لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مقدمه:
چگونه بنویسیم که خواننده از ابتدا تا انتهای داستان همراه نویسنده حرکت کند و نه تنها همراه نویسنده باشد که با لذت و بدون اینکه یک لحظه کتاب را از خود جدا کند، پا به پای نویسنده جلو رود.
شخصیت های یک داستان چگونه پرورانده شوند که خواننده احساس کند، شخصیت های خیالی داستان، افرادی هستند صاحب پوست، گوشت و خون که حتی صدای نفس کشیدنشان شنیده می شود و بعد از کنار گذاردن کتاب، آن ها را زنده تر از اطرافیان خود ببیند و آن گونه با دنیای کتاب ارتباط برقرار کند که ارتباطش با محیط اطراف بریده شود.
یکی از عواملی که مخاطب با داستان ارتباط نزدیکی برقرار می کند، گفتگو است. حال این گفتگوها یا گفتگوی شخصیت ها با یکدیگر است یا گفتگوی درونی شخص با خودش.
در روند داستان هر چه حضور نویسنده نامرئی تر باشد و خواننده با پیش روی داستان و یا گفتگوی شخصیت ها ارتباط وقایع را درک کند، داستان جذاب تر است. حال این که، گفتگوها چطور پرورده شوند، بسته به درک نویسنده از موقعیت افراد در اجتماع دارد نویسنده تازه کار نثرش یکدست است و تمام شخصیت های داستانش یک جور یا نامتناسب با موقعیت اجتماعی شان حرف می زنند، همین امر مانع از آن می شود که مخاطب ارتباط نزدیکی با داستان برقرار کنند.
مقدمه:
حسن عابدینی در انتقاد از داستان های علی محمد افغانی این گونه می نویسد:
«شخصیت ها به شیوه ای رئالیستی پرداخت نشده اند، اعمال آنان باور نکردنی است و گفتارشان با وضعیت روحی و زیستی شان منطبق نیست. مثلا روستاییان همچون اقتصاددانان و سیاستمداران درباره اقتصاد، ماشینی کردن کشاورزی و اصول بهره کشی بحث می کنند.»( عابدینی حسن 1386؛ 532)
در اجتماعی که زندگی می کنیم، هر روز با افراد زیادی در ارتباط هستیم؛ رانندگان تاکسی در مورد چه چیزی حرف می زنند و یا لحن صدایشان چگونه است؟ مطمئنا طرز گفتگوی آنها با رانندگان کامیون متفاوت است. حتی طرز راه رفتن شان با یکدیگر فرق می کند.«به این ترتیب گونه ی کاربردی ای که هر فرد در جریان ارتباط بر می گزیند، بیان گر جای گاه اجتماعی وی است.»(مهاجر مهران، نبوی محمد 1376: 34)
زبان افراد بسته به سن، جنس(مرد و زن) تحصیلات، طبقه اجتماعی، شغل و... مختلف است.
«یک زن مدپرست باید مثل یک زن مدپرست حرف بزند. یک زن هرزه مثل یک زن هرزه و... صحبتها، باید برای نشان دادن خصوصیات اخلاقی و روحی و فکری کسانی که حرف می زنند، و برای جلو بردن داستان به کار رود.»(موام سامرست: 11)
باید توجه داشته باشیم که زبان هر فردی بنا به شرایط مختلفی که در آن قرار می گیرد تغییر می کند.
زمانیکه عصبانی هستیم تندتر حرف می زنیم، احتمالا به لکنت می افتیم یا یکی از اعضای بدنمان پرش پیدا می کند. اگر از طبقه فرهنگی پایینی باشیم، احتمالا فحش می دهیم، پیرزنها و افراد ناتوان نفرین می کنند و در این هنگام از جملات و مصوتهای کوتاه استفاده می شود تا سرعت ادای کلمات بیشتر شود و سریعتر خشم ما بیرون بریزد. اما هنگام اندوه و ناراحتی از جملات طولانی و کلماتی که مصوت بلند دارند استفاده می شود. البته این اتفاقات بصورت ناخودآگاه و براساس روحیه و ویژگی درونی هر شخص صورت می گیرد.
انسانها در موقعیت های مختلف یک جور واکنش نشان نمی دهند، ترافیکی را تصور کنید، ممکن است راننده ای با خونسردی منتظر بماند تا چراغ سبز شود راننده دیگری با کلافگی دستها و پاهایش را تکان می دهد و دیگری مدام بوق می زند، و در سوی دیگر چند جوان الکی خوش در حالیکه آدامس می جوند و می خندند از فرصت استفاده کرده و شروع به دست زدن و رقصیدن می کنند.
حتی زبان افراد در یک روز گرم تابستان که مگسهای مزاحم را از اطراف خود دور می کنند، با یک صبح سرد زمستانی که پا تند می کنند تا سریعتر به مقصد برسند متفاوت است.
زبان یک فرد پیر با زبان یک جوان مختلف است. افراد پیر با صبر و حوصله از گذشته حرف می زنند و متناسب با آن بیشتر فعل های گذشته را در جملاتشان می آورند و باید به این نکته توجه داشته باشیم که زبان کودکان زبانی متفاوت از دیگران است:
به داستان زیر از توجه کنید، گفتگویی است از زبان یک کودک نه ساله که برادرش را از خود می راند:
«برو. نمی توانی با ما بیایی! برگرد برو خانه! ما می رویم مغازه چیزی بخریم. می روی زیر ماشین. می گویم برو، تو نمی توانی با ما بازی کنی، دهنت بوی شیر می دهد. برو موی دماغ ما نشو، هنوز خیلی کوچکی. کی بهت گفت دنبال ما راه بیفتی، برو گم شو...»(گلشیری احمد: 253 و 250)
حال نویسنده موفق کسی است که بتواند دنیای متفاوت هر انسانی را کشف کند و به خوبی در داستانش نمایش دهد:«نه زبان ما یک پارچه، هم گون و واحد است و نه جهان ما: ما در دنیایی متکثر و بس گونه، و متشکل از جهان هایی بی شمار زندگی می کنیم.»(مهاجر مهران، 20)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
الف - شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)ب - خصوصیات و ویژگیهای راه حضرت امام خمینی(ره)ج - نتایج و برکات حرکت و راه حضرت امام خمینی(ره(د - وظیفه ما در قبال راه و خط حضرت امام خمینی(ره)ه : خاطرات
شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)
شخصیت استثنایی و ممتازخصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بىنظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مىیابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهاى ما را گداخته است و غم سنگینى قلبهاى ما را مىفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس مىکنیم....
امام(ره)، خصلتهاى گوناگونى داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقى بود. نمىشد حقیقتى را در چشم او واژگونه جلوه داد. داراى ارادهیى پولادین بود و هیچ مانعى نمىتوانست او را از حرکت باز دارد. انسانى بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بىخود مىشد، و چه در هنگام برخورد با نقطههایى از زندگى انسانها که بهطور طبیعى دلها را به عطوفت و رأفت وادار مىکند. انگیزههاى نفسانى، جاذبههاى مادّى، هوىها و هوسها، نمىتوانست به قلهى رفیع وجود باتقواى او دستاندازى کند. او امیر هوىها و خواهشهاى خود بود؛ ولى خواهشها بر او حکومت نمىکردند. صبور و بردبار بود و سختترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمىکرد.راز موفقیت اخلاص و اتصال به خدابه اعتقاد من، مهمترین و تعیینکنندهترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معناى «ایّاک نستعین» را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهى متصل شود. وقتى یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودى، خودش را به اقیانوس بىپایانى وصل مىکند، دیگر هیچ عاملى وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. اگر هر انسانى همین کار را بکند، همانگونه خواهد شد. البته انسانها به آسانى نمىتوانند این کار را بکنند؛ ولى ایشان توانست و کرد. ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان در قلهها ایستادند، ما نیز از دامنهها حرکت کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قلهها هم دست پیدا نکنیم؛ ولى بههرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفهى همهى ماست.
شخصی ممتاز و جامع صفاترهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهرهى درخشانى در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهاى گذشته نداشتیم و در میان چهرههاى معروف عالم - بعد از انبیا و اولیا(علیهمالسّلام) - شخصیتى با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامعالابعاد و جامعالاطراف سراغ نداریم. من عقیدهى قاطع دارم که اگر این بزرگوار همهى آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولى اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک - به معناى تجنب از اهواى خود و دیگران - را نمىداشت، به این توفیقات دست نمىیافت. این توفیقات بزرگ در زمانى به وجود آمد که تمام نشانهها حکایت از انزواى دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوههاى مادّى و حاکمیت هوسهاى شیطانى و بشرى در دنیا داشت.
دشمن شناسی، دوست شناسیامام خصوصیات ممتاز فردى خیلى داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردى یک انسان - هرچه هم بالا - متکى باشد. شجاعت و آگاهى و عقل و تدبیر و دوراندیشى امام بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکى نیست - اما توفیقاتى که آن بزرگوار به دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آیندهنگرى زیاد یک انسان متکى باشد.آن توفیقها از جاى دیگر نشأت مىگرفت، که در درجهى اول از اخلاص او ناشى مىشد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط براى او - ولاغیر - انجام مىداد. لذا اگر همهى دنیا هم در مقابل او قرار مىگرفتند و از او چیزى مىخواستند که مورد رضاى خدا نبود، انجام نمىداد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
زندگی و شخصیت دهخدا
استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین و فعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می باشد.
دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می کرد.لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می شود 45 تا 50 سال از وقت دهخدا را گرفت. یعنی سالها بیش از آنچه که حکیم ابوالقاسم فردوسی صرف شاهنامه خود کرد. لغت نامه نه تنها گنجینه ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.
علی اکبر دهخدا سال 1297 ه.ق ( 1257 خورشیدی) در تهران متولد شد. گر چه اجدادش قزوینی بودند ، ولی پدرش "خان بابا خان" که از ملاکان متوسط قزوین بود ، پیش از ولادت وی از قزوین به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید. ده ساله بود که پدرش فوت کرد و فردی به نام میرزا یوسف خان قیم او شد . دو سال بعد میرزا یوسف خان نیز در گذشت و اموال پدر دهخدا به فرزندان یوسف خان رسید.
در آن زمان یکی از فضلای عصر به نام شیخ غلامحسین بروجردی از دوستان خانوادگی دهخدا کار تدریس او را به عهده گرفت و دهخدا تحصیلات قدیمه را در نزد وی آموخت. وی مردی مجرد بود ، و حجره ای در مدرسه حاج شیخ هادی (در خیابان شیخ هادی کنونی) داشت که در آن به تدریس زبان عربی و علوم دینی مشغول بود. استاد دهخدا غالباً اظهار می کرد که هر چه دارد ، در نتیجه تعلیم آن بزرگ مرد بوده است. بعدها که مدرسه سیاسی در تهران افتتاح شد ، دهخدا در آن مدرسه مشغول تحصیل گردید و با مبانی علوم جدید و زبان فرانسه آشنا شد.
معلم ادبیات فارسی آن مدرسه محمد حسین فروغی ، موسس روزنامه "تربیت" و پدر ذکاء الملک فروغی بود که گاهی اوقات ، تدریس کلاس ادبیات را به عهده دهخدا می گذاشت. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آیت الله حاج شیخ هادی نجم آبادی بود ؛ وی از این حسن جوار استفاده کامل می برد و با وجود صغر سن مانند اشخاص سالخورده از محضر آن بزگوار بهره مند می گشت. در همین ایام به تحصیل زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه ، به خدمت وزارت امور خارجه در آمد. سال 1281 شمسی هنگامی که 24 سال داشت ، معاون الدوله غفاری که به وزیر مختاری ایران در کشورهای بالکان منصوب شده بود ، دهخدا را با خود به اروپا برد و استاد حدود دو سال و نیم در اروپا و بیشتر در وین پایتخت اتریش اقامت داشت . وی در آنجا فراگیری زبان فرانسه و معلومات جدید را تکمیل کرد.
مراجعت دهخدا به ایران مقارن با آغاز دوران مشروطیت بود. حدود سال 1325 هجری قمری (نهم خرداد 1286 هجری شمسی) با همکاری مرحوم جهانگیرخان و مرحوم قاسم خان ، روزنامه صور اسرافیل را منتشر کرد. این روزنامه از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود. جذاب ترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که با عنوان "چرند و پرند" به قلم استاد و با امضای "دخو" نوشته می شد. سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود در آن زمان منتشر می کرد. پس از تعطیلی مجلس شورای ملی در دوره محمد علی شاه ، آزادیخواهان ناچار از کشور خارج شدند. دهخدا نیز به استانبول و از آنجا به اروپا رفت.
وی در پاریس با علامه قزوینی معاشر بود. سپس به سوئیس رفت و در "ایوردن" سوئیس نیز سه شماره از "صوراسرافیل" را به کمک میرزا بوالحسن خان پیرنما (معاضد الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و در سال 1327 هجری قمری با مساعدت جمعی از ایرانیان مقیم ترکیه ، روزنامه "سروش" را به زبان فارسی منتشرکرد.
در دوران جنگ جهانی اول - که از سال 1914 تا 1918 میلادی به طول انجامید - دهخدا در یکی از روستاهای چهارمحال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران باز گشت ؛ از کارهای سیاسی کناره گرفت و به خدمات علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد. مدتی ریاست دفتر ( وزارت معارف ، ریاست تفتیش وزارت عدلیه ، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید ، تا این که سه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
الف - شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)ب - خصوصیات و ویژگیهای راه حضرت امام خمینی(ره)ج - نتایج و برکات حرکت و راه حضرت امام خمینی(ره(د - وظیفه ما در قبال راه و خط حضرت امام خمینی(ره)ه : خاطرات
شخصیت ممتاز حضرت امام خمینی(ره)
شخصیت استثنایی و ممتازخصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بىنظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مىیابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهاى ما را گداخته است و غم سنگینى قلبهاى ما را مىفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس مىکنیم....
امام(ره)، خصلتهاى گوناگونى داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقى بود. نمىشد حقیقتى را در چشم او واژگونه جلوه داد. داراى ارادهیى پولادین بود و هیچ مانعى نمىتوانست او را از حرکت باز دارد. انسانى بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بىخود مىشد، و چه در هنگام برخورد با نقطههایى از زندگى انسانها که بهطور طبیعى دلها را به عطوفت و رأفت وادار مىکند. انگیزههاى نفسانى، جاذبههاى مادّى، هوىها و هوسها، نمىتوانست به قلهى رفیع وجود باتقواى او دستاندازى کند. او امیر هوىها و خواهشهاى خود بود؛ ولى خواهشها بر او حکومت نمىکردند. صبور و بردبار بود و سختترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمىکرد.راز موفقیت اخلاص و اتصال به خدابه اعتقاد من، مهمترین و تعیینکنندهترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معناى «ایّاک نستعین» را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهى متصل شود. وقتى یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودى، خودش را به اقیانوس بىپایانى وصل مىکند، دیگر هیچ عاملى وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. اگر هر انسانى همین کار را بکند، همانگونه خواهد شد. البته انسانها به آسانى نمىتوانند این کار را بکنند؛ ولى ایشان توانست و کرد. ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان در قلهها ایستادند، ما نیز از دامنهها حرکت کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قلهها هم دست پیدا نکنیم؛ ولى بههرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفهى همهى ماست.
شخصی ممتاز و جامع صفاترهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهرهى درخشانى در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهاى گذشته نداشتیم و در میان چهرههاى معروف عالم - بعد از انبیا و اولیا(علیهمالسّلام) - شخصیتى با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامعالابعاد و جامعالاطراف سراغ نداریم. من عقیدهى قاطع دارم که اگر این بزرگوار همهى آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولى اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک - به معناى تجنب از اهواى خود و دیگران - را نمىداشت، به این توفیقات دست نمىیافت. این توفیقات بزرگ در زمانى به وجود آمد که تمام نشانهها حکایت از انزواى دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوههاى مادّى و حاکمیت هوسهاى شیطانى و بشرى در دنیا داشت.
دشمن شناسی، دوست شناسیامام خصوصیات ممتاز فردى خیلى داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردى یک انسان - هرچه هم بالا - متکى باشد. شجاعت و آگاهى و عقل و تدبیر و دوراندیشى امام بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکى نیست - اما توفیقاتى که آن بزرگوار به دست آورد، خیلى بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آیندهنگرى زیاد یک انسان متکى باشد.آن توفیقها از جاى دیگر نشأت مىگرفت، که در درجهى اول از اخلاص او ناشى مىشد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط براى او - ولاغیر - انجام مىداد. لذا اگر همهى دنیا هم در مقابل او قرار مىگرفتند و از او چیزى مىخواستند که مورد رضاى خدا نبود، انجام نمىداد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مشروطه در ایران
جنبش مشروطه ایران مجموعه کوششها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد.
پیشینه
از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشتههای روشنفکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطه خواهی را فراهم آورد. سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می کرد. نشریاتی مانند حبل المتین و چهرهنما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.
کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.
عدالت خانه
اگر چه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد.
عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدی نشاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک میکنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عدهای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند.
عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد.
فرمان مشروطیت
بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحص در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.
مجلس اول
تصویری از نمایندگان دوره اول
مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ میزان ۱۲۸۵/۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدینشاه این قانون نیز به امضای او رسید.
محمدعلی شاه
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.
به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران میکوشیدند،با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت میکرد،غالب آمدند؛اما روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیش تر تقویت نمودند تا آن جا که محمدعلی شاه،مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی بهنام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت.
نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر میشد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و ملایان طرفدارش داشت.
با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضل الله نوری عده ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.
به توپ بستن مجلس
بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ (۲ سرطان ۱۲۸۷/۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد. و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.
شکست در تهران
پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.
قیام در تبریز
مشروطه طلبان تبریز، در عکس ستارخان و باقر خان نیز دیده میشوند
پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورشهائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب تبریزیان به آنجا فرستاد. ستارخان،باقرخان و حیدرخان عمواوغلی به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. امپریالیستهای روس و انگلیس دست به مداخلات مسلحانه زدند و سپاه به ایران آوردند. انگلیسیها عدهای در جنوب پیاده کرده، انجمن بوشهر را منحل و اعضای آن را دستگیر کردند. سپس بندرعباس و لنگه و بنادر دیگر خلیج فارس را نیز تصرف کردند و ژنرال کنسول انگلیس در بوشهر قدرت را در دست گرفت. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل شهر از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادیخواهان سخت شد. در اوایل ربیع الثانی سال ۱۳۲۷ ه.ق. دولتین روس و انگیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. انجمن تبریز ناچار حاضر شد که از تمام خواستههای مردم دست کشیده «دست توسل به دامان نامهربان بزند»، ولی کار از کار گذشته بود و سپاه روس از مرز گذشته بود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه دستههای ارتجاعی از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان ایران همچنان ادامه داشت.
بختیاری و گیلان
در اصفهان اعتراضات به بست نشینی عدهای انجامید و با پیوستن بختیاریها کار بالا گرفت. صمصام السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز از اروپا به اصفهان آمد.
در رشت انقلابیون گیلان به مقر حکومت حمله کردند و با کشتن آقا بالاخان شهر را گرفتند.
در تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.
فتح تهران
در پیشروی به سوی پایتخت، نخستین قدم را اردوی شمال به فرماندهی سپهدار اعظم برداشت که انقلابیون قفقاز هم در صفوف آن بودند. اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید میکرد.
نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ سرطان ۱۲۸۸/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند، به جای وی به سلطنت ایران و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.
مجلس دوم
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران استقرار یافت، اما پیش از آنکه به ثمر برسد کسانی به نام رجال رشته امور را از دست آزادیخواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند و وقتی فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.
مجلس دوم در ۲ ذیقعده سال ۱۳۲۷ ه.ق. یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از توقف سپاهیان روس در کشور و اینکه وعده صریح دادهاند که هر چه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقی ماندند و هر روز فساد تازهای بر پا کردند. مجلس که اکثر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در تمام دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگر چه ضربت سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از فئودالیسم و امپریالیسم شکست خورد.
دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در شعبان ۱۳۲۸ ه.ق. به دستیاری قوای بختیاری و یپرمخان ، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد و از رئیس جمهور آمریکا، خواست که کسی را برای مرمت خرابیهای مالیه به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در جمادی الاول سال ۱۳۲۹ ه.ق. با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با تحصیل اختیارات فوق العاده به کار پرداخت.
تحریکات همچنان ادامه داشت. روسها محمد علی شاه مخلوع را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه مخلوع در ماه رجب ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دستهای از ترکمانان به تهران حمله کرد. اما چون ملت و مجلس و سران آزادی همآواز بودند، این همه تشبثات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۳۲۹ ه.ق. نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.
در خلال زد و خورد ملیون با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر میرسید کار او یکسره شده و چارهای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یکباره پرده از مقاصد نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای تصرف نقاط مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتی حکم تصرف اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بیطرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه عجیب حمایت از املاک شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.
اولتیماتوم روسیه تزاری
روسیه تزاری با مشورت انگلستان روز چهارشنبه ۷ ذیحجه سال ۱۳۲۹ ه.ق. اولتیماتوم سختی به دولت ایران تسلیم کرد و به موجب آن از دولت ایران خواست که مورگان شوستر و همراهان هر چه زودتر ایران را ترک کنند؛ و دولت متعهد شود که در آینده برای استخدام مستشاران خارجی رضایت قبلی دولتین روس و انگلیس را جلب کند و نیز مخارج لشکر کشی روس را به ایران عهده دار گردد. توسل ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامهای به وثوق الدوله وزیر خارجه ایران، توصیه کرد فوراً تقاضای روسها را بپذیرد. اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. روسها نیروی جدیدی به ایران آوردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشت و کشتار به راه انداختند. عاقبت در سال ۱۳۳۰ ه.ق. دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت و ناصرالملک در مجلس را بست و سازمانهای ملی را با اعلان حکومت نظامی ممنوع کرد و به دست او و حسن وثوق الدوله ریشه آزادی کنده و هرگونه فریاد اعتراض نسبت به بیگانگان در امور کشور و سیاست ارتجاعی دولت در گلوی مردم شکسته شد. روز دهم محرم سال ۱۳۳۰ ه.ق. روسها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان ثقةالاسلام، را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماهها ادامه یافت. روسها صمدخان شجاع الدوله حاکم مراغه ، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه شقاوت و وحشیگری درباره مردم آذربایجان فروگذار نکردند.
بدین قرار آن جوش و خروش هفتساله جنبش مشروطه ایران خاموش گشت و اندیشهها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غمخوار به کنار رفتند و گروهی از سررشته داران خودخواه و کهنه کار، که هر چه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایران بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند و حتی پس از پیش آمدن جنگ جهانی اول و رفع فشار اجانب باز در جلد آزادیخواهی و میهندوستی بر سر کار ماندند و اعمال خود را ادامه دادند.
بعد از برانداختن مجلس و اخراج شوستر دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران به حد اعلی رسید. روسها امتیاز راه آهن تبریز - جلفا و انگلیسها امتیاز راه آهن محمره - خرم آباد را گرفتند و دولت ایران را وادار کردند که سیاست خود را با قرارداد ۱۹۰۷، که هیچیک از دولتها آن را به رسمیت نشناخته بودند، هماهنگ سازد. روسها در قزوین و تبریز از مردم مالیات میگرفتند و مانع حرکت نمایندگان آذربایجان به تهران میشدند و انگلیسها در ازاء وام مختصری که به ایران پرداخته بودند، گمرک بوشهر را تصرف کرده بودند. ناصرالملک، نایب السلطنه، بار سنگین سلطنت را بر دوش ناتوان احمدشاه جوان گذارده، رهسپار اروپا شده بود.
احمد شاه آخرین پادشاه دودمان قاجار در سال ۱۳۳۲ ق. تاجگذاری کرد. چند ماه از تاجگذاری وی نگذشته بود که جنگ جهانی اول ، که از مدتها پیش زمینه آن فراهم میگردید، درگیر شد. این جنگ که آن همه بدبختی و سیه روزگاری برای دنیا و ایران داشت، به مردم ایران در جنگ جهانی اول که از مظالم همسایگان به تنگ آمده بودند، نجات داد و شکست روسیه تزاری در جنگ