لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه کرد-
اثر قیام حسینی
یکی از بزرگترین آثار قیام حسینی که مجزا کرد بین قیام علیه خلفا و قیام علیه خلفا و قیام علیه اسلام را. همانطوری که قبلاً گفتیم اگر امام حسین علیه یزید قیام نمی کرد ممکن بود خرابکاریها و سوء سیاست یزید منجر به قیامی از طرف عناصری بشود که به اسلام هم علاقه ای نداشتند. اکنون می گوئیم اگر چه در تاریخ اسلام قیامهای زیادی می بینیم که علیه دستگاه خلفا است و در عین حال جنبة حمایت از اسلام را دارد مثل قیام ایرانیان علیه امویان، ولی باید دانست که این امام حسین بود که اولین بار قیام دسته جمعی مسلحانه علیه دستگاه خلافت کرد و او بود که حساب اسلام را از حساب متصدیان امر جدا کرد بلکه راه قیام علیه دستگاه را از نظر اسلامی باز کرد و قیام آن حضرت نمونه و سر مشق دیگران قرار گرفت، دیگر نقش خلفا به عنوان حامیان اسلام باطل شد، اسلام در طرف مخالف قرار گرفت.
قبل از امام حسین هم قیامهایی فردی یا دسته جمعی انجام شد. آنها یا مسلحانه و فردی بود یا جمعی و غیر مسلحانه. ولی قیام و شورش دسته جمعی و مسلحانه را امام حسین آغاز کرد. ( قیام علیه عثمان نیز نوعی تفکیک بین اسلام و خلافت بود ).
مقام خلافت در آنروز عالیترین مقام روحانی و سیاسی بود و چنانکه می دانیم باز هم تا اندازه ای لفای عباسی مقام روحانی خود را حفظ کردند و کسی که این قسمت را بری آخرین بار در هم شکست که دیگر بپا نخواست خواجه نصیرالدین طوسی بود که از علماء بزرگ شیعه است. خواجه با هلاکو همکاری کرد برای اینکه دستگاه جبار خلافت را از میان بردارد. اما سعدی در مرثیة مقام خلافت می گوید:
آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زوین
از برای قتل مستعصم امیرالمؤمنین
علوم می شود سعدی هم حتی ] تحت [ تأثیر جلال روحانی مقام خلافت بوده.
} دو چهرة حادثه کربلا {
وَ اِذْقالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَهً قالوا اَتَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِدُ فیها ویَسْفِکُ الدَّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ، قالَ اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمونَ.
زندگی بشر مجموعه ای از تاریکی و روشنایی، زشتی و زیبایی، شر و خیر است. آنچه فرشتگان دیدند جنبة تاریک فرزند آدم بود و آنچه خداوند اشاره کرد قسمتهای روشن آن بود که بر قسمتهای تاریک بسی ترجیح دارد.
حادثه کربلا دارای دو ورق است: ورق سیاه و ورق سفید. از لحاظ ورق سیاه یک داستان جنائی است، داستانی خیلی تاریک و وحشتناک، و ما بعداً در حدود بیست مظهر از بیرحمی و قساوت و دنائت و نامردمی ]را که در این حادثه انجام شده[ نشان خواهیم داد. از این جنبه در این داستان حداکثر بیرحمی و قساوت و سبعیّت دیده می شود.
از لحاظ ورق سفید، یک داستان ملکوتی است، یک حماسه انسانی، مظهر آدمیت و عظمت و صفا و بزرگی و فداکاری است.
از لحاظ اول نام این قضیه فاجعه است و از لحاظ دوم قیام مقدس. از لحاظ اول قهرمان داستان شمر است و ابن زیاد و حرمله و عمرسعد و ... و از لحاظ دوم قهرمان داستان امام حسین است و ابی الفضل و علی الاکبر و امثال حبیب ابن مظهر، و زینب و ام کلثوم و ام وهب و امثال اینها. از لحاظ اول این داستان ارزش آنرا ندارد که بعد از هزار و سیصد و اند سال، با این عظمت ، خاطره و ذکرایش تجدید شود، وقتها و پولها و اشکها و تأثرها و احساسات صرف آن بشود، نه از آن جهت که از داستان جنایی نمیتوان استفاده کرد ( زیرا جنبه های منفی زندگی بشر نیز ممکن است آموزنده باشد. از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی؟ گقت: از بی ادبان ) و نه از آن جنبه که این داستان از جنبة جنایی چندان مهم نیست یا چندان آموزنده نیست. ما قبلاً ثابت کردیم که ] این داستان [ از این نظر مهم است و گفتیم که کشته شدن امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان بلکه شیعه معمای بسیار قابل توجهی است. بلکه از آن نظر جنبة جنایی قضیه ارزش اینهمه بزرگداشت ندارد که داستان جنایی در هر شکل و قیافه زیاد است، در قرون قدیم، قرون وسطی، قرون جدید، قرون معاصر زیاد بوده وهست. در حدود بیست سال پیش یعنی در حدود سالهای 1940 میلادی بود که بمبی بر شهری فرود آمد و شصت هزار نفر صغیر و کبیر و بیگناه تلف شد. در شرق و غرب داستان جنایی زیاد واقع شده و می شود، و ( مثلاً ) تادر یک قهرمان جنایی است. همچنین ابومسلم، بابک خرم دین. جنگهای صلیبی، جنگهای اندلس مظهرهای بزرگی از جایت بشرند.
این داستان از نظر دوم یعنی از لحاظ ورق ورق سفیدی که دارد اینهمه ارزش را پیدا کرده است. از این جهت است که کم نظیر بلکه بی نظیر است، زیرا در دنیا افضل از امام حسین بوده است اما صحنه ای مثل صحنه امام حسین برای آنها پیش نیامد. امام حسین رسماً اصحاب و اهل بیت خود را بهترین اصحاب و بهترین اهل بیت می شمارد.
لهذا باید جنبه روشن و نورانی این داستان از آن جنبه که این داستان مصداق اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمون است نه از آن جنبه که مصداق مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِْماء است؛ از آن جنبه که حسین و زینب قهرمان داستانند نه از آن جنبه که عمرسعد و شمر قهرمان داستانند، ( بررسی شود. ) ( بنت الشّاطی کتابی نوشته به نام بَطَلَهُ کربلا ).
اما از لحاظ امام حسین (ع):
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟ در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفتت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه کرد-
اثر قیام حسینی
یکی از بزرگترین آثار قیام حسینی که مجزا کرد بین قیام علیه خلفا و قیام علیه خلفا و قیام علیه اسلام را. همانطوری که قبلاً گفتیم اگر امام حسین علیه یزید قیام نمی کرد ممکن بود خرابکاریها و سوء سیاست یزید منجر به قیامی از طرف عناصری بشود که به اسلام هم علاقه ای نداشتند. اکنون می گوئیم اگر چه در تاریخ اسلام قیامهای زیادی می بینیم که علیه دستگاه خلفا است و در عین حال جنبة حمایت از اسلام را دارد مثل قیام ایرانیان علیه امویان، ولی باید دانست که این امام حسین بود که اولین بار قیام دسته جمعی مسلحانه علیه دستگاه خلافت کرد و او بود که حساب اسلام را از حساب متصدیان امر جدا کرد بلکه راه قیام علیه دستگاه را از نظر اسلامی باز کرد و قیام آن حضرت نمونه و سر مشق دیگران قرار گرفت، دیگر نقش خلفا به عنوان حامیان اسلام باطل شد، اسلام در طرف مخالف قرار گرفت.
قبل از امام حسین هم قیامهایی فردی یا دسته جمعی انجام شد. آنها یا مسلحانه و فردی بود یا جمعی و غیر مسلحانه. ولی قیام و شورش دسته جمعی و مسلحانه را امام حسین آغاز کرد. ( قیام علیه عثمان نیز نوعی تفکیک بین اسلام و خلافت بود ).
مقام خلافت در آنروز عالیترین مقام روحانی و سیاسی بود و چنانکه می دانیم باز هم تا اندازه ای لفای عباسی مقام روحانی خود را حفظ کردند و کسی که این قسمت را بری آخرین بار در هم شکست که دیگر بپا نخواست خواجه نصیرالدین طوسی بود که از علماء بزرگ شیعه است. خواجه با هلاکو همکاری کرد برای اینکه دستگاه جبار خلافت را از میان بردارد. اما سعدی در مرثیة مقام خلافت می گوید:
آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زوین
از برای قتل مستعصم امیرالمؤمنین
علوم می شود سعدی هم حتی ] تحت [ تأثیر جلال روحانی مقام خلافت بوده.
} دو چهرة حادثه کربلا {
وَ اِذْقالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَهً قالوا اَتَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِدُ فیها ویَسْفِکُ الدَّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ، قالَ اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمونَ.
زندگی بشر مجموعه ای از تاریکی و روشنایی، زشتی و زیبایی، شر و خیر است. آنچه فرشتگان دیدند جنبة تاریک فرزند آدم بود و آنچه خداوند اشاره کرد قسمتهای روشن آن بود که بر قسمتهای تاریک بسی ترجیح دارد.
حادثه کربلا دارای دو ورق است: ورق سیاه و ورق سفید. از لحاظ ورق سیاه یک داستان جنائی است، داستانی خیلی تاریک و وحشتناک، و ما بعداً در حدود بیست مظهر از بیرحمی و قساوت و دنائت و نامردمی ]را که در این حادثه انجام شده[ نشان خواهیم داد. از این جنبه در این داستان حداکثر بیرحمی و قساوت و سبعیّت دیده می شود.
از لحاظ ورق سفید، یک داستان ملکوتی است، یک حماسه انسانی، مظهر آدمیت و عظمت و صفا و بزرگی و فداکاری است.
از لحاظ اول نام این قضیه فاجعه است و از لحاظ دوم قیام مقدس. از لحاظ اول قهرمان داستان شمر است و ابن زیاد و حرمله و عمرسعد و ... و از لحاظ دوم قهرمان داستان امام حسین است و ابی الفضل و علی الاکبر و امثال حبیب ابن مظهر، و زینب و ام کلثوم و ام وهب و امثال اینها. از لحاظ اول این داستان ارزش آنرا ندارد که بعد از هزار و سیصد و اند سال، با این عظمت ، خاطره و ذکرایش تجدید شود، وقتها و پولها و اشکها و تأثرها و احساسات صرف آن بشود، نه از آن جهت که از داستان جنایی نمیتوان استفاده کرد ( زیرا جنبه های منفی زندگی بشر نیز ممکن است آموزنده باشد. از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی؟ گقت: از بی ادبان ) و نه از آن جنبه که این داستان از جنبة جنایی چندان مهم نیست یا چندان آموزنده نیست. ما قبلاً ثابت کردیم که ] این داستان [ از این نظر مهم است و گفتیم که کشته شدن امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان بلکه شیعه معمای بسیار قابل توجهی است. بلکه از آن نظر جنبة جنایی قضیه ارزش اینهمه بزرگداشت ندارد که داستان جنایی در هر شکل و قیافه زیاد است، در قرون قدیم، قرون وسطی، قرون جدید، قرون معاصر زیاد بوده وهست. در حدود بیست سال پیش یعنی در حدود سالهای 1940 میلادی بود که بمبی بر شهری فرود آمد و شصت هزار نفر صغیر و کبیر و بیگناه تلف شد. در شرق و غرب داستان جنایی زیاد واقع شده و می شود، و ( مثلاً ) تادر یک قهرمان جنایی است. همچنین ابومسلم، بابک خرم دین. جنگهای صلیبی، جنگهای اندلس مظهرهای بزرگی از جایت بشرند.
این داستان از نظر دوم یعنی از لحاظ ورق ورق سفیدی که دارد اینهمه ارزش را پیدا کرده است. از این جهت است که کم نظیر بلکه بی نظیر است، زیرا در دنیا افضل از امام حسین بوده است اما صحنه ای مثل صحنه امام حسین برای آنها پیش نیامد. امام حسین رسماً اصحاب و اهل بیت خود را بهترین اصحاب و بهترین اهل بیت می شمارد.
لهذا باید جنبه روشن و نورانی این داستان از آن جنبه که این داستان مصداق اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمون است نه از آن جنبه که مصداق مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِْماء است؛ از آن جنبه که حسین و زینب قهرمان داستانند نه از آن جنبه که عمرسعد و شمر قهرمان داستانند، ( بررسی شود. ) ( بنت الشّاطی کتابی نوشته به نام بَطَلَهُ کربلا ).
اما از لحاظ امام حسین (ع):
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟ در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفتت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه کرد-
اثر قیام حسینی
یکی از بزرگترین آثار قیام حسینی که مجزا کرد بین قیام علیه خلفا و قیام علیه خلفا و قیام علیه اسلام را. همانطوری که قبلاً گفتیم اگر امام حسین علیه یزید قیام نمی کرد ممکن بود خرابکاریها و سوء سیاست یزید منجر به قیامی از طرف عناصری بشود که به اسلام هم علاقه ای نداشتند. اکنون می گوئیم اگر چه در تاریخ اسلام قیامهای زیادی می بینیم که علیه دستگاه خلفا است و در عین حال جنبة حمایت از اسلام را دارد مثل قیام ایرانیان علیه امویان، ولی باید دانست که این امام حسین بود که اولین بار قیام دسته جمعی مسلحانه علیه دستگاه خلافت کرد و او بود که حساب اسلام را از حساب متصدیان امر جدا کرد بلکه راه قیام علیه دستگاه را از نظر اسلامی باز کرد و قیام آن حضرت نمونه و سر مشق دیگران قرار گرفت، دیگر نقش خلفا به عنوان حامیان اسلام باطل شد، اسلام در طرف مخالف قرار گرفت.
قبل از امام حسین هم قیامهایی فردی یا دسته جمعی انجام شد. آنها یا مسلحانه و فردی بود یا جمعی و غیر مسلحانه. ولی قیام و شورش دسته جمعی و مسلحانه را امام حسین آغاز کرد. ( قیام علیه عثمان نیز نوعی تفکیک بین اسلام و خلافت بود ).
مقام خلافت در آنروز عالیترین مقام روحانی و سیاسی بود و چنانکه می دانیم باز هم تا اندازه ای لفای عباسی مقام روحانی خود را حفظ کردند و کسی که این قسمت را بری آخرین بار در هم شکست که دیگر بپا نخواست خواجه نصیرالدین طوسی بود که از علماء بزرگ شیعه است. خواجه با هلاکو همکاری کرد برای اینکه دستگاه جبار خلافت را از میان بردارد. اما سعدی در مرثیة مقام خلافت می گوید:
آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زوین
از برای قتل مستعصم امیرالمؤمنین
علوم می شود سعدی هم حتی ] تحت [ تأثیر جلال روحانی مقام خلافت بوده.
} دو چهرة حادثه کربلا {
وَ اِذْقالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَهً قالوا اَتَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِدُ فیها ویَسْفِکُ الدَّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ، قالَ اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمونَ.
زندگی بشر مجموعه ای از تاریکی و روشنایی، زشتی و زیبایی، شر و خیر است. آنچه فرشتگان دیدند جنبة تاریک فرزند آدم بود و آنچه خداوند اشاره کرد قسمتهای روشن آن بود که بر قسمتهای تاریک بسی ترجیح دارد.
حادثه کربلا دارای دو ورق است: ورق سیاه و ورق سفید. از لحاظ ورق سیاه یک داستان جنائی است، داستانی خیلی تاریک و وحشتناک، و ما بعداً در حدود بیست مظهر از بیرحمی و قساوت و دنائت و نامردمی ]را که در این حادثه انجام شده[ نشان خواهیم داد. از این جنبه در این داستان حداکثر بیرحمی و قساوت و سبعیّت دیده می شود.
از لحاظ ورق سفید، یک داستان ملکوتی است، یک حماسه انسانی، مظهر آدمیت و عظمت و صفا و بزرگی و فداکاری است.
از لحاظ اول نام این قضیه فاجعه است و از لحاظ دوم قیام مقدس. از لحاظ اول قهرمان داستان شمر است و ابن زیاد و حرمله و عمرسعد و ... و از لحاظ دوم قهرمان داستان امام حسین است و ابی الفضل و علی الاکبر و امثال حبیب ابن مظهر، و زینب و ام کلثوم و ام وهب و امثال اینها. از لحاظ اول این داستان ارزش آنرا ندارد که بعد از هزار و سیصد و اند سال، با این عظمت ، خاطره و ذکرایش تجدید شود، وقتها و پولها و اشکها و تأثرها و احساسات صرف آن بشود، نه از آن جهت که از داستان جنایی نمیتوان استفاده کرد ( زیرا جنبه های منفی زندگی بشر نیز ممکن است آموزنده باشد. از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی؟ گقت: از بی ادبان ) و نه از آن جنبه که این داستان از جنبة جنایی چندان مهم نیست یا چندان آموزنده نیست. ما قبلاً ثابت کردیم که ] این داستان [ از این نظر مهم است و گفتیم که کشته شدن امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان بلکه شیعه معمای بسیار قابل توجهی است. بلکه از آن نظر جنبة جنایی قضیه ارزش اینهمه بزرگداشت ندارد که داستان جنایی در هر شکل و قیافه زیاد است، در قرون قدیم، قرون وسطی، قرون جدید، قرون معاصر زیاد بوده وهست. در حدود بیست سال پیش یعنی در حدود سالهای 1940 میلادی بود که بمبی بر شهری فرود آمد و شصت هزار نفر صغیر و کبیر و بیگناه تلف شد. در شرق و غرب داستان جنایی زیاد واقع شده و می شود، و ( مثلاً ) تادر یک قهرمان جنایی است. همچنین ابومسلم، بابک خرم دین. جنگهای صلیبی، جنگهای اندلس مظهرهای بزرگی از جایت بشرند.
این داستان از نظر دوم یعنی از لحاظ ورق ورق سفیدی که دارد اینهمه ارزش را پیدا کرده است. از این جهت است که کم نظیر بلکه بی نظیر است، زیرا در دنیا افضل از امام حسین بوده است اما صحنه ای مثل صحنه امام حسین برای آنها پیش نیامد. امام حسین رسماً اصحاب و اهل بیت خود را بهترین اصحاب و بهترین اهل بیت می شمارد.
لهذا باید جنبه روشن و نورانی این داستان از آن جنبه که این داستان مصداق اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمون است نه از آن جنبه که مصداق مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِْماء است؛ از آن جنبه که حسین و زینب قهرمان داستانند نه از آن جنبه که عمرسعد و شمر قهرمان داستانند، ( بررسی شود. ) ( بنت الشّاطی کتابی نوشته به نام بَطَلَهُ کربلا ).
اما از لحاظ امام حسین (ع):
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟ در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفتت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امام حسین میان قیام علیه خلفا و علیه اسلام تجزیه کرد-
اثر قیام حسینی
یکی از بزرگترین آثار قیام حسینی که مجزا کرد بین قیام علیه خلفا و قیام علیه خلفا و قیام علیه اسلام را. همانطوری که قبلاً گفتیم اگر امام حسین علیه یزید قیام نمی کرد ممکن بود خرابکاریها و سوء سیاست یزید منجر به قیامی از طرف عناصری بشود که به اسلام هم علاقه ای نداشتند. اکنون می گوئیم اگر چه در تاریخ اسلام قیامهای زیادی می بینیم که علیه دستگاه خلفا است و در عین حال جنبة حمایت از اسلام را دارد مثل قیام ایرانیان علیه امویان، ولی باید دانست که این امام حسین بود که اولین بار قیام دسته جمعی مسلحانه علیه دستگاه خلافت کرد و او بود که حساب اسلام را از حساب متصدیان امر جدا کرد بلکه راه قیام علیه دستگاه را از نظر اسلامی باز کرد و قیام آن حضرت نمونه و سر مشق دیگران قرار گرفت، دیگر نقش خلفا به عنوان حامیان اسلام باطل شد، اسلام در طرف مخالف قرار گرفت.
قبل از امام حسین هم قیامهایی فردی یا دسته جمعی انجام شد. آنها یا مسلحانه و فردی بود یا جمعی و غیر مسلحانه. ولی قیام و شورش دسته جمعی و مسلحانه را امام حسین آغاز کرد. ( قیام علیه عثمان نیز نوعی تفکیک بین اسلام و خلافت بود ).
مقام خلافت در آنروز عالیترین مقام روحانی و سیاسی بود و چنانکه می دانیم باز هم تا اندازه ای لفای عباسی مقام روحانی خود را حفظ کردند و کسی که این قسمت را بری آخرین بار در هم شکست که دیگر بپا نخواست خواجه نصیرالدین طوسی بود که از علماء بزرگ شیعه است. خواجه با هلاکو همکاری کرد برای اینکه دستگاه جبار خلافت را از میان بردارد. اما سعدی در مرثیة مقام خلافت می گوید:
آسمان را حق بود گر خون ببارد بر زوین
از برای قتل مستعصم امیرالمؤمنین
علوم می شود سعدی هم حتی ] تحت [ تأثیر جلال روحانی مقام خلافت بوده.
} دو چهرة حادثه کربلا {
وَ اِذْقالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الْاَرْضِ خَلیفَهً قالوا اَتَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِدُ فیها ویَسْفِکُ الدَّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ، قالَ اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمونَ.
زندگی بشر مجموعه ای از تاریکی و روشنایی، زشتی و زیبایی، شر و خیر است. آنچه فرشتگان دیدند جنبة تاریک فرزند آدم بود و آنچه خداوند اشاره کرد قسمتهای روشن آن بود که بر قسمتهای تاریک بسی ترجیح دارد.
حادثه کربلا دارای دو ورق است: ورق سیاه و ورق سفید. از لحاظ ورق سیاه یک داستان جنائی است، داستانی خیلی تاریک و وحشتناک، و ما بعداً در حدود بیست مظهر از بیرحمی و قساوت و دنائت و نامردمی ]را که در این حادثه انجام شده[ نشان خواهیم داد. از این جنبه در این داستان حداکثر بیرحمی و قساوت و سبعیّت دیده می شود.
از لحاظ ورق سفید، یک داستان ملکوتی است، یک حماسه انسانی، مظهر آدمیت و عظمت و صفا و بزرگی و فداکاری است.
از لحاظ اول نام این قضیه فاجعه است و از لحاظ دوم قیام مقدس. از لحاظ اول قهرمان داستان شمر است و ابن زیاد و حرمله و عمرسعد و ... و از لحاظ دوم قهرمان داستان امام حسین است و ابی الفضل و علی الاکبر و امثال حبیب ابن مظهر، و زینب و ام کلثوم و ام وهب و امثال اینها. از لحاظ اول این داستان ارزش آنرا ندارد که بعد از هزار و سیصد و اند سال، با این عظمت ، خاطره و ذکرایش تجدید شود، وقتها و پولها و اشکها و تأثرها و احساسات صرف آن بشود، نه از آن جهت که از داستان جنایی نمیتوان استفاده کرد ( زیرا جنبه های منفی زندگی بشر نیز ممکن است آموزنده باشد. از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی؟ گقت: از بی ادبان ) و نه از آن جنبه که این داستان از جنبة جنایی چندان مهم نیست یا چندان آموزنده نیست. ما قبلاً ثابت کردیم که ] این داستان [ از این نظر مهم است و گفتیم که کشته شدن امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان بلکه شیعه معمای بسیار قابل توجهی است. بلکه از آن نظر جنبة جنایی قضیه ارزش اینهمه بزرگداشت ندارد که داستان جنایی در هر شکل و قیافه زیاد است، در قرون قدیم، قرون وسطی، قرون جدید، قرون معاصر زیاد بوده وهست. در حدود بیست سال پیش یعنی در حدود سالهای 1940 میلادی بود که بمبی بر شهری فرود آمد و شصت هزار نفر صغیر و کبیر و بیگناه تلف شد. در شرق و غرب داستان جنایی زیاد واقع شده و می شود، و ( مثلاً ) تادر یک قهرمان جنایی است. همچنین ابومسلم، بابک خرم دین. جنگهای صلیبی، جنگهای اندلس مظهرهای بزرگی از جایت بشرند.
این داستان از نظر دوم یعنی از لحاظ ورق ورق سفیدی که دارد اینهمه ارزش را پیدا کرده است. از این جهت است که کم نظیر بلکه بی نظیر است، زیرا در دنیا افضل از امام حسین بوده است اما صحنه ای مثل صحنه امام حسین برای آنها پیش نیامد. امام حسین رسماً اصحاب و اهل بیت خود را بهترین اصحاب و بهترین اهل بیت می شمارد.
لهذا باید جنبه روشن و نورانی این داستان از آن جنبه که این داستان مصداق اِنّی اَعْلَمُ مالا تَعْلَمون است نه از آن جنبه که مصداق مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِکُ الدِْماء است؛ از آن جنبه که حسین و زینب قهرمان داستانند نه از آن جنبه که عمرسعد و شمر قهرمان داستانند، ( بررسی شود. ) ( بنت الشّاطی کتابی نوشته به نام بَطَلَهُ کربلا ).
اما از لحاظ امام حسین (ع):
باید ببینیم چطور شد امام حسین قیام کرد؟ در قیام حسین علیه السلام چند عامل را باید در نظر گرفتت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
جایگاه حماسه ی ملی در ایران:
«حماسه» بیانگر تاریخ،آرمان ها و آرزو های پر غرور و افتخار آمیز یک ملت است و به همین جهت،جنبه ی ملی دارد. حماسه نوعی تاریخ تخیلی گذشته است،شعر یک ملت است به هنگام طفولیتش که تاریخ و اساطیر، و خیال و حقیقت را در هم می آمیخته و سراینده ی حماسه نیز از این دیدگاه،تاریخ نگار ملت به شمار می رود. به دست آوردن هویت و فرهنگ و وحدت ملی، انگیزه ی بزرگ پیدایش«حماسه» محسوب می شود.
در ادبیات فارسی،سده های چهارم و پنجم هجری و به صورت بسیار پراکنده،سده ی ششم،مهم ترین دوره ی حماسه سرایی است و برجسته ترین حماسه های ملی،در همین دوره پدید آمده اند.
«شاهنامه فردوسی» به عنوان مظهر کامل حماسه ی ملی ایران در فرهنگ ایرانی چند نقش عمده ایفا نموده اند:
1- فرهنگ باستانی ایران را از خطر نابودی نجات داده و با انتقال آن به فرهنگ اسلامی،باعث غنی تر شدن آن شده و پیوستگی و استمرار فرهنگ ایرانی را تضمین کرده است.
2- بسیاری از اساطیر فارسی و ایرانی را حفظ نموده است.
3- زبان فارسی را از نابودی نجات داده است.
4- تاریخ شفاهی و عامیانه و حتی تاریخ مستند پیش از اسلام را تا دوره ی هخامنشی،زنده نگه داشته است.
5- بسیاری از پندنامه ها و اندزهای حکمی و اخلاقی ایرانیان را در زبانی شیوا باقی نگه داشته است.
6- بسیاری از واژه های زبان پهلوی را به یادگار نگه داشته است.
7- برخی از آموزه های دینی و اندیشه های عرفانی پیش از اسلام را حفظ نموده است و به قلمرو فرهنگ اسلامی انتقال داده است.
این عوامل،حماسه ی ملی ایرانیان را در قله ی فرهنگ و ادب فارسی قرار می دهد و توجه و اعتنای ما را به عنوان میراث داران این سرزمین کهن می طلبد.
منابع:
1- «حماسه سرایی در ایران» دکتر ذبیح الله صف،نشر فردوس.
«حماسه ملی ایران».«تئودور نولدکه» ترجمه ی بزرگ علوی،انتشارات سپهر،چاپ سوم،1375
حماسه ملی ایران» بهمن سرکاراتیحماسه ی ملی ایران (شاهنامه فردوسی) آمیزه ای است از اسطوره و تاریخ. افسانه های کهن که بیشتر اساطیری اند به شیوه ای نو و به شیوه ی حماسی بازگو شده اند. در تبدیل تدریجی اسطوره به حماسه، اندک اندک از جلوه های شگفت و نامعقول آن کاسته شده و جنبه ی عقلانی و این جهانی به خود گرفته است.از طرفی در دوران های متاخر به روایات اساطیری باستانی، چهره تاریخی داده شده و زمان اساطیری با تدبیری زیرکانه به زمان تاریخی پیوسته است. در زمینه مطالعات ایرانی تعیین مرز اسطوره و حماسه یکی از مشکلات تحقیق به شمار می رود.در شاهنامه که یک اثر حماسی است، از تاریخ به معنای گزارش راستین وقایع نشانی نیست. ولی تاریخ سنتی در مفهوم مشتی اخبار کژ و راست درباره شخصیت های واقعی از دوره ساسانی آغاز می شود، که آن هم با افسانه آمیخته است.اما تعین این که اسطوره در حماسه از کجا آغاز شده و به کجا می انجامد، کار بسیار دشواری است. آنها که به پیروی برتلس شاهنامه را به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم کرده اند به تحلیلی توصیفی بسنده کرده اند و مشخص نکرده اند که بالاخره بخش پهلوانی مبنای اساطیری دارد یا اصل تاریخی.در مورد پیشدادیان همه معتقدند که اساطیری هستند اما در مورد کیانیان، ویندشمن (Fr.Windischmann) اشپیگل (F.Spiegel) و دار مستتر (J.Darmesteter) در گذشته و لومل (H.Lommel) و ویکندر (S.Wikander) و دومزیل (G.Dumezil) در زمان ما معتقدند کیانیان یا دست کم برخی از شاهان این سلسله اسطوره ای هستند. در مقابل بسیاری محققان آنها را تاریخی انگاشته اند. هوزینگ (G.Husing) و هرتل(J.Hertel) و هرتسفلد (E.Herzfeld) و هوپت (L.Hupt) گشتاسپ کیانی را با گشتاسپ پدر داریوش و کیانیان بعدی را با آخرین پادشاهان هخامنشی یکسان گرفته اند.عده ای دیگر که در راس آنان کریستین سن (A.Christensen) و برخی شاگردان هنینگ (W.B.Henning) قرار دارند آنان را پادشاهان شرق ایران پیش از هخامنشیان می دانند. و سستی آرای هرتل و هرتسفلد را کریستین سن و به نیکوترین وجهی پرفوسور هنینگ باز نموده اند. لذا به بررسی انتقادی نظریه کریستین سن و پیروان او خواهیم پرداخت.نخست باید گفت که تاکید بر سابقه تاریخی سروده های پهلوانی (با سرشتی ضد اسطوره ای) نتیجه گرایش ذهنی معینی است که در دهه های نخستین قرن بیستم پدید آمد و تا امروز هم دوام دارد. به این ترتیب سعی شد برای روایات اساطیری و حماسی مبنای تاریخی بیابند یا بتراشند (در مقابل افراط کسانی که در قرن نوزدهم برای همه ی چیزها مبنای اسطوره ای می یافتند).به این ترتیب به این نتیجه رسیدند که حماسه تاریخی آشفته و آمیخته با افسانه است که اگر عناصر افسانه ای آن را که به خاطر خارق العاده بودن به آسانی قابل تشخیص است از آن جدا کنیم به تاریخ می رسیم. این یک پندار غلط است. اولا باید در نظر داشت پیشینه تاریخی نه بر ارزش حماسه می افزاید نه از آن می کاهد. اگر تاریخی بودن، معیار ارزش اثر حماسی بود، می بایست ظفرنامه حمد الله موستوفی و شهنشاه نامه ی صبا جای شاهنامه فردوسی را می گرفت یا آثار افسانه ای همچون گیل گمش یا اسطوره های هندی بی اعتبار می شد.ثانیا اسطوره از لحاظ سرشت و ماهیت با تاریخ تفاوت بنیادی دارد و بیان کننده واقعیت هایی بی زمان و جهان است که در ذهن گروهی نسل های بشری و بر مبنای ارزش های خاص اجتماعی آنان در یل و پهلوانی تجسم پیدا می کند.تشخیص عناصر تاریخی حماسه تنها وقتی ممکن است که گزارش تاریخی مستقل و موثقی در دسترس باشد. تا وقتی گواهی های معتبر دیگر و قراین خارجی مستقل، تاریخی بودن عناصر و افراد حماسی را در یک داستان پهلوانی ثابت نکرده نمی توان بر مبنای شواهد داخلی، که فقط از خود حماسه استخراج شده اند، در پی اثبات اصل تاریخی حماسه بود.اخبار کیانیان جز در سنت های حماسی ایران در هیچ منبع مستقل دیگر مذکور نیست. گواهی های اوستایی و روایات زردشتی و همچنین گزارشهای مورخین اسلامی و... همه بر مبنای روایات حماسی پرداخته شده اند و هیچ کدام را نمی توان مدرک مستقل به حساب آورد. اما در مورد دلایلی که کریستین سن در کتاب کیانیان برای اثبات تاریخی بودن سلسله کیانیان یاد کرده، همانگونه که دومزیل به خوبی نشان داده است هیچ یک از قراین برای اثبات تاریخی بودن کیانیان بسنده نیست.- اولا برخلاف ادعای کریستین سن، کتاب اوستا سلسله ای به نام کیان یا کیانیان نمی شناسد. این مطلب را سال ها پیش هرتل ثابت کرده است. روایت اوستا جز کیکاوس و کیخسرو درباره شش کوی دیگری که نام برده چیزی به جز نام ذکر نمی کند و شرقی بودن لقب کوی هم دلیل تاریخی بودن کیانیان نیست؛ بلکه می تواند اسطوره ای پرداخته شده در شرق ایران باشد.- ثانیا اینکه اسم پادشاهان کیانی اسم اصیل ایرانی است دلیلی بر تاریخی بودن آنان نمی شود.- ثالثا اینکه پادشاهان کیانی دارای ترتیب سنتی هستند، به همان اندازه که می تواند دلیل تاریخی بودن آنان تلقی شود می تواند دلیلی بر اسطوره ای و ساختگی بودن این سلسله هم باشد.همچنین اینکه کیانیان بر خلاف پیشدادیان پهلوانی های کاملا معمولی داشته اند؛ ادعایی بیش نیست و اگر تنها بر مبنای متون اوستایی اظهار نظر کنیم نیز کیکاوس و کیخسرو به همان اندازه اساطیری هستند که مثلا هوشنگ و تهمورث.علاوه بر این توجه به شخصیت و کردار دشمنان و پهلوانان معاصر کیانیان نیز از اعتبار تاریخی کیانیان می کاهد. مثلا افراسیاب تورانی که از نیروی جادو برخوردار است و در بن دریای چیچست پنهان می شود. پهلوانان دوره کیانی نیز هیچ یک از لحاظ تاریخی، معاصر واقعی پادشاهان این سلسله نمی توانند باشند.رستم و زال، سگزیند و اگر افسانه ای نباشند به سنت های حماسی سَکایی تعلق دارند. گیو و گودرز و گرگین و بیژن قهرمانان دوره اشکانیند و جدا از این لااقل با اطمینان می توان گفت یکتن از شاهان این سلسله یعنی کیکاوس یک شخصیت اساطیری هند و ایرانی است. این خود در واقع بنیاد تاریخی این سلسله را به هم می ریزد. بدین ترتیب برخلاف گمان کریستین سن و خانم پرفسور بویس (M.Boyce) نمی توان تاریخی بودن را دست کم در همه افراد این سلسله امری مسلم تلقی کرد.ویکندر (S.Wikander) نیز در بررسی اسطوره های دیرین هند و اروپایی در چند مورد به شباهت بین شاهنامه فردوسی و مهابهارتا می رسد و با اظهار تردید درباره صحت نظر دارمستتر مبنی بر تاثیر حماسه های ایرانی بر داستان های پهلوانی هندی، برای اثبات اصل مشترک آنان بیشترین هم خود را