجه به اینکه پایه و اساس دانشگاه را دو عامل مهم و اصلی یعنی دانشجو و استاد تشکیل می دهند علل عدم توانایی دانشگاهها در ایجاد روحیه علمی و انگیزه در دانشجویان را می- توان در ویژگیهای این دو عامل جستجو کرد. دانشجویان اکثراً روحیه علمی و انگیزه کافی ندارند و معمولاً به جای توجه به ارتقای سطح علمی خود فقط به ارتقای سطح تحصیلی (اخذ مدارج بالاتر) می اندیشند. لذا دانشگاهها باید به فراخور تغییرات در شرایط سنی، سطح اجتماعی و انتظارات جامعه از دانشجویان و همچنین تاثیراتی که حضور در مراکز علمی در روند زندگی دانشجویان می گذارد، شیوه آموزشی و تربیتی را ارائه کنند که در دانشجویان انگیزه و روحیه علمی ایجاد کند و این امر زمانی محقق می شود که اعضای هیات علمی به عنوان یکی از دو عامل اصلی دانشگاه، دارای روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی باشند. بنابراین، پیشنهاد می شود ضمن انجام اقدامات بنیادی در خصوص تغییر در شیوه آموزش سنتی موجود، در جذب استادان، افرادی که دارای روحیه علمی و دانش پژوهی هستند در اولویت قرار گیرند و از سوی دیگر، تدابیری نیز برای رفع مشکلات و تنگناهای اقتصادی اعضای هیات علمی اتخاذ گردد. ۴ - مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغ التحصیل شدن: در نظام آموزش عالی گرفتن حداقل نمره قبولی پیش شرطی برای اخذ مدرک فارغ التحصیلی است. شرایط نامساعد اشتغال از یک طرف و تمیز قائل نشدن بین فارغ التحصیلان از نظر توانمندی علمی و عملی در زمان جذب از طرف دیگـــر، سبب بی انگیزه شدن و از بین رفتن علاقه مندی جمع کثیری از دانشجویان به ویژه در مقطع کارشناسی به فراگیری دروس نظری و فعالیتهای عملی شده است. این شرایط سبب پرورش و تولید فارغ التحصیلانی می شود که دارای روحیه علمی نیستند و در عین ناتوانی در کسب مدارج علمی بالاتر، روحیه کارآفرینی و یافتن کسب و کار مناسب را ندارند. تجربه برگزاری امتحان جامع و ارزیابی دانشجویان در برخی رشته ها (رشته های پزشکی) و مشروط شدن ادامه تحصیل آنان به اخذ نمره قبولی، سبب ورود متخصصان و پزشکانی به جامعه شده که هم در بحث خدمات درمانی و هم در ادامه تحصیل موفق تر بوده اند. بنابراین، ضروری است همان طور که برای هر درس سرفصل آموزشی به صورت استاندارد تعریف شده، معیارهایی نیز برای ارزیابی فارغ- التحصیلان به منظور مشخص کردن حداقل دانش نظری و توان عملی آنان به صورت استاندارد برای هر رشته تحصیلی تعریف شود و براساس آن فارغ التحصیلان ارزیابی شوند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
عوامل بی انگیزگی دانشجویان ونامو فق بودن آن ها در کار یابی واشتغال:
جذب فارغ التحصیلان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور در بازار کار منوط به داشتن توانائیها و ویژگیهایی است که بخشی از آنهــا می بایست در طول دوران تحصیل در دانشگاه ایجاد گردد. به نظر می رسد عدم تناسب بین فرایندها و مواد آموزشی رشته های تحصیلی موجود در دانشگاهها با مهارتها و توانائیهای مورد نیاز بازار کار، مهمترین عامل بی انگیزگی دانشجویان و موفق نبـــودن فارغ التحصیلان در کاریابی و اشتغال است. علاوه بر این مورد، برخی از عوامل بیــــرونی که خارج از حوزه فعالیت و کنترل نظام آموزش عالی است نیز بر بی انگیزگی دانشجویانو اشتغــــال فارغ التحصیلان تاثیر بسزایی دارند. در این مقاله چالشها و فرصتهای نظام آموزش عالی در تامین نیازهای مهارتی نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار از دو بعد عوامــــل بیرونی و درونی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. عوامل درونی، فرایندها و راهبردهایی هستند که در نظام آموزش عالی به کــــار گرفته می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله اشتغال و کاریابی فارغ التحصیلان ارتباط دارند. مهمترین این عوامل عبارتند از: ۱ - عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاه و نیازهای آتی بازار کار.
۲ - عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی.
۳ - عدم توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی به جامعه در دانشجویان.
۴ - مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغ التحصیل شدن.
۵ - عدم آشنایی اعضای هیات علمی با فرایند و نحوه انجام امور در واحدهای تولیدی و خدماتی مرتبط با رشته تحصیلی فارغ التحصیلان.
۶ - فقدان زمینه مناسب برای آموزشهای علمی و کاربردی.
۷ - ناکارآمدی اعضای هیات علمی در تربیت نیروی کار متخصص مورد نیاز جامعه.
۸ - مطرح نبودن مسائل علمی و پژوهشی به عنوان اولویت اول در دانشگاهها.
عوامل بیرونی شامل کلیه مواردی می شوند که بر اشتغال فارغ التحصیلان به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیر گذاشته و مانع از جذب آنها در بازار کار می گردند. این عوامل عبارتند از:
۱ - رواج نیافتن و مشخص نبودن فرهنگ کاریابی
۲ - عدم توسعه بنگاههای کاریابی خصوصی
۳ - عدم توسعه کانونهای فارغ التحصیلان و ناکارآمدی آنها در کاریابی و هدایت شغلی
۴ - تعدد متقاضیان و رقابت شدید برای کسب مشاغل موجود
۵ - رواج نیافتن فرهنگ کارآفرینی و کم بودن تعداد کارآفرینان
۶ - وجود مشکلات اجرایی در پیاده کردن سیاستها و برنامه های کلان اشتغال. عوامل درونی عوامل درونی فرایندها و راهبردهایی هستند که در نظام آموزش عالی به کار گرفته می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله اشتغال و کاریابی فارغ التحصیلان ارتباط دارند. مهمتریـن عوامل درونی در زیر ذکر شده اند: ۱ - عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاهها و نیازهای آتی بازار کار: براساس مطالعات انجام گرفته جمعیت جوان و فعال کشور تا سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۶۱ میلیون نفر می شود و به عبارتی ۲/۵درصد رشد خواهد داشت. پس سطح اشتغال نیز باید رشدی معادل ۲/۵درصد در سال داشته باشد تا وضعیت فعلی حفظ شود. یعنی تا سال ۱۴۰۰ در ایران باید ۲۹ میلیون فرصت شغلی ایجاد شود. براساس و باتوجه به اهمیت موضوع، دولت تدابیری را اتخاذ کرده است. به عنوان مثال، در برنامه سوم توسعه ایجاد حدود چهارمیلیون فرصت شغلی پیش بینی شده است. اما نکته ای که در اینجا مورد نظر است عدم تناسب بین تعداد فرصتهای شغلی تخصصی ایجاد شده در جامعه و تعداد فــــارغ التحصیلان است. در ایران فقدان ارتباط نزدیک بین دانشگاهها و بخشهای مختلف جامعه موجب شده است که بین ظرفیت پذیرش دانشجو و تقاضای بازار به نیروی متخصص تناسب وجود نداشته باشد که علت آن عدم هماهنگی و انسجام در تصمیم گیری بین نظام آموزش عالی با سایر بخشهای جامعه به دلایلی چون: عدم وجود آمار واقعی، فقدان نگرش استراتژیک در بخشهای دولتی و خصوصی، ناتوانی مدیران در طرح ریزی و برآورد احتیاجات نیروی انسانی براساس استراتژی های کلان توسعه، عدم اجرای برنامه های میان مدت و بلندمدت جذب، اجرای سلیقـــه ای سیـاستهــــا و خط مشی ها و تغییر در برنامه های تدوین شده پس از هر تغییر در مدیریتهاست. ضمن اینکه دفتر گسترش آموزش عالی نیز در صورت تامین امکانات و استاد توسط مقامات محلی و بدون در نظر گرفتن وضعیت اشتغال در آینده برای ایجاد رشته تحصیلی مجوز صادر می کند. البته باتوجه به هدف و فلسفه وجودی دانشگاهها که ارتقا سطح علمی و تغییر در نگرش و بینش عمومی مردم و تامین نیازهـــای جامعه به نیروی متخصص است، توسعه آموزش عالی دارای توجیه است. اما فارغ التحصیلان انتظار دارند که با گرفتن مدرک تحصیلی موجبات اشتغال یا تسهیل شرایط اشتغال آنان فراهم آید؛ لذا پیشنهاد می شود تدبیری اتخاذ گردد که اولا ظرفیت پذیرش دانشجو براساس نیاز آینده بازار کار به نیروی متخصص تعیین شود و ثانیاً مجوزهای ایجاد رشته تحصیلی در دانشگاه دائمی نباشد و با تغییر در کیفیت نیازهای جامعه و تخصصهای جدید، مشخصات مجوزهای صادره تغییر یابند. ۲ - عدم تناسب بین محتوای آموزش با مهارتهای شغلی: یکی از مهمترین اهداف نظامهای آموزشی جوامع فراهم آوردن امکان ارائه آموزش متناسب با مهارتهای شغلی مورد نیاز جامعه است. بنابراین، در طراحی هر نظام آموزشی اثربخش، عوامل مهمی چون شرایط و ویژگیهای داوطلبان، محتوای دروس، تسهیلات و تجهیزات مورد نیاز، روشهای تدریس و غیره مدنظر قرار می گیرند. از طرف دیگر به هنگام طراحی مشاغل، شرح شغل و شرایط احراز (که تعیین کننده ویژگیهای رفتاری، توانائیها و مهارتهایی هر شغل است) تنظیم می گردد. این مهارتها شامل مهارت فنی، مهارت انسانی، مهارت ادارکی و آشنایی با رایانه هستند. ضمن اینکه داشتن توانائیهای ذهنی، فیزیکی و سطح تحصیلات و همچنین ویژگیهای رفتاری چون شخصیت، نوع نگرش، انگیزش و ارزشهای فردی نیز در اینجا مطرح هستند. مهارتها، استعدادهای بالفعل و توانائیهـا، استعدادهای بالقـوه تلقی می گردند. در حال حاضر، در آموزش عالی بیشتر سطح تحصیلات به عنوان یک توان یا استعدادهای بالفعل ایجاد می شود و این در حالی است که فارغ التحصیلان برای صعود به قله اشتغال به مهارت نیز نیاز دارند. باتوجه به آنچه بیان شد بازبینی در سرفصلهای دروس دوره های آموزشی و تنظیم آنها براساس اطلاعات علمی (نظری) و عملی مورد نیاز رشته ها و زمینه های شغلی مرتبط با رشته تحصیلی مورد نظر و ایجاد هماهنگی و همسویی بین سرفصل دروس با شرایط احراز مشاغل مورد نظر ضروری به نظر می رسد. ۳ - عدم توفیق دانشگاهها در ایجاد و تقویت روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی به جامعه در دانشجویان: باتوجه به اینکه پایه و اساس دانشگاه را دو عامل مهم و اصلی یعنی دانشجو و استاد تشکیل می دهند علل عدم توانایی دانشگاهها در ایجاد روحیه علمی و انگیزه در دانشجویان را می- توان در ویژگیهای این دو عامل جستجو کرد. دانشجویان اکثراً روحیه علمی و انگیزه کافی ندارند و معمولاً به جای توجه به ارتقای سطح علمی خود فقط به ارتقای سطح تحصیلی (اخذ مدارج بالاتر) می اندیشند. لذا دانشگاهها باید به فراخور تغییرات در شرایط سنی، سطح اجتماعی و انتظارات جامعه از دانشجویان و همچنین تاثیراتی که حضور در مراکز علمی در روند زندگی دانشجویان می گذارد، شیوه آموزشی و تربیتی را ارائه کنند که در دانشجویان انگیزه و روحیه علمی ایجاد کند و این امر زمانی محقق می شود که اعضای هیات علمی به عنوان یکی از دو عامل اصلی دانشگاه، دارای روحیه علمی و انگیزه خدمت رسانی باشند. بنابراین، پیشنهاد می شود ضمن انجام اقدامات بنیادی در خصوص تغییر در شیوه آموزش سنتی موجود، در جذب استادان، افرادی که دارای روحیه علمی و دانش پژوهی هستند در اولویت قرار گیرند و از سوی دیگر، تدابیری نیز برای رفع مشکلات و تنگناهای اقتصادی اعضای هیات علمی اتخاذ گردد. ۴ - مشخص نبودن حداقل قابلیتهای علمی و عملی برای فارغ التحصیل شدن: در نظام آموزش عالی گرفتن حداقل نمره قبولی پیش شرطی برای اخذ مدرک فارغ التحصیلی است. شرایط نامساعد اشتغال از یک طرف و تمیز قائل نشدن بین فارغ التحصیلان از نظر توانمندی علمی و عملی در زمان جذب از طرف دیگـــر، سبب بی انگیزه شدن و از بین رفتن علاقه مندی جمع کثیری از دانشجویان به ویژه در مقطع کارشناسی به فراگیری دروس نظری و فعالیتهای عملی شده است. این شرایط سبب پرورش و تولید فارغ التحصیلانی می شود که دارای روحیه علمی نیستند و در عین ناتوانی در کسب مدارج علمی بالاتر، روحیه کارآفرینی و یافتن کسب و کار مناسب را ندارند. تجربه برگزاری امتحان جامع و ارزیابی دانشجویان در برخی رشته ها (رشته های پزشکی) و مشروط شدن ادامه تحصیل آنان به اخذ نمره قبولی، سبب ورود متخصصان و پزشکانی به جامعه شده که هم در بحث خدمات درمانی و هم در ادامه تحصیل موفق تر بوده اند. بنابراین، ضروری است همان طور که برای هر درس سرفصل آموزشی به صورت استاندارد تعریف شده، معیارهایی نیز برای ارزیابی فارغ- التحصیلان به منظور مشخص کردن حداقل دانش نظری و توان عملی آنان به صورت استاندارد برای هر رشته تحصیلی تعریف شود و براساس آن فارغ التحصیلان ارزیابی شوند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
عوامل مؤثر بر مطلوبیت آب آبیاری
پنج عامل را درتعیین مطلوب بودن آب آبیاری میتوان درنظرگرفت. این پنج عامل را میتوان بصورت زیرخلاصه کرد.
ترکیب شیمیایی آب
محصول تحت آبیاری
خاک تحت آبیاری
آب وهوا
مدیریت آبیاری وزهکشی
ترکیب شیمیایی آب آبیاری
بطورکلی کیفیت آب آبیاری را میتوان با توجه به دو عامل اصلی زیر تعیین نمود.
الف: مقدار کل املاح محلول:
که برحسب گرم برلیتر یا میلی اکی والان برلیتر بیان میشود. مقدار کل املاح محلول را میتوان بوسیله هدایت الکتریکی نیز اندازه گرفت.
ب: ترکیب یونی آب آبیاری:
برای تعیین کیفیت آب بایستی علاوه برغلظت کل املاح محلول، ترکیبات آنیونی وکاتیونی موجود درآب آبیاری را نیز تعیین نمود. نسبت بعضی از یونها نیز درتعیین کیفیت آب مؤثراست. که درفصل پنجم به تفصیل بیان شده است. فقط درشرایط خاص بایستی مقدارعناصرکم مصرف را درآب آبیاری تعیین نمود.
محصول تحت آبیاری
با توجه به اینکه مطالب بیان شده درکتاب راجع به تعیین کیفیت آب جهت مصارف کشاورزی میباشد. بنابراین محصول یکی از مهمترین عواملی است که بایستی درنظرگرفته شود. ارزیابی آب بایستی براساس مقاومت محصولات یا یک محصول خاص به مقدارکل نمک ویا یک یون خاص صورت گیرد. مقاومت یک محصول به شوری خاک درحقیقت نشان میدهد که کاهش مقدارعملکرد نسبت به حالتی که شرایط شوری وجود ندارد چقدر است.
درایالات متحده 50 درصد کاهش عملکرد درمحصولات زراعی وعلوفه ای مربوط به کم بودن مقاومت این محصولات نسبت به شوری است. درهلند والجزایر این کاهش عملکرد بین 20تا25 درصد است. (50 درصد کاهش عملکرد درایالات متحده با توجه به اینست که میزان شوری درانتهای منطقه ریشه اندازه گیری میشود درحالی که درهلند شوری درلایه بالای سطح خاک اندازه گرفته میشود) (جدول 1-4).
جدول 1-4: مقاومت برخی محصولات را نسبت به شوری درسه منطقه نشان میدهد.
هلند
(g/I)
شمال آفریقا
(EC mmhos/cm)
آمریکا
(EC mmhos/cm)
محصول
13
14
10
-
-
4
17
-
12
14
12
7
4
18
16
16
14
12
5/7
3
جو
چغندرقند
پنبه
گندم
یولاف
ذرت
لوبیا
خاک تحت آبیاری
رفتارخاکی که با آب شور درارتباط است بستگی به خصوصیات فیزیکی اولیه خاک وهم چنین مقدار نمک موجود درخاک دارد. یکی از عواملی که میتواند روی ظرفیت جذب بوسیله خاک تأثیربسزایی بگذارد مقداررس موجود درخاک است.
سطح آب زیرزمینی نیز یکی از عواملی محسوب میشود که روی توزیع املاح درپروفیل خاک میتواند مؤثرواقع شود. ترکیب شیمیایی اولیه خاک پروسه های تبادلی درهنگامی که آب وخاک با هم درتماس اند را میتواند تحت تأثیرقراردهد.
استفاده از آب شوردریک خاک که شور نیست میتواند سبب شورشدن خاک را با گذشت زمان فراهم آورد. درحالی که استفاده از آبی با همین کیفیت دریک خاک شوردرصورتی که شرایط زهکشی مناسبی داشته باشد میتواند موجب کاهش املاح موجود درخاک گشته وشوری خاک را کاهش دهد. خاک های مختلف دارای نفوذپذیری متفاوت هستند. اگر دراین خاکها از آبی با کیفیت یکسان ویکنواخت استفاده کنیم بطبع میزان شورشدن خاکها با هم بسیارمتفاوت خواهد بود اگرچه آبی که درهمه خاکها مورد استفاده قرارگرفته است یکسان میباشد.
آب وهوا
تبخیروتعرق وبارندگی دوعامل آب وهوایی هستند که درتعیین کیفیت آب مؤثرند. مقدارآب مورد استفاده درطول دوره رشد محصول بستگی زیادی به مقدارتبخیروتعرق دارد که آن نیز به نوبه خود روی رژیم آبیاری وهمچنین دینامیک حرکت املاح درپروفیل خاک تأثیربسزایی میگذارد.
مقداروتوزیع بارندگی دومین عامل آب وهوایی محسوب میشود که بایستی به آن توجه خاص داشت. وقتی که میزان بارندگی درطول فصل رشد گیاه بطوریکنواخت توزیع شده باشد، این توزیع یکنواخت باعث رقت محلول خاک میگردد ولی باعث آبشویی املاح پروفیل خاک نخواهد شد ولی اگر همین مقدار بارندگی دریک دوره کوتاه باریده شود اسباب آبشویی املاح از پروفیل خاک را فراهم خواهد ساخت.
مدیریت آبیاری وزهکشی
روش آبیاری مورد استفاده درمزرعه میتواند روی تجمع املاح درخاک ویا گیاه مؤثر واقع شود. کاربرد آب درمقادیرکمتر ازحد مورد نیاز گیاه باعث تجمع املاح درمنطقه ریز وسفر خواهد شد. ولی اگر آب به مقداربیشتر از حد مورد نیاز گیاه مصرف شود باعث شستشوی املاح وخروج آن از منطقه ریز وسفرمی شود.
عدم زهکشی کافی وسطح آب زیرزمینی بالاباعث صعود کاپیلاری آب تحت الارض شده وشوری خاک را افزایش خواهد داد.
استفاده از آبهای نسبتاً شوردرآبیرای شیاری تأثیرسوء زیادی روی رشد گیاه نخواهد گذاشت. ولی اگر همین آب با همین کیفیت درآبیاری بارانی مورد استفاده قرارگیرد موجبات کاهش عملکرد محصول را فراهم میسازد.
ارزیابی کیفیت آب آبیاری
از جایی که انواع مختلف آب جهت آبیاری مورد استفاده قرارمی گیرد، پس لازم است که سیستم خاصی از استاندارد کیفیت آب برقرارشود. زیرا آبی که برای مصارف صنعتی، مصارف بهداشتی و... مورد استفاده قرارمی گیرد مناسب برای آبیاری نیست.
برای ارزیابی کیفیت آب آبیاری بایستی موارد زیردرنظرگرفته شود:
شوری (غلظت کل املاح محلول)
نسبت سدیم به سایر کاتیونها
غلظت کربنات وبی کربنات
غلظت بور، کلروسایر عناصرسمی
بطورکلی ارزیابی وارائه نوعی طبقه بندی آبیاری که درهمه مکانها وتحت همه شرایط مورد استفاده قرارگیرد امکان پذیرنیست. بنابراین دراینجا تحلیل ومقایسه ای از بعضی از روشهای طبقه بندی کیفیت آب موجود را ارائه میدهیم ونشان میدهیم چگونه میتوان از این روشها استفاده کرد.
الف ـ خطرشوری (غلظت کل املاح محلول)
برای تعیین مقدارشوری آب آبیاری دو روش معمول وجوددارد که درزیربه آنها میپردازیم:
1ـ کل نمکهای محلول TDS
کل نمکهای محلول یا مقدار باقیمانده خشک را میتوان درصورتی که آب آبیاری فاقد بی کربنات باشد به سادگی با تبخیرحجم معینی از آب واندازه گیری وزن املاح باقیمانده تعیین کرد. درآبهایی که مقدار قابل توجهی بی کربنات وجوددارد بااستفاده ازاین روش ممکن است تنها نصف وزن بی کربناتهااندازه گیری شود. چراکه حدودنیمی ازبی کربناتها دراثر حرارت ازبین رفته ومقدارTDS بدست آمده بامقدارواقعی آن متفاوت خواهدبود. کل نمکهای محلول یا مقدارباقیمانده خشک برحسب میلی گرم در لیتر(mg/I)ویا قسمت درمیلیونppm)) بیان میشود.
غلظت املاح محلول درآب باران کمتر از 10 میلی گرم درلیتر(ppm) ودرآب دریاهای آزاد، مقدار متوسط آن حدود 35 میلی گرم درلیتراست.
TDS عامل مهمی درکیفیت آب بوده واثرزیادی درجابجایی وتبدیل شیمیایی ویونیزه شدن مواد دارد. غلظت املاح محلول، نقش زیادی درتعیین جوامع آبزی جانوری وگیاهی داشته وبسیاری از گیاهان وجانوران آبزی به آبهای شیرین یا شور عادت دارند. غلظت املاح محلول درتعیین تناسب آب درمصارف شرب انسان ودام، کشاورزی وصنعت نقش مهمی دارد. درآب اشباع از Nacl، غلظت TDS به 300 میلی گرم درلیترمی رسد.
2- هدایت الکتریکی EC2
یکی از راههای ساده تعیین غلظت املاح محلول درآب، اندازه گیری هدایت الکتریکی است. آب مقطریا آب خالص تقریباً هادی جریان الکتریسیته نیست ولی اگر درآب نمکهای محلول وجود داشته باشد آب را هادی جریان الکتریسیته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
عوامل موثر در تشکیل و تخریب خاکها
کلیه خاکهای سطح زمین در نتیجه متلاشی شدن و خورد شدن سنگهای قبر جامد زمین بوجود می آیند, این تغییر حالت یعنی تبدیل سنگ به خاک به دو طریق یکی طریق یکی طریق فیزیکی و دیگری طریق شیمیائی صورت می گیرد.
در طریق فیزیکی عمل گرمی و سردی هوا موثر می باشد چه گرما سخت و سرمای شدید مخصوصا یخبندان موجب انبساط و انقباض سنگها شده باعث تلاشی سنگها و تبدیل آن به خاک می گردد, هر چه اتلاف درجه گرما و سرما شدید باشد این تبدیل بسرعت انجام می شود در طریق شیمیائی آبها موجب شستشو و نفوذ در شکاف سنگها شده ضمن حل مواد محلوله در خارج و داخل شکافها باعث متلاشی شدن سنگ و تبدیل آن به خاک می گردند. چنانچه در مناطق مجاور دو قطب بعلت سرمای فوق العاده اثر شیمیائی آبها فوق العاده کم است ولی در مقابل متلاشی سنگها در اثر اختلاف درجه گرما و سرما مخصوصا" یخبندان بسرعت صورت می گیرد. در مناطق استوائی بعلت وجود رطوبت و آب فراوان عمل شیمیائی فوق العاده می باشد نتیجه فعل و انفعال شیمیائی شدید آنست که کلیه املاح و ترکیبات خاک پس از متلاشی شدن شسته شده در صورت قابل نفوذ بودن خاک به طبقات زیرین زمین منتقل می گردند.
در ایران آب و هوای گرم و مرطوب سواحل دریایی خزر بیشتر باعث تخریب شیمیائی و شستشوی مواد و حمل آن از قسمتهای سطحی به قسمتهای تحتانی می گردند برعکس در مناطق خشک و نیمه خشک جنوبی و شرقی بعلت زیاد بودن اختلاف درجه حرارت تخریب بیشتر فیزیکی است.
الف- تغییر و تکامل خاکها
خاکهائی که بدو طریق فوق بوجود می آمده اند. بندرت در محل خود باقی می مانند بلکه اغلب وسیله فرسایش (آب- باد- یخ) به محل دیگر منتقل می شوند که در اینصورت است خاکها یا انتقالی هستند یا محلی.
منظور از خاک محلی خاکی است که پس از تشکیل در محل ایجاد خود باقی مانده و بجای دیگر منتقل نشده باشد, این نوع خاکها معمولا" زیاد حاصلخیز نمی باشند و بطور کلی بدرد زندگی انسان نمی خوردند مانند خاکهای مناطق قطبی چون خاکهای این مناطق بعلت مستور بودن غالب ایام سال در زیر برف و یخ و عدم تحرک, بیشتر در ردیف خاکهای محلی بشمار می روند. بدرد کشاورزی نمی خورند, به همین جهت زندگی نبات و حیوان و انسان در این مناطق بزحمت امکان پذیر می باشد.
در مقابل خاکهای انتقالی چون این دسته از خاکها همین که از جائی به جای دیگر انتقال یافتند قهرا" با خاکهای دیگر مخلوط می شوند بعلاوه در حین انتقال بقایای حیوانات و نباتات مرده و یا مواد آلی را که در مسیر واقعند با خود همراه می برند این دسته از خاکها از نظر کشاورزی و زندگی انسان فوق العاده اهمیت دارند. بهترین نمونه این خاکها را در مناطق معتدل می توان یافت چون در این مناطق مقتضیات جغرافیائی برای ایجاد خاکهای مخلوط و رسوبی حاصلخیز از مناطق دیگر زمین مستعدتر است زیرا در این نواحی کلیه عوامل موثر در تشکیل خاک از قبیل عوام فیزیکی و شیمیائی و یا آلی با اعتدالی که مخصوص اقلیم این نواحی است دست به دست هم داده بهترین و حاصلخیزترین خاکهای زمین را فراهم ساخته اند .
خاکهای انتقالی بیشتر در جلگه ها و بستر روخانه ها دیده می شود و به همین دلیل است که مهمترین مرکز کشاورزی دنیا و بهترین مراکز اجتماعات بشری و فعالیتهای اقتصادی و جامعه های کشاورزی در این قبیل مناطقند و در ایران جلگه حاصلخیز و پربرکت خوزستان و جلگه های آباد و معمور سواحل دریای خزر را برای نمونه می توان نام بد.
خاکهای زمین را می توان از نظر ساختمان به سه نوع شنی- رسی- مخلوط تشخیص داد, خاکهای شنی و رسی بعلت قابلیت نفوذ فوق العاده آنها و عدم استعداد کافی جهت نگاهداری آب چون مناطق مرکزی ایران از نظر اقتصادی و انسانی اهمیتی ندارند در مقابل در خاکهای مخلوط است که انسان می تواند جامعه های کشاورزی و اجتماعات معتبر بوجود آورد بهترین نمونه آنرا در ایران می توان در کوهپایه های سواحل دریای خزر و در دلتاهای رودخانه ها خصوصا" دلتای رود کارون یافت.
جنس خاکهای زمین تا میزان قابل توجهی بستگی به نوع عمل فرسایش دارد چنانچه نتیجه عمل سیلابهای تند و رودخانه های پر شیب ایجاد خاکهای شنی و حاصل کار جریانات کند تولید خاکهای رسی و نرم است.
مواد مختلفی که خاک را بوجود می آورد ترکیب خاک را مشخص می سازد خاکهائی که به رنگ سیاه است مواد نباتی و یا کربنی زیاد دارند و خاکهائی که قهوه ای یا قرمز رنگند حاوی مقدار زیاد اکسید آهن می باشند. خاک سیاه بعلت مواد آلی که در ترکیب آن موجود است چون برای رشد سریع اغلب نباتات مفید می باشد بر سایر خاکها رجحان دارد.
ریزی و درشتی خاک ساختمان آنرا تشکیل می دهد نوع ساختمان خاک در خاصیت آن موثر است بدین معنی که اگر ذرات خاک درشت باشد آب را در خود نگاه نمی دارد یا اگر بسیار ریز و فشرده باشد آب در آن با کمال آسانی رسوخ پیدا نمی کند. بهترین خاکها آنست که آب را خود جذب نماید. و خوب آنرا نگاه دارد. در اغلب موارد قابلیت تولیدی خاک و مفید بودن آن برای کشت و زرع و همچنین قابلیت نگهداری رطوبت آن با ساختمان خاک رابطه مستقیم دارد از این رو اطلاع درباره خاک و مطالعات جغرافیائی آن اهمیت زیاد دارد چه موقعیت کشاورزی نتیجه مستقیم ترکیب و حاصلخیزی خاک می باشد.
ب- عوامل تخریب خاکها
دو عامل بیش از هر چیز در تخریب خاکها موثر است:
یکی عامل طبیعی (فرسایش وسیله آب و باد) دیگر عامل انسانی. در مورد اول فرسایش وسیله آب همانطور که فراوانی و کثرت آب در جلگه ها سبب آبادانی و توسعه کشت و کار می گردد در ارتفاعات موجب فرسایش خاک و حمل آن به نقاط پائین شیبها می شود و یا در اراضی قابل نفوذ سبب رسوخ املاح خاک در داخل زمین می گردد.آب به همان نحو که برای جلگه ها رحمت است برای دامنه ها و ارضی بیگیاه موجب زحمت می باشد.
در ارتفاعات و شیبهای خالی از پوشش گیاهی رگبارهای بهاری موجب جاری شدن سیلابهائی می شوند که مقادیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
عوامل ظهور کشاورزی فشرده
کشاورزی مدرن فشرده تنهاظرف 30تا40 سال گذشته ،در نتیجه پیشرفت های علمی وفنی که در طی جنگ جهانی دوم و بلافاصله بعد از آن رخ داده ظهورکرد و در این مورد عوامل مربوطه عبارتند از:
1- افزایش مکانیزاسیون کشاورزی: ومتعاقب آن جایگزین انرژی که قبلا بوسیله حیوانات بارکش وانسان تامین می شد به وسیله ی انرژی تراکتور وافزایش تعداد زیادی از ادوات برای مراحل مختلف در فرآیند زراعت و دامپروری در حال حاضر تعداد اندکی از گیاهان زراعی تجاری بصورت غیر مکانیزه کشت می شوند.
2- افزایش استفاده از مواد شیمیایی به صورت کود،حشره کش وعلف کش وداروهای دامی وغیره.
3- توسعه سریع برنامه های اصلاح بناتات واصلاح دام با تولید واریته هایی با عملکرد بالا که این واریته ها پتانسیل کامل خود را تنها با مصرف زیاد عناصر غذایی کسب می کنند و خصوصیات رشد آنها هماهنگ با زراعت مکانیزه می باشد.دامهای اصلاح شده نیز متکی به مصرف زیاد مواد غذایی هستند بعلاوه فشرده شدن کشاورزی، همراه با تخصصی شدن انواع زراعت ومجزا کردن تولیدات زراعی ودامی از نظر مکانی،تمرکز تولید محصولات زراعی در زمینهای که استعداد زیادتری برای کشاورزی دارند و بالاترین درآمد را بر اساس سرمایه گذاری انجام شده دارند،بوده است. در این مورد اندازهی واحد های تولید نیز در واکنش به افزایش هزینه ی نهاده ها، با سرعتی بیشتر از قیمت کسب شده از بازده بزرگتر شده است . در حالیکه کشاورزی فشرده به یک محیط بیو فیزیکی خاص منحصر نیست این نوع کشاورزی بیشتر در مناطق معتدله ی مرطوب
دنیا،بخصوص در کشورهای توسعه یافته در آمریکای شمالی واروپای غربی و در طرحهای مدرن آبیاریو در کشاورزی مناطق حاره ای توسعه یافته است.
(در میان غلات ،گندم وذرت بطور گسترده ای کشت می شود. گیاهان زراعی ریشه ای و غدهای مناطق معتدله شامل سیب زمینی سفید و تعدادی از گو نه های جنسی Brassica از قبیل کلم علوفه ای شلغم وچغندر قند،در مناطق معتدله نیز همانند مناطق حاره بقولات دانه ای بعد از غلات از نظر عملکرد و سطح زیر کشت،در ردیف دوم قرار دارند. در میان آنها سویا،اوبیاونخود در بالاترین ردیف قرار دارند. آنها بخصوص کیاهان زراعی چند منظوره ی با ارزشی هستند که غذا و علوفه تولید می کنند و همزمان باعث افزایش ازت و مواد آلی خاک می شوند.)
2- زراعت فشرده:
توسعه کشاورزی در مناطق معتدله از طریق جایگزینی کشت ممتد،به جای روشهای سنتی کشت علفهای چمنی به صورت
متناوب با گیاه زراعی بوده است. در کشت سنتی گیاه غلات (گندم وذرت) با نیاز های غذایی و شخم متناوب با یک گیاه زراعی تا بستانه مانند:گیاهان علوفه ای ریشه ای،سویا یا لوبیا به صورت متناوب با مخلوطی از علفهای چمنی و بقولات
علوفه ای چند ساله که 3تا6سال زمین را اشغال می کند بوده است. مزیت اصلی تناوب علف چمنی با گیاه زراعی،
ممانعت از ازدیاد علفهای هرز،آفات وبیماریهاوحفظ حا صلخیزی خاک است. علف چمنی کود دامی وسرک دریافت
می کند و در نهایت با شخم به زیر خاک می رود و باعث افزایش مواد آلی خاک می شود.
ازدهه 1950 به علت افزایش استده از کودهای معدنی وتوسعه گیاهان زراعی پرمصول که به عناصر غذایی بیشتری نیاز د ارند ، سیستم های تناوب زراعی به تدریج تغییر کرده یا منسووخ شده اند . که شامل چایگزینی نیروی کارگری وحیوانات بارکش باماشینهاین بزرگتر بوده است که می توان ازکمباین که یکی از مهمترین آنهاست نام برد . استفا ده از علف کشها وافت کشها وتنظیم کننده های رشد هم افزایش یافت .
حفظ حاسلخیزی خاک دیگر به سیستم تناوب زراعی خاص واستفاده از کود د امی وابسته نیست وافزایش سرت عملیات در نتیجه مکانیزاسیون باعث انعطاف پذیری بیشتر در انتخاب گیاهان زراعی وسیستم هیا زراعت شده است. در مناطقی که از نظر اقلیمی برای زراعت مناسب هستند ، زراعت مداوم کم وبیش ، جایگین تناوب علفهای چمنی وگیاه زراعی شده است.
سادگی ترکیب گیاهان زراعی با تخصصی شدن گیاهان زراعی همراه شده است .