لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
به نام خدا
تاریخچه اعداد:
یکی از معمول ترین سئوالهائی که مطرح می شود این است که: چه کسی صفر را کشف کرد؟ البته برای جواب دادن به این سئوال بدنبال این نیستیم که بگوئیم شخص خاصی صفر را ابداع و دیگران از آن زمان به بعد از آن استفاده می کردند.اولین نکته شایان ذکر در مورد عدد صفر این است که این عدد دو کاربرد دارد که هر دو بسیار مهم تلقی می شود یکی از کاربردهای عدد صفر این است که به عنوان نشانه ای برای جای خالی در دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) بکار می رود. بنابراین در عددی مانند ۲۱۰۶ عدد صفر استفاده شده تا جایگاه اعداد در جدول مشخص شود که بطور قطع این عدد با عدد ۲۱۶ کاملاً متفاوت است. دومین کاربرد صفر این است که خودش به عنوان عدد بکار می رود که ما به شکل عدد صفر از آن استفاده می کنیم.هیچکدام از این کاربردها تاریخچه پیدایش واضحی ندارند. در دوره اولیه تاریخ کاربرد اعداد بیشتر بطور واقعی بوده تا عصر حاضر که اعداد مفهوم انتزاعی دارند. بطور مثال مردم دوران باستان اعداد را برای شمارش تعداد اسبان، ... بکار می برند و در اینگونه مسائل هیچگاه به مسئله ای برخورد نمی کردند که جواب آن صفر یا اعداد منفی باشد.بابلیها تا مدتها در جدول ارزش مکانی هیچ نمادی را برای جای خالی در جدول بکار نمی بردند. می توان گفت از اولین نمادی که آنها برای نشان دادن جای خالی استفاده کردن گیومه (") بود. مثلاً عدد۶"۲۱ نمایش دهنده ۲۱۰۶ بود. البته باید در نظر داشت که از علائم دیگری نیز برای نشان دادن جای خالی استفاده می شد ولیکن هیچگاه این علائم به عنوان آخرین رقم آورده نمی شدندبلکه همیشه بین دو عدد قرار می گیرند بطور مثال عدد "۲۱۶ را با این نحوه علامت گذاری نداریم. به این ترتیب به این مطلب پی می بریم که کاربرد اولیه عدد صفر برای نشان دادن جای خالی اصلاً به عنوان یک عدد نبوده است.البته یونانیان هم خود را از اولین کسانی می دانند کهدرجای خالی ,صفر استفاده می کردند اما یونانیان دستگاه اعداد (جدول ارزش مکانی اعداد) مثل بابلیان نداشتند. اساساً دستاوردهای یونانیان در زمینه ریاضی بر مبنای هندسه بوده و به عبارت دیگر نیازی نبوده است که ریاضی دانان یونانی از اعداد نام ببرند زیر آنها اعداد را بعنوان طول خط مورد استفاده قرار می دادند.البته بعضی ازریاضی دانان یونانی ثبت اطلاعات نجومی را بر عهده داشتند. در این قسمت به اولین کاربرد علامتی اشاره می کنیم که امروزه آن را به این دلیل که ستاره شناسان یونانی برای اولین بار علامت ۰ را برای آن اتخاذ کردند، عدد صفر می نامیم. تعداد معدودی از ستاره شناسان این علامت را بکار بردند و قبل از اینکه سرانجام عدد صفر جای خود را بدست آورد، دیگر مورد استفاده قرار نگرفت و سپس در ریاضیات هند ظاهر شد.هندیان کسانی بودند که پیشرفت چشمگیری در اعداد و جدول ارزش مکانی اعداد ایجاد کردند هندیان نیز از صفر برای نشان دادن جای خالی در جدول استفاده می کردند.اکنون اولین حضور صفر را به عنوان یک عدد مورد بررسی قرار می دهیم اولین نکته ای که می توان به آن اشاره کرد این است که صفر به هیچ وجه نشان دهنده یک عدد بطور معمول نمی باشد. از زمانهای پیش اعداد به مجموعه ای از اشیاء نسبت داده می شدند و در حقیقت با گذشت زمان مفهوم صفر و اعداد منفی که از ویژگیهای مجموعه اشیاء نتیجه نمی شدند، ممکن شد. هنگامیکه فردی تلاش می کند تا صفر و اعداد منفی را بعنوان عدد در نظر بگیرید با این مشکل مواجه می شود که این عدد چگونه در عملیات محاسباتی جمع، تفریق، ضرب و تقسیم عمل می کند. ریاضی دانان هندی سعی بر آن داشتند تا به این سئوالها پاسخ دهندو در این زمینه نیز تا حدودی موفق بوده اند .این نکته نیز قابل ذکر است که تمدن مایاها که در آمریکای مرکزی زندگی می کردند نیز از دستگاه اعداد استفاده می کردند و برای نشان دادن جای خالی صفر را بکار می برند.بعدها نظریات ریاضی دانان هندی علاوه بر غرب، به ریاضی دانان اسلامی و عربی نیز انتقال یافت. فیبوناچی، مهمترین رابط بین دستگاه اعداد هندی و عربی و ریاضیات اروپا می باشد.
عدد هفت در ایران :این عدد در فرهنگ های هند و اروپایی و بودایی هم از اهمیت برخوردار است اما اهمیت آن در ایران به اندازه ای بالاست که مدارج و پله های مذهبی و عرفانی را هم به خود اختصاص می دهد ثوفیان باید هفت مرحله را طی کنند تا به درجه پیری یعنی بالاترین درجه مذهبی برسند. در مذهب اسماعیلیه هم همینطور است .داستان هفت سین، هفت خوان رستم، هفت شهر عشق و هقت آسمان را می دانیم اما هفت های دیگری هم هست که شاید تا امروز به آن توجه نکرده ایم .در تاریخ ایران و بناهای بازمانده از دورههای تاریخی گوناگون، توجه به عدد هفت دیده می شود. دور تا دور قلعه همدان (هگمتانه) پایتخت مادها، دارای هفت دیوار است . داریوش با شش تن دیگر از نجیبان ایران هفت تنی را تشکیل دادند که دست به دست هم گئومات را سرنگون کردند . همین هفت یار در بین راه هفت جفت کرکس دیدند و آنها را به فال نیک گرفتند .در دوره هخامنشی هفت قبیله معروف در فارس میزیستند. قبر کوروش در دشت مرغاب روی یک سکو قرار گرفته که دارای هفت پله است . در نقوش نقش رستم بالای گور داریوش در دو طرف، شش نفر وجود دارند که با خود مجسمه داریوش، هفت نقش را تشکیل دادهاند . در دوره ساسانی نیز هفت طایفه از نجبای ایران ممکلتداری را در اختیار داشتند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
به نام خدا
پروین دولت آبادی در سال 1303 در اصفهان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش و سپس تهران به پایان برد. شاگرد مدرسه امریکایی بود. مدتی کوتاه در دانشکده هنرهای زیبا درس خواند, اما رها کرد. او از نوجوانی به شعر فارسی توجه نشان داد و اشعاری به وزنهای نیمایی و قالبهای کلاسیک دارد.
دانشآموخته رشته عکسبرداری داخلی از انگلیس، دکترای آموزش پیش از دبستان از امریکا، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک. او با همکاری لیلی ایمن آهی به گردآوری گنجینه ادبیات کودکان پرداخت.او همچنین از ویراستاران بخش کتابهای کودکان انتشارات فرانکلین بود. وی تلاش کرد تا شعر کودکان را از حالت پند گونه خارج کرده و اشعاری که جنبه سرگرمی و تفریح برای ایشان داشته باشد ارائه کند. وی هم چنین آثاری برای بزرگسالان نیز در هر دو سبک سنتی و نیمایی سروده است. وی از معدود نویسندگانی است که آثارش در کتب درسی نیز آمده است. پروین دولت آبادی روز سهشنبه بیستوهفت فروردین سال ۱۳۸۷ شمسی در سن ۸۴ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت
درباره شاعر پروین دولت آبادی
پروین دولت آبادی در سال 1303 در اصفهان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش و سپس تهران به پایان برد. شاگرد مدرسه امریکایی بود. مدتی کوتاه در دانشکده هنرهای زیبا درس خواند, اما رها کرد. او از نوجوانی به شعر فارسی توجه نشان داد و اشعاری به وزنهای نیمایی و قالبهای کلاسیک دارد.
دانشآموخته رشته عکسبرداری داخلی از انگلیس، دکترای آموزش پیش از دبستان از امریکا، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک. او با همکاری لیلی ایمن آهی به گردآوری گنجینه ادبیات کودکان پرداخت.او همچنین از ویراستاران بخش کتابهای کودکان انتشارات فرانکلین بود. وی تلاش کرد تا شعر کودکان را از حالت پند گونه خارج کرده و اشعاری که جنبه سرگرمی و تفریح برای ایشان داشته باشد ارائه کند. وی هم چنین آثاری برای بزرگسالان نیز در هر دو سبک سنتی و نیمایی سروده است. وی از معدود نویسندگانی است که آثارش در کتب درسی نیز آمده است. پروین دولت آبادی روز سهشنبه بیستوهفت فروردین سال ۱۳۸۷ شمسی در سن ۸۴ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن گردید.
درگذشت پروین دولت آبادی شاعر و فعال اجتماعی کودکان - رضا آشفته
پروین دولتآبادی شاعر و فعال اجتماعی کودکان درگذشت. او که از 3 ماه پیش از آغاز سال 87 دچار شکستگی کتف و خانهنشین شده بود، از غذا خوردن بازمانده و به دلیل ضعف جسمانی شدید دچار مرگ شده است. محمدهادی محمدی، پژوهشگر و مورخ ادبیات کودک، ضمن اعلام خبر فوق در این باره گفت: پروین دولتآبادی ساعت 30/9 دقیقه شب دوشنبه 27 فروردینماه در منزل شخصیاش واقع در خیابان آپادانا دار فانی را وداع گفت. او چند سال اخیر به دلیل ناتوانی در خانه و زمینگیر بود و از او خواهرش شیوا دولتآبادی نگهداری میکرد و دوستان نزدیکش به او سر میزدند.ولی به دلیل شکستگی و بهبود نیافتن روز به روز ضعیفتر میشد. من در ایام نوروز به دیدنش رفتم. او تا آخرین لحظات حیاتش از اندیشهای روشن بهرهمند بود. اندیشهاش سرشار از صلحطلبی برای همه و دنیای شاد برای کودکان بود. اگر شعرهای او را بررسی کنیم درمییابیم که در این آثار با پدیدههایی چون آب، خورشید و باران زیباترین شعرها را خلق کرده است و در آنها درباره امید و زندگی در صلح برای مردم سخن میگوید.
وی افزود: او حس عدالتگرایانه قویای داشت و از اینکه جامعه به بخشی از توانگران و بخشی از محرومان از فرآوردههای مادی تقسیم شدهاند، سخت احساس ناراحتی میکرد.
بنا بر نظر محمدهادی محمدی، پروین دولتآبادی اصالت اصفهانی داشت و از خانواده مشهور دولتآبادیهای اصفهان بود. او در سال 1303 در اصفهان به دنیا آمد و پدر و مادرش روشنفکر بودند. این خانواده وابستگی به یحیی دولتآبادی از روشنفکران دوره مشروطه داشت. او در این خانواده و در کنار نخبگانی که به این خانه رفت و آمد داشتند، شعر و موسیقی آموخت.او پس از طی دوره کودکی و نوجوانی از اصفهان به تهران میآید. پدرش در دهه 20 شهردار تهران شد و با آنکه پروین دولتآبادی در خانوادهای مرفه و خوب زندگی میکرد، از همان جوانی انگیزههای کار اجتماعی شدیدی داشت و به همین دلیل در امینآباد تهران، در یتیمخانهای که برای کودکان بود، با آنان ارتباط گرفت. از همین زمان سرودن شعر برای کودکان را آغاز کرد.
او با آنکه شاعر توانمندی در زمینه سرودن مثنوی برای بزرگسالان بود، در دو دهه 20 و 30 شعرهای زیادی را برای کودکان سرود. در ابتدای دهه 40 به همراه پرویز ناتلخانلری یک انتشارات با هدف انتشار کار کودک راهاندازی کرد که پس از انتشار چند اثر از فعالیت بازماند. همچنین در این دهه به همراه محمود کیانوشی باعث تحول شعر کودک شد. آنها در نشریه پیک کودک که آموزش و پرورش در 500 هزار نسخه برای کودکان مدارس منتشر میکرد، دعوت به کار شدند و شعرهای مهمی را سرودند. از این به بعد پا به دنیای کودکان گذاشت و در دهه 40 و 50 تبدیل به شاعر نامآشنای شعر کودک شد. جدا از فعالیتها در زمینه ادبیات کودکان، او در بهبود وضعیت اجتماعی کودکان هم تلاش میکرد و در کنار توران میرهادی جزو پایهگذاران نهاد کودکی مدرن در زمینه فعالیتهای بهداشت و ادبیات کودکان به شمار میآید.پروین دولتآبادی در کنار شعر به سرودن داستانهای منظوم میپرداخت که مرغ سرخ پاکوتاه نمونهای موفق در این زمینه است.بنا بر روایت این پژوهشگر، پروین دولتآبادی پس از انقلاب، گوشهنشینی را اختیار کرد و همه زندگی پرجنب و جوشش را کنار گذاشت. او فضا را مناسب برای کار کردن نمیدید و به همین دلیل کار چندانی نکرد و در این دوره مجموعه شعر بر قایق ابرها را منتشر میکرد و بخشی از اشعارش را برای بزرگسالان به دست چاپ و نشر سپارد.
از آثار این شاعر کودکان میتوان به شوراب، آتش و آب، بر قایق ابرها، باز میآید پرستوی نغمهخوان، شهرسنگ، هلال نقرهسار، در بلورین جامه انگوری، گنجشک و وزغ و جمجمک برگ خزان اشاره کرد . از آثار اوست:
بر قایق ابرها
شوراب هلال نقرهسا
آتش و آب
باز میآید پرستو نغمهخوان
گنجشک و وزغ
شهر سنگ
در بلورین جامه انگور
جمجمک برگ خزان
گذری در ادبیات کودکان
یک بازیگر
و ویرایش بیش از ۲۰ کتاب کودکان.
شهر خاموش / پروین دولت آبادی
شهر خاموش من آن جان خروشانت کو
تب تن سوز زمان در رگ جوشانت کو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
به نام خدا
پیدایش جهان
دید کلی
جهان از کهکشانهای ابرخوشهای بزرگی که توسط حجم وسیعی از فضای خالی احاطه شدهاند، تشکیل شده است. هر کهکشان شامل میلیاردها ستاره است که این ستارهها نیز از ماده درست شدهاند. ماده نیز از ذرات بسیار ریز و نامرئی تشکیل شده است. عمدهترین این ذرات عبارتند از: پروتون ، نوترون و الکترون. این ذرات معمولا باهم جمع شده و اتمها را بوجود میآورند. پروتون و نوترون از ذرات ریزتری به نام کوارک تشکیل شدهاند. با قبول نظریه انفجار بزرگ ، به میلیاردها سال قبل (زمان وقوع انفجار) بر میگردیم. دانشمندان تصویر زیر را از آن زمان ارائه دادهاند.
اولین ذرات
در اولین ثانیه انفجار بزرگ ، احتمالا کوراکها نقش مهمی داشتهاند. در نخستین میلیونم یک ثانیه ، آنها سه به سه ترکیب شده و نوکلئونها را بوجود آوردهاند. جهان در ثانیه اول ، محتوای پنج ذره (پروتونها ، نوترونها ، الکترونها ، فوتونها و نوتروینوها میباشد. این ذرات بطور تصادفی حرکت میکنند و در این حرکت برخوردهای زیادی باهم میکنند و گاهی هم عمل جذب اتفاق میافتد. یک پروتون با یک نوترون ، ترکیب شده ، سادهترین سیستم هستهای یعنی دوترون (هسته هیدروژن سنگین) را تشکیل میدهند. ولی بزودی با برخورد یک نوترون ، آنها از هم جدا میشوند.
/
اولین هستهها
در ثانیه اول دما کاهش مییابد و به حدود یک میلیارد درجه میرسد. در این دما فوتونها کمترین انرژی لازم برای شکستن دوترون را دارند. پس تعداد و عمر دوترونها افزایش مییابد و دوترونها شروع به جذب نوترون و پروتون میکنند و انواع هستههای هیدروژن و هلیوم را تشکیل میدهند. اثرات ویرانگر حرارت اجازه فعالیت زیادی به نیروهای هستهای را نمیدهد. مجددا با کاهش حرارت ، تکامل سیستم هستهای ادامه پیدا میکند. این تکامل چند دقیقه طول میکشد.
اولین اتمها و مولکولها
حدود یک میلیون سال بعد ، وقتی دما به چند هزار درجه کاهش یافت، پیوندهای الکترومغناطیسی ایجاد میشود و اتمها متولد میشوند. (هیدروژن) تقریبا همزمان با اتمها مولکولها هم از ترکیب آنها بوجود میآیند. (هیدروژن و هلیوم)
آزادی نور
تا این زمان ، فضا پر از الکترونهای آزاد بود که مانع عبور نور میشوند، با تولد اتمها و مولکولها در اولین میلیون سال پیدایش کائنات ، دیگر الکترون آزادی وجود ندارد. بدین ترتیب نور میتواند حرکت کند و عالم را شفاف نماید. تا این مرحله کائنات در تیرگی بود و نور که ما از آن اطلاعات میگیریم، بلافاصله بعد از ساطع شدن ، جذب میشد. آنچه در بالا عنوان شد یک فرضیه احتمالی بیش نیست. نور حاصل از تابش فسیلی در این مرحله ساطع شد، لذا قدیمیترین فوتونهایی را دارد که میتوانیم اطلاعات اولیه را از آنها بدست آوریم.
/
سلسله مراتب جهان
حال جهان روند تکاملی خود را در پیش میگیرد و تا کنون که حدود 15 میلیارد سال از آن میگذرد بصورت ستارهها ، کهکشانها ، خوشهها و ابرخوشهها گسترش آن ادامه دارد. از کوارکها ، هستهها ، از اتمها به مولکولها ، از ستارگان به کهکشانها ، از خوشهها به ابرخوشهها ، جهان بر اساس سلسله مراتب حکیمانه خداوند سازمان یافته است. موجودیتهای مشابهی در این سلسله مراتب به هم میپیوندند و موجودیتهایی تازه با مراتب بالاتر را پدید میآورند. این سلسله مراتب از ذرات بسیار کوچک تا بینهایت بزرگ را شامل میشود.
تکامل کیهانی
مراحل عمده سازماندهی کاینات را به ترتیب زیر میتوان تقسیم بندی کرد:
تکامل هستهای: از کواکها به نوکلئونها ، از نوکلئونها به هستهها ، از هستهها به اتمها. این تکامل در کوره آغازین بوده و در دل ستارگان نیز ادامه دارد.
تکامل شیمیایی: از اتمها به مولکولهای ساده ، از مولکولهای ساده به مولکولهای عالی. در سطوح ستارهای ، فضای میان ستارهای و در اقیانوس زمینی اولیه این تکامل دیده میشود.
تکامل زیست شناختی: از مولکولهای عالی به سلولها ، از سلولها به گیاهان و حیوانـات. در اقیانوس زمین و قارهها وجود دارد.
طبق نظریه انفجار بزرگ ، جهان حدود 15 میلیارد سال پیش بر اثر انفجاری عظیم بوجود آمد. جهان در آغاز بسیار کوچک ، درخشان ، داغ و متراکم بود، اما از آن زمان تا کنون ، در حال انبساط بوده است (شعاع کنونی جهان حدود 15 میلیارد سال نوری است ). طی این انبساط ، مقادیری از جرم آن متراکم شده و میلیاردها میلیارد ستاره را بوجود آورده است. این ستارگان در کهکشانهایی متمرکز شدهاند که حدود 10 میلیارد از آنها در جهان شناخته شده ، وجود دارد. این کهکشانها را که بوسیله گسترههای پهناوری از فضای خالی از یکدیگر جدا گشتهاند، در قالب خوشهها و ابرخوشهها گروه بندی میکنند.
/
جهان در آغاز به صورت نقطهای واحدو بدون اندازه و جرم بود.
جهان اولیه
اسطوره سرایان برای جهان آفرینشهای خیالی بسیار اختراع کردهاند که بیشتر آنها درباره آفرینش خود زمین است و بقیه جهان به سرعت به صورت آسمان یا سماوات از آن جدا شدهاند. بطور کلی ، آفرینش در گذشته بسیار دور صورت گرفته است. هر چند باید بخاطر داشته باشیم که از نظر انسانهای ما قبل تاریخ ، حتی مدت زمانی برابر هزار سال ، مؤثرتر از یک میلیارد سال نوری بوده است. البته داستان آفرینش ، که بیشتر با آن آشنا هستیم و در بخشهای اولیه تکوین آمده است و بعضی از مردم به آن معتقد هستند ، جرح و تعدیلی از اسطورههای بابلی است که با بیانی شاعرانه و با مضمونی اخلاقی ارائه شده است.
مبدأ جهان در انجیل
بسیار کوشش شده است تا بر مبنای اطلاعاتی که در انجیل آمده است، تاریخ آفرینش را بدست آورند. طلاب یهودی قرون وسطی تاریخ آفرینش را 3760 سال پیش از میلاد میدانستند و تقویم یهودیها مبدا تاریخ را از آن زمان به حساب میآورد. جیمز اوشر (James Ussher) ، سراسقف کلیسای انگلیکان (Angelican) در سال 1656 میلادی تاریخ آفرینش را محاسبه کرد و بر طبق نظر او آفرینش درست در ساعت 8 بعد از ظهر روز 22 اکتبر 4004 قبل از میلاد صورت گرفته است. بعضی از روحانیان کلیسای ارتدوکس (Orthadox) یونانی ، آفرینش را پیش از 5508 قبل از میلاد میدانستند.
نخستین ضربه بر عقاید روحانیون مسیحی
نخستین ضربتی که به این عقیده وارد شد کتاب «تئوری زمین» بود که جیمز هاتون (James Hatton) فیزیکدان اسکاتلندی در سال 1785 میلادی منتشر کرد. او کتاب خود را با این موضوع آغاز کرده بود که فرآیندهای طبیعی که بر سطح زمین روی میدهند (مانند پیدایش و فرسایش کوهها ، تغییر مسیر رودخانهها و غیره) تقریبا با همین سرعت در تمام عمر روی زمین روی دادهاند. از این اصل چنین بر میآید که برای پدید آمدن پدیدههایی که بر روی زمین مشاهده میشود، فرآیندها باید مدتی طولانی روی داده باشند. بنابراین عمر زمین نمیتواند هزارها سال باشد بلکه میلیونها سال است.
روش دیگر برای تخمین عمر زمین
راه دیگر برای اندازه گیری عمر زمین تخمین سرعت انباشته شدن نمک در اقیانوسها بود. این پیشنهاد نخستین بار ، پیش از سال 1715 ، بوسیله ادموند هالی (Edmond Halley) اختر شناس انگلیسی مطرح شد. رودها بطور پیوسته نمکها را میشویند و به دریا میبرند. چون در اثر تبخیر فقط آب خالص از آب دریا جدا میشود، غلظت نمک به تدریج زیاد میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
کلام خدا وکتاب خدا
کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علومقرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آنمىنگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خواندهاند; به همین جهتکلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومىشمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و بهتفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرفنظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.
کلید واژهها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.
1) مقدمه
کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریستهاند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث استیا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى استیا آنکهشامل نفسى نیز مىگردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهتبحثخود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقالهاى که اینک پیشروى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مىدهد.
2) معناى کلام
در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمهاى از کلمات خداى تعالى است کهداراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همیناساس کتاب تدوینى الهى داراى هفتباطن است. آن از مرتبه احدیتبه عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایتباشد و هر آیهاى نسبتبه هر گروهىباطنى دارد.
صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوهاى کهتابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوستبه مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حقتعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکتحبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .
قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمىکند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیانموجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.
اگر ما به نحوه شکلگیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مىشویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژهها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مىنامیم، از نوعى اعتبار بهره جستهایم.
علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورتاجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مىتوانستبه تنهایى زندگىکند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمىکرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشنمىشود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مىخواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانهاى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانهبرداشتن را به او یاد مىدهد، و سپس دانهاى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمىآورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مىکند و نیازى به برداشتن دانه و نشاندادن آن احساس نمىکند و جوجه نیز مقصود او را مىفهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مىتوان گفت: «لفظ» یا «کلام» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلمراهى استبراى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزىاست که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مىتوان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقىاست. پس هر موجودى کلام خداوند است»[2].
علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناىکلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهجالبلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).
با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مىتوانند کلام باشند و ثانیا، لازمنیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان استباشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کنندهجهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمىکند کهبواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مىگویند: با زبان بىزبانى گفتم.
ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چونکلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالتدارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمىرسد و از طرف دیگرمىدانیم که انسانهاى ناپاک مىتوانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مىشود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همانموجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.
3) معناى کتاب
معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب»مىنامند; ولى با اندکى دقت روشن مىشود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقتبیشتر معلوممىشود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصلوجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگىدارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد، کتاباو خواهد بود، و به این جهت مىتوان گفت که همه عالم کتاب خداست. چنین کتابى را«کتاب تکوینى» گویند.
بنابراین کتاب به «کتاب تدوینى» که قرآن مجید است و «کتاب تکوینى» که جهاناست تقسیم مىشود، و این کتاب تکوینى نیز به «کتاب انفسى» که جان انسانى است (2) و«کتاب آفاقى» که جهان غیرانسانى است تقسیم مىپذیرد.
جهان کتاب تکوینى خداوند است; زیرا نشان دهنده خداى تعالى و حکمت او وهدف از خلقت است; پس صحیفه وجود عالم خلق، کتاب خدا است و اعیان موجوداتآیات اوست: «ان فى اختلاف اللیل و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
کلام خدا وکتاب خدا
کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علومقرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آنمىنگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خواندهاند; به همین جهتکلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومىشمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و بهتفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرفنظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.
کلید واژهها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.
1) مقدمه
کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریستهاند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث استیا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى استیا آنکهشامل نفسى نیز مىگردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهتبحثخود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقالهاى که اینک پیشروى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مىدهد.
2) معناى کلام
در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمهاى از کلمات خداى تعالى است کهداراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همیناساس کتاب تدوینى الهى داراى هفتباطن است. آن از مرتبه احدیتبه عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایتباشد و هر آیهاى نسبتبه هر گروهىباطنى دارد.
صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوهاى کهتابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوستبه مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حقتعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکتحبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .
قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمىکند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیانموجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.
اگر ما به نحوه شکلگیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مىشویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژهها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مىنامیم، از نوعى اعتبار بهره جستهایم.
علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورتاجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مىتوانستبه تنهایى زندگىکند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمىکرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشنمىشود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مىخواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانهاى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانهبرداشتن را به او یاد مىدهد، و سپس دانهاى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمىآورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مىکند و نیازى به برداشتن دانه و نشاندادن آن احساس نمىکند و جوجه نیز مقصود او را مىفهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مىتوان گفت: «لفظ» یا «کلام» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلمراهى استبراى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزىاست که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مىتوان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقىاست. پس هر موجودى کلام خداوند است»[2].
علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناىکلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهجالبلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).
با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مىتوانند کلام باشند و ثانیا، لازمنیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان استباشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کنندهجهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمىکند کهبواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مىگویند: با زبان بىزبانى گفتم.
ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چونکلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالتدارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمىرسد و از طرف دیگرمىدانیم که انسانهاى ناپاک مىتوانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مىشود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همانموجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.
3) معناى کتاب
معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب»مىنامند; ولى با اندکى دقت روشن مىشود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقتبیشتر معلوممىشود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصلوجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگىدارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد،