لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
تفسیر سوره والعادیات
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 235
َسوره والعادیاتََمقدمهاین سوره در مدینه نازل شده و داراى 11 آیه است
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 236
محتوى و فضیلت سوره و العادیات :در اینکه این سوره در مکه نازل شده است یا در مدینه ؟ در میان مفسران سخت گفتگو است ، بسیارى آن را مکى شمرده اند، در حالى که جمعى آن را مدنى مى دانند.کوتاه بودن مقطع آیات ، و تکیه بر سوگندها، و همچنین تکیه بر مساءله معاد قرائنى است که مکى بودن سوره را تاءیید مى کند.ولى از سوى دیگر مضمون سوگندهاى این سوره که تناسب زیادى با مسائل جهاد دارد - چنانکه انشاء الله مشروحا بیان خواهد شد - و همچنین روایاتى که مى گوید این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شده است .(جنگى که در سال هشتم هجرت واقع شد و در آن گروه کثیرى از کفار به اسارت درآمدند، و آنها را با طنابها محکم بستند و لذا آن را ذات السلاسل نامیده اند و شرح آن در تفسیر آیات به خواست خدا خواهد آمد) گواه بر مدنى بودن این سوره است ، حتى اگر سوگندهاى آغاز این سوره را ناظر به حرکت حجاج به سوى منى و مشعر بدانیم نیز تناسب با مدینه دارد.درست است که مراسم حج با اکثر شاخ و برگهایش در میان عرب جاهلى نیز - به خاطر اقتدا به سنت ابراهیم - رواج داشت ولى آنها چنان با خرافات آمیخته شده بود که بعید به نظر مى رسد قرآن به آن سوگند یاد کرده باشد.با توجه به مجموع این جهات ما مدنى بودن آن را ترجیح مى دهیم . از آنچه گفتیم ضمنا محتواى سوره نیز روشن شد که در آغاز سوگندهاى بیدار کننده اى را ذکر مى کند، و بعد از آن سخن از پاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد، و سرانجام با اشاره کوتاه
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 237
و گویائى به مساءله معاد، و احاطه علمى خداوند به بندگان ، سوره را پایان مى دهد.در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها اعطى من الاجر عشر حسنات ، بعدد من بات بالمزدلفة ، و شهد جمعا: هر کس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانى که (شب عید قربان ) در مزدلفه توقف مى کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود ودر حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : من قراء و العادیات و اءدمن قرائتها بعثه الله مع امیر المؤ منین (سلام الله علیه ) یوم القیامة خاصه ، و کان فى حجره و رفقائه : هر کس سوره و العادیات را بخواند، و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با امیر مؤ منان (سلام الله علیه ) مبعوث مى کند، و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود.از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که سوره و العادیات معادل نصف قرآن است .ناگفته پیدا است که این همه فضیلت براى آنها است که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى کنند.
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 238
ََآیه 1 - 11آیه و ترجمهبِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِوَ الْعَدِیَتِ ضبْحاً(1) فَالْمُورِیَتِ قَدْحاً(2) فَالمُْغِیرَتِ صبْحاً(3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(4) فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(5) إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ(6) وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِک لَشهِیدٌ(7) وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَیرِ لَشدِیدٌ(8) أَ فَلا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ(9) وَ حُصلَ مَا فى الصدُورِ(10) إِنَّ رَبهُم بهِمْ یَوْمَئذٍ لَّخَبِیرُ(11)
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 239
ترجمه :بنام خداوند بخشنده مهربان1 - سوگند به اسبان دوندهاى که نفس زنان (به سوى میدان جهاد) پیش رفتند.2 - و سوگند به آنها (که بر اثر برخورد سمشان به سنگهاى بیابان ) جرقه هاى آتش افروختند.3 - و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند.4 - و گرد و غبار به هر سو پراکنده کردند.5 - و (ناگهان ) در میان دشمن ظاهر شدند.6 - که انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش ناسپاس و بخیل است .7 - و او خود نیز بر این معنى گواه است .8 - او علاقه شدیدى به مال دارد.9 - آیا نمى داند روزى که تمام آنچه در قبرهاست زنده مى شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تفسیر سوره والعادیات
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 235
َسوره والعادیاتََمقدمهاین سوره در مدینه نازل شده و داراى 11 آیه است
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 236
محتوى و فضیلت سوره و العادیات :در اینکه این سوره در مکه نازل شده است یا در مدینه ؟ در میان مفسران سخت گفتگو است ، بسیارى آن را مکى شمرده اند، در حالى که جمعى آن را مدنى مى دانند.کوتاه بودن مقطع آیات ، و تکیه بر سوگندها، و همچنین تکیه بر مساءله معاد قرائنى است که مکى بودن سوره را تاءیید مى کند.ولى از سوى دیگر مضمون سوگندهاى این سوره که تناسب زیادى با مسائل جهاد دارد - چنانکه انشاء الله مشروحا بیان خواهد شد - و همچنین روایاتى که مى گوید این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شده است .(جنگى که در سال هشتم هجرت واقع شد و در آن گروه کثیرى از کفار به اسارت درآمدند، و آنها را با طنابها محکم بستند و لذا آن را ذات السلاسل نامیده اند و شرح آن در تفسیر آیات به خواست خدا خواهد آمد) گواه بر مدنى بودن این سوره است ، حتى اگر سوگندهاى آغاز این سوره را ناظر به حرکت حجاج به سوى منى و مشعر بدانیم نیز تناسب با مدینه دارد.درست است که مراسم حج با اکثر شاخ و برگهایش در میان عرب جاهلى نیز - به خاطر اقتدا به سنت ابراهیم - رواج داشت ولى آنها چنان با خرافات آمیخته شده بود که بعید به نظر مى رسد قرآن به آن سوگند یاد کرده باشد.با توجه به مجموع این جهات ما مدنى بودن آن را ترجیح مى دهیم . از آنچه گفتیم ضمنا محتواى سوره نیز روشن شد که در آغاز سوگندهاى بیدار کننده اى را ذکر مى کند، و بعد از آن سخن از پاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد، و سرانجام با اشاره کوتاه
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 237
و گویائى به مساءله معاد، و احاطه علمى خداوند به بندگان ، سوره را پایان مى دهد.در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها اعطى من الاجر عشر حسنات ، بعدد من بات بالمزدلفة ، و شهد جمعا: هر کس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانى که (شب عید قربان ) در مزدلفه توقف مى کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود ودر حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : من قراء و العادیات و اءدمن قرائتها بعثه الله مع امیر المؤ منین (سلام الله علیه ) یوم القیامة خاصه ، و کان فى حجره و رفقائه : هر کس سوره و العادیات را بخواند، و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با امیر مؤ منان (سلام الله علیه ) مبعوث مى کند، و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود.از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که سوره و العادیات معادل نصف قرآن است .ناگفته پیدا است که این همه فضیلت براى آنها است که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى کنند.
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 238
ََآیه 1 - 11آیه و ترجمهبِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِوَ الْعَدِیَتِ ضبْحاً(1) فَالْمُورِیَتِ قَدْحاً(2) فَالمُْغِیرَتِ صبْحاً(3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً(4) فَوَسطنَ بِهِ جَمْعاً(5) إِنَّ الانسنَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ(6) وَ إِنَّهُ عَلى ذَلِک لَشهِیدٌ(7) وَ إِنَّهُ لِحُب الْخَیرِ لَشدِیدٌ(8) أَ فَلا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثرَ مَا فى الْقُبُورِ(9) وَ حُصلَ مَا فى الصدُورِ(10) إِنَّ رَبهُم بهِمْ یَوْمَئذٍ لَّخَبِیرُ(11)
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 239
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان1 - سوگند به اسبان دوندهاى که نفس زنان (به سوى میدان جهاد) پیش رفتند.2 - و سوگند به آنها (که بر اثر برخورد سمشان به سنگهاى بیابان ) جرقه هاى آتش افروختند.3 - و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند.4 - و گرد و غبار به هر سو پراکنده کردند.5 - و (ناگهان ) در میان دشمن ظاهر شدند.6 - که انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش ناسپاس و بخیل است .7 - و او خود نیز بر این معنى گواه است .8 - او علاقه شدیدى به مال دارد.9 - آیا نمى داند روزى که تمام آنچه در قبرهاست زنده مى شود.10 - و آنچه در درون سینه ها است آشکار مى گردد.11 - در آن روز پروردگارشان از آنها کاملا با خبر است .
شاءن نزول :
در حدیثى آمده است که این سوره بعد از جنگ ذات السلاسل نازل شد و ماجرا چنین بود:در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین یابس جمع شده ، و با یکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 240
(صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و على (علیه السلام ) را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند!پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولى بعد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند، سرانجام پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) على (علیه السلام ) را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت ، آنها به سرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مى رفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند، عده اى را کشتند، و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.سوره و العادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند، پیغمبر خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آن روز براى نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود، بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره اى است که ما تا به حال نشنیده بودیم !.فرمود: آرى ، على (علیه السلام ) بر دشمنان پیروز شد، و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد.چند روز بعد على (علیه السلام ) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شدبعضى معتقدند که این یکى از مصادیق روشن آیه است نه شاءن نزول .
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 241
تفسیر :
سوگند به جهادگران بیدار!گفتیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شد، نخست مى فرماید: به اسبان دونده اى که نفس زنان (به سوى میدان جهاد) پیش رفتند سوگند (و العادیات ضبحا).یا به شتران حاجیان که از سرزمین عرفات به مشعر الحرام و از مشعر نفس زنان به سوى منى حرکت مى کنند سوگند.((عادیات )) جمع عادیة از ماده عدو (بر وزن صبر) در اصل به معنى گذشتن و جدا شدن است ، خواه قلبا بوده باشد که آن را عداوت گویند و یا در حرکت خارجى که آن را عدو (دویدن ) مى خوانند، و گاه در معاملات است که آن را عدوان مى نامند، و در اینجا منظور همان دویدن با سرعت است .ضبح (بر وزن مدح ) به معنى صداى نفسهاى تند و سریع اسب است که هنگام دویدن از او به گوش مى رسد.همانگونه که در بالا اشاره کردیم در تفسیر این آیه دو نظر وجود دارد:نخست اینکه منظور سوگند به اسبهائى است که با سرعت به سوى میدان جهاد پیش مى روند، و از آنجا که جهاد امر مقدسى است این حیوانات نیز در این مسیر مقدس آنچنان ارزش پیدا مى کنند که شایسته است سوگند به آنها یاد شود.
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 242
تفسیر دیگر سوگند به شترانى است که در فریضه بزرگ حج در میان مواقف و اماکن مقدس به سرعت حرکت مى کنند، و به همین دلیل داراى قداستى هستند شایسته سوگند.در حدیثى آمده است که ابن عباس مى گوید: در حجر اسماعیل در کنار خانه کعبه بودم ، مردى آمد در باره آیه ((والعادیات ضبحا)) از من سؤ ال کرد، من گفتم : منظور اسبانى است که در راه جهاد حمله مى کنند، و شبانگاه به محل استراحت باز مى گردند، و سربازانى که آتش روشن مى کنند و براى خود غذا درست مى کنند.آن مرد از من دور شد و به سراغ على بن ابیطالب (علیه السلام ) رفت در حالى که در کنار زمزم بود و از همین آیه از آن حضرت سؤ ال کرد.فرمود: آیا از کسى قبل از من این آیه را پرسیده اى عرض کرد آرى ، از ابن عباس پرسیده ام او گفت منظور اسبانى است که در راه جهاد حمله مى کنند، فرمود: برو و او را صدا کن نزد من بیاید.هنگامى که خدمت حضرت على (علیه السلام ) آمدم فرمود: چرا مردم را به چیزى که نمى دانى فتوا مى دهى ؟ اولین غزوه در اسلام بدر بود و با ما جز دو اسب نبود: اسبى از زبیر و اسبى از مقداد چگونه عادیات به معنى اسبان است ؟! نه ، مقصود شترانى است که از عرفات به مشعر و از مشعر به منى مى روند.ابن عباس مى گوید این را که شنیدم از نظر خود بازگشتم و نظر امیر مؤ منان على (علیه السلام ) را پذیرفتم .این احتمال نیز وجود دارد که ((عادیات )) داراى معنى وسیعى است که
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 243
هم اسبان مجاهدان را شامل مى شود، و هم شتران حاجیان را، و منظور از روایت فوق این است که نباید معنى آن را محدود به اسبان کرد چرا که این معنى همه جا صادق نیست ، مصداق واضحترش شتران حجاج است . این تفسیر از جهاتى مناسب تر به نظر مى رسد. سپس مى افزاید: سوگند به آنها که جرقه هاى آتش افروختند (فالموریات قدحا).اسبان مجاهدانى که چنان با سرعت به سوى میدان نبرد حرکت مى کنند که از اثر برخورد سم آنها به سنگهاى بیابان جرقه ها مى پرد، یا شترانى که به سرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهائى دیگر تولید جرقه مى کند.یا طوائف و گروه هائى که در مواقف حج براى تهیه غذا آتش مى افروزند، یا کنایه از کسانى است که آتش جنگ و جهاد را برمى افروزند و یا زبانهائى که با بیان کوبنده خود آتش به دل دشمن مى زنند، و یا منظور کسانى است که به گفته بعضى از مفسران در انجام حاجات مردم تلاش مى کنند و مقصود خود را پیش مى برند همانگونه که آتش از سنگ آتشزنه بیرون مى آید ولى این احتمالات بسیار بعید به نظر مى رسد و ظاهر آیه همان دو تفسیر نخست است .((موریات )) جمع ((موریه )) از ماده ((ایراء)) به معنى آتش افروختن و قدح به معنى زدن سنگ یا چوب و یا آهن و چخماق به یکدیگر براى تولید جرقه است .سپس در سومین سوگند مى فرماید: ((قسم به آنها که با دمیدن صبح
تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 244
بر دشمن حمله کردند)) (فالمغیرات صبحا).رسم عرب - چنانکه طبرسى در ((مجمع البیان )) مى گوید - بر این بوده که شبانگاه نزدیک منطقه دشمن رفته و کمین مى کردند تا صبحگاهان حمله کنند.در شاءن نزول این آیات (یا یکى از مصداقهاى روشن آن ) خواندیم که لشگریان اسلام به فرماندهى على (علیه السلام ) از تاریکى شب استفاده کرده و به سوى میدان نبرد پیش رفته اند و در نزدیکى قبیله دشمن کمین کرده ، صبحگاهان همچون صاعقه بر آنها یورش بردند، و پیش از آنکه دشمن بتواند عکس العملى از خود نشان دهد قدرت آنها را درهم شکستند.و اگر سوگندها را اشاره به شتران حاجیان بدانیم منظور از این آیه هجوم قافله هاى شتران در صبحگاهان عید از مشعر به منى است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
تفسیر سوره نحل آیات 80 و 81
در مفردات گفته : ((بیت )) به معنى ماوراى آدمى در شب است ، چون وقتى مى گویند فلانى در فلانجا بیتوته کرد معنایش اینست که یک شب در آنجا اقامت کرد، همچنانکه در باره روز مى گویند ((ظل بالنهار)) آنگاه گاهى به مسکن هم بیت مى گویند و جمع آن ، هم ((ابیات )) آمده و هم ((بیوت ))، لیکن بیوت بیشتر در خانه ها و ابیات بیشتر در شعر استعمال مى شود. و نیز (راغب ) گفته کلمه بیت ، هم به خانه هاى سنگى اطلاق مى شود، هم گلى ، هم پشمى ، و هم کرکى ، این بود مقدار حاجت ما از گفتار او.و کلمه سکن به معناى هر چیزى است که انسان به وسیله آن سکونت یابد، و کلمه ((ظعن )) به معناى کوچ کردن و بر خلاف اقامت است و کلمه ((صوف )) پشم گوسفند را مى گویند، و کلمه ((وبر)) پشم شتر را، همچنانکه موى انسان را ((شعر)) و نیز پشم بز را هم شعر مى گویند، و ((اثاث )) به معناى متاع بسیار خانه است زیرا به یک قطعه از متاع خانه اثاث گفته نمى شود، در مجمع البیان مى گوید اثاث جمعى است که واحد ندارد همچنانکه متاع نیز چنین است و متاع از اثاث عمومى تر است زیرا مطلق حوائج زندگى را هر چند مربوط به خانه نباشد متاع مى گویند.و اینکه فرمود: ((و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا)) معنایش این است که خدا بعضى از بیوت شما را براى شما مایه سکونت قرار داد که در آن ساکن شوید زیرا بعضى از بیوت قابل سکونت نیست مانند انبار هیزم ، ((و جعل لکم من جلود الانعام بیوتا ...)) یعنى از بعضى پوستها که همان پوست دباغى شده است براى شما خانه هایى قرار داد - که مقصود از آن قبه و خیمه است
خانه هایى که : ((تستخفونها)) یعنى سبکش مى شمارید و براى نقل و انتقالهاى خود اختصاصش مى دهید در: ((یوم ظعنکم )) روز کوچ کردنتان و ((یوم اقامتکم )) در روز اقامتتان که سفرى ندارید.و اینکه فرمود: ((و من اصوافها و اوبارها و اشعارها)) عطف است بر ((من جلودها)) و تقدیرش ((جعل لکم من اصوافها)) : خدا قرار داد براى شما از پشمهاى آنها یعنى گوسفندان و ((اوبارها)) یعنى مال شتران و ((اشعارها)) یعنى مال بزها ((اثاثا)) اثاثى که در خانه هایتان بکار ببرید و ((متاعا)) و متاعى که از آن بهره مند شوید ((الى حین )) البته این بهره مندى تا مدتى است محدود، بعضى گفته اند: این قید مدت محدود اشاره است به اینکه همه این نعمتها فانى و از بین رفتنى است ، پس عاقل نباید به خاطر اینها نعیم آخرت را از دست بدهد.
این دو ظرف ، یعنى ظرف ((لکم )) و ظرف ((مما خلق )) متعلقند به ((جعل )) و تعلیق ظلال بر ما خلق براى این است که خود ظلال (سایه ها) امرى عدمى است و قابل خلق نیست ، مگر به تبع غیر خودش ، و در عین اینکه خودش عدمى است همین وجود تبعیش خود یکى از نعمتهاى بزرگى است که خداى تعالى بر انسان و سایر حیوانات و حتى نباتات انعام کرده ، بطورى که نعمت بودن آن و استفاده انسان و حیوان و نبات از آن کمتر از استفاده اش از نور نیست ، زیرا اگر سایه نبود، یعنى سایه شب سایه درختان و سایه نباتها، و دائما نور و روشنى بود یک جاندار در روى زمین زنده نبود.(( و جعل لکم من الجبال اکنانا)) : کلمه ((کن )) به معناى چیزى است که با آن چیز دیگرى پوشیده شود حتى پیراهن هم براى کسى که آن راپوشد کن است و مقصود از ((کن )) کوهها و غارها و دخمه هاى آن است . ((و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر)) - مقصود از ((سرابیل ))، پیراهنى است که شما را از گرما حفظ کند.وجه اینکه درباره سرابیل فرمود: ((شما را از گرما نگه مى دارد)) و حفظ از سرما راذکر نکرددر مجمع البیان گفته : اگر فرمود: شما را از گرما حفظ کند و نفرمود: از سرما، براى این بود که هر چیزى که آدمى را از گرما حفظ کند از سرما هم حفظ مى کند و اگر خصوص گرما را ذکر کرد با اینکه همان چیز آدمى را از سرما بیشتر حفظ مى کند براى این بود که مخاطبین به این خطاب اهالى گرمسیر حجاز بودند که احتیاجشان به حفظ از گرما بیشتر از چیزى بود که از سرما حفظشان کند. (به نقل از عطاء)آنگاه صاحب مجمع اضافه کرده است که عرب از دو چیز که ملازم همند به ذکر یکى اکتفا مى کرده اند چون از ذکر یکى از آن دو، دیگرى هم فهمیده مى شود چنانچه شاعر گفته : و ما ادرى اذا یممت ارضا ارید الخیر ایهما یلینى یعنى نمى دانم وقتى بخواهم به امید خیر به دیارى سفر کنم کدامیک از ((آن دو)) برایم پیش مى آید مقصود از آن دو خیر و شر است چون خیر را در کلام آورده بود به همان اکتفاء نمود (نقل از فراء)و بعید هم نیست وجه دیگر اینکه حرارت را ذکر کرد و به ذکر آن اکتفاء نمود این باشد که : بشر اولى در مناطق گرم زمین زندگى مى کرده و با شدت گرما بیشتر سر و کار داشته تا شدت سرما و لذا این طایفه را به اتخاذ پیراهن تذکر مى دهد و این براى پرهیز از هواى نامساعدى است که با آن در تماسند و آن گرماى شدید است (و خدا داناتر است )((و سرابیل تقیکم باسکم )) - ظاهرا مراد از این ((سرابیل )) که از صدمه جنگ آدمى را نگه بدارد همانا زرهى است که از آهن و نظایر آن ساخته مى شده .((کذلک یتم نعمته علیکم لعلکم تسلمون )) - در این جمله برایشان اتمام نعمتهایى را که نام برده منت مى گذارد و نتیجه اى که از این همه انعام منظور بود این بود که در برابر خدا تسلیم شوند آنهم با معرفت به اینکه ولى نعمتش در حقش کوتاهى نکرده بلکه نعمت را بر او تمام نموده جز تسلیم در برابر اراده منعمش و استکبار نورزیدن ، انتظار و توقع نمى رود چون داند که منعمش جز خیر او را اراده نمى کند.
اعراف : 26-22
وسوسه هاى شیطانى در لباسهاى دلپذیر این آیات فصل دیگرى از سرگذشت آدم را بیان میکند، نخست میگوید: خداوند به آدم و همسرش (حوا) دستور داد که در بهشت سکونت اختیار کنند (و یا آدم اسکن انت و زوجک الجنة ).از این جمله چنین استفاده مى شود که آدم و حوا در بدو خلقت در بهشت نبودند، سپس به سوى بهشت راهنمائى شدند، و همانطور که در سوره بقره ذیل آیات مربوط به آفرینش آدم یادآور شدیم ، قرائن نشان مى دهد که این بهشت ، بهشت رستاخیز نبوده بلکه همانطور که در احادیث اهلبیت (علیهم الاسلام ) نیز وارد شده است بهشت دنیا یعنى باغ سرسبز و خرمى از باغهاى این جهان بوده که انواع نعمتهاى پروردگار در آن فراهم بوده است .در این هنگام ، نخستین تکلیف و امر و نهى پروردگار به این صورت ، صادر شد:شما از هر نقطه اى و از هر درختى از درختان بهشت که میخواهید تناول کنید، اما به این درخت معین نزدیک نشوید که از ستمگران خواهید بود (فکلا من حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین ).سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که مى تواند از آدم و فرزندانش انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد، و نیز به خوبى میدانست که خوردن از درخت ممنوع ، باعث رانده شدن از بهشت خواهد شد، در صدد وسوسه آنان برآمد، و براى رسیدن به این مقصود،
تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 116
انواع دامها را بر سر راه آنان گسترد!نخست همانطور که قرآن مى گوید به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهاى اطاعت و بندگى خدا را از تن آنان بیرون کند، و عورت آنها که پنهان بود آشکار سازد (فوسوس لهما الشیطان لیبدى لهما ما ورى عنهما من سوآتهما.و براى رسیدن به این هدف ، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتى انسان به تکامل و ترقى و زندگى جاویدان ، استفاده کند و هم عذر و بهانه اى براى مخالفت فرمان خدا براى آنان بتراشد، لذا نخست به آدم و همسرش گفت : خداوند شما را از این درخت نهى نکرده جز اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا میکنید (و قال مانها کما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکین او تکونا من الخالدین .و به این ترتیب ، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگرى جلوه داد، و این طور مجسم کرد که نه تنها خوردن از شجره ممنوعه زیانى ندارد، بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.شاهد این سخن جمله اى است که در سوره طه آیه 120 از قول ابلیس میخوانیم یا آدم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا یبلى اى آدم میخواهى ترا به زندگى جاویدان و فرمانروائى کهنگى ناپذیر راهنمائى کنم ؟!در روایتى که در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام ) و در عیون اخبار الرضا (علیه السلام ) از امام على بن موسى الرضا (علیهم الاسلام ) نقل شده چنین میخوانیم که : شیطان به آدم گفت اگر شما از این درخت ممنوع بخورید، هر دو فرشته خواهید شد و براى همیشه در بهشت مى مانید، و گرنه شما را از بهشت بیرون مى کنند! آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت ، اما شیطان براى اینکه پنجه هاى
تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 117
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
سوره مائده
مدنى - 120 آیه
مقدمه
محتویات این سوره این سوره از سوره هاى مدنى است و 120 آیه دارد و گفته اند پس از سوره فتح نازل شده است ، و طبق روایتى تمام این سوره در حجة الوداع و بین مکه و مدینه نازل شده است .
این سوره محتوى یک سلسله از معارف و عقائد اسلامى و یک سلسله از احکام و وظائف دینى است .
در قسمت اول به مساله ولایت و رهبرى بعد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و مساله تثلیث مسیحیان و قسمتهائى از مسائل مربوط بقیامت و رستاخیز و بازخواست از انبیاء در مورد امتهایشان اشاره شده است .
و در قسمت دوم ، مساله وفاى به پیمانها، عدالت اجتماعى ، شهادت به عدل و تحریم قتل نفس (و به تناسب آن داستان فرزندان آدم و قتل هابیل بوسیله قابیل ) و همچنین توضیح قسمتهائى از غذاهاى حلال و حرام و قسمتى از احکام وضو و تیمم آمده است .
و نامگذارى آن به سوره مائده بخاطر این است که داستان نزول مائده براى یاران مسیح - در آیه 114 - این سوره ذکر شده است .
آیه : 1
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّت لَکُم بهِیمَةُ الاَنْعَمِ إِلا مَا یُتْلى عَلَیْکُمْ غَیرَ محِلى الصیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یحْکُمُ مَا یُرِیدُ(1)
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده مهربان
1 - اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها و قراردادها وفا کنید، چهار پایان (و جنین چهار پایان ) براى شما حلال شده است مگر آنچه بر شما خوانده میشود (به جز آنها که استثناء خواهد شد) و صید را به هنگام احرام حلال نشمرید خداوند هر چه بخواهد (و صلاح ببیند) حکم میکند.
تفسیر :
لزوم وفا به عهد و پیمان
بطورى که از روایات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ استفاده مى شود، این سوره آخرین سوره (و یا از آخرین سوره هائى ) است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است ، در تفسیر عیاشى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام ) فرمود: سوره مائده دو ماه یا سه ماه پیش از رحلت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل گردید.
و اینکه در بعضى از روایات وارد شده که این سوره ناسخ است و منسوخ نیست ، نیز اشاره بهمین موضوع است .
این سخن با مطلبى که در جلد دوم همین تفسیر در ذیل آیه 281 سوره بقره گفته ایم که طبق روایات آیه مزبور آخرین آیه اى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده منافات ندارد، زیرا اینجا سخن از سوره است و در آنجا سخن درباره یک آیه بود!
در این سوره - بخاطر همین موقعیت خاص - تاکید روى یک سلسله مفاهیم اسلامى و آخرین برنامه هاى دینى و مساله رهبرى امت و جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شده است و شاید بهمین جهت است که با مساله لزوم وفا به عهد و پیمان ، شروع شده ، و در نخستین جمله مى فرماید: اى افراد با ایمان به عهد و پیمان خود وفا کنید.
(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود).
تا به این وسیله افراد با ایمان را ملزم به پیمانهائى که در گذشته با خدا بسته اند و یا در این سوره به آن اشاره شده است بنماید، درست همانند این است که شخص مسافر در آخرین لحظات وداع به نزدیکان و پیروان خود تاکید مى کند توصیه ها و سفارشهاى او را فراموش نکنند و به قول و قراردادهائى که با آنها گذاشته است ، وفادار باشند.
باید توجه داشت که عقود جمع عقد در اصل بمعنى جمع کردن اطراف یک چیز محکم است ، و بهمین مناسبت گره زدن دو سر طناب یا دو طناب
را با هم عقد مى گویند، سپس از این معنى حسى به مفهوم معنوى انتقال یافته و به هر گونه عهد و پیمان ، عقد گفته مى شود، منتها طبق تصریح جمعى از فقهاء و مفسران ، عقد مفهومى محدودتر از عهد دارد، زیرا عقد به پیمانهائى گفته میشود که استحکام کافى دارد، نه به هر پیمان و اگر در بعضى از روایات و عبارات مفسران ، عقد و عهد به یک معنى آمده است منافات با آنچه گفتیم ندارد زیرا منظور تفسیر اجمالى این دو کلمه بوده نه بیان جزئیات آن .
و با توجه به اینکه العقود - به اصطلاح - جمع محلى به الف و لام است و مفید عموم مى باشد، و جمله نیز کاملا مطلق است ، آیه فوق دلیل بر وجوب وفا به تمام پیمانهائى است که میان افراد انسان با یکدیگر، و یا افراد انسان با خدا، بطور محکم بسته مى شود، و به این ترتیب تمام پیمانهاى الهى و انسانى و پیمانهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشوئى و مانند آن را در بر میگیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد که به تمام جنبه هاى زندگى انسان اعم از عقیده و عمل ناظر است . از پیمانهاى فطرى و توحیدى گرفته تا پیمانهائى که مردم بر سر مسائل مختلف زندگى با هم مى بندند.
در تفسیر روح المعانى از راغب چنین نقل شده که عقد با توجه بوضع طرفین ، سه نوع است گاهى عقد در میان خدا و بنده ، و گاهى در میان انسان و خودش ، و گاهى در میان او و سایر افراد بشر بسته میشود (البته تمام این سه نوع عقد داراى دو طرف است منتها در آنجا که خودش با خودش پیمان مى بندد، خویشتن را بمنزله دو شخص که طرفین پیمانند فرض مى کند).
بهر حال مفهوم آیه بقدرى وسیع است که عهد و پیمانهائى را که مسلمانان با غیر مسلمانان مى بندند نیز شامل مى شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آیات 1 - 11، سوره لقمان
ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الم (1)
تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2)
هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ(3)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ(4)
أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5)
وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئک لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ(6)
وَ إِذَا تُتْلى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا وَلى مُستَکبراً کَأَن لَّمْ یَسمَعْهَا کَأَنَّ فى أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(7)
إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِیمِ(8)
خَلِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکیمُ(9)
خَلَقَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَث فِیهَا مِن کلِّ دَابَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ(10)
هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ(11)
ترجمه آیات
به نام خدا، که رحمتى عمومى ، و رحمتى خاص مؤ منین دارد
الم (1)
این آیه هاى کتابى است سراسر حکمت ، (کتابى که جایى براى لهو در آن نیست ) (2)
کتابى که هدایت و رحمت براى نیکوکاران است (3)
آن کسانى که نماز گزارند و زکات دهند، و خود به دنیاى دیگرى یقین دارند (4)
آنان قرین هدایتى از پروردگار خویشند، و آنان خود رستگارانند (5)
بعضى از مردم گفتار بازیچه را میخرند، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را مسخره گیرند، آنان عذابى خفت آور دارند (6)
و چون آیه هاى ما را بر آنان بخوانند، تکبرکنان پشت کنند و بروند، گویى آن را نشنیده اند، تو گویى گوشهایشان کر است ، اینگونه افراد را به عذابى غم انگیز نوید ده (7)
(در مقابل ) کسانى که ایمان آورده ، و کارهاى شایسته کرده اند، بهشتهاى پر از نعمت دارند (8)
که جاودانه در آن متنعم باشند، و این وعده درست خدا است ، که نه ضعف در او راه دارد، و نه لغو، بلکه نیرومند و حکیم است (9)
آسمان ها را بدون ستونى که شما ببینید بیافرید، و در زمین لنگرها انداخت ، تا که شما را نلرزاند و در آن از همه گونه جانوران پراکنده کرد، و از آسمان آبى نازل کردیم ، و در آن همه گونه گیاه خوب رویاندیم (10)
این خلقت خدا است ، پس شما هم به من نشان دهید، غیر از خدا که شما خدایشان پنداشته اید چه چیزى خلق کرده اند، (خودشان اعتراف دارند که جز خدا خالقى نیست ، پس علت شرکشان خلقت نیست )، بلکه علت شرک این ستمکاران این است که در ضلالتى آشکار قرار دارند (11)
بیان آیات
مضامین سوره مبارکه لقمان و غرض از نزول آن
غرض این سوره - به طورى که آغاز و انجام آن ، و نیز سیاق تمامى آیات آن اشاره مى کند - دعوت به توحید و ایقان و ایمان به معاد، و عمل به کلیات شرایع دین است
از ابتداى سوره پیداست که درباره بعضى از مشرکین نازل شده ، که مردم را از راه خدا و شنیدن قرآن ، به وسیله تبلیغاتى دروغ جلوگیرى نموده ، مى خواستند مساله خدا و دین را از یاد مردم ببرند، اتفاقا روایت وارده در تفسیر آیه ((و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...(( - به طورى که خواهید دید - نیز همین را مى گوید
پس این سوره نازل شد تا اصول عقاید و کلیات شرایع حق را بیان نماید، و در برابر احادیث سرگرم کننده آنان مقدارى از داستان لقمان و مواعظش را ایراد کرده است
و این سوره - به شهادت سیاقى که آیات آن دارد - در مکه نازل شده ، و یک ى از آیات بر جسته آن آیه ((ذلک بان الله هو الحق و ان ما یدعون من دونه هو الباطل ...(( است .
تفسیر مفردات این آیات در سوره هاى قبل گذشت ، چیزى که تذکرش لازم است این است که : ((کتاب (( را به لفظ ((حکیم (( توصیف کرده ، و این دلالت دارد بر اینکه هیچ لهو الحدیثى در آن وجود ندارد، بلکه نقطه ضعف و درزى ندارد که سخن باطل و لهو الحدیث بخواهد آن را پر کند، و نیز آن را توصیف کرد به دو وصف ((هدى (( و ((رحمه للمحسنین (( تا صفت حکیم بودن قرآن را تکمیل کند، پس قرآن به سوى واقع و حق هدایت مى کند، و به واقع نیز مى رساند، نه مثل لهو الحدیث که انسان را از مهمش باز داشته ، و به واقعى نمى رساند، و نیز قرآن رحمت است ، نه نقمت تا از نعمت باز بدارد
آن گاه محسنین را توصیف و معرفى نموده به این که نماز مى خوانند و زکات مى دهند، که دو رکن مهم عملند، و به این که داراى ایقان به آخرتند، و معلوم است که یقین به آخرت مستلزم یقین به توحید و رسالت و همه شرایط و مراحل تقوى نیز هست ، و همه این توصیف ها که براى کتاب کرده در مقابل لهو الحدیث است ، و دارد به کسى که گوش به لهو الحدیث مى دهد، مى گوید: به این حقایق گوش کن ، نه به لهو الحدیث
نکوهش کسى که براى منصرف ساختن مردم از حقائق و معارف قرآن ، به ترویج ((لهوالحدیث (( مى پرداخته است .
کلمه ((لهو(( به معناى هر چیزى است که آدمى را از مهمش باز بدارد، و لهو الحدیث آن سخنى است که آدمى را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد، مانند حکایات خرافى ، و داستانهایى که آدمى را به فساد و فجور مى کشاند، و یا از قبیل سرگرمى به شعر و موسیقى و مزمار و سایر آلات لهو که همه اینها مصادیق لهو الحدیث هستند
((لیضل عن سبیل الله بغیر علم (( - مقتضاى سیاق این است که مراد از ((سبیل الله (( قرآن کریم ، و معارف حق و صحیح ، از اعتقادات ، و دستور العملها، و به خصوص داستانهاى انبیاء، و امم گذشته بوده باشد، چون لهو الحدیث و خرافات ساخته و پرداخته فکر انسانهاست که است دست به دست گشته ، در درجه اول معارض با این داستانهاى حق و