لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
مقدمه :
هر فردی در زندگی خود فشار روانی را تجربه کرده است، از مهندس عمران گرفته تا یک دانشجوی زبان یا مدیر بلند پرواز یک شرکت تجاری یا یک مادرعامی. انسان در سراسر تاریخ ؛ فشار روانی را تجربه کرده است، در حقیقت فشار روانی بخش جدایی ناپذیر زندگی آدمی است که در خلال قرن ها در آینه هنر و ادبیات به تصویر کشیده شده است.
گسترش فشار روانی در جامعه به شیوه های گوناگون در گفتار ما جلوه گر می شود، شما ممکن است بگویید احساس کوفتگی، فرسودگی، فشار، تنش، وحشت زدگی، سستی و نگرانی می کنند، این عبارتها همگی حکایت از آن دارند که فشار روانی و اضطراب در زندگی همه ما وجود دارد.
فشار روانی اغلب بخشی از زندگی روزانه است انسان می تواند به خوبی با آن کنار بیاید. بسیاری از افراد با مشکلاتی مانند اضطراب، هراس، دلهره های توانکاه، عدم اعتماد به نفس، مشکلات زناشویی، اختلاف خانوادگی، مشکلات تحصیلی و برنامه ریزی و... دسته پنجه نرم می کنند. در صورت تداوم و شدت گرفتن این فشارهای روانی ممکن است افراد نیاز به کمک حرفه ای داشته باشند. غالبایک پزشک عمومی از عهده اینکاربر میاید.
اضطراب چیست
ذهن و روان ما انسانها همواره گوش به زنگ علائم خطر است که پیرامون ما وجود دارند بعد از وقوع رخدادهای نا خوشایند یا آسیب زننده به ما آگهی می دهند.
اضطراب عبارتست از ترس از یک عامل ناشناخته و نامعلوم که موجب پریشانی فکر و گاه بروز علایم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ پریدگی نیز می شود. بنابراین در فرآیند اضطراب بر خلاف ترس طبیعی و واقعی یک عامل حقیقی ترس آور یا خطر ناک یا آسیب زننده وجود ندارد بلکه فقط به طور خودکار ذهن آدمی دچار احساس خطر می شود. حالت اضطراب غالبا در هنگام شب تشدید می شود و فرد را از خوابیدن باز می دارد و شاید بدین علت که در شب به علت تاریکی خود بخود ذهن انسان حساس تر و حواس او تیز تر می شوند و لذا مغز آمادگی بیشتری برای تولید فرآیند احساس خطر پیدا می کند.
نگرانی را می توان یک حالت مزمن و منتشر به شمار آورد که پیش درآمد اضطراب است. هر گاه ذهن ما در اثر تنشهای روانی و استرسهای عصبی و حوادث نا خوشایند و ناگواری که در زندگی مکررا برایمان رخ می دهد از روال عادی خارج شودو حساسیت بیش از حد به رخدادهای آتی و احتمالی پیدا نماید، دچار اضطراب می شویم و کم کم به حالتی می رسیم که فکرمان فقط بر اتفاقات ناگوار یا بیماریهای لا علاج و کشنده گواهی می دهد و آرامش و امنیت در این میان گم و فراموش می شود. هرچه بیشتر نگران می شویم بیشتر احساسهای خطر و هراس به سراغمان می آید و در نتیجه بیشتر در جهت افکار مضطربانه می اندیشیم. در گفته های بزرگان می بینیم که نگرانی به ندرت به آدمی کمک کرده است، حتی در همان موارد اندک نیز که ترس ما بی مورد نبوده نگرانی پیشاپیش مدد چندانی نتوانسته بکند. فیلسوف بزرگ فرانسوی مونتین در این زمینه
بیان کرده است:( زندگی من سرشار از نگون بختی ها و بد اقبالی های دهشتناکی بود که غالب آنها هرگز اتفاق نیفتاد! )
نگرانی برای ما مضر است
نگران بودن از حوادث نا خوشایند یا خطرناکی که احنمال دارد به وقوع بپیوندند و هنوز در محیط پیرامون ما نمود ندارد نه تنها برای روح و جسم ما مضر و آسیب زننده است بلکه وقت و انرژی ما را نیز هدر می دهد و آثار سوء بر تن و روان ما می گذارد.
اثرات مخرب بر احساسات
- احساس گیجی منگی و سر در گمی می کنید.
- بیش از حد احساسات شما گوش به زنگ نشانه های یا دردهای جسمانی می شوند و احساس ترس منتشر، وجودتان را فرا می گیرد.
- احساس تسلیم و ناتوانی می کنید و قدرت مقابله با مشکلات یا بیماریها را در خود نمی بینید.
- احساس مرگ قریب الوقوع به علتی نا معلوم در وجودتان رخنه می کند.
اثرات مخرب بر جسم
- قادر به آرامش و خواب راحت نیستید.
- احساس خستگی و کوبیدگی و ضعف جسمانی دارید.
- تنیده و برانگیخته هستید
- سر درد، درد قفسه سینه درد پا یا دست، درد شکم، سوء هاضمه و کم اشتهایی به سراغتان می آید.
نگرانی به چه دردی می خورد
امروزه واقعا این سئوال مطرح می شود که نگرانی با شیوع فراوان آیا واقعا اثر سودمندی دارد. یکی از دلایل دشواری غلبه بر احساس نگرانی آنست که سوء ظن پنهانی و پیگیر ناشی از آن در پاره ای موارد به نفع انسان تمام می شود و لذا چشم پوشی از این سوء ظن یا بدبینی متعارف و عادتی آسان نیست حتی اگر بارها و بارها به خود یا دیگران بگوییم، نگرانی فایده ای ندارد، یا نگران بودن تو را به جایی نمی رساند باز نمی توانی بطور کامل این حس قوی و ریشه دار را از مخیله خود بزداییم.
نگرانی : یک اعلام خطر طبیعی
- نگرانی می تواند انسان را از یک اختلال یا یک رخداد غیر طبیعی آگاه سازد. مثلا شدت یافتن یا به درازا کشیدن سرفه های مزمن می تواند آدمی را به فکر اختلالات شدید ریوی یا سرطان ریه متوجه سازد.
نگرانی : چکانه عملکرد
نگرانی باهمه بدی هایش میتواند انسان را به سوی عمل سوق دهد. نگرانی باعث احساس نا امنی در شما می شود و نهایتا وقتی این احساس شدت گرفت. همچون ماشه یی که چکانده شود، موجب انفجار می گردد و عملکرد فرد را به دنبال دارد. فرد در این لحظه از جای برمی خیزد و به اقدامی دست می زند که حس نا امنی را از میان ببرد و آرامش خاطر را به او با ز گرداندة همچون مبادرت به مطالعه به منظور آمادگی برای امتحان یا انجام آزمایشات طبی برای اطمینان از سلامت کلی، یا تعویض لاستیکهای فرسوده و ساییده ی اتومبیل پیش از سفر.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 77
فصل اول
اضطراب انواع درمانگیرهای رفتاری و خود نظم جویانه
نکته های قابل توجه
اضطراب چیست ؟ سطو ح آن کدامست ؟ چه نشانه و انواعی دارد ؟ چگونه رفتارها را تحت تاثیر خود قرار میدهد و چگونه میتوان آن را ارزیابی کرد ؟
سوالهای فوق از محورهایی است که درمانگر باید اطلاعاتی را درباره آنها به مراجع انتقال دهد تا مراجع و درمانگر قبل از شروع شیوه های مداخله در آنها با یکدیگر همسو شوند و مفاهیم آنها یکسان گردد این یکسانی و تفاهم میتواند زمینه تاثیر روشها را گسترش داده دقت کاربرد آنها را کاملا ً تحت تاثیر قرار دهد و انتظارات همسانی در طرفین شکل گیرد
اضطراب مفهومی است چند بعدی و دارای سطوح مختلف که به عنوان پدیده ای بدنی ، شناختی ، عاطفی وبین فردی جلوه گر میشود اضطراب یک علامت هشدار دهنده است و باید خاطر نشان ساخت که اندکی اضطراب برای ادامه بقا و حفظ فرد از خطرات تهدید کننده و حراست از خود لازم است اما با وجود اینکه نوعی عامل انگیزشی محسوب میشود وقتی از حد میگذرد عامل اغتشاش و فروریختگی سازمان رفتارها میگردد بنابراین اضطراب ممکن است ما را از مسیر زندگی خارج کند به نحوی که مهار زندگی را از دست بدهیم براساس یافته های جدید میتوان چنین نتیجه گرفت که تمامی هیجانهای منفی از جمله اضطراب سطوح مختلف و چرخه ای را طی میکنند که میتواند معیوب و آسیب زا باشد
روان درمانگری تعاملی انسان بین درمانگر و مراجع یا مراجعین است هدف این تعامل کمک به مراجعی است که مشکل دارد اختلال رفتاری ، اختلال هاطفی اختلال تفکر و غیره یا مجموعه ای ازآنها حوزه هایی هستند که ممکن است مشکل افراد در آنهاباشد درمانگر بر اساس شناخت خود از شخصیت آدمی حوزه های تخصصی و فرایند روان درمانگری به فرد کمک میکند تا کنش وری خود را بهبود بخشد در هر حال روی آورد درمانگر برای کمک به مراجعین باید از نظر علمی ، اخلاقی و منطقی متناسب باشد .
شیوه های درمانگری اضطراب نیز بسیار متنوعند روی آوردهای روانشناختی مانند آموزش تنش زدایی و شناخت درمانگری به صورت فرایندهای همراه با درمانگریهای پزشکی سنتی در قلمرو اختلالهای جسمانی به کار بسته میشود در حد خطوط کلی میتوان روشهای درمانگری را به رغم تفاوتهای بنیادی آنها به دو گروه عمده تقسیم کرد روشهای درمانگری کلی و درمانگریهای متمرکز بر یک مشکل واختلال . روی آوردهای کلی یعنی دیدگاههایی که یک روش مشخص را در درمان همه اختلالها به کار می بندند ( مانند روی آوردهای روان تحلیل گری ) وروی آوردهایی که مشکل اصلی و ضوابط نشانه شناختی هر اختلال را در نظر میگرند و در مورد هر یک از اختلالها به گونه ای متفاوت عمل میکنند نتایج تحقیقات ، بخصوص در دو دهه اخیر نشان داده اند که درمانگری رفتاری ، شناختی و زیستی یعنی شیوه هایی که در چارچوب روی آوردهای دوم قرار میگیرند در درمان اختلالهای اضطرابی موثرتربوده اند روشهای روان پویشی و درمانگریهای انسانی نگر ـ هستی نگر ) در قلمرو روشهایی قرار میگرند که میتوان آنها را « روشهای درمانگری کلی » نامید .
اضطرای ، تنیدگی ، و سطوح آن
رابطه اضطراب و تنیدگی
تنیدگی و اضطراب مفاهیمی جدا از هم نیستند طیف تنیدگی از حیطه زیست شناختی تا حیطه روانی ـ اجتماعی گسترده است به تنیدگی به عنوان یک وضع بیرونی که خواسته های غیر معمول یا فوق العاده را بر شخص تحمیل میکند توجه کرده است سیل ، توفان ، ناتوانی در یک امتحان مهم ، جدایی از همسر و یا مبارزه از نمونه های بارز تنیدگی اند . همچنین تنیدگی میتواند به عنوان پاسخهای شخص به یک رویداد تنیدگی از اطلاق میشود که موارد زیر را در بر میگیرد
پاسخهای هیجانی مانند ترس ، اضطراب و یا خشم
پاسخهای حرکتی مانند اختلالات کلامی ، لرزش و یا تعریق زیاد
پاسخهای شناختی مانند ناتوانی در تمرکز ، اختلالات ادراکی ومانند آن
تغییرات جسمانی در ضربان قلب و تنفس
برخی از محققین ترجیح میدهند تنیدگی را با دنیای درون ذهن شخص مرتبط بدانند بدین معنی که حوادث و رویدادها فقط زمانی به تنیدگی منتهی میشوند که یک تهدید به حساب آیند برخی از عوامل تنیدگی زا مانند مصیبتهای طبیعی ، جنگ هسته ای ، توفانهای شدید و زلزله ، صرفنظر از میزان آمادگی شخص ، تهدیدی هستند که فرد رابه وحشت می اندازند البته درجات تنیدگی برای افراد مختلف یکسان نیست این تعامل بین فرد و موقعیت ، لازاروس و فالکمن ( 1984) را بر آن داشت تا تنیدگی را بعنوان «یک ارتباط خاص بین شخص و محیط تعریف کنند ، محیطی که برای فرد به منزله عاملی که به وی تحمیل میگردد و منافع وی را در معرض خطر قرار میدهد ، ارزیابی میگردد » .و ارزیابیهای شخصی از وقایع تنیدگی زا بیش از پیش ذهنی وفاعلی هستند .
پاره ای دیگر از مولفان عوامل تهدید کننده وحدت جسمانی و همچنین عوامل تهدید کننده حرمت خود در شخص رانیز جزء عوامل تسریع کننده احساس اضطراب و تنیدگی دانسته اند .
این نکته را نیز متذکر میشویم که جداکردن اضطراب از تنیدگی به نظر مشکل است و در ادبیات روانشناختی این مشکل در سالهای اخیر بیشتر جلوه گر شده است ه رچند به نظر می آید که تنیدگی بیشتر در ارتباط با عوامل بیرونی به وجود می آید و از اضطراب تا حدی برای فرد هشیارتر است اما به دلیل همین مشابهت شیوه های درمانگری اضطراب را در مورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مسیر شغلی خود را انتخاب کنید
چکیده
شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامهریزی شغلی است. مقاله حاضر توضیح میدهد که این مهارتها چه هستند و کمکهایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه مینماید. انواع مهارتها، شامل مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال، تشخیص مهارتهای قابل انتقال، موجودی مهارتها، عناوین شغلی، روش کار را با مهارتها و به روز نگه داشتن مهارتها رئوس مطالب این مقاله را تشکیل میدهند.
منبع : روزنامه همشهری، یکشنبه 23 مرداد 1384، سال سیزدهم، شماره 3773، صفحه 10.
کلیدواژه : مسیر شغلی؛ مهارت؛ مهارتهای قابل انتقال؛ برنامهریزی شغلی
1- مقدمه
بسیاری از افراد تصمیمهای شغلی خود را از طریق مشاهده دنیای اطراف و تلاش برای تطابق خودشان با این دنیا اتخاذ میکنند. این امر مخالف کاری است که واقعاً باید انجام شود.
بهترین مسیر شغلی فرایندی است که از درون آغاز میشود (یک نوع تکامل خودآگاهی). شما میبایست از مهارتها، استعدادها، تواناییها، امکانات و ویژگیهای منحصر بفردتان آگاه شوید چون این خودآگاهی چرخهای است که فرد را به سمت یک شغل رضایتبخش هدایت میکند.
شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامهریزی شغلی است. مقاله حاضر توضیح میدهد که این مهارتها چه هستند و کمکهایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه مینماید.
2- انواع مهارتها
مهارتها را میتوان به عنوان سرمایه منحصر به فرد هر شخص تعریف نمود. سه گروه از مهارتها وجود دارند. مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال. مهارتهای فنی تخصص گرایی درون یک رشته خاص را مطرح میکند و فرد را قادر میسازد که یک شغل به خصوص را داشته باشد؛ مانند طراحی یک فرایند شیمیایی، عملیات ساخت تجهیزات و مانند آن. مهارتهای اکتسابی ریشه در ویژگیهای شخصی یک فرد مانند انعطافپذیری، کنجکاوی، قدرت تصمیمگیری و بهینه سازی دارد. مهارتهای قابل انتقال مهم ترین نوع مهارتها در توسعه مسیر شغلی است. این مهارتها را میتوان از حرفهای به حرفه دیگر و از یک حوزه صنعت به حوزه دیگر منتقل کرد. شناخت مهارتهای قابل انتقال اولین قدم در خودآگاهی و برنامهریزی شغلی است. این مهارتها در هفت مقوله جای میگیرند:
ارتباطات: نگارش، گفت وگو، گوش دادن، آموزش، مشورت، متقاعد سازی، مدیریت، تبلیغ و بیان احساسات
خلاقیت: تجسم، ذهنی سازی، ابداع، ایجاد، بداهه پردازی، تعبیر و تفسیر و استفاده از تواناییهای هنری
تحقیق: جمع آوری، ارزیابی و طبقه بندی اطلاعات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مسیر شغلی خود را انتخاب کنید
چکیده
شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامهریزی شغلی است. مقاله حاضر توضیح میدهد که این مهارتها چه هستند و کمکهایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه مینماید. انواع مهارتها، شامل مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال، تشخیص مهارتهای قابل انتقال، موجودی مهارتها، عناوین شغلی، روش کار را با مهارتها و به روز نگه داشتن مهارتها رئوس مطالب این مقاله را تشکیل میدهند.
منبع : روزنامه همشهری، یکشنبه 23 مرداد 1384، سال سیزدهم، شماره 3773، صفحه 10.
کلیدواژه : مسیر شغلی؛ مهارت؛ مهارتهای قابل انتقال؛ برنامهریزی شغلی
1- مقدمه
بسیاری از افراد تصمیمهای شغلی خود را از طریق مشاهده دنیای اطراف و تلاش برای تطابق خودشان با این دنیا اتخاذ میکنند. این امر مخالف کاری است که واقعاً باید انجام شود.
بهترین مسیر شغلی فرایندی است که از درون آغاز میشود (یک نوع تکامل خودآگاهی). شما میبایست از مهارتها، استعدادها، تواناییها، امکانات و ویژگیهای منحصر بفردتان آگاه شوید چون این خودآگاهی چرخهای است که فرد را به سمت یک شغل رضایتبخش هدایت میکند.
شناخت مهارتهای قابل انتقال یک قدم اساسی در برنامهریزی شغلی است. مقاله حاضر توضیح میدهد که این مهارتها چه هستند و کمکهایی را برای تشخیص و افزایش میزان مهارتها و استفاده از آنها در به دست آوردن یک موقعیت شغلی مناسب ارائه مینماید.
2- انواع مهارتها
مهارتها را میتوان به عنوان سرمایه منحصر به فرد هر شخص تعریف نمود. سه گروه از مهارتها وجود دارند. مهارتهای فنی، مهارتهای اکتسابی و مهارتهای قابل انتقال. مهارتهای فنی تخصص گرایی درون یک رشته خاص را مطرح میکند و فرد را قادر میسازد که یک شغل به خصوص را داشته باشد؛ مانند طراحی یک فرایند شیمیایی، عملیات ساخت تجهیزات و مانند آن. مهارتهای اکتسابی ریشه در ویژگیهای شخصی یک فرد مانند انعطافپذیری، کنجکاوی، قدرت تصمیمگیری و بهینه سازی دارد. مهارتهای قابل انتقال مهم ترین نوع مهارتها در توسعه مسیر شغلی است. این مهارتها را میتوان از حرفهای به حرفه دیگر و از یک حوزه صنعت به حوزه دیگر منتقل کرد. شناخت مهارتهای قابل انتقال اولین قدم در خودآگاهی و برنامهریزی شغلی است. این مهارتها در هفت مقوله جای میگیرند:
ارتباطات: نگارش، گفت وگو، گوش دادن، آموزش، مشورت، متقاعد سازی، مدیریت، تبلیغ و بیان احساسات
خلاقیت: تجسم، ذهنی سازی، ابداع، ایجاد، بداهه پردازی، تعبیر و تفسیر و استفاده از تواناییهای هنری
تحقیق: جمع آوری، ارزیابی و طبقه بندی اطلاعات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
شکل گیری خود آگاهی را تعریف کنید؟
یکی از علمای اجتماعی به این پرسش که هر فرد خود را می بیند و می شناسد . می گویید که اگر شما فردی باهوش باشید علاوه بر وجود حقایق زیستی و وراثتی این تلقی را در ارتباط خود با دیگران بدست آورید و اگر نه در صورتی که واقعا هم با هوش باشید اگر دیگران شما را با این صفات نشناسند خود را به این عنوان نخواهید خواند .
کسی که با هوش شناخته شود وجودش هم این تلقی را از خود دارد . از احترام و ارزش برخوردار است و انتظار چنین احترامی را دارد در حالی که خود کودن یا ترسو معمولا از چنین احترامی محروم است و خودش هم از دیگران چنین احترامی ندارد.
شکل گیری جهت گیری را تعریف کنید ؟
فرد با عضویت در گروه جدید پیوندهای خود را با گروهها ی دیگرگسسته است مثلا با افرادی که تا کنون با آنان دوست بوده است قطع رابطه می کند . و حتی با دشمنی با آنها بر می خیزد همچنین خود را با افرادی که تا کنون نمی شناخته دوست و یگانه می دانند به همین جهت می توان گفت عضویت در گروه که تا کنون نمی شناخته دوست و یگانه می دانند به همین جهت می توان گفت عضویت در گروه برای افراد جهت گیری هایی رابه دنبال دارد .
گروه جوان را تعریف کنید ؟
یکی از دوره ها دوره نوجوانی است که فرد با عضویت در گروه غیر از خانواده نقطه اتکایی برای عمل مستقل خویش می یابد و با پذیرفتن نقشهای مختلف در گروه در مسیر شکل دادن به شخصیتی متکی به خود گام بر می دارد و برای پذیرفتن نقشهای آینده در جامعه آماده می شود آرمانهای او را به سوی یافتن هم فکر هم راه و تشکیل گروه سوق می دهد در این مرحله عضویت در گروه گامی اساسی و مهم در جهت استقلال جوان و رشد و تکامل وی محسوب می شود فرد در سنین کودکی بیشتر نقش انفعالی دارد اما در جوانی نقش فعال دارد در این حالت گروه تنها مجرایی برای اجتماعی شدن او نیست بلکه پایگاهی که از آن جهت گیری، برخورد و عمل می کند . به عبارت دیگر فرد با زندگی در گروه به میدان رقابت و سازش و برخورد با گروههای دیگر پا می گذارد و زندگی در اجتماع بزرگتر را تجربه می کند در این مرحله فرد ب اساس عقاید علایق و منافع خویش به گروهها می پیوندد و از آنها جدا می شود .
بخش های عمده ای از تاریخ جهان را تاریخ امپراتوریها تشکیل می دهد. واحدهای مستقل شهری، روستایی و ایلی، زمانی که در هم ادغام می شوند و به صورت یک امپراتوری ناقص( یا فاعل) در می آمدند. از امکانی که برابری برقراری رابطه ی امن بین آنها پدید آمده بود، بهره مند می شوند و در دوره ای، توسعه و بهبودی را تجربه می کردند. زیرا می توانستند کالای افزون بر نیاز خود را با واحدهای دیگر مبادله کنند.امپراتوریها، برای حفظ و گسترش خود به طور روز افزون به منابع انسانی و مالی نیاز داشتند. تجمل گرایی عامل دیگری بود که نیاز امپراتوری را به منابع مالی بیشتر می کرد. این امر سبب می شد تا حکومت به اخذ مالیات بیشتر از واحدهای اجتماعی روی آورد. به این ترتیب، روند توسعه و رشد متوقف می شد و این، سرآغاز افول امپراتوری بود.امپراتوری روم (غربی) به همین ترتیب در سده پنجم میلادی از هم پاشید اما بر خلاف سایر امپراتوریها که بعد از دوره ای از هم پاشیدگی دوباره احیا می شدند، به علت شرایطی که در اروپا پیش آمد، دوره ای از هم گسیختگی این امپرتوری ادامه یافت. بدین ترتیب اروپا برای یک دوره تاریخی طولانی مدت بصورت فئودالی به زندگی خود ادامه داد. بعد از دوره ای از قحطی ، سختی و دوری از تمدن (که از آن به دوره ی تاریک یاد می شود) دوره ای از رفاه نسبی پیش آمد. این دوره واحدهای فئودالی توانستند بخشی از تولید خود را انباشت کنند و به داد و ستد با واحدی دیگر فئودالی بپردازند. این امر به معنای آمادگی برای شکل گیری امپراتوری جدید بود اما چنین امری رخ نداد بلکه صورت دیگری از زندگی اجتماعی که نظام جهانی کنونی ادامه و گسترش آن است. شکل گرفت. تداوم زندگی فئودالی طی یک دوره طولانی ، هنجارها و مقرراتی را که شکل داده بود، که امکان این که یک یا چند تن از فئودال ها بتوانند همه ی اروپا را تحت تسلط خود درآورند. از بین رفته بود.برای مدت های مدید، پادشاهان توسط فئودال ها نتخاب می شدند. اما قدرت آنها به قلمرو فئودالی خود آنها محدود بود و امکان اعمال قدرت در قلمرو فئوال های دیگر را نداشتند. این امکان هم برای آنها وجود نداشت که نیروی نظامی وسیعی را که قادر باشد بر قلمروهای فئودالی دیگر مسلط شود، تدارک ببیند. زیرا هر گونه اقدامی از این نوع، بر اساس هنجارهای فئودالی و شوالیه گری، ناموجه تلقی می شد و واکنش سایر فئودال ها را بر می انگیخت در چنین شرایطی به جای شکل گیری امپراتوری جدید، به تدریج در کنار واحدهای فئودالی شهرهای مستقل شکل گرفتند.این شهرها، برخلاف شهرهایی که در امپراتوری ها شکل می گرفتند و توسط حکومت ها ساخته می شدند، توسط خود اعضای شهر اداره می شدند و حداکثر حمایت تلویحی فئودال های مجاور را به همراه داشتند.شهرهای امپراتوری معیشت خود را عمدتاً از طریق مالیاتی که توسط حکومت امپراتوری اخذ می شد، می گذراندند (مستقیم یا غیرمستقیم) در حالی که شهرهای جدید عمدتاً از طریق تجارت بین واحدهای فئودالی وضعیت امرار معاش می کردند و به مالیات و عوارضی که فئودال ها می گرفتند وابسته نبودند. این شهرها محل تجمع و زندگی بازرگانان و صنعتگران بود. آنها فئودال ها محسوب نمی شدند و در حکومت اشراف سهمی نداشتند و حتی مورد تحقیر آنها قرار می گرفتند. زیرا نه اصالت نجیب زادگی داشتند و نه به خاک و قلمرو فئودالی وابسته بودند تا به موجب آن مورد حمایت قرار گیرند و ارجمد شناخته شوند. به همین جهت اصطلاح بورژوا که بر شهرنشینی دلالت داشت و بعدها به تاجران شهری اطلاق گردید، منفی و تحقیر آمیز تلقی می شد.از سوی دیگر بورژواها به دلیل هنجارها و مقرراتی که وجود داشت ، امکان این را هم نداشتند که بعد از تحصیل مال، زمینی را به تملک درآورند و در جرگه ی اشراف قرار گیرند، شرایطی که گفته شد، بورژواها را به این سمت سوق می داد که هرچه بیشتر به مال اندوزی بپردازد و در عرصه ی تجارت و صنعت فعال شود. به عبارت دیگر کسب شود و شکل دادن به سرمایه ی بیشتر به مهم ترین هدف زندگی بورژواها تبدیل شد.
شکل گیری دولت – ملت هاگسترش تجارت و شکل گیری نوع جدیدی از حکومت :
با ادامه ی حیات شهرها، به تدریج توانایی اقتصادی آنها افزایش یافت و نیاز به تجارت در مسیرهای طولانی تر و به بیانی گسترش بازار احساس شد. این امر مستلزم شکل گیری حکومت هایی بود که قلمرو وسیع تری داشته باشند و بتوانند امنیت راه ها و بازار را تأمین کنند.تغییر رابطه ی سیاست و اقتصاد :