لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
خیام
زندگی نامه
امام غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری یکی از حکماء و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است . سال ولادت او دقیقا" مشخص نیست . او در شهر نیشابور به دنیا آمد . به این علت به او خیام می گفتند چون پدرش به شغل خیمه دوزی مشغول بوده است . او از بزرگترین دانشمندان عصر خود به حساب می آمد ، او دارای هوشی فوق العاده بوده و حافظه ای نیرومند و قوی داشته . او در دوران جوانی خود به فراگیری علم و دانش پرداخته به طوری که در فلسفه ، نجوم و ریاضی به مقامات بلندی رسید و در علم طب نیز مهارت داشته به طوری که گفته شده او سلطان سنجر را که در زمان کودکی به مرض آبله گرفتار شده بود معالجه کرد . او به دو زبان فارسی و عربی نیز شعر می سرود و در علوم مختلف کتاب های با ارزشی نوشته است . خیام در زمان خود دارای مقام و شهرت بزرگی داشته و معاصران او همه وی را به لقب های بزرگی مانند امام ، فیلسوف ، حجه الحق ستوده اند . او در زمان دولت سلجوقیان زندگی می کرد که قلمرو حکومت آنان از خراسان گرفته تا کرمان ، ری ، آذربایجان و کشورهای روم ، عراق و یمن و فارس را شامل می شد . او معاصر با حکومت آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی بود . در زمان حیات خیام حوادث مهمی به وقوع پیوست از جمله جنگ های صلیبی ، سقوط دولت آل بویه ، قیام دولت آل سلجوقی . خیام بیشتر عمر خود را در شهر نیشابور گذراند اما در طی دوران حیاط خود دو بار به قصد سفر از نیشابور خارج شد که یکی از این سفرها برای انجام دادن مراسم حج بود و سفر دوم به شهر ری و بخارا بوده است . خیام در علم نجوم مهارتی تمام داشت به طوری که گروهی از منجمین که با او معاصر بودند در بنای ساختن رصد خانه سلطان ملکشاه سلجوقی همکاری کردند و همچنین خیام به درخواست سلطان ملکشاه سلجوقی تصمیم به اصلاح تقویم گرفت که به تقویم جلالی معروف است . خیام در دوران زندگی خود از جهت علمی و فلسفی به معروفیت رسید و مورد احترام علما و فیلسوفان زمان خود بود . سرانجام شاعر بزرگ در سال 517 ﻫ . ق در شهر نیشابور دارفانی را وداع گفت . او قبل از مرگ خود محل آرامگاه خود را پبش بینی کرده بود که نظامی عروضی در ملاقاتی که با وی داشته این پیش بینی را اینطور بیان کرده که گور من در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند که نظامی عروضی بعد از چهار سال که از وفات خیام می گذشت به شهر نیشابور رفته و به زیارت مرقد این شاعر بزرگ رفته و با کمال تعجب دید که قبر او درست در همان جایی است که او گفته بوده .
ویژگی سخن
خیام در زمینه ادبیات و شعر بیشترین معروفیت را در رباعیات به دست آورده چون رباعیهای او بسیار ساده و بی آلایش و دور از تکلف و تصنع نوع زبان شعری است در عین اینکه شامل فصاحت و بلاغت است دارای معانی عالی و استوار است . در این رباعیها خیام افکار فلسفی خود را به زیباترین شکل بیان می کند و این رباعیها را غالبا" در دنبال تفکرات فلسفی خود سروده و به همین علت است که خیام در زمان خود شهرتی در شاعری نداشته و بیشتر به عنوان حکیم و فیلسوف معروف بوده اما بعدها که رباعیهای لطیف و فیلسوفانه او مشهود شد نام او در شمار شاعرانی قرار گرفت که شهرت جهانی پیدا کردند. خصوصیات دیگری که در اشعار خیام نمودار است این است که سخنش در کمال متانت و سنگینی است . اهل شوخی و مزاح نیست ، با کسی کار ندارد چون او حکیمی است متفکر ، دنبال سخنوری نیست و هنگامی که در اشعارش دقت می کنیم متوجه می شویم که افکار شعری او بر دو یا سه موضوع بیشتر نیست : یادآوری مرگ ، تاسف بر ناپایدار بودن زندگی و بی اعتباری روزگار . از میان شعرای بزرگ ایران کمتر کسی به اندازه خیام است که شهرت جهانی داشته باشد چون اشعار او به زبان های مختلف ترجمه شده است .
معرفی آثار
آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا از وجود آنها تاریخ نویسان ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از : 1- رساله ای در جبر و مقابله 2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس 3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی 4- رساله ای در طبیعیات 5- رساله در وجود 6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند 7- رساله ای در اختلاف فصول و اقالیم 8- نوروز نامه که درباره رسوم و اعیاد ایرانیان به ویژه تاریخ و آداب ایرانیان در روز عید نوروز است 9- دیوان رباعیات .
گزیده ای از اشعار
ابر آمد و باز بر سر سبزه گزیست بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست
* * *
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
* * *
می نوش که عمر جاودانی این است خود حاصل از دور جوانی این است
هنگام گل و باده یاران سر مست خوش باش دمی که زندگانی این است
* * *
در دهر چو آواز گل تازه دهند فرمای تا که می باندازه دهند
از جور و قصور و وز بهشت و دوزخ فارغ بنشین که آن بر آوازه دهند
* * *
بر شاخ امید اگر بری یافتمی هم رشته خویش را سری یافتمی
تا چند ز تنگنای زندان وجود ایکاش سوی عدم دری یافتمی
* * *
از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کیست که به ما گوید راز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
شاعر، ریاضی دان، منجم و فیلسوف بزرگ ایرانی قرن چهارم. خالق مجموعه رباعیاتغیاثالدین ابولفتح عمربن ابراهیم خیام به سال 439 هجری قمری ( ۱۸ مه ۱۰۴۸) در ناحیه شادیاخ از نواحی نیشابور تولد یافت. مورخان، تاریخ درگذشت او را بین سالهای 515 و 520 هجری قمری (۴ دسامبر ۱۱۳۱) دانستهاند. سرنوشت حکیم عمر خیام بس شگفتانگیز است. او دورانِ حیات خود را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد در حالیکه معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایة شهرت و افتخار او هستند بیخبر بودند. عصر خیامدر زمان خیام فرقههای مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحثها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. و از نقطه نظر سیاسی نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد که فهرستوار به آن اشاره میشود: 1ـ سقوط دولت آلبویه 2ـ قیام دولتِ سلجوقی 3ـ جنگهای صلیبی 4ـ ظهور باطینان و حسن صباح...خیام به تبار دانشمندانی تعلق دارد که از قرن سوم تا پنجم هجری ممالک اسلامیِ مشرق زمین را قلمرو دلخواهِ دانش و اندیشه ساختند. هنگامی که خیام زندگی خود را آغاز میکرد ابنسینا و ابوریحان به سالهای پایانی عمر خود رسیده بودند. القاب:نظامی عروضیِ سمرقندی او را «حجهالحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب دادهاند. از خیام به عنوان جانشین ابنسینا و استاد بیبدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و مابعدالطبیعه یاد میکند. خیام در دوران حیات خود سخت مورد تکریم و احترامِ سلاطین سلجوقی بود و در سال 480 هجری قمری از سوی سلطان ملکشاه برگزیده شد تا تحتِ لوای هیاتی تقویم زمان خود را اصلاح نماید.سال های جوانی:خیام در شهر نیشابور از خراسان به دنیا آمد که در آن زمان شهری بزرگ و رقیب قاهره و بغداد بود. می گویند خانواده اش خیمه ساز بودند و نام خیام از همین شغل می آید. او بخشی از کودکی اش را در شهر بلخ به آموزش زیر نظر شیخ محمد منصوری و بعد امام موفق نیشابوری گذراند که از بزرگ ترین استادان خراسان بود.خیام ریاضی دان:خیام در دوران حیاتش بیشتر به نام ریاضی دان مشهور بود. او رساله مشهور رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله (۱۰۷۰ م.) را نوشت که اصول جبر را تبیین می کرد و از راه این رساله به اروپا راه یافت. او به ویژه روشی برای حل معادلات درجه ۳ و بالاتر ابداع کرد. روش او برای حل معادلات درجه ۳، تقاطع دادن یک مقطع مخروطی با دایره بود. علاوه بر آن، او بسط دوجمله ای را نیز کشف کرد. روش او برای حل معادلات درجه ۴ هنوز هم به کار می رود.او در رساله اش درباره مثلث ضرایب دوجمله ای نوشت که بعدها به مثلث خیام / پاسکال مشهور شد. در سال ۱۰۷۷، او رساله رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس را در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها نوشت که توجه ثابت بن قرا را جلب کرد و احتمالا مبنای هندسه غیراقلیدسی شد.خیام منجم:خیام منجم برجسته ای نیز بود. در سال ۱۰۷۳ م. سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی از او خواست به همراه دانشمندان دیگر، رصدخانه ای بنا کند. سرانجام خیام و همکارانش طول سال خورشیدی را ۳۶۵.۲۴۲۱۹۸۵۸۱۵۶ روز تعیین کردند که در هر ۵۵۰۰ سال، فقط یک ساعت خطا دارد، در حالی که تقویم گرگوری که اکنون در دنیا رایج است و چهار قرن بعد از خیام طراحی شد، در هر ۳۳۳۰ سال یک روز خطا دارد. سلطان ملکشاه در ۱۵ مارس ۱۰۷۹، تقویم خیام را که بعدها به تقویم جلالی مشهور شد، تقویم رسمی ایران اعلام کرد که هنوز هم در ایران و افغانستان رایج است.خیام همچنین نقشه ای از ستارگان رسم کرد که مفقود شده است.
در سال 1970، یکی از دره های ماه را به یاد خیام، عمر خیام نام گذاشتند و در سال ۱۹۸۰، اخترک 3059 عمر خیام را نیز به بزرگداشت او نامگذاری کردند.نظریه مرکزیت خورشیدخیام مدت ها پیش از کوپرنیک، به امام محمد غزالی و چندین نفر دیگر ثابت کرد که جهان به گرد زمین نمی گردد و زمین دو حرکت وضعی و انتقالی دارد.خیام شاعر:نخستین دانشمند غربی که خیام را شناخت «تامس هاید» استاد زبان عبری و عربی در دانشگاه آکسفورد بود که در کتاب خود «تاریخ ادیان فارسیان و پهلویان» به سال 1700 میلادی از خیام نام برده و چند رباعی او را ذکر کرده است. بعدها «هامر پورگشتال» محقق آلمانی در 1818 میلادی 25 رباعی را ترجمه و منتشر کرده، در قرن نوزدهم دانشمندان و شرقشناسانی چون: (والنتین ژوکوفسکی، ادوارد براون وفیتزجرالد) ترجمههای دقیقتر و بهتری از رباعیات خیام ارائه دادهاند. خصوصاً ترجمه فیتز جرالد در غرب سخت مورد توجه قرار گرفته است. قدیمیترین نسخه رباعیات خیام متعلق است به سال 604 هجری قمری و 251 رباعی دارد. کهنترین چاپی که در ایران شده در سال 1274 هجری قمری در تهران به دست ایرج میرزا بوده که 453 رباعی از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
عمربن خیام نیشابوری
آغاز زندگی
حکیم، فیلسوف ریاضی دان و رباعی سرای بزرگ ایران زمین،« عمربن خیام نیشابوری» نامی آشنا برای تمام ایرانیان اهل ذوق و معرفت است.« وی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم می زیسته است.». هر چند از تاریخ ولادت دقیق وی هیچ اطلاعی دردست نیست اما د رکتابهای معتبر قدیمی از وی بسیار یاد شده که معروف ترین آنها چهار مقاله ای نظامی عروضی سمرقندی است. وی در نیشابور چشم به جهان گشود ه است و چون شغل پدرش خیمه دوزی بود به هیمن علت وی را خیام می نامیده اند. «نامش عمر کنیه اش ابوالفتح، لقبش غیاث الدین و نام پدرش ابراهیم بوده است.» در تمامی آثاری که در باره ی خیام از گذشته های دور تاکنون به رشته ی تحریر درآمده است، نویسندگان بر یک نکته اذعان دارند که وی به تمام فنون و معلومات زمان خود تسلط کامل داشت و در فلسفه، حکمت و ریاضیات سرآمد دوران بود. اما با همه ی فرزانگی و دانایی، خیام مردی صریج الهجه بود و هیچگاه ا زبیان واقعیت و حقیقت ترسی به خود راه نمی داد. و به همین سبب بسیاری از ویژگی او را حمل بر تندخویی وی دانسته اند. داستان زیر مصداقی بر این ادعاست:
« گویند فقیهی هر روز صبح پیش از برآمدن آفتاب نزد خیام می رفت و درس حکمت می خواند و چون به میان مردم می آمد از او به بدی یاد می کرد. عمر خیام یکبار چندتن را با طبل و بوق درخانه ی خود پنهان کرد. چون فقیه به عادت خودبه خانه ی و ی امد خیام فرمان داد تا طبل ها و بو قها را به صدا درآورند. مرد از هر سوی در خانه ای او گرد آمدند. عمر گفت:ای مردم نیشابور این فقیه شماست که هر روز در همین هنگام نزد من می آید و درس حکمت می آمود و آنگاه پیش شما از من به ن حوی که میدانید یاد می کند، اگر من همان باشم که او می گوید پس چرا از من علم می آموزد و اگر چنین نیست پس چرا از استاد خود به بدی یاد می کند»
از این دست داستانها و حکایت ها که از سندیت معتبری نیزب رخوردار است درکتابها مختلفی ذکر گردیده که نشان از روج آزاد اندیش خیام داشته است.
خیام بیشتر از هر چیز به تدریس فلسفه مشغول بود و به افکار و عقاید فلاسفه ی یونانن اعتقاد بسیار داشته و بویژه در حکمت و فلسفه پیرو محض
به حکم آنکه آن کم زندگانی
چو گل بر باد شد روز جوانی
سبک رو چون بت قبچاق من ود
گمان افتاد که خود آفاق من بود
همایون پیکری نغز و خردمند
فرستاده به من دارای دربند
سران را گوش بر مالش نهاده
مرا درهمسری بالش نهاده
چو ترکان گشته سوی کوچ تاج
به ترکی داده رختم را به تاراج
البته نظامی بعد از مرگ آفاق همسران دیگری برمی گزیند. اما هیچ یک از آنان در نظر نظامی همچون آفاق قدر و منزلت نداشت و مایة دلبستگی عمیق شاعر به آنان نگشت.
محمد، تنها به فرزند نظامی و یادگار آفاق بود.دیدار محمد، غم فراق آفاق را برای نظامی قابل تحمل می کرد. او سعی می نمو د تا فرزند را به شیوه ای تربیت کند که در آینده جزو فرهیختگان ادب فارسی گردد. اما نظامی چندی حسین بن علی که ما او را به نام نظام الملک می شناسیم وزیر الب ارسلان سلجوقی و پس از او ملک شاه شد و مدرسة نظامیه را در بغداد بنیاد نهاد. هنگامی که عمرخیام دید رفیق مصاحبش صاحب مقام ومنصب گشته ر اصفهان نزد وی رفت. خواجه نیز مقدمش را گرامی داشت و عهدی را که با یکدیگر بسته بودند به یاد آورود و از امام خراسان( خیام) پرسید:« خواست تو چیست»؟ خایم می دانست که هر چه بخواهد خواجه از انجامش کوتاهی نخواهد کرد، ولی چون دارای متانت طبع و مناعت نفس بود جز وجهی برای معاش و آن هم بسیار مختصر و معمولی تقاضای دیگری نکرد. خواجه نیز مزرعه ای در نیشابور که عایدی سالانة آن در حدود پانصد تومان امروز بود، به وی داد.
خلاصة داستان سه یار دبستانی که در بالا آورده شده در کتاب های بسیاری از جمله کتاب جامع التواریخ، روضة الصفا، و تذکره دولتشاه آمده است اما نباید از نظر دور داشت که این سه تن اگر چه با یکدیگر معاصر بوده اند ولی تصور هم شاگردی آنان بعید به نظر می رسد. زیرا وفات خیام در حدود سالهای 509 تا 517 ذکرشده و حسن صباح نیز به سال 518 دار فانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
خیام نیشابوری، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
بازگشت به گروههای مقالات
http://www.paarsi.com/article_view.asp?ID=85
میدانید که خیام عنصر خاصی است در ادبیات فارسی، خاصّ از این جهت که هم شاعر است. هم نیست. بیشتر عالم شناخته شده. در زمان خود به این عنوان معروف بوده است. گذشته از آن درست روشن نیست که چه تعداد رباعی گفته و یا اصلاً این رباعیهای منسوب به او تا چه مقدار به او مربوطند. چنانکه میبینیم چند سوال و ابهام در برابر نامش هست.نخست به عنوان عالم یعنی ریاضیدان، متفکر، فیلسوف و کسی که در ستاره شناسی کار میکرده معروف شده. ولی بعد موضوع شاعریش مطرح گردیده. میدانید که وی تا حدود صد سال پیش در ایران شاعر معروفی نبود. نام او به عنوان شاعر در میان بود، ولی کسی او را به عنوان یک گوینده صاحب دیوان به شمار نمیآورد. بیشتر شعر به سبک «خیامی» رواج داشت، که دیگران به تقلید او میسرودند. واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعیها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد. و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروفترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی...، در زبانهای بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست ولی با اینهمه هنوز در مقابل این سوال قرار دارد که چگونه کسی است؟ نه تنها از لحاظ نوع کار، یعنی اینکه آیا شاعر بوده یا نه و چه تعداد شعر گفته، بلکه از جهت اینکه اصولاً چه میخواسته است بگوید و چگونه آدمی است؟ دو سوال متناقض در برابرش هست که بعضی او را به عنوان یک شاعر بیاعتقاد به همه چیز و بعضی دیگر به عنوان یک شاعر حکیم معرفی میکنند. این خاص او نیست، این تناقض بزرگ اصولاً در برابر ادبیات فارسی است که بعضی از گویندگانش این طرفی هستند یا آن طرفی. این شاعران عرفانی همینطور هستند، یعنی عطار، سنایی، مولوی و چند تن دیگر. قضاوت ما به مشکل برمیخورد که جهتگیری اینها چه هست. این ابهام ناظر به تاریخ ایران نیز میشود، زیرا ما با یک نوسان بزرگ در تاریخ ایران روبهرو هستیم. یک تاریخ دو جهتی و یا حتی سه جهتی داریم که روشن نیست که به کدام سو متمایل است. قوم ایرانی برای اینکه مخلوطی بوده است از اندیشههای متفاوت و این به علت اوضاع و احوال تاریخی- جغرافیایی است، که جای دیگر به آن اشاره داشتیم، یعنی قومی که نمیتوانسته روی یک خط جلو برود و ناچار بوده است که نوسان داشته باشد، از قطبی به قطب دیگر حرکت بکند و این دو قطب متناقض را با هم آشتی بدهد، با هم سازگار بکند و با آن زندگی بکند. یکی از نمونههای بارزش خیام است. خیام از این جهت باز آسانتر میشود با او رو بهرو شد که قدری با صراحت حرف زده، یعنی پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند، او نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره گویی و این پوششهای معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا میکند، که نسبتاً صریح حرف زده. با این حال، باز هم ایرانیها بعد از او، آنها که قضاوت دربارهاش داشتند دستبردار نبودهاند. باز خواستند که تعبیرهای مختلفی بکنند. این است که بعضی خواستند حتی او را یک شاعر عارفمنش قلمداد کنند. بعضی خواستند او را یک مادیاندیش محض بشناسند. ببینید باز کلمات فارسی و اندیشه ایرانی آنچنان سیالیتی داشته، نوسانی داشته که راه را بر تعبیرهای متعارض باز میگذاشته: ما نظرمان به سوی شاعری خیام جلب شد، آنگاه که نجمالدین رازی به عنوان نخستین فرد، عبارت مهمی درباره او به کار برد. در حدود70، 80 سال بعد از خیام، کتاب «مرصاد العباد» را نوشت، در بحبوحه حمله مغول که او را فرار داده و رانده بود به آسیای صغیر. در این کتاب او اشارههای بسیار تند نسبت به خیام دارد، و میگوید که این آدمی بوده است مادیمآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی از او نقل میکند به عنوان شاهد، و این نخستین بار است که ما برمیخوریم به یک نوع اظهارنظر صریح درباره خیام که با تلخی بیان میشود. این دو رباعیای که نقل میکند میگوید که اینها شعرهایی است حاکی از بیاعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:«دارنده چو ترکیب طبایع آراستاز بهر چه او فکندش اندر کم و کاستگر نیک آمد، فکندن از بهر چه بودور نیک نیامد این صور عیب که راست؟»میبینید که خیلی روشن میگوید که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کم و کاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
خیام نیشابوری، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
بازگشت به گروههای مقالات
http://www.paarsi.com/article_view.asp?ID=85
میدانید که خیام عنصر خاصی است در ادبیات فارسی، خاصّ از این جهت که هم شاعر است. هم نیست. بیشتر عالم شناخته شده. در زمان خود به این عنوان معروف بوده است. گذشته از آن درست روشن نیست که چه تعداد رباعی گفته و یا اصلاً این رباعیهای منسوب به او تا چه مقدار به او مربوطند. چنانکه میبینیم چند سوال و ابهام در برابر نامش هست.نخست به عنوان عالم یعنی ریاضیدان، متفکر، فیلسوف و کسی که در ستاره شناسی کار میکرده معروف شده. ولی بعد موضوع شاعریش مطرح گردیده. میدانید که وی تا حدود صد سال پیش در ایران شاعر معروفی نبود. نام او به عنوان شاعر در میان بود، ولی کسی او را به عنوان یک گوینده صاحب دیوان به شمار نمیآورد. بیشتر شعر به سبک «خیامی» رواج داشت، که دیگران به تقلید او میسرودند. واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعیها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد. و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروفترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبانهای مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی...، در زبانهای بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست ولی با اینهمه هنوز در مقابل این سوال قرار دارد که چگونه کسی است؟ نه تنها از لحاظ نوع کار، یعنی اینکه آیا شاعر بوده یا نه و چه تعداد شعر گفته، بلکه از جهت اینکه اصولاً چه میخواسته است بگوید و چگونه آدمی است؟ دو سوال متناقض در برابرش هست که بعضی او را به عنوان یک شاعر بیاعتقاد به همه چیز و بعضی دیگر به عنوان یک شاعر حکیم معرفی میکنند. این خاص او نیست، این تناقض بزرگ اصولاً در برابر ادبیات فارسی است که بعضی از گویندگانش این طرفی هستند یا آن طرفی. این شاعران عرفانی همینطور هستند، یعنی عطار، سنایی، مولوی و چند تن دیگر. قضاوت ما به مشکل برمیخورد که جهتگیری اینها چه هست. این ابهام ناظر به تاریخ ایران نیز میشود، زیرا ما با یک نوسان بزرگ در تاریخ ایران روبهرو هستیم. یک تاریخ دو جهتی و یا حتی سه جهتی داریم که روشن نیست که به کدام سو متمایل است. قوم ایرانی برای اینکه مخلوطی بوده است از اندیشههای متفاوت و این به علت اوضاع و احوال تاریخی- جغرافیایی است، که جای دیگر به آن اشاره داشتیم، یعنی قومی که نمیتوانسته روی یک خط جلو برود و ناچار بوده است که نوسان داشته باشد، از قطبی به قطب دیگر حرکت بکند و این دو قطب متناقض را با هم آشتی بدهد، با هم سازگار بکند و با آن زندگی بکند. یکی از نمونههای بارزش خیام است. خیام از این جهت باز آسانتر میشود با او رو بهرو شد که قدری با صراحت حرف زده، یعنی پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند، او نداشته، یعنی کنایهگویی، استعاره گویی و این پوششهای معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا میکند، که نسبتاً صریح حرف زده. با این حال، باز هم ایرانیها بعد از او، آنها که قضاوت دربارهاش داشتند دستبردار نبودهاند. باز خواستند که تعبیرهای مختلفی بکنند. این است که بعضی خواستند حتی او را یک شاعر عارفمنش قلمداد کنند. بعضی خواستند او را یک مادیاندیش محض بشناسند. ببینید باز کلمات فارسی و اندیشه ایرانی آنچنان سیالیتی داشته، نوسانی داشته که راه را بر تعبیرهای متعارض باز میگذاشته: ما نظرمان به سوی شاعری خیام جلب شد، آنگاه که نجمالدین رازی به عنوان نخستین فرد، عبارت مهمی درباره او به کار برد. در حدود70، 80 سال بعد از خیام، کتاب «مرصاد العباد» را نوشت، در بحبوحه حمله مغول که او را فرار داده و رانده بود به آسیای صغیر. در این کتاب او اشارههای بسیار تند نسبت به خیام دارد، و میگوید که این آدمی بوده است مادیمآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی از او نقل میکند به عنوان شاهد، و این نخستین بار است که ما برمیخوریم به یک نوع اظهارنظر صریح درباره خیام که با تلخی بیان میشود. این دو رباعیای که نقل میکند میگوید که اینها شعرهایی است حاکی از بیاعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:«دارنده چو ترکیب طبایع آراستاز بهر چه او فکندش اندر کم و کاستگر نیک آمد، فکندن از بهر چه بودور نیک نیامد این صور عیب که راست؟»میبینید که خیلی روشن میگوید که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کم و کاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب