لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تعریف بهداشت روان :
بهداشت روان عبارت است از تامین، حفظ سلامت جسمی، روانی و اجتماعی هر فرد به طوری که افراد قادر باشند فعالیتهای روزمره خود را به خوبی انجام دهند، با افراد خانواده و جامعه خود ارتباط مناسب برقرار نمایند و رفتار و گفتار غیر عادی ند اشته باشند.
پنج گروه ازبیماریهای اعصاب و روان در این برنامه مد نظر هستند که عبارتند از:
1- بیماران شدید روانى:
بیمارانی هستند که رفتار و گفتار غیر طبیعی دارند، توهمات بینایی و شنوایی دارند، یعنی چیزهای را می بینند و صداهایی می شنوند که وجود ندارند و افراد سالم آنها را احساس نمی کنند، به بیماری خود آگاهی ندارند و خود را بیمار نمی دانند، احتمال حمله به دیگران و آسیب به خود دارند، بعضی مواقع احساس می کنند افراد مهم و بزرگی شدند.
این بیماران با درمانهای دارویی قابل کنترل و درمان هستند. هم زمان با مصرف دارو در مواردی هم درمانهای غیردارویی مثل روان درمانی برای آنها موثر است، درمان آنها می تواند بصورت سرپایی یا بستری انجام شود و با مراجعه به پزشکان عمومی، روانپزشکان (متخصص اعصاب و روان) و روانشناسان بالینی از پیشرفت این بیماری جلوگیری شده و به بهبود آنها کمک می شود.
2- بیماران خفیف روانى:
علامت های مهم این بیماری عبارت است از: دلهره، ترس، اضطراب و بی قراری های زیاد، احساس افسردگی، وسواس های فکری وعملی، کاهش لذت از زندگی، عصبانیت و پرخاشگری، احساس ناامیدی و یاس، احساس غصه اندوه و گریه های بی دلیل، احساس سستی و خستگی مداوم، میل به تنهایی و گریز از جمع، بی میلی نسبت به کار و زندگی، شکایتهای زیاد از دردهای جسمانی، افزایش یا کاهش خواب، افزایش یا کاهش اشتها
بیماریهای خفیف روانی قابل درمان هستند، بهتر است که درمانهای دارویی و غیر دارویی را با هم بگیرند، درصد کمی از این بیماران نیاز به بستری دارند و در اکثر موارد به صورت سرپایی قابل درمان هستند. برای درمان این بیماران می توان از پزشکان عمومی، روانپزشکان(متخصص اعصاب وروان) و روانشناسان بالینی کمک گرفت.
3- بیماران صرعى:
صرع یک بیماری عصبی مغزی است که به دلیل اختلال در کار سلولهای مغزی بوجود می آید که مردم آن را به نام غش می شناسند.
در هر شرایطی ممکن است بیمار دچار حمله مغزی ( تشنج ) شود؛ در خواب، بیداری، هنگام کار، رانندگی و... زمانیکه این بیماران دچار حمله میشوند ناخود آگاه به زمین می افتند، بیهوش میشوند، اعضای بدن آنها سفت میشود، دست و پا می زنند، ممکن است از دهان آنها کف خارج شود، به همین دلیل احتمال خفگی در آنها زیاد است، دهان آنها قفل مى شود و ممکن است زبان خود را گاز بگیرند، معمولا " پس از به هوش آمدن به یاد نمی آورند که برای آنها چه اتفاقی افتاده است.
با مراجعه به پزشکان عمومی، روانپزشکان(متخصص اعصاب وروان) و متخصصان داخلی مغز و اعصاب میتوانید به این بیماران کمک کنید. با تشخیص و درمان به موقع این بیماری قابل درمان است، اما در بعضی از موارد لازم است که برای همیشه دارو مصرف کنند. توصیه می شود این بیماران از کار هایی مثل رانندگی، کار در ارتفاع، کار با ابزار واشیاء تیز وبرنده خودداری کنند.
4- بیماران عقب مانده ذهنی:
بیماری عقب ماندگی ذهنی یک بیماری مغزی است که اغلب از هنگام تولد یا در دوران کودکی افراد به آن مبتلا میشوند، این بیماری ارثی است، اما میتواند به دلیل زایمان سخت، ضربه سر در دوران نوزادی وکودکی، بیماریهای عفونی مثل مننژیت، سرخجه یا تشنج بوجود آ ید.
کودکانی که به این بیماری مبتلا می شوند مراحل رشد آنها مثل: نشستن، راه رفتن، حرف زدن، کنترل ادرارو مدفوع و یادگیریهای آنها نسبت به کودکان هم سن خودشان با تاخیر وکندی صورت میگیرد. معمولا سن عقلی یا هوشی آنها کمتر از سن شناسنامه ایشان است.
این گروه ازبیماران معمولا قابل درمان نیستند، اما میتوان با تعیین میزان هوش آنها در حد توانشان به آنها آموزش های ویژه داد بعضی از این کودکان که آموزش پذیر هستند میتوانند در مدارس استثنایی درس بخوانند، بعضی از انها قادرند کارهای ساده دستی را بیاموزند.
5- اختلالات رفتاری کودکان:
اختلالات رفتاری در کودکان بسیار شایع و متنوع است مثل: لکنت زبان، شب ادراری، ناخن جویدن، انگشت مکیدن، تیک، بیش فعالی یا پرتحرکی، اختلال در توجه، تمرکز ویادگیرى.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
جایگاه روانکاوی در تاریخ روان شناسی
روانکاوی یا روان تحلیل گری و نام زیگموند فروید در سرتاسر دنیای نوین برای بیشتر مردم آشناست. گر چه سایر چهره های پیشرو در تاریخ روان شناسی، مانند فخنر، وونت و تیچنر خارج از روان شناسی حرفه ای کمتر شناخته شده اند، فروید در میان عامه مردم از شهرت فوق العاده ای برخوردار است. بیش از چهل سال پس از مرگ فروید نیوزویک نوشت که بدون او تفکر قرن بیستم به دشواری قابل تصور است. او یکی از معدود افرادی است که در تغییر شیوه تفکر ما درباره خودمان نقش اساسی داشته است.
روانکاوی با سایر مکاتب روان شناسی همزمان است. وضعیت را در سال 1985 در نظر بگیرید، سالی که فروید نخستین کتابش را انتشار داد و آغاز رسمی جنبش نوین خود را مشخص کرد. وونت در ان زمان 63 سال داشت. تیچنر که تازه 28 ساله شده بود فقط دو سال پیش از ان به دانشگاه رفته بود و تدوین نظام ساخت گرایی اش را به تازگی آغاز می کرد. روح ساخت گرایی در آمریکا در حال رشد بود. روان شناسی رفتار گرایی و روان شناسی گشتالت هیچ کدام شروع نشده بود. واتسون در ان هنگام 17 سال و ورتایمر 15 سال داشتند.
با وجود این در هنگام مرگ فروید در سال 1939 ، چشم انداز کلی روان شناسی تغییر یافته بود. روان شناسی وونت، رفتارگرایی و کارکردگرایی به صورت تاریخ درآمده بودند. روان شناسی گشتالت از سوی آلمان به سوی ایالت متحده ریشه می دوانید، و رفتارگرایی شکل مسلط رفتار در آمریکا شده بود.
بر عکس دیگر مکاتب، روانکاوی نه محصول پژوهش های دانشگاهی بود نه محصول علم محض، بلکه از درون روانپزشکی برخاست که تلاش می کرد کسانی را که جامعه به آنان برچسب بیماران روانی می زد، درمان کند. بدینسان روانکاوی یک مکتب فکری روان شناسی که به طور مستقیم با سایر مکاتب قابل قیاس باشد نبود، و هنوز هم نیست.
روانکاوی از نظر هدف، موضوع مطالعه، و روش از همان ابتدا از خط فکری روان شناسی دور شد. موضوع مورد مطالعه آن رفتار نابهنجار است، که تا اندازه ای از سوی مکاتب مورد غفلت قرار گرفته بود، روش اولیه آن به جای آزمایش کنترل شده آزمایشگاهی، مشاهده بالینی است. همچنین روانکاوی با ناهشیاری سرو کار دارد، موضوعی که از سوی سایر مکاتب فکری در روان شناسی اساساً نادیده گرفته شده بود.
با این وجود روانکاوی ویژگی های زمینه ای مشترکی با کارکردگرایی و رفتارگرایی دارد. همه آنها از روح ماشین گرایی، از کارهای فخنر در پسیکوفیزیک و از افکار انقلابی داروین تأثیر پذیرفته بودند.(داون پی شولتز، سیدنی الن شولتز1384)
اهمیت مطالعه روانکاوی:
بانظر به این که روانکاوی اولین نظامی است که به طور کامل به بررسی نیروی انگیزشی و شخصیت پرداخته است وهمچنین این تئوری مسائلی را که تا زمان پیدایش آن به صورت تابو به آن نگریسته می شد ولی در عین حال در تکوین شخصیت ، مبین چگونگی رابطه فرد با دیگران و احتمالاً نیرومند ترین نیروی انگیزشی انسان یعنی مسائل جنسی را به دقت مورد بررسی قرار داد و بر آن تاکید کرد که به علت همین تاکید مخالفتهای جدی با این نظریه صورت گرفت. این مسائل چیزی جز امر جنسی نبود که بنا برمدل روانکاوی مسائل جنسی از بدو تولد تاثیر چشم گیری بررشد شخصیت دارد .
علاوه بر این، مکاتب بعد از نظام روانکاوی که فروید آغاز گر آن بود، به نحو چشم گیری تحت تاثیر روانکاوی بوده اند . همچنین، این نظریه به دلیل ارائه تصویر جدیدی از انسان، روانشناسی را دستخوش انقلاب و مسیر آینده آن را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده است .به دلیل این حقیقت که این تصویر تفاوت بسیاری با تصویر مورد قبول عام داشت، روانکاوی نه تنها روان شناسی را، که بسیاری از حوزه های دیگر اندیشه و حیات انسانی را تحت تاثیر قرار داد، به ویژه حوزه هایی از قبیل ادبیات ،هنر ،تعلیم و تربیت ،اخلاق ،جامعه شناسی ،انسان شناسی والهیات.
گفته اند که روانکاوی درست به اندازه نظریه های کوپرنیک و داروین تصور انسان را از خویش تغییر داده است.همچنان که کوپر نیک توهم مربوط به وضعیت مرکزی زمین و انسان را در جهان از بین برد و داروین هم توهم یگانه بودن انسان در طبیعت زنده را نابود ساخت ،فروید نیز ضربه ای مهلک بر احتمالاً بزرگترین توهم انسان نواخت ،تصور این بود که انسان حاکم بر اعمال و افکار خود است.
روانکاوی، بالاخص از رهگذر کار زیگموند فروید، جامع ترین و منسجم ترین نظریه درباره انگیزش و آسیب شناسی روانی را ارائه نموده است، نظریه ای که هنوز طراوت و تازگی خود را حفظ کرده است. در واقع بینش ها و تحلیل های فروید درباره جبرگرایی روانی، اوایل کودکی،و فرایند های ناهشیار، تاثیر زایل نشدنی بر روانشناسی گذاشته است(کورچین، 1983). مفاهیمی مانند آسیب (ضربه)،سوگ، دفاع،روابط شیئی،اظطرب جدایی،و دوره های حساس در اوایل کودکی، برای طرز تفکر روان کاوی درباره مشکلات مراجع بسیار تعیین کننده هستند.مع هذا، انواع دیگر روان درمانی و روش های رفتاری تنها در این اواخر توجه جدی به این اصطلاح ها مبذول داشته اند (بالبی،1982).
افزون بر این، روانکاوی فراتر از یک نوع روان درمانی صرف است؛ روان کاوی همچنین نظریه ای درباره رفتار انسان و روش مشاهده است.اس.فروید (1923) در تعریفی کلی به این نکته اشاره کرده است((شیوه ای برای تحقیق درباره فرایندهای ذهنی به ویژه پدیده ناهشیار، روش درمان مبتنی بر این شیوه، و مجموعه ای از مشاهدات و واقعیت های گردآوری شده که درمجموع ساختار منسجم و یکپارچه نظریه ای در خصوص رفتار انسان را پدید می آورند))(ارگل،1995؛ص523). روانکاوی، به عنوان نظریه ای در خصوص رفتار انسان، بر دو فرضیه بنیادی متکی است:(الف)جبرگرایی روانی- همه رخدادهای ذهنی علت دارند و هیچ رخدادی به طور تصادفی روی نمی دهد ؛(ب)ناهشیاری پویا- بسیاری از نیازها،آرزوها، وتکانه های اساسی بیرون از آگاهی شخص قرار دارند(برنر، 1973)اما هدف روانکاوی، به عنوان فرایند درمانی، این است که افراد کمک کند رشد و تکامل شان را تحقق ببخشند؛روانکاوی عمدتاً برای انجام این کار سعی می کند محتوای قسمت ناهشیار ذهن رابه
بخش هشیار بیاورد و سازمان ساختارهای روانی (خود)را که دنیای واقعی، به ویژه دنیای واقعی روابط بین فردی،را دریافت نموده و با آن کنش متقابل دارد،نیرومند سازد(گرینسون،1967).
در اینجا بی مورد نیست یادآوری شود که چنانچه توضیح داده شد روانکاوی فروید فلسفه لهو و لعب نیست. راست است که فروید جنسیت را پایه مهم شخصیت انسانی معرفی کرده و بخصوص در هیستری سرکوب شدن آنرا علت کسالت دانسته است، اما درمان را غرق شدن در عیاشی جنسی ندانسته است (بیماری به علت قوی بودن غریزه جنسی در این اشخاص پیدا نمی شود بلکه به علت غیر صحیح با آن ایجاد می گردد) (جرالد اس . بلوم ، 1352).
قبلا دیدیم که در قرن نوزدهم پزشکان اعصاب می خواستند علل جسمانی بیماری های روانی را کشف و به وسیله رفع آنها بیمار را درمان کنند .فروید در جهت معکوس آنها رفت . یعنی با روش روانی، به کشف علل روانی بعضی بیماریها ، (روش و طرز برخورد شخص بیمار با موانع زندگی)پرداخت و نشان دادن که بعض عوارض جسمانی همراه با بیماریهای روانی علت روانی دارند. مثلا در بیماران مبتلا به هیستر فلجهای جسمانی زیادی دیده می شود که آزمایشهای پزشکی نمی توانند آنها را تایید کنند .مثلا بیمار قادر نیست دستش را حرکت دهد، در حالیکه عضلات و اعصاب دستکاملا سالم اند؛ یا درست نمی بیند، در حالیکه چشم پزشک هیچ ضایعه عضوی در چشم او تشخیص نمی دهد؛ یا مرتب قی می کند و قادر به غذا خوردن نیست، در حالیکه پزشک متخصصدستگاه گوارش علت موجهی برای این حالت نمی یابد. پیش از آن بیماران هیستریک را درغگو می شناختند.فروید نشان داد که در این بیماران اعضای بدن تحت تاثیر بیماری روانی واقعا قدرت عمل خود را از دست می دهند. روش درمان فروید خیلی ثمربخشتر بود.معذلک او رقیب و مخالف پزشکان اعصاب نبود و راهی را که آنها دنبال می کردند مورد تحقیر قرار نداد . چه روش فروید محدود به یک دسته از بیماریهای روانی است که آنها را نوروز می نامید و در مورد دسته دیگر بیماریهای روانی به نام پسیکوز موثر نیست. فروید نخستین کاشف ضمیر ناخوآگاه نیست، چنانچه اشاره شد قبل از او دیگران آن را درک کرده بودند ولی او نخستین کسی است که نقش آن را در ساختمان و و طرز کار روان نشان داده است.یک دسته از پیروان او که مهم ترین آنها فرانتس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
بهداشت روان ) سلامت روان (
برای اینکه بتوانیم خوب زندگی کنیم و از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم لازم است « فکر کردن » را به خوبی به یاد داشته باشیم ، باید بتوانیم از نیروی فکر خود استفاده کنیم و برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم . هر فردی در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که آنها را نمی شناسد و یا با مشکلاتی روبرو می شود ولی راه حل آنها را نمی داند ، اما اگر از سن کم یاد بگیرد خوب فکر کند می تواند مشکلات و مسائل خود را خوب حل کند ، تا وقتی بزرگتر شد کمتر اشتباه کند .
روان ما نیز همچون جسم ما نیاز به مراقبت و نگهداری دارد . - بهداشت روان ) سلامت روان ( یعنی حال خوب ، فکر خوب و رفتار خوب . - برای اینکه بدانیم حالمان چطور است ، باید بدانیم چه احساسی داریم ، با شناخت احساساتمان می توانیم به بهداشت روانی خود کمک کنیم . - انسان ها احساسات مختلفی دارند بعضی از این احساسات خوشایند و بعضی از آنها ناخوشایند هستند . - احساساتی که ما از آنها لذت می بریم مانند شادی ، موفقیت ، محبت ، امیدواری و ... احساسات خوشایند هستند . - احساساتی که ما از آنها لذت نمی بریم مانند عصبانیت ، حقارت ، ترس ، شکست و ... احساسات ناخوشایند هستند . - برای داشتن روان سالم بایستی سعی کنیم احساسات خوشایند بیشتری را تجربه کنیم و با احساسات ناخوشایند ، به شیوه ای درست برخورد کنیم . - انسان ها با یکدیگر متفاوت هستند بنابراین چیزهایی که در یک نفر احساس خوشایند ایجاد می کند ممکن است در دیگری احساس خوشانید ایجاد نکند . ولی چیزهایی هست که در بیشتر انسانها احساس خوشایند یا ناخوشایند ایجاد می کنند . - دوستی ، موفقیت ، حل یک مشکل ، بازی ، فیلم جالب ، موسیقی دلپذیر و ... چیزهایی هستند که در اکثر انسانها احساس خوشایند ایجاد می کنند . - خشم ، حقارت ، بی حترامی ، شکست و ... چیزهایی هستند که دراکثر انسانها احساس ناخوشانید ایجاد می کنند . ارزشمند بودن - یکی از احساسات بسیار خوشانید « احساس ارزشمند بودن » است . - انسان ها گوناگون هستند هیچ فردی کاملاًشبیه یک فرد دیگر نیست ،خصوصیات ، احساسات ، افکار و توانایی ها و استعدادهای هر شخصی با دیگران متفاوت است - هر یک از ما انسانها می توانیم عضو مفید و با ارزشی برای جامعه باشیم ، فقط کافی است خودمان را بهتر بشناسیم ، خودمان را بپذیریم و از توانایی هایمان به خوبی استفاده کنیم درست مثل اعضای بدن که با هم متفاوتند و وظایف مخصوصی دارند و در عین حال همه آنها مفید ، با ارزش و لازم هستند . - گاهی ممکن است به خود بگوییم «من هیچ ارزشی ندارم » احساس بی ارزشی یکی از احساسات ناخوشایند است که اگر این احساس مدت طولانی ایجاد شود ، سلامت روان به خطر می افتد . - با شناخت خصوصیات ، تواناییها و استعدادهای خود به نکات باارزش خود پی می بریم . - همه ما زیبایی ها و نکات ارزشمند و استعدادهایی داریم که باید آنها را کشف کنیم تا از وجود خودمان راضی باشیم و به وجود خودمان افتخار کنیم ، به این ترتیب احساسی خوشایند خواهیم داشت . دوستی - انسانهایی که با دیگران دوست می شوند می توانند دوستی های خوبی داشته باشند و از نظر روانی سالم تر و شاداب تر هستند . - برای اینکه دوستی های خوبی داشته باشیم ، ابتدا باید خودمان دوست خوبی باشیم . دوست خوب برای شادی ما بسیار با اهمیت است . وقتی ما ساعات خوبی را با دوستانمان می گذرانیم احساس بسیار شاد و خوبی داریم . اگر چه گذراندن ساعات خوب با دوستان بسیار لذت بخش است ،ولی همیشه باید مراقب باشیم که شادی های ما باعث ناراحتی دیگران نشود ، یا به انسانهای دیگر و گاه به حیوانات آسیب نرساند مسخره کردن دیگران و یا آزار رساندن به حیوانات ، یا حتی گاهی اوقات شادی های زودگذری وجود دارند که بعد از آن نارحتی پیش می آید یعنی عاقبت خوبی ندارد ممکن است از قدم زدن در یک روز بارانی و سرد لذت ببریم ولی بعد به سرماخوردگی سختی مبتلا شویم ، پس عاقلانه نیست آدم هر کار لذت بخشی را انجام دهد و به مشکلات بعدی آن فکر نکند . دوستی بهترین هدیه ای است که ما می توانیم به خودمان اهدا کنیم . راهنمای دوستیهای خوب : ۱ به همدیگر احترام بگذاریم . ۲ حرفها و درددل یکدیگر را گوش کنیم . ۳ نسبت به هم مهربان باشیم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
دقت یک موضوع اصلی مورد علاقه برای روان شناسان و محققان رفتار حرکتی است . صد سال پیش ویلیام جونز 1890 یکی از اولین و مشهور ترین روان شناسان تجربی می نویسد:
هر کسی میداند که دقت چیست. این تعیین موقعیت به وسیله تفکر به روشی روشن و واضح در اهداف ممکن پشت سر هم یا تربیت تفکر می باشد. تمرکز کردن و چیزی را کانون توجه قراردادن از روی آگاهی به عنوان اصول اصلی هستند.
این از بعضی چیزها به منظور این که به طور مؤثر با دیگران همراه باشیم به وجود می آید.
انواع دقت :
اما آیا هر کسی میداند توجه و دقت چیست؟همانطورکه نورمن (1976) و موری(1970)اشاره کرده اند. تعاریف متفاوتی از دقت وجود دارد و مردم از این اصطلاح در روشهای گوناگونی استفاده میکنند .به هر حال خصوصیاتی از این پدیده وجود دارد که دارای اهمیت می باشند.
یکی از این ها مفهوم دقت است که محدود می باشد: ما میتوانیم فقط به یک چیز در یک زمان توجه نماییم یا در یک زمان یک چیز را مورد تفکر قرار دهیم . در اصطلاح رفتار حرکتی ما قویاً محدود به تعدادی از چیزها هستیم که در یک زمان ارائه شده میتوانیم انجام دهیم. اگر چه بعضی ظرفیت ها می توانند بر این پیشی بگیرد.اگر فعالیت زیادی صورت گیرد.
خصوصیت مهم دیگر این است که دقت حالت انتخابی دارد:ما میتوانیم بر روی یک چیزیا چیز دیگری تمرکز کنیم این مفاهیم متفاوت که برای توضیح دقت استفاده میشوند در بخش بعد به طور خلاصه مورد بررسی قرار میگیرد.
دقت و آگاهی
در تحقیق اولیه در تاریخ عمالکرد انسان همانگونه که به وسیله اظهارات جیمز (1890) بیان شده است رفت با مفهوم آگاهی در ارتباط است که به عنوان چیزی که ما از آن در زمان داده آگاهی داریم تعریف میشود.
باا این وجود اصطلاح آگاهی به طور اخص . رفتار ناآگاهانه از توجه در طول دوره ریشه رفتار گرایی در آغاز قرن بیستم کاسته شده است.
اندازه گیری آگاهی مسئله ساز است چون در زمان تنها راه برای درک چیزی که موضوع آگاهی میباشد این است که خواسته شود تا در ذهن خود تحقیق کنند و این برای رفتارگرایان حالت ذهنی دارد تا اطلاعات را محاسبه کرده و به شکل تئوری در می آورند . در سالهای اخیر مفهوم آگاهی در میان روانشناسان و عصب شناسان احیا شده است.(کوهن اسکولر 1997 پسند و پترسون 199) روشهای اندازه گیری مغزی به دانشمندان اجازه داده تا الگوهای مفالیت مغزی را مشاهده کنند و انواع عینی از اطلاعات را در مقایسه با آنچه قبلا در اختیار داشته اند نشان دهند.
(پالمرز 1995) آگاهی همچنین به مفهوم پردازش کنترل شده در مقابل خودکار ارتباط برقرار میکند .(در ادامه این بخش بحث میشود) عملکرد با حافظه را به طور مستقیم وغیر مستقیم آزمایش می کند. (رودریگرومک در موت 1993)و استفاده از اندازه گیری را به طور مجزا (یاکوبی یا لوسینال و جنیینگز 1997) یک تاثیر مستقل از آگاهی و عدم آگاهی را در رفتار پیشنهاد میدهند . برای مثال: پردازش خودکار (ناآگاهانه)در افراد بزرگسال به منظور میرسد که بهتر محافظت میکند در حالی که پردازش کنترل شده (آگاهانه) با کاهش سن حساس میشود . خطاهای عملکرد از قبیل لغزشهای عملی به عنوان موقعیتهایی هستند که عملکرد ناآگاهانه یا خودکار به طور موفقیت آمیزی ایجاد نشده یا با حالت آگاهانه وپردازش کنترل شده همراه نشده است.
دقت به عنوان تلاش و انگیزش
روش دیگر برای عملکردی کردن مفهوم دقت بر اساس این ایده است که مردم دقت را با توجه وظایفی از قبیل دریافت دسته چک یا شنای رقابتی اجرا نمایند انها تلاش ذهنی را توسعه داده اند که در اندازه گیریهای فیزیولوژیکی متفاوتی نمایان می شود0 برای مثا ل کان من 1973و بتی(1978) از عامل شاگردان برای اندازه گیری شده به وسیله ی تکنیک های خاص به عنوان یک اندازه گیری غیر مستقیم دقت استفاده می کند0
وقتی که از موضوعات خواسته می شود تا وظایف ذهنی متفاوت را اجرا کند عامل شاگردان هنگامی که موضوع تحت فشار برای ایجاد یک پاسخ می باشد افزایش می یابد و اندازه ی وظایف مشکل بیشتر است0 به طور مشابه این مفید است تا دقت را به عنوان انعکاسی به وسیله ی اندازه گیری فیزیولوژیکی متفاوت در نظر بگیریم0 در اینجا موضوع فعا ل می باشد0 کانمن(1973) از اندازه گیری فیزیولوژیکی مقاومت پوست استفاده کرد و ضربان قلب به صورت غیر مستقیم دقت را با توجه به وظایف متفاوت اندازه گیری می کند0
دقت به عنوان یک ظرفیت یا منبع
مفاهیم اخیر بیان می کند که دقت شامل یک محدودیت در ظرفیت یا منابع در دسترس برای کسب اطلاعات از محیط می باشد0 دقت مورد نیاز همراه با بعضی از این ظرفیت محدود باید با عملکرد یا کنترل همراه شود چون مقدار این ظرفیت محدود به نظر می رسد فعالیت های دیگری(B) مورد نیاز این ظرفیت با دخالت نماید(A)0 دخالت باید با روش های زیادی صورت گیرد: Bمی تواند از سرعت عملکرد و یا کیفیت ان اسیب ببیند0 در حالی که A در ان بی تاثیر است0 (B) B می تواند تحت تاثیر قرار نگیرد در حالی که A اسیب می بیند(c) هم A و B با هم اسیب می بینند (d) B می تواند محافظت شود از رخ دادن با هم در حالی که A پیشرفت می کند0 این الگوهای تداخل می تواند به ما چیزی درباره ی طبیعت محدودیت ها در ظرفیت بگوید0
تداخل به عنوان اندازه گیری دقت
بنابراین یک تغییر در موقعیت وجود دارد که دقت به اگاهی مربوط می باشد که دقت نوعی محدود برای پردازش اطلاعات می باشد0 با این وجود تعاریف کاربردی تغییر می کند بنابراین دقت به عنوان اصطلاحی از تداخل بین دو وظیفه اجرا شده به صورت پشت سر هم تعریف می شود 0 بنا براین اگر دو وظیفه بتواند به صورت پشت سرهم و شخصی صورت گیرد یکی از انها نیاز به دقت ندارد و یا قسمتی از ظرفیت محدود ما خواهیم فتکه یکی از انها خودکار است و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بیمارستان های اعصاب و روان
1- بخش های بستری: بیماران باردار و پس از زایمان، نوزادان، بخش مراقبت های ویژه نوزادان(N-ICU)، داخلی(روماتولوژی)، توانبخشی، اعصاب و روان بزرگسالان و فوق تخصصی اعصاب و روان کودکان.
2-درمانگاهها: مراقبت های قبل از زایمان، روماتولوژی، توانبخشی، درمانگاه روزانه اعصاب و روان (Daily Hospital)، درمانگاه اطفال.
3-خدمات درمانی: اتفاقات زنان و زایمان، اتاق عمل، اتاق درد، رادیو لوژی، آزمایشگاه، داروخانه، فیزیو تراپی، مامو گرافی، سو نو گرافی عمومی وزنان، واحدE.R.C.P(اندوسکوپی و عکسبرداری مجاری صفراوی و پانکراس و در آوردن سنگهای مجاری صفراوی و گذاشتن استنت). انجام آزمایش B HCG(تست سریع حاملگی از طریق خون)، تست بررسی همو گلوبین جنینی در خون مادران RHمنفی(KHB-Test)، انجام آزمایشات سیتو لوژی و پاتولوژی، آزمایش GBS(تست تشخیص میکروب در واژن) در خانم های باردار، آزمایشات خاص رو ماتولوژی از قبیل ANA، DNA ds و...، تست NST(نوار قلب جنین)،OCT(تست قلب جنین) و ECG(نوار قلب)، انجام EMG(تست نوار عصب)،ECT (انجام شوک عصبی با بیهوشی جهت درمان بیماران اعصاب و روان)، تست ABG(آزمایش گازهای خون)،
براساس تحقیقات انجام شده منشاء ۷۵درصد بیماریهای اعصاب و روان ، مشکلات اجتماعی است.
که ۲۵درصد دیگر ناشی از مسایل و مشکلات خانوادگی است.
بیماریهای اعصاب و روان در بین زنان شایع تر است و نسبت بروز این بیماری در بین زنان حدود ۱۲تا ۲۵درصد و مردان شش تا ۱۰درصد است.
تئاتردرمانی
تئاتردرمانی به شکل عملی و نظام یافته، از اواسط دههی بیست و اوایل دههی سی در جهان، مورد بهرهبرداری واقع شد. به خصوص درنیمهی دوم قرن بیستم در غرب، رشد فراوانی پیدا کرد. ژاکوب لویی مورسنو، روانپزشک آمریکایی، نقش مهمی در انسجام اصول تئاتردرمانی داشت و به خصوص کتابی که در سال 1947 با عنوان «تئاتر خودجوش یا « ارتجالی»نوشت، اساس و شیوهی تئاتردرمانی را تعریف و تبیین میکرد.
مورنو، بنیانگذار تئاتردرمانی عملی، تئاتر درمانی و روان تماشا را شرح زیباییشناسانهی آزادی تعریف میکند. شیوهای که انسان میتواند به گونهای آزاد و بدون ترس از خطا، خویشتن و توانایی هایش را تجربه کند. تئاتر درمانی و روان تماشا، کارکردهای متفاوت تئاتر در زمینهی شفابخشی روحی فرد و یا پرورش خلاقیتهای وی میباشد. دراماتراپی یا تئاتردرمانی، بهرهگیری از جنبههای دراماتیک و زیبایی شناختی هنر نمایش، جهت تأثیر گذاری بر شخصیت فرد است. این عمل میتواند با بازی نقش صورت بگیرد، در عین حال روانتماشا یا سایکودراما، استفاده از امکانات مشترک علم روانشناسی و هنر تئاتر، جهت حذف رفتار نادرست و یا اصلاح آن است، که اصولاً بر مبنای بداهه پردازی و عمل پیش می رود. بنابراین، روانتماشا یا سایکودراما، با آمیزهای از هنر تئاتر و روان شناسی در مطب پزشک، جهت شناخت و اصلاح رفتار فرد مورد استفاده قرار می گیرد. در واقع روانتماشا، مقولهای هنری نبوده و تنها فنونی در آن موجود است که روان درمانگر به یاری آنها، فرد را از مرحلهی تخیلات، وارد مرحلهی عمل و رفتار میکند و با استفاده از بازیهای خاص نمایشی، او را در مواجههی مستقیم با مشکلش قرار میدهد تا در همان مطب پزشک، به یاری « منهای یاور » یا “Auxiliary egos” در عمل شیوه ای برای حل مشکلش پیدا کند. در واقع سایکودراما، بر اساس خاصیت شفابخشی حاصل از ادغام بازی و عمل بداهه میباشد.
لیکن در دراماتراپی عملاً بداهه سازی وجود ندارد و آن موقعیت که بیمار در آن قرار گرفته، گوشهای از زندگی و شخصیت واقعی وی میباشد که گوشههایی از زندگی ناپیدای شخص را آشکار میکند و مراحل مختلف رشد شخصیت را از طریق بازیهای دراماتیک امکانپذیر میسازد و در واقع دراماتراپی حالتی است که آن روی سکّهی زندگی فرد را نشان میدهد. گریز از بیرون به درون شخص وکنکاش در احساسات روحی وی از قبیل ترسها، هیجانات و آنچه که شخص در حالت عادی قادر به بروز آن نیست. لذا اصولاً نمایشنامهها نمیتوانند در قالب کار سایکودرام قرار گیرند. زیرا چنان که ذکر شد، سایکودراما بر اساس بداهه و تخیل پیش میرود اما در تئاتر درمانی یا دراماتراپی، کاربردهایی را از لحاظ شخصیت پردازی و یا روان شناسی شخصیت دارا هستند.
نکتهی دیگر آن است که تئاتردرمانی با آن تئاتر که بر روی سن اجرا میشود (تئاتر هنری) تمایزاتی را داراست:
تئاتردرمانی، با جنبههای کاربردی هنر تئاتر درگیر بوده و بیشتر ساختار درمانی آن را مد نظر دارد. ساختار درمانی که دراماتراپ از آنها درجهت رشد خلّاقیت و پیدایش الگوهای رفتاری مناسب بیمار بهره میجوید . تئاتر درمانی و نمایش روانی عمدتاً در حیطهی اختلالات عاطفی و بیماران نوراتیک کاربرد دارد، و بیماران سایکوتیک « روان پریش»که از هذیان و توهم رنج میبرند، معمولاً به شیوههای سایکودرام پاسخ نمیدهند. از سوی دیگر، سایکودرام برای عقب ماندگان ذهنی و افرادی که بهرهی هوشی کمتری دارند نیز وجود دارد. اما اصولاً این نوع روشها برای بیمارانی با هوش متوسط به بالا، بهتر جواب میدهد و از آن جا که سایکودراما و دراماتراپی فراهم نمودن شرایطی دلخواه و امن برای زندگی است، بیمار با بالا بردن ضریب اطمینان خویش و تقویت قدرت بداهه و خلّاقیت به بروز احساسات فروخفتهی خود میپردازد فلذا از این دو روش درمانی نه تنها برای درمان بیماران روانی و یا کسانی که دارای اختلالات رفتاری هستند استفاده میگردد که قابلیتهای زیادی را در حیطهی آموزشی، تبلیغاتی و جامعه پذیری و نفوذ اجتماعی داشته و در سراسر جهان از آن در برخورد با بزهکاران، معتادان و … و آموزش و تربیت آنها به کار میرود، زیرا چنان که ذکر شد، از آنجا که شخص موقعیتی را در پیش روی خود می بیند که قادر است تمایلات درونی خویش را به نحو فعال و بدون واهمه بروز دهد، به تدریج موانع حسی و سرکوب های عاطفی وی کنار رفته و بیمار میتواند گام مؤثّری راجهت شناخت خود و مشکلاتش بردارد و این گونه بود که ابتدا در بیمارستانها تحت نظر رواندرمانگر، بیماران فعالیتهای خاصّی را انجام میدادند که به تدریج این اعمال شکل نمایشی به خود گرفتند.
لیکن در زمان کنونی، جایگاه ویژهای در مطبهای روانشناسان برای تئاتردرمانی یا روانتماشا وجود ندارد اما سرچشمهها و ریشههایی از آن در داستان عطّار در کتب الهی نامه و مصیبت نامهی وی موجود است که با اجبار شخصیتها با عمل و بیان خویشتن، اصول اوّلیّهی تئاتر را اجرا میکند. در قصههای مثنوی معنوی، هزارویکشب، مخزنالاسرار نظامی و پنجگنج نیز ما با تکنیکهایی مبتنی بر شفابخشی نمایشی، به وفور مواجه میشویم. در غرب نیز نمایشنامههای زیادی به گونهای ناخودآگاه در این زمینهها نوشته شده اند که میتوان از آثار تنسی ویلیامز، ادوارد آلبی، آرنولد وسکر و ... و همچنین نمایشنامههای تراژیک شکسپیر از قبیل هملت، اتللو و مکبث نام برد که با موشکافی خاص در حیطهی روان انسان عمل نموده و ناخودآگاه جمعی را تحت تأثیر قرار می دهند.
فقط برای بیماران روحی و ورانی مؤثر است یا تأثیری در درمان بیماریهای جسمی هم دارد؟
تئاتردرمانی روی بیماریهای جسمی تأثیر مستقیم ندارد، مگر بیماریهایی که ریشه روان- تنی یا ریشه تمارض داشته باشند. یعنی فرد به دلیل مشکلات و مسائل روحی و روانیاش خود را بیمار نشان دهد. سایکو دراما (نمایشروانی) یا تئاتردرمانی مستقیماً روی روان انسان تأثیر میگذارد و در یک محیط امن و دربسته امکان تمرین زندگی را فراهم میآورد تا بیماران موقعیتهایی را تجربه کنند که در زندگی واقعی نمیتوانند آن را به دست بیاورند؛ موقعیتهایی را تمرین میکنند و عواقبش را هم میبینند. عواقبی که در محیط این تئاتردرمانی خیلی وحشتناک نیست، اما اگر این عواقب در بیرون اتفاق بیفتد ممکن است برای شخص خیلی گران تمام شود. مثلاً آدمی که دچار